جامعه شناسی تطبیقی در نظر پارسونز

در ذهن پارسونز رابطه‌ی تنگاتنگی میان تكامل‌گرایی و جامعه‌شناسی تطبیقی وجود دارد. مبنای جامعه شناسی تطبیقی در تكامل گرایی است. پارسونز معتقد است كه جامعه‌ها را بدون قرار دادن در مقیاس تكاملی نمی‌توان مقایسه كرد و گفت
دوشنبه، 4 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
جامعه شناسی تطبیقی در نظر پارسونز
 جامعه شناسی تطبیقی در نظر پارسونز

 

نویسنده: گی روشه
مترجم: عبدالحسین نیك گهر



 

در ذهن پارسونز رابطه‌ی تنگاتنگی میان تكامل‌گرایی و جامعه‌شناسی تطبیقی وجود دارد. مبنای جامعه شناسی تطبیقی در تكامل گرایی است. پارسونز معتقد است كه جامعه‌ها را بدون قرار دادن در مقیاس تكاملی نمی‌توان مقایسه كرد و گفت كه فلان جامعه پیشرفته‌تر از جامعه‌های دیگر است. برای مقایسه‌ی جامعه‌ها با یكدیگر، مراتبی از توسعه در زمان، طبق نقشه‌ی تكاملی كه معیارهای مقایسه را تعیین می‌كند، به عنوان نقاط عطف انتخاب می‌شود.
جامعه شناسی تطبیقی دو مسئله‌ی روش شناختی مطرح می‌كند. نخست، پژوهشگر ساخت‌ها یا ابعادی از جامعه‌ای را انتخاب می‌كند كه از لحاظ نظری مقایسه‌ی آنها با همان ساخت‌ها و با همان ابعاد از جامعه‌های دیگر مهم به نظر می‌رسد. دوم، پژوهشگر باید بتواند اهمیت تفاوت‌هایی را كه میان ساخت‌های دو یا چند جامعه مشاهده می‌كند، ارزیابی كند. این مسئله‌ی دوگانه‌ی روش شناختی را با چشم انداز تكاملی جامعه‌ها می‌توان حل كرد كه در آن عناصری از زندگی اجتماعی كه در جریان تاریخ تغییر می‌كنند و مراحلی كه تكامل جامعه‌ها از آن‌ها می‌گذرد، مشخص شده‌اند. به مجرد آن‌كه به شرح تكوینی و تاریخی جامعه‌ها مبادرت می‌شود، مقایسه‌ی میان آن‌ها كه بر روی مدار تكاملی در نقاط متفاوتی قرار گرفته‌اند، اجتناب ناپذیر می‌شود.
این ارتباط جامعه شناسی تطبیقی با تكامل‌‌گرایی در نظر پارسونز آن‌قدر مهم است كه او مطالعه‌ی تطبیقی را از ویژگی‌های علمی علوم انسانی تلقی می‌كند. مقایسه‌ی میان جامعه‌ها در علوم انسانی معادل تجربیات آزمایشگاهی در علوم فیزیكی و طبیعی است. جامعه شناس با مقایسه‌ی جامعه‌ها در زمان و در مكان، می‌تواند به شیوه‌ی پژوهشگر آزمایشگاهی، برخی از عوامل را ثابت نگاه دارد و برخی دیگر را تغییر دهد.
در مطالعه‌ی تطبیقی است كه می‌توان متغیرها را به شیوه‌ای غیرمستقیم دستكاری كرد، آن‌چه كه در علوم انسانی به ندرت امكان پذیر است. طرح مفهومی كه تا این‌جا ارائه دادیم، سه عنصر مهم برای مطالعات تطبیقی جامعه شناسی عرضه می‌كند. نخست، قانون افتراق پذیری نقاط عطف مهمی عرضه می‌كند. جامعه‌ای كه بیشتر افتراق پذیرفته، جامعه‌ای است كه توسعه‌ی عمومی نظام كاركردی و ساختاری‌اش پیشرفته‌تر است. در نتیجه، هر اندازه در جامعه‌ای چهار نظام فرعی كاركردی‌اش بیش‌تر افتراق یافته باشند، از لحاظ توسعه‌ی عمومی از جامعه‌های دیگر پیشرفته‌تر است.
بنابراین، مدل‌واره‌ی چهار نظام فرعی، چارچوب نشانه‌های عطف اصلی را برای جامعه شناسی تطبیقی فراهم می‌كند. با در اختیار داشتن این مدل‌واره، جامعه شناس برای مقایسه‌ی جامعه‌ها دیگر نه دلبخواهی عمل می‌كند و نه با چشمانی بسته. او می‌تواند نقشه‌ی تحلیلی‌ای را مرجع قرار دهد كه برای هر نظام اجتماعی و برای هر جامعه‌ای قابل استفاده است. انتزاعی بودن مدل‌واره امكان استفاده‌ی عمومی آن را، همان‌طور كه تحقیق تطبیقی اقتضا دارد، فراهم می‌كند.
در وهله‌ی دوم، می‌توان گفت كه اصولاً در یك نظام كنش عینی (چون یك جامعه یا یك شخصیت) چهار نظام فرعی‌اش اهمیت یكسانی ندارند. مشاهده می‌شود كه سلسله مراتب چهار نظام فرعی در همه‌ی جامعه‌ها به یك صورت نیست.مثلاً در جامعه‌ی صنعتی كاركرد نظام فرعی اقتصاد بیش از بقیه توسعه و گسترش یافته است به نحوی كه می‌توان گفت وضعیت مسلطی نسبت به سایر نظام‌های فرعی جامعه دارد؛ در چنین جامعه‌ای است كه نهادها و ساخت‌های تخصصی تنها به منظور كاركرد تولید و توزیع كالاها و خدمات به وجود می‌آید.
همچنین، می‌توان جامعه‌هایی را مثال زد كه در آن‌ها كاركرد سیاسی وضعیت مسلطی كسب كرده و كل نظام اجتماعی را مشخص می‌كند. برای نمونه، جامعه‌ی باستانی مصر را می‌توان مثال زد كه با دیوان سالاریِ حكومتی فرعون كاملاً قطبی شده بود. پارسونز شخصاً برای آماده سازی این مدل‌واره‌ی افتراقی به منظور مطالعات تطبیقی كار چندانی نكرد. با این همه، كاربُرد آن را بارها برای مطالعه‌ی جامعه‌ی صنعتی خاطرنشان كرده است.
سومین عنصری كه پارسونز برای مطالعات تطبیقی لازم می‌داند، متغیرهای ساختی هستند. و در این مورد بیانات پارسونز صریح‌تر است. در كتاب نظام اجتماعی، پارسونز چند صفحه را اختصاص داده است به این‌كه نشان دهد چگونه دو متغیر عام‌گرایی/ خاص‌گرایی و دستاورد/ماهیت، عناصر اصلی یك چارچوب عمومی تحلیلی تطبیقی را عرضه می‌كنند.
همان طور كه جدول 1 نشان می‌دهد آرایش این دو متغیر اجازه می‌دهد كه چهار نوع جامعه‌ی متفاوت تشخیص داد كه پارسونز نمونه‌های عینی آن را در هر مورد ذكر می‌كند. و این نوع شناسی (تیپولوژی) چهار نوع اصلی جامعه‌ها را كه می‌توان در گذر تاریخ بازشناسی كرد، مشخص می‌كند. (1)
جدول انواع جامعه‌ها برحسب تركیب متغیرهای ساختی

خاص گرایی

عام گرایی

 

جامعه‌ای كه به ابتكارها و به خلاقیت‌های فردی بها می‌دهد، منتها برحسب قواعدی كه از روابط انسانی وابسته به پایگاهی خاص متأثر است.
نمونه: چین كلاسیك

جامعه‌ای كه به ابتكارها و به خلاقیت‌های فردی برحسب قواعد و معیارهایی كه اجرایشان مستقل از اشخاص ذی نفع است، بها می‌دهد.
نمونه: ایالات متحده آمریكا

دستاورد

جامعه‌ای كه در آن كنش از هنجارهایی كه برحسب پایگاه كنشگران اجتماعی و وضعیت خاص كنش متغیر است، تبعیت می‌كند.
نمونه: آمریكای لاتین

جامعه‌های كه در آن كنش از هنجارهای عام گرایانه در درون نظام اجتماعی كه در آن سلسله مراتب پایگاه اهمیت محوری دارد، تبعیت می‌كند.
نمونه: آلمان

ماهیت

با استفاده از متغیرهای ساختی در چشم اندازی كه هم تطبیقی و هم تكاملی است، پارسونز حلقه‌ای را كه باز كرده بود می‌بندد. از راه جامعه شناسی تطبیقی، تكامل‌گرایی ما را به نقطه‌ی آغاز نظریه‌ی كنش، یعنی به متغیرهای ساختی كه مقوله‌ی اساسی ساخت در نظام كنش است، می‌رساند. تحلیل ساختی به تحلیل پویایی پیوسته و در آن ادغام می‌شود. این یگانگی مدل نظری با نیّت اولیه‌ی پارسونز متناظر است.

پی‌نوشت‌ها:

1.Talcott Parsons,The Social System,Glencoe,Illinois,The Free Press,1951,p.102 et pp.180 a 200

منبع مقاله :
روشه، گی؛ (1391)، جامعه شناسی تالكوت پارسونز، عبدالحسین نیك گهر، تهران، نشر نی.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط