نویسنده: پیمان باقری تلواژگانی (1)
تا برخورد با میرزا کوچک خان (16 مرداد1297 تا اردیبهشت 1298
وثوق الدوله یکی از سیاست مداران دوران مشروطه، نقش بسیار مهمی را در تحولاتی سیاسی کشور در آن دوران ایفا نمود. به طوری که شناخت و آگاهی از وضعیت دولتی قاجار – زمان سلطنت احمد شاه – بدون شناخت از علمکرد وثوق الدوله ناقص و فاقد وجهه علمی خواهد بود. به همین دلیل در این گفتار، بررسی عملکرد کارکرد وی از تشکیل کابینه دوم تا امضای قرارداد 1919 خواهیم پرداخت.
سرانجام محمد علی شاه (1324- 1327 ه.ق) در پی مخالفت با نظام مشروطه، توسط نیروهای مجاهد از کار برکنار شد و پسر وی احمد به جای او به جانشینی انتخاب شد.(روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه در سفر سوم فرنگستان، 1371: 370) براون ر این خصوص می نویسد: «« شوراى ملى، یا كمیته اضطرارى، كه تصمیم گرفته بود محمد على شاه را از سلطنت خلع و فرزند كوچكش احمد را بر تخت بنشاند، به نمایندگان بریتانیا و روسیه تلگراف كرد. از آنها خواست به یك هیأت از سوى این مجلس اجازه داده شود به حضور شاه سابق رسیده و او را از تصمیم مجلس مطلع سازند. معهذا، محمد على شاه از موافقت با این پیشنهاد امتناع ورزید. آنها بر وى فائق آمده بودند و او مجبور بود كه نه تنها سلطنت خود كه كشورش را نیز ترك گوید.»»(براون، 1380: 307) با وجود اینکه برکناری محمد علی شاه از سلطنت، راه را دوباره برای مشروطه طلبان باز نمود؛ اما این مسئله در آن دوره با توجه به شرایط ایران، وضعیت سیاسی دولت و کشور را هر چه بیشتر به سوی بغرنج شدن سوق داد. به همین دلیل این موضوع بر کابینه دولت – صمصام السطنه -تاثیر زیادی نهاد و باعث تزلزل وی شد.
بر این اساس، با برطرف شدن بحران محمد على میرزا، کابینه اول صمصام السلطنه از میان میان رفت و دولت دوم وى در 7 ذى الحجه 1329 ه.ق روى كار آمد. اما این بار اوضاع کشور بسیار بدتر از دوره قبل شده بود؛ به همین دلیل کابینه صمصام السلطنه با بحران های بیشتری روبه رو شد. ایران یكى از آشفته ترین دورههاى خود را به سر می برد. اتفاق های چهار سال زمان جنگف ورد و خروج سپاهیان بیگانه و عدم موفقیت كوچندگان و دیگر مسائل همگگی دست به دست هم داده و کشور ایران را هرچه ناتوانتر گردانیده بود. در همین هنگام بخشى از كشور در دست بیگانگان قرار گرفته بود و ایران یکی از میدان هاى جنك به شمار می رفت. پس از رفتن روس ها، انگلیسیان براى پر كردن جاى ایشان از عراق، سپاه و افزار آوردند و همه شهرهاى كرمانشاهان، همدان، قزوین و رشت را به دست گرفتند. از آن سوى عثمانیان براى جنگ با اینان از مرز ایران گذشته و این زمان همه آذربایجان و كردستان را در دست خود داشتند.(کسروی، 1383: 792) این وضع کلی کشور ایران در آن هنگام بود؛ اما در خود شهر تهران، یك گرفتارى بزرگى پیش آمده بود. در آن سال ها از آغاز مشروطه تا این زمان كمكم كسانى پیدا شده بودند كه شیوه سود جستن و پول اندوختن را، از راه دستهبندى و روزنامه نویسى و هیاهو و پرداختن به كارهاى كشورى و مانند این ها، نیك یاد گرفته بودند. در آن هنگام در شهر تهران، افرادی این چنین از شهرهای مختلف به تهران آمده بودند و به این گونه فعالیت ها می پرداختند.(کسروی، 1383: 792)
در ادامه بازهم کسروی به این موارد اشاره می کند و در شرح حال روزگار کابینه دوم صمصام السلطنه می نویسد: «« كابینه صمصام السلطنه نیز با این سختى و دشواریها دچار میبود، و از اینرو ناگزیر شد در خردادماه كه یكماه كمابیش از آغاز كابینه مىگذشت كنارهجویى خواهد و روزنامهها آن را آگاهى دادند، ولى چون كسى نخواست به جاى او بیاید یك هفته بیشتر هم چنان گذشت، و با دستور شاه جلسهاى در دربار از وزیران پیش و پیشتر برپا گردید كه درباره پیش آمد و اینكه دوباره چه كسى كابینه پدید آورد گفتگو به میان آمد، ولى نتیجهاى نشد و شاه دوباره صمصام السلطنه را به پذیرفتن نخستوزیرى واداشت و دوباره كابینه بختیارى برپا گردید. لیكن در این میان دستههایى در نهان به برانداختن كابینه مىكوشیدند و دسته هایى در پس پرده آنان را به كار مىگماشت و در نتیجه آن در تهران، یك شورش ننگینى پدید آمد.»»(کسروی، 1383: 795)
در تیرماه ۱۲۹۷ مطبوعات کشور طی مقالاتی که در زمینهی پایان یافتن جنگ جهانگیر اول در روزنامههای خود منتشر میکردند، توجه شاه را به یک دولت قوی و مصمم که بتواند علاوه بر ایجاد نظم و امنیت در مملکت حقوق و خسارات از دست رفتۀ ایران در جنگ را استیفا کند؛ جلب و کم و بیش از یک نخستوزیر مقتدر و قوی یاد میکردند. سپس مقالات روزنامهها تبدیل به تشکیل اجتماعات شد و عدهای از روحانیون به رهبری سید حسن مدرس، حاج آقا جمال و سید محمد امامی (امام جمعه تهران) در مرقد حضرت عبدالعظیم شهر ری تحصن اختیار نموده، با تشکیل جلسات و ایراد سخنرانی خواستار عزل کابینه دوم صمصامالسلطنه شدند.(صفایی، 1344: 9-204) به همین دلیل شرایط برای برکناری صمصام السطنه از نخست وزیری فراهم گشت.(شمیم، 1375: 552 و 558؛ پیرنیا و اقبال آشتیانى، 1380: 22)
در این همه لحظه دامنه مخالفت با زمامداری صمصام ابعاد بسیار گستردهای به خود گرفت؛ در نتیجه بازار تهران از اصناف و تجار مغازههای خود را تعطیل کرده و شرط بازگشت به شغل خود را عزل صمصامالسلطنه اعلام کردند. احمدشاه در قبال اجتماعات و تعطیل اصناف در مقابل خواسته آنها سر تسلیم فرود آورد و صمصامالسلطنه را از رییسالوزرایی عزل و وثوقالدوله را به جای او نشاند.(صفایی، 1344: 9-204)
در این موقع حساس، صمصام اسلطنه دست به یک کار حساس، اما بیهوده زد و آن اینكه - تصویبنامه اى - براى برانداختن – كاپیتولاسیون - درباره بستگان همه دولت ها صادر کرد. دولت وقت ایران براى نخستین بار را در برابر دولت روس در زمان فتحعلیشاه، پس از شكست در جنگ دوم از آن کشور و در موقع امضای قرارداد تركمانچای به ناچار یك فصل آن پیماننامه را به كاپیتولاسیون - یا «پا در میان داشتن كونسولهاى بیگانه را در گفتگوهاى بستگان خودشان» اختصاص داد. پس از این واقعه دولت هاى دیگر هركدام با ایران به امضای این پیمان مبادرت کردند و تحت عنوان- حقوق دول كاملة الوداد - از همان فصل سود می جستند. از این رو به هنگامی كه قرارداد تركمانچایى از میان می رفت، كابینه صمصام السلطنه در حرکتی نسنجیده، در صدد بود تا دیگر دولت ها نیز از داشتن چنان حقى بىبهره شوند.(کسروی، 1383: 798) این حرکت از سوی صمصام السطنه را باید ایجاد وجهه سیاسی از سدت رفته میان در دولت ایران تلقی کرد. مسسئله ای که وی می خواست از آن در برابر فشارهای سیاسی داخل کشور به عنوان حربه ای استفاده نماید و از برکناری خویش و سقوط کابینه اش جلوگیری نماید.
کسروی می نویسد: «« كوتاه سخن: نزدیك به نیمههاى مردادماه صمصام السلطنه و وزیران او، خواه ناخواه كناره جستند.»»(کسروی، 1383: 798) وثوقالدوله به سرعت کابینه خود را تشکیل داد و امور کشور را به دست گرفت. برای بار دوم در سال 1297 ه.ش باز از طرف شاه مأمور تشکیل کابینه شد. وی مشاور الممالك را به وزیر امور خارجه، نصرة الدوله را به وزیر عدلیه، مشار الملك را به وزیر مالیه، نصیر الدوله را به وزیر علوم و اوقاف، دبیر الملك را به وزیر تجارت و فوائد عامه، سردار همایون را به كفیل وزارت جنگ، محاسب الممالك را به كفیل وزارت پست و تلگراف انتخاب کرد.(سپهر، 1344: 480؛ کسروی، 1383: 799)
اوضاع سیاسی آن چنان به نفع وثوق الدوله نبود. در هیچ کجای ایران آرامش برقرار نبود. قشون انگلیس قسمت عمده ایران را تحت اشغال خود داشتند، خزانه دولت به طور کلی خالی بود، راهزنان و سرکشان در نقاط اطراف کشور به سرکشی می پرداختند، مالیات ها وصول نمی شد.(صفایی، 1344: 433) به همین دلیل وثوق الدوله اولین اقدام را در راستای سرکوب متجازوان قرار داد. یکی دیگر ار اقدامات وثوق الدوله در این دوران، مبارزه با قحطی در شهر تهران بود.(صفایی، 1344: 433)
دموکرات ها از وثوق الدوله ناراحت بودند و اکثر شهرها به هم پیوستند. از سوی دیگر هواداران صمصام السلطنه و وزیران نیز با وزیر جدید دشمنی می نمودند. با این وجود وثوق الدوله فرد نیرومندی در عرصه سیاست بود و برای تثبیت اوضاع تلاش فراوانی می کرد.(کسروی، 1383: 799)
- تقابل با کمیته مجازات
میرزا ابراهیم خان منشىزاده و اسد اللّه خان ابو الفتحزاده، كه هردو از افسران قزاق بودند؛ در جریان انقلاب مشروطه به آزادیخواهان پیوستند. آن ها در كشاكش سومین سال جنگ جهانى اول ذیقعده 1334 ه.ق تصمیم به مجازات خائنین، بیگانهپرستان و جاسوسان اجنبى گرفتند. به همین دلیل گروهی به نام كمیتهى مجازات تشكیل دادند و به وسیلهى صدور نامههاى تهدیدآمیز رویه خویش را بازگو کردند.(شمیم، 1375: 550)
سپهر در خصوص تشکیل این گروه می نویسد: «« پانزده روز پس از این واقعه و اتخاذ تصمیم فوق كریم دواتگر پیش من آمده اظهار داشت ترور میرزا اسمعیل خان بطور قطع بشدت در اجتماع صدا كرده همه را متوحش خواهد ساخت. فرداى آنروز كه برحسب تصادف ابو الفتحزاده و مشكوة الممالك پیش من بودند و مشغول گفتگو بودیم غفلة در بشدت كوبیده شد و من با عجله هرچه تمامتر به باز كردن در شتافتم. كریم دواتگر با شادى و خوشحالى زاید الوصفى خود را بوسط اطاق انداخته پایان كار میرزا اسمعیل خان را اطلاع داد. در حقیقت میرزا اسمعیل خان در 17 فوریه 1917 مطابق 28 دلو 1335 ساعت 40/ 40 بعد از ظهر هنگامىكه از انبار غله مراجعت میكرد بقتل رسیده بود. تا این تاریخ كمیته ما نه نشریه و نه مهرى داشت و بطور رسمى هیچ مقامى این كمیته را نمیشناخت. بمنظور اینكه باین كمیته در انظار عمومى و در نزد مقامات دولتى اهمیتى بدهیم چند نامه بهیئت دولت و به تشكیلات كل نظمیه و میرزا باقر خان پدر كمیسر پلیس تأمینات ارسال داشته و تائید كردیم كه ترور میرزا اسمعیل خان بدستور كمیته مجازات بوده است و این نامهها بخط غیرحقیقى من نوشته شده بود.»»(سپهر، 1344: 422)
به قول کسروی در خصوص روند کار کمیته مجازات می نویسد: «« این كارها بسیار بجا بوده و مایه خشنودى نیكخواهان كشور گردید. زیرا این كسان كه بنام «كمیته مجازات» بآدمكشى برخاسته و روز روشن بىباك و بىپروا خون مردم ریخته و آشكاره در روزنامهها «بیانیه» پراكنده گردانیده و چنین وامىنمودند كه آن خونریزى را بنام ایراندوستى مىكنند و جز ببدخواهان نخواهند پرداخت سپس چون گرفتار گردیدند و پرده از كارشان برافتاد دانسته شد كه بیش از همه افزار دست بدخواهانى بودهاند. این كار نشانى بود از آنكه كابینه مىخواهد كشور را با دلیرى و توانایى راه برد.»»(کسروی، 1383: 801)
کمیته مجازات برای اینکه اقداماتشان را در میان دولت مردان جلوه ای خاص دهند و یا به نوعی آن ها را متوجه کارکرد این گروه نمایند؛ حتی در نامه ای نخستوزیر وقت - وثوق الدوله - و احمد شاه را هم تهدید به مرگ كرد.(گرانتوسكى و دیگران، 1359: 419) نخستین ترورها در سال ربیع الثانى سال 1335 ه.ق اتفاق افتاد. اسماعیل خان رئیس انبار غله هنگام بازگشت از انبار به دست دو نفر ناشناس به قتل رسید. پس به تدریج خود كریم دواتگر و متین السلطنه مدیر و نویسندهى روزنامهى عصر جدید و سپس میرزا محسن مجتهد یكى پس از دیگرى در مدت چهار ماه كشته شدند.(شمیم، 1375: 550؛ کسروی، 1383: 769)
پس از تروری كمیته مجازات اعلامیههاىی منتشر مى کرد كه معمولا مطالب آن به وسیله میرزا على اكبر ارداقى تنظیم می گشت. تمام اعلامیههاى مذكور با امضاى مرحوم منشىزاده و مهر كمیته مجازات منتشر مى شد.(قدیانی، 1387، ج2: 700) سپهر در این خصوص می نویسد: «« اعضاء كمیته مجازات بیارى خداوند متعال تصمیم بفداكارى عظیمى گرفتهاند، سعى خواهند كرد براى رهائى هموطنان عزیز از بدبختى و مذلت با خطر و ناكامى و بدبختى روبرو شده و حتى جان خود را در این راه فدا نمایند. باین جهت بنام خداى ایران و در راه تأمین سعادت و خوشبختى افراد ملت ما دستبكار شدیم و با اولین تیر انتقام كمیته مجازات میرزا اسماعیل خان اولین آكتر تآتر وطنفروشى و جاسوسى و خیانت بخاك و خون درغلطید....... پس لازم بود كه بسزاى عمل پست خود برسد و نقشه خائنانهاش با خود او در دل خاك مدفون گردد و نتواند خوشبختى و سعادت خود را در مذلت و بیچارگى و استیصال هموطنان و قدرت و شوكت اجانب ببیند. اكنون براى دومین بار مأموریت خود را اجراء كردهاند. كمیته مجازات با هیچ یك از دستجات سیاسى داخلى و خارجى ارتباطى ندارد و اولین تشكیلات در ایران است كه با یك پروگرام صحیح و مقدس دور از تمام اغراض و نظریات شخصى شروع بكار و عمل كرده است. كمیته مجازات تنها هدفش از بین بردن خائنین و جاسوسها و خدمتگذاران دستگاههاى خارجى است بدون اینكه بشخصیت و مقام و دستهبندى آنها توجه داشته باشد... كمیته مجازات از عموم هموطنان درخواست میكند كه خیانتكاران را در هر لباس و شغلى كه میباشند معرفى نمایند. در پایان كمیته مجازات با صداى بلند این جمله آسمانى و ملكوتى را بگوش خیانتكاران فرو میخواند: «سرزمینى كه محل سكونت و آقائى ایرانیان با فر و افتخار بوده بیش از این نباید مركز جاسوسى و خیانت مشتى عناصر پلید باشد.»»(سپهر، 1344: 424)
پس از قتل كریم دواتگر سه نفر به نام های رشید السلطان، سید مرتضى و میرزا عبد الحسین ساعتساز دستگیر شدند. اما هر سه آن ها پس از چند هفته با اقدامات و تهدیدات كمیته آزاد شدند. پس از كشته شدن منتخب الدوله اداره نظمیه با اصرار و همت بیشترى بخیال تعقیب و دستگیرى اعضاء كمیته مجازات میافتد.(سپهر، 1344: 418)
روند ترورهای کمیته مجازت هم چنان ادامه داشت؛ تا اینکه اوضاع بسیار وخیم تر از قبل گشت. این گروه با حضور وثوق الدوله در راس امور و سیاسی کشور و هم چنین برنامه ای آتی دولت، در صدد ترور وثوق الدوله بوددند. این برنامه قرار بود تا در ژوئیه 1917 به اجرا گذاشته شود. اما یك روز پیش از اجراى سوء قصد به جان نخست وزیر - وثوق الدوله -، اعضاى «كمیته مجازات» لو رفتند، عدهاى بازداشت شدند.( آ. گرانتوسكى و دیگران، 1359: 419؛ فراهانی، 1385، ج 1: 128)
بر این اساس یکی از اولین اقدامات اقدام وثوقالدوله دستگیری کلیه اعضاء کمیته مجازات بود. دادگاه جنایی فورا تشکیل و محاکمه آغاز و حکم لازم صادر شد. در نتیجه چهار نفر از اعضاء کمیته اعدام و بقیه به حبسهای طویلالمدت محکوم شدند. وی در گام بعدی راههای کشور را که پر از راهزن و غارتگر شده بود پاکسازی و امنیت را در بیشتر مناطق برقرار کرد.(صفایی، 1344: 9-240) بر این اساس، چند طولی نکشید كه اعضاى كمیته مجازات، دستگیر و كمیته نیز منحل گردید.(فراهانی، 1385، ج2: 121) بنابراین یکی از فعالیت های مهم وثوق الدوله در دوران دوم نخست وزیری، ایجاد آرامش در کشور تلقی می شود. کمیته مجازات با وجود اینکه در مرام نامه خویش، هدف خویش را ترور افراد خائن به کشور عنوان کرده بودند؛ اما با گسترشش فعالیت های نا امنای فراوانی درکشور ایجاد شده بود؛ که با هدف قرار گرفتن شخص نخست وزیر؛ انحلال آن ها از سوی وثوق الدوله امری واجب تلقی می گشت.
- تقابل با جنبش جنگل:
در آن دوره اوضاع اقتصادی ایران بسیار آشفته بود و منطقه قفقاز رشد اقتصادی خوبی را تجربه می کرد. به همین دلیل مردم و کارگران ایرانی تحت تاثیر این مسئله و هم چنین ضعف حکومت در ساماندهی وضعیت آن ها، دس به اعتراض زدند. یکی از ایم موارد جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان می باشد. کسروی در خصوص پیش زمینه تاسیس حزب جنگل می نویسد: «« چنانكه دیدیم دولت بسیار ناتوان گردیده و در سراسر كشور خودسرى و نافرمانى رواج داشت، و این ناتوانى در این هنگام یك آسیب و گرفتارى بسیار بزرگى را در پى توانستى داشت. زیرا شورش روسستان با آن هیاهو و آوازه سراسر شهرها را بتكان آورده و انبوهى از مردم بىآنكه معنى آن شورش را بفهمند و سود و زیانش را دریابند، بجنب و جوش افتاده بودند. از آنسوى یكدسته از شورشیان بانزلى (بندر پهلوى) آمده و آنجا را از دست انگلیسیان پس گرفته و استوار نشستند و میرزا كوچك خان و جنگلیان كه تا چندى پیش از آن با عثمانیان پیوستگى داشته و «اتحاد اسلام» را دنبال میكردند كنون باینان گراییده و بهم بستگى در میانه پدید آورده بودند. با آن ناتوانى دولت اینها آشوب و آسیب سختى را در كشور پدید توانستندى آورد.»»(کسروی، 1383: 800-799)
رقیب اصلی و مدعی نهایی جنگل، دولت مرکزی – وثوق الوله - بود.(رک، سپهر، 1344: 397) هرچه هست یكى از اندیشههاى وثوق الدوله جنگ با آنان مىبود. با اوضاعی که سراسر کشور را فراگرفته بود؛ به نطر وی می بایست كار آنان نیز یكسره گردد.(کسروی، 1383: 814) از تهران دستههاى قزاق را فرستادند. وثوق الدوله در فرمانی كه براى ارتش فرستاده بود؛ از بدرفتاری های جنگلی ها بازنموده بود، که آن را در روزنامهها به چاپ رساند. وی براى هر كاری بیانه ای صادر می کرد و مردم را از كارهای خود آگاه می نمود. این دستهها با سپاهیان انگلیس به نبرد سختى با جنگلیان پرداختند.(کسروی، 1383: 814)
در خردادماه 1298 با توجه به قدرت نیروهای دولتی، دكتر حشمت و معز السلطنه و موفق السلطان و میرزا على اكبر خان یاران میرزا کوچک خان همگی دستگیر شدند. رشت و لاهیجان آزاد شدند. كلنل روسى كه سركرده قزاقان لشگر بود؛ خبر پیروزی ها را به تهران تلگراف زد و روزنامه ایران آن ها را با آب و تاب به چاپ می رسانید. دكتر حشمت - یا میرزا ابراهیمخان طالقانى) را با دیگر دستگیران، از لاهیجان به رشت آوردند و در این جا دادگاهى برپا كرده و وی را به مرگ محکوم کردند. بدینسان بسیارى از سركردگان میرزا كوچكخان از کنار او جدا شدند و از نیرویش كاستند. وی به همراه او، احسان اللّه خان و دیگران به درون جنگل رفته و به حفظ نیروهای خویش پرداختند.(کسروی، 1383: 815)
بر این اساس وثوق الدوله که با ضعف و عدم اقتدار کابینه صمصام السلطنه به جای او به روی کار آمده بود؛ با مشکلات زیادی در این دوره مواجه شد. به طوری که اساس حکومت او را در معرض خطر قرار داده بود. در این دوره شاهد شورش های بسیاری در نقاط ختلف کشور با اهداف مختلف صورت گرفت که با سیاست های زیرکانه وثوق الدوله وی توانست بر آن ها غلبه نماید و یا حتی المقدور در روند قدرت گیری آن ها تاخیر ایجاد کرد. وی با اقتدار کمیته مجازات را سرکوب کرد و جنبش جنگل را با وجود اینکه درصدد نابودی آن بود؛ تنها توانست در روند گسترش آن مانع ایجاد کند.
1. براون، ادوارد ؛ انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه¬ی مهدی قزوینی، تهران، كویر، 1376، چاپ اول، ص 228.
2. پیرنیا، حسن و عباس اقبال آشتیانى، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، تهران، خیام، 1380.
3. سپهر، محمد تقی، ناسخ التواریخ (سلاطین قاجاریه)، تصحیح محمد باقر بهبودی، ج١، تهران، انتشارات اسلامیه، 1344.
4. شمیم، علی اصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، انتشارات سوره، ١٣٧٥.
5. صفایی، ابراهیم، رهبران مشروطه، تهران، انتشارات جاویدان، 1344.
6. کسروی، سید احمد، تاریخ هجده ساله آذربایجان، تهران، نگاه،١٣٨٦.
7. گرانتوسكى و دیگران، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه كیخسرو كشاورزى، تهران، انتشارات پویش، 1383.
8. قدیانی، عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج2، تهران، آرون، 1387، ج2.
9. فراهانی، حسن، روزشمار تاریخ معاصر ایران، ج1، تهران، موسسه پژوهش های تاریخ معاصر، 1385.
10. ناصرالدینشاه قاجار، روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه در سفر سوم فرنگستان، مصحح فاطمه قاضیها و محمد اسماعیل رضوانى، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگى رسا، 1371.
وثوق الدوله یکی از سیاست مداران دوران مشروطه، نقش بسیار مهمی را در تحولاتی سیاسی کشور در آن دوران ایفا نمود. به طوری که شناخت و آگاهی از وضعیت دولتی قاجار – زمان سلطنت احمد شاه – بدون شناخت از علمکرد وثوق الدوله ناقص و فاقد وجهه علمی خواهد بود. به همین دلیل در این گفتار، بررسی عملکرد کارکرد وی از تشکیل کابینه دوم تا امضای قرارداد 1919 خواهیم پرداخت.
سرانجام محمد علی شاه (1324- 1327 ه.ق) در پی مخالفت با نظام مشروطه، توسط نیروهای مجاهد از کار برکنار شد و پسر وی احمد به جای او به جانشینی انتخاب شد.(روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه در سفر سوم فرنگستان، 1371: 370) براون ر این خصوص می نویسد: «« شوراى ملى، یا كمیته اضطرارى، كه تصمیم گرفته بود محمد على شاه را از سلطنت خلع و فرزند كوچكش احمد را بر تخت بنشاند، به نمایندگان بریتانیا و روسیه تلگراف كرد. از آنها خواست به یك هیأت از سوى این مجلس اجازه داده شود به حضور شاه سابق رسیده و او را از تصمیم مجلس مطلع سازند. معهذا، محمد على شاه از موافقت با این پیشنهاد امتناع ورزید. آنها بر وى فائق آمده بودند و او مجبور بود كه نه تنها سلطنت خود كه كشورش را نیز ترك گوید.»»(براون، 1380: 307) با وجود اینکه برکناری محمد علی شاه از سلطنت، راه را دوباره برای مشروطه طلبان باز نمود؛ اما این مسئله در آن دوره با توجه به شرایط ایران، وضعیت سیاسی دولت و کشور را هر چه بیشتر به سوی بغرنج شدن سوق داد. به همین دلیل این موضوع بر کابینه دولت – صمصام السطنه -تاثیر زیادی نهاد و باعث تزلزل وی شد.
بر این اساس، با برطرف شدن بحران محمد على میرزا، کابینه اول صمصام السلطنه از میان میان رفت و دولت دوم وى در 7 ذى الحجه 1329 ه.ق روى كار آمد. اما این بار اوضاع کشور بسیار بدتر از دوره قبل شده بود؛ به همین دلیل کابینه صمصام السلطنه با بحران های بیشتری روبه رو شد. ایران یكى از آشفته ترین دورههاى خود را به سر می برد. اتفاق های چهار سال زمان جنگف ورد و خروج سپاهیان بیگانه و عدم موفقیت كوچندگان و دیگر مسائل همگگی دست به دست هم داده و کشور ایران را هرچه ناتوانتر گردانیده بود. در همین هنگام بخشى از كشور در دست بیگانگان قرار گرفته بود و ایران یکی از میدان هاى جنك به شمار می رفت. پس از رفتن روس ها، انگلیسیان براى پر كردن جاى ایشان از عراق، سپاه و افزار آوردند و همه شهرهاى كرمانشاهان، همدان، قزوین و رشت را به دست گرفتند. از آن سوى عثمانیان براى جنگ با اینان از مرز ایران گذشته و این زمان همه آذربایجان و كردستان را در دست خود داشتند.(کسروی، 1383: 792) این وضع کلی کشور ایران در آن هنگام بود؛ اما در خود شهر تهران، یك گرفتارى بزرگى پیش آمده بود. در آن سال ها از آغاز مشروطه تا این زمان كمكم كسانى پیدا شده بودند كه شیوه سود جستن و پول اندوختن را، از راه دستهبندى و روزنامه نویسى و هیاهو و پرداختن به كارهاى كشورى و مانند این ها، نیك یاد گرفته بودند. در آن هنگام در شهر تهران، افرادی این چنین از شهرهای مختلف به تهران آمده بودند و به این گونه فعالیت ها می پرداختند.(کسروی، 1383: 792)
در ادامه بازهم کسروی به این موارد اشاره می کند و در شرح حال روزگار کابینه دوم صمصام السلطنه می نویسد: «« كابینه صمصام السلطنه نیز با این سختى و دشواریها دچار میبود، و از اینرو ناگزیر شد در خردادماه كه یكماه كمابیش از آغاز كابینه مىگذشت كنارهجویى خواهد و روزنامهها آن را آگاهى دادند، ولى چون كسى نخواست به جاى او بیاید یك هفته بیشتر هم چنان گذشت، و با دستور شاه جلسهاى در دربار از وزیران پیش و پیشتر برپا گردید كه درباره پیش آمد و اینكه دوباره چه كسى كابینه پدید آورد گفتگو به میان آمد، ولى نتیجهاى نشد و شاه دوباره صمصام السلطنه را به پذیرفتن نخستوزیرى واداشت و دوباره كابینه بختیارى برپا گردید. لیكن در این میان دستههایى در نهان به برانداختن كابینه مىكوشیدند و دسته هایى در پس پرده آنان را به كار مىگماشت و در نتیجه آن در تهران، یك شورش ننگینى پدید آمد.»»(کسروی، 1383: 795)
در تیرماه ۱۲۹۷ مطبوعات کشور طی مقالاتی که در زمینهی پایان یافتن جنگ جهانگیر اول در روزنامههای خود منتشر میکردند، توجه شاه را به یک دولت قوی و مصمم که بتواند علاوه بر ایجاد نظم و امنیت در مملکت حقوق و خسارات از دست رفتۀ ایران در جنگ را استیفا کند؛ جلب و کم و بیش از یک نخستوزیر مقتدر و قوی یاد میکردند. سپس مقالات روزنامهها تبدیل به تشکیل اجتماعات شد و عدهای از روحانیون به رهبری سید حسن مدرس، حاج آقا جمال و سید محمد امامی (امام جمعه تهران) در مرقد حضرت عبدالعظیم شهر ری تحصن اختیار نموده، با تشکیل جلسات و ایراد سخنرانی خواستار عزل کابینه دوم صمصامالسلطنه شدند.(صفایی، 1344: 9-204) به همین دلیل شرایط برای برکناری صمصام السطنه از نخست وزیری فراهم گشت.(شمیم، 1375: 552 و 558؛ پیرنیا و اقبال آشتیانى، 1380: 22)
در این همه لحظه دامنه مخالفت با زمامداری صمصام ابعاد بسیار گستردهای به خود گرفت؛ در نتیجه بازار تهران از اصناف و تجار مغازههای خود را تعطیل کرده و شرط بازگشت به شغل خود را عزل صمصامالسلطنه اعلام کردند. احمدشاه در قبال اجتماعات و تعطیل اصناف در مقابل خواسته آنها سر تسلیم فرود آورد و صمصامالسلطنه را از رییسالوزرایی عزل و وثوقالدوله را به جای او نشاند.(صفایی، 1344: 9-204)
در این موقع حساس، صمصام اسلطنه دست به یک کار حساس، اما بیهوده زد و آن اینكه - تصویبنامه اى - براى برانداختن – كاپیتولاسیون - درباره بستگان همه دولت ها صادر کرد. دولت وقت ایران براى نخستین بار را در برابر دولت روس در زمان فتحعلیشاه، پس از شكست در جنگ دوم از آن کشور و در موقع امضای قرارداد تركمانچای به ناچار یك فصل آن پیماننامه را به كاپیتولاسیون - یا «پا در میان داشتن كونسولهاى بیگانه را در گفتگوهاى بستگان خودشان» اختصاص داد. پس از این واقعه دولت هاى دیگر هركدام با ایران به امضای این پیمان مبادرت کردند و تحت عنوان- حقوق دول كاملة الوداد - از همان فصل سود می جستند. از این رو به هنگامی كه قرارداد تركمانچایى از میان می رفت، كابینه صمصام السلطنه در حرکتی نسنجیده، در صدد بود تا دیگر دولت ها نیز از داشتن چنان حقى بىبهره شوند.(کسروی، 1383: 798) این حرکت از سوی صمصام السطنه را باید ایجاد وجهه سیاسی از سدت رفته میان در دولت ایران تلقی کرد. مسسئله ای که وی می خواست از آن در برابر فشارهای سیاسی داخل کشور به عنوان حربه ای استفاده نماید و از برکناری خویش و سقوط کابینه اش جلوگیری نماید.
کسروی می نویسد: «« كوتاه سخن: نزدیك به نیمههاى مردادماه صمصام السلطنه و وزیران او، خواه ناخواه كناره جستند.»»(کسروی، 1383: 798) وثوقالدوله به سرعت کابینه خود را تشکیل داد و امور کشور را به دست گرفت. برای بار دوم در سال 1297 ه.ش باز از طرف شاه مأمور تشکیل کابینه شد. وی مشاور الممالك را به وزیر امور خارجه، نصرة الدوله را به وزیر عدلیه، مشار الملك را به وزیر مالیه، نصیر الدوله را به وزیر علوم و اوقاف، دبیر الملك را به وزیر تجارت و فوائد عامه، سردار همایون را به كفیل وزارت جنگ، محاسب الممالك را به كفیل وزارت پست و تلگراف انتخاب کرد.(سپهر، 1344: 480؛ کسروی، 1383: 799)
اوضاع سیاسی آن چنان به نفع وثوق الدوله نبود. در هیچ کجای ایران آرامش برقرار نبود. قشون انگلیس قسمت عمده ایران را تحت اشغال خود داشتند، خزانه دولت به طور کلی خالی بود، راهزنان و سرکشان در نقاط اطراف کشور به سرکشی می پرداختند، مالیات ها وصول نمی شد.(صفایی، 1344: 433) به همین دلیل وثوق الدوله اولین اقدام را در راستای سرکوب متجازوان قرار داد. یکی دیگر ار اقدامات وثوق الدوله در این دوران، مبارزه با قحطی در شهر تهران بود.(صفایی، 1344: 433)
دموکرات ها از وثوق الدوله ناراحت بودند و اکثر شهرها به هم پیوستند. از سوی دیگر هواداران صمصام السلطنه و وزیران نیز با وزیر جدید دشمنی می نمودند. با این وجود وثوق الدوله فرد نیرومندی در عرصه سیاست بود و برای تثبیت اوضاع تلاش فراوانی می کرد.(کسروی، 1383: 799)
- تقابل با کمیته مجازات
میرزا ابراهیم خان منشىزاده و اسد اللّه خان ابو الفتحزاده، كه هردو از افسران قزاق بودند؛ در جریان انقلاب مشروطه به آزادیخواهان پیوستند. آن ها در كشاكش سومین سال جنگ جهانى اول ذیقعده 1334 ه.ق تصمیم به مجازات خائنین، بیگانهپرستان و جاسوسان اجنبى گرفتند. به همین دلیل گروهی به نام كمیتهى مجازات تشكیل دادند و به وسیلهى صدور نامههاى تهدیدآمیز رویه خویش را بازگو کردند.(شمیم، 1375: 550)
سپهر در خصوص تشکیل این گروه می نویسد: «« پانزده روز پس از این واقعه و اتخاذ تصمیم فوق كریم دواتگر پیش من آمده اظهار داشت ترور میرزا اسمعیل خان بطور قطع بشدت در اجتماع صدا كرده همه را متوحش خواهد ساخت. فرداى آنروز كه برحسب تصادف ابو الفتحزاده و مشكوة الممالك پیش من بودند و مشغول گفتگو بودیم غفلة در بشدت كوبیده شد و من با عجله هرچه تمامتر به باز كردن در شتافتم. كریم دواتگر با شادى و خوشحالى زاید الوصفى خود را بوسط اطاق انداخته پایان كار میرزا اسمعیل خان را اطلاع داد. در حقیقت میرزا اسمعیل خان در 17 فوریه 1917 مطابق 28 دلو 1335 ساعت 40/ 40 بعد از ظهر هنگامىكه از انبار غله مراجعت میكرد بقتل رسیده بود. تا این تاریخ كمیته ما نه نشریه و نه مهرى داشت و بطور رسمى هیچ مقامى این كمیته را نمیشناخت. بمنظور اینكه باین كمیته در انظار عمومى و در نزد مقامات دولتى اهمیتى بدهیم چند نامه بهیئت دولت و به تشكیلات كل نظمیه و میرزا باقر خان پدر كمیسر پلیس تأمینات ارسال داشته و تائید كردیم كه ترور میرزا اسمعیل خان بدستور كمیته مجازات بوده است و این نامهها بخط غیرحقیقى من نوشته شده بود.»»(سپهر، 1344: 422)
به قول کسروی در خصوص روند کار کمیته مجازات می نویسد: «« این كارها بسیار بجا بوده و مایه خشنودى نیكخواهان كشور گردید. زیرا این كسان كه بنام «كمیته مجازات» بآدمكشى برخاسته و روز روشن بىباك و بىپروا خون مردم ریخته و آشكاره در روزنامهها «بیانیه» پراكنده گردانیده و چنین وامىنمودند كه آن خونریزى را بنام ایراندوستى مىكنند و جز ببدخواهان نخواهند پرداخت سپس چون گرفتار گردیدند و پرده از كارشان برافتاد دانسته شد كه بیش از همه افزار دست بدخواهانى بودهاند. این كار نشانى بود از آنكه كابینه مىخواهد كشور را با دلیرى و توانایى راه برد.»»(کسروی، 1383: 801)
کمیته مجازات برای اینکه اقداماتشان را در میان دولت مردان جلوه ای خاص دهند و یا به نوعی آن ها را متوجه کارکرد این گروه نمایند؛ حتی در نامه ای نخستوزیر وقت - وثوق الدوله - و احمد شاه را هم تهدید به مرگ كرد.(گرانتوسكى و دیگران، 1359: 419) نخستین ترورها در سال ربیع الثانى سال 1335 ه.ق اتفاق افتاد. اسماعیل خان رئیس انبار غله هنگام بازگشت از انبار به دست دو نفر ناشناس به قتل رسید. پس به تدریج خود كریم دواتگر و متین السلطنه مدیر و نویسندهى روزنامهى عصر جدید و سپس میرزا محسن مجتهد یكى پس از دیگرى در مدت چهار ماه كشته شدند.(شمیم، 1375: 550؛ کسروی، 1383: 769)
پس از تروری كمیته مجازات اعلامیههاىی منتشر مى کرد كه معمولا مطالب آن به وسیله میرزا على اكبر ارداقى تنظیم می گشت. تمام اعلامیههاى مذكور با امضاى مرحوم منشىزاده و مهر كمیته مجازات منتشر مى شد.(قدیانی، 1387، ج2: 700) سپهر در این خصوص می نویسد: «« اعضاء كمیته مجازات بیارى خداوند متعال تصمیم بفداكارى عظیمى گرفتهاند، سعى خواهند كرد براى رهائى هموطنان عزیز از بدبختى و مذلت با خطر و ناكامى و بدبختى روبرو شده و حتى جان خود را در این راه فدا نمایند. باین جهت بنام خداى ایران و در راه تأمین سعادت و خوشبختى افراد ملت ما دستبكار شدیم و با اولین تیر انتقام كمیته مجازات میرزا اسماعیل خان اولین آكتر تآتر وطنفروشى و جاسوسى و خیانت بخاك و خون درغلطید....... پس لازم بود كه بسزاى عمل پست خود برسد و نقشه خائنانهاش با خود او در دل خاك مدفون گردد و نتواند خوشبختى و سعادت خود را در مذلت و بیچارگى و استیصال هموطنان و قدرت و شوكت اجانب ببیند. اكنون براى دومین بار مأموریت خود را اجراء كردهاند. كمیته مجازات با هیچ یك از دستجات سیاسى داخلى و خارجى ارتباطى ندارد و اولین تشكیلات در ایران است كه با یك پروگرام صحیح و مقدس دور از تمام اغراض و نظریات شخصى شروع بكار و عمل كرده است. كمیته مجازات تنها هدفش از بین بردن خائنین و جاسوسها و خدمتگذاران دستگاههاى خارجى است بدون اینكه بشخصیت و مقام و دستهبندى آنها توجه داشته باشد... كمیته مجازات از عموم هموطنان درخواست میكند كه خیانتكاران را در هر لباس و شغلى كه میباشند معرفى نمایند. در پایان كمیته مجازات با صداى بلند این جمله آسمانى و ملكوتى را بگوش خیانتكاران فرو میخواند: «سرزمینى كه محل سكونت و آقائى ایرانیان با فر و افتخار بوده بیش از این نباید مركز جاسوسى و خیانت مشتى عناصر پلید باشد.»»(سپهر، 1344: 424)
پس از قتل كریم دواتگر سه نفر به نام های رشید السلطان، سید مرتضى و میرزا عبد الحسین ساعتساز دستگیر شدند. اما هر سه آن ها پس از چند هفته با اقدامات و تهدیدات كمیته آزاد شدند. پس از كشته شدن منتخب الدوله اداره نظمیه با اصرار و همت بیشترى بخیال تعقیب و دستگیرى اعضاء كمیته مجازات میافتد.(سپهر، 1344: 418)
روند ترورهای کمیته مجازت هم چنان ادامه داشت؛ تا اینکه اوضاع بسیار وخیم تر از قبل گشت. این گروه با حضور وثوق الدوله در راس امور و سیاسی کشور و هم چنین برنامه ای آتی دولت، در صدد ترور وثوق الدوله بوددند. این برنامه قرار بود تا در ژوئیه 1917 به اجرا گذاشته شود. اما یك روز پیش از اجراى سوء قصد به جان نخست وزیر - وثوق الدوله -، اعضاى «كمیته مجازات» لو رفتند، عدهاى بازداشت شدند.( آ. گرانتوسكى و دیگران، 1359: 419؛ فراهانی، 1385، ج 1: 128)
بر این اساس یکی از اولین اقدامات اقدام وثوقالدوله دستگیری کلیه اعضاء کمیته مجازات بود. دادگاه جنایی فورا تشکیل و محاکمه آغاز و حکم لازم صادر شد. در نتیجه چهار نفر از اعضاء کمیته اعدام و بقیه به حبسهای طویلالمدت محکوم شدند. وی در گام بعدی راههای کشور را که پر از راهزن و غارتگر شده بود پاکسازی و امنیت را در بیشتر مناطق برقرار کرد.(صفایی، 1344: 9-240) بر این اساس، چند طولی نکشید كه اعضاى كمیته مجازات، دستگیر و كمیته نیز منحل گردید.(فراهانی، 1385، ج2: 121) بنابراین یکی از فعالیت های مهم وثوق الدوله در دوران دوم نخست وزیری، ایجاد آرامش در کشور تلقی می شود. کمیته مجازات با وجود اینکه در مرام نامه خویش، هدف خویش را ترور افراد خائن به کشور عنوان کرده بودند؛ اما با گسترشش فعالیت های نا امنای فراوانی درکشور ایجاد شده بود؛ که با هدف قرار گرفتن شخص نخست وزیر؛ انحلال آن ها از سوی وثوق الدوله امری واجب تلقی می گشت.
- تقابل با جنبش جنگل:
در آن دوره اوضاع اقتصادی ایران بسیار آشفته بود و منطقه قفقاز رشد اقتصادی خوبی را تجربه می کرد. به همین دلیل مردم و کارگران ایرانی تحت تاثیر این مسئله و هم چنین ضعف حکومت در ساماندهی وضعیت آن ها، دس به اعتراض زدند. یکی از ایم موارد جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان می باشد. کسروی در خصوص پیش زمینه تاسیس حزب جنگل می نویسد: «« چنانكه دیدیم دولت بسیار ناتوان گردیده و در سراسر كشور خودسرى و نافرمانى رواج داشت، و این ناتوانى در این هنگام یك آسیب و گرفتارى بسیار بزرگى را در پى توانستى داشت. زیرا شورش روسستان با آن هیاهو و آوازه سراسر شهرها را بتكان آورده و انبوهى از مردم بىآنكه معنى آن شورش را بفهمند و سود و زیانش را دریابند، بجنب و جوش افتاده بودند. از آنسوى یكدسته از شورشیان بانزلى (بندر پهلوى) آمده و آنجا را از دست انگلیسیان پس گرفته و استوار نشستند و میرزا كوچك خان و جنگلیان كه تا چندى پیش از آن با عثمانیان پیوستگى داشته و «اتحاد اسلام» را دنبال میكردند كنون باینان گراییده و بهم بستگى در میانه پدید آورده بودند. با آن ناتوانى دولت اینها آشوب و آسیب سختى را در كشور پدید توانستندى آورد.»»(کسروی، 1383: 800-799)
رقیب اصلی و مدعی نهایی جنگل، دولت مرکزی – وثوق الوله - بود.(رک، سپهر، 1344: 397) هرچه هست یكى از اندیشههاى وثوق الدوله جنگ با آنان مىبود. با اوضاعی که سراسر کشور را فراگرفته بود؛ به نطر وی می بایست كار آنان نیز یكسره گردد.(کسروی، 1383: 814) از تهران دستههاى قزاق را فرستادند. وثوق الدوله در فرمانی كه براى ارتش فرستاده بود؛ از بدرفتاری های جنگلی ها بازنموده بود، که آن را در روزنامهها به چاپ رساند. وی براى هر كاری بیانه ای صادر می کرد و مردم را از كارهای خود آگاه می نمود. این دستهها با سپاهیان انگلیس به نبرد سختى با جنگلیان پرداختند.(کسروی، 1383: 814)
در خردادماه 1298 با توجه به قدرت نیروهای دولتی، دكتر حشمت و معز السلطنه و موفق السلطان و میرزا على اكبر خان یاران میرزا کوچک خان همگی دستگیر شدند. رشت و لاهیجان آزاد شدند. كلنل روسى كه سركرده قزاقان لشگر بود؛ خبر پیروزی ها را به تهران تلگراف زد و روزنامه ایران آن ها را با آب و تاب به چاپ می رسانید. دكتر حشمت - یا میرزا ابراهیمخان طالقانى) را با دیگر دستگیران، از لاهیجان به رشت آوردند و در این جا دادگاهى برپا كرده و وی را به مرگ محکوم کردند. بدینسان بسیارى از سركردگان میرزا كوچكخان از کنار او جدا شدند و از نیرویش كاستند. وی به همراه او، احسان اللّه خان و دیگران به درون جنگل رفته و به حفظ نیروهای خویش پرداختند.(کسروی، 1383: 815)
بر این اساس وثوق الدوله که با ضعف و عدم اقتدار کابینه صمصام السلطنه به جای او به روی کار آمده بود؛ با مشکلات زیادی در این دوره مواجه شد. به طوری که اساس حکومت او را در معرض خطر قرار داده بود. در این دوره شاهد شورش های بسیاری در نقاط ختلف کشور با اهداف مختلف صورت گرفت که با سیاست های زیرکانه وثوق الدوله وی توانست بر آن ها غلبه نماید و یا حتی المقدور در روند قدرت گیری آن ها تاخیر ایجاد کرد. وی با اقتدار کمیته مجازات را سرکوب کرد و جنبش جنگل را با وجود اینکه درصدد نابودی آن بود؛ تنها توانست در روند گسترش آن مانع ایجاد کند.
پینوشتها:
1. کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی.
منابع:1. براون، ادوارد ؛ انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه¬ی مهدی قزوینی، تهران، كویر، 1376، چاپ اول، ص 228.
2. پیرنیا، حسن و عباس اقبال آشتیانى، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، تهران، خیام، 1380.
3. سپهر، محمد تقی، ناسخ التواریخ (سلاطین قاجاریه)، تصحیح محمد باقر بهبودی، ج١، تهران، انتشارات اسلامیه، 1344.
4. شمیم، علی اصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، انتشارات سوره، ١٣٧٥.
5. صفایی، ابراهیم، رهبران مشروطه، تهران، انتشارات جاویدان، 1344.
6. کسروی، سید احمد، تاریخ هجده ساله آذربایجان، تهران، نگاه،١٣٨٦.
7. گرانتوسكى و دیگران، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه كیخسرو كشاورزى، تهران، انتشارات پویش، 1383.
8. قدیانی، عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج2، تهران، آرون، 1387، ج2.
9. فراهانی، حسن، روزشمار تاریخ معاصر ایران، ج1، تهران، موسسه پژوهش های تاریخ معاصر، 1385.
10. ناصرالدینشاه قاجار، روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه در سفر سوم فرنگستان، مصحح فاطمه قاضیها و محمد اسماعیل رضوانى، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگى رسا، 1371.