جنگ ، پايان نيافته
نويسنده: يوري آونري
در اواخر سال 1973 ، عرفات به اقدامي دست زد که در ميان رهبران ديگر کمتر ديده شده است.
جنگ اکتبر 1973 اصول استراتژيکي او را تغيير داد ؛ تا آن زمان او اعتقاد داشت که اسرائيل را مي توان با زور و نيروي نظامي سرنگون کرد و از اين رو جنگ فلسطيني ها بيشتر به گونه اي طراحي مي شد که به يک درگيري نظامي عمومي ميان اسرائيل و دنياي عرب بينجامد، همان گونه که در سال 1967 روي داد. در اکتبر 1973 او دريافت که اين اميد چندان به واقعيت نزديک نيست.
پس از شکست اعراب در جنگ 1973 ، عرفات ( يک مهندس هميشه معقول) به يک نتيجه گيري منطقي رسيد: هيچ راه حل نظامي براي اين مشکل وجود ندارد تا نتيجه گيري دوم تنها يک قدم فاصله بود، دولت فلسطين تنها بر مبناي مصالحه مي تواند تشکيل شود، از طريق يک توافق سياسي با اسرائيل.
او کار بر روي اين طرح را آغاز کرد. تلاش بسيار زيادي لازم بود. يک نسل کامل از فلسطيني ها شاهد دشمني بزرگ و بي رحم به نام اسرائيل بود که نيمي از مردم فلسطيني را از خانه ها و زمين هاي خود بيرون رانده و همچنان به مصادره نيم ديگر آن ادامه مي داد. در طول مدتي که فلسطيني ها دچار درماندگي و استيصال شده بودند از اعتقاد خود دست برنداشته و معتقد بودند که ادامه حضور اسرائيل غيرقانوني است و اسرائيل روزي به طريقي ريشه کن خواهد شد. عرفات مي بايست کاري کند که ملتش به مصالحه اي تن دهد که براساس آن تنها 22درصد از سرزمين تاريخي آبا و اجدادي شان را برايشان باقي مي گذاشت.
او همان گونه عمل کرد که هميشه اقدام مي کرده است : با صبري بسيار زياد، حساسيت به انسان ها، مانورهاي تاکتيکي ، راههاي پرپيچ و خم و پنهانکاري.
او ارتباطي مخفيانه با گروهي کوچک از فعالان سياسي اسرائيلي حامي صلح (از جمله خود من) آغاز کرد به اين اميد که از طريق آنها راهي به مرکز نظام حاکم اسرائيلي بگشايد. او برخي از اين افراد را مثل سعيد همامي و ايصام سرتاوي که هر دوي آنها به همين علت به قتل رسيدند، تشويق مي کرد که افکار و انديشه هاي پنهان او را علنا ابراز کنند. او باعث شد شوراي ملي فلسطيني ها يا همان مجلس در تبعيد، به تدريج قطعنامه هاي خود را تغيير دهد. در اين تلاش که از سال 1974 تا 1988 به طول انجاميد، ابومازن کمکهاي زيادي به او کرد. در آن زمان ، اسحاق رابين با توافق صلح با فلسطيني ها همچنان سرسختانه مخالفت مي کرد و شيمون پرز سرپرستي توافق ها را بر عهده داشت.
هر دو از «راه حل اردني» حمايت مي کردند که متضمن بازگرداندن قسمت هايي از کرانه باختري به اردن و برقراري صلح با شاه حسين ، بدون توجه به خواسته هاي فلسطيني ها بود. اگر کسي شايستگي و لياقت جايزه نوبل را به خاطر معاهده اسلو داشت ، فردي جز عرفات نبود. زماني که آريل شارون در سال 1982 به منظور راندن فلسطيني ها از لبنان و کشتن رهبران آنها به لبنان حمله کرد، عرفات مي توانست به راحتي به موقع از بيروت خارج شود؛ خروج او از لبنان اقدام عاقلانه اي به نظر مي رسيد، اما او در کنار افراد مبارز خود ، تا آخرين روز در شهري که توسط دشمن به محاصره درآمده بود، باقي ماند. پس از يک درگيري طولاني ، افراد او از مبارزه اي که از سوي او هدايت مي شد اسلحه بر دوش ، با سرافرازي تمام بيرون آمدند. با وجود سرويس هاي مخفي زيادي که قصد کشتن عرفات را داشتند، بايد گفت او بيشتر عمر خود را در خطر گذراند و از چند اقدام تروريستي جان سالم به در برد. اما مشکل ترين بخش ، رياست حکومت خودمختار است ؛ عرفات در مقام رئيس حکومت جديد فلسطيني با يکي از دشوارترين دوره هاي حرفه اي خود مواجه شد؛ کاري سترگ که در ديگر جنبش هاي آزاديبخش ناشناخته بود: تشکيل نوعي دولت ، در حالي که جنگ آزاديبخش همچنان ادامه داشت.
عرفات مي بايست که براي اقليت مسيحي ، نمايندگان مذاهب مختلف و مهمتر از همه اينها روساي اقوام و خانواده هاي بزرگ که قرنها بر جامعه فلسطيني تسلط داشتند و بدون آنها حکومت بايد توسط افرادي که براي اداره آن آموزش ديده اند اداره شود. عرفات مي بايست که براي اقليت مسيحي ، نمايندگان مذاهب مختلف و مهمتر از همه اينها روساي اقوام و خانواده هاي بزرگ که قرنها بر جامعه فلسطيني تسلط داشتند و بدون آنها حکومت بر کشور ممکن نبود، سهمي در نظر بگيرد. کاري که تقريبا محال و غيرممکن به نظر مي رسيد يکي از نقاط ضعف دولت جديد ، تمرکزگرايي اين دولت بود. در طول سالها مبارزه و نبرد ، عرفات به تصميم گيري هاي سريع و بدون مشورت با ديگران خو گرفته بود. دوستان او بسيار مايل بودند که او شخصا تصميمات مهم را اتخاذ کند. بسياري از دوستان صميمي نظامي اش در طول درگيري ها کشته شده بودند؛ برخي از آنها به دست نيروهاي اسرائيلي و برخي به دست ابونضال ، مامور عراقي و امثال او کشته شدند و مانند همه رهبراني که براي مدت طولاني در قلب درگيري هاي داخلي و مسووليت ها بوده اند، عرفات تنها و بدگمان شده است.
بعضي از شخصيت هاي فلسطيني معتقد بودند که با استقرار حکومت ، جنگ پايان يافته است.
اين افراد در جستجوي منافع شخصي خود بودند ، برخي آنها به فساد کشته شده و برخي ديگر جذب معيارهاي کشورهاي همسايه شدند. همين امر خشم و نفرت عموم فلسطيني ها را برانگيخت.
چپ گراهاي اسرائيلي محکوم کردن مقامات فاسد را آغاز کردند. ماشين تبليغاتي مسوولان اسرائيلي مطالب را دنبال کرده و با خشنودي آنها را در سراسر دنيا منتشر کرد اين ماجرا خسارات سنگيني را به آرمان فلسطيني ها وارد آورد اما با اين حال هرگز کمترين سوئظني به ياسر عرفات نسبت داده نشد. در حالي که آريل شارون در حال غرق شدن در منجلابي از تباهي است ، عرفات همچنان مبرا و پاک از تمامي اين انحرافات به نظر مي رسد. نه مخالفان داخلي و نه سازمانهاي اطلاعاتي اسرائيلي هيچکدام نتوانستند در جستجوهاي خود به مورد مشکوکي دست يابند؛ او صاحب زندگي بسيار ساده اي است و از خود خانه اي ندارد. لباس هاي او همان يونيفرم هاي خاکي هستند. عرفات در طول زندگي اش اشتباهات زيادي مرتکب شده است ، ممکن است او در مورد مخالفتش با ابتکار عمل سادات در سال 1977 ، با تن دادن به فشار همکاران عصباني خود، زياده روي کرده باشد و احتمالا حمايت او از صدام حسين در طول اولين جنگ خليج ، خطايي بزرگ بود که براي او بسيار گران تمام شد. او بيش از يک بار در انتخابات معاونان و افراد معتمد و رازدار خود اشتباه کرد. با اين حال ، از بسياري جهات ، عرفات براي ملت خود تنها رهبري است که مي توان بدون چون و چرا به او اعتماد کرد؛ بيگانگان از درک اين مطلب عاجزند و براي آنها عجيب است که دريابند دقيقا همان ويژگي هايي که او را در نزد بسياري از غربي ها منفور کرده است ، از او فردي قهرمان براي ملتش بسازد. به عنوان نمونه زماني که در کمپ ديويد آشکارا طرح پيشنهادي اهود باراک و بيل کلينتون را رد کرد، افراد بسياري از «اردوگاه صلح اسرائيلي» از او انتقاد کردند، حال آن که از نظر فلسطيني ها اقدام وي مظهر شهامت و غرور ملي بود. وقتي که به جلسه کنفرانس سران رفت ، خيلي از فلسطيني ها نگران بودند که او با پاي خود به درون تله رفته و قدرت کافي براي رهانيدن خود نخواهد داشت.
بديهي بود که طرح هاي باسخاوت باراک ، کمترين خواسته فلسطيني ها را برآورده نمي کرد و عرفات بدون اين که تسليم خواسته هاي آنها شود از کنفرانس بازگشت و از او همچون يک قهرمان استقبال شد. تنها يک نفر شايسته چنين اعتمادي از جانب ملت
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
جنگ اکتبر 1973 اصول استراتژيکي او را تغيير داد ؛ تا آن زمان او اعتقاد داشت که اسرائيل را مي توان با زور و نيروي نظامي سرنگون کرد و از اين رو جنگ فلسطيني ها بيشتر به گونه اي طراحي مي شد که به يک درگيري نظامي عمومي ميان اسرائيل و دنياي عرب بينجامد، همان گونه که در سال 1967 روي داد. در اکتبر 1973 او دريافت که اين اميد چندان به واقعيت نزديک نيست.
پس از شکست اعراب در جنگ 1973 ، عرفات ( يک مهندس هميشه معقول) به يک نتيجه گيري منطقي رسيد: هيچ راه حل نظامي براي اين مشکل وجود ندارد تا نتيجه گيري دوم تنها يک قدم فاصله بود، دولت فلسطين تنها بر مبناي مصالحه مي تواند تشکيل شود، از طريق يک توافق سياسي با اسرائيل.
او کار بر روي اين طرح را آغاز کرد. تلاش بسيار زيادي لازم بود. يک نسل کامل از فلسطيني ها شاهد دشمني بزرگ و بي رحم به نام اسرائيل بود که نيمي از مردم فلسطيني را از خانه ها و زمين هاي خود بيرون رانده و همچنان به مصادره نيم ديگر آن ادامه مي داد. در طول مدتي که فلسطيني ها دچار درماندگي و استيصال شده بودند از اعتقاد خود دست برنداشته و معتقد بودند که ادامه حضور اسرائيل غيرقانوني است و اسرائيل روزي به طريقي ريشه کن خواهد شد. عرفات مي بايست کاري کند که ملتش به مصالحه اي تن دهد که براساس آن تنها 22درصد از سرزمين تاريخي آبا و اجدادي شان را برايشان باقي مي گذاشت.
او همان گونه عمل کرد که هميشه اقدام مي کرده است : با صبري بسيار زياد، حساسيت به انسان ها، مانورهاي تاکتيکي ، راههاي پرپيچ و خم و پنهانکاري.
او ارتباطي مخفيانه با گروهي کوچک از فعالان سياسي اسرائيلي حامي صلح (از جمله خود من) آغاز کرد به اين اميد که از طريق آنها راهي به مرکز نظام حاکم اسرائيلي بگشايد. او برخي از اين افراد را مثل سعيد همامي و ايصام سرتاوي که هر دوي آنها به همين علت به قتل رسيدند، تشويق مي کرد که افکار و انديشه هاي پنهان او را علنا ابراز کنند. او باعث شد شوراي ملي فلسطيني ها يا همان مجلس در تبعيد، به تدريج قطعنامه هاي خود را تغيير دهد. در اين تلاش که از سال 1974 تا 1988 به طول انجاميد، ابومازن کمکهاي زيادي به او کرد. در آن زمان ، اسحاق رابين با توافق صلح با فلسطيني ها همچنان سرسختانه مخالفت مي کرد و شيمون پرز سرپرستي توافق ها را بر عهده داشت.
هر دو از «راه حل اردني» حمايت مي کردند که متضمن بازگرداندن قسمت هايي از کرانه باختري به اردن و برقراري صلح با شاه حسين ، بدون توجه به خواسته هاي فلسطيني ها بود. اگر کسي شايستگي و لياقت جايزه نوبل را به خاطر معاهده اسلو داشت ، فردي جز عرفات نبود. زماني که آريل شارون در سال 1982 به منظور راندن فلسطيني ها از لبنان و کشتن رهبران آنها به لبنان حمله کرد، عرفات مي توانست به راحتي به موقع از بيروت خارج شود؛ خروج او از لبنان اقدام عاقلانه اي به نظر مي رسيد، اما او در کنار افراد مبارز خود ، تا آخرين روز در شهري که توسط دشمن به محاصره درآمده بود، باقي ماند. پس از يک درگيري طولاني ، افراد او از مبارزه اي که از سوي او هدايت مي شد اسلحه بر دوش ، با سرافرازي تمام بيرون آمدند. با وجود سرويس هاي مخفي زيادي که قصد کشتن عرفات را داشتند، بايد گفت او بيشتر عمر خود را در خطر گذراند و از چند اقدام تروريستي جان سالم به در برد. اما مشکل ترين بخش ، رياست حکومت خودمختار است ؛ عرفات در مقام رئيس حکومت جديد فلسطيني با يکي از دشوارترين دوره هاي حرفه اي خود مواجه شد؛ کاري سترگ که در ديگر جنبش هاي آزاديبخش ناشناخته بود: تشکيل نوعي دولت ، در حالي که جنگ آزاديبخش همچنان ادامه داشت.
عرفات مي بايست که براي اقليت مسيحي ، نمايندگان مذاهب مختلف و مهمتر از همه اينها روساي اقوام و خانواده هاي بزرگ که قرنها بر جامعه فلسطيني تسلط داشتند و بدون آنها حکومت بايد توسط افرادي که براي اداره آن آموزش ديده اند اداره شود. عرفات مي بايست که براي اقليت مسيحي ، نمايندگان مذاهب مختلف و مهمتر از همه اينها روساي اقوام و خانواده هاي بزرگ که قرنها بر جامعه فلسطيني تسلط داشتند و بدون آنها حکومت بر کشور ممکن نبود، سهمي در نظر بگيرد. کاري که تقريبا محال و غيرممکن به نظر مي رسيد يکي از نقاط ضعف دولت جديد ، تمرکزگرايي اين دولت بود. در طول سالها مبارزه و نبرد ، عرفات به تصميم گيري هاي سريع و بدون مشورت با ديگران خو گرفته بود. دوستان او بسيار مايل بودند که او شخصا تصميمات مهم را اتخاذ کند. بسياري از دوستان صميمي نظامي اش در طول درگيري ها کشته شده بودند؛ برخي از آنها به دست نيروهاي اسرائيلي و برخي به دست ابونضال ، مامور عراقي و امثال او کشته شدند و مانند همه رهبراني که براي مدت طولاني در قلب درگيري هاي داخلي و مسووليت ها بوده اند، عرفات تنها و بدگمان شده است.
بعضي از شخصيت هاي فلسطيني معتقد بودند که با استقرار حکومت ، جنگ پايان يافته است.
اين افراد در جستجوي منافع شخصي خود بودند ، برخي آنها به فساد کشته شده و برخي ديگر جذب معيارهاي کشورهاي همسايه شدند. همين امر خشم و نفرت عموم فلسطيني ها را برانگيخت.
چپ گراهاي اسرائيلي محکوم کردن مقامات فاسد را آغاز کردند. ماشين تبليغاتي مسوولان اسرائيلي مطالب را دنبال کرده و با خشنودي آنها را در سراسر دنيا منتشر کرد اين ماجرا خسارات سنگيني را به آرمان فلسطيني ها وارد آورد اما با اين حال هرگز کمترين سوئظني به ياسر عرفات نسبت داده نشد. در حالي که آريل شارون در حال غرق شدن در منجلابي از تباهي است ، عرفات همچنان مبرا و پاک از تمامي اين انحرافات به نظر مي رسد. نه مخالفان داخلي و نه سازمانهاي اطلاعاتي اسرائيلي هيچکدام نتوانستند در جستجوهاي خود به مورد مشکوکي دست يابند؛ او صاحب زندگي بسيار ساده اي است و از خود خانه اي ندارد. لباس هاي او همان يونيفرم هاي خاکي هستند. عرفات در طول زندگي اش اشتباهات زيادي مرتکب شده است ، ممکن است او در مورد مخالفتش با ابتکار عمل سادات در سال 1977 ، با تن دادن به فشار همکاران عصباني خود، زياده روي کرده باشد و احتمالا حمايت او از صدام حسين در طول اولين جنگ خليج ، خطايي بزرگ بود که براي او بسيار گران تمام شد. او بيش از يک بار در انتخابات معاونان و افراد معتمد و رازدار خود اشتباه کرد. با اين حال ، از بسياري جهات ، عرفات براي ملت خود تنها رهبري است که مي توان بدون چون و چرا به او اعتماد کرد؛ بيگانگان از درک اين مطلب عاجزند و براي آنها عجيب است که دريابند دقيقا همان ويژگي هايي که او را در نزد بسياري از غربي ها منفور کرده است ، از او فردي قهرمان براي ملتش بسازد. به عنوان نمونه زماني که در کمپ ديويد آشکارا طرح پيشنهادي اهود باراک و بيل کلينتون را رد کرد، افراد بسياري از «اردوگاه صلح اسرائيلي» از او انتقاد کردند، حال آن که از نظر فلسطيني ها اقدام وي مظهر شهامت و غرور ملي بود. وقتي که به جلسه کنفرانس سران رفت ، خيلي از فلسطيني ها نگران بودند که او با پاي خود به درون تله رفته و قدرت کافي براي رهانيدن خود نخواهد داشت.
بديهي بود که طرح هاي باسخاوت باراک ، کمترين خواسته فلسطيني ها را برآورده نمي کرد و عرفات بدون اين که تسليم خواسته هاي آنها شود از کنفرانس بازگشت و از او همچون يک قهرمان استقبال شد. تنها يک نفر شايسته چنين اعتمادي از جانب ملت
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله