شاعر: مجتبی صادقی
دفترچههای گریه که هر شب گشوده است
این بار با عطش سر مطلب گشوده است
این فصلهای خیس که سرشار از دعاست
مانند سجدههای شما لب گشوده است
در خیمههای سوخته آواز زخمیات
هفتاد و دو دریچۀ بر تب گشوده است
بعد از عروج پرپر گلهای نینوا
درهای باغ گریه مرتب گشوده است
قفل چهارمین غزل عاشقانه را
این بار نیز اشک مرکب گشوده است