نخستین نویسندگان دوران رضاشاه (در ده سالِ نخستین)

در آغاز این دوره دو کتاب درخور ملاحظه منتشر شدند، یکی مجموعه‌ای داستان کوتاه و دیگری رُمانی دوجلدی. هر دو اثر گونه‌ای نقد اوضاع اجتماعی بودند، هر دو سبک ادبی جدیدی آوردند و توجه فراوان برانگیختند. ولی در حالی که
دوشنبه، 1 آذر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نخستین نویسندگان دوران رضاشاه (در ده سالِ نخستین)
 نخستین نویسندگان دوران رضاشاه (در ده سالِ نخستین)

 

نویسنده: حسن کامشاد

 

 

در آغاز این دوره دو کتاب درخور ملاحظه منتشر شدند، یکی مجموعه‌ای داستان کوتاه و دیگری رُمانی دوجلدی. هر دو اثر گونه‌ای نقد اوضاع اجتماعی بودند، هر دو سبک ادبی جدیدی آوردند و توجه فراوان برانگیختند. ولی در حالی که اولی با واقع‌گرایی به محتوای اصلی‌اش پرداخته بود و گامی راستین در راستای تجدید حیات ادبی محسوب می‌شد، دومی چیزی بیش از تقلیدی سُست از رُمان‌نویسی رمانتیک اروپایی نبود. اهمیت این دو کتاب، به هر رو، آن بود که دو راه متفاوت پیش پای نسل آینده‌ی نویسندگان ایران نهادند.
اثر نخست، یکی بود یکی نبود (برلین، 1921 / ذی القعده‌ی 1337)، به قلم محمدعلی جمال‌زاده، به زبان زنده و به عمد گفت و شنود نوشته شده بود و با وجود شکل و محتوایی تازه، همه چیز این کتاب بی‌اندازه ایرانی می‌نمود. در دیباچه‌ی کتاب که در حکم نوعس «مانیفست» مکتب جدید ادبی است، نویسنده انشای ساده و بی‌تکلف را توصیه می‌کند و دیگران را فرا می‌خواند که به سبکی نزدیک‌تر به زبان محاوره‌ی مردم چیز بنویسند و اصطلاحات روزمره را هرچه بیشتر به کار برند. در ضمن فهرست کوتاهی از این‌گونه کلمات عامیانه را که در لغت‌نامه‌های معمولی یافت نمی‌شود، به عنوان نمونه، در پایان مجموعه داستان کوتاه خود می‌آورد.
سبک و زبان برگزیده‌ی جمال‌زاده، با آنکه امروزه به شکلی در نوشته‌ی هر نویسنده‌ی سرشناسی مشاهده می‌شود، در آغاز مورد توجه نویسندگان باب روز زمان رضاشاه قرار نگرفت. از سرمشق او کسی پیروی نکرد تا اندکی بعد که صادق هدایت آمد و سبک نوین در کارهای او بلوغ یافت. در واقع در سایه‌ی نفوذ هدایت است که نسل معاصر نویسندگان ایران صمیمانه به کاربرد بی‌پروای زبان عامیانه روی آورده‌اند.

مشفق کاظمی

به هر حال، زبان و سبک برگزیده‌ی اکثر نویسندگان زمان رضاشاه به پیروی از کتاب دوم، تهران مخوف (1301)، نوشته‌ی مرتضی مشفق کاظمی بود: رُمانی رمانتیک در دو جلد، بیشتر در وصف وضعِ ناپسند زنان ایران در اوایل این دوران. قهرمان داستان، فرخ، و دختر عمه‌اش، مهین، از کودکی همبازی بوده‌اند، با هم بزرگ شده‌اند و می‌خواهند با هم ازدواج کنند. اما پدر مهین، مردی پست و مال‌پرست، به لحاظ تهیدستی فرخ، با این پیوند مخالف است. پدر بدون توجه به احساسات دختر می‌خواهد او را به عقد جوان هرزه‌ای درآورد که پسر یک شاهزاده است (وعده‌ی کرسی نمایندگی مجلس نیز در انتخابات بعدی به پدر داده شده است). کشمکشی در می‌گیرد. در سویی دلبستگی و فداکاری دو دلداده‌ی جوان و شور و شوق آنها را برای به هم رسیدن مشاهده می‌کنیم و در سوی دیگر در برابر آنها دسیسه‌های مخالفان را، که درونمایه و طرح و پیرنگ داستان را می‌سازند. حکایت با مرگ مهین و تبعید فرخ به پایانی اندوهناک می‌رسد.
مضمون اصلی کتاب مسائلی چون حقوق زنان، رسوم کهنه‌ی زناشویی، فحشا و امثال اینها را در برمی‌گیرد که شایان توجه است. نویسنده پی‌درپی به شماری از مفاسد دیگر اجتماعی، برای نمونه فساد طبقه‌ی حاکم، شرارت پلیس و محرومیت‌های اجتماعی به طور کلی اشاره می‌کند و ضمن محکوم کردن عناصر ارتجاعی، درصدد است گزارش‌گونه چشم خوانندگانش را به واقعیات عصر جدید بگشاید. پاره‌ای صحنه‌ها اینجا و آنجا، مثلاً مناظر فاحشه خانه، با زبردستی ترسیم شده‌اند. اما تصویر کلی قانع کننده به نظر نمی‌رسد، تا اندازه‌ای به این سبب که زبان نویسنده با وجود سهولت به دور از سخن واقعی مردم است و نیز برای اینکه بین ضروری و غیر ضروری فرق نمی‌گذارد. بیش از حد وارد جزئیات فرعی و زائد می‌شود، به طوری که گاه رشته‌ی اصلی روایت از دست می‌رود. از این گذشته طرح‌ریزی داستان هم ضعیف است، موقعیت‌ها و برخوردها اغلب ناشیانه و اتفاقی پیش می‌آیند و چهره‌ها به ندرت رنگ راستینِ زندگی به خود می‌گیرند. مثلاً فرخ تجسمی است از فضایل و آرمان‌های نسل جوان، اما چهره‌ای که ما در داستان می‌بینیم آدمی است تن‌پرور که کار در دستگاه‌های دولتی را دون شأن خود می‌داند و بدین قرار، گویی شغل دیگری برای یک مرد جوان وجود ندارد، ایام را به غفلت می‌گذارند. تمام وقتش صرف عشق‌بازی می‌شود. بخش بزرگی از کتاب وقف مشکل دختران جوان، به ویژه از خانواده‌های محترم است که به روسپی‌گری روی می‌برند و نویسنده در توصیف تیره‌بختی این قربانیان اجتماع مهارت فراوان به خرج می‌دهد. اما وقتی پای استدلال به میان می‌آید، متأسفانه می‌لنگد. تحلیل او از فحشا و مشکلات اجتماعی دیگر شناخت چندانی از عوامل اقتصادی و اجتماعی بنیادی ندارد، برخورد او بیشتر توصیفی است تا استنباطی. پیوسته به عواطف توسل می‌جوید و شعارهای اخلاقی کلیشه‌ای سر می‌دهد. (1)
زبان تهران مخوف، اگرچه نسبتاً ساده، تأثیرگذاری یکی بود یکی نبود را ندارد، چون به اندازه‌ی کافی از زبان مردمی بهره نمی‌گیرد. سبک و انشای آن شبیه مقاله‌نویسی روزنامه‌نگاران سالیان اخیر است که برای ابراز به اصطلاح نوگرایی، منابع فرهنگ ملی را از یاد می‌برند و بیشتر و بیشتر به اصطلاح‌های فرنگی تکیه می‌کنند. در زبانی چون فارسی، سرشار از واژگان رسا و شیوه‌ی بیان گویا، ترجمه‌ی تحت‌اللفظی اصطلاحات بیگانه و کاربرد مفرط اینها در اثری ادبی عادتی نابخشودنی است.
نقایص تهران مخوف تا حدی به تفصیل آمد چون اینها، شاید ناگزیر، وجه اشتراک شمار زیادی از کارهای ادبی کم‌مایه‌ی این زمانه‌اند، که ملتی می‌کوشید حرف‌های تازه بزند. در میان نوشته‌های نخست این دوره در کتاب احمدعلی خداداده، روز سیاه کارگر (1305) و روز سیاه رعیت (1306)، در شرح زندگی و مسکنت کارگران و دهقانان، لحن و مضمونی استثنایی دارند. اما رویکرد بیشتر نویسندگان نه به مشکلات توده‌ها، بلکه اختصاصاً به وضعیت زنان است.

عباس خلیلی

در آثار پُرشمار عباس خلیلی، سردبیر روزنامه‌ی اقدام، برای نمونه در روزگار سیاه (1303)، انتقام (1304)، انسان (1304) و اسرار شب (1305)، مضمون عمده حقوق زنان، ازدواج‌های اجباری، فحشا و لغزش‌های اخلاقی جوانان است. این نویسنده تعدادی کارهای دیگر هم دارد؛ ملغمه‌ای از موضوع‌های جورواجور، داستان‌ها و اندیشه‌های برگردانده یا اقتباس شده از نشریه‌ها و نویسندگان خارجی. سبک خلیلی در این نوشته‌ها - که بهترین نمونه‌اش را می‌توان در رشحات قلم (1311) دید - همان‌گونه که منتقدی گفته، «آمیزه‌ی ناخوشایند [است] برآمده از ترجمه‌ی منثور اشعار اروپایی و عنصر کلاسیک تغزل فارسی». (2)

ربیع انصاری

ربیع انصاری نویسنده‌ی دیگری بود که با اثر اولش، جنایات بشر (1309)، به شهرت رسید. مضمون آشناست: فاحشه‌گری. دسته‌ای قاچاقچی دست‌اندرکار روسپی‌گری اجباری، دو دختر از خانواده‌هایی آبرومند را می‌ربایند و آنها را به فاحشه‌خانه‌ای در کرمانشاه می‌فروشند. طرز وحشیانه‌ی به دام انداختن این دو دختر، رفتار نفرت‌انگیز با آنها و دیگر قربانیان و سرنوشت اندوهبار آنها، با رقت و قلم زودرنج وقایع‌نگاری احساساتی نوشته شده است. ربیع انصاری بیشتر دردهای اجتماع را ناشی از اشاعه‌ی تمدن جدید می‌داند و عنوان فرعی کتابش، آدم‌فروشان قرن بیستم نیز از همین برداشت ناشی می‌شود. خود داستان تأثربرانگیز است، اما مکث‌های مکرر نویسنده برای موعظه و سبک بیش از حد جدی‌اش خواندن را دشوار می‌سازد.
کتاب دوم انصاری، سیزده نوروز (1311)، در حال و هوای جشن و شادی سال نو ایرانی آغاز می‌شود ولی هرچه پیش می‌رود با شرح رنج و تحقیر حزن‌آور خانواده‌های کُرد مقیم شمال غرب کشور تیره‌تر می‌گردد. موضوع کتاب، گذشته از نوآوری ادبی آن، اهمیت سیاسی و جامعه‌شناختی ویژه‌ای دارد، چرا که روشنگر زندگی داخلی افراد اقلیت دورافتاده‌ای است؛ که در سال‌های اخیر در نتیجه‌ی سیاست غلط دولت و تحریک‌های خارجی مایه‌ی بی‌نظمی‌های بسیاری بوده‌اند. این اثر می‌توانست زنگ خطر به موقعی باشد، حیف که نویسنده مواد و مصالح نادر خود را با عقل و بصیرت کافی به کار نبرده است. کتاب انصاری حائز مقدار زیادی انتقاد از مأموران دولتی و چگونگی اداره‌ی امور و دستگاه حقوقی است، ولی انشای شلخته، ساختار داستان و تمایل بی‌حد نویسنده به گزافه‌گویی و بزرگ کردن رویدادها، اثر ژرف یا پایداری بر خواننده نمی‌گذارد.
و نوشته‌ی دیگری باز هم درباره‌ی مسائل زنان، رُمان عشقی یحیی دولت آبادی به نام شهرناز (1303) است که عشق را پایه‌ی طبیعی زناشویی می‌شمارد و ازدواج به تصمیم و اراده‌ی پدر و مادر را محکوم می‌کند.

پی‌نوشت‌ها

1. کارهای دیگر این نویسنده، گل پژمرده (1308)، رشک پربها (1309) و یادگار یک شب (1340) موفقیت چندانی به دست نیاوردند. کتاب آخر دنباله‌ی تهران مخوف است.
2. M. Shaki, Charisteria Orientalia (1956), p. 309.

منبع مقاله :
میرجلیلی، حسین... [و دیگران]، (1389)، توسعه‌ی سیاسی و اقتصادی در جهان اسلام، تهران: نشر كتاب مرجع، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.