بازآفرینی شهری چیست؟

بازآفرینی شهری نگرش و اقداماتی جامع و یکپارچه برای حل مشکلات شهری منطقه‌ی هدف عملیات است که در نهایت به یک پیشرفت پایداری اقتصادی، کالبدی، اجتماعی و محیطی خواهد انجامید.
جمعه، 8 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
بازآفرینی شهری چیست؟
 بازآفرینی شهری چیست؟

 

نویسنده: پیتر رابرتز
برگردانندگان: محمدسعید ایزدی
پیروز حناچی


 

بازآفرینی شهری نگرش و اقداماتی جامع و یکپارچه برای حل مشکلات شهری منطقه‌ی هدف عملیات است که در نهایت به یک پیشرفت پایداری اقتصادی، کالبدی، اجتماعی و محیطی خواهد انجامید.
این تعریف حاوی تمام ویژگی‌های اساسی بازآفرینی شهری است؛ همان‌طور که لیچفلد نیاز به «فهم بهتری از فرآیند انحطاط» و همچنین داشتن «یک توافق بر روی آنچه باید به دست آید و چگونگی تلاش برای رسیدن به آن» را ضروری اعلام کرده است (لیچفیلد (1)، 1992، ص 19). همچنین تعریف فوق، در راستای نظرات هوسنر (2) است که با تأکید بر ضعف‌های اساسی گرایشات گذشته، آن‌ها را «کوتاه مدت، جدا از هم، فاقد عمومیت و پروژه محور» می‌نامد و اعتقاد دارد گرایشات گذشته، هیچ چارچوب استراتژیک و یکپارچه‌ای برای توسعه‌ی مناسب تمام شهر ارائه نمی‌دهند؛ این تعریف همچنین پاسخگوی فراخوان دانیسن (3) به اندیشیدن در خصوص رفع مشکلات از طریق راه‌های هماهنگ و همین‌طور تمرکز بر مناطق کانونی اصلی مشکلات است (دانیسن، 1993، ص 18).
«بازآفرینی شهری» گامی فراتر از مقاصد، آرزوها و دستاوردهای «نوسازی شهری»، «توسعه‌ی شهری» و «باز زنده‌سازی شهری» است؛ فراتر از «نوسازی شهری» که کاچ (4) از آن به عنوان «فرآیند تغییرات کالبدی بنیادین» نام می‌برد (کوچ، 1990، ص 2) و فراتر از «توسعه‌ی شهری» (یا توسعه مجدد) که دارای اهداف کلی و به طور کامل تعریف نشده است؛ و همین‌طور فراتر از «باز زنده‌سازی» (یا توانمندسازی) که با وجود اشاره‌اش مبنی بر لزوم انجام اقدامات، در تعیین یک روش برای دست‌یابی به آن ناتوان می‌ماند. علاوه بر اینها، بازآفرینی شهری بر این مطلب تأکید دارد که طرح و اجرای هرگونه روش برای مقابله با مشکلات شهرهای بزرگ و کوچک، باید دارای اهداف بلندمرتبه و راهبردی باشد.
با جمع‌آوری شواهد به دست آمده از تاریخ تحولات و سیاست‌های شهری، و توجه به نکاتی که در بندهای پیشین بدان‌ها اشاره شد، امکان شناخت مراحل توسعه‌ی نظری و عملیِ آنچه که ما اکنون بازآفرینی شهری می‌نامیم، میسر می‌شود. با اساس قراردادن تحقیقات استور (5) (1989) و لیچفلد (1992) می‌توان به بعضی از تحولات عمده‌ی رخ‌داده در دیدگاه‌ها، محتویات، سیاست‌های شهری و روند عملی آن‌ها، از دهه‌ی 1950 تا به امروز پی برد.

اصول بازآفرینی شهری

براساس تعریفی که در قسمت قبلی ارائه شد، می‌توان اصول و مبانی بازآفرینی شهری که منعکس کننده‌ی چالش‌های تغییرات شهری و نتایج آن باشد را معرفی کرد. بازآفرینی شهری باید:
-مبتنی بر یک تحلیل کامل از منطقه‌ی شهری مورد نظر بوده و در پی اصلاح چندجانبه بافت کالبدی، ساختار اجتماعی، پایه‌‌های اقتصادی و شرایط محیطی آن منطقه باشد؛
- تا حد ممکن در جهت رسیدن به اصلاح چندجانبه، از یک استراتژی جامع و کامل استفاده کند و با راه‌حل‌های دقیق، منظم و علمی با مشکلات روبه‌رو شود؛
- اطمینان حاصل شود که استراتژی و برنامه‌های اجرایی طرح شده، در مسیر اهداف توسعه‌ی پایدار قرار دارند؛
- دارای اهداف عملیاتی واضح و مشخص، قابل بسط به مکان‌های مختلف و دارای کیفیت مطلوب باشد؛
- از منابع طبیعی، اقتصادی، انسانی و غیره، مانند زمین و ویژگی‌های موجود محیط مصنوع بهترین استفاده‌ی ممکن را کند.
- این یقین حاصل شود که مشارکت حداکثری ممکن و همراهی تمامی ذی‌نفعان، برای دستیابی به منافع مشروع آنان در بازآفرینی منطقه شهری به دست آمده است؛ این امر به واسطه‌ی برنامه‌ی مشارکتی و روش‌های دیگر به دست می‌آید؛
- بر اهمیت سنجش میزان پیشرفت اجرایی راهبرد اجرا شده، از طریق رصد میزان اهداف محقق شده و نظارت بر تغییرات بنیادین حاصل از طرح تأثیرات نیروهای خارجی و داخلی تحمیلی بر منطقه‌ی شهری وقوف حاصل شود؛
- امکان تجدیدنظر برخی برنامه‌های تصویب شده‌‌ی اولیه، در مرحله‌ی اجرا و در پی برخی تغییرات و رخدادهای پیش‌بینی نشده در نظر گرفته شود؛
- پذیرای این حقیقت باشد که بخش‌های مختلف یک استراتژی، با سرعت‌های مختلف به نتیجه خواهند رسید و ممکن است برای ایجاد توازن منطقی میان اهداف مختلف یک برنامه‌ی بازآفرینی شهری و به منظور دست‌یابی به تمام اهداف استراتژیک آن، در نحوه‌ی مدیریت منابع و یا تدارک منابع اضافی به بازنگری نیاز باشد.
اصول بالا را می‌توان پایه و اساس تعریف ارائه شده از بازآفرینی شهری در نظر گرفت. گذشته از این اصول، مورد مهم دیگر، نیاز به شناخت و پذیرش یگانگی مکان (6) است. رابسون این مورد را با عبارت «یگانگی چگونه رخدادن امور در یک مکان خاص» توضیح می‌دهد (رابسون (7)، 1988، ص ix). مورد مهم دیگر این حقیقت است که برای هرگونه مدل‌سازی برای بازآفرینی شهری باید شرایط خاص مکانی محل عملیات را مورد توجه قرار داد. مورد اخیر، به طور غیرمستقیم نشان دهنده‌ی این موضوع است که یک طرح منحصر به فرد بازآفرینی شهری، باید به طور همزمان، شرایط و نیازهای شهر و منطقه‌ای که در آن قرار گرفته را در خود لحاظ کرده باشد (هاوسنر، 1993) و همچنین در جستجوی کاهش محرومیت اجتماعی و ارتقای ساختار اقتصادی مناطق شهری محروم باشد (مگ گرگرور (8) و مک‌کوناچی (9)، 1995).
بالاتر و فراتر از شرایط ذکر شده، حصول این اطمینان است که مناطق شهری بازآفرینی شده نقش مثبتی در مسیر اعتلای اقتصاد ملی و در دست‌یابی به دیگر اهداف محیطی و اجتماعی کلان خواهند داشت. در گذشته، عده‌ای مناطق شهری نابسامان و به طور خاص محلات میانی پیرامون مرکز شهر را به عنوان مانعی بزرگ بر سر توفیقات کلان منطقه‌ای و حتی ملی معرفی کردند و پیشنهاد در نظر نگرفتن آن‌ها را مطرح کردند. واضح است که واکنش این چنینی، در بهترین حالت ناشی از اهمال تلقی خواهد شد. گذشته از این، ارزیابی‌های بیشتر امروزی، در نظر نگرفتن محلات میانی پیرامون مرکز شهر را، با این استدلال که آن‌ها نقش چندانی در کامیابی و یا عدم کامیابی منطقه‌ای و ملی ندارند، نادرست می‌داند. استگمان (10) در این باره می‌نویسد: «تراژدی محلات میانی پیرامون مرکز شهر، همه را تحت تأثیر قرار می‌‌دهد» و «کارکرد کلی یک کلان شهر به طور ارگانیک، به نحوه‌ی کارکرد مناطق مرکزی آن وابسته است؛ زیرا مشکلات شهری همیشه از هسته مرکزی شهرها آغاز می‌شود و مثل حلقه‌های حاصل از برخورد یک شی بر سطح آب به مناطق دورتر می‌رسند» (استگمان، 1995، ص 1602) در واقع آنچه استگمان و دیگران بدان اشاره می‌کنند این است که مسائل شهری و حصول اطمینان از کارآیی بازآفرینی یک منطقه‌ی شهری، برای گستره‌ی وسیعی از ذی‌نفعان و نقش‌آفرینان، از ساکنین گرفته تا مسئولان شهری و مرکزی، مالکین و سرمایه‌گذاران، فعالان اقتصادی و سازمان‌های محیط زیست در تمامی سطوح از جهانی تا ملی اهمیت اساسی دارد.

از نظریه تا عمل

در این بخش، چندی از مهم ترین نظریه‌های بازآفرینی شهری که روند عملی را پیشنهاد می‌کنند، ارائه خواهد شد. در این مسیر، دو مشکل رخ می‌نماید. یک مشکل فقدان یک نظریه جامع و مانع که از طرف همه کس پذیرفته شده و توانایی شرح موضوعات مرتبط با ظهور و نتایج تغییرات شهری را داشته باشد، و دیگری وجود دیدگاه‌های متفاوت نسبت به کلیات بازآفرینی شهری است.
اکثر تفسیرها نسبت به فرایند تغییرات شهری، با تحلیل از یک عامل منحصر به فرد آغاز شده و سپس تلاش می‌شود به جای پرداختن به عوامل ریشه‌ای، نتایج به دست آمده تعمیم داده شود. نتیجه‌ی این مسیر این است که اکثر نظریه‌ها در مورد تغییرات شهری یک بینش جزئی و بخشی به یک فرایند پیچیده را ارائه می‌کند.
یک موضوع دیگر که باید مورد توجه قرار گیرد، لزوم تمایز میان «نظریه‌ی بازآفرینی شهری» و «نقش نظریه (یا نظریات) در بازآفرینی شهری» است. در حالی که هر دو جنبه یاد شده ارزشمند هستند، بحث حاضر بر بخش اول متمرکز می‌شود.
بازآفرینی شهری در ذات خود یک فعالیت مداخله‌گرایانه است. زمانی که به شکل سنتی انواع مداخله‌ها اعمال شدند، پذیرش یک مداخله‌ی جدید برای دوری از اشتباهات و ناکامی‌های اقتصادی گذشته، به طور روزافزون مطلوب همگان قرار می‌گیرد. با این وجود به نظر می‌رسد که تنها مقبولیت، در غیاب نهادها و سازمان‌های ضروری، نمی‌تواند چنین عملیاتی را آغاز کرده و به پیش ببرد. ایجاد این گونه سازمان‌ها، ساختار اساسی مورد نیاز را برای تعیین هدف یا اهداف اصلی فراهم کرده و برای بسیج تلاش‌های جمعی به جهت مدیریت کامل تغییرات زمینه‌چینی می‌کند.
اولین گام برای شرح و درک ضرورت ایجاد یک چارچوب کاری، که در آن اشکال جدید تلاش‌های جمعی قابلیت اجرا و توسعه داشته باشند، توسط پیروان «مکتب کنترل» (11) برداشته شد. این نظریه بر مبانی "رژیم‌های متوالی در کنار هم قرار گرفته" شکل گرفته است که «هر رژیم نیروی کنترلی خود را ایجاد می‌کند» (ناکس، 1995، ص 104). بنابراین، جدای از حذف قوانین از طریق کاهش در دامنه فعالیت دولت، واقعیت این است که الگوهای جدیدی از روابط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پدیدار شده است. این اشکال جدید مداخله و کنترل در پاسخ به چالش‌های غیرمنتظره پدید آمده است. در این رژیم‌های تغییریافته، نقش‌آفرینان در زمینه‌ی مدیریت و بازآفرینی شهری، باید برای ایجاد روش‌های نو برای دست‌یابی به اجماع تلاش کنند. همان‌طور که هارلی (12) عنوان می‌کند، یکی از مهم‌ترین بخش‌های بسیج تلاش‌های جمعی، تلاش برای ایجاد گفتمان‌های متنوع است؛ تنوع گفتمان "نه فقط در مورد محتویات، بلکه درباره‌ی فرایندهایی که مردم بتوانند بعد از سپری شدن آنها، درباره‌ی نگرانی‌های خود بحث کنند." (هارلی، 1995، ص 256)
اساساً نظریه‌ی بازآفرینی شهری، به حرکت سازمانی در زمینه‌ی مدیریت تغییرات شهری علاقه‌مند است. به هر حال، این ابعاد سازمانی و نهادی نظریه‌ی بازآفرینی شهری هم، نمایان‌گر تعدادی از خصوصیات مهم، برای تعریف نقش‌ها، محتویات و چگونگی عملکرد بازآفرینی شهری می‌باشد. با وجود اینکه مشخص است که حوزه‌ی عملکردی بازآفرینی شهری، بیشتر در عمل قرار می‌گیرد تا در نظریه، اما همواره این انتظار وجود دارد که مشابهت بسیاری بین نتیجه در نظریه و نتیجه در عمل، وجود داشته باشد. با خلاصه کردن این سخنان، می‌تواند به بازآفرینی از این زوایا نگریست:
-به عنوان فعالیتی مداخله‌گرایانه؛
- به عنوان فعالیتی که بخش‌های مختلف از دولتی گرفته تا خصوصی و مردمی را درگیر می‌کند؛
- به عنوان فعالیتی که توانایی اعمال تغییرات اساسی را در ساختار سازمانی خود داشته باشد، تا بتواند در مقابل تغییرات اقتصادی، اجتماعی، محیطی و سیاسی واکنش نشان دهد؛
- به عنوان روشی برای بسیج تلاش‌های جمعی و زمینه‌سازی برای توافق بر روی راه‌حل‌های مناسب؛
- به عنوان روشی برای تعیین سیاست‌ها و فعالیت‌های طراحی شده به قصدِ بهبودِ شرایط مناطق شهری، و توسعه‌ی ساختارهای سازمانی لازم برای پشتیبانی به جهت نیل به اهداف تعریف شده.
این خصوصیات و ویژگی‌ها، بازتاب بحث‌های پیشین‌اند و در مورد نقش و نحوه‌ی عملکرد بازآفرینی بحث می‌کنند.
اما جزء اصلی دیگر نظریه‌ی بازآفرینی شهری، عملکرد نظام شهری است. نظام شهری به عنوان یک کُل و به عنوان یک روند اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و محیطی، که محتویات بازآفرینی شهری را تعیین می‌کند. رابسون (13) (1988) چهار جزء اصلی عوامل دخیل در وقوع تغییرات شهری را شناسایی کرده است:
-تجدید ساختار صنعتی؛ با تأکید بر بیشترین بازگشت ممکن به وضع گذشته؛
- محدودیت‌ها، شامل میزان در دسترس بودن زمین و بناها؛
- خوش منظری واقعی یا ذهنی مناطق شهری؛
- و ترکیب اجتماعی مناطق شهری.
شناخت این اجزاء، به تعریف محتوای بازآفرینی شهری یاری خواهد رساند. این ارزیابی و شناخت، نیاز به ملاحظه‌ی تمام مسیرهایی دارد که در آن‌ها عناصر گوناگون درگیر در روند بازآفرینی شهری بتوانند به هم پیوندند تا این اطمینان پدید آید که همه اقدامات حمایت‌گر خواهند بود.
یکی شدن و به هم پیوستن [عناصر گوناگون دخیل] خصوصیت محوری بازآفرینی شهری است و این خصوصیت باعث درک تفاوت میان بازآفرینی شهری و تلاش‌های جزئی گذشته در مدیریت تغییر در مناطق شهری می‌شود. (لیچفیلد، 1992) با وجود اینکه نمی‌خواهیم پیش‌داوری کرده و فعالیت‌های بخشی و فردی را نامناسب تلقی کنیم، اما به خودی خود واضح است که از این گونه راه‌حل‌های غیرجامع، نمی‌توان انتظار داشت که دغدغه‌ی لحاظ کردن و حل دامنه‌ی وسیعی از مشکلات اجتماعی، اقتصادی و محیطی مناطق شهری را داشته باشند. تهیه و ارائه‌ی یک راه‌حل جامع و یکپارچه [به هم پیوسته از عناصر گوناگون] برای رودرویی با چالش‌های پیش‌روی بازآفرینی شهری، عملی دشوار بوده، ولی در عین حال تلاش در مسیر دست‌یابی به آن ارزش بسیار دارد.
این مورد نشان می‌‌دهد که عنصر نهایی نظریه‌ی بازآفرینی شهری، «فرایند راهبردی» یا با واژگان هیکلینگ «مدیریت تصمیمات با اجرای روش‌های راهبردی» می‌باشد (هیکلینگ (14)، 1974) با پذیرش وجود حوزه‌ی وسیعی از موضوعات مرتبط با مدیریت تغییرات شهری، و توافق با این نظر که بسیاری از فعالیت‌های منحصر به فرد دارای دامنه محدود و حاوی راه‌حل‌های کوتاه مدت و نادیرپا هستند، پس اجرای بازآفرینی شهری، طبق یک «دستور کار راهبردی» (15) اهمیت اساسی پیدا می‌کند. یک نظام برای مدیریت راهبردی بازآفرینی شهری باید نیازهای زیر را رفع کند:
-ترسیم واضح و شفاف نتایج مورد انتظار؛
- ارائه‌ی یک خط‌مشی که توانایی برنامه‌ریزی و اجرای اهداف از قبل معلوم شده را داشته باشد؛
- ایجاد ارتباط میان نظام‌های سیاست‌گذاری مرتبط و حفظ آن؛
- تعریف مسئولیت‌های هر یک از نقش آفرینان و سازمان‌های مرتبط با عملیات بازآفرینی،
- ایجاد احساس عمومی مبنی بر مشترک بودن اهداف و عمل‌کرد مشارکتی. (رابرتز (16)، 1990)

چرا باید برای بازآفرینی مناطق شهری تلاش کرد؟

در طول سالیان، درباره‌ی خاستگاه‌ها و دلایل رخداد مشکلات شهری توضیحات مختلفی داده شده است؛ برخی از این توضیحات بر تأثیر یک واقعه و یا یک سیاست‌گذاری خاص تاکید دارند، اما اکثراً دارای تحلیل‌های چند بعدی هستند. به علاوه غیرمعمول است که نتایج مراحل تغییرات شهری تنها از یک بعد نگریسته شود. بیشتر چالش‌ها و مشکلات شهری دامن‌گیر اقشار مختلف جامعه از مسئولین گرفته تا ساکنین، آژانس‌های مرتبط و نهادهای تجاری خصوصی می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

1.Lichfield
2.Hausner
3.Donnison
4.Couch
5.Stohr
6.uniqueness of place
7.Robson
8.McGregor
9.McConnachie
10. Stegman
11. Regulation school
12. Healey
13. Robson
14. Hickling
15. strategic agenda
16. Roberts

منبع مقاله :
رابرتز، پیتر؛ (1393)، بازآفرینی شهری یک کتاب راهنما، ترجمه محمدسعید ایزدی و پیروز حناچی، تهران: مؤسسه‌ی انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط