اقتصاد اسلامی به مثابه علم اجتماعی (2)

حقیقت این است که انتخاب متغیرها و طبقه بندى آنها به متغیرهاى درون زا و برون زا و نیز خط تولید بنگاه (رقابتى یا تعاونى یا هدایت‏شده) باید با مراجعه به چارچوب ابدى (فرا زمانى) که به وسیله نظام ارزشى اسلام ارائه شده، صورت پذیرد
دوشنبه، 9 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
اقتصاد اسلامی به مثابه علم اجتماعی (2)
(قسمت دوم)   اقتصاد اسلامی به مثابه علم اجتماعی
 
 
ترجمه‏: دادگر، یدالله
حقیقت این است که انتخاب متغیرها و طبقه بندى آنها به متغیرهاى درون زا و برون زا و نیز خط تولید بنگاه (رقابتى یا تعاونى یا هدایت‏شده) باید با مراجعه به چارچوب ابدى (فرا زمانى) که به وسیله نظام ارزشى اسلام ارائه شده، صورت پذیرد.
3. هر کوششى براى تمایز بین اثباتى و دستورى ممکن است‏به این دلیل که در هایت‏به تولد و رشد سکولاریزم در اقتصاد اسلامى، شتاب مى‏بخشد، نتیجه معکوس داشته باشد. تمایل براى آزمودن هر چیزى با دانش محدود بشرى ممکن است پایه و ستونهاى اقتصاد اسلامى را خراب کند. منظور از سکولاریزه کردن، روندى است که به وسیله آن، متفکر فعالیت و عمل را از دست مى‏دهد و نهادهاى مذهبى، اهمیت و معنادارى اجتماعى را.
نباید تاریخ رشد سکولاریزم و دعواى بین کلیسا و دولت را در غرب فراموش کنیم. کلیساى مسیحى در نبرد خود با سکولاریست‏ها، حتى در مورد بهره، شکست‏خورد. این یک معرفت عمومى و همگانى است که هم ارسطو و هم افلاطون بهره را محکوم کردند.قانون روم در مراحل اولیه‏اش در تضاد با آن بود. در سالهاى میانه، کلیساى مسیحى پرداخت‏بهره را تحریم کرد و قرار دادن آن بر ضد قوانین عمومى بود.على رغم این حقایق سخت تاریخ، سکولاریست‏ها پیروز شدند،و بهره با تمام پیامدهاى ارزشى، اقتصادى و اجتماعى‏اش در جهان مسیحى غرب رواج پیدا کرد. (33)
هر چند شواهد در جوامع مختلف متفاوت است، ولى کم شدن تاثیر مذهب در جوامع غربى اساسا یکنواخت است. چند عامل تاریخى براى این کاهش تاثیر وجود دارد، ولى دلمشغولى اثبات گرایان به آزمایشهاى واقعى و عملى و نتایج فورى، سیطره اقتصاد بر آرمانهاى روحى و معیار آزمون براى کارایى (در بین عوامل مختلف) مسئول کاهش و از بین رفتن نهادها و سازمانهاى مذهبى اعتقادى در جوامع غربى هستند. در اینجاست که درسهایى از تجربه واقع شده براى اقتصاددانان مسلمان وجود دارد که مى‏تواند یک مطلع جدى محسوب شود. اکنون روشن است که هر کوششى جهت طبقه بندى اقتصاد اسلامى، به عنوان یک علم دستورى و یا اثباتى، ممکن است هدف اصلى‏اى را که براى آن طراحى شده است‏به شکست‏بکشاند. همان طور که هر تلاشى براى جدا کردن آب که 80 درصد بدن انسان را تشکیل مى‏دهد، از بقیه مواد به از بین رفتن خود بدن مى‏انجامد . بدین لحاظ، مسائل در اقتصاد اسلامى باید در چارچوب علم اجتماعى کامل، بدون منشعب کردن آن به بخشهاى اثباتى و دستورى، درک شده و ارزیابى شوند.
در نهایت، باید گفت ما باید تلاش کنیم تا آنجا که عملى است از بن بست فکرى اثبات گرایان بیرون آییم. همیشه لازم و حتى مطلوب هم نیست که روند فکرى خود را در یک چارچوب فکرى منطبق با آموزه متعارف اثبات‏گرایان نئوکلاسیک، قالب ریزى نماییم. هر گاه اجازه دهیم که این تمایز در حد منطقى خود پیش برود، محتمل است که به طور معکوس نظام بنیادى نهادینه شده اعتقادى اسلام را تحت تاثیر قرار دهد. زیرا برخى مسائل در اقتصاد اسلامى وجود دارند که با مراجعه به مشاهدات قابل حل نیستند.

بررسى سؤال دوم

آیا با توجه به عدم وجود اقتصاد اسلامى واقعى، ما به یک تئورى اقتصاد اسلامى نیاز داریم؟ جواب کلى من این است که بله، نیاز داریم. این نوعى بهانه جویى اثبات گرایان است که نیازى به توسعه و تکامل تئورى اقتصاد اسلامى نیست. گفته مى‏شود این امر به خاطر عدم وجود اقتصادى اسلامى، که بتوان در آن عقاید و نظرات را در مقابل مسائل واقعى به آزمون گذاشت، غیر ممکن است. همچنین گفته مى‏شود که تئورى باید وقایع را آن گونه که هستند توضیح دهد و بدین لحاظ گفته مى‏شود که هیچ زمینه‏اى براى تئورى اقتصاد اسلامى وجود ندارد; چرا که [چنین نظریه‏اى] هیچ امکانى براى توضیح و پیش بینى واقعیتهاى اجتماعى اقتصادى جوامع مسلمان امروزى ندارد. به نظر اثبات‏گرایان، آزمودن یک تئورى،سنجش توانایى آن در توضیح و روشن ساختن واقعیت است; هر چند که هر تئورى‏اى با ساده کردن واقعیت آن را تحریف مى‏کند.
بحثهاى گذشته در قالب فکرى اثبات گرایان، به روشنى، کم بهایى نقش تئورى‏هاى مختلف را که از ایدئولوژى‏هاى مربوط بیرون آمده‏اند، در توسعه نهادها و جامعه اقتصادى نشان مى‏دهد. این موضوع که همیشه لازم نیست تئورى‏هایى براى توضیح وقایع و پیش بینى رفتار و عملکرد آنها داشت، به خوبى روشن است.من چند مثال از تاریخ اقتصادى و سیاى جهان براى تایید مباحث فوق، ذکر مى‏کنم:
1) دوره سریع نوآوریها و ابداعات که پیشرفت اسلام را در پى داشت، نمونه خوبى از این واقعیت است که چگونه نوآوریها در مذهب و ارزش اقتصادى آن، جامعه را از تعادل قبلى رها کرده و آن را در معرض تمامى پیامدهاى پویاى زندگى اقتصادى قرار مى‏دهد. در حقیقت، مهم‏ترین نوآورى در هر جامعه عبارت است از اندیشه «نوآورى‏». بنابراین، تحریم اسلامى بهره، در کنار قرار دادن تکلیف زکات، تاثیرى عمیق در توسعه تئورى‏هاى اسلامى مربوط به پول و مالیه عمومى دارد. مفهوم ارزشى «اعتدال‏» و میانه روى در کنار وظایف خانوادگى و اجتماعى در فهم تئورى اسلامى تابع مصرف و رفتار مصرف کننده، مهم و معنادار است. مفهوم «عدل‏» یا «عدالت‏» با تئورى توزیع درآمد که به نوبه خود مرکز تئورى‏هاى رشد و توسعه اقتصادى است، پیوند دارد. ترس از خدا و، به دنبال آن، عقیده به معاد، به طور مستقیم مى‏تواند به تحلیل هزینه فایده مرتبط شود. این نوآوریها ابتدا در تئورى اجتماعى و اقتصادى و درحین ارائه براى توضیح واقعیات خارجى آن زمان، طراحى نشده بود. در حقیقت در یک مفاد قابل توجه، آنها راه را براى ابداع و نوآورى در تئورى اقتصاد اسلامى و زندگى اقتصادى، براى نسلهاى بعد باز مى‏کنند.
2. اجازه دهید چند نمونه براى نشان دادن این که توسعه و تکامل نظرى مى‏تواند براى توضیح واقعیت تصور شده، به کار رود، ذکر نمایم. وقتى که در سال 1776 آدام اسمیت کتاب ثروت ملل را نوشت، آزادى تجارت، مرسوم آن روزگار نبود، ولى او توانست‏با ملاحظه دگرگونى اقتصادى و اجتماعى که در انگلستان در شرف وقوع بود، نیاز به آن را پیش بینى کند.آنچه ثروت ملل ادعا کرد، آزادى تجارت، آزادى از تعرفه‏ها و تحریمها و انحصارها و دیگر محدودیتهایى بود که دولتها بر صنعتگران و بازرگانان وضع مى‏کنند.
این کتاب با بحث عمیقش کتابى کلاسیک شد; چرا که مطالب زیادى را در دفاع از تجارت آزاد شامل مى‏شد، ولى به هر حال علم اقتصاد جدید را بنا نهاد. سالهاى قبل از 1776 در انگلستان و سایر جاها این گونه مى‏پنداشتند که وظیفه دولت، تنظیم و کنترل تجارت در مواردى است که فکر مى‏کند بیشترین منافع را براى جامعه دارد. روشن ترین نمونه این طرز فکر «مرکانتیلیسم‏» است که به عنوان یک نظام کنترلى محسوب مى‏گردد. در سال 1867 جلد اول کتاب سرمایه نوشته مارکس منتشر شد که علم جدید سوسیالیسم و کمونیسم را آغاز کرد. مارکسیسم بشارتى بود براى بلشویک‏هاى روسیه که با انقلاب اکتبر 1917 بدان رسیدند ( دقیقا پس از پنجاه سال که از انتشار کتاب سرمایه مى‏گذشت).به علاوه، حاکمیت عمومى مربوط به «روسو» و تاییدش بر انقلاب فکرى فرانسه و تایید «جان لاک‏» بر توسعه و تکامل تئورى فلسفى و سیاسى، غیر قابل محاسبه بوده است. این تئورى‏هاى سیاسى براى توضیح یک واقعیت انتظارى طراحى شده بودند. فرضیه من را مى‏توان با ارائه چند نمونه بیشتر از تاریخ اجتماعى و اقتصادى جهان تایید نمود.
حال، این کاملا روشن است که بروز یک نظام اقتصادى واقعى که در آن عقاید بتوانند در مقابل مسائل واقعى، آزمون شوند و ارائه صورت بندى از نظریه مربوط (که تدوین آن ممکن است‏براى توضیح واقعیت موجود و واقعیت انتظارى در آینده لازم باشد،) ضرورى نیست. در مورد اسلام، این خطاست که تصور شود که نظام و علم اقتصادى اسلام، هرگز تدوین نگردیده‏اند. حتى در جوامع امروزى نظریات اقتصادى زیادى از قبیل مفهوم بانکدارى اسلامى، زکات و...در حال اجرا شدن هستند.
دست کم سه دلیل براى تکامل و توسعه نظریه اقتصاد اسلامى وجود دارد که عبارتند از:
1. ترسیم درسهاى مربوط به تجارب گذشته از طریق شناسایى دلایل کفایت‏یا عدم کفایت، جهت توضیح رفتار اقتصاد اسلامى;
2. توضیح اقتصاد واقعى هر چند که مقطعى و جدا جدا باشد;
3. شناسایى فاصله بین نظریه آرمانى اقتصاد اسلامى و عملکردهاى جوامع مسلمان امروزى، به طورى که با تلاش بتوان به وضعیت آرمانى رسید.
به نظر من، براى زمان ما، این وظایف نظریه اقتصاد اسلامى داراى اهمیت تاریخى‏اند و خیلى مهم‏تر از نظریه اقتصادى تنگ نظرانه‏اى هستند که به وسیله اثبات گرایان اتخاذ شده است.باید به روشنى تشخیص داده شود که نظریه اقتصاد اسلامى به عنوان یک علم، مبانى و اصول خود را از نظام اقتصادى اسلام مى‏گیرد. این ما را به آخرین سئوال مى‏رساند و آن این که، آیا اقتصاد اسلامى یک علم است‏یا یک نظام؟

بررسى سؤال سوم

آیا اقتصاد اسلامى یک علم است‏یا یک نظام؟ در اینجا به نظر مى‏رسد که میان اندیشمندان اسلامى درباره این سؤال مقدارى سردرگمى وجود داشته باشد. برخى آن را به عنوان نظام و برخى به عنوان علم در نظر مى‏گیرند; به نظر من اقتصاد اسلامى، هم یک علم و هم یک نظام است. اقتصاد اسلامى اساسا بخشى از یک نظام است; اما مورد خوبى را مى‏توان براى اقتصاد اسلامى به عنوان یک علم در نظر گرفت.
کلمه «نظام‏» به عنوان یک کل پیچیده، و مجموعه‏اى از چیزها یا اجزاء به هم پیوسته و مرتبط تعریف مى‏شود. (34) کلمه «علم‏» به صورت دانش سیستماتیک (نظاموار) و قاعده‏مند تعریف شده است. به تعبیر دیگر، کلمه «علم‏» به عنوان یک بدنه سازمان یافته از دانش مربوط به جهان فیزیکى (چه جاندار و چه غیر جاندار) تعریف شده است. یک تعریف مناسب باید تمایلات و روشهایى را که به وسیله آن این بدنه دانش شکل مى‏گیرد، شامل شود. با دنبال کردن تعریف «نظام‏» ما براحتى مى‏توانیم بگوییم که اقتصاد اسلامى مطمئنا بخش کاملى از زندگى بوده و مبتنى بر چهار قسمت مستقل از معرفت مى‏باشد: یکى دانش مبین، که همان قرآن است; دیگرى عملکرد جامعه در زمان پیامبر(ص); سوم گفته‏هاى واقعى او، که همان احادیث و سنت است (35) ; چهارم استنباطات قیاسى بعدى و تفاسیر مربوط به علماى مذهب (اجماع) (36) .
بنابراین، نظام، مکانیزمى خودکار براى فکر نو پیرامون مسائل جدید فراهم مى‏کند، به طورى که راه‏حلهاى متناسب براى آن یافت‏شود. این روند تا جایى که با عناصر اصلى نظام (قرآن و سنت) در تعارض نباشد، جایز است. لذا ما مى‏بینیم که نظام، مجموعه‏اى از اصول حاکم بر تمام زندگى را فراهم مى‏آورد. این اصول را باید در چارچوبى همیشگى [و فرازمانى] نگریست. (به مرحله 2 جدول نگاه کنید.) خارج از این اصول، چارچوبى مفهومى باید تدوین شود که بتوان آن را یا با توضیح رفتار گذشته اقتصادى، یا با وضع فعلى (اقتصاد واقعى) و یا وضع مورد انتظار درآینده مرتبط ساخت. زیرا شکست در تصور تغییر و تحول اقتصادى اجتماعى، مانعى براى خود تغییر است; به طورى که رکودى در توسعه و تحول اقتصاد اسلامى (به عنوان یک علم) به بار مى‏آورد. این روند تکاملى به روشنى داراى ابعاد زمانى و مکانى است. (مرحله 3 جدول را ملاحظه کنید.) به طور کلى یک چارچوب مفهومى رقیب و جدید مى‏تواند چیستانهایى را دوباره تعریف کند و همچنین ممکن است معماهاى جدیدى بیافریند . روشن است که نظریه اقتصاد اسلامى مى‏تواند بر اساس چارچوب ابدى شریعت تغییر کند و یا جایگزین گردد.

جمع بندى

در مجموع، مى‏توان گفت که اقتصاددانان مسلمان که قرار است آغازى جدى را بیافرینند، اکنون باید بتوانند درک وسیعى از روشهاى قیاسى یا استقرایى پژوهش و تحقیق درقاعده مند کردن سیاست و نظریه اقتصاد اسلامى داشته باشند. زیرا وضعیت ارزشمندى براى یک نظریه اسلامى با بار ارزشى ایده‏آل، که ممکن است داراى زمان و مکان باشد، وجود دارد. لازم است‏سازمانها و نهادها و رفتاهاى اقتصادى گذشته، حال و آینده، تصور شده و توضیح داده شوند; ولى این امر باید در چارچوب ابدى و فرازمان وسیع‏تر اصول و مبانى قرآن و سنت درک شود. در عین این که اقتصاد اسلامى بخشى از یک نظام است، علم نیز مى‏باشد. تمایز بین اقتصاد دستورى و اثباتى، نه لازم است و نه مطلوب; و در برخى اوقات گمراه کننده خواهد بود. به هر حال باید یادآورى شود که روش تحقیق مى‏تواند قیاسى یا استقرایى یا ترکیبى از هر دو باشد. روش قیاسى آن گونه که به وسیله علما و حقوقدانان مسلمان توسعه یافته،مى‏تواند در استنتاج اصول نظام اقتصادى اسلام از منابع قوانین و حقوق اسلامى، به کار گرفته شود.روش استقرایى نیز مى‏تواند براى یافتن راه حلهایى براى مسائل اقتصادى با مراجعه به سوابق و تجارب خارجى با ارزش به کار گرفته شود. بدیهى است‏براى درک کامل و پالایش ییشتر این موضوع، هنوز کارهاى زیادى لازم است انجام شود که از محدوده این مقاله خارج است. (37)

پی نوشت :

(در این نوشتار، افزون بر ارجاعات نویسنده، توضیحات و یادداشتهایى نیز از سوى مترجم محترم ارائه گردیده که با ء مشخص خواهند شد. نقد و نظر)
×5. براى مطالعه بیشتر درباره ارتباط فلسفه، فلسفه عام و متدلوژى مى‏توانید به منبع زیر و منابع موجود در آن مراجعه نمائید: یدالله دادگر، «یادداشتهایى مربوط به ترجمه مقاله ایدئولوژى و روش در علم اقتصاد»، نشریه نامه مفید، شماره‏1، ادداشت‏شماره‏4 بویژه صفحات 206 و 207.
×9. «جوزیا رویس‏» (1955-1916) فیلسوف مشهور آمریکایى است که وى را مى‏توان از فلاسفه مذهبى آن دیار نامید. او اعتقاد به خدا داشت و جهان فعلى را پرتوى از جهانى ناشناخته مى‏دانست که جهانى حقیقى بوده و به تعببیر وى قابل رؤیت نیست. از کتابهاى مشهور وى مى‏توان به «تصور خدا» و «اصول منطق‏» اشاره کرد.
×10. مطالعات جامعه شناختى «ماکس وبر» (1920-1864) چنان وسیع بود که حتى حقوق، اقتصاد، سیاست و مذهب را نیز در بر مى‏گرفت. او حساسیت زیادى در مساله تخصیص گرایى و کارایى داشت و در نتیجه، نسبت‏به تحولات صنعتى حاکم بر ساختارهاى روابط اجتماعى بسیار بدبین بود. در مورد دیدگاههاى روش‏شناختى در علوم اجتماعى مى‏توانید علاوه بر کتاب متدلوژى وى، مراجعه کنید به:
×7. البته ارتباط نزدیکى بین روش‏شناسى و معرفت‏شناسى وجود دارد و این خود مى‏تواند در خلط این دو عنوان و یا در تداخل موضوعهاى آنان مؤثر باشد.
×16. ر. ک: نامه مفید، شماره 3، صفحات 234-236 نیز شماره 4، ص‏212 تا 222.
×17. مکتب اتریشى از مکاتب معروف اقتصادى است که از آغاز ظهورش در دهه 1870 (توسط کارل منگر) به جریان اصلى اقتصاد سنتى انتقادهایى وارد کرد (براى اطلاع بیشتر رک: نامه مفید، شماره‏2، صفحات 217-218); نامه مفید، شماره‏1، صفحات 213-215.
×18. رک به: B. cald well, beyond posivism; london: Allen and unwin: 1982
×19. D.M. Hausman; "the philosophy of Economics"; Cambridge Univercity press; 1985.
×20. براى آگاهى بیشتر، ر.ک: D.N. Mcloskey; "the Rhetoric of Economics journal of Economic literature vol 21 june 1983.
×21. ر.ک به: T. Hutchison; "changing in Economics"; Aimsblackwell; 1992.
×22. مراجعه شود به: یدالله دادگر، «درآمدى بر روند تکامل متدلوژى علم اقتصاد»، نشریه برنامه و بودجه شماره 27تیرماه 1377.
×23.ظاهرا منظور مؤلف دیدگاه اثبات گرایان منطقى است که معتقدند گزاره‏هاى غیر اثباتى (دستورى و ارزشى) امورى مهمل و بى ارزش هستند. براى اطلاع بیشتر، ر.ک:نامه مفید، شماره‏4، ص‏179.
×24. چون مؤلف بر اساس دیدگاه فقهى اهل سنت‏به استنباط پرداخته است، عنصر عقل را در کنار کتاب و سنت ذکر نکرده است.
×25. به این واقعیت اشاره دارد که بعضى عوامل در اسلام جنبه دائمى دارند و مقید به زمان و مکان نیستند. ولى بعضى از احکام و مقررات در شریعت اسلامى تابع شرایط زمانى و مکانى‏اند.
×26. همان طور که مؤلف نیز توجه داشته است، بین قضاوتهاى ارزشى و قضاوتهاى اخلاقى گاهى فرق ظریفى گذاشته مى‏شود.قضاوتهاى ارزشى معمولا امور عقیدتى و آرمانى (و ارزشهاى بالا) را در بر مى‏گیرد، اما قضاوتهاى اخلاقى بیشتر جنبه احساسات شخصى و عقاید فردى دارد.
×27. مؤلف با این فرض پیش رفته است که اقتصاد اسلامى، علمى از نوع علوم اجتماعى است.این ادعا شایسته تامل دقیق است; زیرا اگر منظور از علم، معرفتى باشد که گزاره‏هاى آن به طور تجربى قابل آزمون باشند، در این صورت اقتصاد اسلامى نمى‏تواند علم باشد. چون همان طور که مؤلف نیز اذعان دارد، بسیارى از گزاره‏هاى اقتصاد اسلامى ماهیت ارزشى دارند و به طور تجربى قابل آزمون نیستند واگر هم تعریف دیگرى از علم مورد نظر است‏باید به آن اشاره شود.
×28. در مقاله حاضر این نکته قابل ذکر است که مؤلف چارچوب اصل موضوعى در اقتصاد اسلامى را با کمک مجموعه‏اى از مفروضات (صریح یا ضمنى) ترسیم نموده است و در هیچ جا اشاره‏اى به مبناى شرعى و پشتوانه‏هاى اسلامى آنها نکرده است.
×29. اقتصاد اسلامى واقعى، یعنى اجراى عملى آن در یک کشور; مثلا به همان صورتى که اقتصاد سرمایه‏دارى وجود دارد.
×30. تفکیک دستورى و اثباتى از مسائل بسیار جنجال برانگیز علم اقتصاد مى‏باشد. که تقریبا اکثر اقتصاددانها به تمایز آنها قائل بوده و این تمایز را مفید و لازم (و گاهى حتمى و ضرورى) مى‏دانند. بدیهى است این موضوع در برخى از امور دستورى و اثباتى که براحتى قابل تفکیک هستند، مشکل ایجاد نمى‏کند. اما این مسائل بسیار کم هستند، ولى مشکل در موارد بیشترى از گزاره‏هاست که تفکیک آنها دست کم در بحث و اندیشه دینى بسیار دشوار است.
×31. در بخش اول مقاله درمورد معیار اعتدال در اقتصاد اسلامى اشاره شده است.
×32. زمانى که مشتق اول را مساوى صفر فرض مى‏کنیم، منظورمان این است که حداکثر درآمد و یا حداقل درآمد حاصل شود، اما در صورتى که منفى بودن مشتق دوم را تاکید کنیم، منظور این است که لزوما حداکثر درآمد برایمان مهم بوده است.
×33. اصحاب کلیسا در اویل قرون وسطى مقاومت‏بسیار شدیدى، در برابر تحلیل ربا و بهره، از خودشان نشان دادند، اما بعدها به دلیل رشد زیاد دنیاگرایى، در مقابل نظریه سکولاریست‏ها تسلیم شده و ابتدا بهره را در مواردى جایز اعلام کردند و بعدها عملا هر نوع بهره از حرمت افتاد.
×34.به عبارت دیگر، نظام اقتصادى عبارت است از مجموعه‏اى از نهادهاى اقتصادى مخصوص هر جامعه که هدف معینى را دنبال کنند.
×35. البته به اعتقاد ما سنت اعم از قول، فعل و تقریر پیامبر ویا ائمه(ع) است.
×36. در مبانى اسلام از دید فقهاى ما، کتاب، سنت، اجماع و عقل، ادله شرعى محسوب مى‏گردند.
×37. همان طور که مؤلف محترم در نتیجه گیرى نهایى بیان مى‏دارد، در تدوین اقتصاد اسلامى هنوز کارهاى زیادى مانده است که باید از سوى علما و دانشمندان آگاه به موضوع (هم اسلام و هم اقتصاد) آغاز گردد. اما در هر حال مقاله حاضر تلاش ابتدایى یک صاحب نظر مسلمان در اقتصاد اسلامى بود که به نوبه خود، براى روشن شدن برخى ابهامات در این مورد، مفید مى‏باشد.
11. این بحث در نظریه‏هاى علوم اجتماعى و بحثهاى روش‏شناختى تحت عنوان «نظریه دلیل به جاى علت‏» معروف است. در بررسى پدیده‏هاى مربوط به علوم اجتماعى یک شیوه این است که به بررسى علتها و کشف قوانین پرداخته شود; یعنى خود انسان نیز از نظر ماهوى از جنس طبیعت است و تمایزى نسبت‏به آن ندارد. به عبارت دیگر، مى‏توان فرض کرد که انسانى (غیر از طبیعت) در کار نیست. تمایزى با آن ندارد
12. براى اطلاع بیشتر، به نوشته معروف وى مراجعه کنید: Monague; "the ways of knowing"; Newyork macmillan, 1925; W.P.
13. براى بررسى بیشتر تفکر عملیات گرایى «بریچمن‏» ر.ک: «کارل همپل‏»، فلسفه علوم طبیعى، ترجمه حسین معصومى همدانى، مرکز نشر دانشگاهى، تهران، 1369، بویژه صفحات 105-124.
14. ر.ک: یدالله دادگر، ترجمه مقاله ایدئولوژى...، نشریه نامه مفید، شماره 4، ص‏182183.
15. در این باره مى‏توانید به منابع زیر مراجعه نمایید: الف- رودلف کارناپ، مقدمه‏اى بر فلسفه علم، ترجمه یوسف عفیفى، انتشارات نیلوفر، تهران 1373. ب- کارل همپل، پیشین. ج- کارل پوپر، حدسها و ابطالها، ترجمه احمد آرام، شرکت‏سهامى انتشار، تهران، 1368. د- کارل پوپر، منطق اکتشاف علمى، ترجمه آرام، انتشارات سروش، تهران، 1370. ه- و- ز- نشریه نامه مفید، شماره‏هاى 1تا4.
2. براى اطلاع بیشتر، ر. ک: وصیت‏نامه سیاسى الهى امام خمینى، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، تهران، 1373، بویژه صفحات 136 تا 146.
3. رجوع کنید به: محمد باقرصدر، اقتصادنا، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، 1980، ص‏330.
6. براى اطلاع بیشتر،ر. ک: E. J. Meehan; " Explanation in social scienee a syatemparadigm" (the Doraey press 1968)
8. ر. ک: F. Macnlup; " Methodology of Economics"; Academic press; 1978;p.5.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.