1) 21بهمن ماه سال 1334 هجري شمسي: عباس اقبال آشتياني از مورخان، اديبان و محققان برجسته ايران بدرود حيات گفت. عباس اقبال بعد از اتمام دوره تحصيلي در دارالفنون در مقام منشي هئيت نظامي ايران در سال 1304 شمسي به فرانسه سفر كرد. او در كنار اداي وظايف دولتي تحصيلاتش را تا اخذ درجه ليسانس ادامه داد اقبال آشتياني بعد از بازگشت به ايران در دانشگاه به تدريس پرداخت و به عضويت دائم فرهنگستان ايران در آمد. عباس اقبال بعد از مدتي مجله ادبي فرهنگي
1) 21بهمن ماه سال 1334 هجري شمسي: عباس اقبال آشتياني از مورخان، اديبان و محققان برجسته ايران بدرود حيات گفت. عباس اقبال بعد از اتمام دوره تحصيلي در دارالفنون در مقام منشي هئيت نظامي ايران در سال 1304 شمسي به فرانسه سفر كرد. او در كنار اداي وظايف دولتي تحصيلاتش را تا اخذ درجه ليسانس ادامه داد اقبال آشتياني بعد از بازگشت به ايران در دانشگاه به تدريس پرداخت و به عضويت دائم فرهنگستان ايران در آمد. عباس اقبال بعد از مدتي مجله ادبي فرهنگي يادگار را منتشر كرد. او در تحقيقات خود از سبكي نو و در نويسندگي از نثري روان و ساده برخوردار بود. كتابهاي« تاريخ فعول، خاندان نوبختي، و مأموريت ژنرال گاردان به ايران» از آثار ارزشمند استاد عباس اقبال آشتياني بشمار مي روند.
2) 21 بهمن ماه سال 1357 هجري شمسي: ميليونها تن از مردم مسلمان و انقلابي كشورمان براي تأييد حكم حضرت امام خميني رهبر فقيه انقلاب اسلامي در انتخاب اولين دولت نظام جمهوري اسلامي ايران راهپيمايي باشكوهي شركت كردند. در همين حال هزاران تن از كاركنان نيروي هوايي به مردم پيوستند و دولت غير قانوني بختيار را از بيم نابودي اعلام كرد. « امروز حكومت نظامي از ساعت 16:30 بعد از ظهر تا پنج بامداد برقرار خواهد بود.» حضرت امام خميني رهبر كبير انقلاب اسلامي با صادركردن اعلاميه اي از مردم خواستند كه در خيابانها بمانند و به حكومت نظامي اعتنايي نكنند. ايشان حكومت نظامي را خدعه و خلاف شرع دانستند . در همين روز لشكر گارد شاهنشاهي به پادگان نيروي هوايي حمله كرد و در پي آن مردم مسلمان و انقلابي از سراسر ايران به ياري انقلابيون داخل پادگان شتافتند. بدين ترتيب جنگ مسلحانه در تهران آغاز شد و مردم ضربه نهايي را بر پيكر پوسيده نظام شاهنشاهي وارد آوردند وبه 2500 سال حكومت جابرانه سلطنتي پايان دادند.
3) شكسته شدن حكومت نظامي به فرمان "امام خميني" توسط مردم انقلابي ايران (1357ش): در آخرين ساعات عمر رژيم پهلوي ژنرالهاي رژيم شاه براي به كنترل درآوردن اوضاع، تصميم گرفتند تا مدت حكومت نظامي را در تهران افزايش دهند. آنها با اين اقدام قصد داشتند ضمن جلوگيري از اجتماع مردم، در صورت امكان، حضرت امام خميني و جمعي از افراد مؤثر در انقلاب را دستگير نمايند و يا به قتل برسانند. اما رهبر كبير انقلاب اسلامي، با تيزبيني و موقعشناسي از مردم خواستند كه مقررات حكومت نظامي را ناديده بگيرند. مردم انقلابي نيز با آگاه شدن از فرمان حضرت امام به خيابانها ريختند و دامنه درگيريها گستردهتر شد و به ساير مراكز نظامي رژيم پوسيده شاه در تهران و ديگر شهرها تعميم يافت. اين در حالي بود كه اغلب نظاميان نيز حاضر به رودررويي با مردم نبودند و بسياري از آنها به انقلاب پيوستند.
4) تصويب لايحه انحلال ساواك و محاكمه وزيران توسط مجلس شوراي ملي (1357 ش): در واپسين روزهاي عمر رژيم پهلوي، بختيار آخرين تلاشهاي خود را براي بقاي رژيم و دولت غيرقانوني خود انجام داد و در 4 بهمن 57 با ارايه لايحههايي به مجلس سنا براي انحلال سازمان امنيتي مخوف شاه به نام ساواك و محاكمه وزيران غارتگر بيتالمال، تلويحاً به وجود حكومت ترس و وحشت و فساد گسترده در رژيم شاه، اعتراف كرد. هدف بختيار از طرح و ارايه اين لايحه، كاستن از خشم مردم نسبت به رژيم در اين زمان و عوامفريبي بود كه ناكام ماند. اين لايحه سرانجام در 21 بهمن به تصويب رسيد و به عمر سياه ساواك در ساعات پاياني حيات رژيم پهلوي پايان داد. اين سازمان مخوف در طول حدود 22 سال فعاليت خود، هزاران زنداني سياسي را تحت شكنجههاي وحشتناك قرار داد و دهها هزار نفر را روانه بازداشتگاهها و تبعيدگاهها نمود. ساواك به عنوان بازوي امنيتي رژيم پهلوي، نقش مهمي در گسترش جوّ اختناق حاكم بر جامعه داشت و كوچكترين حركت ضد رژيم را سركوب ميكرد.
5) خنثي شدن توطئه كودتاي بزرگ نظاميان شاهنشاهي عليه انقلاب اسلامي (1357 ش): در ساعات پاياني عمر حكومت پهلوي، سپهبد رحيمي فرماندار نظامي تهران، طي دستورالعملي به يگانهاي تابعه خود، از آنها خواست تا كليه رهبران نهضت اسلامي را دستگير و با هواپيما به يكي از جزاير منتقل نمايند. به همراه اين دستورالعمل، اسامي 300 الي 400 نفر كه بايد بازداشت يا ترور شوند آمده بود كه نام حضرت امام خميني، آيتاللَّه طالقاني و مهندس مهدي بازرگان در رأس آن به چشم ميخورد. همچنين تصرف برخي پادگانهاي مستقر در تهران نيز در اين دستورالعمل عنوان گرديد. اما سنگربندي خيابانها توسط مردم انقلابي، حركت تانكها را ناممكن ساخت و اين كودتا با شكست مواجه گرديد. بعدها فاش شد كه در اين توطئه، سران ارتش شاه با همكاري بختيار، قصد داشتند تهران را به توپ ببندند و چهار ميليون نفر را قتل عام نمايند.
6) عمليات كوچك محدود، در منطقه دهلاويه (1359ش)
7) عمليات تحريرالقدس، در منطقه دربنديخان توسط سپاه (1362ش): عمليات تحريرالقدس در 21 بهمن ماه 1362 با رمز لبيك يا خميني در جنوب غربي مريوان و مناطق كوهستاني دربنديخان عراق و به منظور انهدام ماشين جنگي ارتش عراق، پاسخ قاطع به حملات موشكي دشمن به شهر مظلوم و بيدفاع دزفول، گمراه كردن عراقيها از عمليات خيبر و آزادسازي ارتفاعات مهم منطقه شاخ شميران به اجرا درآمد. نبرد تحريرُالقدس در حالي انجام شد كه دشمن، جنگ شهرها را شدت بخشيده بود. اين نبرد براي اولين بار به عنوان عمليات مقابله به مثل از سوي جمهوري اسلامي ايران، جواب كوبندهاي تلقي شد كه با انجام آن، اوضاع جديدي بر مناطق علمياتي، حاكم گرديد. در اين عمليات علاوه برتسلط رزمندگان اسلام به ارتفاعات منطقه، حدود 110 كيلومترمربع از خاك عراق به تصرف ايران درآمد و مقادير زيادي سلاح سبك و وسايل مخابراتي به غنيمت سپاه اسلام افتاد.
8) 13 صفر سال 797 هجري قمري:« اِبن عاقولي» محدّث و فقيه شافعي درگذشت. او در سال 733 هجري قمري در بغداد زاده شد و پس از گذراندن ايام كودكي تحصيل علوم معارف اسلامي را زير نظر پدر آغاز كرد او پس از ساليان متمادي تحصيل، از علماي بزرگ زمانش شد و علاوه بر تدريس به طلاب دانش پژوه؛ دانشگاه عاقولي و دارُ القران جماليه را تأسيس كرد و بدين ترتيب مراكزي براي تجمع طلاب علوم ديني فراهم شد.« كُتُب الدِّرايَة في مَعرفَة الرِّوايَه و مِفتاحُ الرِّجا في شَرح المَصابيح الدُّجي» از آثار ابن عاقولي است .
9) 13صفرسال 1314 هجري قمري : ميرزا عبدالحسين كرماني معروف به ميرزا آقاخان كرماني در حضور محمد علي ميرزا به دار آويخته شد . او از رجال و اديبان اواخر عهد ناصرالدين شاه قاجار بود كه در سال 1270 قمري در بردسير كرمان متولد شد . پس از فراگيري مقالات علوم و فلسفه در زادگاهش راهي تهران شد ودر محضر علماي عصر دانش آموخت. ميرزا آقاخان در مسافرتش به استانبول با عقايد اسلامي و آزاديخواهانه سيد جمال الدين اسد آبادي آشنا شد و افكار سيد تحولي در انديشه آقاخان ايجاد كرد و او ديدگاها ي انقلابي سيد را دنبال كرد در اين ايام ناصرالدين شاه به قتل رسيد و دولت ايران دولت عثماني را وادار كرد اطرافيان سيد جمال الدين را به ايران تحويل دهند و بدين ترتيب آقا خان كرماني نيز به اتفاق جمعي ديگر از آزادي خواهان بدار آويخته شد. «ترجمه كتاب جِيمز موريه تحت عنوان حاجي باباي اصفهاني» از آثار اوست .
10) وفات احمد نسايي معروف به "شيخ الاسلام" محدث شهير مسلمان (303 ق): ابوعبدالرحمن احمد بن شعيب نسايى محدث مشهور مسلمان معروف به شيخ الاسلام در سال 220 ق در يكي از روستاهاي خراسان متولد شد. در سنين جواني به مصر رفت و در اين كشور اقامت گزيد. وي در مصر در علوم فقه و حديث به استادي رسيد. شيخ الاسلام در سفري به دمشق از فضايل اهل بيت پيامبر اسلام بسيار سخن گفت، از اين رو، مخالفين، چندين بار او را مضروب كردند تا اين كه بر اثر همان آزارها بدرود حيات گفت. دربارهي تاريخ وفات، محل وفات و دفن او اتفاقي در ميان تاريخنگاران نيست، اما برخي گفتهاند كه سرانجام به مكه رفت و در آن جا ساكن شد. از آثار او ميتوان به كتاب خصايص اميرالمومنين(ع) اشاره كرد. شيخ الاسلام همچنين صاحب كتاب سُنَن نسايي است كه يكي از كتابهاي مهم اسلامي در سيرهي نبوي به شمار ميرود. شيخ الاسلام به هنگام وفات، 83 سال داشت.
11) وفات "محمد ازهري هروي" دانشمند و عالم (370 ق): ابومنصور محمد بن احمد بن ازهر، معروف به ازهري هِرَوي فقيه، محدث، اديب، نحوي، لغوي و شافعي است كه فضل و درايت وي مسلّم و داراي تاليفات متعددي ميباشد. اَلْاَدَوات، التقريب في التفسير، شرح شعر اَبيتمام و... از جمله آثار او ميباشند. ازهري هروي به جهت فراگيري لغات متفرقه به سياحت پرداخت. در اين اثنا به دست باديه نشينان اسير شد و در آن جا، كلمات، گفتوگوها و مخاطبات ايشان را جمع كرد و دركتابي گردآورد. زيرا اين قوم به زبان اصلي و بدون غلط، تكلم ميكردند. محمد ازهري هروي سرانجام در هشتاد و پنج سالگي وفات يافت.
12) درگذشت وكيل الرّعايا "كريم خان زند" مؤسس و فرمانرواي سلسلهي زنديه (1193 ق): كريم خان زند، موسس خاندان پادشاهي زند ، در 1119 ق در نزديكي ملاير به دنيا آمد. نادرشاه افشار براي تضعيف خاندان زند و قبايل آنها، ايشان را به درهي گَز كوچ داد و برخي از آنها از جمله كريم خان را به خدمت سپاه خود درآورد. كريم خان رشادت فراواني در جنگها از خود نشان داد و در جنگ هند، مورد توجه نادر قرارگرفت. كار كريم خان كم كم بالا گرفت و قصد برگرداندن خاندان افشاريه را داشت. اين كار مدتي به طول نيانجاميد و جنگهاي متعددي روي داد كه با پيروزي كريم به پايان رسيد. وي در 1163 ق به تخت قدرت تكيه زد و خود را وكيل الرعايا ناميد. كريم خان به سادگي زندگي ميكرد و به امنيت مردم و علم و دانش اهميت ميداد. وي سرانجام در 74 سالگي درگذشت و در شيراز به خاك سپرده شد. مسجد، بازار و حمام وكيل از جمله آثار دورهي اوست.
13) مرگ "آندره وزاليوس" كالبد شكاف معروف بلژيكي (1564م): آندرياس وساليوس يا آندره وزاليوس در 31 دسامبر 1514م در بروكسل در بلژيك به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات متوسطه، وارد دانشگاه شد و در رشته پزشكي فارغالتحصيل گرديد. وزاليوس از آن پس، در حالي كه بيشتر از بيست سال نداشت، به استادي دانشگاه رسيد و به تدريس پرداخت. با اين حال، وي مايل به شناخت اجزاي دروني انسان بود و به كالبد شكافي بدن آدمي علاقه داشت. از اين رو طي سالهاي بعد تلاشهاي زيادي براي شناختن عملكرد اعضاي مختلف بدن از طريق تشريح به عمل آورد و نتايج تحقيقات خود را در كتابي به نام كارخانه بدن انسان گردآوري كرد. اين كتاب به عنوان نخستين اثر در باب تشريح بدن انسان، در دنياي آن روز شهرت بسيار يافت. مزاياي عمده آن بر ساير كتب قديمي، در تصاوير جالب آن بود. وزاليوس در كتاب خود، بدن آدمي را به طور طبيعي به نمايش درآورده و عضلات بدن را در حال انقباض طبيعي و نيز استخوانها را در وضع عادي زندگي، به حدي طبيعي نشان داده كه ميتوان گفت هيچ تصويري تا آن زمان برتر و بهتر از آن ترسيم نگرديده است. كتاب وزاليوس به نوعي آغاز تشريح نوين به شمار ميرود و وزاليوس با اين كتاب، دانش تشريح را وارد مرحله عملي دقيقي نمود. وزاليوس گرچه از نظر كالبدشكافي مردي بسيار دقيق بود، با اين حال پارهاي از نظرات فيزيولوژي قديم را قبول داشت. با اين حال برخلاف ارسطو كه قلب را مركز زندگي و هوش و عواطف ميدانست، وزاليوس عقيده داشت كه مغز و سلسله اعصاب اين وظيفه را برعهده دارند. تحقيقات گسترده وزاليوس در رشته پزشكي، توانست سير جديدي به حركت علم طب دهد به طوري كه ميتوان گفت طب جديد پيشرفت خود را مديون تحقيقات و تجربيات وزاليوس ميداند. وزاليوس مدتي را به عنوان پزشك مخصوص دربار گذراند اما پس از چندي با اتهاماتي مبني بر كفر و دزديدن جسد آدميان و تشريح آن از سوي مخالفانش روبرو شد كه در دادگاه تفتيش عقايد به مرگ محكوم شد. اما با وساطت پادشاه از مرگ نجات يافت و به تبعيد به بيتالمقدس محكوم گرديد. آندره وزاليوس سرانجام در مسير سفر به بيتالمقدس در 9 فوريه 1564م در 50 سالگي درگذشت.
14) آغاز حكومت جمهوري در انگلستان به رياست "اليور كراموِل" (1649م): اوليور كراموِل، فرمانده ارتشي بود كه حاميان پارلمان انگليس تشكيل داده بودند تا به عنوان اعتراض به استبدادِ چارلز اول، پادشاه اين كشور به مقابله با وي بپردازد. ارتش چارلز اول در رويارويى با نيروهاي مجلس شكست خورد و خود شاه به حكم مجلس در 30 ژانويه سال 1649م گردن زده شد. با شكست سلطنتطلبان، مجلس انگليس در روز 9 فوريه 1649م، نظام پادشاهي را لغو و حكومت جمهوري را جايگزينِ آن كرد و كرامول را به عنوان اولين رئيس جمهور انگلستان برگزيد. با اين حال، كرامول كه به حمايت از اقتدار مجلس قيام كرده بود، با دستيابي به قدرت، پارلمان قبلي و پارلمان تشكيل شده در زمان خود را منحل ساخت و با عنوان فرمانرواي نگهبان تا زمان مرگ به حكومت مقتدرانه خود ادامه داد. كرامول در مدت حدود 9 سال حكومت مستبدانه خود، جنگهاي زيادي كرد كه فجيعترين آنها، حمله به ايرلند و كشتار گسترده مردم اين سرزمين به خاطر مخالفت با او، بود. كرامول سرانجام در سوم سپتامبر 1658م درگذشت و پسرش جانشين او شد. اما وي نيز پس از هشت ماه حكومت، به خاطر بيكفايتي و نيز فشار سران ارتش، مجبور به استعفا گرديد وبار ديگر نظام سلطنتي در انگليس احيا شد.
15) درگذشت "والنتين كونرار" نويسنده و اديب معروف فرانسوي (1675م): والنتين كونرار نويسنده و اديب فرانسوي در 25 ژوئن 1603م در خانوادهاي ادب دوست متولد شد. به همين دليل در نوجواني به ادبيات علاقهمند گرديد، به تدريج نويسندگي را آغاز كرد. در پي شهرت يافتن كونرار، صدراعظم وقت فرانسه در سال 1635م به اين اديب فرانسوي پيشنهاد كرد تا محفل ادبي را كه در منزل وي تشكيل ميشد، به انجمني براي توسعه ادبيات فرانسه تبديل كند. اين انجمن ادبي پس از مرگ كونرار نيز به فعاليت خود ادامه داد و به صورت يكي از انجمنهاي معتبر ادبي درآمد. والنتين كونرار سرانجام در نهم فوريه 1675م در 72 سالگي درگذشت.
16) مرگ "پير لاكْلو" اديب و نويسنده برجسته فرانسوي (1803م): پيِر شودرلو دو لاكْلو، اديب و نويسنده معروف فرانسوي در دوازدهم دسامبر 1741م در خانوادهاي اشرافي در شهر آمين فرانسه به دنيا آمد و در هجده سالگي وارد ارتش سلطنتي فرانسه شد. وي همزمان به سرودن چندين منظومه پرداخت و به دنياي ادب پا نهاد. پس از مدتي، شوق لاكلو به ادبيات و فراغتي كه يافته بود او را به فكر نوشتن رماني انداخت كه بتواند معايب و مفاسد جامعه را وصف كند و غوغايى برانگيزد كه تا آن زمان سابقه نداشته است، پس شش ماه مرخصي گرفت و بلاانقطاع به كار پرداخت تا اينكه شاهكار خود، رمان گزند دلبستگي را در سال 1783م انتشار داد. اين اثر بلافاصله فروشي غير منتظره يافت، چنانكه پس از يك ماه، از آن تجديد چاپ به عمل آمد و در زمان حيات نويسنده، پنجاه بار به چاپ رسيد و هرگز از توفيق آن كم نشد. اما اين پيروزي برقآسا با چنان جنجال و غوغايى روبرو گشت كه هيچ شاهكاري تا آن زمان چنان رسوايى و سر و صدايى به همراه نياورده بود، حتي شغل نظامي لاكلو را به خطر انداخت و موجب شد كه او را به صفاتي چون، جاني، ملحد و كفرگو متصف كردند و كتابش را زهرآگين خواندند. گزند دلبستگي گرچه به طور رسمي از طرف دادگاه محكوم گشت، به هيچ وجه موجب تكدُّر خاطر نويسنده نشد، زيرا توانسته بود تير خود را به هدف بنشاند و چنانكه خواسته است فساد جامعه را با صداقت و صحت بيسابقهاي پيش چشم آورد. لاكلو از آن پس به عنوان نويسندهاي برجسته به محافل ادبي راه يافت و چنان نفوذي بر خوانندگان برجاي گذارد كه همه با كنجكاوي در صدد برآمدند تا فاسد الاخلاقها و بيعفتها را كه در لباس قهرمانان داستان معرفي شده بودند، بشناسند. كتاب كه در آغازْ همچون هجوي از آداب و رسوم و فساد طبقه اشرافي تلقي گشت، به تدريج توجه نسل بعد را به نكتههاي تازهتري جلب كرد كه بر ارزش آن افزود. تيزبيني و دقت و صحت تحليل رواني و اخلاقي آميخته با روشني و سادگي شيوه نگارش و واقعي بودن رفتارها و گفتارها، همه موجب گشت تا گزند دلبستگي در ميان رمانهاي درجه اول فرانسه مقام واقعي خود را به دست آورد و شاهكاري به شمار آيد. لاكلو پس از آن براي جبران گذشته، اثري را با عنوان تعليم و تربيت زنان آغاز كرد كه به پايان نرسيد. او كه به فساد اخلاق معروف شده بود ميخواست در اين اثر، خود را به صورت عالم علم اخلاق بنماياند و از تقوا و فضيلت دفاع كند. لاكلو در ارتش به سبب اظهارنظرهاي تند و بيپروا و نوشتن مقالههاي انقلابي، خشم وزير جنگ فرانسه رابرانگيخت كه به تبعيد او منجر گشت تا بتواند به تدريج با انضباط زندگي در ارتش خو بگيرد. لاكلو در جريان انقلاب كبير فرانسه به گروه تندروها پيوست ولي با سقوط آنان به زندان افتاد و پس از آزادي، آرامش را بر سياست ترجيح داد. وي در اواخر عمر به مقام ژنرالي نائل آمد تا اينكه در نهم فوريه 1803م در شصتودو سالگي درگذشت. مقام پيِر لاكلو و نفوذ مهمي كه در دوره انقلاب فرانسه داشت به كلي فراموش شد، اما انقلابي كه كتاب گزند دلبستگي در تاريخ ادبيات و افكار و احساس مردم به وجود آورد ، انقلاب واقعي او به شمار آمد.
17) تشكيل اولين جلسه صليب سرخ در "ژنو" به نام جمعيّت فوايد عامه (1863م)
18) مرگ "يوري آندروپوف" رهبر پيشين اتحاد جماهير شوروي (1984م): يوري ولاديمير يوويچ آندروپوف سياستمدار برجسته شوروي در پانزدهم ژوئن 1914م به دنيا آمد و تحصيلات خود را در رشته راه و ساختمان به پايان برد. وي از جواني وارد فعاليتهاي سياسي شد و به حزب كمونيست شوروي پيوست. آندروپوف در سال 1953م به سفارت شوروي در مجارستان دست يافت و هنگامي كه نيروهاي شوروي در سال 1956م به اين كشور حمله كردند ، رهبري اصلي عمليات اشغال نظامي اين شهر و سركوب خونين اصلاحطلبانِ مجاري را بر عهده گرفت. وي با پايان يافتن دوران چهارساله سفارت در مجارستان، به شوروي بازگشت و پس از عضويت در كميته مركزي حزب كمونيست شوروي، در سال 1973م، عضو دفتر سياسي اين حزب كه نقش مهمي در اركان قدرت شوروي داشت، شد. آندروپوف همچنين در سال 1967م به رياست سازمان جاسوسي شوروي سابق موسوم به كا.گ.ب انتخاب شد و اين سمت را تقريباً تا زمان مرگ لئونيد بِرِژِنف رهبر پيشين شوروي در سال 1982م، به مدت 15 سال بر عهده داشت. هفت ماه پس از مرگ بِرِژنف، آندروپوف به دبير كلي حزب كمونيست شوروي كه بالاترين مقام رسمي آن كشور بود، منصوب شد و اين مقام را تا زمان مرگ به مدت 15 ماه حفظ كرد. آندروپوف در زمان حكومت خود، مبارزهاي را براي ريشهكن ساختن فساد سياسي و اقتصادي بازمانده از دوران بِرِژنف آغاز كرد و مشوق توليد و بهرهوري بيشتر گرديد. او همچنين دست به تصفيه بسياري از مقامات شوروي سابق زد، اما در سياستهاي خود چندان موفق نشد. آندروپوف مذاكرات محدود ساختن سلاحهاي استراتژيك هستهاي موسوم به سالْت را به بنبست كشاند و سياست غيرفعالي را در جهان، به ويژه در رابطه با برخوردهاي تهاجمي امريكا در خارج از قلمرو نفوذ شوروي سابق ارائه داد به طوري كه شوروي تنها به محكوم ساختن امريكا اكتفا ميكرد. با اين حال، در دوران زمامداري آندروپوف، مسابقه تسليحاتي افزايش يافت و ساخت سلاحهاي هستهاي در برنامه كار هر دو ابرقدرت قرار گرفت. در اين دوره پانزده ماهه، ميزان كمكهاي خارجي شوروي كاهش يافت كه كشورهاي كمونيستي به ويژه در جنوب افريقا، از اين بابت اظهار نگراني ميكردند. آندروپوف كه از بيماري كليوي و ديابت رنج ميبرد در دوره زمامداري خود، توانايي كمترين تغيير در سياستهاي داخلي و خارجي را نداشت. يوري آندروپوف پس از ماهها غيبت و حاضر نشدن در ملأ عام سرانجام در نهم فوريه 1984م در 70 سالگي در مسكو درگذشت و چرنينكو به جانشيني وي برگزيده شد. اعلام حالت فوق العاده و انحلال جبهه نجات اسلامي الجزاير (1992م)
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.