پس از 11 سپتامبر 2001
مقدمه
یکی از چالشهای موجود در جهان اسلام، که اندیشمندان و متفکران مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به تأمل واداشته، چالش غربگرایی و اسلامگرایی است. رابطه کنونی اسلامگرایی و غربگرایی در گستره عربی - اسلامی با روابط شدیداً تیره و برخورد ستیزهجویانه رقم خورده است. با افزایش نیروی اسلامگرایی، این رابطه تیرهتر و با خشونت بیشتری همراه شده است. این موضوع مسئلهای اساسی و ریشهای است که روز به روز بر اهمیت آن افزوده میشود. در این نوشتار به بررسی این موضوع از چند زاویه پرداخته میشود.طرح مسئله
از نظر برخی از پژوهشگران علت اصلی درگیریها میان اسلام و غرب در گذشته، حال و حتی آینده اختلافات فرهنگی است. درگیری اسلامگرایی و غربگرایی در وجه نخست به خاطر پیشینه اختلافات فرهنگی است. اختلاف جهان عربی - اسلامی و غرب هنگامی به وجود آمد که نوعی تقابل فرهنگی در گستره روابط دو طرف پدیدار شد. یعنی هنگامی که غربگرایی در داخل جوامع عربی - اسلامی با مقاومت اسلامگرایی روبرو گردید. (2)بسام طیبی - استاد روابط بینالملل در دانشگاه گوتینگن آلمان - استدلال میکند که منازعه و برخورد میان غرب و اسلام یا غربگرایی و اسلامگرایی به واسطه این واقعیت است که تمدن اروپایی مسیحی و تمدن اسلامی هر دو دارای ادعاهای عام و جهانی هستند و برخورد این دو نوع عامگرایی و جهانگرایی مانع همزیستی مسالمتآمیز میشود. در دین مسیحی، عامگرایی (جهانگرایی) مبتنی بر این ایده است که خدا یکی است و عیسی به عنوان ناجی و منجی همه بشریت است. به نظر بسام طیبی در اسلام، عامگرایی و جهانشمولی دینی مبتنی بر این ایده است که خدا یکی است و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آخرین پیامبر خدا است. آیههایی که از طریق جبرئیل بر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است همه در کتاب مقدس (قرآن) آمده است که وحی نهایی خداوند برای بشریت است. (3) طیبی استدلال میکند که مسیحیت غربی امروزه توسط سکولاریسم، همراه با آموزههای عامگرایی، حقوق بشر، دموکراسی و بازار آزاد درصدد جایگزین کردن این ایدهها به جای اصول و آموزههای مذهبی است. (4) بنابراین درگیری و تقابل اسلامگرایی و غربگرایی که دارای ریشه فرهنگی است در دوران اخیر به حوزه سیاسی نیز کشیده شده است و اختلاف و شکاف و تقابل میان آن دو را بیشتر کرده است. دو بعد اقتصادی و نظامی نیز در گستره این تقابل قرار گرفتهاند و از خلال این دگرگونی دو مقوله بنیادگرایی اسلامی و تروریسم اسلامی در مقابل هژمونی غرب پدیدار شده است. (5)
لازم به ذکر است که غرب در دوره پس از جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی و کمونیسم را به عنوان «دیگری» و تهدید هویتی قلمداد میکرد. به تعبیر دیگر در فاصله زمانی (1990-1947) تهدید سرخ به عنوان مهمترین تهدید برای منافع غرب و ایالات متحده به حساب میآمد. اما از زمان پایان جنگ سرد اسلامگرایی به عنوان مهمترین منبع تهدید برای غرب مطرح شده است (6) به نحوی که از نظر بابی سعید نقش بنیادگرایی تاکنون مشابه نقشی بوده است که «وحشت سرخها» در طول جنگ سرد بازی کرده است. (7)
از نظر بابی سعید در حال حاضر رابطه تناتنگ غرب و رهبری جهان با چالش مواجه شده است و ایده اروپامحوری و غربمحوری به عنوان مدل پایهای توسعه و پیشرفت با مخالفت روبرو شده است. وی بیان میکند که ظهور اسلامگرایی پس از جنگ سرد بر تخریب و فرسایش اروپامداری و غرب مرکزی استوار است. از این رو گسترش اسلامگرایی هراسی بنیادین و مانعی اساسی در برابر افزونخواهی غرب در جهان اسلام و این تصور که غرب، مدار حرکت عالم است به تزلزل میگراید. (8) بنابراین از زمان پایان منازعه بین شرق و غرب، منازعهای جدید بر گفتمان جهانی حاکم شده است که غرب آغازگر آن بوده است. (9) غرب اسلام را به عنوان تهدید عمده برای خود مطرح ساخته و تلاش کرده است با ابزارهای مختلف با اسلام به مقابله برخیزد.
تصورات غرب از اسلام در فاصله زمانی 2001-1991
فروپاشی شوروی نه تنها باعث پایان دوره جنگ سرد شد بلکه سبب فهم جدیدی از سیاست جهانی گردید و دانشجویان و پژوهشگران روابط بینالملل با تصاویر متفاوتی از سیاست جهانی روبرو شدند. (10) اما همه این تصاویر بر محوریت غرب و به صورت خاص، ایالات متحده امریکا متمرکز بودند. (11) از میان این تصاویر غربی از سیاست جهان، ایدههای «پایان تاریخ» فوکویاما و «برخورد تمدنها»ی هانتینگتون از برجستگی بیشتری برخوردار است. اندکی پس از فروپاشی بلوک سوسیالیستی، نظریه «پایان تاریخ» توسط فرانسیس فوکویاما - یکی از استراتژیستهای وزارت امور خارجه ایالات متحده - بیان شد. این مفهوم هگلی از پیشرفت تاریخی توسط «جرج بوش پدر» مورد استفاده قرار گرفت و وی مفهوم «نظم نوین جهانی» را که قبلاً توسط «میخائیل گورباچف» به کار رفته بود در آغاز جنگ خلیج فارس مطرح کرد. (12) در مقابل دیدگاه خوشبینانه فوکویاما از آینده، هانتینگتون جنگ جهانی سوم را در قالب برخورد تمدنها پیشبینی کرد. او پیشبینی کرد که تفاوتهای اساسی در میان هفت یا هشت تمدن اصلی و مهم، جهان را به سمت منازعه خواهد برد. (13) در مقابل این گروه مخالف، گروه موافقین قرار دارند که تهدید اسلام را برای غرب به عنوان مهمترین تهدید، بسیار مبالغهآمیز قلمداد میکنند و جان اسپوزیتو متعلق به این گروه است. (14)اگر به گذشته برگردیم میبینیم که مقاله جرج کنان با عنوان (x) که در مجله فارین افرز (15) در جولای 1947 به چاپ رسید نه تنها سیاست «مهار» در مقابل شوروی را بیان کرد بلکه مبنای دستور کار سیاست جهانی، روابط بینالملل و سیاست خارجی امریکا را شکل داد و بعداً به یکی از مقالههای مرجع و مهم در حوزه روابط بینالملل تبدیل شد. همانند مقاله جرج کنان، مقاله «برخورد تمدنها» اثر ساموئل هانتینگتون استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد است که در تابستان 1993 به چاپ رسید و به گفتمان روابط بینالملل و سیاست خارجی ایالات متحده امریکا در دوره پس از جنگ سرد شکل داد. (16)
پرسشهای مهمی در این باره مطرح میشود. از جمله این که سرشت نظام بینالملل در دوره پس از جنگ سرد چگونه است؟ کدام نظریه، پارادایم یا مدل روابط بینالملل بهتر میتواند سیاست جهانی دوره پس از جنگ سرد را توضیح داده و تبیین نماید؟ چه عواملی منجر به منازعه و جنگ در سطح بینالملل میشود؟ آیا برخورد منافع ملی یا ارزشها، ایدهها، فرهنگها، هویتها و تمدنهای مختلف منجر به منازعه در سطوح منطقهای و جهانی میشود؟ سیاست خارجی ایالات متحده امریکا در مقطع زمانی پس از جنگ سرد چگونه خواهد بود؟ روابط اسلام و غرب در دوره جدید سیاست جهانی چگونه خواهد بود؟ سیاست ایالات متحده امریکا در برابر جهان اسلام چگونه خواهد بود؟
در ایالات متحده امریکا از دو منظر موافق و مخالف به پرسشهای مذکور پاسخ داده شده است. گروه مخالفان که هانتینگتون و برنارد لوئیس نیز در این زمره قرار میگیرند؛ برخورد بین اسلام و غرب را در دوره پس از جنگ سرد مطرح میکنند و اسلام را با دموکراسی ناسازگار و حتی تهدیدی برای آن قلمداد میکنند. این گروه بر این نظرند که پیش از این که اسلام بتواند دموکراسی را از بین ببرد، باید با آن مقابله کرد. قبل از انتشار مقاله «برخورد تمدن ها»ی هانتینگتون در تابستان 1993، برنارد لوئیس یکی از مورخان و محققان دانشگاه پرینستون و شرقشناسان امریکایی در سپتامبر 1990 به برخورد تمدنها اشاره داشت و بیان کرد که اکنون باید مشخص شده باشد که ما با برخورد تمدنها روبرو هستیم که واکنشی تاریخی از یک رقابت قدیمی علیه میراث بشریت است. (17)
سه سال بعد از مقاله برنارد لوئیس، ساموئل هانتینگتون بحث مشابهی را مطرح کرد. نظریه «برخورد تمدن ها» پارادایم جدیدی از سیاست جهانی و نظریه روابط بینالملل ارائه میدهد. هانتینگتون در مقابل نظریه واقعگرایانه دولتمحور و مدل نوواقعگرایانه ساختارمحور، بر مؤلفههای تمدنی، دینی و فرهنگی تمرکز میکند. هانتینگتون تغییری پارادایمی را برای فهم سیاست جهانی پس از جنگ سرد ارائه میکند. وی استدلال میکند که پارادایم منازعه تمدنی بر دیگر مدلهای بدیل مقدم است و از آنجایی که موضوع رقابت و رویارویی بین تمدنی جایگزین موضوع رقابت بین ابرقدرتها در دوره پس از جنگ سرد شده است، پارادایم وی بهتر از هر بدیل دیگر میتواند شرایط موجود را تبیین کند. (18) هانتینگتون بیان میکند تفاوتهای تمدنی که از ارزشهای دینی و فرهنگی منتج میشود باعث وقوع منازعات جهانی و منطقهای در دوره پس از جنگ سرد میشود و مرزهای خونین بین تمدنها از تفاوتهای موجود در ارزشهای سیاسی و اجتماعی آنها ناشی میشود. او بیان میکند که تمدنها دارای ارزشها و نگرشهای متفاوت در مورد رابطه بین خداوند و بشر، فرد و گروه، شهروند و دولت، والدین و فرزندان، زن و شوهر هستند و به همین نحو دیدگاههای متفاوتی از اهمیت نسبی حقوق و تکالیف، آزادی و اقتدار، برابری و سلسله مراتب ارائه میدهند. (19)
او ادعا میکند که از میان هفت یا هشت تمدن اصلی، احتمال برخورد تمدنهای اسلام و غرب بیشتر خواهد بود، زیرا اسلام تنها تمدنی است که ارزشهای عام و جهانشمول ارائه میکند و چالشی مشخص برای غرب به حساب میآید. او پیشنهاد میکند که غرب باید مانع گسترش قدرت اقتصادی و نظامی دولتهای کنفسیوسی و اسلامی شود و از تفاوتهای بین این دو تمدن بهرهبرداری کند. وی همچنین بر رابطه بیشتر بین امریکا و اروپا تأکید برای حفظ انسجام تمدنی غرب تأکید میکند. (20)
زمانی که هانتینگتون نظریه «برخورد تمدنها» را مطرح کرد، دیدگاههای مختلفی در نقد این نظریه مطرح شد و موضوع رابطه اسلام و غرب به کانون مناظرات علمی درباره رابطه اسلام و غرب تبدیل شد.
اولین نقدی که به نظریه برخورد تمدنها وارد شد به خاطر طرح موضوع «پارادایم جدید» از سوی هانتینگتون بود. هانتینگتون استدلال کرد که پارادایم مسلط دوره جنگ سرد که مبتنی بر مدل رئالیستی دولتمحور بود برای فهم تحولات دوره پس از جنگ سرد مفید نیست و کارایی خود را از دست داده است. هانتینگتون بیان کرد که در دوره پس از جنگ سرد تفاوتهای تمدنی منبع اصلی منازعات جهانی و منطقهای خواهد بود. (21) اما منتقدین بیان میکنند که پارادایم منازعه تمدنی هانتینگتون یک دیدگاه تقلیلگرایانه و جبرگرایانه (22) است، زیرا علل چندگانهای برای وقوع منازعات وجود دارد و منازعه تمدنی نمیتواند نقش چندانی به عنوان عامل اصلی منازعات در دوره پس از جنگ سرد ایفا نماید. در تقابل با دیدگاه هانتینگتون بسیاری از منتقدین استدلال میکنند که برخورد منافع به جای برخورد تمدنها میتواند علت واقعی منازعه باشد. به عنوان نمونه شیرین هانتر استدلال میکند که مشکله بین غرب و جهان اسلام چندان از تفاوتهای تمدنی ناشی نمیشود بلکه همان طور که خود هانتینگتون نیز به تصویر میکشد از نابرابریهای اقتصادی و سیاسی و ساختاری بین دو جهان دارا و ندار ناش میشود. (23)
از طرف دیگر فواد عجمی بیان میکند که هانتینگتون تفاوتهای فرهنگی بین تمدنها را برجسته میکند و نقش چندانی برای تأثیر نقش غرب در روابط خصمانه با جهان اسلام در نظر نمیگیرد. (24) منتقدین هانتینگتون بیان میکنند که نظریه هانتینگتون یک پارادایم و نظریه جدید نیست، زیرا با ادبیاتی متفاوت، همچنان «رئالیسم سیاسی» را مورد تأکید قرار میدهد. آنها بیان میکنند که هانتینگتون ذهنیت جنگ سرد را که مبتنی بر ایجاد تمایز و بلوکبندی بوده، دنبال میکند و تمرکز، تأکید و دغدغهاش مبتنی بر برتری نظامی و تکنولوژیکی غرب است. آنها همچنین بیان میکنند که دیدگاه ماکیاولی گونه هانتینگتون مبتنی بر بهرهبرداری از تفاوتهای بین تمدن اسلام و تمدن کنفسیوسی تنها میتواند در قالب سپهر رئالیستی دیده شود. (25) از طرف دیگر حان ایکنبری، ریچارد روبنستین و کروکر استدلال میکنند که هانتینگتون یک جنگ سرد جدید را به تصویر میکشد. (26) در مجموع انتقادات متعددی بر «پارادایم جدید»ی که هانتینگتون مدعی ارائه آن بوده است، وارد شده است.
مجموعه دوم انتقادات در مورد برداشت واحد، یکدست و یکپارچه از تمدنها و نادیده گرفتن تفاوتها و منازعات درون تمدنی است. (27) بیشتر منتقدین استدلال میکنند که هانتینگتون یک برداشت واحد، یکپارچه و یکدست از «غرب» و «اسلام» دارد که در آن ساختار چند مرکزی هر دو جهان کاملاً نادیده گرفته شده است. از یک طرف مجموعهای از مخالفتهای مبتنی بر چند فرهنگگرایی در مقابل امریکاییسازی فرهنگی در ایالات متحده وجود دارد که به زعم برخی از محققین همچون «جیمز کورت» برخوردی واقعی تلقی میشود. (28) کورت استدلال میکند که برخورد واقعی، برخورد اسلام و غرب - آنگونه که هانتینگتون به تصویر میکشد - نیست، بلکه برخورد واقعی بین محافظهکاران طرفدار غرب و چند فرهنگگرایان لیبرال در ایالات متحده امریکا و غرب خواهد بود.
از طرف دیگر منتقدین بیان میکنند که هانتینگتون پویاییهای داخلی، تکثر و پیچیدگیهای درون جهان اسلام را نادیده میگیرد. آنها استدلال میکنند که یک فرهنگ اسلامی واحد - آنگونه که هانتینگتون استدلال میکند - وجود ندارد. بلکه مراکز چندگانه اسلام و انواع مختلفی از اسلام سیاسی و اسلامگرایی در جهان اسلام وجود دارد. به همین دلیل برخی از منتقدین، خواهان ساختارشکنی از برداشتهای یکپارچه از اسلام و غرب هستند و استدلال میکنند تنوعاتی اساسی در درون خود تمدنها وجود دارد. به عنوان نمونه به روابط استراتژیک میان ترکیه و اسرائیل در دهه 1990 میتوان اشاره کرد که متعلق به دو تمدن متفاوت هستند و یا از وقوع جنگ میان عراق و ایران که هر دو متعلق به یک تمدن هستند یاد کرد. بنابراین از نظر منتقدین نه غرب و نه هیچ تمدن دیگری یکدست، واحد و یکپارچه نیست و منازعات و برخوردهای درونتمدنی موضوع مهمتری نسبت به برخورد میان تمدنها محسوب میشود. در این راستا، فواد عجمی بیان میکند که جنگ خلیج فارس نمونهای از برخورد منافع دولتها بود نه نمونهای از برخورد تمدنها. (29)
دسته سوم انتقادات به ضعفهای روششناختی و سازماندهی نظریه هانتینگتون مربوط میشود. به عنوان نمونه رابرت مارکس استدلال میکند که هانتینگتون عمدتاً از منابع غیراصلی و منابع دست دوم در کتاب خود استفاده کرده و مطالب ارائه شده در کتاب وی درباره اسلام، چین و ژاپن از نظر علمی ضعیف است. مارکس همچنین استدلال میکند که نظریه هانتینگتون دارای ضعفهای روششناختی است. زیرا در تحلیل تمدنها تعمیمهای بسیار گسترده و وسیعی را به کار میبرد. از طرف دیگر بسیاری از منتقدین استدلال میکنند که نظریه هانتینگتون ناسازگاریها و ناهماهنگیهای زیادی دارد. به عنوان نمونه هانتینگتون در تحلیل خود هم به تمدن عرب و هم به تمدن اسلامی میپردازد. (30)
گروه چهارم انتقادات وارده به نظریه برخورد تمدنها ناشی از کاربرد استعارههای «ما» و «آنها» و در واقع نوعی شناختشناسی «دیگریساز» است. منتقدین عموماً انتقاد میکنند که تحلیل روابط غرب و اسلام در نظریه برخورد تمدنها مبتنی بر دیدگاه شرقشناسانه از اسلام است که براساس این نگاه، اسلام به عنوان یک مشکل و حتی یک تهدید برای غرب محسوب میشود. ادوارد سعید که منتقد شرقشناسی است بیان میکند نظریه هانتینگتون یک زمینه شرقشناسانه دارد که غرب را برجستهتر میسازد و دیگری (اسلام) را نادیده میگیرد. ادوارد سعید بیان میکند که این برخورد تمدنها نیست بلکه برخورد نادانی و جهالت است. (31)
دسته پنجم انتقادات در مورد اظهارات سیاستگذارانه هانتینگتون براساس تفسیر وی از سیاست جهانی در دوره پس از جنگ سرد است. منتقدین قبل از هر چیز گفتمان «دشمنتراشی» هانتینگتون که در آن تمدنهای اسلام و کنفسیوس به عنوان تهدیدی جدی برای غرب تلقی میشود، را زیر سؤال میبرند. این گروه از منتقدین استدلال میکنند که هانتینگتون به دنبال دشمنان جدیدی است که جایگزین اتحاد شوروی در دوره جنگ سرد شود. در واقع نظریه هانتینگتون بیش از آنکه یک نظریه علمی - پژوهشی باشد، نظریهای استراتژیک و ایدئولوژیک است که هدفش تأثیرگذاری بیشتر امریکا در حوزه سیاست خارجی است. در همین رابطه هانسکونگ به بیان این واقعیت میپردازد که هانتینگتون در سال 1994 مشاور پنتاگون بود. وی همچنین بیان میکند که سناریوی هانتینگتون در مورد جنگ جهانی سوم که از نظریه برخورد تمدنها ناشی میشود برای ارتش و مجتمعهای نظامی - صنعتی ایالات متحده بسیار مفید خواهد بود. بنابراین از نظر این گروه از منتقدان، نظریه برخورد تمدنها به عنوان نظریهای در جهت هدایت سیاست خارجی و امنیتی ایالات متحده قلمداد میشود. (32)
برخورد تمدنها در جهان پس از حادثه یازده سپتامبر
در یازده سپتامبر 2001، ایالات متحده امریکا مورد حمله گروههای خارجی در درون سرزمین خود قرار گرفت که تقریباً چنین حملاتی از زمان جنگهای داخلی در سال 1812 بیسابقه بود. نکته مهم در این حملات این بود که آن دشمنی که به ایالات متحده حمله کرد یک دولت نبود بلکه یک سازمان غیردولتی تروریستی به نام «القاعده» بود و همین امر سبب شد تا ایالات متحده «جنگ علیه تروریسم» را محور سیاست خارجی خود قرار دهد. (33)پرسش مهمی که مطرح میشود این است که تا چه حد حادثه یازده سپتامبر بر مناظراتی که در مورد «برخورد تمدنها» صورت میگیرد تأثیر گذاشته است؟ آیا حادثه یازده سپتامبر با چارچوب نظری هانتینگتون تطابق دارد؟ اینها پرسشهایی است که به ذهن پژوهشگران متبادر میشود. این بخش در ارتباط با سؤالهای مذکور است. اما قبل از هر چیز باید به تحولات مهمی که بعد از حادثه یازده سپتامبر به وقوع پیوسته است توجه کرد.
نخست آن که روابط اسلام و غرب بعد از حادثه یازده سپتامبر توجه بسیار زیادی را به خود معطوف کرده است. همچنین «اسلام»، «اسلامگرایی»، «اسلام سیاسی» و «بنیادگرایی اسلامی» به شدت در رسانهها مورد استفاده قرار گرفته است.
دوم این که منازعه فلسطین - اسرائیل به عنوان نتیجه تنش فزاینده در منطقه به نحو قابل توجهی در دستور کار جهانی و منطقهای قرار گرفته است. این امر سبب طرح این سؤال شده است که تا چه حد این منازعه میتواند به عنوان منازعه و برخوردی تمدنی تلقی شود؟
سوم این که در دوره پس از حادثه یازده سپتامبر جریان ضد امریکایی به نحو آشکاری در جهان اسلام افزایش یافته است. (34)
در پاسخ به این سؤال که آیا جهان بعد از حادثه یازده سپتامبر واقعاً با نظریه برخورد تمدنها سازگار است؟، باید پاسخ منفی ارائه داد که دلایل آن هم عبارتند از این که:
اول این که ائتلاف حمله به افغانستان به رهبری امریکا، مورد حمایت چشمگیر جهان اسلام قرار گرفت و حتی ایران نیز از این ائتلاف حمایت کرد و ترکیه نیز نقش فعالی را در این ائتلاف ایفا نمود. (35)
دوم این که برخی صحبت از شکلگیری یک ائتلاف جهانی علیه تروریسم میکنند که از تمدنهای مختلفی تشکیل شده است. اما باید گفت احساسات ضد امریکایی فقط محدود به جهان اسلام نیست، زیرا این امر واقعیتی است که در مناطق دیگر از جمله اروپای غربی نیز وجود دارد. اظهارات بوش مبنی بر «محور شرارت» بودن ایران، عراق و کره شمالی سبب اظهار انتقادات شدید حتی در اروپا علیه ایالات متحده امریکا شده است. (36)
باید بیان کرد که تراژدی حادثه یازده سپتامبر روابط اسلام و غرب و مخصوصاً روابط امریکا و جهان اسلام را حساستر نمود به نحوی که سؤالات متعددی مطرح شد از جمله این که چگونه گفتمان برخورد تمدنها بر روابط بین غرب / امریکا و جهان اسلام تأثیر میگذارد؟ این حادثه چه تأثیری بر برداشتهایی که از اسلام و مسلمانان در ذهن نخبگان و مردم ایجاد میشود، میگذارد؟ حوادث یازده سپتامبر چه تأثیری بر مسلمانان ساکن در ایالات متحده امریکا و اروپا خواهد گذاشت؟
در پاسخ به سؤالات مذکور باید گفت گفتمان برخورد تمدنهای هانتینگتون بدون شک خطراتی را برای روابط اسلام و غرب ایجاد کرده است. همانگونه که فهم هانتینگتون از اسلام اساساً مبتنی بر آموزههای شرقشناسانه از اسلام است که در آن اسلام، «دیگری»، (37) تهدید و حتی دشمن غرب محسوب میشود. این دیدگاه همچنین تصاویری منفی از اسلام و مسلمانان در قالب مفاهیمی نظیر خشن، وحشی، تروریست و بیاخلاق ارائه میدهد.
در مقابل، دیدگاههای جدید در جهان سوم و همچنین دیدگاههای ضد شرقشناسانه از اسلام، طرح متفاوتی را از روابط اسلام و غرب ارائه میدهند. آنها از دیدگاه مبتنی بر شناختشناسی شرقشناسانه و تلقی اسلام به عنوان تهدید و دشمن به شدت انتقاد میکند. این دیدگاه بر دوره طولانی همزیستی مسالمتآمیز بین دو جهان غرب و اسلام تأکید میکند. (38) این گروه همچنین بر تنوع و تکثر موجود در جهان اسلام اشاره کرده و بیان میکنند که در جهان اسلام؛ الگوهای متفاوتی از اسلامگرایی، اسلام سیاسی و بنیادگرایی اسلامی وجود دارد و هر کدام از این مفاهیم بسترها و چارچوبهای سیاسی و تاریخی متفاوتی دارند. (39)
در مجموع باید گفت نظریه برخورد تمدنهای هانتینگتون به نحو قابل توجهی پیامدهای منفی برای روابط غرب و اسلام به دنبال داشته است. مهمتر از همه این که مشکلات زیادی را برای فهم تفاوت و تکثر در جهان اسلام و تفسیرهای متفاوت از اسلام ایجاد کرده و سبب شده که غرب همه راهها را برای گفتگو با «دیگری» ببندد و چشماندازی بسیار بدبینانه از آینده روابط اسلام و غرب ترسیم میکند.
تصور غرب از اسلام بعد از حادثه یازده سپتامبر
از نظر غرب اسلام یکی از وجوه ایجاد کننده حوادث یازده سپتامبر 2001 و همچنین حوادث متعاقب آن بوده است. سؤال مهمی که مطرح میشود این است که آیا باید منازعه و جنگ بین ایالات متحده امریکا و اسامه بن لادن یا به تعبیر وسیعتر بین نیروهای ائتلافی و طالبان را نمونهای از برخورد دو تمدن اسلام و غرب - آنگونه که هانتینگتون معتقد است - دانست؟عدهای از تحلیلگران با نگاه شرقشناسانه معتقدند که این جنگ، جنگ بین اسلام و غرب است. از نظر این گره، تروریستهایی که به سازمان تجارت جهانی و پنتاگون حمله کردند، دارای انگیزه دینی - اسلامی بودند. این دسته از افراد برای این که انگیزه دینی - اسلامی تروریستها را نشان دهند به دست نوشتههای هواپیماربایانی که مأموریت انتحاری خود را با پرواز به سوی سازمان تجارت جهانی و پنتاگون در 11 سپتامبر 2001 انجام دادند استناد میکنند. این گروه بیان میکنند که در این دستنوشتهها که دستورالعمل آنها بود، این عبارات درج شده بود: «شما باید نماز بخوانید، شما باید روزه بگیرید، شما باید از خداوند راهنمایی بخواهید و قلب خود را از تمام امور دنیوی بزدایید. زمان سرخوشی و اسراف به سر آمده است و زمان قضاوت فرارسیده است. شما باید به بهشت وارد شوید، شما باید به زندگی خوب و ابدی وارد شوید». (40) این افراد استدلال میکنند که این دستورالعمل نشان میدهد که چگونه عملیات انتحاری برای نویسنده دستورالعمل و یا هواپیمارباها یک عملیات دینی بوده است.
در رابطه با چگونگی و دلایل شکل گرفتن گروه تروریستی القاعده و چگونگی مخالفت این گروه تروریستی با غرب باید گفت القاعده در سال 1989 برای حمایت مادی و غیرمادی افرادی که در جستجوی تقویت بینالمللی اسلام از طریق انجام عملیات بر علیه غرب بودند تأسیس شد. هدف اصلی القاعده از بین بردن تسلط قدرت و فرهنگ غرب در جهان و به طور خاص از بین بردن همه نیروهای غربی و رژیمهای متحد سکولار در جهان اسلام است. (41)
پیش از حادثه 11 سپتامبر سال 2001، مرکز تجارت جهانی در سال 1993 میلادی مورد حمله رمزی احمد یوسف قرار گرفته بود که وی نیز مانند بن لادن یک بنیادگرای اسلامی بود. در اکتبر سال 2000 میلادی تروریستهای بنیادگرای اسلامی به نیروهای امریکایی در خلیج عدن حمله کردند و 17 تن از آنها را کشتند و 38 تن را نیز زخمی کردند. در سال 1996 میلادی در حمله تروریستی به نیروهای امریکایی در ظهران عربستان سعودی 19 تن از پرسنل نظامی امریکا کشته و 300 نفر مجروح شدند. در سال 1998 میلادی هم طرفداران و پیروان بن لادن سفارت امریکا را در دارالسلام و نایروبی مورد حمله قرار دادند و بیش از 250 نفر در این حمله کشته شدند. (42)
این گروه از تحلیلگران، انگیزه دینی القاعده برای مقابله با غرب را در حمله عراق به کویت و شکلگیری جنگ خلیج فارس جستجو میکنند. در این جنگ ائتلافی متشکل از کشورهای مسلمان خاورمیانه، امریکا، انگلستان و برخی دیگر از کشورها علیه ارتش صدام حسین شکل گرفت. از نظر طرفداران این تحلیل جنگ خلیج فارس سبب شد که نیروهای امریکایی و دیگر نیروهای غیر عرب وارد سرزمین عربستان سعودی شوند. باید توجه داشت که شهر مکه در عربستان یک شهر مقدس است و غیرمسلمانان اجازه ورود به این شهر را ندارند. به زعم عدهای دیگر از مسلمانان این تقدس به دیگر قسمتهای سرزمین عربستان سعودی که مسلمانان در آنجا ساکن هستند تعلق دارد و ورود غیر مسلمانان به آن مناطق ممنوع است. بنابراین با شکلگیری ائتلاف علیه صدام در جنگ خلیج فارس نظامیان غیرمسلمان به منظور کمک به یک کشور مسمان برای جنگیدن علیه یک کشور مسلمان دیگر وارد عربستان شدند. این بنیادگرایان مسلمان اینگونه استدلال میکنند که امریکا به منظور همکاری در جنگ علیه یک کشور مسلمان وارد سرزمین مقدس عربستان سعودی شده است. امریکا سرزمین عربستان را اشغال کرده است و این اشغال از جمله دلایل مهم تنفر بن لادن از امریکا و غرب است.
همین موضوع سبب صدور فتوای قتل امریکاییها و متحدان آنها در همه جای جهان توسط اسامه بن لادن در سال میلادی 1998 گردید و اقدامات تروریستی علیه امریکاییها و متحدین آنها صورت گرفت. وی منازعه و جنگ با ایالات متحده را مبارزهای دینی تعریف کرد. (43)
تأثیر حملات یازده سپتامبر بر مسلمانان مقیم ایالات متحده امریکا
بعد از حملات تروریستی یازده سپتامبر، ایالات متحده امریکا طیف گستردهای از ابزارهای قضایی، قانونی و اجرایی را تحت لوای «امنیت ملی» و «جنگ علیه تروریسم» مورد استفاده قرار داده است. مهمترین مصادیق این ابزارها، توقیفها و بازداشتهای گسترده و مخفیانه است؛ به نحوی که از 37 ابتکار امنیتی که ایالات متحده بعد از حادثه یازده سپتامبر انجام داده است 25 مورد آن در مورد اعراب و مسلمانان اجرا شده است. در رسانههای عمومی امریکا هم اسلامستیزی و مسلمانستیزی گسترش یافته است. مسلمانان و اعرابی که در ایالات متحده زندگی میکنند، احساس میکنند که در جامعه امریکا به عنوان «دیگری» به حاشیه رانده شدهاند و دغدغههای جدی در مورد حقوق مدنی و امنیت خود دارند. (44)حکومت ایالات متحده از ابزارهای مختلفی علیه مسلمانان و اعراب استفاده کرده است که مهمترین آنها به شرح زیر است:
1. ثبت مخصوص
یکی از روشهای تبعیضآمیز حکومت فدرال امریکا برنامه ثبت مخصوص (ویژه) است که یک برنامه امنیتی در زمینه ورود و خروج اتباع خارجی محسوب میشود. در تاریخ 11 سپتامبر 2002، ابتدا بخش خدمات مهاجرت و اعطای تابعیت و سپس وزارت دادگستری امریکا این برنامه را اجرا کردند که مطابق این برنامه از بیگانگان غیرمهاجر انگشتنگاری و عکسبرداری به عمل میآید و میبایستی به سؤالاتی که از آنها پرسیده میشد پاسخ دهند. آن دسته از بیگانگانی که هدف این برنامه بودند افرادی با میانگین سنی 16 تا 64 سال متعلق به 23 کشورند که اکثریت جمعیت آنها را مسلمان تشکیل میدهند. ثبت مخصوص باید در مورد اشخاصی که در ایالات متحده بودند و یا آن دسته از افرادی که تازه وارد ایالات متحده شده بودند، انجام میشد.هدف از اجرای این برنامه تسهیل نظارت بر این بیگانگان بود. زیرا اقامت آنها در ایالات متحده، اجرای این برنامه را به خاطر حفظ امنیت ملی در ایالات متحده توجیه میکرد. از نظر مقامات ایالات متحده، مسلمانانی که در مناطقی خارج از ایالات متحده همچون خاورمیانه، آسیا و شمال افریقا متولد شدهاند یک خطر امنیتی بالقوه برای ایالات متحده محسوب میشوند. شهروندان و تابعین ایران، عراق، لیبی، سوریه و سودان اولین گروه از افرادی بودند که برنامه ثبت ویژه برایشان اجرا شد.
2. ویزای غیرمقیم
یکی دیگر از حوزههایی که اعراب و مسلمانان تحت تأثیر حوادث یازده سپتامبر به شدت از آن متأثر شدند صدور ویزای غیرمقیم بود. در اکتبر سال 2001 میلادی، وزارت امور خارجه مجموعهای طبقهبندی شده از معیارهایی را برای تحمیل بر افرادی که خواهان ویزا بودند صادر کرد و مقرر داشت که اجرای صدور ویزای غیرمقیم برای مردان سنین 18 تا 45 سال از 26 کشور به دلایل امنیتی باید بیست روز دیرتر انجام شود. تأثیر این سیاستگذاری برای دانشجویان، اساتید، محققین، پزشکان، هنرمندان و تجار بیشتر محسوس بود. جدول زیر نشان دهنده کاهش صدور ویزای غیرمقیم برای افراد مذکور است که به جز در مورد «اریتره» در مورد بقیه کشورها کاهش چشمگیری داشته است.
کشور در 2002 |
ویزای اعطا شده در 2001 ویزای اعطا شده |
||
ایران |
20/268 |
12/284 |
% 39 |
عراق |
3/071 |
1/837 |
% 40 |
لیبی |
449 |
343 |
24 % |
سودان |
4/576 |
2/258 |
51 % |
سوریه |
14/399 |
8/529 |
41 % |
افغانستان |
1/983 |
1/178 |
41 % |
الجزایر |
7/516 |
5/084 |
32 % |
بحرین |
4/671 |
2/279 |
5 % |
اریتره |
1/590 |
1/574 |
1 % |
لبنان |
32/321 |
21/741 |
33 % |
مراکش |
26/159 |
22/775 |
13 % |
عمان |
3/963 |
2/312 |
42 % |
قطر |
3/769 |
1/826 |
52 % |
سومالی |
1/003 |
429 |
57 % |
تونس |
9/161 |
4/269 |
53 % |
امارات |
17/247 |
6/090 |
65 % |
یمن |
2/875 |
1/304 |
55 % |
پاکستان |
95/595 |
61/538 |
36 % |
عربستان |
66/721 |
22/245 |
67 % |
بنگلادش |
21/107 |
15/556 |
26 % |
مصر |
61/828 |
37/381 |
40 % |
اندونزی |
96/961 |
68/478 |
29 % |
اردن |
33/548 |
21/043 |
37 % |
کویت |
19/756 |
11/242 |
43 % |
کل |
550/537 |
333/595 |
39 % |
3. جرائم ناشی از نفرت
مسلمانانی که در ایالات متحده امریکا زندگی میکنند تلافی و قصاص منفی را به شکلهای سخنرانی افتراآمیز و تبعیض شغلی علیه خود تجربه کردهاند. در روز اول پس از حادثه یازده سپتامبر گزارش داده شد که 645 تن از اعراب و تابعین جنوب آسیا متأثر از اقدامات ناشی از نفرت از مسلمانان مورد حمله قرار گرفتهاند و در طول شش ماه این آمار به 1717 تن رسید. (45)4. افکار عمومی و اسلامهراسی
در مدت کوتاهی پس از حوادث یازده سپتامبر نظرسنجی افکار عمومی نشان داد که امریکاییها اعراب را تهدید ویژه و عمده قلمداد میکنند. در یک نظرسنجی که در دسامبر 2001 توسط مؤسسه امور عمومی انجام شد، بیش از یک چهارم پاسخدهندگان بیان داشتند که اعراب امریکایی باید از برخی حقوق خود چشمپوشی کنند. در 5 مارس 2002، شبکههای سی ان ان و یو اس تودی منتشر کردند که نزدیک به 60% امریکایی تمایل به کاهش میزان پذیرش مهاجر از کشورهای مسلمان به امریکا دارند. همچنین در اکتبر 2002، شبکه ای بی سی نیوز اعلام کرد که تعداد بزرگسالان امریکایی که دیدگاه منفی نسبت به اسلام دارند از 24% در ژانویه به 33% در اکتبر رسیده است و درصد بزرگسالان امریکایی که معتقدند اسلام برای دیگر عقاید احترامی قائل نیست از 22% به 35% افزایش یافته است. (46)5. تأثیر بر جامعه مسلمانان و اعراب
سیاستهای دولت فدرال که به دنبال حوادث یازده سپتامبر صورت گرفت همچون تبعیض، اقدامات ناشی از نفرت، اسلام هراسی و... تأثیری منفی بر جوامع مسلمان و عرب امریکایی گذاشته است. اعضای این جامعه، خودشان را اقلیت تحت فشار واقع شده میدانند و بیشتر آنها احساس میکنند که پس از حوادث یازده سپتامبر در محاصره دولت قرار گرفتهاند. در واقع تمامی ابعاد زندگی جامعه مسلمان ساکن ایالات متحده امریکا تحت تأثیر حوادث یازده سپتامبر قرار گرفته است. تمام زنان عرب امریکایی تحصیل کرده نیز قربانی اقدامات ناشی از تنفر (اعم از جسمی و لفظی) بودهاند. دقیقاً بعد از حادثه یازده سپتامبر هر زن محجبه در ایالات متحده مورد ناسزا قرار میگرفت. بنابراین زنان محجبه نگران امنیت خود بوده و از احترام بسیار کمتری نسبت به زنان غیرمحجبه برخوردار بودهاند. به لحاظ نژادی نیز بیشتر اعراب به خاطر ویژگیهای فیزیکی و جسمانیشان به عنوان «دیگر» یا اقلیت به حساب آمدهاند. (47)تصورات اسلام از غرب بعد از حادثه یازده سپتامبر
از زمان حملات یازده سپتامبر که یک ائتلاف جهانی بر علیه تروریسم به رهبری ایالات متحده شکل گرفته است، گرایشات ضد امریکایی نیز به عنوان بخشی از سیاست جهانی مطرح شده است. مناظره بر سر حمله به عراق سبب تحریک موجی از احساسات ضد امریکایی هم در جهان اسلام و هم در دیگر نقاط جهان و حتی امریکا و اروپا شده است و در بخشهایی از جهان نیز این احساسات ضد امریکایی با پدیده جهانی شدن پیوند خورده است.یکی از مؤلفههای این احساسات ضد امریکایی در سیاست جهان معاصر، اسلامگرایی رادیکال است که از دهه 1990، ایالات متحده را به عنوان اصلیترین دشمن تلقی میکند. این تلقی و برداشت خصوصاً بعد از اشغال عراق توسط امریکا تشدید شده است. ریشههای ضد امریکایی در میان اسلامگرایان بسیار عمیق است و به قبل از ظهور جنبش جهادی در دهه 1990 و حتی به انقلاب اسلامی ایران در 1979 باز میگردد. گرایشات ضد امریکایی در بین اسلامگرایان با فضای ضد امریکایی حاکم بر رژیمهای سکولار عرب همچون مصر در دوران جمال عبدالناصر و اتحاد آنها با شوروی سابق تقویت گردید. میلیونها عرب با این برداشت که ایالات متحده دشمنی است که با حمایت از اسرائیل علیه آنها میجنگد موضع ضد امریکایی اتخاذ نمودند. احساس مبارزه کردن با «توطئه» غرب مهمترین مؤلفه اسلامگرایی معاصر است و اسلامگرایان را به توسعه تصویری منتقدانه از امریکا تشویق و تحریک میکند. (48)
نخستین اسلامگرایی که جنگی فرهنگی را علیه ایالات متحده و تمدن غربی آغاز کرد محقق مصری، «سید قطب» (1966-1906) بود. سید قطب از مقامات ارشد وزارت آموزش مصر در اواخر دهه 1940 و عضو جنبش اخوان المسلمین بود. در سال 1949 میلادی برای مدت دو سال با هدف مطالعه روشهای آموزش به ایالات متحده رفت. در طول مدت دو سالی را که در ایالات متحده سپری کرد، به توسعه ایدههای خود پرداخت و این ایدهها در دهههای 1960 و 1970 میلادی به مبنای فلسفی گروههای جهادی تبدیل شد. سید قطب مقالات زیادی درباره ایالات متحده امریکا نوشت که همگی در کتابی در سال 1985 میلادی منتشر شد. در نوشتههای سید قطب تأکید شده است که جامعه امریکایی و فرهنگ غربی شکل جدیدی از دوره جاهلیت پیش از اسلام است که مبین نادیده گرفتن حاکمیت خداوند و استقرار حاکمیت قوانین دلبخواهانه و خودسرانه است. (49) سید قطب به عنوان یکی از ایدئولوگهای اسلامگرایی معاصر محسوب میشود که بر ظهور جریانهای مختلف اسلامگرایی تأثیرگذار بوده است.
بنابراین سید قطب مبانی فکری ضد امریکایی را به جهان اسلام معرفی کرد. پیروان وی این مؤلفه را به تفسیر خود از اسلام وارد کرده و آن را بخشی از دین و وظیفه دینی خود دانستند. به عنوان نمونه «طارق حلمی» مقالهای را که در اکتبر 2003 منتشر کرد با این عبارت آغاز کرد: «امریکایی که ما از آن متنفریم». وی در ادامه بیان داشت:
«این امریکا است که جنگ بر ضد اسلام را آشکار کرده است و مسلمانان را تروریست جهانی قلمداد میکند. این امریکا است که به صورت بیقید و شرط از صهیونیستها حمایت میکند. این امریکا است که سلاحهایی را که به لحاظ بینالمللی ممنوع است برای از پا درآوردن مسلمانان عراق و افغانستان به کار میبرد. این امریکا است که از حکومتهایی در جهان اسلام حمایت میکند که علیه خواستههای مردم مسلمان عمل میکنند. تاریخ امریکا پر از اقدامات شیطانی علیه بشریت است». (50)
بنابراین سرشت اسلامگرایی ضدامریکایی به جای اینکه سیاسی یا نظامی باشد، فرهنگی است و مبتنی بر احساس توطئه جهانی و همیشگی بر ضد اسلام و مسلمانان است. تهدیدی که در زمان پیامبر اسلام ظهور کرد، در قرن بیستم و بیست و یکم نیز وجود داشته است. ایالات متحده امریکا تنها نیرویی است که در تاریخ، مبین فاکتورهای اهریمنی و در جستجوی جنگ علیه معتقدین راستین است. (51)
اما نکته مهم این است که بعد از حملات یازده سپتامبر، احساسات ضد امریکایی دیگر به مسلمانان تعلق ندارد؛ بلکه حتی در میان خود غربیها از جمله خود امریکاییها و اروپائیان نیز احساسات ضد امریکایی ایجاد و تشدید شده است. حتی در میان نخبگان و افکار عمومی ایالات متحده امریکا و اروپا مخالفت جدیدی با سیاستهای صورت گرفته از جانب ایالات متحده امریکا در تقابل با اسلامگرایی صورت گرفته و احساسات ضد امریکایی تشدید شده است (52) و این امر نشان دهنده این موضوع است که در خود غرب نیز مخالفتهایی با سیاستهای دولت ایالات متحده شکل گرفته است.
جمعبندی
در این مقاله به تصورات غرب از اسلام در دوره پس از جنگ سرد پرداخته شد. آنچه در این مقاله بیان شد این بود که بعد از فروپاشی نظام دوقطبی و از بین رفتن تهدید کمونیسم، غرب به رهبری ایالات متحده امریکا، اسلام را به عنوان مهمترین تهدید برای بقاء و امنیت خود معرفی کرد. این امر در قالب نظریات مختلفی صورت گرفت و چنان که بررسی شد، نظریه برخورد تمدنهای هانتینگتون بیش از دیگر نظریهها در غرب مورد توجه قرار گرفته و مبنای تحلیلهای صورت گرفته از روابط غرب و اسلام در دوره پس از جنگ سرد واقع شده است. بعد از گذشت هشت سال از انتشار نظریه برخورد تمدنها توسط هانتینگتون، حادثه یازده سپتامبر صورت گرفت و به زعم عدهای از شرقشناسان بر نظریه برخورد تمدنهای هانتینگتون صحه گذاشت و تصورات منفی غرب از اسلام را تقویت کرد.از نظر این گروه، حمله تروریستی به ایالات متحده امریکا به منزله رویارویی دو تمدن غرب و اسلام است که هانتینگتون آن را پیشبینی کرده بود. اما با ارائه برخی شواهد این نظریه مردود دانسته شد. در ادامه به تأثیر حادثه یازده سپتامبر بر مسلمانان مقیم ایالات متحده پرداخته شد. از طرف دیگر به تصورات اسلام از غرب و موج شدید احساسات ضد امریکایی نیز که در زمان پس از حادثه یازده سپتامبر در بیشتر نقاط جهان و حتی در خود ایالات متحده امریکا و اروپا شکل گرفته است، پرداخته شد و سخن پایانی آن که یکپارچه انگاشتن غرب و اسلام مبنای تحلیل نادرستی برای تحلیل روابط غرب و اسلام در دوره پس از جنگ سرد است.
پینوشتها:
1. استادیار روابط بینالملل دانشگاه تهران bsazmand @ut.ac.ir
2. فضیل ابوالنصر، (1378) رویارویی غربگرایی و اسلامگرایی. ترجمه حجت الله جودکی. تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 150-149
3. Kibble, David G. (2002) "The Attacks of 9/11: Evidence of a Clash of Religions?" Parameters, autumn, 37
4. Ibid, 37
5. فضیل ابوالنصر، (1378) رویارویی غربگرایی و اسلامگرایی. ترجمه حجت الله جودکی. تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 151
6. Gerges, Fawas (1999) America and Political Islam: Clash of Cultures or Clash of Interests. Cambridge: Cambridge University Press.
7. بابی سعید، (1379) هراس بنیادین. ترجمه غلامرضا جمشیدیها و موسی عنبری. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 4
8. همان، 7
9. Koechler, Hans (2002) "After September 11, 2001: Clash of Civilizations or Dialogue?" Asian Center, University of the Philippines, 3.
10. Fry, Greg and Jacinta O"Hagan (Eds) (2001) Contending Images of Worls Politics. New York: St. Martin Press
11. Ibid, 15-18
12. Koechler, Hans (2002) "After September 11, 2001: Clash of Civilizations or Dialogue?" Asian Center, University of the Philippines, 3.
13. ساموئل هانتینگتون، (1384) نظریه برخورد تمدنها. ترجمه مجتبی امیری. چاپ ششم. تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 49
14. Gerges, Fawas (1999) America and Political Islam: Clash of Cultures or Clash of Interests. Cambridge: Cambridge University Press.
15. Foreign Affairs
16. Erdem, Engin. I. (2008) "The Clash of Civilizations: Revisited after September 11", 1
17. Lewis, Bernard (1990) "The Roots of Muslim Rage" The Atlantic Monthly. Vol. 266, No. 3, 47-58
18. Huntington, Samuel (1993) "If Not Civilizations, What? Paradigms of the Post Cold War World" Foreign Affairs. November / December), 187-189
19. ساموئل هانتینگتون، (1384) نظریه برخورد تمدنها. ترجمه مجتبی امیری. چاپ ششم. تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 55
20. Huntington, Samuel (1996) "The West Unique. Not Universal" Foreign Affairs, November / December, 45
21. ساموئل هانتینگتون، پیشین، ص 22.
22. Reductionist & deterministic
23. شیرین هانتر، (1380) آینده اسلام و غرب. ترجمه همایون مجد. تهران: انتشارات فرزان روز، 32
24. Ajami, Fouad and M.E. Ahrari. "The Clash of Civilizations: An Old Story or New Truth". Journal of International Affairs, Vol.5, No.2
25. Erdem, Engin. I. (2008) "The Clash of Civilizations: Revisited after September 11", 4
26. Ikenberry, John (1997) "Just Like the Rest" Foreign Affairs. March / April, 163; Rubenstein, Richard E. and Jarle Crocker (1994) "Challenging Huntington" Foreign Policy. No. 96. Fall, 117
27. Ayoob, Mohammad (2004) "Political Islam: Images and Reality" World Policy Journal, Vol. 21, No.3, Fall, 1.
28. Erdem, Engin. I. (2008) "The Clash of Civilizations: Revisited after September 11", 4
29. شیرین هانتر، (1380) آینده اسلام و غرب. ترجمه همایون مجد. تهران: انتشارات فرزان روز.
30. ساموئل هانتینگتون، (1384) نظریه برخورد تمدنها. ترجمه مجتبی امیری. چاپ ششم. تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 25-24
31. بابی سعید، (1379) هراس بنیادین. ترجمه غلامرضا جمشیدیها و موسی عنبری. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 215
32. Erdem, Engin. I. (2008) "The Clash of Civilizations: Revisited after September 11", 5
33. Zimmermann, Doron and Andreas Wenger (Eds) (2007) How States Fight Terrorism. London: Lynne Riennrt Publishers, 1
34. Erdem, Engin. I. (2008) "The Clash of Civilizations: Revisited after September 11", 5-6
35. Ibid, 6
36. Ibid, 7
37. the other
38. Esposito, John L. (1997) Political Islam: Radicalism or Reform. Boulder, Co: Lynne Rienner Publishers, 74
39. Erdem, Engin. I. (2008) "The Clash of Civilizations: Revisited after September 11", 8
40. Kibble, David G. (2002) "The Attacks of 9/11: Evidence of a Clash of Religions? "Parameters, autumn, 34
41. Goldston 2002: 12
42. Kibble, David G. (2002) "The Attacks of 9/11: Evidence of a Clash of Religions? "Parameters, autumn, 37
43. Ibid, 35-36
44. Cainkar, Louise (2004) "The Impact of The September 11 Attacks and Their Afrermath on Arab and Muslim Communities in the United States" GSC Quarterly 13, Summer / Fall, 1
45. Nimer 2003
46. Cainkar, Louise (2004) "The Impact of The September 11 Attacks and Their Afrermath on Arab and Muslim Communities in the United States" GSC Quarterly 13, Summer / Fall, 6
47. Ibid, 8
48. Paz, Reuven (2003) "Islamists and Anti- Americanism" Middle East Review of International Affairs, Vol.7, No. 4, December, 53
49. Ibid, 54
50. Hilmi, Tareq (2003) "America That We Hate" Al, sab, October 17. See on- line at: http://alarabnews.com/alshaab/GIF/17-10-2003/TAREQ.HTM
51. Paz, Reuven (2003) "Islamists and Anti- Americanism" Middle East Review of International Affairs, Vol.7, No. 4, December, 56
52. Erdem, Engin. I.(2008) "The Clash of Civilizations: Revisited after September 11", 10
ابوالنصر، فضیل (1378) رویارویی غربگرایی و اسلامگرایی. ترجمه حجت الله جودکی. تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه
سعید، ادوارد (1377) شرقشناسی، ترجمه عبدالرحیم گواهی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی
سعید، بابی (1379) هراس بنیادین. ترجمه غلامرضا جمشیدیها و موسی عنبری. تهران: انتشارات دانشگاه تهران
هانتر، شیرین (1380) آینده اسلام و غرب. ترجمه همایون مجد، تهران: انتشارات فرزان روز
هانتینگتون، ساموئل (1384) نظریه برخورد تمدنها. ترجمه مجتبی امیری. چاپ ششم. تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه
Ajami, Fouad and M.E. Ahrari." The Clash of Civilizations: An Old Story or New Truth".
Journal of International Affairs, Vol.5, No.2
Ayoob, Mohammad (2004) " Political Islam: Images and Reality" World Policy Journal, Vol. 21, No.3, Fall
Cainkar, Louise (2004)" The Impact of The September 11 Attacks and Their Aftermath on Arab and Muslim Communities in the United States " GSC Quarterly 13, Summer/ Fall Erdem, Engin. 1.(2008) "The Clash of Civilizations: Revisited after September 11"
Esposito, John L. (1997) Political Islam: Radicalism or Reform. Boulder, Co: Lynne Rienner Publishers
Fry, Greg and Jacinta O"Hagan (Eds) (2001) Contending Images of World Politics. New- York: St. Martin Press
Gerges, Fawas (1999) America and Political Islam: Clash of Cultures or Clash of Interests. Cambridge: Cambridge University Press.
Hilmi, Tareq (2003) "America That We Hate" Al, sab, October 17. See on- line at: , http://alarabnews.eom/alshaab/GIF/17-10-2003/TAREQ.HTM Huntington, Samuel (1993) "If Not Civilizations, What? Paradigms of the Post Cold War World " Foreign Affairs. November/December).
------- (1996) The West " Unique. Not Universal" Foreign Affairs, November/
December.
Ikenberry, John (1997) "Just Like the Rest" Foreign Affairs. March/April.
Kibble, David G. (2002) " The Attacks of 9/11: Evidence of a Clash of Religions?" Parameters, autumn.
Koechler, Hans (2002) " After September 11, 2001: Clash of Civilizations or Dialogue?"
Asian Center, University of the Philippines
Lewis, Bernard (1990) "The Roots of Muslim Rage" The Atlantic Monthly. Vol. 266, No. 3 Paz, Reuven (2003) "Islamists and Anti- Americanism" Middle East Review of International Affairs, Vol.7, No. 4, December Rubenstein, Richard E. and Jarle Crocker (1994) "Challenging Huntington" Foreign Policy. No.96. Fall
Zimmermann, Doron and Andreas Wenger (Eds) (2007) How States Fight Terrorism. London: Lynne Rienner Publishers.
منبع مقاله :
حاتمی، محمدرضا و بحرانی، مرتضی؛ (1392)، دائرةالمعارف جنبشهای اسلامی (جلد اول)، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول