کودک و همبازیهایش
نويسنده:محمدرضا مطهری
وجود یک رابطه صمیمی و همبازیشدن با یک بزرگسال مهربان برای ایجاد احساس اعتماد و ارزش، رفع نیازمندیها، پاسخ به سؤالات و حل مشکلات کودک امری الزامی است، ولی در عین حال کنش متقابل با کودکان دیگر نیز نقشی عمده در این فرآیند بازی میکند. همسالان و همبازیها در شکلگیری شخصیت، رفتار اجتماعی، نظام ارزشی و نحوه نگرشهای یکدیگر
دخالت دارند.
کودکان از طریق سرمشقدهی و سرمشقگیری در مورد اعمالی که قابل تقلید است و با ارزشیابی فعالیتهای یکدیگر و بازخوردی که به یکدیگر میدهند در یکدیگر تأثیر میگذارند. کودکان بسیاری از مهارتهای اجتماعی را از طریق کنش متقابل یکدیگر یاد میگیرند. آنها میآموزند که چگونه چیزی بدهند و چیزی بگیرند، در فعالیتهای دستهجمعی شرکت کنند، از جنب و جوش و تماشای بازی دیگران لذت ببرند، احساسات دیگران را درک کنند، تواناییهای خود را ارزیابی کنند، اعتماد به نفس پیدا نمایند و به تدریج از خانواده مستقل شوند و سرانجام با جامعه سازگار شوند.
از 9 تا 13 ماهگی، کودکان بیشتر به اسباببازی توجه دارند تا همبازی، از آنجا که کودکان در این دوره به اسباببازی اهمیت زیادی میدهند، گرایش به دعوا بر سر آنها با کودکان دیگر دارند. بر خلاف مشاجرات قبلی، دعوا شخصیتر میشود، هر چند باز هم اسباببازی بیش از همبازی، مرکز توجه است یعنی هنوز خصومت واقعی به میان نیامده است.(1)
معمولاً کودکان کوچکتر تمایل دارند به تنهایی بازی کرده و هنگامی که با اسباببازیهای خود مشغول هستند، نظارت شخصی بزرگسالان که آنان را دوست دارد برایشان لذتآور است. کودکان بین سنین 14 تا 18 ماهگی طرز تلقیشان را نسبت به همبازیهای خود تغییر میدهند و چون نیازهای مربوط به اسباببازی تا حدود زیادی ارضا میشوند، مشاجرات با دیگران نیز کاهش مییابد.
برای کودکان 19 تا 25 ماهه اسباببازیها و همبازیها اهمیت بیشتری یافته، ارتباط اجتماعی بیشتر میشود. کودکان برای انطباق با وضع همبازیشان رفتار خویش را تغییر میدهند. کودکان دو تا سه ساله معمولاً دوست دارند که در نزدیکی یکدیگر بازی کرده و هر کدام با اسباببازیها و کارهای خودشان مشغول باشند، در حقیقت تمایل دارند که به تنهایی و در میان جمع کودکان بازی کنند. در این مرحله (3 ـ 2 سالگی) تمایلی به سهیمکردن دیگران در اسباببازیهایشان را ندارند، چون هنوز مفاهیم قرضدادن و حس مالکیت در آنان به خوبی شکل نگرفته و از طرف دیگر میترسند که اسباببازیهایشان توسط دیگران شکسته و یا خراب شود.(2) کودک چهار ساله دلش میخواهد با دیگران معاشرت کند، ولی هنوز آماده نیست مشکلاتی را که بین او و همبازی او ایجاد میشود حل کند و حتما باید بزرگتران در این مورد دخالت کنند. کودکان چهار ساله بیشتر مایلند با چهارسالگان بازی کنند.
آنها به گفتگوهای دور و درازی میپردازند و نقشههای طویلی میکشند و اغلب بین آنها نزاع در میگیرد و آخر کار خود را حقبهجانب حساب میکنند.(3)
کودک از پنج و شش سالگی به بعد میتواند همبازی مناسبی برای خود پیدا کند. در ابتدای این مرحله کودک معمولاً ستیزهجو و به هنگام بازی خودخواه هستند. اما نباید اجازه داد این صفات جزء خلق و خوی دائمی آنان بشود. به تدریج لازم است که راه و روش سلوک و سازش با بچههای دیگر را یاد بگیرند. آنها وقتی با همدیگر بازی میکنند، با همدیگر صحبت میکنند و اغلب به کمک هم در بازی ادامه میدهند. آنها با کارهای مشترکی که انجام میدهند تجاربی را از یکدیگر آموخته و فواید همکاری و کارهای مشترک را درک میکنند.(4)
اگر قرار است کودک در طول زمان در جامعه با همسالان خود کنار بیاید و احساس خوشآیندی داشته باشد، باید قواعد کارهای جمعی و اشتراکی را با همبازیهایش تجربه کند. در میان گروه همسالان، او سهلتر خواهد آموخت تواناییهای خود را درست تخمین بزند، یک بار پیروز شود و بار دیگر تسلیم شود، زیرا اکثر آنها در یک سطح هستند و نیازها و مشکلات و امکانات مشابهی دارند.
کودکان وقتی تقریبا در یک سطح هستند از نظر رشد و پیشرفت بیشتر به همدیگر کمک میکنند و همانند دو کشتیگیر هستند که در یک وزن با همدیگر میخواهند کشتی بگیرند، در این جور مواقع هر دو کشتیگیر بهتر به همدیگر کمک میکنند و میتوانند یک زورآزمایی رشددهندهای را داشته باشند، در صورتی که اگر یکی وزن بیشتری داشته باشد کشتی جذابیت نداشته و کنش متقابل کمتر صورت میگیرد.
کودکان به بچههای دیگر نیازمندند تا از یکدیگر چیزی بیاموزند. همسالان بهتر از بزرگسالان کشش و جذبه دارند، از آنان خیلی سریعتر و بهتر میتوان یاد گرفت، زیرا آنان یکدیگر را بهتر درک میکنند. کودکی که تازه سهچرخهسواری یا خطپارا یاد گرفته است، دقیقا میداند مشکلات در کجاست و چگونه باید بر آنها غلبه کرد.
او خیلی بهتر از والدین میتواند کودک مبتدی را به طور صحیح راهنمایی کند و به راحتی به او نشان میدهد که چگونه باید آن را انجام دهد. علاوه بر این خیلی بهتر است از یک همبازی همسال تقلید کند تا از بزرگسالان که غالبا همه چیز را بهتر بلدند.
برای جلب توجه و جذب همبازی، کودکان معمولاً روشهایی را به کار میبرند که بزرگسالان قادر به درک آن نیستند مثلاً آنها نمیگویند «بیا با من بازی کن» بلکه بر سر و روی یکدیگر شن میپاشند اسباببازی آن دیگری را میربایند یا همبازی جدید را چنان هل میدهند که به زمین بیفتد! والدین اغلب فکر میکنند آنها به نزاع مشغولند یا از یکدیگر خوششان نیامده است. آنها برای نجات کودک دخالت کرده، یا او را تشویق میکنند از خود دفاع کند! شما ناخواسته در روابط آنان اختلال ایجاد میکنید.
بهتر است به آرامی نظارهگر کارهای کودکان باشید و زمینههای مساعدی را فراهم نمایید تا فرزند شما با دیگران همبازی شود.
اگر همبازیهای فرزندتان را به منزل دعوت میکنید، باید ابتدا با والدین آنها مذاکره کرده مثلاً قرار بگذارید که تا چه اندازه بچهها مجاز هستند خود را کثیف کنند و آیا مانعی ندارد به کودکان عصرانه داده شود، چه موقع کودک باید به خانه مراجعت کند و آیا به غیر از این موارد چیزی هست که میزبان ملزم به رعایت آن باشد.
بعضی از والدین مایل نیستند کودکان آنها در فواصل بین غذا شیرینیجات بخورند یا ویدئو یا تلویزیون تماشا کنند. چنین خواستههایی را باید محترم شمرد و قبل از صرف شیرینی و با روشن کردن ویدئو یا تلویزیون، کودک مهمان را روانه خانهشان ساخت در غیر این صورت علاوه بر اینکه خلف وعده کردهاید به روابط حسنه فرزندتان با همسالانش لطمه زده و زمینه انزوای او را فراهم کردهاید.(5)
علل بیمیلی ممکن است مربوط به وضعیت جسمی، روحی و روانی کودک، یا وضعیت اجتماعی، اقتصادی خانوادهاش باشد. که او را به انزوا میکشاند و از بازی با بچههای دیگر فراری میدهد. علل عمده بیمیلی کودکان عبارتند از:
ممکن است کودکی دچار ضعف در سلامتی جسمانی خود باشد مثلاً خیلی زود از جست و خیز خسته شود یا نفستنگی پیدا کند یا بیماریهایی داشته باشد که اجازه ندهد او فعالانه بازی کند. در این صورت ترتیبی بدهید که معاشرتش با بچه توأم با بازیهای فکری مناسب و جنب و جوش کمتر باشد.
گاهی کودک به دلیل تفاوتهایی که با سایرین دارد با آنها نمیجوشد. این تفاوتها از اجبار کودک به استفاده از عینک ذرهبینی قطور گرفته تا لکنت زبان او و حتی هوش فوقالعاده او میتواند باشد که میل به گوشهگیری را در کودک تقویت میکند یا گاهی او را چنان حساس و آسیبپذیر میسازد که با کوچکترین تمسخر و یا سرزنش سایر کودکان میرنجد و از معاشرت با آنها زده میشود. گاهی هم یک کودک خجالتی است و برایش مشکل است که در دوستی با بچههای دیگر پیشقدم شود.
در چنین مواردی مشکل او خیلی ساده و فقط با تشویقی آرام و تدریجی حل میشود. نصیحت و پند و اندرزدادن و تأکید بر اینکه «اینقدر یک گوشه ننشین، دیگر بزرگ شدهای» یا «چرا تو هم نمیروی با بقیه بچهها بازی کنی» این گونه صحبتها بر ترس کودکان میافزاید. بهتر است به تدریج دایره دوستیها را وسیعتر کنید و ابتدا از دعوت یک یا دو کودک همسن و سال او به خانه خودتان آغاز نمایید یا میتوانید چندین بار همراه کودک خود به تماشای بچههایی که مشغول بازی هستند بروید تا کودک ضمن تماشای آنها، لذتی را که از بازی با هم میبرند درک کند و علاقهمند بشود که خودش هم از این لذت سهمی داشته باشد.(6)
گاهی لوس و پرتوقعبودن کودک موجب میشود که از سوی گروه همسالان طرد شود. لذا به والدین توصیه میشود که ضمن ابراز محبت و مهربانی نسبت به کودک اصول اخلاقی و انسانی و احترام به حقوق دیگران را هم به کودک خود بیاموزند که بهترین روش در این مورد این است که والدین خود الگوی قابل تقلید برای آنان باشند.
گاهی مادر چون حوصله سر و صدا و شلوغی بچهها را ندارد، یا از این میترسد که کودکش به علت معاشرت با بچههای شرور بیادب بار آید، یا حوصله و وقت سر زدن به بچههای مشغول بازی را ندارد، طوری با کودک رفتار میکند و در مقابل خواست او به بازی با سایر کودکان واکنش نشان میدهد که او را از بازی باز میدارد و به سوی انزوا سوق میدهد مثلاً مادری که میگوید: «اجازه نمیدهم که با پسر همسایه بازی کنی چون او بچه شروری است» کودک خود را از یک بازی که ممکن است خیلی هم آموزنده و لذتبخش باشد محروم میکند و بعد با گفتن جملهای نظیر «بیا با خواهر کوچکت بازی کن» او را به کلی از بازی روگردان میسازد.
خواهر کوچکی که تازه میخواهد راه رفتن را بیاموزد همبازی خوبی برای یک بچه سه ـ چهار ساله که احتیاج به نقشهکشیدن و دویدن و خندیدن دارد نمیباشد. بنابراین هوشیاری و دقت مادر و پدر در انتخاب همبازیهای مناسب برای کودک نقش بسیار مهمی در افزایش تمایل کودک به بازی با سایرین دارد.(7)
وقتی که کودک دوست دارد به تنهایی بازی کند، باید او را به حال خود بگذارید و آزادی بدهید تا مستقلاً به بازی خودش ادامه دهد. نباید سعی کنید همبازیهایی را به او تحمیل کنید، زیرا چنین حالتی باعث اختلال در بازی او میشود و عادت به عصبانیشدن و نزاع برپاکردن را در او به وجود میآورد.
والدین توجه نمایند که هر اندازه کودک در سنین خردسالی آزاد باشد تا به تنهایی بازی کند به همان اندازه در آینده اجتماعیتر خواهد شد.
میل طبیعی و تشخیص کودک بهترین راهنمای ما است، آنان کم کم یاد میگیرند با دوستان و همسالان خود همبازی شوند، بنابراین نیازی به تأکید و تشویقهای بیرونی نیست تا زودتر از موعد با بچههای دیگر همبازی شود.
کودک را وادار نکنید که با خواهر و برادر کوچکتر خود همبازی شود، زیرا آنان برای بازی کوچک هستند، در صورتی که اگر با همسالان یا بزرگتر از خود بازی کند هم با
علاقه بازی کرده و هم در یک تعامل مشترک چیزی یاد میگیرد، نکته دیگر اینکه کودک بزرگتر باید همیشه ملاحظه کودک کوچکتر را کرده و عاقلانه رفتار نماید (در صورتی که خودش هنوز کودک است و باید بچگی کند) و کودک کوچکتر نیز احتمالاً به علت آنکه قادر به انجام تمام اعمال و رفتار کودک بزرگتر نمیباشد دچار شکست شده که از نظر روحی و روانی به سود کودک نیست. لذا در عین حال که اوقاتی با همدیگر بازی میکنند زمینههایی نیز فراهم شود که با همسالان بازی کنند. جالب توجه این است که هر چقدر خواهران و برادران را مجبور به بازی با یکدیگر نکنیم، آنان مشخصا بیشتر با هم بازی خواهند کرد.
در بازیهای کودکان دخالت نکنید، ولی لازم است والدین گاهی به اتاق و محل بازی بچهها سر بزنند، اما نه به قصد جاسوسی و بازرسی آنها بلکه به قصد بردن مثلاً چای، میوه و شیرینی برای آنها. در واقع نباید بچهها را مطمئن کرد که در تنهایی هیچ کس از آنها بازدید نخواهد کرد، چون همه نوع کودک وجود دارد و ممکن است اتفاقات خطرناکی بیفتد.
اگر فرزند شما دوست و همبازی برای خودش پیدا کرده که شما دوست ندارید با آن کودک رفت و آمد کند، حتیالامکان نگویید «با این کودک اجازه نداری بازی کنی، چون بیتربیت است» بلکه ابتدا سعی کنید همبازی جدیدی را برای او پیدا کنید، ثانیا در انتخاب دوست ملاک و معیار به کودک بدهید و بگذارید فکر کند و خودش قضاوت کند و به نتیجه برسد.
دخالت دارند.
کودکان از طریق سرمشقدهی و سرمشقگیری در مورد اعمالی که قابل تقلید است و با ارزشیابی فعالیتهای یکدیگر و بازخوردی که به یکدیگر میدهند در یکدیگر تأثیر میگذارند. کودکان بسیاری از مهارتهای اجتماعی را از طریق کنش متقابل یکدیگر یاد میگیرند. آنها میآموزند که چگونه چیزی بدهند و چیزی بگیرند، در فعالیتهای دستهجمعی شرکت کنند، از جنب و جوش و تماشای بازی دیگران لذت ببرند، احساسات دیگران را درک کنند، تواناییهای خود را ارزیابی کنند، اعتماد به نفس پیدا نمایند و به تدریج از خانواده مستقل شوند و سرانجام با جامعه سازگار شوند.
مراحل رشد و تکامل کودک در انتخاب همبازی
از 9 تا 13 ماهگی، کودکان بیشتر به اسباببازی توجه دارند تا همبازی، از آنجا که کودکان در این دوره به اسباببازی اهمیت زیادی میدهند، گرایش به دعوا بر سر آنها با کودکان دیگر دارند. بر خلاف مشاجرات قبلی، دعوا شخصیتر میشود، هر چند باز هم اسباببازی بیش از همبازی، مرکز توجه است یعنی هنوز خصومت واقعی به میان نیامده است.(1)
معمولاً کودکان کوچکتر تمایل دارند به تنهایی بازی کرده و هنگامی که با اسباببازیهای خود مشغول هستند، نظارت شخصی بزرگسالان که آنان را دوست دارد برایشان لذتآور است. کودکان بین سنین 14 تا 18 ماهگی طرز تلقیشان را نسبت به همبازیهای خود تغییر میدهند و چون نیازهای مربوط به اسباببازی تا حدود زیادی ارضا میشوند، مشاجرات با دیگران نیز کاهش مییابد.
برای کودکان 19 تا 25 ماهه اسباببازیها و همبازیها اهمیت بیشتری یافته، ارتباط اجتماعی بیشتر میشود. کودکان برای انطباق با وضع همبازیشان رفتار خویش را تغییر میدهند. کودکان دو تا سه ساله معمولاً دوست دارند که در نزدیکی یکدیگر بازی کرده و هر کدام با اسباببازیها و کارهای خودشان مشغول باشند، در حقیقت تمایل دارند که به تنهایی و در میان جمع کودکان بازی کنند. در این مرحله (3 ـ 2 سالگی) تمایلی به سهیمکردن دیگران در اسباببازیهایشان را ندارند، چون هنوز مفاهیم قرضدادن و حس مالکیت در آنان به خوبی شکل نگرفته و از طرف دیگر میترسند که اسباببازیهایشان توسط دیگران شکسته و یا خراب شود.(2) کودک چهار ساله دلش میخواهد با دیگران معاشرت کند، ولی هنوز آماده نیست مشکلاتی را که بین او و همبازی او ایجاد میشود حل کند و حتما باید بزرگتران در این مورد دخالت کنند. کودکان چهار ساله بیشتر مایلند با چهارسالگان بازی کنند.
آنها به گفتگوهای دور و درازی میپردازند و نقشههای طویلی میکشند و اغلب بین آنها نزاع در میگیرد و آخر کار خود را حقبهجانب حساب میکنند.(3)
کودک از پنج و شش سالگی به بعد میتواند همبازی مناسبی برای خود پیدا کند. در ابتدای این مرحله کودک معمولاً ستیزهجو و به هنگام بازی خودخواه هستند. اما نباید اجازه داد این صفات جزء خلق و خوی دائمی آنان بشود. به تدریج لازم است که راه و روش سلوک و سازش با بچههای دیگر را یاد بگیرند. آنها وقتی با همدیگر بازی میکنند، با همدیگر صحبت میکنند و اغلب به کمک هم در بازی ادامه میدهند. آنها با کارهای مشترکی که انجام میدهند تجاربی را از یکدیگر آموخته و فواید همکاری و کارهای مشترک را درک میکنند.(4)
بازی با همسالان یا بزرگسالان؟
اگر قرار است کودک در طول زمان در جامعه با همسالان خود کنار بیاید و احساس خوشآیندی داشته باشد، باید قواعد کارهای جمعی و اشتراکی را با همبازیهایش تجربه کند. در میان گروه همسالان، او سهلتر خواهد آموخت تواناییهای خود را درست تخمین بزند، یک بار پیروز شود و بار دیگر تسلیم شود، زیرا اکثر آنها در یک سطح هستند و نیازها و مشکلات و امکانات مشابهی دارند.
کودکان وقتی تقریبا در یک سطح هستند از نظر رشد و پیشرفت بیشتر به همدیگر کمک میکنند و همانند دو کشتیگیر هستند که در یک وزن با همدیگر میخواهند کشتی بگیرند، در این جور مواقع هر دو کشتیگیر بهتر به همدیگر کمک میکنند و میتوانند یک زورآزمایی رشددهندهای را داشته باشند، در صورتی که اگر یکی وزن بیشتری داشته باشد کشتی جذابیت نداشته و کنش متقابل کمتر صورت میگیرد.
کودکان به بچههای دیگر نیازمندند تا از یکدیگر چیزی بیاموزند. همسالان بهتر از بزرگسالان کشش و جذبه دارند، از آنان خیلی سریعتر و بهتر میتوان یاد گرفت، زیرا آنان یکدیگر را بهتر درک میکنند. کودکی که تازه سهچرخهسواری یا خطپارا یاد گرفته است، دقیقا میداند مشکلات در کجاست و چگونه باید بر آنها غلبه کرد.
او خیلی بهتر از والدین میتواند کودک مبتدی را به طور صحیح راهنمایی کند و به راحتی به او نشان میدهد که چگونه باید آن را انجام دهد. علاوه بر این خیلی بهتر است از یک همبازی همسال تقلید کند تا از بزرگسالان که غالبا همه چیز را بهتر بلدند.
برای جلب توجه و جذب همبازی، کودکان معمولاً روشهایی را به کار میبرند که بزرگسالان قادر به درک آن نیستند مثلاً آنها نمیگویند «بیا با من بازی کن» بلکه بر سر و روی یکدیگر شن میپاشند اسباببازی آن دیگری را میربایند یا همبازی جدید را چنان هل میدهند که به زمین بیفتد! والدین اغلب فکر میکنند آنها به نزاع مشغولند یا از یکدیگر خوششان نیامده است. آنها برای نجات کودک دخالت کرده، یا او را تشویق میکنند از خود دفاع کند! شما ناخواسته در روابط آنان اختلال ایجاد میکنید.
بهتر است به آرامی نظارهگر کارهای کودکان باشید و زمینههای مساعدی را فراهم نمایید تا فرزند شما با دیگران همبازی شود.
اگر همبازیهای فرزندتان را به منزل دعوت میکنید، باید ابتدا با والدین آنها مذاکره کرده مثلاً قرار بگذارید که تا چه اندازه بچهها مجاز هستند خود را کثیف کنند و آیا مانعی ندارد به کودکان عصرانه داده شود، چه موقع کودک باید به خانه مراجعت کند و آیا به غیر از این موارد چیزی هست که میزبان ملزم به رعایت آن باشد.
بعضی از والدین مایل نیستند کودکان آنها در فواصل بین غذا شیرینیجات بخورند یا ویدئو یا تلویزیون تماشا کنند. چنین خواستههایی را باید محترم شمرد و قبل از صرف شیرینی و با روشن کردن ویدئو یا تلویزیون، کودک مهمان را روانه خانهشان ساخت در غیر این صورت علاوه بر اینکه خلف وعده کردهاید به روابط حسنه فرزندتان با همسالانش لطمه زده و زمینه انزوای او را فراهم کردهاید.(5)
علل عدم تمایل کودک به بازی با کودکان دیگر
علل بیمیلی ممکن است مربوط به وضعیت جسمی، روحی و روانی کودک، یا وضعیت اجتماعی، اقتصادی خانوادهاش باشد. که او را به انزوا میکشاند و از بازی با بچههای دیگر فراری میدهد. علل عمده بیمیلی کودکان عبارتند از:
ممکن است کودکی دچار ضعف در سلامتی جسمانی خود باشد مثلاً خیلی زود از جست و خیز خسته شود یا نفستنگی پیدا کند یا بیماریهایی داشته باشد که اجازه ندهد او فعالانه بازی کند. در این صورت ترتیبی بدهید که معاشرتش با بچه توأم با بازیهای فکری مناسب و جنب و جوش کمتر باشد.
گاهی کودک به دلیل تفاوتهایی که با سایرین دارد با آنها نمیجوشد. این تفاوتها از اجبار کودک به استفاده از عینک ذرهبینی قطور گرفته تا لکنت زبان او و حتی هوش فوقالعاده او میتواند باشد که میل به گوشهگیری را در کودک تقویت میکند یا گاهی او را چنان حساس و آسیبپذیر میسازد که با کوچکترین تمسخر و یا سرزنش سایر کودکان میرنجد و از معاشرت با آنها زده میشود. گاهی هم یک کودک خجالتی است و برایش مشکل است که در دوستی با بچههای دیگر پیشقدم شود.
در چنین مواردی مشکل او خیلی ساده و فقط با تشویقی آرام و تدریجی حل میشود. نصیحت و پند و اندرزدادن و تأکید بر اینکه «اینقدر یک گوشه ننشین، دیگر بزرگ شدهای» یا «چرا تو هم نمیروی با بقیه بچهها بازی کنی» این گونه صحبتها بر ترس کودکان میافزاید. بهتر است به تدریج دایره دوستیها را وسیعتر کنید و ابتدا از دعوت یک یا دو کودک همسن و سال او به خانه خودتان آغاز نمایید یا میتوانید چندین بار همراه کودک خود به تماشای بچههایی که مشغول بازی هستند بروید تا کودک ضمن تماشای آنها، لذتی را که از بازی با هم میبرند درک کند و علاقهمند بشود که خودش هم از این لذت سهمی داشته باشد.(6)
گاهی لوس و پرتوقعبودن کودک موجب میشود که از سوی گروه همسالان طرد شود. لذا به والدین توصیه میشود که ضمن ابراز محبت و مهربانی نسبت به کودک اصول اخلاقی و انسانی و احترام به حقوق دیگران را هم به کودک خود بیاموزند که بهترین روش در این مورد این است که والدین خود الگوی قابل تقلید برای آنان باشند.
گاهی مادر چون حوصله سر و صدا و شلوغی بچهها را ندارد، یا از این میترسد که کودکش به علت معاشرت با بچههای شرور بیادب بار آید، یا حوصله و وقت سر زدن به بچههای مشغول بازی را ندارد، طوری با کودک رفتار میکند و در مقابل خواست او به بازی با سایر کودکان واکنش نشان میدهد که او را از بازی باز میدارد و به سوی انزوا سوق میدهد مثلاً مادری که میگوید: «اجازه نمیدهم که با پسر همسایه بازی کنی چون او بچه شروری است» کودک خود را از یک بازی که ممکن است خیلی هم آموزنده و لذتبخش باشد محروم میکند و بعد با گفتن جملهای نظیر «بیا با خواهر کوچکت بازی کن» او را به کلی از بازی روگردان میسازد.
خواهر کوچکی که تازه میخواهد راه رفتن را بیاموزد همبازی خوبی برای یک بچه سه ـ چهار ساله که احتیاج به نقشهکشیدن و دویدن و خندیدن دارد نمیباشد. بنابراین هوشیاری و دقت مادر و پدر در انتخاب همبازیهای مناسب برای کودک نقش بسیار مهمی در افزایش تمایل کودک به بازی با سایرین دارد.(7)
رهنمودهایی برای والدین
وقتی که کودک دوست دارد به تنهایی بازی کند، باید او را به حال خود بگذارید و آزادی بدهید تا مستقلاً به بازی خودش ادامه دهد. نباید سعی کنید همبازیهایی را به او تحمیل کنید، زیرا چنین حالتی باعث اختلال در بازی او میشود و عادت به عصبانیشدن و نزاع برپاکردن را در او به وجود میآورد.
والدین توجه نمایند که هر اندازه کودک در سنین خردسالی آزاد باشد تا به تنهایی بازی کند به همان اندازه در آینده اجتماعیتر خواهد شد.
میل طبیعی و تشخیص کودک بهترین راهنمای ما است، آنان کم کم یاد میگیرند با دوستان و همسالان خود همبازی شوند، بنابراین نیازی به تأکید و تشویقهای بیرونی نیست تا زودتر از موعد با بچههای دیگر همبازی شود.
کودک را وادار نکنید که با خواهر و برادر کوچکتر خود همبازی شود، زیرا آنان برای بازی کوچک هستند، در صورتی که اگر با همسالان یا بزرگتر از خود بازی کند هم با
علاقه بازی کرده و هم در یک تعامل مشترک چیزی یاد میگیرد، نکته دیگر اینکه کودک بزرگتر باید همیشه ملاحظه کودک کوچکتر را کرده و عاقلانه رفتار نماید (در صورتی که خودش هنوز کودک است و باید بچگی کند) و کودک کوچکتر نیز احتمالاً به علت آنکه قادر به انجام تمام اعمال و رفتار کودک بزرگتر نمیباشد دچار شکست شده که از نظر روحی و روانی به سود کودک نیست. لذا در عین حال که اوقاتی با همدیگر بازی میکنند زمینههایی نیز فراهم شود که با همسالان بازی کنند. جالب توجه این است که هر چقدر خواهران و برادران را مجبور به بازی با یکدیگر نکنیم، آنان مشخصا بیشتر با هم بازی خواهند کرد.
در بازیهای کودکان دخالت نکنید، ولی لازم است والدین گاهی به اتاق و محل بازی بچهها سر بزنند، اما نه به قصد جاسوسی و بازرسی آنها بلکه به قصد بردن مثلاً چای، میوه و شیرینی برای آنها. در واقع نباید بچهها را مطمئن کرد که در تنهایی هیچ کس از آنها بازدید نخواهد کرد، چون همه نوع کودک وجود دارد و ممکن است اتفاقات خطرناکی بیفتد.
اگر فرزند شما دوست و همبازی برای خودش پیدا کرده که شما دوست ندارید با آن کودک رفت و آمد کند، حتیالامکان نگویید «با این کودک اجازه نداری بازی کنی، چون بیتربیت است» بلکه ابتدا سعی کنید همبازی جدیدی را برای او پیدا کنید، ثانیا در انتخاب دوست ملاک و معیار به کودک بدهید و بگذارید فکر کند و خودش قضاوت کند و به نتیجه برسد.
پی نوشت:
1 ـ بیابانگرد، اسماعیل، روشهای افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان، ص59 و 58.
2 ـ پیوند، تیرماه 1359، ص40.
3 ـ سره، صغرا، روش فعال در کودکستان، ص82.
4 ـ پیوند، تیرماه، 1359، ص41.
5 ـ سینگلر، ادوارد، اشتوکنیگر واگدلن، دنیای کوچک بزرگ من، ص231 و 230.
6 ـ اردکانی (شاهین)، سوسن، بهداشت مادر و کودک، ص399.
7 ـ اردکانی (شاهین)، سوسن، بهداشت مادر و کودک، ص400.