نویسنده: شهریار زرشناس (1)
جریان شناسی ادبیات معاصر ایران (3)
ادبیات معاصر شبهمدرنیست ایران، تجسم روح و جان مدرنیته است. منتها همانگونه که مدرنیته در ایران بهصورتی ناقص و سطحی تحقق یافته و شبهمدرنیته نامیده شده است، ادبیات آن نیز در مقام ادبیات شبهمدرنیست، تجسم و نمایندهی ظهور مراتب، سطوح و شئونی ناقص از مدرنیته و ظهورات ادبی آن است و از این رو، ادبیات غربزدهی شبهمدرنیست نامیده میشود.
ادبیات معاصر ایران (ادبیات شبهمدرنیست) از هنگام پدیدار شدن تا ظهور انقلاب اسلامی، مراحل و ادواری را گذرانده است. اگرچه برخی نشانهها و وجوه ادبیات شبهمدرن، حتی از دهههای 1260 و 1270هـ.ق بهصورت پراکنده و ظهورات آغازین و کمشمار پدیدار شده بود و در سالهای دههی 1290 نیز میشد در برخی مطبوعات و آثار منثور، جلوههایی از آن را دید، اما به نظر میرسد سالهای آغازین قرن چهاردهم (1300هـ.ق) را باید بهعنوان سرآغاز و مبدأ زمانی ادبیات معاصر شبهمدرنیست ایران لحاظ کرد.
ادبیات معاصر شبهمدرنیست ایران، تجسم روح و جان مدرنیته است. منتها همانگونه که مدرنیته در ایران بهصورتی ناقص و سطحی تحقق یافته و شبهمدرنیته نامیده شده است، ادبیات آن نیز در مقام ادبیات شبهمدرنیست، تجسم و نمایندهی ظهور مراتب، سطوح و شئونی ناقص از مدرنیته و ظهورات ادبی آن است و از این رو، ادبیات غربزدهی شبهمدرنیست نامیده میشود.
فرماسیون غربزدگی شبهمدرن ایران ماهیتی مرکب دارد. حضور و سیطرهی استعمار غرب مدرن بر ایران در دوران قاجاریه سبب شد که مراتب، سطوح و شئونی ناقص از مدرنیته در مقام صورت، عالم تاریخی ایران پس از اسلام در قرن سیزدهم هـ.ق را مادهی خود قرار دهد که حاصل آن، غربزدگی شبهمدرن ایران بود که نوعی تقلید سطحی و نوعی ظهور ناقص و معیوب مدرنیته محسوب میشد. فرماسیون غربزدگی شبهمدرن ایران، از لحظهی تولد، موجودی معیوب، ناقص، مفلوک، بحرانزده و تقلیدی بیپایه و بیمایه از مدرنیته و عالم غرب مدرن بود که معضلات، آفات، امراض و بحرانهای ذاتی مدرنیته و غرب مدرن را بهگونهای شدیدتر، عمیقتر و پیچیدهتر با خود و در خود داشت. از این رو، فرماسیون غربزدگی مدرن ایران و کاست روشنفکری همراه آن، از آغاز، بیمار، ناقص، مقلد، مفلوج و ناتوان متولد شد.
ادبیات غربزدهی شبهمدرنیست ایران نیز بهتبع غربزدگی شبهمدرن، جوهری سطحی، ناقص، معیوب، تقلیدی و فلکزده دارد. نسخهای ناقص از برخی مراتب، وجوه و شئون ادبیات مدرن غرب، در مقام صورت، بر مادهی میراث ادبی نهضت بازگشت و نثر ادبی قاجاری ما حمل میشود و بهعنوان مقوم غربزدگی شبهمدرن، استیلا و بسط مییابد و ادبیات غربزدهی شبهمدرنیست ایران (که آن را مسامحتاً ادبیات معاصر ایران مینامیم) پدیدار میشود. ادبیات معاصر ایران، از هنگام تولد تا ظهور انقلاب اسلامی ایران، یک سیر تطور را طی کرده است و آثار و چهرههای بسیاری را تولید و ظاهر کرده است. قصد ما در این رساله همانا بررسی ظهورات و سیر تطور ادبیات معاصر در ادوار مختلف حیات و تطور آن، از منظر چهرهها و آثاری است که پدیدار کرده است.
ادوار حیات و تطور ادبیات معاصر ایران، از هنگام تولد تا سال 1375هـ.ش را میتوان اینگونه تقسیمبندی کرد:
1. دورهی اول که آن را «ادبیات زمینهساز مشروطه» نامیدهایم و از حدود 1300هـ.ق (برابر با 1261هـ.ش) آغاز میشود و تا مقطع مشروطه ادامه دارد: از 1300هـ.ق تا 1324هـ.ق (برابر با 1261هـ.ش تا 1285هـ.ش).
2. دورهی دوم، «ادبیات مشروطه» یا به تعبیر دقیقتر، «ادبیات برآمده از مشروطه» است که از حدود 1324هـ.ق (1285هـ.ش) آغاز میشود و تا سال 1340هـ.ق (برابر با حدود 1300هـ.ش) ادامه دارد.
3. دورهی سوم ادبیات شبهمدرنیست ایران را میتوان «ادبیات دوران رضاشاهی» یا «ادبیات دوران پهلوی اول» نامید. این دوران از سال 1300هـ.ش آغاز میشود و تا 1320هـ.ش تداوم مییابد.
4. دورهی چهارم، که میتوان آن را «ادبیات دورهی پهلوی دوم» نامید، از سال 1320هـ.ش آغاز میشود و تا سال 1357هـ.ش و ظهور انقلاب اسلامی ایران، تداوم دارد. این دوره در متن خود، دارای مقاطع و تقسیمبندیهای فرعی مختلفی است.
در دورهی ادبیات زمینهساز مشروطه، نخستین وجوه ادبیات شبهمدرنیست ایران ظاهر میشود. در این دوره است که با نخستین ظهورات ادبی منثور، که به تقلید از رمانهای غربی نوشته میشود و میتوان آنها را «رمانواره» نامید، روبهرو میشویم. در این دوران، روشنفکران سکولار-مدرنیستی مثل میرزا فتحعلی آخوندزاده، زینالعابدین مراغهای و میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی، نخستین آثار منثور مدرنیستی را مینویسند. در همین دوره است که نطفهی نوعی ادبیات ژورنالیستی روشنفکرانه بسته میشود و در مواردی با چهرههایی روبهرو میشویم که آثار منثور و داستانی با مضامین مدرنیستی ارائه میدهند و در عین حال، در روزنامهها، نشریات و عرصهی مطبوعات فعالاند و در هر دو عرصه، به ترویج مشهورات مدرنیستی و فرهنگ شبهمدرن و زمینهسازی برای بسط و تحکیم فرماسیون غربزدهی شبهمدرن مشغولاند.
در همین دوره است که شاعرانی ظهور میکنند که اگرچه به قواعد عروضی، اوزان و قوافی شعر فارسی متعهدند، اما مضامینی بعضاً سکولار-اومانیستی را در آثار خود عنوان میکنند. بعضی اشعار ادیبالممالک فراهانی و میرزا آقاخان کرمانی را میتوان آثاری اینگونه دانست. اگرچه پیش از اینها میتوان نمونههایی از تعلق خاطر به شبهمدرنیته و مضامین شبهمدرنیستی را در لابهلای اشعار قرهالعین و برخی اشعار دساتیری یغمای جندقی و فتحاللهخان شیبانی و میرزا علیاکبر طاهرزاده صابر مشاهده کرد، اما با ادیبالممالک و میزرا آقاخان کرمانی و پس از آنهاست که ادبیات معاصر ایران بهصورت یک جریان پیوستهی مستمر ظهور میکند. از این رو، آغاز شعر شبهمدرنیستی فارسی را در سالهای پس از 1300هـ.ق و با اشعار ادیبالممالک و میرزا آقاخان کرمانی میدانیم.
جریان موسوم به «اصلاحات» میرزا جعفر مشیرالدوله، که از سال 1275هـ.ق آغاز شد و میرزا ملکمخان ناظمالدوله «کتابچهی غیبی» را بهعنوان راهنمای عمل خطاب به میرزا جعفر به نگارش درآورد، نقش مؤثری در بسط حالوهوای نیستانگارانهی شبهمدرنیستی در میان دولتمردان و حلقههای شاعران و نویسندگان مرتبط با دولت و دربار داشت.
این بهاصطلاح اصلاحات مدرنیستی اگرچه تداوم و استمرار نیافت، اما در دگرگون کردن حالوهوای عمومی دربار و جریانهای تأثیرگذار فرهنگی و سیاسی در دولت، نقش زیادی داشت و از عوامل مؤثر در پدیداری ادبیات شبهمدرن ایران در دو سه دههی بعد بود. البته وضع فلاکتبار رژیم قاجاری در آن ایام سبب گردیده بود که ماسونهای مدرنیستِ نفوذی در دربار و دولت قاجاری، به طرق مختلف، مقاصد خود را دنبال نمایند. پس از بهاصطلاح اصلاحات میرزا جعفرخان مشیرالدوله و به فاصلهای در حدود یک دهه بعد، موجی قویتر از این برنامههای مدرنیستی بهاصطلاح اصلاحی را میرزا حسینخان سپهسالارِ فراماسون دنبال میکند و این فشارهای مدرنیستی آنقدر ادامه مییابد تا روشنفکران و ماسونهای درون و بیرون حکومت، با وقایع مشروطه و آنچه پس از آن گذشت، سرانجام به مقصود خود میرسند. در جریان کوشش برای به قدرت رساندن فرماسیون غربزدگی شبهمدرن در ایران، شاعران و نویسندگان ادبیات زمینهساز مشروطه، نقش بسیار مؤثری بازی میکنند.
با وقوع مشروطه، «ادبیات برآمده از مشروطه» ظهور میکند و ترویج مشهورات مدرنیستی گسترش بسیاری مییابد. در این دوره (از 1285هـ.ش تا 1300هـ.ش) است که نخستین رمانهای زبان فارسی نوشته میشود و جوانههای «شعر نو» به موازات رواج گستردهی اشعاری با اوزان عروضی و مضامین شبهمدرنیستی، در قلمرو شعر خودنمایی میکند.
در دورهی سوم ادبیات شبهمدرن ایران، این ادبیات عمدتاً در خدمت و پیوند با رژیم پهلوی اول قرار میگیرد. در این دوره است که شعر نو بسط مییابد و داستان کوتاه و رمان در عرصهی نثر فارسی، از تنوع و پیچیدگی بیشتری در ظهور، برخوردار میشود.
دورهی ادبیات پهلوی دوم، واپسین دورهی ادبیات غربزدهی ایران پیش از انقلاب اسلامی است و ماجرایی طولانی دارد که انشاءالله در جای خود، بدان میپردازیم. ادبیات معاصر شبهمدرن ایران در این دوره به نهایت بسط خود میرسد و از کثرت و تنوع بسیاری در نثر و نظم برخوردار میشود.
ادامه دارد...
ادبیات معاصر شبهمدرنیست ایران، تجسم روح و جان مدرنیته است. منتها همانگونه که مدرنیته در ایران بهصورتی ناقص و سطحی تحقق یافته و شبهمدرنیته نامیده شده است، ادبیات آن نیز در مقام ادبیات شبهمدرنیست، تجسم و نمایندهی ظهور مراتب، سطوح و شئونی ناقص از مدرنیته و ظهورات ادبی آن است و از این رو، ادبیات غربزدهی شبهمدرنیست نامیده میشود.
ادبیات معاصر ایران (ادبیات شبهمدرنیست) از هنگام پدیدار شدن تا ظهور انقلاب اسلامی، مراحل و ادواری را گذرانده است. اگرچه برخی نشانهها و وجوه ادبیات شبهمدرن، حتی از دهههای 1260 و 1270هـ.ق بهصورت پراکنده و ظهورات آغازین و کمشمار پدیدار شده بود و در سالهای دههی 1290 نیز میشد در برخی مطبوعات و آثار منثور، جلوههایی از آن را دید، اما به نظر میرسد سالهای آغازین قرن چهاردهم (1300هـ.ق) را باید بهعنوان سرآغاز و مبدأ زمانی ادبیات معاصر شبهمدرنیست ایران لحاظ کرد.
ادبیات معاصر شبهمدرنیست ایران، تجسم روح و جان مدرنیته است. منتها همانگونه که مدرنیته در ایران بهصورتی ناقص و سطحی تحقق یافته و شبهمدرنیته نامیده شده است، ادبیات آن نیز در مقام ادبیات شبهمدرنیست، تجسم و نمایندهی ظهور مراتب، سطوح و شئونی ناقص از مدرنیته و ظهورات ادبی آن است و از این رو، ادبیات غربزدهی شبهمدرنیست نامیده میشود.
فرماسیون غربزدگی شبهمدرن ایران ماهیتی مرکب دارد. حضور و سیطرهی استعمار غرب مدرن بر ایران در دوران قاجاریه سبب شد که مراتب، سطوح و شئونی ناقص از مدرنیته در مقام صورت، عالم تاریخی ایران پس از اسلام در قرن سیزدهم هـ.ق را مادهی خود قرار دهد که حاصل آن، غربزدگی شبهمدرن ایران بود که نوعی تقلید سطحی و نوعی ظهور ناقص و معیوب مدرنیته محسوب میشد. فرماسیون غربزدگی شبهمدرن ایران، از لحظهی تولد، موجودی معیوب، ناقص، مفلوک، بحرانزده و تقلیدی بیپایه و بیمایه از مدرنیته و عالم غرب مدرن بود که معضلات، آفات، امراض و بحرانهای ذاتی مدرنیته و غرب مدرن را بهگونهای شدیدتر، عمیقتر و پیچیدهتر با خود و در خود داشت. از این رو، فرماسیون غربزدگی مدرن ایران و کاست روشنفکری همراه آن، از آغاز، بیمار، ناقص، مقلد، مفلوج و ناتوان متولد شد.
ادبیات غربزدهی شبهمدرنیست ایران نیز بهتبع غربزدگی شبهمدرن، جوهری سطحی، ناقص، معیوب، تقلیدی و فلکزده دارد. نسخهای ناقص از برخی مراتب، وجوه و شئون ادبیات مدرن غرب، در مقام صورت، بر مادهی میراث ادبی نهضت بازگشت و نثر ادبی قاجاری ما حمل میشود و بهعنوان مقوم غربزدگی شبهمدرن، استیلا و بسط مییابد و ادبیات غربزدهی شبهمدرنیست ایران (که آن را مسامحتاً ادبیات معاصر ایران مینامیم) پدیدار میشود. ادبیات معاصر ایران، از هنگام تولد تا ظهور انقلاب اسلامی ایران، یک سیر تطور را طی کرده است و آثار و چهرههای بسیاری را تولید و ظاهر کرده است. قصد ما در این رساله همانا بررسی ظهورات و سیر تطور ادبیات معاصر در ادوار مختلف حیات و تطور آن، از منظر چهرهها و آثاری است که پدیدار کرده است.
ادوار حیات و تطور ادبیات معاصر ایران، از هنگام تولد تا سال 1375هـ.ش را میتوان اینگونه تقسیمبندی کرد:
1. دورهی اول که آن را «ادبیات زمینهساز مشروطه» نامیدهایم و از حدود 1300هـ.ق (برابر با 1261هـ.ش) آغاز میشود و تا مقطع مشروطه ادامه دارد: از 1300هـ.ق تا 1324هـ.ق (برابر با 1261هـ.ش تا 1285هـ.ش).
2. دورهی دوم، «ادبیات مشروطه» یا به تعبیر دقیقتر، «ادبیات برآمده از مشروطه» است که از حدود 1324هـ.ق (1285هـ.ش) آغاز میشود و تا سال 1340هـ.ق (برابر با حدود 1300هـ.ش) ادامه دارد.
3. دورهی سوم ادبیات شبهمدرنیست ایران را میتوان «ادبیات دوران رضاشاهی» یا «ادبیات دوران پهلوی اول» نامید. این دوران از سال 1300هـ.ش آغاز میشود و تا 1320هـ.ش تداوم مییابد.
4. دورهی چهارم، که میتوان آن را «ادبیات دورهی پهلوی دوم» نامید، از سال 1320هـ.ش آغاز میشود و تا سال 1357هـ.ش و ظهور انقلاب اسلامی ایران، تداوم دارد. این دوره در متن خود، دارای مقاطع و تقسیمبندیهای فرعی مختلفی است.
در دورهی ادبیات زمینهساز مشروطه، نخستین وجوه ادبیات شبهمدرنیست ایران ظاهر میشود. در این دوره است که با نخستین ظهورات ادبی منثور، که به تقلید از رمانهای غربی نوشته میشود و میتوان آنها را «رمانواره» نامید، روبهرو میشویم. در این دوران، روشنفکران سکولار-مدرنیستی مثل میرزا فتحعلی آخوندزاده، زینالعابدین مراغهای و میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی، نخستین آثار منثور مدرنیستی را مینویسند. در همین دوره است که نطفهی نوعی ادبیات ژورنالیستی روشنفکرانه بسته میشود و در مواردی با چهرههایی روبهرو میشویم که آثار منثور و داستانی با مضامین مدرنیستی ارائه میدهند و در عین حال، در روزنامهها، نشریات و عرصهی مطبوعات فعالاند و در هر دو عرصه، به ترویج مشهورات مدرنیستی و فرهنگ شبهمدرن و زمینهسازی برای بسط و تحکیم فرماسیون غربزدهی شبهمدرن مشغولاند.
در همین دوره است که شاعرانی ظهور میکنند که اگرچه به قواعد عروضی، اوزان و قوافی شعر فارسی متعهدند، اما مضامینی بعضاً سکولار-اومانیستی را در آثار خود عنوان میکنند. بعضی اشعار ادیبالممالک فراهانی و میرزا آقاخان کرمانی را میتوان آثاری اینگونه دانست. اگرچه پیش از اینها میتوان نمونههایی از تعلق خاطر به شبهمدرنیته و مضامین شبهمدرنیستی را در لابهلای اشعار قرهالعین و برخی اشعار دساتیری یغمای جندقی و فتحاللهخان شیبانی و میرزا علیاکبر طاهرزاده صابر مشاهده کرد، اما با ادیبالممالک و میزرا آقاخان کرمانی و پس از آنهاست که ادبیات معاصر ایران بهصورت یک جریان پیوستهی مستمر ظهور میکند. از این رو، آغاز شعر شبهمدرنیستی فارسی را در سالهای پس از 1300هـ.ق و با اشعار ادیبالممالک و میرزا آقاخان کرمانی میدانیم.
جریان موسوم به «اصلاحات» میرزا جعفر مشیرالدوله، که از سال 1275هـ.ق آغاز شد و میرزا ملکمخان ناظمالدوله «کتابچهی غیبی» را بهعنوان راهنمای عمل خطاب به میرزا جعفر به نگارش درآورد، نقش مؤثری در بسط حالوهوای نیستانگارانهی شبهمدرنیستی در میان دولتمردان و حلقههای شاعران و نویسندگان مرتبط با دولت و دربار داشت.
این بهاصطلاح اصلاحات مدرنیستی اگرچه تداوم و استمرار نیافت، اما در دگرگون کردن حالوهوای عمومی دربار و جریانهای تأثیرگذار فرهنگی و سیاسی در دولت، نقش زیادی داشت و از عوامل مؤثر در پدیداری ادبیات شبهمدرن ایران در دو سه دههی بعد بود. البته وضع فلاکتبار رژیم قاجاری در آن ایام سبب گردیده بود که ماسونهای مدرنیستِ نفوذی در دربار و دولت قاجاری، به طرق مختلف، مقاصد خود را دنبال نمایند. پس از بهاصطلاح اصلاحات میرزا جعفرخان مشیرالدوله و به فاصلهای در حدود یک دهه بعد، موجی قویتر از این برنامههای مدرنیستی بهاصطلاح اصلاحی را میرزا حسینخان سپهسالارِ فراماسون دنبال میکند و این فشارهای مدرنیستی آنقدر ادامه مییابد تا روشنفکران و ماسونهای درون و بیرون حکومت، با وقایع مشروطه و آنچه پس از آن گذشت، سرانجام به مقصود خود میرسند. در جریان کوشش برای به قدرت رساندن فرماسیون غربزدگی شبهمدرن در ایران، شاعران و نویسندگان ادبیات زمینهساز مشروطه، نقش بسیار مؤثری بازی میکنند.
با وقوع مشروطه، «ادبیات برآمده از مشروطه» ظهور میکند و ترویج مشهورات مدرنیستی گسترش بسیاری مییابد. در این دوره (از 1285هـ.ش تا 1300هـ.ش) است که نخستین رمانهای زبان فارسی نوشته میشود و جوانههای «شعر نو» به موازات رواج گستردهی اشعاری با اوزان عروضی و مضامین شبهمدرنیستی، در قلمرو شعر خودنمایی میکند.
در دورهی سوم ادبیات شبهمدرن ایران، این ادبیات عمدتاً در خدمت و پیوند با رژیم پهلوی اول قرار میگیرد. در این دوره است که شعر نو بسط مییابد و داستان کوتاه و رمان در عرصهی نثر فارسی، از تنوع و پیچیدگی بیشتری در ظهور، برخوردار میشود.
دورهی ادبیات پهلوی دوم، واپسین دورهی ادبیات غربزدهی ایران پیش از انقلاب اسلامی است و ماجرایی طولانی دارد که انشاءالله در جای خود، بدان میپردازیم. ادبیات معاصر شبهمدرن ایران در این دوره به نهایت بسط خود میرسد و از کثرت و تنوع بسیاری در نثر و نظم برخوردار میشود.
ادامه دارد...
پینوشتها:
1- شهریار زرشناس متولد 1344 است. در خارج از کشور تاریخ،فلسفه و روانشناسی شخصیت خوانده است. موضع رساله او بررسی مفهوم شخصیت در پرتو سوبژکتیوتیه بود .از سال 1371 به تدریس در دانشگاههای مختلف پرداخت.
زرشناس از دوستان و همکاران شهید سید مرتضی آوینی در مجله سوره بوده و تا کنون حدود 30 کتاب و صده ها مقاله از وی منتشر شده است.