نویسنده: دکترمحمدرضا اصلانی (همدان)
Structural Irony
معادلهای دیگر: وارونهسازی رفتاری، وارونهسازی وصفی
در وارونهسازی ساختاری، موقعیت وارونهسازی به جای کلام در ساختار روایت نهفته است. در این نوع وارونهسازی خواننده از منظور واقعی نویسنده و وضعیت حاکم بر داستان آگاهی کامل دارد، اما شخصیت موردنظر از هر نوع آگاهی محروم است. برای مثال فردی را تصور کنید که بر بدبختی دیگران قاهقاه میخندد در حالی که خود به همان وضع دچار است.
در نمایشنامهی ادیپ شهریار اثر سوفوکل، ادیپ برای فرار از سرنوشتی که پیشگویان معبد برایش پیشبینی کردهاند، به سرزمینی دیگر فرار میکند. ادیپ پسر لایوس، پادشاهِ تبس و یوکاسته است. لایوس که باعث بروز نفرینی بر خانوادهاش شده بود، از سوی پیشگویی آگاه میشود که هلاکت او به دست پسرش است. پس دستور قتل پسر خود را صادر میکند. ادیپ بیپناه با شاخهای که پاهایش را سوراخ کرده بود از درختی آویزان میشود تا چوپانی نجاتش دهد. ادیپ که والدینش را نمیشناسد، روزی با پدرش لایوس برخورد میکند و در نزاعی او را میکشد. او با حل معمای ابوالهول مادرش یوکاسته را به همسری خود بر میگزیند. از او صاحب دو دختر و دو پسر میشود. با روشن شدن حقایق، ادیپ در ترس از جنایتی که مرتکب شده، چشمهای خود را در میآورد. یوکاسته هم خود را به دار میآویزد. ادیپ که اکنون منزوی شده، توسط دخترش آنتیگون در آتیکا برده میشود و همانجا میمیرد.
این تراژدی از معروفترین وارونهسازیهای ساختاری در ادبیات است. بدیهی است که این نوع وارونهسازی در طنز کاربردی گسترده دارد.
منبع مقاله:
اصلانی، محمدرضا؛ (1394)، فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز همراه با نمونههای متعدد برای مدخلها، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول.