نویسنده: مشایخ فریدونی
تبوک، نام شهری در نیمهی راه مدینه به دمشق در شمال عربستان که بین دو کوه حِمْسی و شَروری واقع است. قبل از اسلام مرز بلاد عرب و امپراطوری روم شرقی (بیزانس) بوده و عشایر بنی عذره در آن سکونت داشتند. نام تبوک از نام برکهی آبی که متعلق به بنی عذره بوده گرفته شده است. این شهر از سه طرف به صحرا و از مغرب به جبال سَراة و خلیج عقبه محدود میشود و منتهی الیه شمالی حجاز است. از تاریخ قدیم آن غیر از اخبار بنی عذره و بعض افسانهها و اشعار که در کتب سیره و مغازی از آن قبیله ثبت است اطلاعی در دست نیست. بطلمیوس (م 167 ق) در کتاب جغرافیای خود نام تبوک را تاپوا ضبط کرده است (تاریخ العرب قبل الاسلام، 367/3، 175/4). گویند «اصحاب ایکة» که شعیب نبی برایشان مبعوث شده بود و به نام و احوالشان در قرآن اشاره شده (حجر، 78؛ شعراء، 176؛ ص، 13؛ ق، 14) در تبوک میزیستند. در آن ایام این ناحیه تابع شهر مدین (در شش منزلی ساحل دریای سرخ) بوده است (یاقوت، 14/2). وفور آب و استعداد کشاورزی منطقه و وجود نام تبوک در جغرافیای بطلمیوس دلالت بر اهمیت موقع آن در ایام قدیم دارد و اگر دولت سعودی به باستانشناسان اجازهی کاوش و حفاری بدهد (تاکنون مفتی سعودی این عمل را خلاف شرع دانسته است) بدون شک آثار مهمی از تمدن قدیم شمال عربستان از این منطقه به دست خواهد آمد. در زمان یاقوت حموی (م 626 ق) تبوک در چهار منزلی شمال حجر (دیار ثمود) و در نیمهی راه حجر تا اول شام (بادیة الشام) واقع بوده و قلعه و نخلستان داشته و مسجد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن معروف بوده است. قدیمترین اثر تاریخی که امروز در تبوک دیده میشود «حِصن حَجّاج» است که در 1064 ق ساخته شده و مسجد زیبایی که با سنگ تراشیده ساختهاند، در کنار آن دیده میشود. مسافت تبوک امروزی تا مدینه حدود 700 کیلومتر است و جادهی اسفالتهی عریضی این دو شهر را به هم متصل میکند. بعد از تبوک بلافاصله صحرای بیفریاد وادی الغول و بادیة الشام شروع میشود که تا شهر «مَعان» نخستین آبادی بعد از صحرا (از بلاد اردن) 250 کیلومتر مسافت دارد و فاقد راه شوسه است. در عهد سلطنت هاشمیان در حجاز راه آهن دمشق را از طریق معان و تبوک به مدینه متصل کرده بودند ولی ابن سعود - ملک عبدالعزیز - بعد از فتح مدینه به ملاحظات نظامی آن را متوقف ساخت. اکنون چندیست مجدداً این راه آهن دایر شده و موجب مزید اهمیت استراتژیکی و اقتصادی تبوک گشته است. تبوک از مناطق حاصلخیز و پر آب شمال حجاز است. وقوع آن بر سر راه حجاج عراق و ترکیه و سوریه و لبنان و اردن موجب شده که مرتباً بر آبادانی و جمعیت آن افزوده میگردد و چون شهر مرزی سعودیست، از نظر نظامی و اقتصادی نیز اهمیت بسیار دارد.
شهرت تبوک در تاریخ اسلام از سال نهم هجری شروع شد که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مطیع ساختن اعراب متنصره (مسیحی شده) بادیةالشام به آن منطقه لشکر کشید. در آن سال چند تن از بازرگانان که آرد و روغن زیتون به مدینه آورده بودند به پیغمبر گزارش دادند که هراکلیوس امپراطور روم شرقی قبایل بادیةالشام را با خود متحد نموده و سپاهیان او شامل چهل هزار نفر به فرماندهی امیری رومی به نام «باغباد» تا اراضی بلقاء (اردن جنوبی) پیش آمدهاند. خود او هم وارد شام شده و در حمص فرود آمده است. موجب این لشکرکشی هم آن است که عربهای بادیةالشام به وی گزارش دادهاند محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) وفات کرده و قحطی مسلمانان را پریشان و پراکنده نموده و اکنون بهترین موقع برای فتح مدینه است. وصول این خبر انعکاس وسیعی در مدینه داشت و اگر اقدام فوری به عمل نمیآمد منافقان حمل بر ضعف و شکست میکردند. در همان ایام آیهی 29 سورهی توبه بر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل گردید. جهودان مدینه میگفتند: ای ابوالقاسم اگر در دعوی پیامبری صادقی باید به شام بروی که زمین محشر است و پیامبران از آن برخاستهاند. رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) که مدینه و موجودیت اسلام را در خطری بزرگ میدید و شهادت پسر عمش جعفر بن ابیطالب و سایر اصحاب در جنگ مؤته (محلی در بلقاء) او را خشمگین ساخته بود، در ماه رجب سال نهم هجری آهنگ سفر تبوک فرمود. به عکس سایر غزوات که مقصد رویارویی با سپاه روم (بنی الاصفر) دارد. این لشکرکشی که آخرین غزوهی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بود در بحبوبحهی تابستان صورت میگرفت و مردم از قحطی و خشکسالی رنج میبردند و ساز و برگ کافی برای اغلب مسلمانان فراهم نبود. در راه هم عسرت بسیار کشیدند. دین سبب غزوهی تبوک «جیش العسرة» نام گرفته و در قرآن نیز به همین عنوان اشاره شده است (توبه، 117). رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در ماه رجب تصمیم به عزیمت به تبوک گرفت و قاصدانی به قبایل عرب و حجاز و اهالی مکه - که در آن وقت همه مسلمان بودند - فرستاد تا هر کس مایل باشد خود را برای جهاد آماده کند و به مدینه بیاید. برای تأمین هزینههای لشکرکشی هم مقرر شد مالداران مسلمان به قدر وسع صدقه بدهند. تعداد مجاهدانی که آمادهی سفر شدند بیست و پنج هزار جنگاور (به علاوه بردگان و سایر همراهان) بودند. به قولی جمع آنان به چهل یا هفتاد یا صد هزار میرسید که از آن جمله ده هزار اسب سوار و دوازده هزار شتر سوار بودند (مختصر سیرةالرسول، 392) چون منافقان تصمیم گرفته بودند بعد از عزیمت پیغمبر به سوی تبوک خانهاش را غارت و اهل بیتش را از مدینه بیرون کنند، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت علی (علیهالسلام) را که در همهی غزوات علمدار و سردار سپاه اسلام بود در این سفر با خود نبرد و برای حفظ شهر و حمایت اهل بیت در مدینه به جانشینی خود گذاشت. بعد از فراهم آمدن مقدمات و جمع سپاهیان پیغمبر لوای بزرگ جنگ را به زبیر بن عوام و سایر رایات را به رؤسای قبایل سپرد. خالد بن ولید را در مقدمه روان داشت و میسره را به عبدالرحمن بن عوف و میمنه را به طلحة بن عبیدالله واگذاشت و در یکی از روزهای ماه رجب از مدینه به ثنیةالوداع که در حومهی شهر است کوچ کرد تا از آنجا رهسپار تبوک گردد. به تحقیق معلوم نیست که مسافت بین مدینه تا تبوک چند روزه طی شد ولی همهی مورخین نوشتهاند که این راه با شتاب طی شد. در کتب سیره مساجد پیغمبر را از مدینه تا تبوک 17 مسجد ذکر کردهاند (ابن هشام، 530/2) که اگر هر مسجد را در یک مرحله از سفر پیغمبر تصور کنیم با توجه به بعد مسافت و اقامت یک روزه در ثنیةالوداع لااقل سفر تبوک در بیست روز انجام شده است. از این مساجد سر راه امروز اثری باقی نمانده است. طول راه و مشقت هیچیک از غزوات به اندازهی سفر تبوک نبوده است. از سویی منافقان دل مسلمانان را خالی و روحیهی ایشان را ضعیف میکردند و مردم را از جنگ با ارتش روم برحذر میداشتند. از سوی دیگر چنانکه اشاره شد ساز و برگ جنگی نارسا بود. هر ده نفر فقط یک شتر برای سواری و حمل وسائل خود داشتند که به نوبت از آن استفاده میکردند. خواربار آنقدر کم بود که گاهی در روز دو نفر با یک خرما گذران میکردند. چه بسا که چند نفر به نوبت یک خرما را به دهان برده اندکی میمکیدند و بعد به دیگران میداند تا از آن جز هسته چیزی باقی نمیماند. گاهی آب هم نایاب و تشنگی مزید بر گرسنگی میشد. توشهی بعض سپاهیان جو کرمزده و خرمای خشکیده و پیه بدبو بود. گاهی هم از زور تشنگی شتری را میکشتند و رطوبتهای احشاء و امعاء آن را به جای آب در میکشیدند (سفینةالبحار، 120/1). رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در ماه شعبان در یک روز سه شنبه وارد تبوک شد ولی در آنجا با هیچ مقاومتی روبرو نگشت. نه از ارتش روم خبری بود و نه جنگاوران عرب متنصره در آنجا دیده شدند. معلوم شد گزارش عزیمت سپاه هراکلیوس به کلی نادرست بوده و اعراب مسیحی بادیةالشام نیز تدارکی برای جنگ با مسلمانان و حمله به مدینه ندیدهاند. وقتی پیغمبر وضع را چنین دید با اصحاب و سران سپاه به رایزنی پرداخت که به بادیةالشام حمله کند یا به مدینه بازگردد. عمر پیشنهاد نمود بهتر است امسال را به مدینه برگردیم و حمله به شام را موکول به بعد کنیم. سایر اصحاب نیز همین رأی را تأیید کردند که مورد تصویب قرار گرفت. از اینرو بعد از توقف ده روز (به قولی بیست روز یا ده ماه) ارتش اسلام از تبوک به مدینه بازگشت. در ایام توقف تبوک خالد بن ولید مأموریت یافت به دومة الجندل بتازد و اکیدرین عبدالملک امیر مسیحی آن شهر را به فرمانبرداری اسلام درآورد. وی به این شهر که در مغرب تبوک واقع بود (یاقوت، 292/2) لشکر کشید و اکیدر را در جنگ شکست داده همراه خود نزد پیغمبر آورد. وقتی به پیغمبر رسیدند که به مدینه بازگشته بود. اکیدر قبول اطاعت و جزیه نمود و امان یافته به شهر خود بازگشت (تاریخ العرب، جوادعلی، 209/6). در تبوک، یُحَنَّة (یوحنا) بن روبه، حکمران شهر ایله (در ساحل بحر احمر که آخر حجاز و اول شام بود. یاقوت، 292/1) نزد پیغمبر آمد و برای خود و شهرش امان گرفت و جزیت پذیرفت. پیغمبر امان نامهای برای اهالی ایله نوشت که متن آن در سیرهی ابن هشام (525/2) ثبت است. همچنین اهالی جرباء (در اردن امروزی شمال جبال سراة) و اَذرُح (شهری در مرز شام از توابع سراة) و سایر قبایل شمالی اعلام اطاعت و قبول جزیت نمودند. گویند رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) از تبوک نامهای به هراکلیوس نوشته او را به اسلام دعوت نمود و او هم طی نامهای اعلام مسلمانی کرد اما پیغمبر فرمود دروغ میگوید و همچنان به مذهب نصاری باقی است. چون معلوم بود در این دعوی صادق نیست و برای حفظ ثغور کشور خود به مسلمانی تظاهر میکند (ناسخ التواریخ، 427/1). در راه بازگشت پیغمبر از تبوک دوازده نفر از منافقان میخواستند از تاریکی شب استفاده کرده در گردنهای شتر آن حضرت را بر مانند و او را به شهادت رسانند اما توطئهی آنان کشف شد و اصحاب پیغمبر ایشان را متواری ساختند. دوازده تن دیگر از منافقان به اشارت ابوعامر راهب، مسجدی در مدینه بنا نمودند و میخواستند آن را مرکز دسیسه و کارشکنی علیه مسلمانان قرار دهند. آنان از پیغمبر تقاضا کرده بودند نمازی در آن بگزارد ولی وقتی آن حضرت به منزل «ذی اوان» نزدیک مدینه رسید و از توطئهی منافقان با وحی قرآن مطلع گردید دو تن از صحابه را فرستاد تا آن مسجد دروغین را آتش زده و ویران نمودند و جایگاه آن را مزبله ساختند (= مسجد ضرار). بنا به قول مشهور رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در ماه شعبان به تبوک رسید و در ماه رمضان به مدینه مراجعت نمود. لشکرکشی تبوک موجب شد که عشایر شمال حجاز تا مرز شام کاملاً مطیع اسلام شوند و امنیت در آن منطقه مستقر گردد و مسیحیان قبول جزیت و اطاعت کنند. در این سفر مسلمانان خیبر و تیماء و وادی القری و عُلا و سایر اهالی شمال عربستان نه تنها از زیارت پیغمبر برخوردار شدند بلکه شوکت و مهابت اسلام با مشاهدهی ارتشی به آن بزرگی و با آن نظم و روحیه در دل ایشان جایگیرتر شد و قبایل شمالی با جنوبیها بیشتر آشنا شدند و تاریخ اسلام با معجزاتی که از آن حضرت مشهود میافتاد گرانبارتر گردید. از وقایع عمدهی غزوهی تبوک حدیث صحیح و متواتری است که در منقبت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) به وسیلهی ائمهی اهل حدیث از شیعی و سنی روایت شده و از حجتهای شیعیان برای اثبات ولایت و امامت و نص در خلافت حضرت علی (علیهالسلام) به شمار میرود و به حدیث منزلت معروف است.
منابع :
علاوه بر منابع متن؛ السیرة النبویة، ابن هشام، 515/2؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری، 108/3؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه، 429/1؛ کشف الاسرار، تفسیر میبدی، 395/1، 181/4؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، 14/2؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، 189/2؛ دایرةالمعارف الاسلامیة، متن عربی.
منبع مقاله :
دائرةالمعارف تشیع، جلد 4، (1391) تهران: مؤسسهی انتشارات حکمت، چاپ اول