از سوز زهر آب شد از پای تا سرم

از سوز زهر آب شد از پای تا سرم با اشک هم قدم شده ساعات آخرم پایم به سوی قبله، لبم غرق خون شده دیگر رمق نمانده به اعضای پیکرم
يکشنبه، 20 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
از سوز زهر آب شد از پای تا سرم

از سوز زهر آب شد از پای تا سرم

شاعر: علی صالحی

از سوز زهر آب شد از پای تا سرم

با اشک هم قدم شده ساعات آخرم

پایم به سوی قبله، لبم غرق خون شده

دیگر رمق نمانده به اعضای پیکرم

آه ای بقیع باز کن آغوش خویش را

من آخرین امانت شهر پیمبرم

بار سفر به دوش گرفتم و با خودم

یک عالَمه مصیبت و اندوه می‌برم

از غصه آه می‌کشم و ناله می‌زنم

یا رب ببین زمانه چه آورده بر سرم

دشمن شبی که پای برهنه مرا دواند

داغ رقیه بود عیان در برابرم

رحمی نکرد بر من و بر سنّ و سال من

انداخت ریسمان به روی دست لاغرم

ارث علی به من ز همه بیشتر رسید

سوزانده شد دو بار، حریم مطهرم

کاشانه‌ام اگر چه به آتش کشیده ‌شد

امّا نسوخت چادر و گیسوی همسرم

وقتی که دود خانه‌ی ما را گرفته بود

دیدم فرار می‌کند از شعله دخترم

آن جا به یاد کرب و بلا روضه خواندم از

طفل یتیم و عمّه‌ی محزون و مضطرم

طفلی که ضجّه می‌زد و از ترس می‌دوید

می‌گفت پس کجاست عموی دلاورم

عمّه! عمو کجاست ببیند که بعد از او

غارت شده ست زیور و خلخال و معجرم

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط