Oxymoron
معادلهای دیگر: استعارهی عنادیه، باطلنمای فشرده، بیان نقیضی، تصویر پارادوکس، تضاد و طباق، جمع اضداد
تصویر یا ترکیب پارادوکسی که در آن مفهوم یک جملهی متناقض خلاصه و فشرده شود، به شکلی که دو واژهی مخالف در توافق با یکدیگر و کنار هم قرار گیرند. خرابآباد، رنگ بیرنگی، سوز سرما، عدم سرمایگان، بیپای دوان، درد بیدردی و فریاد بیصدا مواردی از ترکیب ناسازهگویی است. مولوی در غزلیات شمس از گویای بیزبان، بیپای دوان، ساکن روان و ظاهر نهان میگوید و حافظ در بیتی اینگونه میسراید:
حافظ حکایت از غم هجران چه میکنی
در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور
Oxymoron معادل انگلیسی ناسازهگویی، از واژهی یونانی oxumoron ریشه گرفته است. oxumoron خود شامل دو واژهی oxus به معنی زیرک (sharp) و moros به معنی احمق foolish) ) میباشد.
ناسازهگویی به عنوان نوع خاصی از پارادوکس در آثار نویسندگان دورههای مختلف ادبیات فارسی کاربردهای متفاوتی داشته که طنز یکی از آنها است.
عبیدزاکانی در رسالهی ده فصل آورده است:
«التنبل: کشتیگیر
العدو: فرزند
الخصم: برادر
الخویشاوند: دشمن جان»
عمران صلاحی در اخبار کتاب، حالا حکایت ماست میگوید:
«تقی رضوی شاعر معاصر به شمال مسافرت کرده است تا مجموعهی شعر جنگل بیدرخت را بسراید. این کتاب در دست الهام است.»
در زبان انگلیسی ناسازهگویی معمولاً از ترکیب صفت با موصوف متضاد شکل میگیرد. در تراژدی رومئو و ژولیت، در قسمتی رومئو عشق را با ناسازهگوییهای عشق ستیزهگر، نفرت دوستداشتنی، آتش سرد و سبکبالی سنگین به مسخره میگیرد.
Here’s much to do with hate, but more with love
Why then, o brawling love! O Loving hata!
O anything! Of nothing first create!
O heavy lightness! Serious vanity!
Mis Shapen chaos of well-seeming forms!
Feathers of lead, bright smoke, cold fire, sick health.
میلتون در بهشت گمشده، دوزخ را این گونه توصیف میکند: No light, but rather darkness visible
در همین کتاب توصیف ظهور خداوند آمده است:
Dark with excessive bright thy skirts appear
الفرد لردتنی سون در آخرین سطر شعر TEARS, IDLE TEARS میگوید:
O Death in life, the days that are no more!
در دوران الیزابت در شعرهای عاشقانه از ناسازهگویی به عنوان استعارهی پترارکی (Petrarchan Conceit) استفاده میشد. در متنهای نیایشی و شعرهای مذهبی آیین مسیحیت، ناسازهگویی صناعتی متداول برای بیان مفهومی ورای امور عادی بشری بود.
از مشهورترین نمونههای ناسازهگویی ادبیات انگلیس، صد و سی و چهارمین چکامهی پترارکی سرتوماس وات است که این گونه آغاز میشود:
I find no peace, and all my war is doen;
I fear and hope, I burn and freeze like ice;
I flee above the wind, yet can I not arise; And nought I have and all the world I season.
کیتز و کراشاو در ادبیات انگلیس، مارینو در ادبیات ایتالیا و گونگورا در ادبیات اسپانیا، شاعران علاقهمند به استفاده از ناسازهگویی بودند.
منبع مقاله:
اصلانی، محمدرضا؛ (1394)، فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز همراه با نمونههای متعدد برای مدخلها، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول.