نویسنده: محمد حسین زاده
یكی از جدیدترین رویكردهای معرفت شناسان در باب مفاهیم اساسی معرفت شناسی، نظیر معرفت و موجّه سازی، رویكرد معرفت شناسی فضیلت گرا است. این نگرش كه متأثر از جریان برون گروی در معرفت شناسی معاصر است، نظریههای متعددی را دربرمیگیرد. ویژگی اساسی و مشخصه بنیادین این نظریهها این است كه موجّه سازی و معرفت بر اساس ویژگیهای اشخاص و تواناییهای آنها و نه ویژگیها و قابلیتهای باورها تحلیل میگردد؛ برخلاف نظریههای غیر فضیلت گرا كه موجّه سازی و تعریف معرفت بر اساس ویژگیها و خصوصیتهای باورها و روابط میان آنها انجام میپذیرد.
نظریههای فضیلت گرا خودْ به دو دستهی اساسی تقسیم میشوند:
الف) نظریههایی كه ساختار موجّه سازی یا معرفت را بر فضیلت عقلانی (intellectual vertue) مبتنی میدانند و فضیلت را به معنایی كه در اخلاق به كار میرود در ساختار موجه سازی دخیل میدانند و با این مفهومْ موجّه سازی را تحلیل میكنند.
ب) نظریههایی كه ساختار موجّه سازی را براساس مفاهیمی بنیادین از قبیل مفاهیم ذیل تحلیل میكنند:
1.مفهوم «قوه یا روند معتبر باورسازی»
2.مفهوم «توانایی بر انجام و عملكرد به نحوی مناسب و شایسته»
می توان براساس هر دو نوع مفهوم فوق كه ساختار نظریههای دسته دوم (ب) را تشكیل میدهند، معیار موجّه سازی را چنین تبیین كرد؛
S در اعتقاد به P موجّه است اگر اعتقاد S به P از تواناییها و قوایی ناشی شود كه عملكردشان به نحو مناسبی در حوزههایی خاص و شرایطی ویژه در محیطی مناسب انجام پذیرد.
برای اینكه تعریف فوق را روشنتر درك كنیم لازم است توضیح دهیم كه اولاً: منظور از آن تواناییها و قوا چیست، ثانیاً: حوزههای خاص و شرایط ویژه چه معنایی دارد، ثالثاً؛ مراد از محیط مناسب چیست؟
به نظر میرسد منظور از آن قوا و تواناییها، قدرت دستیابی به صدق و اجتناب از خطاست. حواس، حافظه، استدلال، درون نگری، قیاس و استقرا نمونههایی از آن قوا و تواناییها هستند. اما مراد از حوزههای خاص این است كه هر قوهای در قلمرو ویژهای توان تمییز و شناخت دارد و در شرایط ویژهای قادر به تشخیص است نه در همهی شرایط. از باب نمونه، نیروی بینایی برای تشخیص دیدنیها كاراست اما برای تشخیص و شناخت صداها كارا نیست. به علاوه با قوهی بینایی نمیتوان دیدنیها را در همهی شرایط شناخت و تشخیص داد بلكه صرفاً در شرایط ویژهای است كه میتوان به دیدنیها معرفت یافت و آنها را تمییز داد. از اینرو، بدون تحقق مانعی در برابر دیدگان تا فاصلهای معین، در یك محیط روشن میتوان از بینایی استفاده كرد اما در یك اتاق تاریك قوهی بینایی كارایی ندارد. بالاخره قید «محیط مناسب» در تعریف مذكور ناظر به این جهت است كه تواناییهای معرفتی صرفاً در پارهای از محیطها ممكن است معتبر باشد و نه همهی آنها. در هر صورت، هر دو دسته نظریه، هم نظریههای الف و هم نظریههای ب در این امر مشتركند كه برای موجّه سازی، به جای ویژگیهای باور، به ویژگیهای شخص استناد میكنند و قوا و تواناییها و ویژگیهای خود او را مبنا قرار میدهند.
بسیاری از قرائتهای معرفت شناسی فضیلت گرا از وثاقتگروی (reliabilism) ناشی شدهاند. نظریههای وثاقتگرا كه از جریانها و نگرشهای برون گرا به حساب میآیند، باوری را موجّه و معرفت تلقی میكنند كه براساس روندی معتبر و فرایندی موثق تحقق یابند. وثاقت گرایان ادراك حسی، حافظه، درون نگری، استقرا و قیاس را روندی معتبر میدانند. مكانیزم معتبرسازی در وثاقت گروی از طریقِ درجهی صدق باورها مشخص میشود. اگر درجهی صدق باورها درجهی بالایی باشد، این امر باور را موجّه میسازد؛ چنان كه در اخلاق سودانگارانه چنین است. براساس اخلاق سود انگارانه، اگر درجهی احتمالِ سود زیاد باشد، در این صورت، میتوان به عمل دست زد. به هر حال، میتوان وثاقت گروی- دست كم قرائتهای اخیر آن- را «معرفت شناسی فضیلتگرا» تلقی كرد. آلوین گُلْدمن نیز نگرش اخیر خود را معرفت شناسی فضیلت گرا میداند.
دیدگاه آلوین پلنتینگا نیز یكی از نظریههای مهم در معرفت شناسی فضیلت گرا به حساب میآید. به نظر وی، باوری موجه است و به تعبیر خود وی، دلیل ضامن صدق دارد كه قوای باورساز به طور مناسب عمل كنند و عملكردی درست و مناسب داشته باشند. این دیدگاه مبتنی بر این پیش فرض است كه برای انسان ذاتاً چه چیزی خوب و مطلوب است و چه چیزی بد و نامطلوب. از این نظر میتوان دیدگاه او را دیدگاهی مبتنی بر فضیلت تلقی كرد.
ارنست سوسا نیز قرائت ویژهای از معرفت شناسی فضیلت گرا را دنبال میكند. او در این نگرش بر مفهوم «فضیلت عقلانی» تكیه میكند و فضیلت عقلانی را به قوایی نظیر بینایی و حافظه كه به طور معتبر و موثق باور سازند تفسیر میكند. از این رو، وی این مفهوم، یعنی فضیلت عقلانی، را پالایش وثاقت گروی میداند.
در پایان لازم است خاطرنشان كنیم كه نهضت فضیلت گرایی در معرفت شناسی معاصر، هم در باب موجّه سازی و هم در باب تعریف معرفت، هم اكنون نیز ادامه دارد. عدهای از معرفت شناسان معاصرْ قرائتهای دیگری را از آن ارائه كردهاند. (1)
پینوشتها:
1.A Companion to Epistemology,P.P.520-523 & Routledge Encyclopedia of Philosophy,Virtue Epistemology & Warrant And Proper Function,A.Plantinga
شرح و بررسی نظریههای فوق مجال دیگری میطلبد. در این جا به منظور آشنایی با آن نظریهها صرفاً نگاهی گذرا داشتیم.
حسین زاده، محمد، (1390)، پژوهشی تطبیقی در معرفت شناسی معاصر، قم: مركز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)، چاپ سوم