خط حفاظتی پروردگار در مثنوی

سخن در مورد کرامت شیبان و معجزه‌ی هود، برای بیان این حقیقت است که در پناه حق و واصلان می‌توان از بسیاری بلاها در امان بود. برای مولانا این حقیقتی است که نیاز به بحث و استدلال ندارد. با این حال در این ابیات روی سخن
شنبه، 19 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
خط حفاظتی پروردگار در مثنوی
 خط حفاظتی پروردگار در مثنوی

 

مؤلف: محمدرضا افضلی




 
همچو آن شیبان که از گرگ عنید *** وقت جمعه بر رعا خط می‌کشید
تا برون ناید از آن خط گوسفند *** نی در آید گرگ و دزد با گزند
بر مثال دایره‌ی تعویذ هود *** که اندر آن صرصر امان آل بود
هشت روزی اندرین خط تن زنید *** وز برون مثله تماشا می‌کنید
بر هوا بردی فکندی بر حجر *** تا دریدی لحم و عظم از هم‌دگر
یک گره را بر هوا درهم زدی *** تا چو خشخاش استخوان ریزه شدی
آن سیاست را که لرزید آسمان *** مثنوی اندر نگنجد شرح آن
گر به طبع این می‌کنی‌ای باد سرد *** گرد خط و دایره آن هود گرد
ای طبیعی فوق طبع این ملک بین *** یا بیا و محو کن از مصحف این
مقریان را منع کن بندی بنه *** یا معلم را به مال و سهم ده
عاجزیّ و خیره کن عجز از کجاست *** عجز تو تابی از آن روز جزاست
عجزها داری تو در پیش‌ای لجوج *** وقت شد پنهانیان را نک خروج
خرم آن که عجز و حیرت قوت اوست *** در دو عالم خفته اندر ظلّ دوست
هم در آخر عجز خود را او بدید *** مرده شد دین عجایز برگزید
چون زلیخا یوسفی بر وی بتافت *** از عجوزی در جوانی راه یافت
زندگی در مردن و در محنت است *** آب حیوان در درون ظلمت است

سخن در مورد کرامت شیبان و معجزه‌ی هود، برای بیان این حقیقت است که در پناه حق و واصلان می‌توان از بسیاری بلاها در امان بود. برای مولانا این حقیقتی است که نیاز به بحث و استدلال ندارد. با این حال در این ابیات روی سخن با کسانی است که این معنا را قبول ندارند: «گر به طبع این می‌کنی»؛ یعنی واقعاً منکری و نمی‌توانی حقیقت را بپذیری. ‌ای بادسر، یعنی‌ای کسی که نفس و کلام تو در راه خیر و صلاح نیست. خط و دایره‌ی آن هود، به طور کلی یعنی پناه مردان حق و سایه‌ی هدایت آنها، که خود پناه حق است.
در این جا مولانا در نقد طبیعیون که همه‌ی آثار و احوال موجودات جهان را به طبع آنان اسناد می‌دهند، می‌گوید: اگر چنین است که آثار موجودات به طبیعتشان بر می‌گردد، چرا باد همین که به نزدیکی خط حرز هود نبی می‌رسید نمی‌وزید. هرچه به خواص و طبایع پدیده‌ها نسبت داده می‌شود تماماً مستند به قادر ذوالجلال است. ‌ای طبیعی مشرب! یا بیا سیطره‌ی مشیت خدا را بر طبایع موجودات بپذیر و یا قصص قرآنی را که در اثبات قهاریت این مشیت وارد شده تماماً محو کن. خوشا به حال کسی که در رزق و روزی ناتوان است و در هر دو جهان زیر سایه حضرت دوست غنوده است. در این جا عجز و حیرت، هر دو جنبه مثبت دارد. این عجز، از شناخت قادر متعال است و آن حیرت، مافوق معرفت است، نه مادون آن. چنین کسی که عجز خود ببیند و از نفسانیات بمیرد، زندگی حقیقی در مردن از امور نفسانی و رنج کشیدن در طریق کفّ نفس است.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بین‌المللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط