منبع:راسخون
یکی از اندیشمندان موفق دوران مشروطیت و به طور کلی عصر معاصر «ملک الشعرای بهار» است.
«میرزا محمد تقی بهار» فرزند ملک الشعراء محمد کاظم صبوری، ملک الشعرای آستان قدس رضوی، در سال 1304 هجری قمری در شهر مشهد به دنیا آمد.
ادبیات فارسی را نزد پدر آموخت و از هفت سالگی سرودن شعر را آغاز کرد.
مدتها نزد میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری و علی خان درگزی به تکمیل معلومات فارسی و عربی همت گماشت، و با ادبیات فارسی ارتباطی تنگاتنگ برقرار نمود.
در چهارده سالگی به اتفاق پدر در مجامع آزادیخواهان حاضر می شد و به خاطر انس و الفتی که با افکار جدید پیدا کرده بود، به مشروطه خواهی و آزادی طلبی دل بست. از اشعار معروف او که باعث اشتهار وی شد شعر «مرغ گرفتار» بود:
«من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
فصل گل می گذرد هم نفسان بهر خدا
بنشینید به باغی و مرا یاد کنید
یاد از این مرغ گرفتار کنید ای مرغان
چون تماشای گل و لاله و شمشاد کنید...»
بعد از مرگ پدر، به فرمان مظفرالدین شاه، لقب ملک الشعرایی از پدر به پسر رسید، درحالی که در این زمان فقط هیجده سال داشت.
بهار در بیست سالگی به جمع مشروطه خواهان خراسان پیوست و افکار آزادیخواهانه ی خود را از طریق روزنامه های محلی خراسان منتشر کرد.
در دوره ی استبداد صغیر روزنامه «خراسان» و پس از آن در سال 1328 روزنامه «نوبهار» را در مشهد مقدس منتشر کرد. سیاست ضد روسی این نشریات باعث شد که یک سال پس از انتشار توقیف شوند. زیرا عوامل روس، خصوصاً حزب توده اهداف آزادیخواهانه ی ملک الشعرا را بر نمی تافتند. اما بهار از پای ننشست و روزنامه «تازه بهار» را راه اندازی کرد. که متأسفانه آن هم دیری نپایید و به چنگال توقیف، گرفتار شد. و باعث گردید بهار از موطن خود به تهران تبعید شود.
بهار در سن سی سالگی از سوی مردم خراسان به نمایندگی مجلس شورای ملی برگزیده شد. در آنجا و در سایر محافل سیاسی و اجتماعی برای اعاده ی آزادی، عدالت اجتماعی و تجدد، شروع به فعالیت کرد و از طریق روزنامه نگاری با آراء و افکار جدید جهان آشنا شد و استعداد شگرفش در زمینه ی شعر و شاعری در همین دوران به اوج خود رسید.
«...هر که دارد ز شما مرغ اسیری به قفس
برده در باغ به یاد مَنَش آزاد کنید
آشیان من بی چاره اگر سوخت چه باک!
فکر ویران شدن خانه ی صیّاد کنید
بیستون بر سر راه است مباد از شیرین!
خبری گفته و غمگین دل فرهاد کنید...»
پس از شهریور 1320 که برای مدت کوتاهی زمینه ی فعالیت های سیاسی آماده شد، ملک الشعراء بار دیگر وارد عرصه ی سیاست و روزنامه نگاری شد و قلم به دست گرفت و تا لحظه ی مرگ، دقیقه ای از مبارزه با استبداد و ظلم و جهل و فساد دست برنداشت و پیوسته غزالسرای صلح و آزادی بود.
این شاعر آزاده در اردیبهشت ماه سال 1330 خورشیدی در اثر بیماری، چشم از جهان فانی بربست و به دیدار محبوب شتافت.
بهار مسلماً یکی از برجسته ترین و دقیق ترین محققین ادب فارسی است. آثار قلمی او عبارتند از: « تاریخ احزاب سیاسی- سبک شناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی (در سه جلد) - تاریخ تطور نظم فارسی- مجموعه بهار و ادب فارسی (شامل نوشتار و مقاله های پراکنده) - تصحیح تاریخ بلعمی- تصحیح تاریخ سیستان - تصحیح مجمل التواریخ والقصص- تصحیح جوامع الحکایات عوفی- دیوان اشعار ( در دو جلد) و ... .
متأسفانه بهار در زمان حیات موفق به دیدن کتاب دیوان اشعارش نشد، زیرا این کتاب چند سال پس از مرگش در تهران منتشر شد. در این کتاب انواع قصیده، غزل، مثنوی، ترجیع بند، مسمط، ترکیب بند، مستزاد، تصنیف و امثال آنها وجود دارد که همگی دارای ساختاری قوی و آمیخته با مضامین سیاسی و اجتماعی و اخلاقی هستند.
در میان اشعار ملک الشعرای بهار، شعرهای فراوانی به مناسبت های مختلف مذهبی و آئینی نیز دیده می شود.
هرچند که تصنیف زیبای «مرغ سحر» ملک الشعراء، شهرت فراوانی برای وی ایجاد کرد. اما با بیان چند بیت آخر قصیده «مرغ گرفتار» که ابیات اولیه اش را از نظر گذراندید، این مقال را به انتها می رسانیم:
«...جور و بی داد کند عمر جوانان کوتاه
ای بزرگان وطن، بهر خدا داد کنید
گر شد از جور شما خانه ی موری ویران
خانه ی خویش مُحال است که آباد کنید
کُنج ویرانه ی زندان شد اگر سهم «بهار»
شُکر آزادی و آن گنج خداداد کنید»
/ج