برگرفته از درسهای اخلاق آیتالله مکارم شیرازی
تحریر:سیدمحمد عبدالله زاده
تحریر:سیدمحمد عبدالله زاده
امام علی (علیه السلام) میفرمایند: «أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وُقِفَ عَلَى اللِّسَانِ وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِی الْجَوَارِحِ وَ الْأَرْكَانِ؛ پستترین دانشها آن است که تنها روی زبان متوقف شود، و برترین دانشها آن است که در اعضا و ارکان بدن آشکار شود». (1)
حضرت علی (علیه السلام) برای علم دو مرحله قائل شده است: یکی بالاترین مرتبه علم و دیگری پایینترین مرتبه. از نظر آن حضرت، پایینترین مرحله علم آن است که در زبان باقی بماند و به مرحله عمل نرسد. امّا بالاترین و با ارزشترین مرحله علم آن است که بر اعضای بدن و ارکان وجود و زندگی انسان ظاهر شود و در عمل به کار برود. این نکته همان مسئله علم همراه با عمل است که آیات و روایات در این زمینه فراوان است؛ چنان که خداوند متعال در سوره صف، آیه 2 و 3 میفرماید: «(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ
* كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ
)؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا سخنی میگویید که به آن عمل نمیکنید؟! این کار موجب خشم عظیم نزد خداست که سخنانی بگویید که به آنها عمل نمیکنید!».
از نشانههای مؤمن آن است که گفتار و کردارش صد درصد هماهنگ باشد و هر قدر انسان از این اصل دور شود، از حقیقت ایمان دور شده است؛ زیرا ماهیت ایمان را علم و عمل به دانستهها تشکیل میدهد.
امام علی (علیه السلام) در فرمان خود به مالک اشتر میفرماید: «از این که به مردم وعدهای بدهی و تخلّف کنی، سخت بپرهیز؛ زیرا این، موجب خشم عظیم نزد خدا و مردم خواهد شد؛ چنانکه قرآن میگوید: (کَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ
)» (2).
زبان ترجمان دل است، و اگر این دو از یکدیگر جدا شوند، نشانه نفاق است. از بدترین بلاهایی که ممکن است در جامعه به وجود آید، بلای سلب اطمینان افراد از یکدیگر است، و عامل اصلی سلب اعتماد، عدم مطابقت گفتار با کردار است. مردمی که حرف و نکتهای میگویند، ولی به آن عمل نمیکنند، هرگز نمیتوانند به یکدیگر اعتماد کنند و در برابر مشکلات هماهنگ باشند و طبعاً هرگز برادری و صمیمیت در میان آنها حاکم نخواهد شد. چنین افرادی ارزش و قیمتی هم نخواهند داشت.
هنگامی که غارتگران لشکر شام، مرزهای عراق را مورد تاخت و تاز قرار دادند و این خبر به امام علی (علیه السلام) رسید، آن بزرگوار سخت ناراحت شد و خطبهای خواند و فرمود: «ای مردمی که بدنهایتان جمع و دلها و افکارتان پراکنده است! سخنان داغ شما سنگهای سخت را درهم میشکند؛ ولی اعمال سست شما دشمنانتان را به طمع وا میدارد. در مجالس و محافل چنین و چنان میگویید، امّا به هنگام پیکار فریاد میزنید که ای جنگ! از ما دور شو». (3)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «بِالعُلَمَاءِ مَن صَدَّقَ فِعلُهُ قَولَهُ وَ مَن لَم یُصَدِّق فِعلُهُ قَولَهُ فَلَیسَ بِعَالِمٍ؛ عالم کسی است که عملش، گفتارش را تصدیق کند؛ و هر کس عملش گفتارش را تصدیق نکند، عالم نیست». (4)
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «هر کس دانش را برای فریفتن مردم بجوید، بوی بهشت را نیابد». (5)
همچنین آن حضرت فرمود: «هر کس دانش را برای غیر خدا بیاموزد، جایگاهش دوزخ است». (6)
آن بزرگوار در کلامی دیگر فرمود: گروهی از بهشتیان به گروهی از دوزخیان مینگرند و میگویند: ما به برکت تربیت و آموزش شما به بهشت رفتیم. چه شده است که شما خود به دوزخ افتادهاید؟! گویند: ما به نیکی فرمان میدادیم، ولی خود به آن عمل نمیکردیم». (7)
امام علی (علیه السلام) فرمود: «اَلعِلمُ بِلا عَمَلٍ وَبالٌ، اَلعَمَلُ بِلا عِلمٍ ضَلالٌ؛ علم بدون عمل وزر و وبال است، و عمل بدون علم گمراهی است». (8)
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اَلاَ اِنَّ شَرَّ الشَّرِّ شِرارُ العُلَماءِ، وَ اِنَّ خَیرَ الخَیرِ خِیارُ العُلَماءِ؛ بدانید که بدترین بد، علمای بدند و خوبترین خوب، علمای خوباند». (9)
چرا علم بی عمل بی ارزش است؟ این نکته میتواند بر چند دلیل مبتنی باشد:
1. علم جنبه طریقی دارد، نه جنبه موضوعی؛ مقدمه است نه نتیجه؛ وسیله است نه هدف و علم با ارزش، علمی است که انسان را به نتیجه برساند، لذا علم بدون عمل، در حکم مقدمه و ابزاری است که نتیجهای به دنبال نداشته باشد.
2. دلیل دوم، همان است که در احادیث آمده، مبنی بر این که وقتی عالم به علمش عمل نکند، موعظهاش از دلهای مردم بیرون میرود، همانگونه که باران از روی سنگ سخت به زمین میریزد. مردم در مقابل کلام عالم بی عمل، نفوذ ناپذیرند. مردم سخن عالم را زمانی میپذیرند که بدانند عالم به گفتارش باور دارد و این باور از عمل به گفتارش روشن میشود. به همین دلیل است که امام علی (علیه السلام) میفرماید: «ای مردم! وقتی من شما را به اطاعتی دعوت میکنم، اوّل خودم به آن عمل میکنم، و وقتی از معصیتی نهی میکنم، اوّل خودم آن را ترک میکنم».
بر این اساس، موعظه زمانی در دلهای مردم مؤثر است که گفتار با کردار موعظه کننده همخوان و همسو باشد. اصولاً تأثیر رفتار موعظه کننده بر مردم، بیش از گفتههای اوست.
امیدواریم خداوند توفیق علم با عمل را به همه ما عنایت فرماید!
عبدالله زاده، سیدمحمد؛ (1394)، گفتار معصومین (ع)، جلد سوم (درس اخلاق حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی (مدّظله))، قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ دوم
حضرت علی (علیه السلام) برای علم دو مرحله قائل شده است: یکی بالاترین مرتبه علم و دیگری پایینترین مرتبه. از نظر آن حضرت، پایینترین مرحله علم آن است که در زبان باقی بماند و به مرحله عمل نرسد. امّا بالاترین و با ارزشترین مرحله علم آن است که بر اعضای بدن و ارکان وجود و زندگی انسان ظاهر شود و در عمل به کار برود. این نکته همان مسئله علم همراه با عمل است که آیات و روایات در این زمینه فراوان است؛ چنان که خداوند متعال در سوره صف، آیه 2 و 3 میفرماید: «(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ
* كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ
)؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا سخنی میگویید که به آن عمل نمیکنید؟! این کار موجب خشم عظیم نزد خداست که سخنانی بگویید که به آنها عمل نمیکنید!».
از نشانههای مؤمن آن است که گفتار و کردارش صد درصد هماهنگ باشد و هر قدر انسان از این اصل دور شود، از حقیقت ایمان دور شده است؛ زیرا ماهیت ایمان را علم و عمل به دانستهها تشکیل میدهد.
امام علی (علیه السلام) در فرمان خود به مالک اشتر میفرماید: «از این که به مردم وعدهای بدهی و تخلّف کنی، سخت بپرهیز؛ زیرا این، موجب خشم عظیم نزد خدا و مردم خواهد شد؛ چنانکه قرآن میگوید: (کَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ
)» (2).
زبان ترجمان دل است، و اگر این دو از یکدیگر جدا شوند، نشانه نفاق است. از بدترین بلاهایی که ممکن است در جامعه به وجود آید، بلای سلب اطمینان افراد از یکدیگر است، و عامل اصلی سلب اعتماد، عدم مطابقت گفتار با کردار است. مردمی که حرف و نکتهای میگویند، ولی به آن عمل نمیکنند، هرگز نمیتوانند به یکدیگر اعتماد کنند و در برابر مشکلات هماهنگ باشند و طبعاً هرگز برادری و صمیمیت در میان آنها حاکم نخواهد شد. چنین افرادی ارزش و قیمتی هم نخواهند داشت.
هنگامی که غارتگران لشکر شام، مرزهای عراق را مورد تاخت و تاز قرار دادند و این خبر به امام علی (علیه السلام) رسید، آن بزرگوار سخت ناراحت شد و خطبهای خواند و فرمود: «ای مردمی که بدنهایتان جمع و دلها و افکارتان پراکنده است! سخنان داغ شما سنگهای سخت را درهم میشکند؛ ولی اعمال سست شما دشمنانتان را به طمع وا میدارد. در مجالس و محافل چنین و چنان میگویید، امّا به هنگام پیکار فریاد میزنید که ای جنگ! از ما دور شو». (3)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «بِالعُلَمَاءِ مَن صَدَّقَ فِعلُهُ قَولَهُ وَ مَن لَم یُصَدِّق فِعلُهُ قَولَهُ فَلَیسَ بِعَالِمٍ؛ عالم کسی است که عملش، گفتارش را تصدیق کند؛ و هر کس عملش گفتارش را تصدیق نکند، عالم نیست». (4)
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «هر کس دانش را برای فریفتن مردم بجوید، بوی بهشت را نیابد». (5)
همچنین آن حضرت فرمود: «هر کس دانش را برای غیر خدا بیاموزد، جایگاهش دوزخ است». (6)
آن بزرگوار در کلامی دیگر فرمود: گروهی از بهشتیان به گروهی از دوزخیان مینگرند و میگویند: ما به برکت تربیت و آموزش شما به بهشت رفتیم. چه شده است که شما خود به دوزخ افتادهاید؟! گویند: ما به نیکی فرمان میدادیم، ولی خود به آن عمل نمیکردیم». (7)
امام علی (علیه السلام) فرمود: «اَلعِلمُ بِلا عَمَلٍ وَبالٌ، اَلعَمَلُ بِلا عِلمٍ ضَلالٌ؛ علم بدون عمل وزر و وبال است، و عمل بدون علم گمراهی است». (8)
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اَلاَ اِنَّ شَرَّ الشَّرِّ شِرارُ العُلَماءِ، وَ اِنَّ خَیرَ الخَیرِ خِیارُ العُلَماءِ؛ بدانید که بدترین بد، علمای بدند و خوبترین خوب، علمای خوباند». (9)
چرا علم بی عمل بی ارزش است؟ این نکته میتواند بر چند دلیل مبتنی باشد:
1. علم جنبه طریقی دارد، نه جنبه موضوعی؛ مقدمه است نه نتیجه؛ وسیله است نه هدف و علم با ارزش، علمی است که انسان را به نتیجه برساند، لذا علم بدون عمل، در حکم مقدمه و ابزاری است که نتیجهای به دنبال نداشته باشد.
2. دلیل دوم، همان است که در احادیث آمده، مبنی بر این که وقتی عالم به علمش عمل نکند، موعظهاش از دلهای مردم بیرون میرود، همانگونه که باران از روی سنگ سخت به زمین میریزد. مردم در مقابل کلام عالم بی عمل، نفوذ ناپذیرند. مردم سخن عالم را زمانی میپذیرند که بدانند عالم به گفتارش باور دارد و این باور از عمل به گفتارش روشن میشود. به همین دلیل است که امام علی (علیه السلام) میفرماید: «ای مردم! وقتی من شما را به اطاعتی دعوت میکنم، اوّل خودم به آن عمل میکنم، و وقتی از معصیتی نهی میکنم، اوّل خودم آن را ترک میکنم».
بر این اساس، موعظه زمانی در دلهای مردم مؤثر است که گفتار با کردار موعظه کننده همخوان و همسو باشد. اصولاً تأثیر رفتار موعظه کننده بر مردم، بیش از گفتههای اوست.
امیدواریم خداوند توفیق علم با عمل را به همه ما عنایت فرماید!
پینوشتها
1. نهج البلاغه، حکمت 92.
2. نهج البلاغه، نامه 53.
3. نهج البلاغه، خطبه 29.
4. اصول کافی، ج 1، باب صفة العلماء، حدیث 2.
5. مکارم الاخلاق، ج 2، ص 364.
6. میزان الحکمه، ج 6، ص 479.
7. میزان الحکمه، ج 6، ص 513.
8. همان، ص 509.
9. همان، ص 517.
عبدالله زاده، سیدمحمد؛ (1394)، گفتار معصومین (ع)، جلد سوم (درس اخلاق حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی (مدّظله))، قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ دوم