بررسی آثار و اندیشه های جامعه شناس آمریکایی «تالکوت پارسونز»

پارسونز از جامعه شناسان آمریکایی قرن بیستم در سال 1902 در ایالت کلورادوی آمریکا درخانواده ای مذهبی متولد شد. شرایط مالی و زمینه مناسب علمی و فرهنگی خانواده اش او را به تحصیل و تحقیق متمایل کرد. او هم چنین متأثر از
پنجشنبه، 27 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی آثار و اندیشه های جامعه شناس آمریکایی «تالکوت پارسونز»
بررسی آثار و اندیشه های جامعه شناس آمریکایی «تالکوت پارسونز»

 

نويسنده:زینب مقتدایی
منبع: راسخون




 

مقدمه

پارسونز از جامعه شناسان آمریکایی قرن بیستم در سال 1902 در ایالت کلورادوی آمریکا درخانواده ای مذهبی متولد شد. شرایط مالی و زمینه مناسب علمی و فرهنگی خانواده اش او را به تحصیل و تحقیق متمایل کرد. او هم چنین متأثر از گرایش پدر و مادرش به مذهب بود زیرا خانواده او برخوردار از یک پایگاه مذهبی بود در عین حال به خاطر علاقه خانواده اش به علوم تجربی، توجه اساسی بر این بود تا او یک زیست شناس و یا یک پزشک گردد از این رو از سال 1920 تا 1924 در کالج امهرست به تحصیل زیست شناسی و فلسفه پرداخت. در سومین سال تحصیل در این کالج، به علوم اجتماعی علاقه مند شد و تصمیم گرفت تا تحصیلات عالی اش را در جامعه شناسی ادامه دهد. پارسونز معترف است که اصلاح طلبی اجتماعی پدرش در این گرایش بی تأثیر نیست. تحت تأثیر فضای خانواده به مطالعات اقتصادی و ارتباط آن با ساختارهای اجتماعی پرداخت. پس از اتمام دوره لیسانس خود برای یک سال تحصیل به لندن رفت و در دانشکده اقتصاد دانشگاه لندن در محضر مردم شناس معروف مالینوسکی و جامعه شناس شناخته شده هابهاوس به تحصیل پرداخت. سپس به آلمان رفته و تحت تأثیر آثار ماکس وبر قرار گرفت. رساله دکترای وی به مطالعه نهادهای اقتصادی در آثار وبر، مارکس و سمبارت معطوف گشت. در نهایت پارسونز به آمریکا بازگشت و تمام عمرش را در آنجا به تدریس و تحقیق پرداخت. وی در ماه مه سال 1979 در سفری به همراه همسرش به‌منظور شرکت در پنجاهمین سالگرد اخذ دکترای خود به آلمان رفته و در همان شب در هتل محل اقامت خویش بر اثر یک حمله قلبی درگذشت.

شخصیت ها و نحله های فکری تأثیرگذار

منابع فکری عمده که بر پارسونز تأثیر نهاده و دامنه نظری آثار او را گسترش بخشیدند عبارت‌اند از:

1) نظریه روان‌کاوی فروید و نقش آن در نظریه درونی‌کردن هنجارها و ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی.
2) آثار تالمن، روان شناسی که در تبیین رفتار هدفمند سهم داشت.
3) آثار جامعه شناسان و انسان شناسان بزرگ کارکردگرا و پیرو کارکردگرایی ساختاری همچون دورکیم، رادکلیف براون، مالینوفسکی و کروبر.
4) فایده گرایان و اقتصاددانان کلاسیک و اخذ نظریه کنش از آنان.
5) مکتب فکری آلمان و نظریه پردازانی همچون وبر، پاره‌تو و مارشال.

آثار پارسونز

پارسونز در تکامل و کاربرد نظریات خویش سه مرحله زیر را در زندگی‌اش پشت سر گذاشته است:
مرحله یک؛ این مرحله کار اولیه پارسونز را دربر می گیرد و حاوی تحول تدریجی یک نظریه اراده گرایانه در زمینه کنش اجتماعی و در تقابل با دیدگاه‌های فایده گرا و کاهش گرا در جامعه شناسی است. اثر محوری پارسونز در این دوره «ساختار کنش اجتماعی» (1973) است.
مرحله دوم؛ این مرحله مهم‌ترین دوره است. پارسونز در این مرحله در راستای کارکردگرایی ساختاری از محدوده های نظریه کنش اجتماعی دور می شود و به شرح و بسط یک نظریه کنش اجتماعی عام تر شامل مفهوم های تعیین کننده نظام و نیازهای نظام رو می آورد. سه کتابی که کارهای کلیدی این دوره را دربر می گیرند عبارت‌اند از: نظام اجتماعی (1951)، به سوی نظریه عام کنش (1951) و اقتصاد و جامعه (1956) که با همکاری نیل اسملسر نگاشته شده است.
مرحله سوم؛ در این مرحله زندگی پارسونز، شاهد تحولات مهمی در قالب سیبرنتیک از نظام های اجتماعی و تعریف و تبیین از دگرگونی اجتماعی هستیم. چند اثر محوری این دوره عبارت‌اند از: جامعه ها (1967)، نظام جامعه های نوین (1971)، دو مجموعه مقاله با نام های نظریه جامعه شناختی و جامعه شناسی نوین (1967)، سیاست و ساختار اجتماعی (1971)، مقاله نظام های اجتماعی و تکامل نظریه کنش (1977)، مقاله نظریه کنش و وضعیت انسان (1978) به علاوه او برای نخستین بار کتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری ماکس وبر را به انگلیسی ترجمه نمود.

کارکردگرایی ساختاری پارسونز

تئوری کارکردگرایی ساختی از یک سو کارکردها و نتایج پدیده های اجتماعی را مورد توجه قرار می دهد و از سوی دیگر بر رابطه پایدار و تداوم بین عناصر جامعه و کل نظام اجتماعی ناظر است. هر ساخت که از روابط ثابت و پایدار تشکیل می شود با یک سلسله کارکردها در نظام اجتماعی تناسب دارد. بنابراین کارکردگرایی ساختی از دو منبع الهام می گیرد. یکی کارکردگرایی ای که جامعه را دارای عناصری که هر یک در جای خود و به خوبی کار می کنند و در کل نظام ضرورت دارند، تلقی می کند و یک کارکرد را مجموعه فعالیت هایی می داند که در جهت بر آوردن یک نیاز یا نیازهای اجتماعی انجام می گیرد و دیگری ساختارگرایی ای که در آن پدیده های اجتماعی از طریق کیفیت ساخت جامعه تحلیل می شود. در این حالت اجزای مجموعه به واسطه عامل ساختی در اتصال و ارتباط پیوسته و پنهانی هستند. کارکردگرایی ساختی شرط دوام نظام اجتماعی را در تأمین کارکردهای اساسی جامعه می داند و هر ساخت نیز بر حسب ضرورت های کارکردی نظام اجتماعی تعین و تشکیل می یابد.
دیدگاه ساختی کارکردی پارسونز نقش مهم و مسلطی در جامعه شناسی دارد که پارسونز معروف ترین پایه گذار آن محسوب می شود. در این دیدگاه بر ضرورت های کارکردی و نیازهای یک نظام اجتماعی تأکید می شود. نظام اجتماعی گرایش به انجام وظایفی برای بقای نظام دارد که ساخت های اجتماعی وظیفه پاسخ دادن به این نیازها را دارند. پارسونز حیات اجتماعی را نوع خاصی از یک موجود زنده می‌داند. فکر زندگی اجتماعی به‌مثابه یک نظام (شبکه ای از اجزای مختلف) بخش ساختاری نظریه وی و تشبیه به یک نظام زیست شناختی، بخش کارکردگرا را تبیین می کند. از این رو کارکردگرایی ساختاری عنوانی است که پارسونز به‌کار خود می‌دهد. یک نظام اجتماعی کنش، مانند بدن انسان نیازهایی دارد که باید ارضا شوند تا آن نظام برقرار بماند و اجزایی دارد که برای رفع آن نیازها عمل می کنند. همه نظام های زنده گرایش به تعادل یا نوعی رابطه پایدار متوازن میان اجزای گوناگون و حفظ خود جدا از نظام های دیگر دارند. تأکید پارسونز همواره بر ثبات و نظم است و در حقیقت نظریه اجتماعی کوششی است برای پاسخ به این سؤال که «نظم اجتماعی چگونه امکان پذیر است؟».
پارسونز در دوره دوم زندگی اش بر جامعه شناسی آمریکایی تأثیر و نفوذ عمیقی داشت؛ چرا که در چارچوب کلی ساختارگرایی کارکردی، پارسونز قدرت برتر بود. در این دوره نظریه های وی جدی ترین نظریه های مورد بررسی در جامعه شناسی آمریکایی بودند. اوج شکوفایی پارسونز در این دوره مربوط به طراحی چارچوب مرسوم به آجیل (AGIL Framework) یا پارادایم چهار کارکردی (Four-Function Paradigm) حاصل شد که بر مبنای متغیرهای الگویی کنش (Pattern Variable of Action) وی قرار داشت.

نظام کنش

پارسونز در کارهای اولیه خود جریان های مختلف اندیشه اجتماعی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم را در چارچوبی فراگیر ترکیب می کند. مهم ترین ویژگی این ترکیب در هم آمیختن نظریات کنش اجتماعی کل گرا و فردگرا است. پارسونز با بهره گیری هم زمان از رهیافت های فردگرا و کل گرا به سازماندهی کنش های فرد در نظام های کنش می پردازد. پارسونز همچنین دنیای اجتماعی را از زاویه افکار مردم به‌خصوص هنجارها و ارزش ها مشاهده می کرد. هنجارها قواعدی اجتماعاً پذیرفته شده اند که مردم آن‌ها را به‌کار می گیرند تا درباره کنش های خود تصمیم گیری کنند. مهم ترین فرایندهای اجتماعی تبادل معنا، نمادها و اطلاعات است. پارسونز بیش از نظریه پردازان قرن نوزدهم تلاش کرد تا روابط میان فرهنگ، شخصیت و ساختار اجتماعی را با ارائه الگوهای تجریدی و دارای قابلیت کاربرد عام به‌شکلی نظام مند در قالب نظریه بیان کند. وی با تأکید بر لزوم ایجاد یک نظریه عمومی و منظم برای روابط انسانی، توسعه یک نظریه انتزاعی را زمینه اصلی شکوفایی علم و موجب تسهیل نظریات تجربی قلمداد می کرد. پارسونز تحت تأثیر وبر و تا حدی توماس، کنش اجتماعی را به‌عنوان موضوع اصلی جامعه شناسی خویش معرفی کرده و نظریه پیچیده ای را درباره آن عرضه می کند. پارسونز معتقد است که تمام نظریات، در حال حرکت به سمت نوعی نظریه اراده گرایانه کنش هستند که در آن انسان ها انتخاب کننده و تصمیم گیرنده در مورد اهداف گوناگون و وسایل مختلف برای رسیدن به آن‌ها هستند. کنش بنیادی از یک کنش گر، وسایل، اهداف و محیطی ساخته می شود که شامل موضوعات مادی و اجتماعی و هنجارها و ارزش هاست.
پارسونز اندیشه کنش را به مفهوم نظام اجتماعی بسط می دهد. نظام اجتماعی حول هنجارها و ارزش هایی ساخته می شود که بخشی از محیط کنش گران را تشکیل می دهد. از نظر پارسونز، کنش نوعی از رفتار است که جنبه آگاهانه دارد. وی از میان کنش ها، کنش متقابل اجتماعی را مورد توجه قرار می دهد و فرد را در مرکز این نظریه قرار می دهد. پارسونز معانی مختلفی از نظام اجتماعی دارد. در یک جا آن را شبکه روابطی می داند که عاملین را دربر می گیرد و در جای دیگر تجمع افراد را در کنش متقابل می داند.
پارسونز در کتاب «ساخت کنش اجتماعی» نظریه ای با عنوان نظریه سیستم ها دارد. وی در این نظریه نظام کنش را متشکل از چهار جزء می داند که عبارت‌اند از: نظام فرهنگی، نظام اجتماعی، نظام روانی و نظام زیستی. پارسونز برای این خرده‌سیستم ها الگویی با عنوان آجیل AGIL معرفی می کند که برای حفظ و بقای یک سیستم اجتماعی لازمند و به کارکردهای هر سیستم در جهت بقای جامعه اشاره دارند. هر نظامی در هر سطحی برای اینکه بقا پیدا کند باید چهار نیاز یا پیش نیاز را برآورده کند که پارسونز آن را پیش شرط‌های کارکردی می نامد. این پیش شرط‌ها عبارت‌اند از:

1) انطباق پذیری (Adaptation)؛ هر نظامی باید با محیط خود انطباق پیدا کند ومحیط را با نیازهای خود سازگار کند.
2) دست یابی به هدف (Goal Attainment)؛ هر نظامی باید وسایلی برای بسیج منابع خود داشته باشد تا بتواند به هدف های خود دست یابد و رضایت حاصل کند.
3) یکپارچگی (Integration)؛ هر نظامی باید هماهنگی درونی اجزای خود را حفظ کند و شیوه های برخورد با انحراف را به‌وجود آورد؛ به‌عبارت دیگر باید خود را منسجم نگه دارد و روابط متقابل اجزایش را تنظیم کند.
4) حفظ انگاره (Latent Pattern Maintenance)؛ هر نظامی باید تا حد ممکن خود را در حالت تعادل نگه دارد هر نظامی باید انگیزش های افراد و الگوهای فرهنگی و آفریننده و نگه دارنده این انگیز ش ها را ایجاد و نگه داری و تهدید کند.

کتاب ساخت کنش اجتماعی به بررسی عمل اجتماعی انسان و خصوصیات آن اختصاص دارد و به مطالعه رابطه هدف و وسایل، و نقش محیط در جامعه در شکل گیری کنش اجتماعی می پردازد. پارسونز در این کتاب ابتدا به ارادی بودن آن (هدفدار بودن) اشاره می کند و سپس دلایل انتخاب های متفاوت افراد را با توجه به محدودیت های محیطی و زیستی مورد بررسی قرار می دهد و آن گاه با تأکید بر اهمیت هنجارها و ارزش ها در تعیین اهداف و اعمال انسان ها به تبیین کنش اجتماعی می پردازد. لویس کوزر جامعه شناس معاصر محورهای اصلی دیدگاه پارسونز را در این کتاب به شرح زیر خلاصه کرده است:
الف- کنش های انسان، اختیاری و ارادی است نه فقط رفتاری زیستی و انفعالی.
ب- عاملان کنش در جهت رسیدن به هدف ها تلاش می کنند.
ج- انتخاب های مختلف بین وسایل متفاوتی که این عاملان در تعقیب خواسته هایشان به کار می گیرند می باشد.
د- شرایط محیطی و بدنی، محدودیت هایی را در انتخاب وسایل و انجام هدف ها ایجاد می کنند در کنش نقش دارد.
ه- مجموعه هنجارها و ارزش ها، انتخاب های فردی را از لحاظ وسائل و اهداف معین می کنند.
بنابراین کنش فرد، ارادی و هدفدار است و با توجه به محدودیت های محیطی و زیستی، توسط ارزش ها و هنجارهای اجتماعی تعیین می گردد.
این چهار تکلیف با چهار نظام کنش پیوند دارد که به شرح زیر است:
الف) ارگانیسم رفتاری
ب) نظام شخصیتی
ج) نظام فرهنگی
د) نظام اجتماعی

چهار نوع نظام کنش پارسونز

1- نظام اجتماعی

از مجموعه ای از کنشگران فردی ساخته می شود که در موقعیتی که دسته کم جنبه فیزیکی یا محیطی دارد با همدیگر کنش متقابل دارد این کنشگران بر حسب گرایش به ارضای حد مطلوب برانگیخه می شود و رابطه شان با موقعیت هایشان و همچنین با همدیگر بر حسب و به واسطه یک نظام ساختار بندی فرهنگی و نمادهای مشترک مشخص می شود.
پارسونز واحد بنیادی در بررسی نظام اجتماعی را آمیزه‌ی نقش و منزلت می گیرد و همچنین ارزش ها و هنجارها را در تحلیل فرد به کار می گیرد. منزلت به یک جایگاه ساختاری در داخل نظا م اجتماعی اطلاق می شود و نقش همان کاری است که یک کنشگر در همان موقعیت انجام می دهد. کنشگر بر حسب اندیشه و اعمال در نظر گرفته نمی شود بلکه بر حسب موقعیتی که در نظام اجتماعی دارد.
پارسونز شیوها ی انتقال ارزش ها و هنجارها را طی روند اجتماعی شدن وملکه ذهن شدن (ارزش بصورت بخشی از وجود کنشگر یا وجدان اجتماعی او در می آید) می شناسد و می گوید: ترکیب الگوهای جهت گیری ارزشی که به وسیله کنشگر طی روند اجتماعی شدن بدست می آید باید تا اندازه‌ی زیادی نتیجه‌ی کارکرد ساختار نقش بنیادی و ارزش های مسلط نظام اجتماعی باشد.
پارسونز چنین تصور می کرد که کنشگران در فرایند اجتماعی شدن گیرندگانی منفعلند واجتماعی شدن را فرایندی محافظه کارانه ای می داند که طی آن تمایلات نیازی کودکان را به جامعه پیوند می دهد و همین نظام اجتماعی وسایل برآورده شدن این تمایلات را فراهم می سازد.
پارسونز اجتماعی شدن را یک تجربه عمرانه می انگارد. اجتماعی کردن و نظارت اجتماعی در این نظام مکانیسم های اصلی اند (البته هر نظام اجتماعی باید در برابر برخی از تنوعات و کجروی ها مدارا کند) یک نظام اجتماعی انعطاف پذیر نیرومندتر از نظام اجتماعی است که تاب هیچ گونه کج رو ی را ندارد.
پارسونز چهار خرده نظام را نام می برد که در جهت تثبیت وتکمیل توازن کارکرد دارند.

1) اقتصاد: اقتصاد که کارکردش تطبیق با محیط از طریق کار تولید و تخصیص برای جامعه است.
2) سیاست: کارکردش دستیابی به هدف از طریق پیگری هدف های اجتماعی و بسیج کنشگران و منابع در جهت این هدف است.
3) نظام اعتقادی: کارکردش سکون از طریق انتقال فرهنگ به کنشگران است.
4) عرف اجتماعی: کارکردش یکپارچگی است (قوانین). همین عرف است که عناصر سازنده جامعه را هماهنگ می سازد.

2- نظام فرهنگی

پارسونز فرهنگ را نیروی عمده ای می انگاشت که عناصر گوناگون نظام اجتماعی را به همدیگر پیوند می دهد. فرهنگ میانجی کنش متقابل میان کنشگران است و شخصیت و نظام اجتماعی را با هم ترکیب می کند. فرهنگ این خاصیت را دارد که کم و بیش می تواند بخشی از نظام های دیگر گردد.
پارسونز فرهنگ را نظام الگو دار و سامانمندی از نمادها می داند که هدف های جهت گیری کنشگران، جنبه های ملکه‌ی ذهن شده نظام شخصیتی و الگوهای نهادمند نظام اجتماعی را در بر می گیرد.
قابلیت انتقال و اشاعه فرهنگ از نظامی به نظام دیگر از خصلت نمادین ذهنی فرهنگ ناشی می شود. پارسونز به این نتیجه می رسد که معیارهای اخلاقی همان «شگردهای یکپارچه کننده و حاکم بر نظام کنش» می باشند. در نظریه پارسونز فرهنگ یک نظام مسلط است و او خود را یک جبر گرای فرهنگی می نامد.

3- نظام شخصیتی

این نظام در لفاف های از سایر نظام ها پرورده شده وشکل می گیرد با این همه به جهت پیوندهایش با ارگانیسم خود و بی همتایی تجربه زندگی شخصی به یک نظام مستقل تبدیل می شود. پارسونز شخصیت را «نظام سازمان یافته ای از جهت گیری و انگیزش کنش کنشگر فردی می انگارد». پارسونز و شیلز تمایلات نیازی را مهمترین واحدهای انگیزش کنشی و عنصر سازنده شخصیت می داند. آنان تمایلات نظامی را از کشش ها جدا می دانند و می گویند: کشش ها همان گرایش های فطری و «انرژی جسمانی که کنش را امکان پذیر می سازد» می باشند.
پارسونز میان سه گونه تمیلات نیازی بنیادی تمایز قایل می شود:
- نخستین گونه، کنشگران را وامیدارند تا در روابط اجتماعیشان به دنبال عشق ـ تأیید و ... بروند.
- دومین گونه، ملکه ذهن شده ای را در بر می گیرد که کنشگران را به رعایت معیارهای گوناگون وا میدارند.
- سومین گونه، چشمداشت های نقشه کنشگران را به دادن و ستاندن پاسخ ها ی متناسب سوق می دهد.
پارسونز از نظام شخصیتی انفعالی که نقطه ضعف آشکار نظریه‌ی او به شمار می آید، به نظر می رسد که آگاه بوده است. او در این موارد کوشیده است تا به شخصیت قدری خلاقیت ببخشد.

4- ارگانیسم رفتاری

این نظریه را فقط برای این در نظریه اش گنجانده بود که منبع انرژی برای نظام های دیگرش بود. هر یک از این کارکردها مربوط به یکی از نظام های اجتماعی است. سازگاری و انطباق با جهان مادی کارکرد نظام اقتصادی، تحقق اهداف در نظام اجتماعی کارکرد نظام سیاسی، یکپارچگی و حفظ نظم مرتبط با نظام حقوقی و قانونی و الگوی پنهان حفظ نظم وظیفه نظام فرهنگی است.
در این الگو تمام نظام ها قدرت برابر ندارند. درست است که هر یک از این سیستم ها از هم مستقل و مجزایند، اما ارتباط این سیستم ها به شکل افقی نیست بلکه به شکل عمودی و به نحوی رتبه بندی شده اند یعنی از بالا به پایین و از پایین به بالا با یکدیگر در ارتباط می باشند که سیستم فرهنگی، سیستم اجتماعی را کنترل می کند و به ترتیب سیستم اجتماعی، سیستم شخصیتی را و سیستم شخصیتی سیستم سیاسی را. این رتبه بندی به لحاظ اطلاع از بالابه پایین می باشد و از لحاظ نیرو از پایین به بالا. یعنی سیستم فرهنگی دارای بیشترین اطلاع و سیستم زیستی دارای بیشترین نیروست.
دراینجا این سطوح به دو شیوه ترکیب شده اند: هر یک از سطوح بالاتر سطوح زیرین خود را در این سلسله مراتب تحت نظارت و کنترل دارند هر یک از سطوح پایینتر شرایط و انرژی مورد نیاز برای سطوح بالاتر را فراهم می کند. هر سیستمی که در پایین ترین سطح قرار دارد دارای انرژی بیشتری است و بالاترین سیستم دارای کمترین انرژی می باشد.
از لحاظ محیط فعالیت نظام کنش پایین ترین سطح که همان محیط جسمانی و ارگانیک است جنبه های غیر نمادین بدن انسان، ساختمان بدنی و اعضایش را شامل می شود و بیشترین انرژی وکمترین اطلاعات را داراست و در بالاترین سطح سیستم فرهنگی است که کمترین انرژی و بیشترین اطلاعات را دارد.
پارسونز «علم نظام ها» را سایبرنتیک (Cybernetic)، می نامد. سایبرنتیک بدین معناست که هر نظامی به وسیله خرده نظامی کنترل می شود که از نظر اطلاعات در بالاترین سطح و از نظر انرژی در پایین ترین سطح است. بنابراین می توان در خرده نظام ها نوعی سلسله مراتب ایجاد کرد که پایین ترین آن‌ها بیشترین انرژی اما کمترین اطلاعات را دارد. بدین ترتیب خرده نظام های پایین تر انرژی را به بالا می فرستند و خرده نظام های کنترل کننده بالاتر، اطلاعات را از بالا به پایین می فرستند. بنابراین نظام کنش مانند هر سیستم فعالی محل گردش بی وقفه انرژی و اطلاعات است. این مبادله ها میان اجزای نظام است که کنش نظام را بر می انگیزد.
بر مبنای الگوی سایبرنتیک، تأکید اولیه و اساسی پارسونز بر فرهنگ است. فرهنگ، اهداف غایی هر سیستم را معین می کند. فرهنگ به‌منزله یک دستگاه کنترل، جامعه و سایر نظام ها را هدایت می کند. فرهنگ ورودی ها و اطلاعات نمادین را از طریق خانواده، مذهب، مدرسه و ... وارد جامعه می کند و به این طریق در جهت هدایت کل سیستم اجتماعی عمل می نماید.
عناصر فرهنگی که دارای خصیصه کلی هستند از طریق نهادی شدن در قالب سیستم اجتماعی به شکل هنجار و قاعده در می آیند. مثلاً ارزش کلی عدالت (عنصر فرهنگی) در نظام قضائی نهادی می شود و در قالب سیستم اجتماعی تحقق عملی می یابد؛ ساخت همان نهادی شدن عناصر کلی فرهنگی است و دارای خصوصیات نسبتاً پایدار می باشد.
در این میان اهمیت نظام فرهنگی از سایر نظام ها بیشتر است. پارسونز نظام فرهنگی را شامل سه قلمرو عمده می داند:
1) قلمرو نهادهای شناختی؛ که با اندیشه ها و باورهای مربوط به جهان خارج در ارتباط است.
2) نهادهای بیانی؛ مثل هنر و موسیقی که در ارتباطات عاطفی به‌کار می روند.
3) معیارها و هنجارهای اخلاقی؛ که با درستی و نادرستی کنش های انسانی ارتباط دارند.
نظام فرهنگی از نظر پارسونز ادغام و اجتماعی‌شدن افراد در جامعه است. کنش اجتماعی افراد در برگیرنده گزینش هایی است که براساس ارزش ها و هنجارهای درون نظام فرهنگی مشخص می شوند؛ یعنی افراد براساس ارزش های فرهنگی که در آن ها درونی شده به کنش اجتماعی می پردازند.

متغیرهای الگویی یا حق انتخاب ارزش ها

پارسونز برای تحلیل کنش، شیوه های متفاوتی را طراحی کرده و آن را متغیرهای الگویی می نامد. متغیرهای الگویی دو جنبه مختلف از کار پارسونز را در کنار یکدیگر قرار می دهند: نظریه کنش و نظریه نظام ها. هم کنش های فردی و هم سازمان بندی نظام را می توان نوعی انتخاب از میان بدیل های مختلف تلقی کرد. در حقیقت متغیر های الگویی فرآیند کنش اجتماعی افراد را نسبت به موقعیت خود بیان می کند و شرایط ساخت کنش اجتماعی است منظور او در متغیر در اینجا انتخاب یک شق از دو شقی است که عامل پیش از آن که موقعیت بر او معلوم باشد و بخواهد به عمل دست بزند باید یکی از آن دو را انتخاب نماید. پارسونز تعداد این دو راهی ها را از 4 متغیر اساسی بیشتر نمی داند و این 4 متغیر از چارچوب نظریه کنش مستقل می شوند و اگر فهرست آن کامل باشد یک نظام را تشکیل می دهد. پارسونز این شقوق دو گانه را متغیر های الگویی می نامد و آن ها را چنین طبقه بندی می کند:
1- عام گرایی در مقابل خاص گرایی: کنشگر با ید تصمیم بگیرد که آیا شخصی را بر اساس ملاک های کلی (عام گرایی) مورد قضاوت قرار می دهد و یا براساس معیار های خاصی (خاص گرایی).
2- عاطفی در برابر خنثی بودن از نظر عاطفی: کنشگر رابطه ای را براساس ابزاری بدون دخالت دادن احساسات انجام می دهد (بی طرفی) یا آن که برای برقراری رابطه دلایل احساسی دارد.
3- کیفیت ذاتی در برابر جنبه عمل: توجه به موضوع به دلیل کیفیت آن است یا به دلیل آن چه می تواند انجام دهد.
4- ویژه بودن در برابر پراکنده بودن: نظر موضوع متوجه کل عامل است یا متوجه بخشی از موضوع.

قشربندی اجتماعی

آثار پارسونز هر چند از حوزه مطالعات قشربندی خارج است، اما تأثیرش بر جریان های فکری و نظریه قشربندی اجتماعی محرز است. به نظر پارسونز جوهر قشربندی در هر جامعه ای را آن قضاوت اخلاقی نسبی تشکیل می دهد که در حق گروه‌های اجتماعی گوناگون وجود دارد. پارسونز معتقد است که قضاوت های ذهنی دیگران قشرهای اجتماعی را تعیین می کند. بنابراین اشخاص بافضیلت و متصدیان ارجمندترین مشاغل از پایگاه اجتماعی بالاتری برخوردارند. پارسونز به طبقه بندی وضعیت های اجتماعی که در آن‌ها مجموعه ای از صفات و مشاغل مستعد دریافت ارزش بیشتری نسبت به صفات و مشاغل دیگر هستند می پردازد. از نظر پارسونز مالکیت، تنها یکی از معیارهای چندگانه مؤثر در شکل گیری این قضاوت است. وی یکی از تزهای ضمنی وبر را بسط می دهد که عبارت است از: خصلت ضروری و اجتناب ناپذیر بودن قشربندی اجتماعی. از نظر پارسونز قشربندی در جامعه ضرورت کارکردی دارد.

نظریه تعادل و تغییر پارسونز

پارسونز در طرح نظریه تعادلی اش که اساس بینش کارکردی ساختی است، متوجه چندین پیش فرض است:
1- اهمیت نقش و کارکرد پدیده ها
2- ارتباط نقش ها یا نهادها
3- اهمیت فرهنگ عمومی
4- نهادی شدن سطوح متفاوت واقعیت
از این رو پارسونز از طریق طرح نظریه تعادل بیشتر نوعی اجتماعی شدن را با تأکید بر همکاری نقش ها، نهادها، ارزش ها، نورم ها و کارکرد ها مد نظر داشته است.
پارسونز در دو دهه آخر عمر ش متأثر از بحث ها ی تکاملی جامعه اش بود و به طرح نظریه ای پرداخت که مبتنی بر چند اصل عمده است، از این قرار:
1- تمایز پذیری
2- شمول
3- تعمیم ارزش ها
4- رشد تطبیقی
به تعبیر جفری الکساندر، چهار اصل فوق نسبت به دید گاه تکاملی به معنی مرسوم آن بیشتر بازگو کننده و توصیف کننده جریان نهادی شدن فرد می باشند.
پارسونز در دید گاه تعادلی اش در پی بیان و توضیح نحوه ارتباط عناصر سیستم ها با یکدیگر بوده و در دیدگاه تکاملی به نحوه تغییر و تبدیل هریک در جریان نهادی شدن فردیت پرداخته است. از این رو او ضمن این که اجتماعی شدن و سازگاری بین عناصر سیستم را بازگو می کند، به تحول پذیری عناصر آن نیز در مسیر اجتماعی شدن (در سطح خرد و کلان) پرداخته است.

نظریه تکاملی پارسونز

پارسونز جهت مقابله با انتقاداتی که نظریه‌ی وی را ایستا و فاقد قابلیت برخورد با دگرگونی اجتماعی می دانستند؛ سرانجام از سال 1996 به بعد به بررسی دگرگونی اجتماعی و بویژه تکامل پرداخت. نخستین عنصر سازنده اش در این کار فرایند تمایز بود. او فرض را بر این گرفته بود که هر جامعه ای از یک رشته خرده نظام ساخته می شود که از نظر ساختار و کارکرد با هم متفاوتند. پس با تکامل یافتن جامعه خرده نظام های جدید تمایز می یابند و البته این ها باید تخصیص یافته تر و تطبیق پذیرتر باشد پس از نظر نظام تکامل یافته تر نظام متعالی تر است و جنبه رشد تطبیق پذیری چرخه دگرگونی تکامل را به وجود می آورد.
جامعه دستخوش تکامل باید از نظام انتسابی به سوی یک نظام دستاوردی حرکت کند. به عبارتی مشارکت افراد وگروه هایی که از سهیم بودن کامل در گرداندن نظام محروم بوده اند باید از محرومیت رهایی یابند و اعضای جامعه فرد گردنند همچنین با تمایز یافتن بیش از پیش ساختارها و کارکردهای اجتماعی نظام ارزشی جامعه نیز دستخوش تغیر شوند.
پارسونز رخداد تکامل را مرحله به مرحله و غیر خطی می انگارد و سه مرحله گسترده را در این فرایند نام می برد که بر پایه ابعاد فرهنگی این مراحل را از هم جدا می سازد. 1- ابتدایی 2- میانی 3- نوین
تحول اساسی در انتقال از مرحاه اول به مرحله دوم توسعه زبان بویژه زبان نوشتاری است وتحول بنیادی از میانی به نوین قواعد نهادمند نظم هنجار بخش یا قوانین است به هر حال تحلیل پارسونز از تکامل کوشش است برای به نظم کشیدن گونه های ساختاری و ارتباط متوالی آن ها، پس نوعی تحلیل ساختاری تطبیقی به شمار می رود.

نقد و بررسی

پارسونز از معدود متفکرانی است که مرزهای تنگ جامعه شناسی را از میان برداشته و با سایر شاخه های علوم انسانی رابطه برقرار کرده است. نظریه نظام ها محصول انواع گوناگون افکار علمی است که از رشته های دیگر وارد جامعه شناسی شده اند. نظریه نظام ها زبان مشترکی را برای وحدت همه رشته ها از جمله علوم رفتاری، اجتماعی و علوم دقیقه نوید می دهد. این نظریه همچنین پیوند بین سطح خرد و کلان و نیز عینیت و ذهنیت را فراهم می کند.
از نقاط قوت نظریه پارسونز ایجاد وحدت بین نظریات خرد و کلان است. او نظریات خرد روان شناسانه مید و کولی را با نظریات کلان جامعه شناسانه وبر، مارکس و پاره تو آشتی می دهد. همچنین تأکید وی بر تحقیقات کاربردی مورد توجه شایسته است.
البته برخی از منتقدان پارسونز تلفیق ساختار و کنش توسط پارسونز را نوعی خلط و سردرگمی در کار وی می انگارند. آنان معتقدند که پارسونز در کتاب ساختار کنش اجتماعی کارش را در سطح خرد آغاز می کند، اما پیش از پایان یافتن این اثر در جهت نظریه ساختی-کارکردی خود بیش از پیش در سطح کلان گرفتار می شود. از نظر آنان عدم تلفیق شایسته این دو سطح، وی را دچار نوعی سردرگمی کرده است.
نظریه پارسونز ضعف هایی نیز دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. به‌طور کلی نظریه پارسونز خالی از تبیین بوده و نظریه ای صرفاً توصیفی است. مدل تحلیلی وی بسیار کلی است و بیش از آنکه نظری باشد، مفهومی است. مدل وی داربست عظیمی از مقولات مرتّب و مطبّق است تا شبیه نظریه ای واقعی که قابلیت تبیین مجموعه ای از پدیده ها را دارد. به‌عنوان نمونه نظریه نظام ها را نمی توان به بوته آزمون کشید و درستی و نادرستی آن را اثبات کرد. نظریه نظام ها همچنین بیشتر ایدئولوژیک است تا علمی و از این‌رو تنها از وضع موجود پشتیبانی می کند. علاوه‌بر این تأکید بیش از حد پارسونز بر تعادل، نمی تواند از تغییر و تضاد اجتماعی سر در آورد. چشم انداز پارسونز از جامعه دنیایی متوازن، بدون هیچ گونه منبع تغییر در درون جامعه است. البته پارسونز سرانجام به تکامل اجتماعی روی می آورد، اما حتی کار او درباره دگرگونی اجتماعی نیز به ایستایی و ساختارمندی گرایش دارد. وی همچنان در کارهای خویش به مطالعه ساختارها و کارکردها پایبند مانده بود.
انتقادهای ذاتی عمده و منطقی و روش شناختی به کارکرد گرایی ساختاری
الف- یکی از انتقادهای عمده این است که این نظریه به اندازه‌ی کافی به تاریخ نمی پردازد، یعنی درواقع ذاتاً غیر تاریخی است.
ب- عدم اعتماد به روند دگرگونی اجتماعی. (ترنر وماریانسکی هم معتقداند که این عدم توجه وجود دارد و اگر هم مختصر توجهی است بیشتر از دیدگاه تحولی است تا از جنبه‌ی تکاملی)
ج- بارزترین و رایج ترین انتقاد، عدم پرداختن به قضیه‌ی کشمکش است. کارکردگرایان ساختاری، کشمکش را لزوماً مخرب می دانند. آبراهامسون می گوید: که این ها در مورد توافق اجتماعی، استواری و یکپارچگی غلو می کنند.
در مجموع برداشت کلی، محافظه کارانه است دیوید لاک، کوین، گولدنرو... از تکیه و تأکید بر جنبه هنجار بخش نظام فرهنگ انتقاد کرده اند و این دبستان را یک نظام ایدئولوژیک می دانند.
این انتقادهای ذاتی عمده، دو جهت بنیادی را نشان می دهد:
1- این که آشکارا به نظر می رسد که این نظریه تأکید تنگ بینانه ای دارد که نمی گذارد بسیاری از قضایا وجنبه های مهم جهان اجتماعی را بررسی کند.
2- اینکه همین تأکید به این نظریه رنگ و بویی محافظه کارانه می دهد چنان که در پشتیبانی از وضع موجود و نخبگان مسلط عمل کرده و هنوز هم تا اندازه ای می کند.

انتقادهای روش شناختی ومنطقی:

الف) مبهم و نا روشن است، برای مثال منظور از ساختار، کارکرد و نظام اجتماعی دقیقاً چیست؟ به دور از هر گونه جامعه واقعی است یعنی بیشتر توجه به نظام های اجتماعی انتزاعی دارد.
ب) ادعای عام و جهان شمول بودن این نظریه در حالی که هیچ نظریه فراگیری وجود ندارد و منتقدان معتقداند که بهترین چیزی که جامعه شناسی می تواند به آن دل ببندد نظریه های محدود به یک دوره تاریخی و با دامنه متوسط است.
ج) فقدان ابزار تحقیقی و تحلیلی حتی شیوه‌ی مقایسه را مخدوش ساخته و خود نیز روش های کارآمدی ایجاد نکرده است.
بدتر از همه این نظریه (کارکردگرایی ساختاری) مبتلا به غایت شناسی ناموجه است، یعنی ناتوان از شناسایی رابطه‌ی غایت شناسی میان جامعه و اجزای متشکله‌ی آن است. خصلت همان گویی، استدلال این دبستان را مبتلا به دور می سازد، یعنی چرخه ای را بوجود می آورد که «کل بر حسب اجزاء و اجزاء بر حسب کل» تعریف می شود.

مسئله هابزی نظم

نیرویی که از جنگ اجتماعی همه علیه همه جلوگیری می کند عبارت است از: نظام اجتماعی- نظام توقعاتی، در اینجا کارکرد های توامان این دو نظام موجب استقرار نظم و در نهایت اثبات می شود. پارسونز به شیوه یکارکردگرایی ساختاری به مسئله نظم پاسخ گفت که به نظر او با یک رشته مفروضات عمل می کند.

1- نظام ها از خاصیت نظم و وابستگی متقابل اجزا برخوردارند.
2- نظام ها گرایش به حفظ خود به خودی نظم دارند.
3- نظام ها می توانند ایستا باشند یا با یک فرایند دگرگونی سامان مند عمل کنند.
4- ماهیت بخشی از نظام به صورت های دیگر نظام تأثیر می گذارد.
5- نظام ها مرزهای محیطشان را حفظ می کنند.
6- تخصیص و یکپارچگی دو فرایند بنیادیند که برای حالت توازن نظام ها ضروری است.
7- نظام ها گرایش به حفظ خود دارد یعنی مرزها ی روابط اجزا با کل را حفظ می کند، تنوعات محیطی را تحت نظر دارند و گریش به دگرگونی داخل نظام را مهار می کند.

پارسونز به خاطر جهت گیری ایستایش بسیار مورد انتقاد بود و همین باعث شد اندک اندک به دگرگونی روی آورد همچنان که می داند سرانجام بر تکامل جوامع تأکید کرد.
کتابنامه :
- آزاد ارمکی، تقی، نظریه های جامعه شناسی، انتشارات سروش، تهران 1383.
- ریتزر، جرج، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، انتشارات علمی، تهران 1383.
- استونز، راب، متفکران بزرگ جامعه شناسی، مهرداد میردامادی، نشر مرکز، تهران 1383.
- سیدمن، استیون، کشاکش آرا در جامعه شناسی، هادی جلیلی، نشر نی 1387.
- کرایب، یان، نظریه اجتماعی مدرن: از پارسونز تا هابرماس، عباس مخبر، نشر آگه 1384.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.