انديشه مهدويت و آسيب ها(1)
1. برداشتهايي انحرافي از مقوله انتظار فرج؛
2. افراط و تفريط در ارائه چهرة مهر و قهر از امام عصر(عج)؛
3. طرح مباحث غيرضروري؛
4. شتابزدگي و تعجيل؛
5. توقيت و تعيين وقت ظهور؛
6. تطبيق نادرست نشانههاي ظهور؛
7. افراط و تفريط در تبيين مفهوم غيبت؛
8. ملاقات گرايي؛
9. آرزوگرايان بي عمل؛
10. عاشق نمايان دنياخواه؛
11. مدعيان دروغين مهدويت و نيابت خاصه و عامه؛
12. عدم پيروي از ولايت فقيه و نواب عام؛
13. فعاليتهاي غرب و مستشرقان.
پيش در آمد
آنچه بدنبال طرح آنيم؛ آسيبهايي است كه پيش از ظهور و در دوران غيبت رخ مينمايد. سخن از آسيبهاي ديگر مانند آنچه در مقابل جريان قيام مهدوي رخ مينمايد، را به وقتي ديگر وا ميگذاريم.
هدف اين نوشتار، بررسي برخي آسيبها با تبيين آثار و خاستگاه هر يك است تا راه مبارزه و درمان آنها روشن گردد.
1. برداشتهاي انحرافي از مقوله انتظار فرج
1ـ1ـ برخي انتظار فرج را در دعا براي فرج، امر به معروف و نهي از منكرهاي جزئي منحصر دانسته و بيشتر از آن، وظيفهاي براي خويش قائل نيستند.
1ـ2ـ گروهي ديگر، حتي امر به معروف و نهي از منكرهاي جزئي را نيز بر نميتابند. چون معتقدند در دوران غيبت، كاري از آنها بر نميآيد و تكليفي به عهده ندارند، و امام زمان(ع) خود، هنگام ظهور كارها را اصلاح ميكند.
1ـ3ـ پندار گروه سوم چنين است كه جامعه بايستي به حال خود رها شود و كاري به فساد آن نبايد داشت تا زمنيه ظهور ـ كه دنيايي پر از ظلم و فساد است ـ فراهم آيد.
1ـ4ـ گروه چهارم، انتظار را چنين تفسير ميكنند: نه تنها نبايد جلوي مفاسد و گناهان را گرفت، بلكه بايستي به آنها دامن زد تا زمينه ظهور حضرت حجّت هر چه بيشتر فراهم گردد.
1ـ5ـ ديدگاه پنجم، هر حكومتي را به هر شكل ، باطل و برخلاف اسلام ميداند و
ميگويد: ((هر اقدامي براي تشكيل حكومت در زمان غيبت، خلاف شرع و مخالف نصوص و روايات معتبر است)) به اين استدلال كه در روايات آمده است: ((هر عَلَم و پرچمي قبل از ظهور قائم(ع) باطل است.))[1]
پيامدها:
1- قانع بودن به وضع موجود و عدم كوشش براي تحقق وضعي برتر
2- عقب ماندگي توده
3- تسلّط بيگانگان و زبوني در مقابل آنها (نبودن استقلال و آزادي)
4- نااميدي و پذيرش شكست در حوزه فرد و اجتماع
5- ناتواني دولت و نابساماني كشور
6- فراگير شدن ستم و انفعال و بي تحرّكي در مقابل ظلم
7- قبول ذلّت و بدبختي در حوزه فرد و اجتماع
8- تنبلي و بيمسؤوليتي
9- مشكلتر ساختن حركت و قيام امام زمان(ع) چرا كه هر چه فساد و تباهي بيشتر شود، كار امام(ع) در مبارزه سختتر و طولاني ميگردد
10- تعطيلي محتواي بسياري از آيات و روايات مانند: امر به معروف و نهي از منكر، سياست داخلي و خارجي، چگونگي برخورد با كفار و مشركان، ديه، حدود، دفاع از محرومان عالم و... .
خاستگاه
1- كوته فكري و عدم بصيرت كافي نسبت به دين
2- انحرافات اخلاقي (برخي از قائلان ديدگاه دوم)
3- انحرافات سياسي(برخي از قائلان ديدگاه چهارم و پنجم)
4- توهم اينكه امام زمان(ع) كارها را به وسيله اكراه و اجبار يا فقط از طريق معجزه انجام ميدهد؛ پس نياز به مقدمات و زمينهسازي نيست.
5- توهم اينكه غير از امام زمان(ع) هيچ كس نميتواند همه فسادها و تباهيها را به صورت كامل بر چيند و تمامي خيرها و صلاحها را در همه ابعاد و زمنيهها حاكم سازد؛ پس كاري از ديگران بر نميآيد.
6- هدف، وسيله را توجيه ميكند: ((الغايات تبرّر المبادي؛ هدفها، وسيلههاي نامشروع را مشروعيت ميبخشد.)) پس بهترين كمك به تسريع در ظهور و بهترين شكل انتظار، ترويج و اشاعة فساد است.
7- عدم فهم صحيح روايتهايي كه ظلم و جور آخرالزمان را مطرح ميكنند و اين اشتباه كه پس بايستي، يا كاري به فساد و تباهي نداشت و در قبال آن، موضعِ بي طرفي اتخاذ كرد (ديدگاه چهارم) يا حتي ديگران را به گناه فرا خواند (ديدگاه پنجم).
8- جداي از مسايل سياسي و اهل سياست كه به دنبال ركود جوامع اسلامياند، عدم فهم روايات ((بطلان هر عَلَمي قبل از ظهور)) نيز، زمينه ساز ديدگاه پنجم است.
مبارزه و درمان
1- علم و بصيرت در دين، در مقابل كج انديشيها و برداشتهاي غلط
2- تقوا در مقابل هوي و هوس
3- علم و بصيرت در حوزه سياست و اجتماع براي تشخيص دوستان و دشمنان و روشن شدن عملكرد سياست بازان
4- تبيين و روشنگري انديشمندان و علما در حوزه مسائل ديني و سياسي و اجتماعي
5- پيروي از علماي راستين كه مصداق نايبان عام امام زمانند
6- به حاشيه راندن تفكرات متحجرانه و جمودگرا.
پاسخ تفصيلي:
((لو قد خرج قائمنا(ع) لم يكن الا العلق و العرق و النوم علي السروج[2]؛ قائم ما كه قيام كند، جز عرق ريختن و خواب (از فرط خستگي و مبارزه پي در پي ) بر روي زينها نيست)).
2. قيام امام زمان(ع) زمينه سازي و آمادگي ميطلبد. چنانكه در روايات، عدهاي
به عنوان زمينهسازان حكومت مهدي(ع) نامبرده شدهاند: ((فيُوطِئُون لِلمهديّ يَعني سُلطانه)).[3] در روايات ديگر، در توصيف منتظران واقعي آمده است:
انّ اهل زمان غيبته و القائلين بامامته والمنتظرين لظهوره افضل من اهل كل زمان... اولئك المخلصون حقّاً و شيعتنا صدقاً و الدُّعاة الي دين الله سرّاً و جهراً[4]. ...آنان خستگي ناپذير، در آشكار و نهان ديگران را به دين خدا فرا ميخوانند.
3. اگر اصلاح به صورت كامل مقدور نيست، اصلاح در حد توان، ساقط نشده است.
آب دريا را اگر نتوان كشيد
هم به قدر تشنگي بايد چشيد
4. اين ديدگاه ((هدف، وسيله را توجيه مي كند)) از نظر دين كاملا اشتباه است؛ زيرا همان طور كه حكومت حضرت مهدي(ع) ريشه كن كننده ظلم و جور و برپا كننده عدل است و از قلدري و قساوتْ تهي ميباشد، راه پيدايش اين مقصود نيز بايستي چنين باشد: از ظلم و جور دور، از قساوت و قلدري بركنار و از دروغگويي و رياكاري خالي باشد. قداستْ مجوّز گناه نميشود؛ چرا كه گناه جز گناه نميزايد و با ظلم نميشود عدل به پا كرد و با عقيدة انتقام نميتوان دادگري كرد.[5]
5. بديهي است كه لازم نيست همه مردم ظالم يا فاسد گردند تا ((ظلم فراگير)) به وجود آيد. آري، نگاهي كوتاه و گذرا به جهان نشان ميدهد كه ظلمْ عالم را فرا گرفته است، عدهاي ظالمند و بسياري مظلوم. از طرفي هيچ منافاتي ندارد كه در كنار اين ظلم وجور، دوستان و منتظران آن حضرت با زمينه سازي مثبت و آيندهساز، در انديشه مقدمه چيني براي انقلاب جهاني ايشان باشند. پس ظلم و فساد به صورت نسبي در جهان شيوع دارد. امام صادق(ع) ميفرمايد:
((...لاوالله لايأتيكم حتّي يشقي من شقي و يسعد من سعد[6]؛
اين امر (فرج) تحقق نميپذيرد تا اينكه هر يك از شقي و سعيد به نهايت كار خود برسند)).
پس سخن در اين است كه گروه سعادتمند و شقاوتمند هر كدام بايد به نهايت كار خود برسند. نه اينكه ((سعيد))ي در كار نباشد و فقط اشقيا به منتها درجه شقاوت برسند.
از سوي ديگر، بديهي است كه آيات و روايات ما را به مبارزه با ظلم و ستم فرا خواندهاند. پيامبر گرامي اسلام فرمودهاند:
يكون في آخر الزمان قوم يعملون المعاصي و يقولون انّ الله قد قدرها عليهم، الرادّ عليهم كشاهر سيفه في سبيل الله؛[7] در آخرالزمان، گروهي معصيت ميكنند و ميگويند: ((خدا براي آنان چنين مقدّر كرده است.)) (كنايه از جبر) كسي كه اينها را رد كند مانند كسي است كه در راه خدا شمشير كشيده است.
6 . در مورد ((بطلان هر عَلَمي قبل از ظهور)) گفتني است كه اين روايات مانند احاديث ديگر لازم است بر قرآن، سنّت و عقل عرضه گردند تا مواردي مانند: ((حكومت))، ((تخصيص))، ((تخصّص)) و ((ورود)) و راههاي ديگرِ جمع، اِعمال شود. حتي در روايات آمده است كه اگر روايتي مخالف صريح قرآن بود، بايستي كنار نهاده شود.
به هر حال آنچه آيات و روايات و عقل ما را به آن رهنمون ميشوند، بطلان همه قيامها، فعاليتها و جريانهاي قبل از ظهور نيست، بلكه منظور از بطلان قيام و عَلَم در روايات، بطلان قيامي است كه به نام حضرت مهدي(ع) صورت گيرد ـ چنان كه قيام زيد و امثال آن در روايات معتبر، تأييد شدهاند[8] ـ به عنوان نمونه به ذكر رواياتي بسنده ميكنيم:
امام كاظم(ع) فرمود:
رجل من اهل قم يدعو الناس الي الْحقِّ يجتمع معه قوم كزبر الحديد لاتزلّهم الرياح العواصف ولايملّون من الحرب ولا يجبنون وعلي الله يتوكلون والعاقبة للمتقين[9]؛ مردي از اهل قم، مردم را به حق دعوت ميكند. طرفداران و ياران او، مردمي استوارند و آهنين كه از جنگ خسته نميشوند و از دشمن نمي هراسند و تنها به خدا توكل مي كنند و عاقبت نيز از آن كساني است كه اهل تقوا هستند.
در روايت ديگر، امام باقر(ع) كشتگان مبارزان قبل از ظهور را به عنوان شهيد ياد ميكند: ((...قَتْلاهْم شُهَداء))[10].
ديدگاه صواب
ميداند. در اين ديدگاه، فرد بايستي عالم را براي آمدن حضرت مهيا كند و نه تنها امر به معروف و نهي از منكر نمايد، بلكه بايد به دنبال تشكيل حكومت صالح و حفظ و حراست از كيان اسلامي نيز باشد.
حضرت امام(ره) در اين باره ميفرمايد: البته پركردن دنيا از عدالت، اين را ما
نميتوانيم بكنيم. اگر ميتوانستيم ميكرديم. اما چون نميتوانيم بايد ايشان بيايند. الان عالم پر از ظلم است، اگر ما بتوانيم جلوي ظلم را بگيريم، تكليفمان است. ضرورت اسلام و قرآن [است] و... بايد چنين كنيم. اما چون نميتوانيم بايد او بيايد. اما بايد فراهم كنيم كار را . فراهم كردن اسباب اين است كه كار را نزديك كنيم. كاري كنيم كه عالم مهيا شود براي آمدن حضرت.[11]
اينهايي كه ميگويند هر عَلَمي بلند شود و هر حكومتي، خيال كردند كه هر حكومتي باشد. اين برخلاف انتظار فرج است. اينها نميفهمند چه ميگويند. اين حرفها را به اينها تزريق كردند، امّا خودشان نميدانند دارند چه ميگويند. نبودن حكومت، يعني اينكه همه مردم به جان هم بريزند. بكشند هم را، بزنند هم را، از بين ببرند، برخلاف نص آيات الهي رفتار كنند. ما اگر فرض كنيم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار ميزديم. براي اينكه برخلاف آيات قرآن است. اگر هر روايتي بيايد كه نهي از منكر نبايد كرد، اين را بايد به ديوار زد. اين گونه روايات قابل عمل نيست.[12]
شما بايد زمينه را فراهم كنيد براي آمدن او. فراهم كردن اين است كه مسلمين را با هم مجتمع كنيد. همه با هم بشويد. انشاء الله ظهور ميكند ايشان.[13]
اكنون كه دوران غيبت امام(ع) پيش آمده و بناست احكام حكومتي اسلام باقي بماند و استمرار پيدا كند و هرج و مرج روا نيست، تشكيل حكومت لازم ميآيد. عقل هم به ما حكم ميكند كه تشكيلات لازم است تا اگر به ما هجوم آورند، بتوانيم جلوگيري كنيم. اگر به نواميس مسلمين تهاجم كردند، دفاع كنيم.[14]
از غيبت صغرا تا كنون كه هزار و چند صد سال ميگذرد ـ و ممكن است صد هزار سال ديگر بگذرد و مصلحت اقتضا نكند كه حضرت تشريف بياورند ـ در طول اين مدت مديد، احكام اسلام بايد زمين بماند و اجرا نشود؟! و هر كه هر كاري خواست بكند؟! و هرج و مرج است؟!
اعتقاد به چنين مطلبي يا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است. هيچ كس نميتواند بگويد ديگر لازم نيست از حدود و ثغور و تماميت ارضي وطن اسلامي دفاع كنيم يا امروز ماليات و خريد و خراج و خمس و زكات نبايد گرفته شود، قانون كيفري اسلام و ديات و قضا بايد تعطيل شود. هر كه اظهار كند كه تشكيل حكومت اسلامي ضرورت ندارد منكر ضرورت اجراي احكام اسلام شده و جامعيت احكام و جاودانگي دين مبين اسلام را انكار كرده است.[15]
اكنون كه شخص معيني از طرف خداي تبارك و تعالي براي احراز امر حكومت در دوره غيبت تعيين نشده است، تكليف چيست؟ آيا بايد اسلام را رها كنيد؟ ديگر اسلام نميخواهيم؟ اسلام فقط براي دويست سال بود؟ يا اين كه اسلام، تكليف را معين كرده است، ولي تكليف حكومتي نداريم؟ معناي نداشتن حكومت اين است كه تمام حدود و ثغور مسلمين از دست برود و ما با بيحالي دست روي دست بگذاريم كه هر كاري ميخواهند بكنند و ما اگر كارهاي آنها را امضا نكنيم رد نميكنيم. آيا بايد اين طور باشد؟[16]
نتيجه
از سويي سخن آيات و روايات درباره امر به معروف و نهي از منكر، حدود، ديات، دفاع، جهاد،كمك به محرومان ، چگونگي برخورد با ظلم و عدم تسليم در برابر ستم (مانند پيمان خداوند از دانشمندان كه بر شكم بارگي عدهاي و گرسنگي عدهاي ديگر آرام نگيرند و حق مظلومان را از ظالمان بستانند و ...)[17] و ديگر مواردي كه دين مورد تأكيد قرار داده، ما را به انتظار مثبت رهنمون ميشود.
از سوي ديگر، پيامبر درون يعني عقل، نيز تكليف ما را كاملاً مشخص نموده است:
الف) آيا ميشود همة احكام و دستورهاي الهي در دوران غيبت تا زمان ظهور، تعطيل و بدون متولي و مجري بماند؟ بديهي است كسي بايستي عهدهدار و حافظ شريعت الهي بوده و پناهگاه ايتام آل محمد(ص) باشد. بايستي به قدر توان كوشيد و زمينه را فراهم كرد و عالم را براي آمدن حضرت مهيا نمود: ((فيوطئون للمهديّ يعني سلطانه)).[18]
ب) برنامه امام زمان(ع) بسيار عالي، امّا دشوار است؛ زيرا بايد تمام جهان را اصلاح كند. از سوي ديگر، از روايات استفاده ميشود كه امام زمان(ع) و يارانش به وسيلة جنگ و جهاد بر كفر و مادّيگري و بيدادگري غلبه ميكنند و به واسطه نيروي جنگي، سپاه دشمن و طرفداران بيديني و ستم را مغلوب ميسازند.
با توجه به اين دو مطلب، وظيفه مسلمانان اين است كه:
اولاً: در اصلاح خود بكوشند و به اخلاق اسلامي آراسته گردند. وظايف فردي و احكام و دستورهاي قرآن را عمل كنند.
ثانياً: دستورهاي اجتماعي اسلام را استخراج و بين خود به طور كامل اجرا كنند تا نتايج درخشان آن را عملاً در پيش جهانيان مجسم سازند.[19]
آري، منتظر مصلح، خود بايستي صالح باشد و كار بزرگ امام زمان(ع) انتظاري گسترده ميطلبد و برنامه ريزيهاي كلان و جهاني: ((انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و بايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا كند و مقدمات ظهور انشاءالله تهيه شود.))[20] *
2. افراط و تفريط در ارائه چهره مهر و قهر از امام عصر(عج)
انحراف ديگر، افراط و تفريط در تبيين قتلها و درگيريهاي آغاز قيام است.
1-2. برخي هر گونه مبارزه و مجاهدت را از حضرت نفي ميكنند و صرفا به دنبال حل معجزه آساي امورند و مهرباني حضرت را به معناي عدم اجراي هر گونه كيفري ميدانند. اين تفكر انحرافي در زمان خود اهلبيت :نيز وجود داشت:
معمر بن خلاد ميگويد: نزد امام رضا(ع) سخن از حضرت قائم(ع) مطرح شد. حضرت فرمودند:
((... لو قد خرج قائمنا(ع) لم يكن الا العلق و العرق و النوم علي السّروج[21]؛ شما امروز سبكبالتر از آن زمانيد. قائم كه قيام كند، جز عرق ريختن و خواب (از فرط خستگي و مجاهدتهاي پي در پي) روي زينها نيست)).
پيامدها
2. اميد كاذب كه بسياري از افراد را در انجام وظايف سست ميكند.
خاستگاه
2. عدم درك عميق مهرباني حضرت كه با حكمت توأم است.
3. عدم نگاه جامع به دين (صريح آيات و روايات و سيره اهلبيت:).
مبارزه و درمان
1. روشن شدن مسأله امداد غيبي و جايگاه آن در قيام.
2. بررسي رابطه حكمت و محبت، كه حكيم، مهربانياش هم از حكمت او سرچشمه
ميگيرد و حكمت هيچگاه نميپذيرد بر گرگ صفتان ـ كه خويي جز وحشيگري و جنايت ندارند و هيچ موعظهاي در آنها اثر ندارد و به هيچ صراطي مستقيم نيستند ـ ترحم شود:
ترحم بر پلنگ تيزدندان
ستمكاري بود بر گوسفندان
2-2. ديدگاه ديگر، ارائه چهرهاي خشن و وحشت آفرين است كه توأم با قتل و
خونريزي ميباشد. اين مطلب با روح آيات و رسالت پيامبران و اوصيا: سازگاري ندارد.
پيامدها
2. ترس و خوف از حضرت و عدم پذيرش امام به عنوان پدري مهربان.
3. نااميدي از انجام اعمال صالح به جهت ترس از عدم پذيرش توسط امام، با اين تصور كه اكثريت كشته خواهند شد و حضرت اعمال او را نيز نخواهد پذيرفت.
نتيجه اينكه نفرت و خشونت و يأس، باعث عدم انگيزه براي درك و حتي تأمل درباره حضرت و راه و مرام او ميگردد.
خاستگاه
2. عدم بررسي دلالي و سندي روايات.
مبارزه و درمان
2. روشنگري توسط انديشمندان:
الف) جنگ تنها با كساني است كه جز زبان زور چيزي نميفهمند، نه عموم مردم كه با جان و دل سراغ حضرت ميآيند.
3. حضرت با مردم مهربان، بلكه مهربانترين افراد است.
((جواد بالمال، رحيم بالمساكين، شديد علي العمال[23] . او نسبت به مال و دارايي، كريم و گشاده دست، با مسكينان، مهربان و با كارگزاران، سختگير است)).
در روايتي، امام رضا(ع) در بيان صفات امام معصوم فرمود: ((يكون اعلم الناس و احكم الناس و اتقي الناس و احلم الناس و اشجع الناس و اسخي الناس... و يكون اولي بالناس منهم بانفسهم و اشفق عليهم من آبائهم و امهاتهم و...؛[24] امام، سرآمد مردم در دانش، قضاوت و حكمت، پرهيزكاري، حلم، شجاعت و سخاوت است... او نسبت به مردم از خودشان سزاوارتر و از پدر و مادرشان دلسوزتر است و... .
3. در نهايت گفتني است وظيفه يك عالم ـ چنانكه روايات ميگويند ـ ايجاد تعادل در خوف و رجا است، نه اينكه دچار افراط و تفريط شده و مخاطبان خويش را به ورطه افراط و تفريط افكند.
پی نوشتها:
[1] . برگرفته از صحيفه امام، پاييز 1378، چاپ اول، ج 21، ص 13-14.
[2]. نعماني، الغيبة، باب 15، ص 285.
[3] . اربلي، كشف الغمة، ج 2، باب 5، ص 477.
[4] . طبرسي، الاحتجاج، ج 2، ص 317.
[5] . سيد رضا صدر، راه مهدي، ص 87 و 88.
[6] . صدوق، كمالالدّين و تمام النعمة، ج 2، باب 23، ما اخبر به الصادق(ع) عن وقوع الغيبة، حديث 32، ص 346.
[7] . سيد بن طاووس، الطرائف، ج 2، ص 344.
[8] . براي توضيح بيشتر و بررسي سندي و دلالي چنين رواياتي رجوع كنيد: ابرهيم اميني، دادگستر جهان؛ فصلنامه انتظار، ش 5، مقاله ((نهي از قيام)) در بوته تحليل روايي، نجمالدين طبسي؛ فصلنامه انتظار، ش7، مقاله نقد و بررسي روايات نافي حكومت و قيام در عصر غيبت، محمدعلي قاسمي.
[9] . شيخ عباس قمي، سفينة البحار، ج 7، ماده قم ، ص 7؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 57 ، ص 216، باب 36.
[10] . نعماني، الغيبة، باب 14، ص 273.
[11] . صحيفه امام، ج 21، ص 16 و 17 با اندكي تصرف.
[12] . همان، ص 16، با اندكي تصرف.
[13] . صحيفه نور، ج 18 ، ص 195.
[14] . امام خميني، ولايت فقيه، انتشارات ناس، چاپ اول، ص 53 و 54 .
[15] . همان، ص 26 و 27.
[16] . همان، ص 54.
[17] . (اما و الذي فلق الحبة وبرأ النسمة، لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علي العلماء الاّ يُقارّوا علي كظَّة ظالم ولاسغب مظلوم، لالقيت حبلها علي غاربها و لسقيت آخرها بكأس اوّلها...؛ سوگند به خدايي كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران حجّت را بر من تمام نميكردند و اگر خداوند از علما عهد و پيمان نگرفته بود كه در برابر شكم بارگي ستمگران و گرسنگي مظلومان سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش ميساختم، و آخر خلافت را به كاسة اول آن سيراب مي نمودم ...) نهج البلاغه ، خ 3.
[18] . اربلي، كشف الغمة، ج 2، باب 5، ص 477.
[19] . اميني، دادگستر جهان، ص 251.
[20] . صحيفه امام ، ج 8، ص 274.
* . مجله تخصصي كلام اسلامي، شماره 43، مقالة انتظار فرج 2، ص 145، از همين نگارنده.
[21] . نعماني، الغيبة ، باب 15 ، 285.
[22] . براي توضيح بيشتر مراجعه كنيد: فصلنامه انتظار ، شماره6 ، مقاله درنگي در قتلهاي آغازين، ص 356 ، نجم الدين طبسي.
[23] . عماد الدين طبري، بشارة المصطفي، ص 207 .