« نقش مهدویت در جامعه معاصر »
چکیده:
در عرصه فرهنگی نیز باید گفت فرهنگ مهدويت نقش پيشگيرى بنيادى از تهاجم و شبيخون فرهنگى را ايفا نموده و فعالانه در آماده سازى جامعه انسانى براى تحقق « جامعه مهدوى » تأثيرگذار است. هم چنین این فرهنگ به ارزشيابى دوباره زندگى تاريخى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى عصر حاضر پرداخته و در صورت نهادینه شدن، جامعه را در برابر تمام بيمارىهاى معنوى بيمه مىكند.
فرهنگ مهدويت درياى بيكرانی است كه هر انسان وابسته به اين فرهنگ، در حدّ دانش، بينش و پژوهش خود، از آن تلقّى متفاوتى دارد و لذاست که مباحث زیادی در زمینه مهدویت به چاپ رسیده است. ذکر این نکته ضروری است که بسيارى از این آثار صرفا به تاريخ تولد حضرت، غيبت صغرى، غيبت كبرى و تشرفات مىپردازند. علی رغم ضروری دانستن این امور باید متذکر شد که اینها از باب مقدمه بوده و ما باید به دنبال هدف والاتری ( نهادینه شدن فرهنگ مهدویت در جامعه ) باشیم.
انديشمندان اسلامى با توجه خاص به این نکته، همواره آموزه مهدويت را در فرهنگ سازی برای جوامع معاصر مورد توجه قرار داده اند؛ اما علىرغم اين اهميت، متأسفانه این فرهنگ هیچگاه به مثابه يك تئورى و راهكار مهم مورد توجه و دقتنظر قرار نگرفته است. از اين رو بر انديشمندان و فرهيختگان است كه در اين باره به ژرفانديشى و فرهنگسازى بپردازند تا مهدويت آنچنان كه شايسته است و در متون دينى ما سفارش شده مورد توجه قرار گيرد.
در این راستا نگارنده ضمن انجام بحثهای مقدماتی در مورد مسائلی همچون مباحث فرهنگ، فرهنگ مهدویت، انتظار و تلاش دشمنان در ناکام جلوه دادن فرهنگ اسلامی و شعائر دینی، در صدد می باشد تا با توصیف جایگاه فرهنگ مهدویت و عناصر آن، اهميت كاركردى فرهنگ مهدويت در جامعه معاصر، ناکارآمدی روشهاي موجود در گسترش فرهنگ مهدویت و وظایف نهادهای سیاسی فرهنگی در گسترش فرهنگ مهدویت در جامعه، گامی کوچک در نهادينه شدن فرهنگ غنی مهدویت بردارد.
مقدمه:
يكي از راههاي مؤثر دشمنان براي سلطه بر كشورهاي اسلامي، تسلط فرهنگي است كه در اینجا دشمن از تمامي ابزارهاي خود براي تخلية فكري و فرهنگي جامعه، خصوصاً جوانان بهره ميجويد. تأثيرات تهاجم فرهنگی دشمن در جوامع اسلامي مشهود است و دشمن از راههاي گوناگون به خصوص رسانههاي ارتباطي از قبيل: ماهواره، اينترنت، فيلمها و نوارهاي مبتذل و... درصدد تخريب فرهنگ اسلامي برآمده است؛ چرا كه دشمن به خوبي دريافته كه بهترين راه براي دستيابي به اهداف شوم خود، تخريب زيرساختها و بنيانهاي زيرين جامعه است.
در این راستا يكي از اهداف دشمن در مبارزه به جوامع شیعی بالخصوص ایران، مبارزه با فرهنگ مهدویت ميباشد؛ چرا كه به تأثير آن بر افكار، عقايد و رفتار مردم پيبرده است. هم اكنون دشمن با حربههاي مختلف درصدد مبارزه با اسلام برآمده و به علت تأثير شگرف اعتقاد مهدوي، به مبارزة اساسي با اين تفكر در سطح جهاني پرداخته و تا كنون بيش از پانصد اثر اعم از: فيلم، نمايشنامه، آهنگ و داستان براي تحريف پيشگوييهاي « نوستر آداموس » در ارائه چهرة وحشتناك از امام زمان (عج) و جنگافروزي ايشان ارائه شده است؛ در حالي كه روايات اسلام، بيانگر ايجاد وحدت كلمه در ساية ظهور امام زمان(عج) ميباشد. [2]
به جهت اهميت بحث امامت و نقش کليدي آن در انديشه فکري و عملي شيعيان، دشمنان اسلام همواره تلاش کرده اند که درباره حضرت مهدي (عج) شبهاتي را مطرح کنند و عده اي از شيعيان و معتقدان به آن حضرت را به ترديد وادارند. تلاش آنها تا حدی تاثیرگذار بوده که حتی گاهي دوستان ناآگاه از معارف اهل بيت نیز مطالبي بي اساس و دروغ درباره فرهنگ مهدويت مطرح کرده اند و عده اي ره به بيراهه برده اند.
بحث مهدويت ازجمله موضوعاتي است که نقش مهمي در زندگي بشر دارد و با ابعاد مختلف حيات انسان ارتباط مهمي دارد؛ بدان خاطر که اعتقاد به مهدویت در زندگی و حیات انسانها وجود داشته و انتظار آینده بهتر و ظهور دولت حق و عدل، در طول تاریخ مترقیترین آرمان اجتماعی بوده است. فطرت کمالگرای آدمی و ماهیت زندگی بشر با امید به آینده عجین شده و لذا اعتقاد به مهدویت از اصیلترین ابعاد روح انسانی سرچشمه میگیرد. باورداشت مهدویت و اعتقاد به وجود نجاتبخش گیتی به گروه و مذهبی خاص محدود نیست و به صورت اعتقاد دینی مشترکی در بین ادیان مختلف آسمانی و فرهنگهای مذهبی جایگاه ویژهاي دارد. در فرهنگ متعالی اسلام بر اصل مسلم و تردیدناپذیر و بنیادین مهدویت، تصریح فراوان شده است. مسلمانان به خصوص شیعیان همواره به این اصل توجه داشتهاند و این اصل با تار و پود زندگی دینی آنان آمیخته است. مهدویت به منزله بنیاد تفکر شیعی، چنان منزلت و جایگاهی در این مکتب دارد که با نبود آن، اندیشه شیعه فرو میریزد.
فعاليتهاي گستردة دشمن در از بين بردن فرهنگ مهدویت و ايجاد فساد در جامعة اسلامي، ضرورت بررسي درست فرهنگ مهدويت را ايجاب کرده و وظيفة خطير عمومي را در نهادهای علمی فرهنگی، حوزههاي علميه و مراكز آموزشي ـ پژوهشي گوشزد مينمايد.
حال با توجه به اهمیت این فرهنگ در مذهب شیعه و تلاش دشمنان در سست نمودن پایه های آن، شیعیان در دوران غيبت امام مهدي (عج) داراي رسالت و مسئوليت خطيري ميباشند و لازم است که منتظران واقعي با اجراي دو مسئوليت در جامعه، زمينة تحقق ظهور را تسهيل نمايند: نخستين مسئوليت كه شايد مهمترين نيز باشد همان خودانديشي و خودسازي است؛ يعني منتظِر واقعي قبل از آنکه به فكر ديگران باشد، بايد با احياي شاخصه هاي مهدي پسند و مزين شدن به خصال نيك و اخلاق اسلامي، خود را در زمره ياران واقعي امام مهدي (عج) آنچنان که در روایات آمده است، قرار دهد: « آنها در آسمان، شناخته شدهاند و در زمين ناشناخته ميمانند ».[3]
دومين مسئوليت بعد از خودانديشي، دگرانديشي ميباشد. در اين مسئوليت، منتظِر واقعي با تبليغ و اشاعه فرهنگ ناب مهدوي در ميان منتظران، عشق و علاقه آنان را نسبت به امام مهدي (عج) و ظهور او بر ميانگيزاند و مردم را نسبت به آمدن آنحضرت و تشكيل حكومت جهاني تشنه و مشتاق مينمايد. در این راستا منتظران راستين جهت نيل به جامعه ايدهآل مهدوي از پاي ننشسته و باید با تلاش و كوشش مضاعف و با ارائه برنامه و راهكارهاي تبليغي، زمينه شوق و علاقه مردم را جهت درك ظهور و آمدن حضرت مهدي (عج) دوچندان نمایند.
اهمیت این دو مسئولیت عاملی بود تا آموزه مهدويت در طول تاريخ فرهنگ اسلامى همواره مورد توجه انديشمندان اسلامى بوده و هيچ آموزه ديگرى به اندازه آن از اهميت برخوردار نبوده است؛ اما علىرغم اين اهميت، متأسفانه به مثابه يك تئورى و راهكار مهم مورد توجه و دقتنظر قرار نگرفته و هنوز اين موضوع ناگفته هاي فراوان دارد و بايد محققان، نويسندگان و عالمان ديني در اين زمينه زياد تلاش کنند. از اين رو بر انديشمندان و فرهيختگان است كه در اين باره به ژرفانديشى و فرهنگسازى بپردازند تا مهدويت آنچنان كه شايسته است و در متون دينى ما سفارش شده، مورد توجه قرار گيرد.
حال پس از اشاره به مباحث مقدماتی در ادامه در صددیم تا به موشکافی مباحثی همچون فرهنگ، فرهنگ مهدویت و ضرورت آن در جامعه اسلامی بپردازیم.
فرهنگ مهدویت و ضرورت آن در جامعه اسلامی: فرهنگ، مجموعهاى از نگرشها، ارزشها، هنجارها، رسوم و سنتها و شعائر و اعمال خاص پذيرفته شده در يك جامعه را در بر مىگيرد ودر اصطلاح، فرهنگ «شامل الگوهايي است؛ آشكار و نا آشكار از رفتار و براي رفتار كه به واسطة نمادها حاصل ميشود و انتقال مييابد؛ نمادهايي كه دستآوردهاي متمايز گروههاي انساني و از جمله تجسمهاي آنها را در كار ساخت تشكيل ميدهند. هستة اصلي فرهنگ، شامل عقايد سنتي و به خصوص ارزشهاي وابسته به آنهاست»[4].
فرهنگ جامعه، روح و حقيقت نظام اجتماعي را شكل ميدهد كه شامل ارزشها، شناخت و ايدئولوژي آن مكتب است. سه عنصر اصلي فرهنگ دینی عبارتند از: 1. اصول دين 2. ارزشهاي ثابت 3. شيوههاي رفتاري برخواسته از ارزشها. شكلگيرى بينش و نگرش در درون افراد، واكنشهايى را در حيطه رفتارى آنان به وجود مىآورد كه مىتوان از آن به « كنشهاى رفتارى » تعبير كرد. آن گاه كه كنشهاى رفتارى از حد فرد گذشت و به گروهها منتقل شد و واكنشهاى رفتارى به نحو جمعى صورت پذيرفت، فرايند « تاثير و تاثر اجتماعى » آغاز مىگردد. اعتقاد به مهدويت نيز آن گاه كه از حد بينش و نگرش مىگذرد و به حيطه رفتارى سرايت كند، داراى تاثيرها و نمودهاى عينى بر جامعه دينداران خواهد بود[5].
يكى از مهمترين اصول انديشه تشيع كه در عصر غيبت، استمرار تعليمات ناب اسلامى و شيعى را در جوامع مسلمان سبب شده و راه پيش روى بشريت و آيندهى آنان را تا پايان تاريخ روشن ساخته، اصل اصيل مهدويت است. اين اصل اميد بخش، حركتى است از سرچشمهى توجه به امام و هادى و راهبرى زنده و آسمانى اما در پس پردهى غيب[6]. با تمسك به اين اصل روشن، مؤمنان و مسلمانان، هرگز، در دنياى مدرن و صنعتى و بى خدايى معاصر، تنها و سرگشته نمىمانند و در هر فتنه و مصيبتى - آن گونه كه در بيان زيباى روايات آمده است - به حصن حصين اين انديشهى الهى (انتظار فرج) پناه مىبرند و براى حل مشكلات فردى و اجتماعى خود از آن يار غايب از نظر، چارهجويى مىكنند.
فرهنگ مهدويت به مجموعهاى از نگرشها و ارزشها و هنجارهاى مربوط به ظهور منجى موعود از سلاله پاك پيامبر اسلام (ص) اطلاق مىشود. از اين حيث فرهنگ مهدويت ريشه در تاريخ بشريت دارد. همه اديان الهى از همان آغاز، منادى ظهور منجى موعود بودهاند. از آنجا كه نگرش اديان به تاريخ تحول خطى و سرانجام نيك براى انسان و جهان و تحقق وعده الهى بوده است، پيامبران آسمانى فرا رسيدن عصرى طلايى را كه تحقّق بخش وعده الهى باشد، همواره خبر دادهاند. در اسلام نيز، آموزه مهدويت و به پيروى از آن، فرهنگ شكل گرفته بر اساس آن نيز قدمتى همپاى ظهور اسلام دارد. مؤمنان همواره به فرا رسيدن چنين عصرى بشارت داده مىشدند و لذا عنصر كانونى چنين فرهنگى همان منجى موعود مىباشد. از اين رو محور اساسى فرهنگ مهدوى را مىتوان تحقق فرج و ظهور منجى موعود دانستو بر هیمن مبناست که هرگونه نگرش، هنجار و سنتها و شعائر خاصى كه در يك جامعه حول چنين اعتقادى شكل مىگيرد، مىتواند در مقوله فرهنگ مهدويت قرار گيرد.
البته بايد توجه داشت كه فرهنگ مهدويت را مىتوان به فرهنگ اصيل و فرهنگ منحرف شده تقسيم كرد. اگر معيار فرهنگ مهدويت شخص منجى است، حقيقت فرهنگ مهدوى نيز با منجى واقعى محقق مىشود. اما همانطور كه در تاريخ نيز بسيار اتفاق افتاده است، مدعيان دروغين يا متمهديانى نيز ظهور كردهاند و خواستهاند از چنين فرصتى سوء استفاده كنند. بر خلاف چنين ادعاهاى دروغينى، فرهنگ اصيل مهدويت به تقدير الهى و همت عالمان و بيدارگران وارسته در طول تاريخ حفظ و از نسلى به نسل ديگر منتقل شده است و در تفكر شيعى نیز فرهنگ مهدوى جايگاه ارزشمند و بنيادينى يافته و هويت بخش تفكر شيعى شده است.
فرهنگ مهدویت اقیانوس بیکرانی است که هر معتقد به امام قائم(عج) در حد بینش و دانش و تحقیقی که کرده از آن برداشت ميکند؛ نگرشی درست به ظهور منجی موعود از سلاله پاک پیامبر اسلام (ص) و درک صحیح از معیارها، ارزشها و مسئولیتها و احیای امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح خود و جامعه است؛ رابطهاي قوی و پایدار بر اساس رابطه ولایی، بین انسان و امام عصر(عج) ایجاد ميکند. فرهنگ مهدویت زیربنای ایجاد نظم عادلانه جهانی در پرتو انسان کامل و رهبری معصوم به شمار میآید و انسانها و جامعه را در برابر تمام بیماریهای فکری و روحی بیمه میکند؛ فرهنگ مهدویت در پیشگیری بنیادی از تهاجم فرهنگی نقش اساسی دارد و تمام کمبودها را جبران میکند و تمام موانع را برمیدارد و سکوی پرواز به جهانی آزاد و بهتر است. این فرهنگ انسان و جامعه را برای تحقق جامعه مهدوی آماده میسازد و فرهنگ اصلاح خود و جامعه، آمادگی برای ایثار و تسلیم فرمان مولای خود شدن است؛ فرهنگ اندیشه، طرح و عمل، تزکیه، عشق، حرکت، جهاد و شهادت به شمار میآید.
نمود فرهنگ مهدوى در يك جامعه را مىتوان اميد فرج در آن جامعه دانست. جامعهاى كه فرهنگ مهدوى را برگزيده است، هرگز دچار يأس و نااميدى نمىشود. در بحرانىترين شرايط همواره اميدى وجود دارد كه مشكلات و بحرانها پشت سر گذاشته شود و عصر طلايى فرا رسد. در این راستا ذکر این نکته ضروری است که مهدویت حاوی عاملی به نام « انتظار » است که این فرهنگ را در قیاس با سایر فرهنگ های دوره معاصر، منحصر به فرد جلوه گر می نماید. فرهنگ انتظار، حرکتآفرین، امیدبخش، تلاشآور و نشاطآور است و تمام ناهنجاریهای فردی و اجتماعی، یأس و نومیدی و خستگی و پوچگرایی را از بین ميبرد؛ فرهنگ حرکت و تلاش در جهت زمينهسازي ظهور منجی موعود است؛ فرهنگ رویش و پویش و دریچهاي به جهان آینده و راه نجات فردی و اجتماعی از بنبستها و گرفتاریهاي جسمی و روحی به شمار میآید؛ مولد تلاش و حرکت به سوی آینده روشن و بهتر است.
منتظر، انسان مسلمان متعهدی است که هر لحظه انفجار قطعی نظامهاي ضدانسانی را انتظار میکشد و همواره خود را برای شرکت در چنین انقلاب جهانی و بدر دومی آماده میکند که با شمشیر علی(ع) و زره پیغمبر (ص) و به دست فرزند این دو برپا ميشود. فرهنگ انتظار و مهدویت، فرهنگ تلاش مستمر، بابرنامه و خستگیناپذیر و حرکت در مسیری هدفمند است و به طور منظم برای شناخت ارزشها و باورها و مشخصکردن اهداف، سیاستگذاریها، برنامهريزيها و اجرای آنها همراه با نظارت و کنترل تلاش میکند و زمینههای ظهور منجی عالم و رشد و تکامل پایدار انسان و جامعه را فراهم میسازد.
در مکتب تشیع فرهنگ انتظار به منزله فرا تئوری و دکترینی بازدارنده به شمار میآید که به همه ابعاد فردی و اجتماعی این مسئله توجه کرده و خود، راهکاری برای کنترل و کاهش ناهنجاری است. انتظار فرج و اعتقاد به امام یکی از آموزههای دینی به شمار میآید که نقش مهمی در کنترل ناهنجاریهای اجتماعی و اصلاح جامعه دارد و در واقع، نوعی آمادگی برای پاک شدن، پاک زیستن، پویش همیشگی همراه با خودسازی، ساختن دیگران و زمینهسازی برای ایجاد حکومت صالح مهدوی است؛ بدان خاطر که انتظار فرج، با نظارت اجتماعی، سبب همبستگی اجتماعی و تشکیل جامعه اخلاقی میگردد.«منتظران» برای تحکیم اهداف متعالی فرهنگ مهدوی، از هیچ کوششی دریغ نمیکنند و با احساس مسئولیت و تعهد در برابر سرنوشت جامعه، با روحی سرشار از عزت دینی، به وظیفة عمومی خود برای امر به معروف و نهی از منکر، عمل میکنند.
آنان با معرفی الگوهای رفتاری مناسب با هنجارهای دینی و حس کردن خود در پرتو نظارت حضرت ولی عصر ساختار بازدارندگی انتظار را به روشنی در جامعه نهادینه میکنند و «اصلاح طلبی» در حوزة روابط اجتماعی را سرلوحه فعالیتشان قرار میدهند. انتظار فرج، یکی از مهمترین ابزارهای کنترل اجتماعی غیررسمی است؛ چون مؤمنان براساس آن، همواره خود را در محضر حضرت ولیعصر(عج) میبینند و تردید ندارند که امام، شاهد و ناظر ایشان است.
در جامعهای که «فرهنگ انتظار» در آن رواج داشته باشد و به درستی نهادینه شود، افراد در برابر سرنوشت همدیگر احساس مسئولیت میکنند و مسئولیتپذیری، وظیفهای دینی تلقی میگردد. اگر فرهنگ انتظار به طور صحیح در مدارس و مؤسسات علمی و آموزشی و به طور کلی، در جامعه، تبلیغ و نهادینه شود و ارزشهای آن از حوزه نظری به متن جامعه منتقل گردد، « جامعه منتظر » میتواند نهادها و ساختار خود را متناسب با فرهنگ غنی انتظار، سامان بخشد و نظام اجتماعی خود را با انتظار، همسو و همراه سازد. چنین جامعهای، ابزارهای رسیدن به جامعه موعود و مطلوب را در اختیار افراد جامعه قرار دهد، آرمانهای انتظار در اجتماع نهادینه میشود و پیش رفتن به سوی همبستگی تفرقه از جامعه رخت برمیبندد.
در دنيايى كه در آن، حكام و سياستمداران، در پى اجراى دستورها و فرمانهاى الهى نيستند، بلكه مىخواهند هر چه بيشتر به مطامع مادى خويش دستيابند، انديشهاى كه مىتواند به معناى واقعى كلمه «منجى» و نجات بخش بشريت از آلام بى خدايى و افسردگى باشد، همانا انديشهى مترقى «مهدويت» است و پرداختن به اين انديشه و كاويدن زواياى گوناگون آن، انديشهى احياى مجدد دين در عصر كفر را به ارمغان مىآورد. آنچه ضرورت پرداختن بهاين مبحث مهم را دو چندان مىكند، لزوم تدارك تئوريك براى حكومت دينى جمهورى اسلامى ايران است. حكومت دينى ما بر طرح تئوريك «تبيين و ترويج فرهنگ مهدويت» و پژوهش در عرصههاى گوناگون مرتبط به اين امر، متولد شده است.
با توجه به موقعیت خطیر این فرهنگ در نزد شیعیان، امروزه هجوم دشمن به اعتقادات به امام زمان (عج) بیش از هر زمان دیگر است؛ چون انقلاب اسلامی به رهبری امام و تبعیت مردم به پیروزی رسید. در تاریخ ایران معاصر یکی از عناصر اساسي فرهنگ سياسي شيعه كه زمينه انقلاب را فراهم آورد، عقيده به غيبت بود که نتيجه منطقي آن غيرقانوني و نامشروع دانستن حاكمان موقتي است. اين اعتقاد بالقوه نظريهاي انقلابي و الهام بخش به شمار میآید و به منزله ملاك اساسي تحليل شيعه، موجب نوعي روحيه مقابله جويي و انقلابي گري در ميان شيعيان بوده است[7]و بر همین مبناست که اکنون دشمن به این فکر افتاده که به جای مبارزه با ولایت فقیه، شاخه اصلی آن را بزند. دشمن در این راستا تلاش میکند به اعتقادات مردم بهخصوص جوانان آسیب رساند. بنابراین، مسئولیت پژوهشگران و اسلامشناسان و منتظران بیشتر میشود و باید در اصول و اعتقاداتمان بیشتر کار کنیم و آن را از برداشتهاي نادرست و انحرافی پالایش سازیم.
جایگاه فرهنگ مهدویت و عناصر آن: جایگاه ممتاز مهدویتاندیشی در تفكر شیعه به قدری است كه پارهای از شرقشناسان و شیعهشناسان كه درصدد شناخت عناصر كلان این مذهب بودهاند، متوجه این مؤلفه گردیدهاند. « هانری کربن » در حوزه كلام اسلامی و « حامد الگار » در حوزه فلسفه سیاسی از جمله كسانیاند كه در اینباره اظهار نظر نمودهاند. بنا بر اعتقاد هانری كربن اعتقاد به مهدویت عنصر اصلی فكر شیعه است كه تا اندازهای این مذهب را از دیگر مذاهب ممتاز میسازد و سبب پویایی و حیات آن میشود. وی كه به شناخت فرقههای شیعی توجه بیشتری نموده، آشكارا مسئله امامت و مهدویت را مهم برمیشمرد[8].
همچنین حامد الگار، تئوریپرداز سیاسی كه درباره اندیشههای سیاسی انقلاب اسلامی ایران متخصص و نظریهپرداز است و پیروزی انقلاب اسلامی ایران را با تكیه بر تئوری مذهب تحلیل میكند، آنگاه كه به تحلیل انقلاب اسلامی ایران و ریشههای وقوع این انقلاب میپردازد، به سه پارادایم و مؤلفه اصلی فكر شیعه اشاره میكند:
1. اعتقاد به مهدویت و مفهوم غیبت
2. اعتقاد به مفهوم شهادت، برگرفته از قیام امام حسین(ع)
3. عدم مشروعیت بخشی به تمامی حكومتهای موجود در عصر غیبت.
وی اعتقاد به مهدویت را ركن اساسی و عامل مهم تمامی جنبشها و حركتهای آزادیبخش و تحولآفرین جوامع شیعه برمیشمرد و انقلاب اسلامی ایران را نیز متأثر از همین مؤلفه میداند. حامد الگار در كتاب خود « پیرامون انقلاب اسلامی » به گونهای ژرف و عمیق به این امر مهم میپردازد و بر خلاف بسیاری از دیگر تئوریپردازان انقلاب اسلامی كه به عناصر دیگری از فكر شیعه اشاره میكنند، ریشههای فكری انقلاب اسلامی را بر مسئله مهدویت مبتنی میداند. وی با این باور که برای شناخت انقلاب اسلامی باید به این سه مبنای مهم و كلیدی فكر شیعه توجه نمود، در اثبات اهمیت این عناصر اساسی به بررسی تاریخ شیعه از عصر صفویه تا انقلاب اسلامی میپردازد و دكترین امامت را كه مهدویت از مصادیق آن به شمار میرود، بنیاد فكری شیعه و تحقق انقلاب اسلامی ایران یاد میكند[9]
در خصوص توضیح بنیاد فکری شیعه باید خاطر نشان کرد که در تفکر و فرهنگ شيعى دو عنصر متمایز وجود دارد كه انسان گرفتار را همواره اميدوار نگه مىدارد كه در زندگانى خود مشمول فرج خواهد بود. عنصر نخست را مىتوان در آموزه اعتقادى حضور و وجود منجى در افق زمانى مشترك با فرد گرفتار دانست. ضرورت حضور امام در هر عصرى يكى از آموزههاى اساسى شيعى مىباشد. زمان بدون امام متصور نيست. امام است كه ركن اساسى هستى اين جهانى تلقى مىشود و بدون وى در مشيت الهى، جهان فلسفه وجودى خود را از دست مىدهد. امام، خليفه و حجت خدا بر روى زمين است و هرگز زمين خالى از حجت نمىماند.
حال چنين حجتى يا ظاهر است يا غايب. تفاوت در همين حالت كه در تفكر شيعى، چنين حجتى همواره حاضر و موجود است، هر چند به صورت غايب از چشم ناظر. به عبارت ديگر به صورت حاضر ناظر بر حال فرد گرفتار، هر چند خود فرد گرفتار و مشتاق، چنين حضورى را به عيان مشاهده نكند، ولى بدان اعتقادى عميق دارد. يك مؤمن شيعى نمىتواند بدون احساس وجود و حضور امام زندگى كند، هر چند توفيق ديدار او را نيز نداشته باشد. پس اعتقاد به حضور منجى در افق زمانى فرد گرفتار اميد فرج را مضاعف مىسازد. بر همين اساس است كه يك مؤمن شيعى با نداى «يا اباصالح اغثنى» در درون وجود خويش اميد آن را دارد كه در صورت صلاحديد مولاى خويش حاجتش روا شود. چنين ويژگى را نمىتوان در جاى ديگر يافت و تنها به شيعيان اختصاص دارد.
عنصر دوم نيز آموزه رجعت در فرهنگ مهدويت شيعى است. اين امر مؤمن منتظر را اميدوارتر مىسازد كه حتى اگر عمر او به سر آيد و مراد خويش را در آغوش نكشد و خود به عيان در طول عمر خويش شاهد جمال ظهور فرج نباشد، با رجعت پس از مرگ خويش مىتواند در هنگام ظهور شاهد فرج باشد. اين آموزه نيز به شيعيان اختصاص دارد و اميد آنان را به فرج افزايش مىدهد. بر اساس ایندو آموزه است که فرهنگ مهدوى در عرصههاى مختلف يك جامعه نمود مىيابد.
اهميت کارکردی فرهنگ مهدويت: نهادینه سازی فرهنگ مهدویت در جامعه معاصر مزایایی دارد که پرداختن به آن، برجستگی این فرهنگ را در جامعه معاصر در قیاس با سایر فرهنگ ها نمایان می کند:
خودسازى فردى و اصلاح جامعه: انتظار فرج عاملى مهم در جهت خودسازى فردى، اصلاح جامعه و کاهش جرائم و مفاسد خواهد بود. بي¬ترديد انتظار ظهور امام زمان (عج) در تمام ابعاد شخصيت انسان، اعم از فردى و اجتماعى مؤثر است و همه مناسبات وى را فرا مى¬گيرد. معرفت و شناخت او نسبت به ارزشهاى والاى دينى بيشتر شده و شناخت وسيع¬تر و عميق¬تر، محبت و ايمان قلبى را در وجود او ثابت¬تر مى-گرداند. بر همین مبنا از دیدگاه یک فرد شیعی منتظر واقعى كسى است كه به جامعه فاسد زمانه خويش دل نمىبندد و اگر انحراف و كژى ببيند اعتراض مىكند و با پيروى از سيره مولا و محبوب خويش در صدد اصلاح بر مىآيد.
وى در صدد گسترش عدل و داد است، توصیه به حق و صبر مىكند؛ در محفلهاى دوستانه و جمعى نام منجى را بزرگ مىدارد و همه را به آن فرا مىخواند و در رفتار فردى و اجتماعى سعى مىكند با توجه به اعتقاد به حضور و نظارت امام خويش هماره بر سيره حق پاى فشارد و خطا نكند. به اين ترتيب، علاوه بر اينكه آگاهى و معرفت منتظر امام عصر (ع) افزايش مى يابد، درصد ايمان و اعتقاداتش نيز بيشتر مى¬شود. اينجاست كه ديگر هيچ نيروى شيطانى نمى¬تواند منتظر راستين را از جاده حقيقت جدا كند و او در برابر آسيبها، آفات و هجمه¬هاي اعتقادى و فرهنگى كاملا بيمه مى¬شود و باورهايش به دژى تسخيرناپذير تبديل مى ¬گردد.
خوش بینی به آینده و ايجاد نشاط و اميد در يك جامعه: انسان منتظر به آينده¬اى درخشان اميدوار و خوش بين است. هر قدر در دنيا مفاسد بيشتر شود و دنياى به اصطلاح متمدن، جهان بشريت را به سوى توحّش و بربريت پيش ببرد و از كارهاى عقلانى و منطقى فاصله بگيرند و خشم و شهوت را بر عقل چيره سازد، باز موضوع انتظار نقطه اميدى است كه بعد از اين همه جهل و غفلت و نادانى و ظلمت و يأس و نگرانى، فروغى روشنى بخش را نويد مى¬دهد كه در آينده نه چندان دور جهان به نور كمال و معنويت روشن خواهد شد. [10]
انتظار مهدى موعود، (عج) پيام اميد است و يكى از ويژگىهاى نسل منتظر، اميدوارى و نگرش مثبت به آينده جهان است. اگر ما خودمان را در اين شرايط ببينيم و تصور كنيم كه منتظر دادگستر و عدل گستر جهان هستيم، براى برپايى آن اهداف تلاش خواهيم كرد. اگر اميد نباشد، انسان، دچار افسردگى خواهد شد. اگر باور داشته باشيم جهان آينده، به دست نا اهلان اداره خواهد شد، احساس نااميدى و خطر خواهيم كرد. بدین ترتیب جامعه داراى فرهنگ مهدوى هرگز پژمرده و دچار روزمرگى و يأس نمىشود؛ زيرا اين جامعه اميد دارد، آينده نگر است، گذشته و حال نمىتواند او را در چنگال خود اسير كند.
رهايى از جهل و غفلت:
هويت بخشى به فرد و جامعه: اهميت فرهنگ مهدويّت را مىتوان در هويت بخشى به يك فرد و جامعه دانست. جامعهاى كه به آينده اعتقاد دارد و بر آن باور است كه عصرى دگر فرا خواهد رسيد كه متفاوت از وضع موجود است، از نقصها بر كنار است و به اصطلاح مدينه فاضله معيار دارد، مىتواند زندگى امروز خود را نيز بر اساس مدل كامل سازمان دهد. به بيان ديگر او الگويى از وضع مطلوب دارد و هماره موقعيت و منزلت خود را با آن مىسنجد. مهدويت در زمانه ما كار ويژه اساسى در تعريف هويت ما دارد. هويت معناى زندگى است. هويت كيستى شخص است كه لحظه به لحظه با او همنشين و از او جداناپذير است. از اين جهت، هويت يك شيعى با امام زمان (عج) خويش تعريف مىشود. در مكتب شيعى امام هويت بخش است و آن را از جامعه جاهلى و عصر جاهلى جدا مىسازد. پس در زمانه ما نيز كه امام ما همان مهدى موعود است، او نه جدا از وجود ما، بلكه بخشى از وجود ما شيعيان است.
هر گونه غفلت ما از مهدى منتظر(عج) مساوى غفلت از خويشتن خودمان خواهد بود. انسان مهدى باور هر گاه به برخى امور شك نمايد يا با ابهامى مواجه شود، علاوه بر معيارى در پشت سر كه رفتار معصومان گذشته است، معيارى نيز در آينده دارد. به عنوان مثال اگر با تهاجم برخى افكار و انديشهها در برقرارى و تأسيس جامعه اسلامى و نظام اسلامى به شك افتد، مهدويت و مدينه فاضله مهدوى مىتواند معيار او باشد. در دوران كنونى كه حكومت اسلامى بر پايه قوانين دينى محقق شده است، اين امر مىتواند الگوى دوران ما نيز قرار گيرد و ما را به همراه ادله ديگر به ضرورت تأسيس جامعه و نظام اسلامى رهنمون سازد.
عدالتگرايى در جامعه: كاركرد ديگر فرهنگ مهدوى را بايد عدالتگرايى در جامعه دانست. تحقق عدالت و استیفای کامل حقوق همگان، از اساسی ترین مبانی و پایه های ارزش های الهی و انسانی به شمار می رود. بدیهی است که عدالت به منزله شمار اصلی حکومت عدل گستر مهدوی و ضامن تحقق کرامت های عالی خواهد بود و به فرموده امام رضا (ع): « فاذا خرج اشرقت الارض بنور ربها و وضع میزان العدل بین الناس، فلا یظلم احد احدا »[12]. جامعهاى كه به فرهنگ مهدويت اعتقاد دارد خود مىبايست عدالت را در جامعه خود برقرار كند. از ديدگاه چنين انسانى، عدالت، نه تنها در قيامت و جهان واپسين، بلكه در همين دنيا هم جارى خواهد شد.
پيشگيرى از تهاجم و شبيخون فرهنگى: در دوران معاصر فرهنگ مهدويت نقش پيشگيرى بنيادى از تهاجم و شبيخون فرهنگى را ايفا مىكند و فعالانه در آماده سازى جامعه انسانى براى تحقق «جامعه مهدوى» تأثيرگذار است، به ارزشيابى دوباره زندگى تاريخى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى عصر حاضر مىپردازد، تعهد به اهداف امام عصر(عج) و عشق آگاهانه به او را معنى مىدهد و ولايت او را تنها معيار قضاوت ايمان حقيقى مىداند. قلوب همه دردمندانى كه ظالمانه در نظامهاى حاكم محروم شدهاند را تسخير كرده و نقطه الهام آنها مىگردد. اين فرهنگ زيربناى ايجاد نظم عادلانه جهانى را در پرتو رهبرى موفق انسان كامل معصومى كه از نسل پاك سرور شهيدان امام حسين (ع) بوده، فراهم مىكند و جامعهاى صالح، پر نشاط، برخوردار از سلامت معنوى، هوشيار و آماده براى ظهور منجى موعود جهانى انتهاى تاريخ نتيجه مىدهد مىسازد.
فرهنگ مهدويت جامعه را در برابر تمام بيمارىهاى معنوى بيمه مىكند، كينه نظامهاى ستمگر را در سينهها مىنشاند، راه مقاومت و ايستادگى در برابر آنان را در دل تقويت مىكند، با هر نظم ناعادلانهاى در ستيز است و با نُدبه عاشقانه و آگاهانه خود در پى زمينه سازى ظهور آن يار غايب از نظر است. عصاره اين فرهنگ مهدى دوستان را يارى مىكند تا شرايط بسيار دشوار را تحمل كنند و اميد نجاتبخشى را در زمان رجعت مهدى (عج) انتظار كشندو در نهایت نیز معرفت اين امام، رستگارى انسان را تأمين مىكند.
غايتمند سازى خلقت: در تربيت، بر اين نكته تاكيد مىشود كه زندگى بىهدف، قطعا، به پوچى و به بحران هويت مىانجامد. براى جلوگيرى از شيوع اين روحيه، خصوصا در جهان صنعتى كه مشكلات فراوانى را پيش روى انسانها قرار مىدهد، بايد به كانونى براى حركت و تلاش، توجه كرد. انديشهى مهدويت، مىتواند به انسان بياموزد كه جهت رسيدن به « جامعه آرمانى به محوريت امام مهدى (عج) »، همواره بايد به اين كانون فكر كرد و فعاليتهاى خود را بدان سو معطوف ساخت. طبيعى است كه اين فعاليت، انسان، را از پوچى مىرهاند و به سوى زندگى مالامال از حركت و نشاط سوق مىدهد. بدين ترتيب، انسان، خود را در سرنوشت جهان، مؤثر مىبيند و بنابراين مىكوشد به دستخود بهترين جهان را بسازد.
ناکارآمدی روشهاي موجود در گسترش فرهنگ مهدویت: ما در مباحث گذشته بدنبال آن بودیم که با بحث در مورد فرهنگ مهدویت، اهمیت این فرهنگ در جامعه معاصر و کارآیی آن را در جامعه معاصر نشان دهیم. ضرورت اتخاذ این فرهنگ در اصلاح جامعه ایجاب می کند که در گام اول خلاءهای موجود را برطرف کرده و در گام بعدی نیز به ارائه راهکاریی جهت نهادینه سازی آن در جامعه بپردازیم.
خلأ نهادينه شدن فرهنگ مهدوى در زندگى روزمره: در عرصه فرهنگ عمومى خلاءهايى وجود دارد و يكى از امور مهم در اين عرصه آن است که با وجود علاقه وافر به فرهنگ مهدويت در میان مردم، هنوز همگان با اعتقادات و ديدگاههاى صحيح در اين باره آشنا نمىباشد. بسيارى از مردم هنوز ديدگاه درست و صحيحى از فرهنگ مهدويت ندارند و حتى مهمتر از آن مىتوان به عدم پايبندى عملى به فرهنگ مهدويت در جامعه امروز ما اشاره كرد. گرچه دوستداران حضرت مهدى بسيار زيادند و تمامى مردم مسلمان چشم انتظار ظهور فرج هستند، اما صرف اعتقاد كافى نيست؛ بلکه مىبايست عملاً در زندگى روزمره، هماهنگ و سازگار با فرهنگ مهدوى زندگى كنيم. بعنوان مثال اگر ظلم و بىعدالتى را نامناسب مىدانيم بايد در عمل نيز از آن دورى كنيم.
عدم تبيين روزآمد و علمى ابعاد مهدويت: در زمينه علمى نيز خلأ مشهودى در زمينه تبيين روزآمد و علمى ابعاد مسئله مهدويت داريم و علی رغم تلاش محققان و دست اندركاران، هنوز از وضع مطلوب فاصله زيادى داریم. بعنوان مثال نشریات، حوزه های علمیه و دانشگاههای ما در نهادینه سازی فرهنگ مهدویت در جامعه هنوز روزآمد نشده اند؛ این در حالی است که ما مىبايست همواره مباحث دينى ـ اعتقادى خود را به زبان روز و با آخرين دستاوردها و مطالعات ارائه كنيم و نيازهاى علمى زمانه خود را مورد توجه قرار دهيم و اين همان نياز علمى جامعه ماست.
ضعف کانونهای دینی و مذهبی:
به کار نگرفتن روشهاي هنری و ادبی در ترویج فرهنگ مهدویت: ضعف دیگر ما به کار نگرفتن روشهاي هنری و ادبی در ترویج فرهنگ مهدویت است که با روحیه جوانان و نوجوانان تناسب ندارد و رغبت و شور و امید را در آنها ایجاد نمیکند. ابتدا تبليغات صحيح دربارة فرهنگ مهدوي و جلوگيري از ترويج افكار و عقايد نادرست كه تحت عنوان اسلام منتشر ميگردد. چه بسا در اين ميان عدهاي به نام ملاقات با امام زمان (عج) و تحت تأثير قراردادن مردم، آنها را منحرف سازند و در پناه آن به گمراه و فاسد نمودن عدهاي اقدام نمايند. بهترين راه براي جلوگيري از اينگونه مفاسد، ترويج معارف ناب محمدي است كه براي تحقق آن بايد از طريق شناخت و معرفت حقيقي امام، همراه با انتظار صحيح و سازنده بهره جست.
عدم هدفمندی و برنامهريزي دقیق: مسئله دیگر نداشتن هدف و برنامهريزي در نوشتن و تبلیغ مهدویت به زبان ساده و روان است که اگر متناسب با رشد جوانان و نوجوانان صورت گیرد، علاقه و شور را در آنها موجب شود. به علاوه لازم است در نوشتن کتاب یا هنگام سخنرانی، سیر منطقی محتوای مورد بحث رعایت گردد. در این زمینه باید از کلیگویی پرهیز کرد و از ضربالمثلهاي مناسب و واژگانی که به تصویرسازی ذهنی کمک میکند، استفاده نمود. [14]
وظایف نهادهای سیاسی فرهنگی در گسترش فرهنگ مهدویت در جامعه: براى كاربردى نمودن فرهنگ مهدويت در عرصههاى مختلف، توجه به نكاتى لازم و ضرورى است که ما در ادامه به آنها اشاره می کنیم:
تلاش براى نهادينه كردن فرهنگ مهدويت: نخستين قدم تلاش براى نهادينه كردن فرهنگ مهدويت است. نخستين كار نيز در اين زمينه ترويج صحيح فرهنگ مهدوى در ميان نسل جوان است. ما لازم است فرهنگ مهدوى را در مدارس و دبيرستانها و دانشگاههاى خود مطرح و ترويج نماييم. براى اين كار يك فعاليت بسيجى وار و فراگير لازم است. البته ما گاه با افت ديگرى نيز در زمينه فرهنگ مهدوى مواجه هستيم. به رغم شكلگيرى نهادها و مؤسسات مختلفى كه در زمينه فرهنگ مهدوى كار مىكنند، متأسفانه هنوز هماهنگى مناسبى بين آنها وجود ندارد. امكانات محدود ما با مديريت هماهنگ مورد استفاده قرار نمىگيرند. كارهاى تكرارى و موازى را به حداقل رسانيده و حداكثر بهره را از امكانات ببریم. در عرصه علمى نيز، گسترش كمى ـ كيفى مراكز علمى مهدويت پژوهى لازم است و در این زمینه باید در دانشگاهها و مراكز علمى، دروس و رشتههاى علمى مربوط به مهدويت فعال شده و حتی رسالههاى علمى حوزه و دانشگاه را نيز به سمت مباحث مهدويت جهت داده و همچنین متناسب با سن و جنس مخاطبان، در زمینه مهدویت مدرس تربیت کرده و آموزش مستمر روشمند با استفاده از جديدترين تكنيكهاى آموزشى را در دستور کار قرار دهیم. خارج ساختن بحث مهدويت از عرصههاى سنتى و وارد كردن آن در محيط هاى پژوهشى ـ علمى موجب آن مىشود كه مسئله مهدويت بر زندگى انسانها اثر گذاشته، آنها را با امام عصر(ع) مرتبط سازد.
تئورىپردازى پيرامون مهدويت: آموزه دينى مهدويت داراى دامنه تاريخى است و از بنيادىترين اصول اعتقادى مسلمانان شمرده مىشود؛ و در ميان ديگر اديان نيز با عنوان مصلح جهانى مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به اهميت موضوع مصلح جهانى در بين اديان، لازم است انديشمندان با تئورىپردازى و گفتوگوهاى علمى، نقد و نظرها و نكتهسنجىها و اظهارنظرهاى ژرف پيرامون اين آموزه، به قوت علمى اين موضوعِ بينالاديانى بيافزايند. متاسفانه در نظام جمهوری اسلامی ایران هنوز ما نتوانستهایم دكترين مهدويت را مانند تئوريهاى معاصر، عرضه كرده و به فرهنگسازى بپردازیم. این در حالی است که به عنوان مثال تئورى «سوسياليسم» بعد از انقلاب شوروى، چنان بر فرهنگ جهان اثر گذارد كه نيمى از جهان را تحت سيطره خويش درآورد.به طورى كه غالب عناصر فرهنگى از ادبيات سوسياليسم تأثير پذيرفت؛ و رمانها، فيلمها، نمايشنامهها، آثار هنرى، اقتصاد، سياست، توليد، روابط بينالملل، فلسفه، مبارزه سياسى، و بسيارى از ديگر زمينههاى فرهنگى با تفكر سوسياليسم آميخته شد و از آنها قرائتى سوسياليستى ارائه گرديد. اما امروزه دامنه فعاليتهاى فرهنگى ما در مورد آموزه وحيانى مصلح جهانى، بسيار اندك است و كمتر فعاليت ژرفى در اين عرصه صورت گرفته است. لذا شايسته آن است كه در عرصه تبليغ دينى، به سخنان سطحى و كليشهاى بسنده نكنيم، تا فرزندان ما ناخودآگاه چنين تصور نكنند كه انديشه دينى يك امر فرعى و حاشيهاى است.[15]
شکل دهی پژوهش عميق و علمى در تاريخ زندگى امام عصر(ع ): متأسفانه بايد گفت آنچنان كه تاريخ زندگى پارهاى از انديشمندان بزرگ مانند افلاطون، ارسطو، دكارت، كانت و... در عرصه های علمی کشور بالخصوص دانشگاهها، مورد پژوهش آكادميك و علمى قرار گرفته است، تاريخ زندگى امام زمان (عج) مورد مطالعه و پژوهش قرار نگرفته است. از زمان حيات افلاطون تا كنون بيش از 2400 سال مىگذرد. او در دورهاى مىزيست كه تاريخنگارى و آثار مكتوب بهندرت به چشم مىخورد و محققان درباره شخصيت او با محدويت منابع مواجهاند، اما با اين حال بيش از دو هزار كتاب پيرامون انديشههاى او نوشته شده است. در مقايسه، در فرهنگ ما شخصيت امام مهدى(ع) به قدر افلاطون مورد شناسايى قرار نگرفته و ما نتوانستهايم ارزش واقعى اين انسان آسمانى را به جهانيان بشناسانيم؛ در حالی که امام زمان (عج) هزار سال پس از افلاطون مىزيستهاند و متعلق به دورهاى هستند كه تاريخنگارى و كتابنويسى رايج بود، لكن ما هنوز نسبت به پيشوايان دينى خود شناخت تحليلى و منسجم نداريم و بسيارى از زواياى شخصيت آنان براى ما پنهان و مبهم مانده است.
از اين رو پيشنهاد مىشود كه علاوه بر وقايعنگارى، بهطور تخصصى به تحليل عقلانى و اجتماعى شخصيت آنها و دورهاى كه در آن مىزيستند، بپردازيم، و از كلىنويسى و سادهانگارى خوددارى كنيم؛ چرا كه اكتفا به پارهاى از مسائل سطحى و ابتدايى درباره ایشان و نپرداختن به پژوهش ژرف و روشمندانه، موجب آن مىگردد كه چهره تابناكش مخدوش يا این که بهطور ناقص معرفى شود.
ارائه تحلیل مبتنی بر واقع: عدم ارائه درست موضوع مهدويت يكى از عوامل مؤثر در گريز اشخاص از مسئله مهدويت، يا نداشتن باور عميق به امام عصر(ع) است. وجود پارهاى از سخنان نادرست و بىاساس درباره شخصيت آسمانى امام مهدى(ع) موجب شده است كه چهرهاى غير واقعى و اسطورهاى از ايشان ترسيم گردد و اينگونه پنداشته شود كه امام مهدى(ع) شخصيتى افسانهاى است، در حالى كه بنا بر اعتقاد ما، ايشان در ميان ما زندگى مىكنند و نسبت به زندگى ما آگاهى و اشراف دارند. اين تصوير نادرست تا حدى بدين خاطر است كه ما از احاديث موجود درباره امام مهدى(ع) تحليلى درست ارايه نكردهايم.
ايجاد كرسى مهدىشناسى در حوزه و دانشگاه: در تمامى دانشگاههاى جهان، براى شناخت افكار انديشمندان بزرگ، كرسيهاى تدريس وجود دارد و تخصص پارهاى از اساتيد، تنها تدريس افكار يك انديشمند است؛ به عنوان مثال حتی در ایران نیز برخى استادان در زمينه تدريس انديشههاى افلاطون، ارسطو، كانت، هايدگر و... تبحر دارند. حال سئوال این است که آيا اهميت اندیشمندان غربی در تاريخ فرهنگ ما از پيشوايان دين بيشتر است ؟آيا آنان در فرهنگسازى و شكلگيرى تمدن اسلامی اثرگذارتر بودهاند؟ [16]
بنابراين لازم است كه در دانشگاهها (دانشكدههاى الهيات، جامعهشناسى، اديان و مذاهب و...) براى هر يك از امامان(ع) از جمله امام مهدى (ع) كرسى درس ويژه پيشبينى شود و افرادى پرورش يابند كه درباره بزرگان هدايت و وحى صاحبنظر باشند. همچنين لازم است در حوزههاى علميه، در زمينه امامشناسى و مهدويت همانند بسيارى از مباحث نظرى به اجتهاد نظرى و بحثهاى گسترده پرداخته شود و در این زمینه حوزههاى علميه موظف هستند كه درباره روايات مهدويت، بحث و بررسى كنند و مردم را از فقر فرهنگى پيرامون امام زمان (ع) نجات دهند.
بهره بردارى بهينه از مجالس و محافل عمومى مهدويت: در هيچ مذهبى به اندازه مكتب تشيع در مجالس مذهبى شوق و علاقه و حوصله وجود نداشته و در هيچ مذهبى نمىتوان مجالسى همانند دعاى ندبه آن هم در روز تعطيل و در اولين ساعات بامدادى ديد. اين گونه مجالس منظم سرمايه بزرگى است كه به بركت وجود مقدس حضرت مهدى (عج) حاصل شده و بهره بردارى بهينه از دقايق و حتى ثانيههاى آن ضرورى است. تامل در این امر بیانگر آن است که گردانندگان مجالس مذهبى شيعه چه مسئوليت مقدس و سنگينى بر عهده دارند تا به تقويت سازمانى بنيادهاى اصيل دينى مردم بپردازند.
فرهنگ سازی موضوع مهدویت از طریق آثار هنری، ادبی، تبلیغاتی و...: فرهنگ مهدويت سزاوار آن است كه در قالب رمان، فيلم، نمايشنامه و آثار هنرى، در سطح جهانى ترويج شود. امروزه غربيها توانستهاند پيرامون تجربههاى عرفانى بعضى از قديسان خود فيلم بسازند و آن را ترويج كنند، اما ما هنوز نتوانستهايم درباره امام عصر(ع) آثار هنرى زيبا و ماندگار خلق كنيم. حال بر ماست که به گونهاي كه جامعه، نشانهاي از انتظار فرج داشته باشد با استفاده از امکانات روز به صورت مداوم به فرهنگ سازی در باب مهدویت مشغول باشیم، به گونهاي كه انتظار براي مردم امري مأنوس گردد. بر خلاف تبليغات رسانههاي غربي كه ظهور امام زمان (عج) را همراه با قتل و غارت نشان ميدهند، حقايق غيبت و عوارض آن براي مردم بيان شود و به جاي آن، رفاه و امنيت مهدوي، خصوصاً امنيت و آرامش رواني مطرح شود تا رغبت افراد به انتظار و زمينهسازي بيشتر گردد.
منابع:
1. قرآن کریم
2. شفيعي سروستاني اسماعيل، غرب و آخرالزمان، ماهنامه موعود، ش62.
3. پورسيدآقايي مسعود، سرمقاله، بازكاوي حقوق امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، فصلنامه انتظار، ش5
4. كليني محمدبن يعقوب، كافي
5. گولد جوليوس، ديليام كولب، فرهنگ علوم اجتماعي، (تهران: مازيار، 1376) چاپ گلشن
6. عبدی پور حسن، تاثيرهاى اجتماعى اعتقاد به مهدويت از ديدگاه جامعهشناسى، مجله انتظار، شماره 5
7. عنایت حمید، « ایدئولوژی شیعه در پیروزی انقلاب ایران»، ترجمه مینا منتظر لطف، ماهنامه فرهنگ توسعه، سال 1374، شماره 4
8. كربن هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، سید جواد طباطبائی، چاپ دوم: كویر، تهران 1377.
9. الگار حامد، ایران و انقلاب اسلامی، مترجمین سپاه پاسداران، انتشارات سپاه پاسداران، بیجا، بیتا
10. مجلسی علامه محمد باقر، بحارالنوار، جلد 2، بیروت؛ موسسه الوفا، 1983[1]
11. عملنیک مرتضی صادق، طرح راهبردی آمادهسازي زمینههای ظهور منجی عالم(عج)، مجموعه مقالات سومین همایش بین المللی دکترین مهدویت، قم؛ موسسه آینده روشن، 1386
12. موسوى گيلانى سيدرضى، راهكارهاى توسعه فرهنگ مهدويت، مجله موعود، شماره 45
پی نوشت ها:
[1] اسماعيل شفيعي سروستاني، غرب و آخرالزمان، ماهنامه موعود، ش62.
[2] مسعود پورسيدآقايي، سرمقاله، بازكاوي حقوق امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، فصلنامه انتظار، ش5، ص11.
[3] اسمائهم في السماء معروفة و في الارض مجهولة، محمدبن يعقوب كليني، كافي،ج2، ص242.
[4] جوليوس گولد، ديليام كولب، فرهنگ علوم اجتماعي، (تهران: مازيار، 1376) چاپ گلشن، ص 630 ـ 631.
[5] حسن عبدی پور، تاثيرهاى اجتماعى اعتقاد به مهدويت از ديدگاه جامعهشناسى، مجله انتظار، شماره 5
[6] همان
[7] حمید عنایت، « ایدئولوژی شیعه در پیروزی انقلاب ایران»، ترجمه مینا منتظر لطف، ماهنامه فرهنگ توسعه، سال 1374، شماره 4، ص 9.
[8] . هانری كربن، تاریخ فلسفه اسلامی، سید جواد طباطبائی، ص 105 ـ 106، چاپ دوم: كویر، تهران 1377.
[9] حامد الگار، ایران و انقلاب اسلامی، مترجمین سپاه پاسداران، انتشارات سپاه پاسداران، بیجا، بیتا، ص 14 ـ 15.
[10] وَ لَقَد كَتَبْنا فى الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكرِ اَنَّ الاَرْضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحُونَ: در زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتيم: بندگان شايسته¬ام [درآينده] وارث حكومت زمين خواهند شد
[11] اولئِكَ المُخْلَصونَ حقاً و شِيعَتُنا صِدْقاً وَ الدُّعاةُ الى دِينِ اللهِ سِرّاً وِ جَهْراً: آنان حقيقتاً انسانهايى خالص شده و شيعيان راستين ما هستند كه مردم را آشكار و نهان به سوى دين خداوند دعوت مى¬كنند
[12] علامه محمد باقرمجلسی، بحارالنوار، جلد 2، بیروت؛ موسسه الوفا، 1983، ص 322.
[13] مرتضی صادق عملنیک، طرح راهبردی آمادهسازي زمینههای ظهور منجی عالم(عج)، مجموعه مقالات سومین همایش بین المللی دکترین مهدویت، قم؛ موسسه آینده روشن، 1386، ص 168
[14] همان
[15] سيدرضى موسوى گيلانى، راهكارهاى توسعه فرهنگ مهدويت، مجله موعود، شماره 45.
[16] سيدرضى موسوى گيلانى، همان.
کمیته علمی همایش بین المللی دکترین مهدویت