نخستين فرمان فارسي ايلخانان

اين فرمان که نمونه‏اي است از بافت پيچيده و ناهمگون فرهنگ ايراني در دوره‏ي مغول، به نام ايلخاني صادر شده که نامش بودايي است، به خط عربي فارسي شده و زبان نيمه ترکي - نيمه فارسي نوشته شده و مهري چيني بر خود دارد. اين سند، نخستين فرمان سلطنتي ايلخاني شناخته شده فارسي است. (1)متن سند که درباره‏ي حفظ منافع موقوفه‏ي يک خانقاه است اين گونه خوانده مي‏شود:
جمعه، 17 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نخستين فرمان فارسي ايلخانان
نخستين فرمان فارسي ايلخانان
نخستين فرمان فارسي ايلخانان

نويسنده: ابوالعلا سودآور

فرمان ايلخان گيخاتو

اين مقاله برگرداني است از:
Soudavar, Abolala, "Farman of the ILKhan in Art of the persian courts New York, 1992, pp. 34-35, 52-53.
که پس از ترجمه، نويسنده آن را ديده و اصلاح کرده است
صادر شده در شمال غرب ايران به تاريخ 692ه/1293 م مرکب روي کاغذ
اندازه‏ي کاغذ 136 ضرب در 5 / 27 سانتي‏متر
اين فرمان که نمونه‏اي است از بافت پيچيده و ناهمگون فرهنگ ايراني در دوره‏ي مغول، به نام ايلخاني صادر شده که نامش بودايي است، به خط عربي فارسي شده و زبان نيمه ترکي - نيمه فارسي نوشته شده و مهري چيني بر خود دارد. اين سند، نخستين فرمان سلطنتي ايلخاني شناخته شده فارسي است. (1)متن سند که درباره‏ي حفظ منافع موقوفه‏ي يک خانقاه است اين گونه خوانده مي‏شود:
[ارنجين تو] رجي يرليغيندين (فرمان)
شيکتور، آقبوقا، طغاجار سوزيندين (گفته‏ي -)
احمد صاحب ديوان سوزي (2) (گفته‏ي -)
باسقاق و نواب و متصرفان اردبيل بدانند کي
ديه مندشين از اعمال آنجا(3) کي تعلق بامير بزرگ
بايتميش آقا داشت و او بر زاويه‏ي(4) نصرت فقيره وقف گردانيده تا آبادان گردانيده محصول آن را در وجه سفره‏ي درويشان و آينه و رونده صرف مي‏گرداند.
درين وقت نمود کي هم‏چنان خراب است. اگر از ديوان مکتوبي باستمالت ارسال تا آبادان گردانند موجب صواب دولت روزافزون باشد. اين مکتوب در قلم آمد تا بر اينجملت که وقف کرده‏اند مقرر دارند و معارض و مزاحم نشوند و مطالبتي ننمايند تا اين ده، آبادان گشته محصول آن را در وجه سفره‏ي آينده و رونده و درويشان نهاده صواب آن بر دوام دولت روزافزون عايد گردد. برين جمله روند. في اوايل جمادي‏الاخر اثني و تسعين و ستمايه
بمقام کاريز (؟)
ايلخان گيخاتو (حک 694-690 ه / 1295-1291 م) نوه‏ي هولاکو، در اين فرمان به صورت «ارنجين تورجي» يعني نامي که راهبان بودايي بر او گذاشته بودند(5) خوانده مي‏شود. گيخاتو پس از مرگ برادرش ارغون و به دنبال رقابتي سخت با پسرعموي خود بايد و برادرزاده‏اش غازان، به ايلخاني انتخاب شد. تقريبا همه‏ي منابع تاريخي اذعان دارند که گيخاتو حاکمي ناتوان بود که در شراب‏خواري، زن‏بارگي و ديگر مفاسد افراط مي‏کرد.(6)قدرت واقعي در دست اميران مغول بود و برجسته‏ترين آنان گروهي سه نفره بود که نامشان در اين فرمان آمده است: شيکتور، آق‏بوقا و طغاجار. شيکتور پسر دوم ايلکان نويان از آل جلاير، ريش سفيد اميران مغول بود. آق بوقا برادر شيکتور و امير عشيره‏ي جلاير، روابط مستحکمي با ايلخانان داشت؛ نخست با دختر ارغون خان ازدواج کرد و سپس دختر خود را به گيخاتو داد (7) و به دست او به اميرالامرايي سپاه مغول برگزيده شد.(8) طغاجار اميري توطئه‏گر و پيمان شکن و از سر کردگان توطئه‏ي قتل سعدالدوله وزير ارغون خان بود. وي پس از آنکه از جانب گيخاتو بخشيده شد، شورشي تازه برپا کرد که شکست خورد اما سرانجام عامل شکست گيخاتو و سبب انتقال پادشاهي به بايدو شد. گيخاتو به دست بايدو کشته شد. ذکر غير متعارف نام اميران در زير نام خان در اين فرمان، نشانه‏ي موقعيت لرزان گيخاتو، و اميران در امر حکومت است.(9)
پنجمين نام ذکر شد در فرمان (احمد صاحب ديوان) اشاره به صدرالدين احمد خالدي زنجاني، وزير و صاحب ديوان گيخاتو، دارد. آل تمغاي (مهر سرخ) پادشاهي در دست او بود و به فرمان گيخاتو سياست‏هاي مالي و دادن امتيازات به شاهزادگان و اميران مغول بايد به تأييد او مي‏رسيد. (10) و به همين دليل امضاي او در اين فرمان ثبت شده است. از زماني که عايدات مغولان کمتر به غارت و بيشتر به ماليات وابسته شد، منصب صاحب ديواني منبع اختلاس شد و از اين رو داوطلب بسيار داشت. اگرچه صاحب ديوانان يکي پس از ديگري به اتهام عدم شايستگي به قتل مي‏رسيدند و ثروتشان مصادره مي‏شد. صدرالدين زنجاني نيز سرنوشتي مشابه داشت.
آل تمغا، مهري چيني بود که توسط قوبيلاي، سرور اسمي ايلخان از خان باليغ [پکن] فرستاه مي‏شد. مهري که در پايان اين سند و در محل اتصال دو قطعه‏ي کاغذ ثبت شده است با مهر اسلاف و اخلاف گيخاتو که بر اسناد همان دوره ثبت شده اختلاف دارد. لذا اين مهر بايد مهري باشد که ويژه گيخاتو (11) ارسال شده بود.
تا پيش از اسلام آوردن غازان خان، مغولان خوي ايلاتي داشتند و بيشتر وقتشان را در مراتع و چراگاه‏ها مي‏گذراندند تا در نواحي شهري. قرارگاه خان، مرکز حکومت بود و هر گاه که او براي شکار يا لشکرکشي از اردويي به اردويي ديگر مي‏رفت پايتخت نيز همراهش بود. اميران، دبيران و سفيران کشورهاي بيگانه همان جا شرفياب مي‏شدند و فرمان‏ها از اردوي ايلخان صادر مي‏شد. اصطلاح «به مقام» که در پايان فرمان نوشته شده است به موضعي اشاره دارد که اردوي خان در آنجا توقف کرده است. پس اميران و صدرالدين زنجاني نيز که نامشان در فرمان ذکر شده بايد در آن اردو حضور مي‏داشتند.
طي دوره‏ي ايلخانان در ايران، مستوفيان، سپاهيان غارتگر مغول و ديگر مأموران حکومتي، به دنبال گرفتن پول از اشراف و رعاياي محلي، در اطراف کشور مي‏گشتند.
هدف اين فرمان جلوگيري از تعرض به موقوفه‏ي يک خانقاه بود. اين موقوفه، درآمد روستاي مندشين بود که توسط امير بايتميش آقا وقف شده بود. در جامع التواريخ رشيدالدين [فضل‏الله] نام او در سال 1291م/691 ه و در ميان اميراني که براي اداي احترام به نزد گيخاتو آمده بودند ديده مي‏شود. (12)
سند ديگري که نام بايتميش را بر خود دارد اخيرا در بقعه‏ي شيخ صفي‏الدين اردبيلي پيدا شده است (13) و حاکي از وقف مندشين به خانقاهي است که مأوا و مسکن مسافران و درويشان بود. در آن سند، بايتميش اشاره دارد که زماني تصميم به ايجاد اين موقوفه گرفت که با «فقيره‏ي زاهده‏ي عابده‏اي» که در آن خانقاه اقامت داشت و آن را اداره مي‏کرد مواجه شد. «نصرت فقيره‏ي» مذکور در سند حاضر به احتمال زياد اشاره به همان زن درويشي دارد که خانقاه به نام اوست. سند دومي نيز در اردبيل موجود است که با نام ايلخان اولجايتو صادر شده و از موقعيت مندشين به عنوان يک ملک وقفي حمايت مي‏کند.(14) چون هر دوي اين اسناد از جمله اسناد آستانه‏ي شيخ صفي‏الدين در اردبيل هستند احتمالا دهکده‏ي مندشين و خانقاه مربوطه را آستانه‏ي شيخ صفي متصرف شده و اسناد مربوط را به آنجا انتقال داده‏اند.
فرمان، ويژگي‏هاي انشايي جالبي دارد. در سه سطر اول، کلمات و ترکيبات ترکي به کار رفته در حالي که متن اصلي فارسي است. و نيز در ميان متن براي ثبت القاب و اسامي مهم (بايتميش آقا، روزافزون) محلي خالي گذاشته شده و آن کلمات در حاشيه نوشته شده‏اند. اين روش ثبت اسامي و القاب تا اوايل دوره‏ي صفوي ادامه داشت (15) سبک انشايي فرمان، بنا به سنت مغولي، نوشتاري کوتاه و فشرده دارد و عاري از تکليف منشيانه است (16) خط فرمان، خط تعليق زيبايي است که قلمي پيوسته دارد و حاوي فشردگي‏ها و شکسته نويسي‏هايي است که خواندن آن را مشکل مي‏سازد. در خط تعليق که عمدتا در امور ديواني به کار مي‏رفت. کلمات و حروف درهم پيچيده‏اند و به طور پيوسته نگاشته مي‏شدند تا تغيير و تصرف در آن ممکن نشود.(17)

پي نوشت :

1- فرمان فارسي کهن‏تر خان بزرگ گيوک که در سال 1246 م / 644 ه صادر شده متعلق به مغولان است نه ايلخانان. بنگريد به:
Pelliot, P., Revue de lorient chretien, 3d ser., 23 (1922) pp. 17-18
و نيز بنگريد به:
Lupprian, K.E., "Die Bezihungen der papste zu islami schen und Mongolischen Herrschen im 13. Jahrhundert Anan
d Ihreis briefwechsels" in Studi e Testi (Vativcan Biblioteca Apostolica Vaticana, 1981) vol. 291, pp. 182-189.
2- به دنبال نام «احمد صاحب ديوان» که به صورت «طغرا» (امضاي خطاطي شده) آمده، کلمه‏ي ديگري است که به احتمال زياد بايد «سوزي» (به ترکي [به معناي]«او مي‏گويد») خوانه شود. سه نقطه‏ي زير اين کلمه را مي‏توان به عنوان نقطه‏هاي حرف «پ» تعبير کرد و اين انسان را وسوسه مي‏کند که کلمه‏ي نخستين را «پولاد» بخواند که شايد اشاره به نام پولاد چينگ سانگ سفير قوبيلاي خان در دربار ايلخانان باشد. اما بايد در نظر داشت که بسياري کاتبان سه نقطه را در زير حرف «س» مي‏گذاشتند تا با حرف «ش» تفاوت داشته باشد. نقطه‏ي اضافي در بالاي حرف «ن» کلمه‏ي «صاحب ديوان» ما را به خواند «سوزي» وادار مي‏کند. براي کاربرد کلمه‏ي «سوز» و مشتقات آن بنگريد به:
Doerfer, G., Turkirche und Mongolische Elemete in Never persischen)Wiesbaden: Franz steiner verlag, 1963-75(, vol. 3, pp. 292-297.
3- با آنکه پروفسور گ. هرمن، يحيي ذکاء و ايرج افشار (در تماس خصوصي) اين کلمه را به صورت آنجا (يعني اردبيل) خوانده‏اند ولي شکل نگارش شبيه «لنجا»ست که بايد همان «لنگا» واقع در ديلمان در کناره‏ي درياي خزر باشد. بنگريد به:
Minorsky, V., Hvdud al-alam)Regions of the world(, 2nd ed.)London: Gibb Memorial, 1970), pp. 136-387.
[مترجم پس از ترجمه‏ي مقاله، آن را براي آقاي سودآور فرستاد و چند پيشنهاد نيز ارائه داد. مؤلف، هم ترجمه را اصلاح کرد و هم بعضي از پيشنهادها را پذيرفت. از جمله درباره‏ي مستندات آقاي عمادالدين شيخ الحکمايي درباره‏ي «آنجا» و «لنجا» نوشت: «خودم شک پيدا کرده‏ام و شايد نظر ايشان درست باشد. فکر کرده بودم که شايد يک مرکز حکومتي در لنجا داشتند که ناظر بر مندشين بود. شما نظر خودتان و آقاي شيخ الحکمايي را اضافه کنيد».]
در کتاب The Historical Gazetter of Iran, Tehran and Northwestern Iran, ed. A. Admec)Graz: Akademische Druck und verlaganstalts, 1976-89)
دهکده‏ي مندشين (مندجين) در 48 درجه و 15 دقيقه‏ي عرض شمالي و 37 درجه و 25 دقيقه‏ي طول شرقي قرار دارد (نقشه‏ي 1-51-c).
4- ر نقشه 1-51-A همان کتاب، دو دهکده ديده مي‏شوند که نام «زاويه» را بر خود دارند که نشان مي‏دهد شايد بعضي خانقاه‏ها در منطقه پراکنده بودند. وجود تعداد زياد «زاويه» و «خانقاه» در حومه‏ي اردبيل، بعدها در سده‏هاي 14 و 15م/8 و 9 ه، منطقه را به سرزمين مساعدي براي تبليغات صفوي و جلب قزل‏باشان تبديل کرد.
5- بنگريد به: فضل‏الله، رشيدالدين، جامع التواريخ، تصحيح ع. علي اوغلو (باکو: انستيتوي تاريخ جمهوري آذربايجان شوروري، 1957) ج 3، ص 231.
رشيدالدين کلمه‏ي «بخشي» را براي راهبان بودايي و به احتمال زياد اويغوري به کار مي‏برد. اين کلمه همچنين براي کاتبان اويغوري که به طور گسترده‏اي توسط مغولان به کار گرفته شده بودند به کار مي‏رفت. بنگريد به:
Asin, E., "The Bakhshi" in The Art of the book in central centuries, ed. B. Gray(paris: Unesco, Asia, 14th-16th 1979), p. 284.
6- بنگريد به:
Boyle, "Dynastic and political History of the IL-khans" Cambridge History of Iran, vol. 5, p. 374.
و نيز بنگريد به: مستوفي، حمدالله، تاريخ گزيده، تصحيح عبدالحسين نوايي (تهران: اميرکبير، 1339 ه ش)، ص 600.
7- بنگريد به: فضل‏الله، رشيدالدين، جامع‏التواريخ، صص 231-197.
آق‏بوقا پدر اميرحسين گورکان بود که بعدها بيوه‏ي پدرش را به زني گرفت.
8- خواندمير، غياث‏الدين بن همام، حبيب‏السير، تصحيح[سيد]محمد دبير سياقي (تهران، انتشارات خيام، 1974)، ج 3، ص 137.
9- پژوهشي از اف. دبليو، کليوز نشان مي‏دهد که به پيروي از روشي که در عصر چنگيزخان برقرار شد نام برخي از اميران و اشراف برجسته بر تعدادي از فرمان‏هاي ايلخاني به زبان اويغوري ثبت شده تا صحت فرمان را گواهي کند. اما در همه‏ي اين موارد، نام‏ها بر پشت فرمان (و نيز به خط اويغوري) نوشته شده که در مقام مقايسه با سند موجود موقعيت پايينتري دارد. بنگريد به:
Cleaves, F.W., "A chencery Practice of The Mongols in Thirteenth and Fourteenth Centuries", Harvard Journal of Asiatic Studies, 14 (1951), pp. 493-526
در فرمان‏هاي اويغوري پيش از نام امرا در پشت فرمان اصطلاح «اوجينگ اينو» (يعني «فرمان را تأييد مي‏کنند») به کار رفته (همان جا، صص 512-511) در حالي که در اين سند کلمه‏ي «سوزيندين» (يعني «گفته‏ي ايشان است») پس از نام‏هاي اميران آمده که در معني مشابه کلمه‏اي است که براي ايلخان به کار رفته است يعني «يرليغيندين» (کلام او، يعني فرمان او). در فرمان‏هاي اويغوري، امضاکنندگان اصالت فرمان را تأييد مي‏کنند ولي در متن اظهار نظر نمي‏کنند در حالي که در اين سند، امرا علاوه بر تأييد، حمايت خود را از مضمون سند اعلان مي‏دارند.
10- [وصاف الحضره[شيرازي]فضل‏الله بن عبدالله]، تاريخ وصاف، ص 169.
11- براي ديگر نمونه‏هاي «آل تمغا» بنگريد به:
Pelliot, p., "Les documents mongols do Musee de Teheran" Athare Iran, I (1936), pp. 37-44.
و نيز بنگريد به:
Mostaert, A., and Cleaves, F. W., "Trois documents Mongols des archives secretes vaticanes", Harvard Journal of Asiatic studies, 15 (1952), pp. 430-445.
12- [فضل‏الله]، رشيدالدين، جامع‏التواريخ، ص 238. در وصيت‏نامه‏ي غازان خان به برادرش اولجايتو، نام بايتميش جزو کارگزاران مالي سپاه (ايداچيان) آورده شده است. بنگريد به: کاشاني، تاريخ اولجايتو، ص 12.
در ميان اميران فرستاده شده از سوي ارغون خان براي سرکوب خان شورشگر [جوشکاب] در سال 1289 م / 886 i نام بايتميش قوشچي به چشم مي‏خورد. بنگريد به:[فضل‏الله]، رشيدالدين، جامع التواريخ، ص 216.
13- بنگريد به:
Doerfer, G., "Ein Persisch- Mongolischer Erlass aus dem Jahr 725/1325", ZDMG 125 (1975), p. 340.
پروفسور گ. هرمن ترجمه‏اي از آن سند را براي نگارنده تهيه کرده و خود بزودي آن را در کتاب Persische Urkunden der Mongolenzeit [اسناد فارسي عصر مغولان] منتشر خواهد کرد.
14- بنگريد به:
Fragner , B., Repertorium Persischer Herrscherurkunden (Freiburg: Klaus schwarz verlag, 1980) p. 19.
15- براي نمونه بنگريد به:
Fekete, L., Einfuhrung in die persische paleographie (Budapest: Akademiai Kaido, 1977) nos 7, 11-12, 16, 19, 22, 26, 30, 45, 62.
16- براي نمونه‏اي از موجزنويسي، بنگريد به فرمان‏هاي مونگکا در:
Allsen, T., "Politics of Mongol Imperialism" ph. D. Diss., University of Minesota, 1979, p. 147.
17- ابداع خط تعليق را بعضي به تاج سلماني کاتب و مورخ نسبت داده‏اند. بنگريد به: قمي، قاضي احمد، گلستان هنر، تصحيح احمد سهيلي (تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1352 ه ش) صص 15 و 42.
از اين نمونه پيداست که خط تعليق پيشتر از اين زمان قوام گرفته بود.

منبع: ميراث جاويدان

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.