اقتراح رنج و گنج بهار

شعر «رنج و گنج» محمدتقی بهار برای بسیاری از ایرانیان شعری شناخته شده است. این شعر در كتاب‌های درسی ابتدایی نسل‌های مختلف در طول حدود پنجاه سال گذشته مكرر به چاپ رسیده است. شعر «رنج و گنج» نخستین بار در ماه
پنجشنبه، 2 دی 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
اقتراح رنج و گنج بهار
 اقتراح رنج و گنج بهار

 

نویسنده: احمد كریمی حكّاك
مترجم: مسعود جعفری




شعر «رنج و گنج» محمدتقی بهار برای بسیاری از ایرانیان شعری شناخته شده است. این شعر در كتاب‌های درسی ابتدایی نسل‌های مختلف در طول حدود پنجاه سال گذشته مكرر به چاپ رسیده است. شعر «رنج و گنج» نخستین بار در ماه دلو 1297/ ژانویه 1919 در شماره‌ی نهم مجله‌ی دانشكده منتشر شد و نمونه‌ای درخشان از نوعی وام‌گیری ادبی را پدید آورد كه ماهیت و اهمیت آن درخور بررسی است. متن شعر بهار چنین است:

برو كار می‌كن مگو چیست كار *** كه سرمایه‌ی جاودانی است كار
نگر تا كه دهقان دانا چه گفت *** به فرزندگان چون همی خواست خفت
كه میراث خود را بدارید دوست *** كه گنجی ز پیشینیان اندر اوست
من آن را ندانستم اندر كجاست *** پژوهیدن و یافتن با شماست
چو شد مهرگان كشتگه بر كنید *** همه جای آن زیر و بالا كنید
نمانید ناكنده جایی ز باغ *** بگیرید از آن گنج هر جا سراغ
پدر مرد و پوران به امّید گنج *** به كاویدن دشت بردند رنج
به گاوآهن و بیل كندند زود *** هم اینجا هم آنجا و هرجا كه بود
قضا را در آن سال از آن خوب شخم *** ز هر تخم برخاست هفتاد تخم
نشد گنج پیدا ولی رنجشان *** چنان چون پدر گفت شد گنجشان. (1)

شعر بهار براساس «دهقان و فرزندانش» اثر لافونتن سروده شده است كه فابل نهم از كتاب پنجم فابل‌ها است. شعر بهار با ترجمه‌ای منثور از متن لافونتن همراه است كه پایبند به اصل است. متن ترجمه‌ی منثور مندرج در دانشكده چنین است:

اقتراح

«زارع و پسران وی»
كار كنید و رنج برید. این یك سرمایه‌ای است كه هرگز گم نخواهید كرد.
یك زارع متمّول چون نزدیكی مرگ را حس كرد، پسران خود را احضار نموده بدون شاهدی به آنها گفت: «مبادا میراثی را كه نیاكان ما برای ما گذاشته‌اند بفروشید؛ چه گنجی در آن مدفون است. من جای آن را نمی‌دانم، ولی قدری استقامت از طرف شما آن را كشف خواهد كرد و به مقصود نایل خواهید شد. همین كه پاییز نزدیك شد زمین را برگردانید، بكنید، بكاوید، بیل بزنید، جایی را نگذارید كه دست نخورده بماند». پدر مرد و پسران زمین را اینجا و آنجا و همه جا برگردانیدند و به طوری خوب شخم كردند كه در آخر سال ضعف محصول همه ساله را داد. گنجی در زمین نیافتند، ولی پدر دانا به اولاد خود فهمانید كه كار كردن گنج است. (فون‌تن) (2)
زمینه‌ی خاصّی كه نخستین بار متن «رنج و گنج» در آن منتشر شده هم خودش اهمیت دارد و هم به لحاظ پیوندهایش با دیگر بخش‌های مجله دارای اهمیت است. بخشی از مجله كه ترجمه‌ی منثور متن فرانسوی البته بدون نام مترجم و متن شعر بهار را در بردارد، عنوان «اقتراح» را بر خود دارد. (اقتراح كه لفظاً به معنی «بدیهه‌گویی» است، به معنی دقیق‌تر، نوعی آزمون ارتجالی برای سنجش «قریحه‌ی» شاعری تلقی می‌شده است). به نظر می‌رسد كه استفاده از این اصطلاح برای اشاره به بخشی از مجله‌ای ادبی كه شامل ترجمه‌ی منثور یك متن خارجی و یك یا چند شعر فارسی سروده شده براساس آن باشد، با مجله‌ی دانشكده آغاز شده است. در این مسابقه‌ چندین شعر فارسی كه شاعران مختلفی آنها را سروده‌اند و همگی مفهوم و اندیشه‌ی اصلی برگرفته از متن خارجی را به نظم درآورده‌اند به رقابت می‌پردازند و در عین حال هر یك از این شاعران در انتخاب قالب شعر، وزن عروضی و نظام قافیه‌ِ اشعارشان كاملاً آزادند. (3) واژه‌ی «اقتراح» و تعدّد شركت كنندگان طبعاً مفهوم نوعی مسابقه‌ی ادبی را القا می‌كند كه به احتمال بسیار برای پروراندن قریحه و حسّ كنجكاوی شاعران برای یافتن مناسب‌ترین و مؤثّرترین راه‌های بومی كردن متن‌های ادبی اروپایی در زبان فارسی طرّاحی شده است. به نظر می‌رسد كه جنبه‌ی رقابتی این عمل به تدریج بیشتر شده است، زیرا همین كار كمی بعدتر «مسابقه‌ی ادبی» نام گرفته است. (4) این پدیده در دهه‌های 1310 و 1320/ 1930 و 1940 رواج گسترده‌ای یافت؛ هر چند شاید هنوز هم بتوان نمونه‌هایی از آن را در نشریات ادبی ایران مشاهده كرد.
به نظر می‌رسد این بخش در مجله‌ی دانشكده از درون بخش كوچك‌تری بیرون آمده كه در واقع نقش ستون پُركن نشریه را برعهده داشته و معمولاً در انتهای مقاله‌های طولانی مجله و در قسمت پایین صفحه كه تا حدودی سفید می‌مانده، جای می‌گرفته است. در این جاهای خالی ترجمه‌ی كلمات قصار و اندرزهایی از برخی شخصیت‌های ادبی اروپا به چاپ می‌رسیده است. مثلاً كلمات قصار چاپ شده در شماره‌ی اول چنین نام‌هایی را بر خود دارند: شیلر، فلاماریون، ارمان، بوردالو و ویكتور هوگو. (5) نخستین بار كه اصطلاح «اقتراح» در دانشكده ظاهر می‌شود، عنوانِ فرعی «در قطعات ادبی فرانسه»‌ را نیز به همراه دارد. مطلبی كه ذیل این عنوان درج شده ترجمه‌ی منثوری از یك بخش از پیروس بوالو است كه به دنبال آن سروده‌ای از بهار آمده كه چنین معرفی شده است: «ترجمه‌ی نظمیه‌ی قطعه‌ی بوالو» (6). چنین عنوان‌هایی در اقتراح‌های بعدی دانشكده دیده نمی‌شود.
در بخشی از مجله كه ترجمه‌ی منثورِ قطعه‌ی «دهقان و پسرانش» اثر لافونتن به چاپ رسیده، شعر بهار پس از ترجمه‌ی منثور این فابل درج شده است. این واقعیت نشان می‌دهد كه ترجمه‌ی منثور شعر لافونتن گامی مقدماتی و ضروری در خدمت «بدیهه‌گویی» و هنرنمایی شاعر فارسی‌زبان به حساب آمده است. از آنجا كه شاهدی در دست نداریم كه بهار مستقیماً به فابل لافونتن دسترسی داشته (می‌دانیم كه او چندان فرانسه نمی‌دانسته است)، می‌توانیم چنین تصور كنیم كه برخی ویژگی‌های سبك شناختی ترجمه‌ی منثور فارسی در شكل دادن و نیز محدود كردن شعر او از اهمیت خاصی برخوردار است. بنابراین، در اینجا اندكی به این نكته توجه می‌كنیم. ترجمه‌ی منثور فارسی كه «زارع و پسران وی» عنوان دارد، حتی با در نظر گرفتن معیارهای ترجمه‌ی ادبی مرسوم در آن عصر، ساده و بی‌پیرایه است. این متن به اسلوب نثر معمول فارسی نوشته شده، همه‌ی سطرهای آن كامل است و گویی داستانی است كه از یك كتاب نثر فارسی برگرفته شده است؛ درصدد ایجاد هیچ‌گونه آرایه‌ی بلاغی یا واژگانی یا حالت ادبی خاصی در نحو یا سبك نگارش نیست و غرض اخلاقی فابل لافونتن را به این صورت برجسته كرده است كه ترجمه‌ی فارسی دو سطر اول را با حروف سیاه چاپ كرده است. بدین‌صورت، سطر اول سروده‌ی لافونتن در فارسی به شكلی درآمده كه قابل سنجش با اصل آن است: «كار كنید و رنج برید. این یك سرمایه‌ای است كه هرگز گم نخواهید كرد.» (7)
ترجمه‌ی منثور فارسی، با وجود طرز بیان و سبك خشك و ملال‌آوری كه دارد، برخی از لغات كلیدی بهار را در اختیار او نهاده است؛ لغاتی همچون «رنج» (La Peine)، «گنج» (trésor)، «سرمایه» (Le fonds) و «میراث» (L`heritage) همچنین واژگان این ترجمه مبنایی فراهم آورده كه برخی از عبارت‌ها، گروه‌های اسمی و فعلی و ساخت‌های ادبی مورد استفاده‌ی بهار شكل بگیرد. برای مثال، در این عبارت شعر بهار: «من آن را ندانستم اندر كجاست»، می‌توان به آسانی تأثیر این جمله‌ی ترجمه‌ی منثور را دید. «من جای آن را نمی‌دانم.» یا ساختاری نحوی مثل «هم اینجا هم آنجا و هرجا كه بود» را به سادگی می‌توان به جمله‌ی «اینجا و آنجا و همه جا» در ترجمه‌ی منثور بازگرداند. سرانجام، هر چند كه دو واژه‌ی قافیه‌دار «رنج» و «گنج» در ترجمه‌ی منثور به كار رفته‌اند، اما سعی نشده كه ظرفیت بالقوه‌ی آنها مورد استفاده قرار گیرد و حتی نشانه‌ای از آگاهی مترجم از ویژگی خاصّ این دو واژه دیده نمی‌شود. بهار هر كدام از این واژه‌ها را چند بار به كار برده و آنها را دو بار قافیه كرده است؛ یك بار در بیت هفتم و بار دیگر در بیت آخر. به این ترتیب، بر پیوند نهایی مفاهیمی تأكید كرده است كه این كلمات درصدد بیان آن‌اند. فرهنگ عصر نیز این ظرفیت را مورد توجه قرار داده و در چاپ‌های پی در پی دیوان بهار و نیز در كتاب‌های درسی، این دو واژه‌ی هم قافیه جای عنوان شعر را گرفته‌اند. (8)
حذف‌ها و اضافه‌هایی كه بهار در عناصر سازنده‌ی متن صورت داده نیز اهمیت ویژه‌ای دارند. بهار با تغییر دادن عبارتی كه كار را سرمایه‌ای می‌شمارد « كه هرگز گم نخواهید كرد» و استفاده از صفت «جاودانی» به جای آن، به دستور اخلاقی مطرح شده در سطر اول ویژگی مثبتی داده است. با این تغییر، توصیفِ كار كه در جمله‌ای منفی بیان شده به صفت مطلقی برای آن تبدیل می‌شود. در متن داستان نیز بهار اشاره به عدم حضور شاهد را حذف می‌كند كه هم در ترجمه‌ی منثور و هم در اصل فرانسه دیده می‌شود. در ترجمه‌ی منثور، این جمله‌ی لافونتن كه می‌گوید: «بدون [حضور] شاهدی به آنها گفت» (9) به گونه‌ای تحت اللفظی به فارسی درآمده است: «بدون شاهدی به آنها گفت». با این حال، تغییر ظریفی رخ داده است. در اصل فرانسه مفهومی كه منتقل می‌شود این است كه ملاقات مرد دهقان با پسرانش در خلوت انجام شده است. بنابراین، عبارت فرانسوی نوعی كنایه‌ی ادبی را در خود دارد.
همچنان كه در مورد رازهای خانوادگی مرسوم است و با حال و هوای حكایت تناسب دارد، مرد دهقان در خلوت راز را با پسرانش در میان می‌نهد. این حلقه‌ی ارتباطی در ترجمه‌ی منثور غایب است. در زبان فارسی این مفهوم می‌توانست به صورتی رایج‌تر چنین ترجمه شود: «در خلوت» یا «محرمانه» یا «دور از چشم دیگران». عبارت «بدون شاهد» با‌هاله‌ی حقوقی و قضایی‌اش، نوعی پنهان كاری را می‌رساند كه بیشتر متناسب با توطئه چینی است تا در میان گذاشتن رازی خانوادگی. این نكته احتمالاً به ظهور یك زبان خاصّ حقوقی در گفتمان فرهنگی عصر مربوط می‌شود كه فرهنگی بود در حال نو شدن و عرفی شدن. عبارت فارسی در معرض این خطر قرار دارد كه توجه ما را از مفهوم درسی كه مرد دهقان می‌خواهد به پسرانش بدهد دور كند و آن را به مسیرهایی پیش‌بینی نشده و غیرمنتظره بكشاند. به عبارت دیگر، با این كه «شاهد» معادل فارسی مناسبی برای واژه‌ی فرانسوی "témoins" است، مفهوم سخن لافونتن در فرآیند انتقال از نظم فرانسه به نثر فارسی دچار تغییر شده و به همین دلیل ممكن است این جمله‌ی فارسی در نظر بهار ناهمگون، بی‌ربط و حتی گمراه‌كننده جلوه كرده باشد. وی از هرگونه اشاره‌ی صریح به محرمانه بودن این دیدار خودداری می‌كند و برای انتقال مفهوم موردنظر از عبارت «به فرزندگان» استفاده می‌كند.
تغییرهای حادث شده در متن كه جنبه‌ی فرهنگی دارند چندان فراوان‌اند كه نمی‌توان همه‌ی آنها را برشمرد. بهار به فروش مال موروثی اشاره‌ای نمی‌كند و این مفهوم را به گونه‌ای دیگر و در قالب نصیحت پدر به فرزندان بیان می‌كند: ‌«میراث خود را بدارید دوست.» به این ترتیب، شاعر به مفهوم میراث معنای انتزاعی وسیع‌تری می‌دهد و مجازاً آن را با مفاهیمی همچون «زمین كشاورزی» و از آنجا با «كشور» و شاید «فرهنگ» ایران در یك راستا قرار می‌دهد. این مفهوم، به گونه‌ای دقیق‌تر، با تصویر ایران به عنوان «میراث ایرانیان» متناسب است و با گفتمان میهن‌دوستانه‌ی عصر نیز انطباق كامل دارد. (10) شعر بهار، برخلاف متن منثور، از فعالیتی كه پسران دهقان باید انجام دهند تصویری ملموس‌تر ارائه می‌دهد و به جای دستورالعمل دست و پاگیر و انتزاعی متن منثور كه می‌گوید: «قدری استقامت از طرف شما آن را كشف خواهد كرد»، چنین می‌گوید كه «پژوهیدن و یافتن با شماست». كلمات و عبارت‌های دیگری هم از جانب شاعر اضافه شده تا شعر را از لحاظ فرهنگی استحكام بیشتری بدهد. جایگزین كردن كلماتی مثل «مهرگان» به جای «پائیز» (كه در ترجمه‌ی منثور به جای كلمه‌ی فرانسوی L`août [اگوست] به كار رفته) و افزوده‌هایی مثل «دشت»، «كشتگه»، «باغ» و «گاوآهن» محور فرهنگی شعر را از نو سامان داده و آن را متمایز گردانیده و به آن توانایی داده كه تصویری مؤثّر را در ذهن خواننده‌ی فارسی زبان غرس كند.
مهم‌تر از همه، بهار با موفقیت كامل اقتضائات ناشی از قافیه و وزن را به نقطه‌ی قوت شعر خود تبدیل می‌كند و تأثیر ادبی خاصّی پدید می‌آورد كه در فرهنگ زیباشناختی عصر او، به آشكارترین وجه، نظم را از نثر متمایز می‌گرداند. در بیت اول تكرار كلمه‌ی «كار» تأكیدی است بر این پیام كه كار، براساس آموزه‌ی اخلاقی این حكایت، یك فعالیت مهمّ انسانی است. در بیت دوم قافیه‌ی «گفت/خفت» به شاعر امكان می‌دهد كه مرگ پدر را با استفاده از اصطلاح «خواب» بیان كند كه استعاره‌ای است برای مرگ. در بیت سوم كاربرد ضمیر «او» برای زمینی كه گنج استعاری موردنظر پدر در آن پنهان شده موجب شخصیت بخشی به آن می‌شود و شعر را به فضای كلاسیك نزدیك‌تر می‌كند. این فرآیند در دو بیت پایانی به اوج خود می‌رسد؛ جایی كه واژه‌ی «شخم» كه در ترجمه‌ی منثور هم به كار رفته، با واژه‌ی «تخم» همراه می‌شود و در جمله‌ی ضرب المثل واری جای می‌گیرد كه معنای كنایی آن در زبان فارسی برداشت خوب محصول زراعی است. بدین‌ترتیب، مصراع «ز هر تخم برخاست هفتاد تخم»، در همان حال كه فاصله‌ی میان یك بذرِ زمان كاشتن و هفتاد بذرِ هنگام درو را نشان می‌دهد، به فاصله‌ی بزرگ‌تری نیز اشاره دارد كه كنش سطحی متن منثور را از كنایات و تلمیح‌های عمیق شعر بهار كه ریشه در زبان فارسی دارد جدا می‌كند.
و اما در باب غرض اخلاقی اثر لافونتن، چنین به نظر می‌رسد كه دخل و تصرف بهار در متن منثور فارسی به این منظور صورت گرفته كه درسی را كه در آن یافته مورد تأیید و تأكید قرار دهد. شعر بهار كار را به لحاظ اخلاقی ستایش می‌كند زیرا او به عنوان عضوی شاخص از جامعه‌ی روشنفكری ایران مصمّم است كه این درس آموزنده را در ذهن هموطنان خود حك كند. تلاش او را به آشكارترین وجه در پایان شعر می‌توان دید كه مفهوم یكی بودن كار و گنج آن چنان كه در اصل فرانسوی آمده به بازگویی ویژگی جاودانه بودن سرمایه‌ای تبدیل می‌شود كه همان كار كردن است. در حالی كه گنج ثروتی باد آورده است، كار منبع زوال‌ناپذیر ثروت است و فرزندان دهقان می‌توانند در فصل‌های زراعی بعد هم از آن برای دست یافتن به نتیجه‌ی مطلوب بهره ببرند. علاوه بر آن، مردم برای دست یافتن به گنج‌های نهان شده در دل زمین منبع موثّقی از دانش در اختیار ندارند، اما پسران دهقان می‌دانند كه با استفاده از امكانات بالقوّه‌ی كار می‌توانند آن را به ثروت تبدیل كنند. همه‌ی اینها كه به نحوی در اصل فرانسه و ترجمه‌ی منثور حضور دارند، در روایت شاعرانه‌ی بهار بیشتر تقویت می‌شوند و برجستگی می‌یابند و در نتیجه غرض اخلاقی لافونتن برای خوانندگان شعر فارسی دریافتنی‌تر می‌شود. برای نمونه می‌توان یادآوری كرد كه اصل فرانسه و ترجمه‌ی منثور فارسی این حكایت با یك معادله‌ی ساده پایان می‌پذیرد: «Le travail est un trésor/ كاركردن گنج است». اما شعر بهار رنج را «در حال شدن» یا «تبدیل شدن» به گنج می‌داند و بدین‌ترتیب با تأكید بر فرآیند به جای نتیجه، میان حكایت و غرض اخلاقی آن پیوندی استوارتر برقرار می‌كند: «رنجشان *** شد گنجشان».
نكته‌ی دیگری نیز در باب مفاد اخلاقی شعر بهار یادكردنی است. بیت ماقبل آخر چنین است‌: «قضا را در آن سال از آن خوب شخم/ ز هر تخم برخاست هفتاد تخم.» در این بیان دو نیروی مختلف- تقدیر و تلاش انسانی- حضور دارند و هر دو به یك نسبت در نتیجه‌ی رضایت بخش داستان و محصول خوبی كه به دست آمده سهیم دانسته شده‌اند. عامل نخست یعنی تقدیر اساساً در اصل فرانسوی و به تبع آن در ترجمه‌ی منثور فارسی وجود ندارد. ترجمه‌ی منثور در اینجا به روشنی مسأله را به صورت علت و معلول مطرح می‌كند: «پسران... به طوری خوب شخم كردند كه... » افزودن «تقدیر» را در شعر بهار چگونه می‌توان توضیح داد؟ دو احتمال وجود دارد. نخست، اصطلاح «قضا»‌ را در نظم كلاسیك فارسی اصطلاح بسیار رایجی است و گاه بدون قصدی خاص و صرفاً به عنوان پركننده‌ی بیت و ابزاری برای رویارو شدن با مقتضیات وزن عروضی از آن استفاده می‌شود. در این تلقی، استفاده‌ی بهار از این اصطلاح، نوعی انتخاب سبكی محسوب می‌شود كه به لحاظ مضمونی و معناشناختی اهمیتی ندارد. احتمال دوم این است كه این اصطلاح را كلمه‌ای با معنا و مهم بشماریم و از این لحاظ به نقش معنایی آن در شعر توجه كنیم. در این تلقی، پیوند دشوار و معضل‌‌آفرینی برقرار می‌شود در میان مفهومی كه این اصطلاح آن را انتقال می‌دهد و آنچه دیگر واحد معنایی این بیت یعنی «از آن خوب شخم» درصدد انتقال آن است. چه چیز منجر به آن نتیجه‌ی خوب شد؛ تقدیر یا شخم خوب؟ متن اساساً دچار ابهام است و ظاهراً با هر دو قرائت قابل تطبیق است. در این صورت، آیا می‌توانیم این را نشانه‌ای از حالت عدم تعادل شعر در فرهنگی بدانیم كه در فرآیند انتقال از یك نگرش تقدیرْ بنیاد در باب فراز و فرودهای زندگی به نگرش دیگری است كه بیشتر به تلاش انسان اهمیت می‌دهد؟ پاسخی برای این پرسش نداریم.
بدین‌سان، از طریق فرآیند پیچیده‌ی تدوین دوباره‌ی متن كه شامل افزایش‌ها، حذف‌ها و تجدیدنظرهای واژگانی، بلاغی و ساختاری گوناگون است، شاعر فارسی زبان متنی را می‌آفریند كه اندیشه‌ی اصلی حاكم بر متن اصلی را بازتاب می‌دهد بی‌آنكه به تمام جوانب آن دسترسی داشته باشد و در عین حال آن را به لحاظ نوع ادبی، قالب شعری و سبك به گونه‌ای تغییر می‌دهد كه با اوضاع و احوال فرهنگی خاصّ محیط او تناسب داشته باشد. این نكته قابل توجه است كه اصولاً مفهوم میراث با برنامه‌ی نسبتاً محافظه كارانه‌ی بهار برای تحول ادبی سازگار است و نگرانی او را در باب جریان تحول ادبی در ایران نشان می‌دهد و این نكته را در مجادلاتش با رفعت نیز ملاحظه كردیم. همخوانی میان معنای حكایت لافونتن و كوشش‌های بهار برای حفاظت از «روح» شعر كلاسیك فارسی در مقابل ویرانگری‌های نوگرایی افراطی به خوبی قابل مشاهده است، به ویژه اگر یك بار دیگر شعر «رنج و گنج» را در زمینه‌ی اولیه‌اش یعنی نشریه‌ی ادبی دانشكده قرار دهیم. باید یادآوری كنیم كه شعر بهار پس از هشدارهای او بر ضدّ گسست‌های ناروا و افراطی از طرز شعرسرایی سنتی منتشر شده است. می‌توان این شعر را در ارتباط با انتقادهایی در نظر گرفت كه در مقابل دیدگاه بهار به عمل می‌آمده است. بهار معتقد بود كه می‌بایست تحول ادبی در چارچوب كلی ملاحظات ناشی از تداوم سنت (11) تحقق پذیرد. بدین‌سان، شعر بهار فراتر از اظهارنظری در باب ارزش زمین زراعی نیاكان، ضرورت حفاظت از باغ موروث را بیان می‌كند و پاسخ تند و مؤثّری است در مقابل ضایعاتی كه از جسارت‌ها و مخاطره‌ها می‌تواند ناشی شود.
پیوندهای موجود میان شعر بهار، ترجمه‌ی منثوری كه در خدمت او بوده و اصل فرانسوی این حكایت كه این ترجمه مبتنی بر آن است، نمونه‌ی خوبی از عملیات پیچیده‌ای است كه به هنگام دخل و تصرف در عناصری از متن روی می‌دهد كه قبلاً در یك فرهنگ خاص حضور داشته‌اند. در مجموع، «رنج و گنج» نمونه‌ای شاخص از آن نوع وام‌گیری ادبی است كه در فضای فرهنگی ایران اوایل قرن بیستم رایج بوده است. در این شعر، انتخاب‌های سبكی و بلاغی شاعر در خدمت آن‌اند كه محتوای متن اصلی را حتی‌الامكان و از طریق بازخوانی و تدوین دوباره‌ی ساختارها و عناصر سازنده‌اش، به فرهنگ خود انتقال دهند.
به طور طبیعی، چنین عملی مستلزم نوعی ارزیابی اولیه از ظرفیت‌های ادبی متن خارجی و برآوردهایی پیرامون جایگاه آن در سنت ادبی بومی است. شاید بهار با اطلاع از اینكه نهایتاً با متنی سروكار خواهد داشت كه فرهنگ فرانسوی آن را اثری «كلاسیك»، «منظوم»‌و در قالب «حكایت» می‌داند، اقدام به خلق متنی می‌كند كه در درون سنت حكایت منظوم در ادبیات كلاسیك فارسی از تناسب برخوردار باشد. شاعر فارسی زبان، بدون دسترسی مستقیم به تمام جوانب متن اصلی، ناگزیر بر امكانات زبان و سنت جمال شناسانه‌ی خود تكیه می‌كند و سعی او بر آن است كه ترجمه‌ی منثور فارسی را تا حدّ امكان به شعر تبدیل كند و حالتی كلاسیك به آن بدهد.
چنان كه می‌دانیم، بهار به عنوان یك ناظم بزرگ هم شناخته شده است؛ كسی كه قادر است ویژگی‌های شاعرانه‌ی گوناگونی به هر قطعه‌ی منثور بدهد. این توانایی به شاعر امكان می‌دهد كه در بسیاری موارد روایت‌های منظوم خود را متفاوت با الگوهای‌شان ارائه دهد و نیز به آسانی ویژگی‌های تازه‌ی جمال‌شناختی، فرهنگی و ایدئولوژیك موردنظرش را در آنها بگنجاند. این تفاوت‌ها و ویژگی‌ها را باید جلوه‌هایی از قصد و نیت شاعر تلقی كرد و نه صرفاً ضرورت‌های ناشی از ترجمه‌ی منظوم. در شعر «رنج و گنج»، در همان حال كه نحوه‌ی برخورد بهار با مضمون، این متن را به خوبی در دل سنت حكایات منظوم در شعر كلاسیك فارسی جای می‌دهد، تعلیم‌گرایی شعر هوای تازه‌ای را می‌پراكند زیرا خود این حكایت برای نظام بومی تازگی دارد. بدین‌صورت، شیوه‌ی تازه‌ای در پرداختن حكایت منظوم شكل می‌گیرد و مجموعه‌ای از پیوندهای نو میان غرض اخلاقی و داستان‌پردازی به وجود می‌آید كه باعث حفظ، گسترش و رواج آن می‌شود. دیگر شاعران ایرانی كه حكایت‌های لافونتن را به نظم درآورده‌اند، غالباً مجبور بوده‌اند كه یا نظام ارزشی او را تصدیق و تقویت كنند یا خود را در معرض این خطر قرار دهند كه شبیه به تصویر رنگ پریده‌ای از حكایت‌پردازان ادبیات كلاسیك فارسی همچون سعدی، عطار یا مولانا جلوه كنند. در مورد اول، آثارشان تا حدودی نشانه‌های گسست از سنت فارسی حكایت منظوم را در خود دارد و در مورد دوم، این خطر وجود دارد كه پیوندشان با متن خارجی قطع شود.
در پایان اشاره‌ای می‌كنیم به پذیرش و رواج شعر «رنج و گنج». نحوه‌ی برخورد نسل‌های پی در پی خوانندگان ایرانی با این شعر حاكی از حضور گرایشی نیرومند و مهم در این فرهنگ است. در عمل، تقریباً همه‌ی نشانه‌های پیوند این شعر با اصل و نسب خود محو شده است. وارثان بهار نیز در این میراث كندوكاری نكرده‌اند. در پنج چاپ دیوان بهار كه پس از مرگ او زیر نظر وارثانش منتشر شده است، هیچ اشاره‌ای به زمینه‌ی اصلی انتشار آن در نشریه‌ی دانشكده یا ارتباطش با حكایت منظوم لافونتن دیده نمی‌شود. (12) در گزارش‌هایی كه از زندگی بهار در دست است و مجموعه‌هایی كه به یاد او فراهم آمده‌اند و به زندگی و آثار او پرداخته‌اند، عملاً اشاره‌ای به این‌گونه آثار شاعرانه‌ی او كه از آثار خارجی سرمشق گرفته‌اند، دیده نمی‌شود. (13) سرانجام، در كتاب‌های درسی ابتدایی و دبیرستان كه متن شعر «رنج و گنج» در طول حدود پنجاه سال گذشته در آنها منتشر شده است، هیچ ذكری از اصل و منشأ این شعر نشده است. این حذف چنان موفقیت‌آمیز انجام شده كه دست كم در یك مورد كه ما اطلاع داریم، به اشتباه انجامیده است. یكی از محققان ادبیات فارسی در كتاب جمعه، نشریه‌ای كه در سال‌های 1358-59/ 1979-80 منتشر می‌شده است، این حدس را مطرح كرده كه شعر بهار ممكن است ترجمه‌ای از یك شعر عربی باشد. (14) درك مبنای نظری خاصی كه در فرهنگ عصر حضور داشته و بر ان بوده است كه ریشه‌های اصلی آثار فرهنگی مقبول و مورد توجه همگان را پنهان نگه دارد، چندان دشوار نیست: اگر معلوم می‌شد كه اثر مشهور یك شاعر براساس شعری آفریده شده كه قبلاً توسط شاعری دیگر سروده شده است، ‌شهرت و اعتبار او آسیب می‌دید. چنین اثری دیگر اصیل شناخته نمی‌شد بلكه «قرضی» به حساب می‌آمد. در سطح فرهنگی نیز اذعان به قرض‌گیری ادبی برابر است با متزلزل كردن تمامیت و انسجام فرهنگ ملی. اشتیاق و غیرت فرهنگ بومی برای ساختن و رواج دادن استقلال فرهنگی موهوم گهگاه از طریق تحمیل نوعی فراموشی علمی برنامه‌ریزی شده- یا شاید نه چندان برنامه‌ریزی شده- عملی می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. «رنج و گنج» نخست در دانشكده (ش9، 1 دلو 1297/ 21 ژانویه1919، ص505-506) منتشر شد. این شعر در چاپ‌های مختلف دیوان بهار نیز آمده ولی اشاره‌ای به اصل و منشأ آن نشده است. برای آخرین ویرایش اشعار بهار رجوع شود به بهار: دیوان اشعار شادروان محمدتقی بهار ملك الشعراء، و برای دیدن متن این شعر رجوع شود به همان، ج2، ص1108.
2. دانشكده، ش9، 1 دلو 1297/ ژانویه 1919، ص505. متن فرانسه‌ی قابل منظوم لافونتن چنین است:
Travalliez,prenez de la peine:
C`est le fonds qui manque le moins
Un riche Laboureur sentant sa mort prochaine
Fit Venir ses enfants,Leur parls sans témoins
Gardez-vous,Leur dit-il, de vendre l`héritage
Que nous ont Laissé nos parents
Un trésor est caché dedans
Je ne sais pas L`endroit;mais un peu de courage
Vous Le fera trouver,vous en viendrez à bout
Remuez votre champ dès qu`on aura fait l`août
Creusez,fouillez,bêchez,ne Laissez nulle place
Où La main ne Passe et repasse
Le père mort,Les fils vous retournent Le champ
Decà,delà,partout;si bien qu`au bout de L`an
II en rapporta davantage
D`argent,point de caché,Mais Le pere fut sage
De Leur montrer avant sa mort
Que Le travail est un trésor
La Fontaine:oeuvres Complètes,vol. 1:Fables,contes et Nouvelles,191)
3. می‌توان افزود كه «اقتراح» واژه‌ای است كه از اصل عربی مشتق شده و لفظاً به معنای آزمایش است و در زمینه‌ی موردنظر ما به عنوان آزمون قریحه‌ی شاعری به كار رفته است. در واقع كاربرد آن كوششی است برای بیان آن چیزی كه در فرآیند خلاقیت با آن روبه رو می‌شویم. از مجموع شش موردی كه این واژه در دانشكده به كار رفته، چهار مورد آن در اشاره به روایت منظوم بهار از متنی اروپایی است.
4. انواع گوناگون مسابقه‌های ادبی در بسیاری از روزنامه‌ها و نشریات اوایل قرن بیستم ایران به وفور به چاپ می‌رسیده است. برای دیدن یك نمونه‌ی جالب توجه آن رجوع شود به: «جایزه، یك غزل بدیع»، زبان آزاد، ش33 (29 مهر 1296/ 21 اكتبر 1917)، ص4.
5. دانشكده، ش1، (1 ثور 1297/ 21 آوریل 1918)، ص22.
6. همان، ش2، (1 جوزا 1297/ 22 مه 1918)، ص104-7.
7. Travaillez,prenez de La peine:/C`est Le fonds qui manque Le moins)
8. بهار: دیوان، ج1، ص1108. برای نمونه‌ای از نقل این شعر در كتاب‌های درسی، رجوع شود به وزارت آموزش و پرورش‌ جمهوری اسلامی ایران: فارسی چهارم دبستان، ص104.
9. Leur Parla sans temoins
10. برای شرحی از زندگی سیاسی بهار در دوران اولیه‌ی حیات اجتماعی او، رجوع شود به:
Loraine:Bahar in the context of Persian consititutional Revolution
و نیز رجوع شود به: Matini: Bahar
11. استفاده‌ی بهار از واژه‌ی «دهقان» نیز شایسته‌ی توجه است. در این دوره چنین تصور می‌شد كه دهقانان یا زمین‌داران بزرگ هویت ایرانی را در دوران سرنوشت‌ساز پس از فتح ایران به دست اعراب در قرن هفتم میلادی حفظ كرده‌اند. فردوسی، سراینده‌ی شاهنامه، از این طبقه به شمار آمده است.
12. در دیوان بهار، منابع اشعار او گهگاه شناسایی و معرفی شده است، اما در مورد این شعر، هیچ ذكری از شعر لافونتن یا محل انتشار چاپ نخست آن در نشریه‌ی دانشكده و زمینه‌ی تاریخی‌اش به میان نیامده است و این برخلاف شیوه‌ی خود بهار در مجله‌ی دانشكده است. همچنین در دیوان، برای اشاره به اصل و نسب برخی شعرها معمولاً از عبارت‌هایی كلی همچون «ترجمه‌ی اشعار شاعر انگلیسی» یا «ترجمه از یك قطعه‌ی فرانسه» استفاده شده است. رجوع شود به بهار: دیوان، ج2، ص1087 و 1107.
13. هیچ یك از زندگینامه‌نویسان و مفسّران آثار بهار كه ما آنها را می‌شناسیم، به منشأ شعر مورد بحث ما اشاره‌ای نكرده اند. رجوع شود به گلبن: بهار و ادب فارسی؛ همایی: «تكمیل شرح حال بهار»؛ و Matini:Bahar
14. رجوع شود به شمیسا: «ملك الشعراء بهار و ترجمه». این یادداشت كوتاه مدعی كشف این نكته است كه «مأخذ» شعر «رنج و گنج» بهار شعری عربی با عنوان «الفلّاح و بنوه» [كشاورز و پسرانش] سروده‌ی شاعر عرب، جرجیس همّام است كه در كتابی مشتمل بر شعرهای نوجوانانه به اسم مدارج القرائة كه احتمالاً به عنوان متن درسی مدارس از آن استفاده می‌شده، انتشار یافته است. اما در واقع، شعر همّام ترجمه‌ی عربی مستقلی از شعر لافونتن است كه هیچ ارتباطی با شعر بهار ندارد.

منبع مقاله :
كریمی حكاك، احمد، (1394)، طلیعه‌ی تجدد در شعر فارسی، ترجمه‌ی مسعود جعفری، تهران: نشر مروارید، چاپ سوم

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط