زن و مساله جهاد
نويسنده: آیت الله عبد الله جوادی آملی(حفظه الله)
شبههای مطرح میشود که جنگ و جهاد و مبارزه وظیفه زن نیست. اولا: زن میتواند در بخش مهمی از امور مربوط به جهاد حضور یابد، چرا که تمام جهاد، در سنگر بودن و تیراندازی کردن نیست علاوه بر کمکهای تداکارتی پشت جبهه و متن جبهه، نقشه کشیدن و راهنمایی کردن نیز بخشهای مهمی از جهاد به شمار میآید، مگر آنان که در متن جنگ حضور دارند، همه کار نظامی مینمایند؟ بخش قابل توجهی از آنان امور مربوط به نقشهبرداری، اطلاعات جنگی و... را به عهده دارند. زنها فقط امور تنگاتنگ نظامی را که کار شاق ودشواری است، به عهده نمیگیرند نه این که از فیض جهاد محروم باشند. وثانیا: اگر کشوری در حال جنگ و دفاع است و از طرف بیگانهها تهدید میشود، زنها باید فاع کنند ولازمه دفاع آموزش نظامی دیدن است. پس در هیچ یک از این مسائل، زن مرحوم نیستبلکه در اکثر دشواریها و باربرداری وامانتداریها، در بسیاری از مصائب و مشکلات، زن همتای مرد است.
این که گفته میشود جنگ و جهاد و مبارزه وظیفه زن نیست، مربوط به جهاد ابتدایی است که مربوط به امام معصومسلام الله علیه است و تنها بعضی از فقهای مارضوان الله علیهم فرمودهاند، که اختصاصی به امام معصوم ندارد، اما در جنگهای دفاعی ورد کید اجانب، اگر زن فرمانده لشکر زنان بشود نه تنها جایز ستبلکه گاهی واجب است، چون دفاع اختصاصی به زن و مرد ندارد. هرجا که دفاع باشد زن همتای مرد و در همه مسائل جنگی و غیر جنگی حضور دارد.
هجرت نیز که در مبارزه بار سنگینی است، بر زن و مرد واجب است، همواره هجرت با جهاد همراه بوده است. در صدر اسلام، هم مهاجرین بودند و هم مهاجرات. واکنون هم مهاجرت مخصوص مرد نیستبلکه به هنگام ضرورت بر هر دو گروه واجب است.
ثالثا: این شبهه که میگویند; تقسیم کارهای اجرایی مانع از دستیابی زنها به فضائل است، در اثر عدم توجه به نظام ارزشی اسلام است. ملاکهای نظام ارزشی اسلام غیر از معیارهای مکاتب دیگر است. در اسلام تعبد هست و این تعبد مایه تقرب است، وهرکس بندهتر باشد مقربتر است. بندگی خدا نیز در آن نیست که مطابق آرا و پیشنهادهای خود عمل کنیم، بلکه بندگی آن است که برابر دستور خدا رفتار کنیم.
کسی توقع تکامل وانتظار فضیلت دارد، معیار تکامل و فضیلت را باید وحی الهی تضمین کند و وحی الهی هم برنامهها را تقسیم و توزیع نموده است. زن هرگز نمیتواند بگوید: چون من نسبتبه بخشی از وظایف مرد محروم هستم، پس از فضائل آن وظایف نیز محروم میباشم، ومرد نیز نمیتواند مدعی شود به دلیل انجام کارهای ویژه از فضیلت ویژهای برخوردارم. چون برای هر کار اجرایی یک پاداشی است و به هر شخصی به مقدار اخلاص پاداش داده میشود، اگر چنانچه برای مرد کارهای اجرایی مشخص و ثوابهای معین است، برای زن هم کارهای اجرایی وثوابهای مشخص است.
در المنثور از بیهقی نقل میکند که: روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)در جمع یاران واصحابش نشسته بود، اسماء بنتیزید انصاریه، یکی از زنان انصار، به حضور پیامبر صلوات الله وسلامه علیه رسید، عرض کرد: من نماینده تمام زنان هستم به سوی شما، این سؤال، تنها سؤال زنان انصار و زنان مدینه نیست، بلکه سؤال همه زنهاست و هیچ زنی در مشرق یا در مغرب نیست مگر این که وقتی سخن مرا بشنود آن را میپذیرد، پس من در حقیقت نماینده همه زنان عالم هستم، زیرا شما پیامبر همه جوامع بشری اعم از زن ومرد هستید واین سؤال عموم زنان از شما است. او در کمال ادب این سؤالها را طرح کرد. در آغاز سخنش جمله «بابی انت وامی» گفت، بعد هم گفت: «نفسی لک الفداء» یعنی من و پدر ومادرم فدای تو.
پس از ایراد خطبه به عنوان نماینده زنان جهان عرض کرد:
«ان الله عزوجل بعثک الی الرجال و النساء»
یعنی خدای سبحان تو را به عنوان پیامبر بشر مبعوث کرد چه برای رجال، چه برای نساء
«فامنا بک و بالهک»
ما به مبدا و معاد و وحی و رسالت ایمان آوردیم، به خدایی که تو را فرستاد ایمان آوردیم. سخن این زن در حقیقت بیانگر اصول سهگانه دین بود در قرآن کریم گاهی سه اصل مبدا و معاد و وحی در کنار هم ذکر میشود و گاهی دو اصل مبدا و وحی، سرش این است که بازگشت معاد به همان مبدا است و اگر کسی به خدا ایمان آورد به معاد هم ایمان آورده است
«و انا معشر النساء محصورات مقصورات قواعد بیوتکم و مقضی شهواتکم و حاملات اولادکم»
ما زنها خانهنشین و محصور و حامل فرزندان شما مردان هستیم. تفکری که در آن روز رایجبود تفکر جاهلی بود. این زن در عین حال که نماینده زنان جهان است نماینده زنان مسلمان نیز هست، ولی در متن سؤالش تفکر جاهلی را مطرح میکند او میگوید، زن حامل فرزند شوهر است، غافل از این که زن حامل فرزندی است که به پدر ومادر به صورت مشترک منسوب است.
«و انکم معاشر الرجال فضلتم علینا بالجمع و الجماعات و عیادة المرضی و شهود الجنائز و الحجبعد الحج و افضل من ذلک الجهاد فی سبیل الله»
و شما مردها بر ما فضیلت دارید برای این که در نماز جمعه وجماعت، در عیادت بیمار، در تشییع جنازه شرکت میکنید، شما مکرر میتوانید به حجبروید وبالاتر از همه جهاد فی سبیل الله وظیفه شماست و ما محرومیم. «و ان احدکم اذا خرج حاجا او معتمرا او مجاهدا حفظنا لکم اموالکم و غزلنا اثوابکم و ربینا لکم اولادکم»شما اگر به عنوان حجیا جهاد حرکت کردید ما باید در خانهها بنشینیم واموالتان را حفظ کنیم، لباسهایتان را ببافیم، فرزندان شما را تربیت کنیم.
«فما نشارککم فی هذا الاجر و الخیر»
ما زنها با شما مردها در هیچ یک از فضیلتها شریک نیستیم.
پاسخ پیامبر (ص) در تبیین وظایف زن«فالتفت النبی (ص) الی اصحابه بوجهه کله»
حضرت رسول (ص) با تمام صورت رو به اصحاب کرد وفرمود:
«هل سمعتم مسالة امراة قط احسن من مسالتها فی امر دینها من هذه»
یعنی شما تاکنون زنی به این فضیلت دیدهاید که در مسائل دینی اینچنین سؤال کند؟ معلوم میشود شنیدن صدای زن در اینگونه از مسائل دینی برای معصوم هم رواست و زن میتواند در مجامع عمومی درباره مسائل دین سخن بگوید و مردها هم میتوانند سخن زن را درباره مسائل دینی بشنوند ویا گوش دهند. این قصه در مدینه و در زمانی واقع شده که بسیاری از مسائل حجاب و فضائل دینی و دستورات عفاف نازل شده است، اگر یک چنین سؤال و جواب و سخنرانی در اوائل اسلام و در مکه رخ میداد، ممکن بود کسی بگوید آن روز هنوز دستور حجاب نبوده و... اما این جریان در مدینه و در جمع انصار اتفاق میافتد و سؤال و جواب در مقام وموقعیت زن در جهاد بوده است.
«فقالوا یا رسول الله ما ظننا ان المراة تهتدی الی مثل هذا»
اصحاب گفتند: ما فکر نمیکردیم زن به این مقام برسد. چرا که زمینهای نبود تا زن را بپروراند. نباید توقع داشت، تفکر جاهلی توان تربیت اینگونه از زنها را داشته باشد. آنگاه:
«فالتفت النبی (ص) الیها» پیامبر رو به این زن کرد:
«فقال افهمی ایتها المراة و اعلمی من خلفک من النساء ان حسن تبعل المراة لزوجها و طلبها مرضاته و اتباعها موافقته یعدل ذلک کله فانصرفت و هی تهلل حتی وصلت الی نساء قومها».
ای زن برگرد به همه زنهایی که تو نماینده آنهایی، چه در مشرق و چه در مغرب، اعلام بکن که مسؤولیت تربیتخانواده و تشکیل خانه، شوهرداری، حسن تبعل که چشم شوهر در بیرون به گناه گشوده نشود و گوشش در بیرون منزل به گناه و آهنگ باطل باز نشود، و دستش به خیانتباز نشود، نیک شوهرداری کردن و خانواده را حفظ کردن و ارکان خانه را به دوش کشیدن، حفظ اولاد واموال و تامین آبرو، معادل همه آن فضائل است که بر شمردی. مگر نه آن است که شما خواهان ثواب و تقرب الهی هستید، مگر نه آن است که فروع دین تعبدی است و ذات اقدس آله مصالح ما را بهتر از ما میشناسد، آن خدایی که به شما شش سال زودتر از دیگران دستور عبادی داد و زودتر از دیگران سخن گفت و شش سال زودتر از دیگران به حضور پذیرفت، اینچنین دستور داده است که خانواده در اسلام اصل است. آنها که خانه را منحل کرده و در حد یک خوابگاه به او مینگرند، آنها جان و روح زن را از خانه بیرون آوردند و به مراکز فساد کشاندند.
نمونه بارز انحطاط را در کشورهای پیشرفته دیده و میبینید. مرحوم علامه طباطبایی در ذیل همین حدیثشریف بحث مبسوطی دارند و میفرمایند: آنها زن را تحت عنوان آزادی بازیچه قرار دادند. اما دین میگوید زن گل است و نظیر ابزار بازی نیست، او را ضایع نکنید، کارهای سنگین به اینها ارائه نکنید، نگذارید با نامحرم تماس بگیرند، نامحرم با او تماس بگیرد چرا که این گل لا مرده میشود، این فقط باید در بوستان منزل باشد، آنگاه است که میتواند پیغمبر تربیت کند.
اگر زنان، کانون خانه را متلاشی نکنند و گرم نگه دارند و گونهای عمل کنند که مرد، تمام تلاشش متوجه خانه باشد، با حسن برخورد، با اداره صحیح شؤون منزل، با قناعت و کم توقعی، با تربیت دقیق فرزندان، با رفتار مؤدبانه داشتن و حفظ عفاف و لباس حتی در برابر اولاد، و در نتیجه تربیت فرزندانی وزین و عفیف، آنگاه میتوانند نقص آن فضائل را جبران کنند، چه این که اینها معادل همه فضائلی است که برای مردها وارد شده است.
این که گفته میشود جنگ و جهاد و مبارزه وظیفه زن نیست، مربوط به جهاد ابتدایی است که مربوط به امام معصومسلام الله علیه است و تنها بعضی از فقهای مارضوان الله علیهم فرمودهاند، که اختصاصی به امام معصوم ندارد، اما در جنگهای دفاعی ورد کید اجانب، اگر زن فرمانده لشکر زنان بشود نه تنها جایز ستبلکه گاهی واجب است، چون دفاع اختصاصی به زن و مرد ندارد. هرجا که دفاع باشد زن همتای مرد و در همه مسائل جنگی و غیر جنگی حضور دارد.
هجرت نیز که در مبارزه بار سنگینی است، بر زن و مرد واجب است، همواره هجرت با جهاد همراه بوده است. در صدر اسلام، هم مهاجرین بودند و هم مهاجرات. واکنون هم مهاجرت مخصوص مرد نیستبلکه به هنگام ضرورت بر هر دو گروه واجب است.
ثالثا: این شبهه که میگویند; تقسیم کارهای اجرایی مانع از دستیابی زنها به فضائل است، در اثر عدم توجه به نظام ارزشی اسلام است. ملاکهای نظام ارزشی اسلام غیر از معیارهای مکاتب دیگر است. در اسلام تعبد هست و این تعبد مایه تقرب است، وهرکس بندهتر باشد مقربتر است. بندگی خدا نیز در آن نیست که مطابق آرا و پیشنهادهای خود عمل کنیم، بلکه بندگی آن است که برابر دستور خدا رفتار کنیم.
کسی توقع تکامل وانتظار فضیلت دارد، معیار تکامل و فضیلت را باید وحی الهی تضمین کند و وحی الهی هم برنامهها را تقسیم و توزیع نموده است. زن هرگز نمیتواند بگوید: چون من نسبتبه بخشی از وظایف مرد محروم هستم، پس از فضائل آن وظایف نیز محروم میباشم، ومرد نیز نمیتواند مدعی شود به دلیل انجام کارهای ویژه از فضیلت ویژهای برخوردارم. چون برای هر کار اجرایی یک پاداشی است و به هر شخصی به مقدار اخلاص پاداش داده میشود، اگر چنانچه برای مرد کارهای اجرایی مشخص و ثوابهای معین است، برای زن هم کارهای اجرایی وثوابهای مشخص است.
سؤال نماینده زنان جهان از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
در المنثور از بیهقی نقل میکند که: روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)در جمع یاران واصحابش نشسته بود، اسماء بنتیزید انصاریه، یکی از زنان انصار، به حضور پیامبر صلوات الله وسلامه علیه رسید، عرض کرد: من نماینده تمام زنان هستم به سوی شما، این سؤال، تنها سؤال زنان انصار و زنان مدینه نیست، بلکه سؤال همه زنهاست و هیچ زنی در مشرق یا در مغرب نیست مگر این که وقتی سخن مرا بشنود آن را میپذیرد، پس من در حقیقت نماینده همه زنان عالم هستم، زیرا شما پیامبر همه جوامع بشری اعم از زن ومرد هستید واین سؤال عموم زنان از شما است. او در کمال ادب این سؤالها را طرح کرد. در آغاز سخنش جمله «بابی انت وامی» گفت، بعد هم گفت: «نفسی لک الفداء» یعنی من و پدر ومادرم فدای تو.
پس از ایراد خطبه به عنوان نماینده زنان جهان عرض کرد:
«ان الله عزوجل بعثک الی الرجال و النساء»
یعنی خدای سبحان تو را به عنوان پیامبر بشر مبعوث کرد چه برای رجال، چه برای نساء
«فامنا بک و بالهک»
ما به مبدا و معاد و وحی و رسالت ایمان آوردیم، به خدایی که تو را فرستاد ایمان آوردیم. سخن این زن در حقیقت بیانگر اصول سهگانه دین بود در قرآن کریم گاهی سه اصل مبدا و معاد و وحی در کنار هم ذکر میشود و گاهی دو اصل مبدا و وحی، سرش این است که بازگشت معاد به همان مبدا است و اگر کسی به خدا ایمان آورد به معاد هم ایمان آورده است
«و انا معشر النساء محصورات مقصورات قواعد بیوتکم و مقضی شهواتکم و حاملات اولادکم»
ما زنها خانهنشین و محصور و حامل فرزندان شما مردان هستیم. تفکری که در آن روز رایجبود تفکر جاهلی بود. این زن در عین حال که نماینده زنان جهان است نماینده زنان مسلمان نیز هست، ولی در متن سؤالش تفکر جاهلی را مطرح میکند او میگوید، زن حامل فرزند شوهر است، غافل از این که زن حامل فرزندی است که به پدر ومادر به صورت مشترک منسوب است.
«و انکم معاشر الرجال فضلتم علینا بالجمع و الجماعات و عیادة المرضی و شهود الجنائز و الحجبعد الحج و افضل من ذلک الجهاد فی سبیل الله»
و شما مردها بر ما فضیلت دارید برای این که در نماز جمعه وجماعت، در عیادت بیمار، در تشییع جنازه شرکت میکنید، شما مکرر میتوانید به حجبروید وبالاتر از همه جهاد فی سبیل الله وظیفه شماست و ما محرومیم. «و ان احدکم اذا خرج حاجا او معتمرا او مجاهدا حفظنا لکم اموالکم و غزلنا اثوابکم و ربینا لکم اولادکم»شما اگر به عنوان حجیا جهاد حرکت کردید ما باید در خانهها بنشینیم واموالتان را حفظ کنیم، لباسهایتان را ببافیم، فرزندان شما را تربیت کنیم.
«فما نشارککم فی هذا الاجر و الخیر»
ما زنها با شما مردها در هیچ یک از فضیلتها شریک نیستیم.
پاسخ پیامبر (ص) در تبیین وظایف زن«فالتفت النبی (ص) الی اصحابه بوجهه کله»
حضرت رسول (ص) با تمام صورت رو به اصحاب کرد وفرمود:
«هل سمعتم مسالة امراة قط احسن من مسالتها فی امر دینها من هذه»
یعنی شما تاکنون زنی به این فضیلت دیدهاید که در مسائل دینی اینچنین سؤال کند؟ معلوم میشود شنیدن صدای زن در اینگونه از مسائل دینی برای معصوم هم رواست و زن میتواند در مجامع عمومی درباره مسائل دین سخن بگوید و مردها هم میتوانند سخن زن را درباره مسائل دینی بشنوند ویا گوش دهند. این قصه در مدینه و در زمانی واقع شده که بسیاری از مسائل حجاب و فضائل دینی و دستورات عفاف نازل شده است، اگر یک چنین سؤال و جواب و سخنرانی در اوائل اسلام و در مکه رخ میداد، ممکن بود کسی بگوید آن روز هنوز دستور حجاب نبوده و... اما این جریان در مدینه و در جمع انصار اتفاق میافتد و سؤال و جواب در مقام وموقعیت زن در جهاد بوده است.
«فقالوا یا رسول الله ما ظننا ان المراة تهتدی الی مثل هذا»
اصحاب گفتند: ما فکر نمیکردیم زن به این مقام برسد. چرا که زمینهای نبود تا زن را بپروراند. نباید توقع داشت، تفکر جاهلی توان تربیت اینگونه از زنها را داشته باشد. آنگاه:
«فالتفت النبی (ص) الیها» پیامبر رو به این زن کرد:
«فقال افهمی ایتها المراة و اعلمی من خلفک من النساء ان حسن تبعل المراة لزوجها و طلبها مرضاته و اتباعها موافقته یعدل ذلک کله فانصرفت و هی تهلل حتی وصلت الی نساء قومها».
ای زن برگرد به همه زنهایی که تو نماینده آنهایی، چه در مشرق و چه در مغرب، اعلام بکن که مسؤولیت تربیتخانواده و تشکیل خانه، شوهرداری، حسن تبعل که چشم شوهر در بیرون به گناه گشوده نشود و گوشش در بیرون منزل به گناه و آهنگ باطل باز نشود، و دستش به خیانتباز نشود، نیک شوهرداری کردن و خانواده را حفظ کردن و ارکان خانه را به دوش کشیدن، حفظ اولاد واموال و تامین آبرو، معادل همه آن فضائل است که بر شمردی. مگر نه آن است که شما خواهان ثواب و تقرب الهی هستید، مگر نه آن است که فروع دین تعبدی است و ذات اقدس آله مصالح ما را بهتر از ما میشناسد، آن خدایی که به شما شش سال زودتر از دیگران دستور عبادی داد و زودتر از دیگران سخن گفت و شش سال زودتر از دیگران به حضور پذیرفت، اینچنین دستور داده است که خانواده در اسلام اصل است. آنها که خانه را منحل کرده و در حد یک خوابگاه به او مینگرند، آنها جان و روح زن را از خانه بیرون آوردند و به مراکز فساد کشاندند.
نمونه بارز انحطاط را در کشورهای پیشرفته دیده و میبینید. مرحوم علامه طباطبایی در ذیل همین حدیثشریف بحث مبسوطی دارند و میفرمایند: آنها زن را تحت عنوان آزادی بازیچه قرار دادند. اما دین میگوید زن گل است و نظیر ابزار بازی نیست، او را ضایع نکنید، کارهای سنگین به اینها ارائه نکنید، نگذارید با نامحرم تماس بگیرند، نامحرم با او تماس بگیرد چرا که این گل لا مرده میشود، این فقط باید در بوستان منزل باشد، آنگاه است که میتواند پیغمبر تربیت کند.
اگر زنان، کانون خانه را متلاشی نکنند و گرم نگه دارند و گونهای عمل کنند که مرد، تمام تلاشش متوجه خانه باشد، با حسن برخورد، با اداره صحیح شؤون منزل، با قناعت و کم توقعی، با تربیت دقیق فرزندان، با رفتار مؤدبانه داشتن و حفظ عفاف و لباس حتی در برابر اولاد، و در نتیجه تربیت فرزندانی وزین و عفیف، آنگاه میتوانند نقص آن فضائل را جبران کنند، چه این که اینها معادل همه فضائلی است که برای مردها وارد شده است.
پي نوشت :
1. تفسیر المیزان، ج4، ص37، چاپ اول.