انسان كامل از دیدگاه امام خمینی (ره)

مهم‌ترین بحث در عرفان نظری پس از «توحید»، بحث «انسان كامل» است. بزرگان اهل معرفت، در باب انسان كامل پس از بیان مفهوم كلی آن، در جهات متعدد آن سخن رانده‌اند.
سه‌شنبه، 3 اسفند 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
انسان كامل از دیدگاه امام خمینی (ره)
انسان كامل از دیدگاه امام خمینی (ره)

 

نویسنده: سید علی صمیمی

 

چكیده

مهم‌ترین بحث در عرفان نظری پس از «توحید»، بحث «انسان كامل» است. بزرگان اهل معرفت، در باب انسان كامل پس از بیان مفهوم كلی آن، در جهات متعدد آن سخن رانده‌اند.
اولین بار محی الدین عربی، این واژه را به كار برده و پس از آن عرفای مسلمان هریك به گونه‌ای آن را طرح و تبیین نموده‌اند. در ره‌آورد عرفانی حضرت امام خمینی رحمة الله علیه نیز این مسأله با فروغ و جلوه بیش‌تری رخ می‌نماید. این نوشتار بر محوریت دیدگاه‌های امام خمینی رحمة الله علیه و مشرب عرفانی آن حضرت بنا نهاده شده است. ضرورت وجود انسان كامل، از یك سو به ضرورت تحقق علت غایی آفرینش هستی بر می‌گردد و از سوی دیگر، در عالم، تنها او است كه می‌تواند جلوه‌گاه هویت احدی بوده و به گفته‌ی امام خمینی، خلیفه‌ی اعظم و واسطه‌ی فیض الهی به عالم و آدم باشد و مهم‌تر این كه حفظ نظام هستی در سایه‌ی وجود انسان كامل تحقق می‌یابد. پس از بیان ضرورت وجود انسان كامل، جایگاه و موقعیت او در نظام هستی مطرح می‌گردد.
بر این اساس انسان كامل تجلی گاه خلافت الهی، آیینه‌ی تمام نمای حق تعالی، محل مشیت الله و جان جهان بوده و كل جهان بدن او به حساب می‌آید. لذا می‌تواند هر نوع تصرفی به اذن خداوند در بدن خود داشته باشد. انسان كامل به دلیل برخورداری از خلافت و ولایت الهی، با عالم و آدم معیت داشته و می‌تواند در همه‌ی مراتب وجود سیر نماید و در جمیع حقایق متجلی گردد. فیض انسان كامل به همه‌ی هستی تعلق می‌گیرد و هر موجودی در حدّ استعداد ذاتی خویش از كمالات انسان كامل برخوردار شده و در مسیر كمال خود حركت می‌نماید. پس از تبیین جایگاه انسان كامل در نظام هستی، لازم است درباره‌ی مقامات، مدارج، اسفار، سیر وسلوك و مصادیق آن بحث شود. به غیر از معصومین علیهم السلام، هیچ كس نمی‌تواند آن كمالات و مقامات را داشته باشد و انسان‌های غیر معصوم هر قدر دارای كمالات جامع انسانی باشند، باز هم ممكن است با یك لغزش علمی یا عملی سقوط نموده و از رسیدن به مقصد بازمانند.

پیشگفتار

مهم‌ترین بحث، پس از توحید در عرفان نظری بحث انسان كامل می‌باشد. خردمندان و اهل معرفت، درباره‌ی این حقیقت مهم از جهات متعدد و از نگاه‌های مختلف، حقایقی سودمند و در خور توجه را طرح و تبیین كرده‌اند. از نگاه عرفا، انسان كامل در نظام هستی جایگاه و موقعیت خاصی دارد و عالم و آدم در پناه انسان كامل حفظ می‌شوند. لذا هدف از خلقت نظام آفرینش، ظهور و اظهار انسان كامل است. در ره آورد عرفانی عارف بزرگ، حضرت امام خمینی رحمة الله علیه این مسأله جلوه‌ی ویژه‌ای دارد. ایشان، احیاگر اسلام ناب و معارف الهی و نیز از رهبران بزرگ قرن بیستم و بنیان گذار جمهوری اسلامی است. این وجهه‌ی سیاسی ایشان، مانع از توجه به سایر نظر گاه‌های دینی‌شان گردیده است. اگر نگوییم تنها هدف، در واقع مهم‌ترین هدف امام از تشكیل حكومت، احیای دین بوده و این امر بهترین مقدمه برای ورود به عرصه‌ی تفكرات ایشان می‌باشد. نظریات وسیع، عمیق و موشكافانه‌ی امام رحمة الله علیه در ابعاد مختلف در انظار اهل فن مورد توجه بوده و دیدگاه‌های عرفانی‌شان، به خصوص در مورد انسان كامل نیز دقیق و ارزشمند است. آثار پربركت علمی و عملی حضرت امام رحمة الله علیه به دلیل دارا بودن حقایق عمیق علمی، مورد توجه صاحبان علم و معرفت است. نظر به این كه تحقیق وسیع و همه جانبه در مورد انسان كامل با محوریت دیدگاه‌های امام خمینی رحمة الله علیه در این مقال اندك نمی‌گنجد، به این مختصر بسنده می‌گردد. این نوشتار مشتمل بر یك مقدمه و سه فصل است.

مقدمه

به طور كلی روش تحقیق به صورت‌های: میدانی یا پرسش و پاسخ، كتابخانه‌ای و تركیبی می‌باشند كه در این مقاله، روش كتابخانه‌ای مورد استفاده قرار گرفته است و منابع مورد نیاز در كتب و مقالات جست و جو شده‌اند.

الف) طرح مسأله

مسأله انسان كامل كه امروزه از آن به «انسان ایده آل» تعبیر می‌شود، از مهم‌ترین و سودمندترین مباحث مربوط به معارف انسانی است.
علاوه بر متفكران مسلمان و دانشمندان شرقی، این مسأله در میان اندیشمندان مغرب زمین نیز مطرح بوده و در مجامع علمی آنان، مورد بحث قرار گرفته است. (1)
عزیزالدین نسفی در كتاب انسان كامل آورده است:
آدمیان، زبده و خلاصه‌ی كائناتند و میوه‌ی درخت موجوداتند و انسان كامل، زبده و خلاصه‌ی آدمیان است؛ موجودات جمله به یك بار در تحت نظر انسان كاملند. (2)

ب) ضرورت موضوع انتخابی

شناخت انسان كامل از ضروری‌ترین حقایق علمی، اخلاقی، تربیتی و اعتقادی است؛ زیرا تعلیم و تربیت در هر مكتبی براساس شناخت انسان كامل در آن مكتب امكان پذیر است، تا با شناخت چنین انسانی به روش و منش او تأسّی نموده و بر اساس سیره‌ی او حركت كند.
استاد شهید مطهری رحمة الله علیه می‌فرماید:
باید بدانیم كه انسان كامل چگونه است؛ چهره‌ی انسان كامل چگونه چهره‌ای است. سیمای معنوی انسان كامل چگونه سیمایی است و مشخصات انسان كامل چگونه مشخصاتی است تا بتوانیم خود و جامعه‌ی خود را آن گونه بسازیم. اگر انسان كامل اسلام را نشناسیم، قطعاً نمی‌توانیم یك مسلمان تمام یا كامل باشیم و به تعبیر دیگر یك انسان ولو كامل نسبی از نظر اسلام باشیم. (3)
امام می‌فرمایند: انسان كامل همچنان كه آیینه‌ی حق نماست و خدای سبحان ذات خود را در آن مشاهده می‌كند، آیینه‌ی شهود تمام هستی نیز می‌باشد. (4)
لذا ایشان به ماسوا الله نیز نگاه عارفانه نموده و عرفان الهی در تمامی ابعاد وجودشان رخنه كرده بود تا جایی كه آثار علمی و عملی آن مرشد بزرگ مشحون از حقایق عمیق علمی درباره‌ی انسان كامل است.

ج) موانع و مشكلات تحقیق مورد نظر

با توجه به كثرت منابع و مآخذ مورد نیاز در این موضوع، به طور كلی، تحقیق با مشكلات و موانع خاصی روبه رو نیست، ولی بررسی موضوع انسان كامل با محوریت اندیشه‌ی حضرت امام خمینی رحمة الله علیه، نگاه محققانه‌تری را می‌طلبد؛ زیرا اگر چه ایشان بر اساس مشرب عرفا تعبیر جامع و كاملی ولو به صورت پراكنده و گذرا از خود به یادگار گذاشته‌اند و ره آورد عرفانی ایشان درباره‌ی انسان كامل بسیار عمیق و پربركت است، ولی اثر منسجم و منطقی در این مورد، به جز مصباح الهدایه كه در مورد خلافت و ولایت انسان است، به چشم نمی‌خورد. بر این اساس، توجه به مسائل عمیق و گسترده‌ی بحث انسان كامل در عرفان نظری از یك طرف، و بیانات گذرا و محدود حضرت امام در این مورد از طرف دیگر، باعث گردیده، تا در تحقیقی همه جانبه، در كنار نظرات امام رحمة الله علیه در باب انسان كامل، بیانات دیگر بزرگان اهل معرفت نیز مورد استفاده قرار گیرد.

د) پیشینه‌ی تاریخی موضوع

یكی از اساسی‌ترین معتقدات باطنی اسلام پس از توحید، تجلی اسماء و صفات حق - جلّت عظمته - در مظهر او یعنی انسان كامل است. در مورد پیشینه‌ی تاریخی این موضوع، استاد شهید مرتضی مطهری می‌گوید:
تعبیر «انسان كامل» در ادبیات اسلامی تا قرن هفتم هجری وجود نداشته است... اولین كسی كه در مورد انسان، تعبیر «انسان كامل» را مطرح كرد، عارف معروف، محیی الدین عربی اندلسی طائی است. محیی الدین عربی پدر عرفان اسلامی است. (5)
ابن عربی در كتاب فصوص الحكم - كه یك اثر عمیق عرفانی است - می‌گوید:
انسان كامل، نگین انگشتر عالم آفرینش است. (6)
بعد از محیی الدین عربی، شاگرد بلاواسطه‌ی ایشان، عارف بزرگ، صدرالدین قونوی نیز در كتاب مراتب الوجود، به مسأله انسان كامل پرداخته و در اثر عمیق عرفانی دیگر خود به نام مفاتیح الغیب الجمع و الوجود به طور مستوفا در این باره بحث نموده است. از عرفای دیگری كه در این مورد اثری ارزشمند و درخور توجه برجای گذاشته است، شیخ عبدالكریم ابراهیم بن جیلی (جیلانی) متوفی 850 هجری است. كتاب او تحت عنوان الانسان الكامل معرفة الاواخر و الاوایل است. عزیزالدین نسفی از عرفای اواخر قرن هفتم در اثر خود به نام كتاب انسان كامل، شیخ محمود شبستری صاحب گلشن راز متوفی 720 هجری، صائن الدین علی بن محمد تركه اصفهانی در كتاب تمهید القواعد، نیز از عرفایی است كه هر كدام به نحوی مسأله انسان كامل را مورد بحث قرار داده‌اند. از علمای معاصر می‌توان به حضرت امام خمینی رحمة الله علیه و علامه طباطبایی رحمة الله علیه اشاره نمود. امام خمینی رحمة الله علیه در بسیاری از آثار عرفانی خود به بحث انسان كامل پرداخته و اوج سخنان ایشان در این باره در كتاب ارزشمند مصباح الهدایه تدوین شده است. حكیم علامه طباطبایی رحمة الله علیه نیز در اثر ارزشمند خود رسالة الولایة، حقایق مهم و عمیقی را در باب انسان كامل عنوان نموده است.

فصل اول: انسان كامل در زبان عرفا

الف) نگاهی گذرا به سیمای انسان كامل

تفسیر و تبیین كمال برای انسان از دیدگاه مكاتب و صاحب نظران اندیشه‌های انسان شناسی و كسانی كه درباره‌ی كمالات انسان اظهار نظر كرده‌اند، متفاوت است. بر این اساس هر دیدگاهی، تفسیر خاصی از انسان كامل داشته و با توجه به نظریه و بنای فكری خود در این باره سخن می‌گوید.
استاد مطهری درباره‌ی الوهیت دیدگاه مكتب عرفان درباب انسان كامل می‌گوید:
من اعتراف دارم كه مكتب عرفان از تمام مكتب‌های قدیم و جدید، در باب انسان كامل غنی‌تر است، نه قدیمی‌ها توانسته‌اند به پایه‌ی این‌ها برسند و نه امروزی‌ها. (7)
در باب سیمای انسانن كامل از دیدگاه عرفای مسلمان، باید گفت، عرفا اصلاح و تهذیب و توجه به خدا را بهترین وسیله برای رسیدن به مقام انسان كامل معرفی می‌كنند. هرچه انسان بیش‌تر به خدا نزدیك شود و از غیر خدا دور گردد و به معرفت نفس و تهذیب آن بپردازد و از سیر در آیات آفاقی و انفسی به خودشناسی و خداشناسی راه یابد، به انسان كامل نزدیك‌تر می‌شود، یعنی كمال نهایی انسان از نظر عارف، رسیدن به خدا است. از نظر آنان، اگر انسان باطن خود را تصفیه كرده و از خود دیدن به خدا دیدن برسد، به كمال نهایی خود رسیده است. از دیدگاه عرفا اگر انسان با مركب عشق حركت كند و منازل عرفانی را زیر نظر انسان كامل طی نماید، به كمال نهایی می‌رسد. این حركت براساس مكتب عرفان است، یعنی مكتب عشق. رسیدن به كمال نهایی به گونه‌ای است كه پرده میان او و خدا برداشته شده و به مركز جهان هستی اتصال می‌یابد و خدایی می‌شود.
این انسان از خود رهیده و به خدا رسیده، انسان كامل و مظهر اسما و صفات الهی و آیینه‌ای است كه ذات ربوبی در او تجلی پیدا می‌كند. ناگفته پیدا است كه این حقایق در صورتی حاصل می‌شوند كه تمامی حجاب‌های ظلمانی دریده شود. چنان كه در مناجات شعبانیه، می‌خوانیم:
«إلهی هب لی كمال الانقطاع إلیك و أنر آبصار قلوبنا بضیاء إلیك حتّی تخرق أبصار القلوب حجب النور، فتصل إلی معدن العظمة و تصیر أرواحنا معلّقة بعزّ قدسك»؛ (8) خداوندا! مرا انقطاع كامل به سوی خود عطا فرما، و دیدگان دل ما را به نوری كه با آن تو را مشاهده كند، روشن ساز، تا این كه دیده‌ی بصیرت ما حجاب‌های آن نور را پاره نموده و به معدن عظمت راه یابد و ارواح ما به مقام عزت قدسی تو بپیوندد.
امام خمینی رحمة الله علیه به عنوان یك عارف حقیقی در كتاب سرالصلوة این فراز شریف و نغز مناجات شعبانیه را نهایت آرزو و آمال عارفان و سالكان طریق حق می‌شمرد و غرض از بیان آن را جلب خوانندگان به غایت بعثت انبیا كه همان شناخت و درك معارف الهیه و تهذیب باطن است می‌داند. (9) در جای دیگر چنین می‌فرماید:
این كمال انقطاع، خروج از منزل خود و خودی و هرچه و هركس، و پیوستن به او است و گسستن از غیر، و هبه‌ای الهی است به اولیای خلّص، پس از صعق حاصل از جلال كه دنبال گوشه‌ی نشان دادن او است. وَ لا حَظَّتَهُ الخ. و ابصار قلوب تا به ضیاء نَظْرهُ او نور نیابد، حُجُب نور خرق نشود و تا این حجب باقی است، راهی به معدن عظمت نیست و ارواح تعلّق به عزّ قدس را در نیابند، و مرتبت تدلی حاصل نیاید (ثمّ دنی فتدلی) (10) و ادنی از این، فنای مطلق و وصول مطلق است

 

صوفی! زره عشق صفا باید كرد *** عهدی كه نموده‌ای وفا باید كرد
تا خویشتنی، به وصل جانان نرسی *** خود را به ره دوست فنا باید كرد

نجوای سرّی حق با بنده‌ی خاص خود صورت نگیرد، مگر پس از صَعْق و اندكاك جَبَل هستی خود. (11)

ب) انسان كامل از دیدگاه محیی الدین عربی

ابن عربی در تبیین انسان كامل می‌گوید: آن گاه خدای سبحان، خواست خود را در كون جامع مشاهده نماید، انسان كامل را به عنوان روح عالم و آیینه‌ی تمام نمای هستی آفرید، و این كون جامع كه انسان كامل و خلیفه‌ی الهی نامیده می‌شود، موجودی است كه خداوند متعال به واسطه‌ی او به سوی عالم خلقت نظر كرد و آن‌ها را مورد رحمت خود قرار می‌دهد. پس انسان كامل كه همان كون جامع برای خداوند سبحان است، به منزله‌ی مردمك چشم برای انسان است و نظام آفرینش به وجود او كامل گردیده است. پس انسان كامل برای عالم مانند نگین انگشتری است كه محل نقش و علامتی است كه خزانه هستی به واسطه‌ی او حفظ می‌گردد. از این رو، او را خلیفه‌ی حق نامیده است؛ زیرا خالق هستی در سایه‌ی وجود او، جهان و جهانیان را حفظ می‌كند. بنابراین، عالم هستی، تا آن هنگام كه انسان كامل در آن وجود دارد، حفظ خواهد شد. (12)
بر این اساس، اولاً، اگر وجود انسان كامل نمی‌بود، نظام آفرینش پدید نمی‌آمد، یعنی انسان كامل غرض و هدف نهایی ایجاد هستی را تأمین می‌كند. چنان كه در حدیث قدسی فرمود: «لولاك لما خلقت الأفلاك»، (13) یعنی‌ ای پیامبر! اگر نبودی، هر آینه عالم هستی را نمی‌آفریدم. بنابراین، انسان كامل سبب غایی ایجاد عالم است.
ثانیاً، انسان کامل تنها موجودی است که می‌تواند آیینه‌ی حق نما و مظهر کامل الهی باشد و خداوند سبحان کمالات ذاتی خود را که غیب مطلق است، در شهادت مطلقه و آئینه او مشاهده می‌کند.
ثالثاً، حق - جلّت عظمته - در آیینه‌ی انسان كامل تجلی می‌كند و انسان كامل واسطه‌ی فیض الهی در حفظ عالم هستی است. انوار تجلیات حق از آیینه دل او به عالم و آدم رسیده و نظام هستی با آن فیض حفظ می‌شود. عالم با استمداد انسان كامل و فیضان تجلیات حق محفوظ می‌ماند. بدین سان كه انسان كامل از حق جلّت عظمته تجلیات ذاتی و رحمت رحمانی و رحیمی در خواست می‌كند و باریتعالی در پاسخ به این درخواست، به عالم هستی فیض می‌رساند. استاد حسن زاده آملی می‌فرماید:
چون خزاین كه اسرار الهی است و به طور تفصیل در عالم وجود دارد و به طور جمع در انسان كامل مطوی است، پس انسان كامل حایز خزاین وجودات اسمای الهی است و به این معنا، حافظ و خزانه‌دار آن‌ها خواهد بود، لذا شیخ اكبر، ابن عربی گفته است: انسان كامل مانند نگین انگشتر است كه با آن خزانه‌ها را مهر و موم می‌كنند. (14)

ج) انسان كامل از دیدگاه شیخ عبدالكریم جیلی

عارف جیلی درباره‌ی مفهوم و حقیقت انسان كامل می‌گوید:
افراد انسان، هركدام نسخه‌ی كامل دیگری است، ولكن بعضی استعداد و قوه‌ی كمالات اشیاء را دارند (كمالات بالقوه) و عده‌ای دیگر كمالات در آن‌ها فعلیت پیدا كرده و بالفعل دارای آن كمالات هستند. این دسته‌ی دوم همان انبیا و اولیای كامل هستند كه در كمالات خود متفاوتند؛ عده‌ای كامل و گروهی دیگر اكملند، اما آن حد نهایی از كمال كه برای حضرت محمد صلی الله علیه وآله و سلم تعین پیدا كرده، برای هیچ كس دیگر از افراد انسان تحقق نیافت، پس آن حضرت انسان كامل است و انبیا و اولیا و افراد كامل دیگر از باب الحاق كامل به اكمل به او ملحق و از باب انتساب فاضل بر افضل، به آن حضرت منسوب هستند، اما در نوشته‌های من هرگاه لفظ انسان كامل به طور مطلق آورده می‌شود، مراد حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است؛ زیرا برای انسان كامل اوصاف و كمالاتی ذكر می‌شود كه نسبت دادن آن‌ها به غیر پیامبر اسلام جایز نیست. (15)
وی در جای دیگر می‌گوید:
انسان كامل قطبی است که فلك دایره‌ی وجود از اول تا به آخر برگرد او می‌چرخد و انسان كامل همیشه و در همه‌ی اعصار یكی بیش نیست. (16)
این عارف نامدار اولاً، انسان كامل را از طریق ارائه‌ی مصداق آن یعنی وجود مقدس پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم معرفی می‌كند و ثانیاً، اوصاف وجودی و تأثیر انسان كامل را در نظام هستی تبیین می‌كند. بر این اساس، شناخت انسان كامل از طریق مصداق اتم و اكمل آن یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم میسّر است. مولی الموحدین حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در بیان منزلت و حقیقت ائمه‌ی معصومین علیهم السلام كه مصادیق بارز انسان كاملند، فرمود:
«فیهم كرائم القرآن و هم كنوز الرحمن»؛ (17) در آل پیامبر كرامت‌های قرآن وجود دارد و آنها گنجینه اسما و صفات الهی هستند.
و نیز فرمودند:
«وهم أزمة الحقّ و أعلام الدین و ألسنة الصدق فانزلوهم بأحسن منازل القرآن»؛ (18)
اهل بیت زمام‌های حقیقت و نشانه‌های دینند؛ پس آنان را در بهترین منازل قرآن قرار دهید.
لذا قرآن كریم، صورت نوشته‌ی انسان كامل است و هرچه بیش‌تر و بهتر در قرآن كریم تدبر و تفكر شود، به همان اندازه اوصاف انسان كامل روشن‌تر خواهد شد و حقیقت آن درخشان‌تر رخ می‌نمایاند. حكیم بزرگ صدرالمتألهین شیرازی در این باره می‌گوید:
بدون تردید، نسخه‌ی قرآن كریم، شارح كمالات انسانی است و مقامات این خلیفه‌ی ربانی را كه در حقیقت جمعی محمدی ظاهر گردیده، بیان می‌كند. (19)
لذا قرآن كریم، پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه‌ی معصومین علیهم السلام حقایق انسان كاملند.

د) انسان كامل از منظر امام خمینی رحمة الله علیه

دیدگاه امام خمینی رحمة الله علیه در مورد انسان كامل بسیار مبسوط وگسترده است، اما در این قسمت فقط به تعریف مفهومی و بیان اجمالی سیمای انسان كامل از دیدگاه ایشان بسنده می‌كنیم. امام خمینی می‌فرماید: انسان كامل همچنان كه آیینه‌ی شهود حق است و حق نماست، آیینه‌ی شهود تمام عالم هستی نیز می‌باشد. (20)
بر این اساس، انسان كامل دو چهره دارد، در یك چهره‌ی آن اسما و صفات الهی ظهور و تجلی پیدا می‌كند و باری تعالی - جلّ عظمته - خود را در آیینه‌ی حق نمای او شهود می‌نماید. در چهره‌ی دیگر، عالم هستی را با تمام اوصاف و كمالات وجودی نشان می‌دهد. بدین لحاظ حضرت امام كلام ابن عربی را چنین تبیین می‌نماید: هدف شیخ عربی آن است كه چون نشئه‌ی انسانی از گستردگی و عمومیت برخوردار است، لذا تمام شئون اسمایی و اعیانی را شامل گردیده و همه‌ی حقایق الهی و موجودات هستی را تحت سیطره دارد. پس می‌تواند آیینه‌ی شهود همه‌ی حقایق عالم بوده و برای حق سبحانه، جهت شهود موجودات هستی به منزله‌ی مردمك چشم برای انسان باشد. (21)
عارف نسفی در خصوص جامعیت انسان كامل و مظهریت او برای آنچه در عالم هستی تحقق دارد و نیز درباره‌ی آیینه‌ی حق بودن انسان كامل می‌گوید:
این كه در سوره‌ی مباركه «تین» آمده (وَهذَا الْبَلَدِ الأمیِنِ) مراد انسان كامل است كه زبده و خلاصه‌ی موجودات است و جامع علوم و مجمع انوار است و از آن جهت او را «بلد» می‌گویند كه انسان كامل عصر جامع است و به تمام اوصاف حمیده واخلاق پسندیده، آراسته است و «امین» از آن جهت می‌گویند كه انسان كامل خوف از آن ندارد كه از راه باز گردد و ناقص بماند.
انسان كامل به شهری رسیده است كه «من دخله كان آمناً» (22) و معار ف بلند عرفانی را درباره‌ی انسان كامل تبیین می‌كند. برای این‌كه اندكی به اسرار آن كلمات نزدیك شویم، لازم است به ره آورد فكری - عرفانی عارف نامدار، حضرت امام خمینی رحمة الله علیه درباره‌ی ادعیه و مناجات ائمه‌ی معصومین علیهم السلام دقت شود كه درباره‌ی آنان فرمود:
كسی بخواهد بفهمد كه مقامات ائمه چی است باید رجوع كند به آثار آن‌ها، آثار آن‌ها ادعیه‌ی آن‌هاست، مهمش ادعیه‌ی آن‌هاست و خطابه‌هایی كه می‌خواندند، مثل مناجات شعبانیه، مثل نهج البلاغه، مثل دعای یوم العرفه و این‌هایی كه انسان نمی‌داند كه چه باید بگوید درباره‌ی آن‌ها. (23)
ایشان درباره‌ی هماهنگی ره‌آورد شهودی اهل معرفت با ادعیه و مناجات ائمه علیهم السلام می‌فرماید:
بسیاری از آنچه آنان گفته‌اند در قرآن كریم، به طور رمز و سربسته و در ادعیه و مناجات اهل عصمت بازتر آمده است و چون ما جاهلان از آن‌ها محرومیم با آن به معارضه برخاستیم. (24)
در زیارت جامعه‌ی كبیره خطاب به ائمه‌ی معصومین علیهم السلام می‌خوانیم:
السلام علیكم یا أهل بیت النبوّة، و معدن الرحمة و خزّان العلم، و أصول الكرم و قادة الأمم، وساسة العباد و أركان البلاد و أمناء الرحمن و صفوة المرسلین. السلام علی ائمة الهدی و مصابیح ادجی و اُولی الحجی و كهف الوری و المثل الأعلی و حجج الله علی أهل الدنیا و الآخرة و الاُولی السلام علی معرفة الله و مساكن بركة الله و معادن حكمةالله و حفظة سرّ الله؛ سلام بر شما اهل بیت نبوت كه معدن رحمت و گنجینه‌ی علم و اساس كرامت و پیشوای امت‌ها و سیاست مداران مردم و اركان مستحكم شهرها و امین اسرار الهی و عصاره‌ی پیامبران هستید و سلام بر شما ائمه‌ی هدایت كه چراغ‌های روشن در تاریكی‌ها و صاحبان عقل و پناهگاه مردم و مثل اعلای الهی و حجت‌های خداوند بر اهل دنیا و آخرت می‌باشید. و سلام بر شما كه معرفت و شناخت اسماء و صفات الهی و حمل نزول بركت خداوند و معادن حكمت و حافظ اسرار الهی هستید.
از آنچه بیان شد، می‌توان فهمید كه انسان كامل، نه تنها در بیان عرفا، بلكه از نظر متون دینی نیز واسطه‌ی فیض، علت غایی آفرینش، ركن توحید، معدن حكمت و معرفت الهی و مثل اعلی است كه خداوند سبحان عالم هستی را از آن آغاز كرده و به آن ختم می‌كند. لذا از نظر حضرت امام رحمة الله علیه، سیمای انسان كامل را، حتی در ادعیه و مناجات ائمه علیهم السلام نیز می‌توان یافت.

فصل دوم: ضرورت وجایگاه انسان كامل در نظام آفرینش

الف) ضرورت وجود انسان كامل در نظام آفرینش

در تبیین ضرورت وجود انسان كامل دیدگاه علم كلام، فلسفه و عرفان، مختلف است. هر یك بر اساس مبانی خاص خود آن را مطرح كرده‌اند. ضرورت وجود انسان كامل در فلسفه‌ و كلام تحت عنوان ضرورت نبوت و امامت طرح و تبیین شده است؛ چه این كه پیامبر الهی و اوصیای برحق آنان، مصادیق حقیقی انسان كاملند. لذا فلسفه و كلام به لحاظ مصداقی با آنچه در عرفان نظری درباره‌ی ضرورت انسان كامل مطرح می‌شود، هماهنگ می‌باشد. نظر به این كه تبیین و توضیح مبانی فلسفی و كلامی اصطلاح انسان كامل از حوصله‌ی این مقال اندك خارج است، فقط به بیان دیدگاه اهل معرفت به خصوص امام خمینی رحمة الله علیه بسنده می‌كنیم.

1. دیدگاه اهل معرفت درباب ضرورت وجود انسان كامل

ضرورت وجود انسان كامل در نزد اهل معرفت، دارای افق عالی‌تری است. غرض از خلقت انسان كامل، همانا ظهور تام خالق هستی در یك مظهر كامل است. «خلقت الأشیاء لأجلك و خلقتك لأجلی» (25)
در این حدیث شریف كه خطاب به پیامبر اكرم صلی الله علیه و اله و سلم كه اتم و اكمل مظهر الهی است، می‌فرماید كه همه چیز را برای تو آفریده‌ام و تو را برای خود. عرفا ضرورت وجود انسان كامل را چنین تبیین می‌كنند: به دلیل ظهور و تجلی اسم جامع و اعظم الهی در مظهر تام كه همه‌ی مراتب وحدت و كثرت را بدون غلبه بر دیگری دارا باشد، وجود انسان كامل ضروری است؛ زیرا فقط او است كه می‌تواند چنین مظهر كاملی باشد؛ چرا كه در اسمای ذاتی، وحدت و در اسمای فعلی، كثرت غلبه دارد. چنان كه یكی از محققان در شرح کلمات قیصری آورده است:
محققان از عرفا در آثار خود بیان كرده‌اند كه تجلی در احدیت، بما هی احدیت محال است و حقیقت حق در مقام اطلاق و صرافت ذات، مشعر به هیچ نوع از كثرت نیست و عاری از همه‌ی كثرات است، حتی كثرت اعتباری كه در تجلی اول موجود است، منشأ رابطه‌ی حقیقت وجود با كثرات است. چه در مقام احدیت و واحدیت و چه در مقام خلق و کثرت حقیقی، اسمای حسنی و صفات الهی و آنچه شهود شده و مطابق با قواعد اهل تحقیق، حق سبحانه به لحاظ اطلاق ذات متعین به حكم اثباتی و نفیی نیست، و وضع اسم برای چنین حقیقتی متعذر است، ولی برای حقیقت حق در مقام صفات و افعال، اسمای حسنی و صفات علیا كه دلالت بر آن حقیقت كند، موجود است و از برای حقیقت وجود در مراتب افعال و صفات نسبت و احكام الوهیت و اعتبارات اسمایی تحقق دارد. (26)
پس اگر در ذات، وحدت و در مقام فعل، كثرت غالب است، هویت غیبی مستلزم نامی است كه با ارائه‌ی وحدت در كثرت، جامع اسمای جلالیه و جمالیه و در بردارنده‌ی مقام جمع و تفصیل باشد. این نام همان اسم اعظم است كه به عنوان «لیس كمثله شیء» در انسان كامل ظهور می‌كند و خداوند با ظهور در مظهر، ذات خود را از لحاظ جامعیتی كه بالاتر از آن قابل تصور نیست، ادراك می‌نماید. بدین ترتیب، به حركت حبی ایجابی به غایت خود واصل می‌شود. (27)
صدرالدین قونوی درباره‌ی ضرورت انسان كامل در عالم هستی می‌گوید:
انسان كامل حقیقی، برزخ بین وجوب و امكان بوده و آیینه‌ی جامع بین صفات قدیم و احكام آن از یك سو، و صفات حادث از سوی دیگر است. همچنین انسان كامل واسطه‌ی بین حق و خلق است كه به واسطه‌ی او كسی به مرتبه‌ی او رسیده است، فیض و بركات حق كه سبب بقای تمام نظام هستی است، بر آن نازل می‌شود و اگر انسان كامل با توجه به واسطه بودنش میان واجب و ممكن، وجود نداشته باشد، هرگز عالم هستی فیض الهی را دریافت نمی‌كند... و نظام كیهانی به صورت دیگری تبدیل می‌شود. (28)

2. دیدگاه امام خمینی رحمة الله درباره‌ی ضرورت وجود انسان کامل

از نظر حضرت امام خمینی رحمة الله علیه، وجود انسان كامل برای نشان دادن اسما و صفات الهی ضروری است و تنها او است كه می‌تواند مظهر اسم اعظم الهی واقع شود و بین مظهریت ذاتی مطلقه و مظهریت اسماء، صفات و افعال جمع كند و همو است كه می‌تواند میان حقایق وجودی و وجوبی و نسبت‌های اسماء الهی از یك سو و حقایق امكانی و صفات خلقی از سوی دیگر جمع كند. بنابراین، انسان كامل جامع بین مرتبه‌ی جمع و تفصیل بوده و محیط بر همه‌ی اموری است كه در سلسله‌ی نظام هستی تحقق دارد. پس هویت احدی خداوند سبحان در چنین مظهری تجلی نموده و ذات خویش را در آن مشاهده كرده است. این نكته از اسرار عمیق و حقایق بلندی است كه درباره‌ی ضرورت انسان كامل در نظام هستی مطرح است. برای پی بردن به دیدگاه آن عارف عظیم الشأن درباره‌ی ضرورت وجود انسان كامل، فرازهایی از كلام عمیق او را كه از مشهد عرفان الهی برخاسته، نقل می‌كنیم:
عین ثابت انسان كامل در مرحله‌ی ظهور به مرتبه‌ی جامعیت و اظهار صورت‌های اسمائی در نشئه‌ی علمی خلیفه‌ی اعظم الهی است، زیرا اسم اعظم چون جامع جلال و جمال و ظهور و بطون است، امكان آن نیست كه با مقام جمعی‌اش برای عینی از اعیان تجلی كند، زیرا: (او برزگ است و در آئینه‌ی كوچك ننماید) و او صفا دارد، و آئینه‌ی كدورت، پس ناچار باید آئینه‌ای وجود داشته باشد كه با صورت آنچه در آئینه منعكس می‌شود تناسب داشته باشد و امكان انعكاس نور او در آن آئینه باشد تا عالم فضای الهی ظهور یابد و اگر عین ثابت انسان نبود، هیچ یك از اعیان ثابته ظهور نمی‌یافت و اگر ظهور عین انسان نمی‌بود، هیچ یك از اعیان خارجی ظهور نمی‌یافت و درهای رحمت الهی باز نمی‌شد، پس به وسیله‌ی عین ثابت انسان بود كه اول به آخر پیوست و آخر با اول مرتبط شد، پس عین ثابت انسان با همه‌ی اعیان معیت قیومی دارد. (29)
همچنین حضرت امام در كتاب شریف شرح چهل حدیث با تفصیل بیش‌تری در این باره می‌فرماید:
بدان كه ارباب معرفت و اصحاب قلوب می‌فرمایند:
از برای هر یك از اسماء الهیه در حضرت واحدیت صورتی است تابع تجلی به فیض اقدس در حضرت علمیه، به واسطه‌ی حبّ ذاتی و طلب مفاتیح غیب التی لا یعلمها الا هو و آن صورت را «عین ثابت» در اصطلاح اهل الله گویند. و به این تجلی به فیض اقدس اولاً، تعینات اسمائیه حاصل آید؛ و به نفس همین تعین اسمی صور اسمایی، كه اعیان ثابته است، محقق گردد، و اوّل اسمی كه به تجلی احدیت و فیض اقدس در حضرت علمیه‌ی واحدیّه ظهور یابد مرآت آن تجلی گردد، اسم اعظم جامع الهی و مقام مسمای الله است كه در جبهه‌ی غیبیه عین تجلی به فیض اقدس است، و در تجلی ظهوری كمال جلا و استجلاء عین مقام جمع واحدیت به اعتباری، و كثرت اسمائیه به اعتباری است. و تعین اسم جامع و صورت آن عبارت از عین ثابت انسان كامل و «حقیقت محمدیه» صلی الله علیه و آله است، چنانچه مظهر تجلی عینی فیض اقدس، فیض مقدس است؛ و مظهر تجلی مقام واحدیت، مقام الوهیت است؛ و مظهر تجلی عین ثابت انسان كامل، روح اعظم است؛ و سایر موجودات اسمائیه و علمیه و عینیه، مظاهر كلیه و جزئیه‌ی این حقایق و رقایق است... از این جا معلوم شود كه انسان كامل مظهر اسم جامع و مرآت تجلّی اسم اعظم است... و بالجمله، انسان کامل كه آدم ابوالبشر یكی از مصادیق آن است، بزرگ‌ترین آیات و مظاهر اسماء و صفات حق و مثل و آیت حق تعالی است، و خدای تبارك و تعالی از «مِثل»، یعنی شبیه، منزه و مبراست، ولی ذات مقدس را تنزیه از «مَثَل»، به معنی آیت و علامت نباید نمود (وَلَهُ الْمَثَلُ الأعْلیَ). همه‌ی ذرات كائنات آیات و مرآت تجلیات آن جمال جمیل عزّ و جلّ هستند... (30)
پس خداوند انسان كامل را به صورت جامع آفریده و او را آئینه اسما و صفات خویش قرار داده است.

ب) جایگاه انسان كامل در نظام آفرینش

پس از بیان ضرورت وجود انسان كامل در نظام هستی و تبیین دیدگاه امام خمینی رحمةالله علیه در این مورد، لازم است از موقعیت و جایگاه انسان كامل در نظام آفرینش بحث شود؛ زیرا انسان كامل به لحاظ برخورداری از جامعیت و گستردگی وجودی، نسخه كامل و جامع تمامی نظام آفرینش است، به گونه‌ای كه شناخت او موجب شناخت هستی و انسان خواهد شد. بر این اساس مباحثی در این زمینه قابل بحث و بررسی است كه به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌نماییم:

1. تجلی خلافت الهی در انسان كامل

از مباحث مهم و اساسی در بحث جایگاه انسان كامل، مقام خلافت الهی است. این بحث در ره‌آورد عرفانی عرفا به خصوص امام خمینی، جلوه‌ای وسیع و گسترده دارد.
ایشان در شرح فرازی از دعای سحر می‌فرمایند:
خدای تعالی را به مقتضای (كُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأنٍ) در هر آنی از زمان شأنی است؛ و تجلی به جمیع شئونات جز برای انسان كامل امكان ندارد، زیرا هر یك از موجودات از عوالم عقول مجرده و فرشتگان مهیمن و فرشتگان به صف كشیده گرفته، تا نفوس كلیه‌ی الهیه و ملائكه‌ی مدبره كه به تدبیر امور مأمورند و ساكنان ملكوت علیا و سایر مراتب ملكوت از فرشتگان زمینی، همه و همه مظهر اسم خاصی هستند كه پروردگارشان به همان اسم بر آنان تجلی می‌كند؛ و هر یك از آنان را مقامی است معلوم و معین،... اما اهل یثرب انسانیت و مدینه‌ی نبوت را مقام معین و محدودی نیست و از این جهت بود كه ولایت مطلقه‌ی علویه را كه همه شئون الهیه بود، حامل گردید و استحقاق خلافت تامه‌ی كبری را یافت و صاحب مقام ظلومیت شد،...این آخرین مرتبه‌ی سیر الی الله است و سفر چهارم است كه عبارت است از بقاء بعد از فناء، پس از استهلاك تام سالك، زیرا حفظ نمودن حضرات و تمكن یافتن در مقام جمع و تفصیل و وحدت و كثرت از بالاترین مراتب انسانیت است و از تمام‌ترین مراحل سیر و سلوك است و حقیقت این مقام برای هیچ كس از اهل سلوك و اصحاب معرفت اتفاق نیفتاده، مگر از برای پیغمبر اكرم و رسول مكرم ما و اولیاء آن حضرت كه از مشكات او علم و معرفت را اقتباس نموده‌اند و مصباح ذات و صفاتش چراغ راه سلوك آنان بوده است. (31)
یكی از بدایع افكار عرفانی امام خمینی رحمةالله علیه این است كه اسم اعظم الله را نیز مقامی از مقامات انسان كامل و خلیفه‌ی اعظم می‌دانند. آنچه عموم عرفا در این خصوص گفته‌اند، این است كه انسان كامل، مفهوم اسم اعظم، یعنی «الله» می‌باشد و «الله» اولین تعین ذات غیبیه است، اما چون مرحوم امام، اولین تعین حضرت خلیفه را اسم اعظم «الله» می‌دانستند، این نظر نوآوری خاصی در عرفان، به حساب می‌آید. بر این اساس امام رحمةالله علیه در مورد مقام نیابت و خلافت انسان كامل معتقدند كه حتی اسم اعظم «الله» نیز برای ظهور و بروز، نیازمند خلیفة الله است و سایر اسم‌های دیگر - كه اجزای این اسم هستند - فرع بر ظهور اویند. كلام حضرت امام رحمةالله علیه بدین گونه است كه می‌فرمایند:
وقتی كه این مطلب بر جان تو آشكار گشت كه حقیقت غیبیه، اجلّ از این است كه دست احدی برآن جناب برسد و هیچ یك از اسماء و صفات به جهت تعیناتی كه دارند، محرم سرّ آن نهانخانه نیستند... پس به ناچار برای ظهور و بروز اسم‌ها و كشف اسرار خزاین آن ذات غیبیه، باید خلیفه‌ی الهی و غیبی باشد كه خلافت و نیابت آن ذات غیبیه را در ظاهر ساختن اسماء و صفات به عهده گیرد... این خلیفه‌ی الهی و حقیقت قدسیه، همان اصل ظهور است كه دارای دو وجه است: وجه غیبی كه به طرف هویت غیبیه است و هیچ گاه به این وجه ظاهر نمی‌شود و وجه دیگر به سوی عالم اسماء و صفات است كه توسط این وجه، در مظاهر اسماء و صفات ظاهر می‌شود. اولین چیزی که از این حضرت غیبیه و خلافت کبرا ظاهر می‌شود، حضرت اسم اعظم، یعنی«الله» است كه به حسب مقام تعینش از آن حضرت متعین می‌شود. بنابراین، اولین تعین بر این حقیقت غیر متعینه، تمامی تعینات و ظهورات است و هیچ كدام از اسماء و صفات، جز از طریق اسم اعظم نمی‌توانند با مقام خلافت اعظم مرتبط گردند. (32)

2. انسان كامل؛ آئینه‌ی تمام نمای حق تعالی

از مباحثی كه در بحث «جایگاه انسان كامل در نظام آفرینش» قابل بررسی است، مرآتیت انسان كامل است. عرفا هر یك از اصناف موجودات و نیز هر یك از افراد آن‌ها را آینه و مرآت جمال جمیل حضرت باری تعالی می‌دانند و بر این باورند كه هر موجودی به حسب استعداد ذاتی و عین ثابت خود، قابلیت انعكاس نور جمال حضرت جمیل را دارا است. از میان این آیینه‌ها، انسان كامل آینه‌ی تمام نمای حضرت حق است. امام رحمةالله علیه در خصوص تجلی در آینه‌ی اسماء و صفات چنین می‌فرماید:
هنگامی كه حب ذاتی به شهود ذاتی در آینه‌ی صفات تعلق گرفت، عالم صفات را ظاهر ساخت و به تجلی ذاتی در حضرت واحدیت، در مرآت جامع ظاهر شد. سپس در آینه‌های دیگر به میزان استحقاق و استعدادشان تجلی نمود. و پس از آن، حب الهی به رؤیت خویش در عین تعلق گرفت. سپس در مرائی خلقیه از پس حجاب‌های اسمائیه تجلی كرد. سپس عالم‌ها را با ترتیبی منظم ظاهر نمود و در آینه‌ای كامل‌تر و بزرگ‌تر، با اسم اعظم و در آینه‌های دیگر به اسم‌های دیگر تجلی نمود. (33)
بنابراین، هرچیزی به قدر استعداد و قابلیت خود، آینه‌ی خدا نما است، اما مظهر اسم اعظم، آینه‌ی تمام نما است كه نورش بر همه‌ی آینه‌ها انعكاس یافته است و آن‌ها برحسب استعداد خود از آن نور بهره‌مند می‌شوند. البته این تجلی و ظهور نیز توسط حضرت خلیفه می‌باشد كه به واسطه‌ی جنبه‌ی برون ذاتی مقام خلافت، خلافت در ظهور دارد.
حضرت امام رحمةالله علیه در این باره می‌فرماید:
بدان كه این خلافت، خلافت در ظهور است. پس باری تعالی هنگامی که اراده كرد تا در اكوان، ظاهر گردد و نفس خود و كمالات ذاتی خویش را در آینه‌ی كامل و جامع مشاهده نماید، به اسم اعظم و اتمّ خود كه دارای مقام احدیت جمع است، تجلی كرد، پس از آن تجلی، آسمان‌های ارواح و زمین‌های اشباح روشن شد؛ پس همه‌ی مراتب وجودیه و حقایق نزولیه و صعودیه از تعیّن تجلی ذاتی و به واسطه‌ی اسم اعظم حاصل می‌شود. از این رو مقام خلافت، مقام جمع همه‌ی حقایق الهیه است. (34)
و بدین گونه حضرت حق تعالی در آینه تمام نمای انسان كامل تجلی و ظهور پیدا می‌كند، این خود جایگاه رفیع و با عظمت انسان كامل را ترسیم می‌نماید.

3. انسان كامل؛ محل مشیت الله

انسان كامل در عالم هستی مشیت الله است. قرآن كریم درباره‌ی مشیت خداوند سبحان می‌فرماید:
وَ رَبُّكَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَ یَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ ) (35)
لذا چون هیچ قدرت قاهره‌ای فوق او نیست تا او را از انجام كار و تصرف مطلق در عالم هستی باز دارد، پس خداوند متعال در دو بعد تشریع و تكوین برابر مشیت خود عمل می‌كند. در نظر عرفا، انسان كامل می‌تواند مظهر این مقام الهی شده و محل مشیت الله گردد.
لذا این چنین انسانی دارای مقام مشیت الله است و اصلاً مقام انسان كامل مقام مشیت الله است و آیه‌ی كریمه (وَرَبُّكَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَیَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ تَعَالَى عَمَّا یُشْرِكُونَ
)، و دیگر آیات مشابه آن در مشیت، همه در وی صادق است و این مظهر مشیت و اختیار الهی صاحب ولایت كلیه است كه دارای دقائق صفات حق تعالی و محل ظهور و تجلی جمیع اوصاف كمالیه‌ی الهیه است. (36)
ایشان در بخش آغازین شرح دعای سحر درباره‌ی مقام مشیت می‌فرماید:
بالارفتن تا مقام مشیت مطلقه‌ای كه همه‌ی تعینات فعلی در آن مستهلك‌اند، امكان پذیر نیست مگر آن كه... از عالم طبیعت به عالم مثال و ملكوت عروج نموده و مراتب آن عالم را به تدریج طی می‌كند... و از عالم ارواح به عالم مشیت مطلقه می‌رسد،... و این است مقام تدلّی كه در آیه‌ی شریفه‌ی (دَنَی فَتَدَلّی) (37) بدان اشاره شده است... و این است آن مقام فقر مطلق كه مشیت مطلقه است؛ و این است همان مشیت مطلقه كه از آن به فیض مقدس و رحمت واسعه و اسم اعظم و ولایت مطلقه‌ی محمّدیه یا مقام علوی تعبیر می‌شود؛... و به این مقام اشاره فرموده آنجا كه فرمود: من پیغمبر بودم در حالی كه آدم میان آب و گل بود. (38)
ایشان پس از این كه مسأله‌ی خلافت محمدیه صلی الله علیه و اله و سلم را بعد از مظهریت اسماء و صفات بیان می‌كنند، نشان می‌دهند كه اسم اعظم، همان حقیقت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است و با بیان این مسأله به بیان مشیت مطلقه می‌پردازند، و ضمن تمسك به این حدیث «خلق الله المشیة بنفسها ثمّ خلق الأشیاء بالمشیة» (39) می‌فرمایند:
مشیت... سبب متصل میان آسمان و زمین و به واسطه او خداوند وجود را آغاز نموده و با او ختم خواهد كرد و اوست حقیقت محمدیه و علویه (صلوات الله علیه). (40)
سپس به بیان اتحاد ماهوی حقیقت انوار قدسیه‌ی ائمه‌ی اطهار با ذات مقدسه حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌پردازند:
اولین چیزی كه صبح ازل را نمایانده و به غیر حق تجلی كرده و پرده‌های غیب را پاره نموده است، همان مشیت مطلقه و ظهور غیر متعین است كه گاهی از آن فیض مقدس، و گاهی به «وجود منبسط» و گاهی به «نفس رحمانی» و... تعبیر می‌كنند. مشیت مطلق دو مقام دارد: مقام لاتعیّن و وحدت صرف، و مقام تعین و كثرت. مقام مشیت با حضرت غیب - یعنی فیض اقدس - مرتبط است كه هیچ گونه ظهوری ندارد. و به مقام دومش همه‌ی ظهورها و تمام اشیاء به او مرتبط است، بلكه او تمام اشیاء است؛ اوست اول و آخر، و اوست ظاهر و باطن، همه‌ی اسماء و صفات در مشیت مطلقه جمع است. از این رو، هیچ ذره‌ای از ذرات زمین و آسمان از علم او غافل و غایب نمی‌گردد. (41)
و در ادامه چنین می‌فرماید:
بدان كه احادیث وارده، پیرامون اصحاب وحی در مورد شروع خلقت آن حضرات علیهم السَّلام و بیان این كه اولین مخلوق، رسول الله و علی علیه السلام هستند و سپس ارواح ائمه‌ی دیگر، اشاره به تعین روحانیت آن‌ها كه همان مشیت مطلقه است، می‌باشد. (42)
حضرت امام رحمةالله علیه در كتاب شریف شرح چهل حدیث نیز درباره‌ی مسأله‌ی مشیت الهی می‌فرماید:
بدان كه از برای مشیت حق تعالی جلّت عظمته، بلكه از برای سایر اسماء و صفات... دو مقام است:... مقام مشیت فعلیه‌ی مطلقه احاطه‌ی قیومیه دارد به جمیع موجودات ملكیه و ملكوتیه و جمیع موجودات به وجهی تعینات آن هستند، و به وجهی مظاهر آن می‌باشند. و به حسب این مقام از مشیت فعلیه و مظهریت و فنای مشیت عباد در آن، بلكه مظهریت و مرآتیت خود عباد و جمیع شئون آن‌ها از آن، در این حدیث شریف فرموده است: ‌ای پسر آدم! به مشیت من، تو آن كسی هستی كه مشیت می‌كنی؛ ذات تو و كمالات ذات تو به عین مشیت من است، بلكه تو خود و كمالاتت از مظاهر و تعینات مشیت منی. (43)

4. معیت انسان كامل با نظام هستی

انسان كامل به دلیل برخورداری از خلافت و ولایت الهی، با عالم و آدم معیت دارد؛ زیرا احاطه‌ی قیومی به حقایق عالم از خواص و آثار ولایت است. پس جهان هستی با معیت قیومی انسان كامل قائم و دائم است؛ زیرا انسان كامل مظهر معیت قیومی حق سبحانه است، بدین بیان كه یكی از خواص وحدت ذاتی، معیت قیومی با كثرات است و از باب حضور همه چیز در نزد او و احاطه‌ی قیومی وی بر همه‌ی اشیاء هیچ چیز از دید او پنهان نیست. نه تنها علم او به هستی تعلق می‌گیرد، بلكه تمام مراتب و مشاهد وجودی، درجات علم اویند. به همین دلیل كلیه اشیاء مراتب سمع، بصر، اراده و قدرت او هستند. (44)
بر این اساس، انسان كامل به علت این كه مظهر همه‌ی اسما و صفات حق سبحانه است، می‌تواند مظهر معیت قیومی خداوند با همه چیز و همه كس باشد. امام خمینی رحمةالله علیه در این باره می‌فرماید:
از بیانی كه تو را آموختم و توضیحی كه دادیم ممكن است معنای فرمایش سرور موحدان و پیشوای عارفان حضرت امیر مؤمنان صلوات الله علیه را بفهمی كه فرمود: من با پیامبران خدا در باطن بودم و به همراه رسول الله صلی الله علیه وآله در ظاهر بودم. زیرا آن حضرت صاحب ولایت مطلقه كلیه است و ولایت باطن خلافت است و ولایت مطلقه كلیه باطن خلافت مطلقه كلیه است. پس آن حضرت با مقام ولایت كلیه‌اش در كنار همه كس ایستاده و شاهد اعمال او است و با همه چیز همراه است به معیت قیومی الهی كه ظل معیت قیومی حقیقی الهی است. چیزی كه هست آنست كه چون جنبه‌ی ولایت در انبیاء بیشتر بوده است از این جهت در روایت انبیاء علیه السلام را مخصوصاً ذكر كرده است. (45)
آنچه از كلام امیرمؤمنان درباره‌ی معیت ایشان با همه‌ی انبیا بیان شد، در سخنان رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز درباره‌ی آن حضرت عنوان شده، چنان كه فرمود: «بعث الله علیاً مع كلّ نبی سرّاً، و معی جهراً». (46)
لذا با توجه به معیت قیومی انسان كامل با نظام آفرینش، بسیاری از معارف دینی جایگاه خاص خود را پیدا می‌كند و از آن جمله، مسأله‌ی سریان انسان كامل در نظام هستی است، یعنی قطب عالم وجود و حقیقت انسان كامل باید در همه‌ی مراتب وجود سیر كرده و در جمیع حقایق تجلی نماید. به عبارت دیگر، فیض انسان كامل باید به همه‌ی هستی تعلق گیرد و هر موجودی در حدّ استعداد ذاتی و اقتضای عین ثابت خویش، از كمالات انسان كامل برخوردار شود و به كمك او، در مسیر كمالی خود حركت نماید. بنابراین، انسان كامل در همه‌ی مراتب هستی سیر نموده و بر همه‌ی كارها حاضر و ناظر است، بلكه نیرو و توان هر موجودی از او است و به قول امام رحمة الله علیه این خلیفه‌ی الهی در همه‌ی مرائی اسمائیه ظاهر بوده و نورش در تمامی آن‌ها به حسب استعداد و قابلیتشان منعكس است و همانند سریان نفس در قوای خود در آن‌ها سریان دارد. البته كیفیت این سریان و نفوذ و حقیقت این تعیین و نزول را جز اولیای كامل و خالص و عرفای شامخ الهی كه نفوذ فیض مقدس را مشاهده می‌كنند، كسی نمی‌تواند بفهمد. مقدمه‌ی رسیدن به این حقایق، معرفت نفس است.
سعی كن كه این معرفت‌ها را به دست آوری كه كلید كلیدها و چراغ چراغ ها، معرفت نفس است؛ هر كه آن را شناخت، خدایش را شناخت. (47)
قیصری در تبیین این مسأله به كلام منسوب به امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام استدلال كرده و گفته است:
آنچه را گفتم در كلام ولی الله، قطب موحدین علی بن ابی طالب مورد تأیید قرار گرفته است؛ زیرا در خطبه‌ای كه بر فراز منبر كوفه ایراد نمود، فرمود: «أنا نقطة باء بسم الله، أنا جنب الله الذی فرطتهم فیه، و أنا القلم و أنا اللوح المحفوظ و أنا العرش، و أنا الكرسی، و أنا السماوات السبع و الأرضون». (48)
خلاصه این كه، اگر حق سبحانه در كسی با صفات و افعال خود تجلی كند، عبد، خود را در حالتی شهود می‌كند كه جمیع مراتب وجودی، وجود او هستند.

فصل سوم: مقامات، سیر و سلوك و مصادیق انسان كامل

الف) مقامات انسان كامل

پس از بیان جایگاه انسان كامل در نظام هستی، تبیین مقامات انسان كامل و معارف مربوط به آن در این نوشتار ضروری به نظر می‌رسد كه به گوشه‌هایی از آن می‌پردازیم:

1. مقامات انسان كامل و تفاوت آن با مرتبه‌ی عمائیه

از دیدگاه امام خمینی رحمة الله علیه انسان به یك اعتبار دارای سه مقام است: مقام ملك و دنیا، مقام برزخ و مقام عقل و آخرت. این سه مقام در انسان كامل عبارتند از: مقام تعینات مظاهر، مقام مشیت مطلقه كه برزخ البرزاخ و به اعتباری مقام عماست و مقام احدیت اسما. آیه‌ی شریفه‌ی (بسم الله) به این سه مقام اشاره دارد كه الله مقام احدیت جمع، اسم، مقام برزخیت كبرا، و تعینات رحمانی و رحیمی بیانگر مقام مشیت است. به اعتباری، انسان دارای چهار مقام است: ملك، ملكوت، جبروت، و لاهوت. عرفا عالم را به پنج مرحله تقسیم می‌كنند و هر مرحله را «حضرت» می‌نامند. چهار حضرت نخست، شامل همه‌ی موجودات می‌باشند، اما حضرت پنجم كه وسیع‌تر و كامل‌تر از همه‌ی آن‌ها است مربوط به انسان است. به دلیل جامعیتی كه عالم پنجم دارد، آن را «حضرت جامع» یا «كون جامع» می‌نامند. «حضرت جامع» علاوه بر همه‌ی كمالات حضرات دیگر، كمالاتی مختص به خود نیز دارد كه در دیگر حضرات یافت نمی‌شود. این حضرات كه «حضرات خمس» نامیده می‌شوند، هر كدام عالمی دارند. عالم این‌ها در واقع، نحوه‌ی ظهور و تجلی آن‌ها به اشكال مختلف است و هر كدام از این شكل‌ها، نشانه‌ی آن حضرت است. این حضرات عبارتند از: حضرت غیب مطلق كه عالمش، عالم اعیان ثابته است. در مقابل این حضرت، حضرت شهادت مطلق است كه عالمش، عالم ملك یا ناسوت است. بین این دو، دو حضرت دیگر است كه عبارتند از حضرت غیب مضاف كه عالمش، عالم ارواح جبروتی و ملكوتی است؛ یعنی عقول و نفوس مجرده، و دیگری، حضرت شهادت مضاف است كه عالم آن، عالم مثال است. حضرت پنجم، حضرت كون جامع است كه علاوه بر كمالات خاص خود، كمالات هر چهار حضرت را دارا است. عالم این حضرت، عالم انسانی می‌باشد. حضرت امام خمینی رحمة الله علیه به این مطلب چنین اشاره می‌كنند:
انسانی كه جامع همه عوالم و آنچه در آنهاست می‌باشد، سایه حضرت جامع الهی است و عالم اعیان سایه‌ی حضرت غیب مطلق است و عالم عقول و نفوس، سایه‌ی حضرت غیب مضافی كه به غیب مطلق نزدیك است می‌باشد... و عالم ملك، سایه‌ی حضرت شهادت مطلق است. «مگر نبینی كه پروردگارت چگونه سایه را كشیده است؟» (49)
درباره‌ی مقامات انسان كامل بیان‌های متفاوت و فراوانی در آثار عرفا وجود دارد. عبدالرحمن جامی درباره‌ی این مسأله می‌گوید: مرتبه‌ی انسان كامل عبارت است از جمع جمیع مراتب الهیه و كونیه از عقول، نفوس كلیه و جزئیه و مراتب طبیعت تا آخرین تنزلات وجود. و این مرتبه را مرتبه‌ی عمائیه نیز می‌گویند، از برای مشابهت این مرتبه به مرتبه الهیه و فرق میان این دو به ربوبیت و مربوبیت است و لهذا سزاوار خلافت حق و مظهَر و مُظهِر اسماء و صفات مطلق او است. (50)
حضرت امام خمینی رحمةالله علیه نیز با عنایت به مقامات متعدد انسان، در فرازی از كلمات خویش فرمود:
بدان كه چنانچه از برای انسان، مقامات و مدارجی است كه به اعتباری او دارای دو مقام دانند: یكی مقام دنیا و شهادت و دیگر مقام آخرت و غیب؛ كه یكی ظلّ رحمان و دیگری ظلّ رحیم است... چنان چه جمع فرموده در آیه‌ی شریفه‌ی (بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیِمِ) و عرفا گویند: ظهر الوجود بسم لله الرحمن الرحیم و این دو مقام در انسان كامل از ظهور مشیت مطلقه از مكامن غیب احدی تا مقبض هیولی یا مقبض ارض سابع، كه حجاب انسانیت است... می‌باشد. پس انسان كامل به حسب این دو مقام، یعنی مقام شهادت و ظهور به رحمانیت و مقام غیب و ظهور به رحیمیت، تمام دایره وجود است. (ثُمَ دَنَا فَتَدَلّی * فَكَانَ قَابَ قَوسَیْنِ أوْ أدْنَی) (51).(52)
از نظر امام خمینی رحمةالله علیه حقیقت انسان كامل با مرتبه‌ی عمائیه متفاوت است. ایشان در تعلیقه‌ی خود بر مصباح الانس با نقد نظریه‌ی ابن فناری چنین گفته‌اند:
از نظر من، حقیقت محمدیه صلی الله علیه و آل و سلم صورت بسم الله [است] كه جامع احدیت همه‌ی اسماست، همان طوری كه جامع احدیت جمیع اعیان است، اما عماء عبارت است از وجهه‌ی غیبی قدسی اسم شریف الله که منزه از هرگونه كثرت و تفصیل است. (53)
تعبیر عماء مانند بسیاری از اصطلاحات عرفانی ریشه در متون دینی دارد، چنان كه از پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله و سلم سؤال شد: پروردگار عالم قبل از خلقت هستی در كجا بوده است؟
حضرت در پاسخ فرمود:
خداوند قبل از خلقت عالم در مرتبه عماء بوده است. (54)
اما درباره‌ی حقیقت عماء و مرتبه‌ی آن بین صاحب نظران اختلاف است كه حقیقت آن چیست و به كدام مرتبه از مراتب هستی، عماء اطلاق می‌شود. امام خمینی در این باره می‌فرماید:
بین اهل معرفت درباره‌ی حقیقت عماء كه در حدیث نبوی آمده، اختلاف نظر وجود دارد. بعضی گفته‌اند: عماء عبارت است از مقام واحدیت؛ زیرا عماء به معنای ابر نازك و رقیقی است كه بین آسمان و زمین قرار دارد و مقام واحدیت نیز برزخ بین آسمان احدیت و اراضی خلقیه است. بعضی دیگر برآنند كه عماء عبارت است از فیض منبسطی كه برزخ البرازخ فاصل بین آسمان و احدیت و زمین تعیّنات خلقیه می‌باشد. این احتمال به لحاظ بعضی جهات و اعتبارات مناسب‌تر است و اگر مسأله خلقت را تعمیم دهیم، امكان دارد كه عماء اشاره به مقام فیض اقدس باشد، به گونه‌ای كه شامل تعینات اسما شود؛ چه این كه امكان دارد عماء اشاره به اسم اعظم باشد، از آن حیث كه برزخ بین احدیت غیب و اعیان ثابته در حضرت علمیه است. احتمال دیگر آن كه عماء، اشاره به مقام ذات حق باشد و مقصود از بودن ذات در عماء آن باشد كه ذات در حجاب اسمای ذاتی قرار دارد. احتمال دیگر این كه عماء اشاره به احدیت ذات باشد، از این جهت كه ذات در حجاب فیض اقدس است، از آن جهت كه در حجاب اسماء حضرت واحدیت است، یا از آن جهت كه در حجاب اعیان یا فیض مقدس است، به اعتبار احتجاب او به تعینات خلقیه. (55)

2. تجلی ولایت الهی در انسان كامل

یكی از مقامات انسان كامل آن است كه او مظهر ولایت الهی است، به این معنا كه «ولی از اسمای» الهی است. همان طور كه اسماء الهی باقی و دائمند و مظهر می‌طلبند، اسم شریف ولی نیز مظهر می‌طلبد كه مظهر اتم و اكمل آن، انسان كامل است. او صاحب ولایت كلی است و به لحاظ این كه ولی، اسم خداوند است و نبی و رسول از اسماء الله نیستند، ولایت انقطاع ناپذیر است، اما رسالت و نبوت منقطع می‌شود؛ به عبارت دیگر، به لحاظ این‌كه ولی، اسم واجب بالذات است، مظهر اسم ولی نیز واجب است. از این رو، هیچ گاه جامعه‌ی انسانی از وجود انسان كامل خالی نیست، خواه آن انسان كامل رسول باشد، خواه نبی یا وصی و یا ولی كه رسالت، نبوت و ولایت تشریعی ندارند و چون وجود انسان كامل واجب است، ائمه‌ی معصومین علیهم السلام فرمودند:
«لو لا الحجة لساخت الأرض بأهلها» (56)
امام رحمةالله علیه نیز می‌فرماید:
ولی مطلق كسی است كه از حضرت ذات به حسب مقام جمعی و اسم اعظم كه رب اسماء و اعیان است، ظاهر می‌شود. (57)

3. تجلی ولایت در نبوت و امامت

از دیدگاه اهل معرفت، ولایت از صفات الهی و از شئون ذاتی است كه نه تنها اقتضای ظهور دارد، بلكه از صفاتی است كه عمومیت داشته و همه‌ی امور هستی را از همه‌ی جهات تحت پوشش قرار داده است و تمام عالم امكان را در بر می‌گیرد. بدیهی است صورتی كه چنین گستردگی دارد، عین ثابت محمدی است و از طرفی، عین ثابت محمدی همان اعیان ثابته‌ی اوصیا و خلفای آن حضرت است. وقتی ولایت و عین ثابت یكی باشند، تفاوت آن‌ها تنها در ظهور اوصاف ذاتی است. لذا حقیقت این حدیث كه فرمود: «أوّلنا محمّد، أوسطنا محمّد، و آخرنا محمّد،كلنّا محمّد» (58) روشن خواهد شد. در این حدیث مراد تنها بیان وحدت اسمی نیست، خصوصاً با توجه به این كه فرمود: همه‌ی ما محمد هستیم. لذا اگر بگوئیم كه امیرالمؤمنین علی علیه السلام خاتم ولایت محمدی است، باز هم می‌توان گفت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه شریف) موعود خاتم ولایت محمد است؛ زیرا ائمه‌ی معصومین همگی در ذات و صفات یك نور و یك حقیقت هستند و تفاوت آن‌ها در ظهورها و شئونی است كه بر اساس حكمت بالغه‌ی الهی در زمان‌های مختلف ظهور كرده‌اند. در مورد ارتباط ولایت با نبوت و امامت، حضرت امام رحمةالله علیه در حاشیه‌ی خود بر منظومه‌ی سبزواری با طرح مسأله‌ی خاتمیت در هر دو بعد نبوت و ولایت به تفصیل بحث نبوده و فرموده‌اند:
آن كه به تمام اسما و صفات رسیده است، نبوت ختمیه دارد و آن كه از طریق صفت محدود و خاصی رسیده است، نبوت محدود پیدا می‌كند و از طریق همان صفتی كه از طریق او رسیده، مردم را به حق دعوت می‌كند، مثل حضرت یحیی كه از راه خوف رسیده بود و مردم را از راه انذار و تخویف دعوت می‌نمود و حضرت موسی و عیسی كه از راه اسمی جامع‌تر از آن رسیده بودند نبوتشان جامع‌تر گردید، تا وجود شریف ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم كه از تمام اوصاف و اسماء رسیده بود، نبوت ختمیه پیدا نمود. جامعیت هر نبوتی به هر اندازه باشد، امامت و نیابت آن هم، به اندازه‌ی جامعیت او می‌باشد؛ زیرا نوّاب انبیا بالاصاله نرسیده‌اند، بلكه به تبع رسیده‌اند. لذا ولایت حضرت امیر علیه السلام كه وصیّ حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم بوده، ولایت ختمیه می‌باشد و چون حضرت رسول صلی الله علیه و اله و سلم نبوت جامعه داشته و ایشان به صفاتی كه انبیای سلف رسیده بودند، با جامعیت دیگری رسیده بود، لذا ولایتی هم كه باطن نبوت ایشان بوده، جامع می‌باشد. پس اگر نبوت ایشان جامع تمام نبوّات سلف بوده، ولایت نبوت ایشان هم، جامع جمیع نبوّات خواهد بود و لذا حضرت امیر علیه السلام فرمود: «كنت مع جمیع الأنبیاء سرّاً و مع خاتم صلی الله علیه و اله و سلم جهراً». (59)
بر این اساس چون ولایت، جامع بین نبوت و امامت است كه گاهی به صورت نبوت و زمانی به صورت امامت تجلی می‌كند، به گونه‌ای كه به ولایت نبی اكرم صلی الله علیه و آله و سلم و یا هر یك از امامان معصوم علیهم السلام ظهور تازه‌ای از ولایت الهی نصیب جهانیان می‌شود. خلاصه این كه ولایت در نبوت و امامت تجلی پیدا می‌كند.

ب) سیر و سلوك انسان كامل

یكی از مهم‌ترین مباحث عرفا، مراتب سیر و سلوك یا سفرهای انسان كامل است. حكیم و عارف الهی، مرحوم محمدرضا قمشه‌ای در تشریح اسفار اربعه مطالب ارزشمندی دارد كه حقایق و معارفی از آن توسط عارف معاصر، امام خمینی رحمةالله علیه تبیین شده است. مرحوم قمشه‌ای در مورد سفرهای چهارگانه می‌گوید: سفر معنوی به حسب اعتبار ارباب شهود، چهار قسم است.

1. اسفار اربعه

1. سفر از خلق به سوی حق:

این سفر از خلق و كثرات به سوی حق است. در این سفر از مقام نفس در مقام قلب و از مقام قلب در مقام روح و از مقام روح به مقصد اقصا و بهجت كبرا ترقی می‌كند. این مقام برای اهل تقوا حاصل می‌شود كه متیقن از آلودگی‌های مقام نفس كه حجب ظلمانی‌اند و همچنین از انوار قلب و اضوای مقام روح كه حجب نورانی‌اند، رهایی یافته‌اند.

2. سفر از حق به سوی حق به حق:

در سفر اول به علت این كه وجود حقانی كسب كرده، در سفرهای سه گانه‌ی بعدی مقید به قید حق شده است. سالک در این مقام به ولایت تام نایل شده و ذات، صفات و افعال او در ذات، صفات و افعال حق فانی می‌شود. پس به حق می‌شنود و به حق می‌بیند و به حق راه می‌رود و به حق حركت می‌كند. در این سفر با توجه به مقامات هفت گانه‌ی سالك، دایره‌ی ولایت تمام شده و سفر سوم آغاز می‌گردد.

3. سفر از حق به سوی خلق به حق:

سالك در این سفر، در عالم جبروت، ملكوت و ناسوت سفر می‌كند و همه‌ی عوالم را به اعیان و لوازمشان مشاهده می‌كنند و برایش حظی از نبوت حاصل می‌شود. بنابراین، معارفی از ذات، صفات و افعال حق خبر می‌دهد كه نبی نامیده می‌شود. احكام و شرایع را از نبی مطلق می‌گیرد و تابع وی می‌شود. در این هنگام سفر سوم او پایان می‌پذیرد و سفر چهارم را آغاز می‌كند.

4. سفر از خلق به سوی خلق بالحق:

سالك در این سفر، خلایق و آثار و لوازمشان را مشاهده می‌كند، منافع و مضارشان را در عاجل و آجل (دنیا و آخرت)، رجوعشان را الی الله و كیفیت رجوع و آنچه مانع و داعیشان است، می‌داند. پس نبوت تشریعی، نبی می‌شود و به آنچه سعادت و شقاوتشان بدان است، خبر می‌دهد. در این مرحله همانند مراحل گذشته، همه‌ی امور بالحق است؛ چرا كه وجودش حقانی است و التفاتش به خلق، او را از توجه به حق باز نمی‌دارد. (60)
نكته‌ی قابل توجه آن است كه هرگاه كسی از خود به سوی دوست سفر كند و بخواهد به كمال انسانی و الهی خویش راه یابد، باید از همه‌ی منازل بین راه به خوبی گذشته و تحمل دشواری‌های سفر را بر جان بخرد. بدیهی است كه گذر از این مراحل و عبور از این منازل برای همه كس میسور نخواهد بود. رسیدن به مراحل نهایی این اسفار تنها برای سفیران الهی و اوصیای بر حق آنان میسور است.

2. دیدگاه امام خمینی درباره‌ی اسفار اربعه

امام رحمة الله علیه در مصباح الهدایه، سفرهای چهارگانه را براساس مشرب عرفانی خود چنین تحریر كرده‌اند:
از نظر من سفر اول از خلق به سوی حق، مقید است به رفع حجاب امكانی و رؤیت جمال حق با ظهور فعلی‌اش كه در حقیقت، ظهور ذات در مراتب اكوان است... سفر دوم نیز كه از حق مقید آغاز شده و به حق مطلق می‌رسد. تمام هویت وجودی در نزد او نابود شده و همه‌ی تعینات امكانی در او مستهلك می‌شود. با ظهور وحدت، تمام قیامتش برپا شده و حق برای او با مقام وحدانیتش تجلی می‌كند، هرگز اشیاء را ندیده و از ذات و صفات و افعال او فانی می‌شود... اگر توفیق و عنایت الهی شامل او شد... سفر سوم را آغاز می‌كند كه از حق به سوی خلق به حق است؛ یعنی از حضرت احدیت به حضرات اعیان ثابته سفر می‌كند كه در این هنگام حقایق اشیاء و كمالات آن‌ها برای او كشف می‌شود... بالاخره سفر چهارم را آغاز می‌كند كه سفر از خلقی است كه حق است؛ یعنی از اعیان ثابته به سوی اعیان خارجی به حق؛ یعنی به وجود حقّانی آن سیر می‌كند، در حالی كه جمال حق را در همه چیز مشاهده می‌كند. (61)
چنان كه امیر مؤمنان فرموده است: «مارأیت شیئاً إلا و رأیت الله قبله و بعده و معه». (62)
امام خمینی رحمةالله علیه در حاشیه‌ی خود بر اسفار درباره‌ی سیر وجودی پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم در بیانی رسا و جامع می‌فرماید:
طبق این بیان در حق رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم اگر تعبیری باشد و قرآن بخواهد حد سیر او را بیان فرماید، لازم است با یک تعبیری بیان كند كه فوق مرتبه‌ی ارائه را برساند، و باید از مقام خاتم تعبیری آورد كه آن تعبیر و عبارت برساند كه او تحقق مرتبه‌ی آسمانی و صفاتی بوده، تا آدم علیه السلام به اسما و صفات تعلم داشته باشد، و ابراهیم علیه السلام به مقام رؤیت برسد. خاتم صلی الله علیه و آله و سلم تحقق آخرین درجه ارتقا و پرواز عالم امكان است كه هم مرز با مرتبه واجب الوجود و سدّ بین ممكن و واجب است؛ و تجافی از این حد عقلاً و در نفس الامر معقول نیست، برای این كه تجافی از این حد، انقلاب ممكن به واجب است و انقلاب ممكن به واجب محال است. (63)

ج) مصادیق انسان كامل

آنچه تاكنون عنوان نمودیم، بیان اوصاف و كمالات وجودی انسان كامل بود و اینك سخن در مصادیق آن است؛ یعنی سیر بحث از بیان صفات به تبیین ذات منتهی شده است. در این بحث صرفاً نگاهی گذرا به مصادیق انسان كامل از دیدگاه امام خمینی رحمةالله علیه خواهیم داشت.
صدرالمتألهین در مورد انسان كامل می‌گوید: انسان كامل یك حقیقت است كه اطوار و مقامات و درجات متعدد دارد و برای او به حسب هر طور و مقام، اسم خاصی است. (64)
آنچه از لسان عرفا می‌توان فهمید، این است كه تنها انسان معصوم می‌تواند جلوه گاه انسان كامل باشد. لذا بعد از رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم فقط اهل بیت عصمت و طهارت به این مقام رفیع راه یافته‌اند. امام خمینی رحمةالله علیه از امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان مصداق بارز انسان كامل یاد نموده و او را مظهر جمیع اسماء و صفات حق دانسته، می‌فرماید:
من درباره‌ی شخصیت امیر چه می‌توانم بگویم و كی چه می‌تواند بگوید. ابعاد مختلفه‌ای كه این شخصیت بزرگ دارد به گفتگوی ماها و به سنجش بشری در نمی‌آید. كسی كه انسان كامل است و مظهر جمیع اسماء و صفات حق تعالی است، ابعادش به حسب اسماء حق تعالی باید هزار تا باشد و ما از عهده‌ی بیان حتی یكی‌اش نمی‌توانیم برآییم. (65)
تمام اسماء و صفات الهی در ظهور و در بروز دنیا و در عالم، با واسطه‌ی رسول اكرم در این شخصیت ظهور كرده است و ابعادی كه از او مخفی است، بیش‌تر از آن ابعادی است كه از او ظاهر است. (66)
از منظر بلند حضرت امام رحمةالله علیه حضرت زهرا علیها سلام گرچه به حسب ظاهر یك زن است، در واقع مصداق بارز انسان كامل و جلوه‌ی اوصاف الهی به حساب می‌آید، لذا می‌فرماید:
تمام ابعادی كه برای زن متصور است و برای یك انسان متصور است، در فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها جلوه كرده و بوده است یك زن معمولی نبوده است، یك زن روحانی، یك زن ملكوتی، یك انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان، او زن معمولی نیست. او موجود ملكوتی است كه در عالم به صورت انسان ظاهر شده است، بلكه موجود الهی جبروتی در صورت یك زن ظاهر شده است... زنی كه تمام خاصه‌های انبیا در اوست، زنی كه اگر مرد بود، نبی بود... معنویات، جلوه‌های ملكوتی، جلوه‌های الهی، جلوه‌های جبروتی، جلوه‌های ملكی و ناسوتی - همه - در این موجود مجتمع است... از مرتبه طبیعت تا مرتبه غیب، تا فنا در الوهیت، برای صدیقه طاهره این مسائل، این معانی حاصل است. (67)
از دیدگاه اهل معرفت، انسان كامل حقیقت محمدی است و اولین و كامل‌ترین مظهر آن در عالم طبیعت، وجود مقدس خاتم الانبیا است. از باب تعدد مظاهر بعد از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم اهل بیت آن حضرت مصادیق حقیقی و بارز انسان كامل هستند؛ زیرا با توجه به روایات، (68) حقیقت آنان، با حقیقت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم متحد بوده و قبل از خلقت عالم به صورت انوار الهی وجود داشته‌اند. لذا امام خمینی رحمةالله علیه می‌فرماید:
اصولاً رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه (علیهم السلام) - طبق روایاتی كه داریم - قبل از این عالم، انواری بوده‌اند در ظلّ عرش و در انعقاد نطفه و طینت از بقیه‌ی مردم امتیاز داشته‌اند و مقاماتی دارند الی ما شاءالله، چنان كه در روایات «معراج» جبرئیل عرض می‌كند:... (هرگاه كمی نزدیك‌تر می‌شدم، سوخته بودم)... این، جزء اصول مذهب ماست كه ائمه (علیه السلام) چنین مقاماتی دارند؛... چنان كه به حسب روایات، این مقامات معنوی برای حضرت زهرا سلام الله علیها هم هست. (69)
حضرت امام رحمة الله علیه با توجه به این معارف و با سر سپردن به آستان ولایت پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله و سلم و ائمه‌ی معصومین علیه السلام به عنوان نمونه‌های انسان كامل، در بخش‌های آغازین وصیت نامه‌ی سیاسی - الهی خویش چنین فرموده‌اند:
ما مفتخریم كه پیرو مذهبی هستیم كه رسول خدا مؤسس آن به امر خداوند تعالی بوده و امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، این بنده‌ی رها شده از تمام قیود، مأمور رها كردن بشر از تمام اغلال و بردگی‌ها است... ما مفتخریم كه ائمه‌ی معصومین از علی بن ابی طالب گرفته تا منجی بشر، حضرت مهدی صاحب زمان - علیهم آلاف التحیات و السلام - كه به قدرت خداوند قادر، زنده ناظر امور است ائمه‌ی ما هستند. ما مفتخریم كه ادعیه‌ی حیات بخش كه او را «قرآن صاعد» می‌خوانند از ائمه‌ی معصومین ما است ما به «مناجات شعبانیه‌ی» امامان و «دعای عرفات» حسین بن علی - علیه السلام - و «صحیفه‌ی سجادیه»، این زیور آل محمد و «صحیفه‌ی فاطمیه» كه كتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است، از ما است. ما مفتخریم كه «باقرالعلوم» بالاترین شخصیت تاریخ است و كسی جز خدای تعالی و رسول - صلّی الله علیه و آله - و ائمه‌ی معصومین - علیهم السلام - مقام او را درك نكرده و نتوانند درك كرد، از ما است و ما مفتخریم كه مذهب ما «جعفری» است كه فقه ما كه دریای بی پایان است، یكی از آثار اوست و ما مفتخریم به همه‌ی ائمه‌ی معصومین - علیهم صلوات الله - و متعهد به پیروی آنانیم. (70)

پی‌نوشت‌ها:

1. ر.ك: انسان شناسی فلسفی، ص87.
2. انسان كامل (عزیزالدین نسفی)، ص6.
3. انسان كامل (مرتضی مطهری)، ص15.
4. ر.ك: تعلیقات علی شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، ص59 - 60.
5. انسان كامل، ص20.
6. فصوص الحكم، فص آدمی، ص73.
7. انسان كامل، ص195.
8. مفاتیح الجنان، مناجاة شعبانیه.
9. ر.ك: سرالصلوة، ص 38-39.
10. آنگاه نزدیك و نزدیك‌تر شد. (نجم (53): 8).
11. صحیفه امام، ج 18، ص 444.
12. شرح قیصری بر فصوص الحكم، فص آدمی، ص61-73.
13. بخارالانوار، ج 16، ص 406.
14. ممدالهمم فی شرح فصوص الحكم، ص 23.
15. الانسان الكامل فی الاواخر و الاوایل، باب 60، ص 72.
16. همان، ص 74.
17. نهج البلاغه، خطبه 154.
18. همان، خطبه 87.
19. مفاتیح الغیب، مفتاح 15، ص620.
20. ر.ك: تعلیقات علی شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، ص 59-60.
21. ر.ك: همان، ص 59.
22. انسان كامل، رساله 14، فصل 3،ص 191.
23. صحیفه امام، ج 20، ص 410.
24. همان، ج 18، ص 453.
25. تحریر التمهید القواعد، ص 569، علم الیقین، ج 1، ص 68؛ شرح اسماءالحسنی، ج 1، ص 202؛ رسائل الكركی، ج 3، ص 162.
26. شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحكم، ص 263.
27. تحریر تمهید القواعد، ص 568.
28. مفاتیح الغیب، ص 92-93.
29. ر.ك: ترجمه‌ی مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، ص 69 - 70.
30. شرح چهل حدیث، ص 634 - 636.
31. شرح دعای سحر، ص 197 - 199.
32. مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، ص 16-17.
33. همان، ص 44 - 45.
34. همان، ص 51.
35. قصص (28): 68.
36. انسان كامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص 74.
37. نجم (53): 8.
38. شرح دعاءالسحر (ترجمه فارسی)، ص 47 - 48.
39. بحارالانوار، ج 54، ص 56؛ التوحید، ص 148.
40. شرح دعای سحر، ص 142.
41. مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، ص 45 - 46.
42. همان، ص 61.
43. شرح چهل حدیث، ص 598 - 599.
44. مقدمه تمهید القواعد ابن تركه، ص 69.
45. ترجمه مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، ص 196.
46. نص النصوص فی شرح فصوص الحكم، ص 196.
47. مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، ص 18.
48. مقدمه فصوص الحكم، فصّ 8، ص 38.
49. شرح دعاء السحر (ترجمه فارسی)، ص 167.
50. نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ص 63.
51. سرالصلوة، ص 3 - 4.
52. نجم (53): 8 - 9.
53. تعلیقات علی شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، ص 308 - 309.
54. عوالی اللثالی، ج 1، ص 54.
55. تعلیقات علی شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، ص 17- 19.
56. ممدالهمم فی شرح فصوص الحكم، ص 340.
57. تعلیقات علی شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، ص 40.
58. بحارالانوار، ج 25، ص 363، ح 23؛ ج 26، ص 16؛ ج 36، ص 400، ح 9.
59. تقریرات فلسفه‌ی امام خمینی، ج 2، ص 247.
60. فصوص الحكم برفصوص الحكم، فص 51، ص 308.
61. مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، ص 88 - 89.
62. مفتاح الفلاح، ص 367.
63. تقریرات فلسفه‌ امام خمینی، ج 3، ص 50.
64. انسان كامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص 205.
65. صحیفه امام، ج 20، ص 111.
66. همان، ج 19، ص 63-64.
67. همان، ج 7، ص 337-338.
68. ر.ك: بحارالانوار، ج 5، ص 101؛ ج 18، ص 382؛ ج 43، ص 12.
69. ولایت فقیه، ص 53-54.
70. صحیفه امام، ج 21، ص 396-397.

کتاب نامه:
قرآن كریم.
نهج البلاغه.
1. الانسان الكامل فی معرفة الاواخر و الاوایل، عبد الكریم جیلی، دارالفكر، بیروت.
2. انسان كامل از دیدگاه نهج البلاغه، حسن حسن زاده آملی، انتشارات قیام، قم، چاپ اول، 1372.
3. انسان كامل، مرتضی مطهری، صدرا، تهران، قم، چاپ یازدهم، 1372.
4. انسان شناسی فلسفی، لاندمان، ترجمه دکتر رامپور صدر نبوی، خانه طوس مشهد، 1350.
5. بحارالانوار، محمدباقرمجلسی، انتشارات وفاء، بیروت، 1403 ق.
6. تحریرتمهید القواعد، عبدالله جوادی آملی، انتشارات الزهرا، تهران، چاپ اول، 1372.
7. تعلیقات علی شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، امام خمینی، انتشارات پاسدار اسلام، 1410ق.
8. تقریرات فلسفه امام خمینی، سید عبدالغنی اردبیلی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1381.
9. رسائل الكركی، محقق كركی، تحقیق: شیخ محمدالحصون، مكتبة آیة الله المرعشی النجفی، 1409ق.
10. سر الصلوة، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی رحمةالله علیه، 1369.
11. شرح الاسماءالحسنی، ملاهادی سبزواری، چاپ سنگی، انتشارات بصیرتی، قم.
12. شرح چهل حدیث، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1382.
13. شرح دعاء السحر، امام خمینی، ترجمه احمد فهری، انتشارات فیض كاشانی، تهران، 1376.
14. شرح مقدمه قیصری، سید جلال الدین آشتیانی، نشر امیركبیر، تهران، 1370.
15. صحیفه‌ امام، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1385.
16. علم الیقین، محسن فیض كاشانی، انتشارات بیدار، قم، 1358.
17. فصوص الحكم، محی الدین ابن عربی، انتشارات بیدار، قم، چاپ سنگی قدیم.
18. قصص الانبیاء، سید نعمت الله جزایری، چاپ كتابخانه آیةالله مرعشی نجفی، قم، 1404ق.
19. كتاب انسان كامل، عزیزالدین نسفی، تصحیح و مقدمه ماریژن، انستیتو ایران و فرانسه، انتشارات كتابخانه طهوری، تهران، 1350.
20. مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی، تهران، 1386.
21. مفاتیح الغیب، محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، انجمن اسلامی حكمت و فلسفه ایران، تهران، 1363.
22. مفتاح الفلاح، شیخ بهائی، چاپ دارالاضواء، بیروت، 1405ق.
23. مقدمه بر شرح فصوص الحكمه، داود قیصری، چاپ سنگی قدیم، انتشارات بیدار، قم.
24. ممدالهمم فی شرح فصوص الحكم، حسن حسن زاده آملی، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1378.
25. نص النصوص فی شرح فصوص الحكم، سید حیدر آملی، انتشارات توس، تهران، 1367.
26. نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص، عبدالرحمن جامی، مقدمه و تصحیح ویلیام چتیك، چاپ دوم، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، 1370.
27. ولایت فقیه، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1385.

منبع مقاله:
صمیمی، علی؛ (1389)، مجموعه مقالات برگزیده همایش اندیشه‌های اخلاقی - عرفانی امام خمینی (رحمة الله علیه)، تهران: چاپ و نشر عروج (وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمة الله علیه))- چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط