مشخصات عمومی ادبیات زمینه‌ساز مشروطه

ادبیات زمینه‌ساز مشروطه بیشتر در میان گروه‌های مختلفِ کاستِ روشن‌فکری ایران و طیف به‌اصطلاح اصلاح‌طلبانِ شبه‌مدرنیستِ دربارِ قاجار و نیز بخش‌هایی از طبقه‌ی متوسط شهریِ در حال شکل‌گیری و سرمایه‌دارانِ نوظهور این مقطع، نفوذ
يکشنبه، 12 دی 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
مشخصات عمومی ادبیات زمینه‌ساز مشروطه
مشخصات عمومی ادبیات زمینه‌ساز مشروطه

 

نویسنده: شهریار زرشناس (1)

 
جریان شناسی ادبیات معاصر ایران (4)

ادبیات زمینه‌ساز مشروطه بیشتر در میان گروه‌های مختلفِ کاستِ روشن‌فکری ایران و طیف به‌اصطلاح اصلاح‌طلبانِ شبه‌مدرنیستِ دربارِ قاجار و نیز بخش‌هایی از طبقه‌ی متوسط شهریِ در حال شکل‌گیری و سرمایه‌دارانِ نوظهور این مقطع، نفوذ و مخاطب داشت. در این مقاله تلاش شده است ویژگی‌های عمومی «ادبیات زمینه‌ساز مشروطه» شرح داده شود.
دوره‌ی آغازین ادبیات معاصر ایران را دوره‌ی «ادبیات زمینه‌ساز مشروطه» نامیده‌ایم، زیرا آثاری که نویسندگان و شاعران این دوره پدید آوردند، نقش مؤثری در شکل‌گیری اتفاق سیاسی‌اش، که به مشروطه معروف شده، داشته است. شرح ماجرا اینکه در سال‌های 1323 و 1324هـ.ق، جنبشی اعتراضی در برخی مناطق ایران پدیدار می‌شود که روحانیت در آن، نقش رهبری و محرک را برعهده داشته است. اما به‌سرعت و در پی دخالت گسترده‌ی کانون‌های ماسونیِ نفوذی در دربار و پیکره‌ی اجرایی و سیاسی رژیم قاجار و حضور و نفوذ مطبوعاتی روشن‌فکران سکولارِ شبه‌مدرنیست و فضاسازی‌های پیوسته و مکارانه‌ی آن‌ها و دخالت‌های پیچیده، آشکار، پنهان، گسترده و مستمر سفارت انگلیس، غرب‌زده‌های شبه‌مدرنیست موفق می‌شوند تا با بهره‌گیری از نوعی غفلت که در فضای عمومی کشور وجود داشت، در نهایت جهت حرکت اعتراضی را دگرگون نمایند و صورتی از ایدئولوژی لیبرالیسم کلاسیک را، که به اقتضای شرایط ایران تاحدی تغییر شکل داده و اندکی تعدیل شده بود، تحت عنوان «مشروطه» بر جنبش و جامعه‌ی ایران تحمیل نمایند.
استعمار انگلستان و روشن‌فکران شبه‌مدرنیست و دولتمردان غرب‌زده‌ی حاضر در رژیم قاجار (طیفی گسترده از آخوندزاده و ملکم گرفته تا امین‌الدوله و میرزاحسین‌خان سپهسالار) دهه‌ها بود که به دنبال آن بودند که تا با تضعیف ارکان رژیم قاجاری، آن را به‌ سوی فروپاشی برده و فرماسیون غرب‌زدگی شبه‌مدرن را بر ایران حاکم نمایند. آن‌ها این خواست خود را به اشکال مختلف عنوان می‌کردند و از طرق متفاوت به دنبال اجرای آن بودند تا آنکه فرصت جنبش عدالتخانه‌ی مردمی و حاکمیت بی‌خبری، غفلت، جهل و فقدان بصیرت بر فضای عمومی کشور، آن‌ها را موفق ساخت که با عنوان کردن شعار مشروطه، روایتی از ایدئولوژی لیبرالیسم را مطرح و حاکم نمایند تا از طریق آن، حرکت خود به سوی حاکم کردن فرماسیون غرب‌زدگی شبه‌مدرن را پیش ببرند و چنین نیز کردند.
ادبیات زمینه‌ساز مشروطه، که در هیئت مجموعه‌ای از آثار داستانی ترجمه‌شده، اشعار و آثار منظوم، چند اثر داستانی منثور و برخی مطالب ژورنالیستی فعلیت یافته بود، نقشی مؤثر در ترویج مشهورات سکولار-لیبرالی در برخی اقشار و گروه‌های متنفذ، هماهنگ کردن حرکت غرب‌زده‌های شبه‌مدرنیست و سمت‌دهی به آن‌ها و فریب لایه‌های فعال افکار عمومی جامعه و تعمیق آن‌ها (نسبت به اتفاق فاجعه‌باری که در شرف وقوع بود و نسبت به باطن آنچه شبه‌مدرنیست‌ها در نظر داشتند و به دنبال آن بودند) بازی کرد.
در ادامه می‌کوشیم تا ویژگی‌های عمومی «ادبیات زمینه‌ساز مشروطه» را بیان کنیم:
1. ادبیات زمینه‌ساز مشروطه را می‌توان نخستین دوره و آغازگر ادبیات معاصر ایران نامید. مبدأ زمانی ظهور و فعالیت ادبیات زمینه‌ساز مشروطه را می‌توان حدود سال 1300هـ.ق دانست. هرچند که جوانه‌ها و نمونه‌هایی از آن در دو سه دهه پیش‌تر نیز به‌صورت پراکنده ظاهر شده بود. این ادبیات تا سال 1324هـ.ق صورت فعال ادبیات معاصر ایران بود و با صدور فرمان مشروطه و تغییر شرایط سیاسی کشور، ادبیات معاصر ایران وارد مرحله‌‌ی دیگری می‌شود. بنابراین می‌توان زمان تقریبی ادبیات زمینه‌ساز مشروطه را حد فاصل سال‌های 1300 تا 1324هـ.ق دانست.
2. ادبیات زمینه‌ساز مشروطه بیشتر در میان گروه‌های مختلف کاست روشن‌فکری ایران و طیف به‌اصطلاح اصلاح‌طلبانِ شبه‌مدرنیستِ دربارِ قاجار و نیز بخش‌هایی از طبقه‌ی متوسط شهریِ در حال شکل‌گیری و سرمایه‌دارانِ نوظهور این مقطع، نفوذ و مخاطب داشت. ادبیات زمینه‌ساز مشروطه از عوامل مؤثر در ایجاد هژمونی روشن‌فکران شبه‌مدرنیست و انحراف حرکت اعتراضی عدالتخانه توسط آن‌ها (به نفع استعمار انگلیسی و شبه‌مدرنیزاسیون ایران) بوده است.
3. ادبیات زمینه‌ساز مشروطه، به‌لحاظ محتوا و جهت‌گیری ایدئولوژیک، دارای گرایش‌های لیبرال-ناسیونالیستی و سوسیال-‌دموکراتیک است. اساساً مضامین ناسیونالیستی و لیبرالیستی و نوعی دین‌گریزی و روحانیت‌ستیزی آشکار بر این ادبیات غلبه دارد. ادبیات زمینه‌ساز مشروطه نوعی شیفتگی و مجذوبیت و مرعوبیت نسبت به مدرنیته و مشهورات مدرنیستی و عالم غرب مدرن دارد.
4. ادبیات زمینه‌ساز مشروطه، به‌لحاظ قالب و برخی وجوه ساختاری ادبی در قلمروهای نثر و نظم، تغییراتی را در قالب‌های مرسوم ادبیات کلاسیک فارسی پدید آورده است. در قلمرو نثر، نخستین کوشش‌ها در نگارش رمان (البته اغلب به‌صورت تقلیدی و سطحی) صورت گرفته است و رمان‌واره‌هایی چون «کتاب احمد» و «مسالک‌المحسنین» از عبدالرحیم طالبوف، «سیاحت‌نامه‌ی ابراهیم بیگ» از زین‌العابدین مراغه‌ای و «حکایت یوسف شاه» (اصل آن به زبان ترکی بوده است) از میرزا فتحعلی آخوندزاده، نگارش و نشر یافته است.
در ادبیات زمینه‌ساز مشروطه، در قلمرو شعر کلاسیک، ضمن بروز دگرگونی در محتوا و توجه بیشتر به موضوعات و مسائل سیاسی و اجتماعی و کوشش در جهت ترویج مضامین شبه‌مدرنیستی، از لحاظ قالب نیز تغییراتی پدید می‌آید و قالب‌هایی چون مسمط و مستزاد و تصنیف از مهجوریت خارج می‌شوند و مورد توجه خاص شعرای این دوره قرار می‌گیرند. این قالب‌ها به‌عنوان چارچوبی برای بیان محتوای غالباً سیاسی و سنت‌ستیزانه و در بسیاری موارد، دین‌ستیزانه‌ی شبه‌مدرنیستی مورد استفاده قرار می‌گیرند.
5. ادبیات زمینه‌ساز مشروطه، به‌لحاظ محتوا، به میزان زیادی رویکرد انتقادی نسبت به مظاهر فساد و انحطاط قاجاریه دارد؛ اما به‌گونه‌ای تعمدی (و شاید در آثار برخی نیز به‌صورت سهل‌انگارانه) میان حقایق، آموزه‌ها و آداب قدسی و تعالیم دینی از یک‌سو و رسوم منجمد، متحجر، غلط و ساخت فرتوت استبداد کلاسیک ایران از سوی دیگر، هیچ تفاوتی نگذاشته و با نوعی خلط مبحث، تحت لوای مبارزه با مظاهر فساد و انحطاط قاجاری، به دین‌ستیزی و ترویج سکولاریسم شبه‌مدرن روی می‌آورد. البته ظهور این ویژگی در نویسندگان و شاعران مختلف این ادبیات، یکسان نبوده و در حدواندازه‌های متفاوت فعلیت یافته است. اما به هر حال، جهت‌گیری غالب ادبیات زمینه‌ساز مشروطه، دین‌ستیزی و تخطئه‌ی سنت‌ها و استهزای روحانیت و هویت اسلامیِ اعتقادات مردم است.
6. ادبیات زمینه‌ساز مشروطه درون‌مایه‌های آشکار سیاسی و ناسیونالیستی دارد. ناسیونالیسمی که این ادبیات عنوان می‌کند، نوعی ناسیونالیسم تقلیدی و سطحی است که در مقطع مورد بررسی ما، محور اصلی ایدئولوژیک غرب‌زدگی شبه‌مدرن در ایران است. اساساً فرماسیون غرب‌زدگی شبه‌مدرن در مقطع شکل‌گیری اولیه و تأسیس خود، از ناسیونالیسم باستان‌گرای دارای تمایلات شووینیستی، بیش از هر ایدئولوژی دیگری، در جهت ظهور و فعلیت‌یابی خود بهره‌ برده است. اغراق نیست اگر بگوییم ناسیونالیسم باستان‌گرایی شبه‌مدرنیست در حد فاصل سال‌های 1290 تا 1324هـ.ق (زمان صدور فرمان مشروطه)، اصلی‌ترین ایدئولوژی روشن‌فکران شبه‌مدرنیست ایران بوده است و این محوریت ایدئولوژیک در ساختمان رژیم پهلوی و فرماسیون غرب‌زدگی شبه‌مدرنی که این رژیم شکل داد و از آن حمایت کرد، کم‌و‌بیش تداوم یافت.
ادبیات زمینه‌ساز مشروط نیز عمیقاً از ناسیونالیسم باستان‌گرای شبه‌مدرنیست (که در بطن خود دارای تمایلات شووینیستی بود) متأثر بوده و می‌توان گفت که صورت تقلیدی ایدئولوژی ناسیونالیسم، که در ایران آغاز قرن سیزدهم هجری قمری در هیئت ناسیونالیسم باستان‌گرا ظاهر شده بود، بر ادبیات زمینه‌ساز مشروطه حاکم بوده است. ناسیونالیسم باستان‌گرا در آثار اصلی‌ترین نمایندگانش در ادبیات، یعنی نویسندگان و شاعرانی چون زین‌العابدین مراغه‌ای، فتحعلی آخوندزاده، عبدالرحیم طالبوف، میرزا آقاخان کرمانی، ادیب‌الممالک فراهانی، میرزا حبیب اصفهانی و... و نیز آرای اصلی‌ترین تئوریسین غرب‌زدگی شبه‌مدرن در این مقطع (یعنی میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله) صبغه‌ی ضداستعماری جدی‌ای ندارد و در اکثر موارد، از طریق ترویج تجددمآبی (خواسته یا ناخواسته)، مبلّغِ سیطره‌ی استعمارِ سرمایه‌داریِ مدرنِ غربی می‌گردد.
این ناسیونالیسم باستان‌گرایی شووینیستی (برتری‌طلبانه) بر مجموعه‌ای از مدعاهای بی‌اساس نژادپرستانه در خصوص قوم مجعولی به نام «آریایی» و خیالبافی‌های بدون پشتوانه‌ی تئوریک و غیرمستندی درباره‌ی به‌اصطلاح «عظمت ایران باستان» قرار دارد که ساخته‌ی ایدئولوگ‌ها و مستشرقین فراماسون و اغلب مأمور دولت‌های استعماری بریتانیا و فرانسه‌ی قرن نوزدهم بوده است. مورخانی چون گیرشمن، گلدزیهر، مولر و عده‌ای دیگر و دیپلمات‌های جاسوسی مثل سِر جان ملکم، سر هارفورد جونز و فریزر، برپایه‌ی مفروضات غیرمستند و بی‌پایه‌ی نژادپرستانه‌ای که امثال چمبرلین، گوبینو و تئوریسین‌های وابسته به محفل «تئوسوفی» و برخی «شرق‌شناسان» اوایل قرن نوزدهم به هم بافته بودند، ایدئولوژی برتری‌طلبانه‌ی «ناسیونالیسم باستان‌گرا» را (به‌عنوان یک ایدئولوژی ناسیونالیستی شبه‌مدرن) تدوین کردند تا از آن به‌عنوان محملی فکری و نظری به‌منظور مبارزه با میراث معارف و وجوه اسلامی فرهنگ و تمدن ایران، بسترسازی برای تأسیس و بسط فرماسیون غرب‌زدگی شبه‌مدرن، تحمیق مردم ایران و متشکل کردن کاست روشن‌فکری بهره گیرند.
7. ادبیات زمینه‌ساز مشروطه، در وجه غالب و مبنایی خود، صبغه‌ای سکولاریستی دارد. رویکردی سکولاریستی‌ که مبتنی بر وجه سکولاریستی کاست روشن‌فکری ایران و ایدئولوژی‌های مختلف آن (به‌ویژه ناسیونالیسم باستان‌گرا) است. شاکله‌ی روشن‌فکری ایران و جهان‌بینی حاکم بر آن (به تبع ماهیت غرب‌زده‌ی شبه‌مدرنیستی که دارد)، سکولاریستی و دین‌ستیزانه است و این ویژگی را در آرا و آثار روشن‌فکرانی چون میرزا ملکم، طالبوف، آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانی، میرزا یوسف‌خان مستشارالدوله، محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه و دیگر روشن‌فکران، در اشکال مختلف، مشاهده می‌کنیم. ادبیات زمینه‌ساز مشروطه نیز، به تبع نسبتی که با غرب‌زدگی شبه‌مدرن و روشن‌فکری دارد، صبغه‌ی سکولاریستی پیدا می‌کند.
ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:

1- شهریار زرشناس متولد 1344 است. در خارج از کشور تاریخ،فلسفه و روانشناسی شخصیت خوانده است. موضع رساله او بررسی مفهوم شخصیت در پرتو سوبژکتیوتیه بود .از سال 1371 به تدریس در دانشگاه‌های مختلف پرداخت.
زرشناس از دوستان و همکاران شهید سید مرتضی آوینی در مجله سوره بوده و تا کنون حدود 30 کتاب و صده ها مقاله از وی منتشر شده است.

منبع مقاله : برهان
 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.