تحلیل مبانی گفت‌وگوی ادیان در تعاملاتِ میان‌فرهنگی

دنیای جهانی شده‌ی فعلی اقتضائات جدیدی را در تعاملات میان‌فرهنگی پدید آورده است که برداشت‌های سنتی از بسیاری روابط را دگرگون می‌سازد. انواع ارتباطات همچون رسانه‌ها، کم رنگ شدن مرزها، گسترش
دوشنبه، 21 فروردين 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تحلیل مبانی گفت‌وگوی ادیان در تعاملاتِ میان‌فرهنگی
 تحلیل مبانی گفت‌وگوی ادیان در تعاملاتِ میان‌فرهنگی

نویسنده: حمیدرضا آیت اللهی

 
دنیای جهانی شده‌ی فعلی اقتضائات جدیدی را در تعاملات میان‌فرهنگی پدید آورده است که برداشت‌های سنتی از بسیاری روابط را دگرگون می‌سازد. انواع ارتباطات همچون رسانه‌ها، کم رنگ شدن مرزها، گسترش جهانگردی، اینترنت و غیره روابط گسترش یابنده‌ی بین فرهنگ‌ها را در قالبی نو تعریف می‌کند. در این فرآیند، ادیان بزرگ جهان که نحوه‌ی زندگی مردم نقاط مختلف جهان را تبیین می‌کنند، وقوفی به خود و دیگران یافته اند و گفت‌وگوی بین ادیان به طور جدی درآمد و شد قرار گرفته است. نوع نگرش به گفت‌وگوهای ادیان که برخاسته از شرایط جهانی شده‌ی فعلی است، مبانی خاصی دارد که با طرز تلقی سنتی به آن تفاوت دارد. در این مقاله در نظر است مبانی رویکردهای عقیم به گفت‌وگوی ادیان واکاویده شده و ضمن تحلیلی از مبانی گفتگوی ادیان، رهیافت‌ها و راهکارهایی برای این تعاملات میان‌فرهنگی ارائه گردد.
از دیر باز انتخاب و تغییر دین یک فرد یا جمع، به عنوان وظیفه‌ای برای هر یک از متدیّنانِ یک دین مطرح بوده است. در رویکرد سنتی به مسائلی از این دست، مسئله‌ی گفت‌وگوی ادیان تحت شرایط خاص اجتماعی آن دوران که تعاملات میان‌فرهنگی بین فرهنگ‌ها ضعیف بود رنگی دیگر داشت. آنچه در آن شرایط مورد توجه قرار می‌گرفت نوعی بحث جدلی برای نشان دادن تفوق یک دین بود. اما با شرایط فرهنگی جهان فعلی، دیگر تعبیرهایی همچون «مناظره‌های ادیان»، «مناظره‌های متدینان» جای خود را به مسئله‌ای به نام «گفت‌وگوی ادیان» داده است. گفت‌وگوی ادیان در مبانی متفاوتی شکل گرفته است و نگاه‌های مختلفی را واجد بوده است که ضمن برشمردن این رویکردها و تجزیه و تحلیل این رویکردها در صددیم اشکالاتی که برخی از آن‌ها دارند واکاویده شده و در انتها به زمینه‌هایی که این گفت‌وگوی ادیان می‌تواند در آن‌ها مفید و مؤثر باشد اشاره گردد.

1) گفت‌وگو برای تغییر دین دیگری:

اولین رویکرد قدیمی که درباره‌ی گفت‌وگوی ادیان وجود داشته است تبدیل دین فرد مقابل است. یعنی دین افرادی را که دارای دین شما نیستند تغییر دهید و گفت‌وگو را به سمتی ببرید که دین شما را بپذیرند. نوع نگاه موسیونرها در قدیم که خود را حق می‌دیدند و قصد تبلیغ دین خود را داشتند بیشتر به این سمت بود. حتی حضور بسیاری از ادیان در جوامع دیگر که مجال ظهور می‌یافتند بیشتر جنبه‌ی تبدیل ادیان افرادی که در فرهنگ دیگری زندگی می‌کنند بود. این نوع رویکرد تقریباً رویکردی است که به آن در جامعه‌ی فعلی توجه چندانی نمی‌شود؛ مگر اینکه افرادی معمولاً با نگاه بنیادگرایانه‌ی جزم‌گرایانه‌ی خودشان درصدد چنین کاری باشند. یقیناً منظور از گفت‌وگوی ادیان متقابل، نیست.

2) گفت‌وگو برای تخطئه‌ی دین دیگری:

دومین رویکرد در مورد گفت‌وگوی ادیان می‌تواند این باشد که ما در گفت‌وگوی ادیان سعی کنیم مجالی را بیابیم که در این مجال دین طرف مقابل را منکوب کنیم و ضعف و کاستی‌های او را نشان دهیم و این کار هم معمولاً به طور غیرمستقیم انجام می‌شود. سعی بر این است که در قالب‌هایی مثلاً جدلی نقاط ضعف و ابهام ادیان مقابل و نقاط قوت دین خود را مطرح کنیم و به این ترتیب راه را برای پذیرش دین خودمان باز کنیم. این رویکرد هم ادامه دهنده‌ی رویکرد قبلی است. در جامعه‌ای که در دنیای جهانی شده زندگی می‌کند و شرایط فعلی جهانی بر آن حاکم است، گفت‌وگوی ادیان برای اینگونه مسائل هم صدق نمی‌کند.

3) گفت‌وگوی ادیان به منظور شناخت شرایط فرهنگی جوامع مختلف:

رویکرد سومی وجود دارد که برخلاف دو رویکرد پیشین که از طریق افراد متدین به ادیان مطرح می‌شد، از طریق افرادی که در جامعه‌ی سکولار زندگی می‌کنند مطرح می‌شود. با نگاهی که آنان در این جامعه‌ی سکولار به دین دارند، دین را به عنوان عنصری از فرهنگ نگاه می‌کنند. در میان یک جامعه عناصر مختلفی از فرهنگ وجود دارد؛ مثل زبان، آداب، رسوم، نوع لباس، نوع مسکن که یکی از این عناصر می‌تواند دین جامعه باشد. در این نوع رویکرد معمولاً دیدگاه‌های پدیدارشناسانه بیشتر حاکم است و همه‌ی ادیان را در یک تجزیه و تحلیل سکولار مورد ارزیابی قرار می‌دهد. در این رویکرد بررسی می‌شود که یک دین در یک جامعه چه تأثیری می‌تواند داشته باشد و این تأثیرها به چه صورت‌هایی بوده است. در این تحلیل‌ها کاری به زشت و زیبایی ادیان ندارند و ادیان برای یک محقق همچون یک پدیده‌ی علمی قابل تجزیه و تحلیل است. بیشتر نگاه افرادی که به این سمت تمایل دارند به این است که جامعه را مثل یک واقعیت تجربی لحاظ کنند و عناصری که در این تجربه وجود دارد را با استفاده از روش آزمایشی قوانین تجربی حاکم بر آن، تجزیه و تحلیل کنند و سپس در پرتو آن، قوانینی برای رابطه‌ی ادیان مطرح گردد. بنابراین فرد می‌تواند کاملاً ملحد باشد اما دین را دقیقاً بشناسد و سعی کند تمام زوایای یک دین را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. البته باید توجه داشت که ما در رویکرد میان‌فرهنگی یک مسئله‌ای به نام فرهنگ داریم و یک مسئله به نام دین داریم. فرهنگ و دین دو مقوله‌ی مثل هم نیستند. فرهنگ مجموعه‌ی شرایطی است که این مجموعه‌ی شرایط می‌تواند در جوامع مختلف صورت‌های متفاوتی را بوجود آورد اما دین داعیه‌ای بیش از این صورت‌ها دارد. دین داعیه‌ی حقانیت دارد. دین داعیه‌ی امری غیر از آنچه که در زندگی می‌گذرد و چون چنین داعیه‌ای را دارد، یک نوع جهان‌بینی و یک نوع ایدئولوژی ارائه می‌کند، و این نوع جهان‌بینی و ایدئولوژی او بسیاری از چارچوب‌های ارزشی جامعه‌اش را هم می‌تواند تشکیل بدهد. شاید از جهتی رابطه‌ی بین فرهنگ و دین را بتوان را رابطه‌ی بین فرهنگ و علم مقایسه کرد، از آن جهت که نمی‌توان علم را یکی از شاخصه‌های فرهنگ دانست، تقید به ادیان را نیز نمی‌توان در قالب تنگ فرهنگ گنجاند. به رغم اینکه دین تجلی‌هایی فرهنگی دارد ولی رویکردی هم دارد که نمی‌تواند خنثی باشد. بنابراین نمی‌توانیم مثل فرهنگ با آن برخورد کنیم. این نوع نگاه معمولاً با تلقی‌هایی سکولار در مسئله‌ی ادیان مواجه می‌شود و چون درک عمیقی از ادیان به وجود نمی‌آورد معمولاً راه‌های مواجهه با آن نمی‌تواند در عمق جامعه نفوذ پیدا بکند. این نحوه‌ی برخورد با ادیان می‌تواند بسیاری کارهای سطحی در جامعه انجام بدهد ولی نمی‌تواند اعماق جامعه را تحت تأثیر خودش قرار دهد. حکومت پنجاه ساله‌ی شوروی بر آن کشور هم نتوانست تمایلات عمیق دینی که مخفیانه در نهاد افراد باقی بود را منکوب کند. بنابراین در تعامل ادیان و گفت‌وگوی ادیان این نوع افراد معمولاً حضور جدی نخواهد داشت. همه‌ی ادیان را با هم یکسان می‌بینند و کاری هم به اینکه این ادیان چه دغدغه‌ای دارند، ندارند. لذا در گفت‌وگوی ادیان اهمیت دارد افراد متدین به ادیان با توجه به آن پیشینه‌ای که برای دین خودشان دارند بنشینند و گفت‌وگو داشته باشند.

4) گفت‌وگوی ادیان به منظور شناخت نقاط قوت و ضعف خود:

چهارمین رویکرد که می‌تواند رویکرد میمونی باشد و معمولاً مورد توجه قرار نمی‌گیرد این است که در بعضی شرایط برای شناخت خودمان ضرورت دارد دیگری را بشناسیم. ما وقتی به خودمان وقوف پیدا می‌کنیم که به دیگری وقوف پیدا بکنیم. وقتی یک معنا برای ما روشن می‌شود که این سایه روشن‌های دیگری را در کنار خودمان داشته باشیم.
من برای بعضی از دانشجویان مثال می‌زدم که می‌گویند یک کسی یک ورق سفیدی را به دیگری نشان داد؛ گفت: ببین چه نقاشی قشنگی کشیدم. گفت: این نقاشی چیست؟ جواب داد یک خرس سفید قطبی در برف دنبال یک روباه قطبی می‌کند. ادعای این فرد حتی اگر صحت داشته باشد قابل درک نیست. ما وقتی می‌فهمیم خرس سفید چیست که در کنار آن رنگ‌های دیگر و سایه روشن‌های دیگری کنتراست ایجاد کند تا بتوان به آنچه در نقاشی نمود پیدا کرده است وقوف پیدا کرد. در بسیاری موارد، افراد وقتی در جامعه‌ای دیگر زندگی می‌کنند تازه متوجه خیلی از چیزهایی که دارند می‌شوند. مثلاً دیده شده کسانی که از جامعه‌ی ما به خارج از کشور می‌روند می‌گویند به اهمیت بسیاری از مزایای دین خودشان وقوف پیدا می‌کنند. یکی از دوستانم می‌گفت من آخرین بار دعای کمیل در نیویورک خواندم و الان یکسال است که ایران آمده توفیق آن را پیدا نکرده‌ام. بعضی وقت‌ها در گفت‌وگوی ادیان درصددیم تا خودمان را در تعامل با دیگری بشناسیم. در نتیجه‌ی این امر یک فرصتی پیش می‌آید که بسیار ارزشمند است و آن این که می‌توانیم بسیاری از ابهامات دین خودمان را برطرف کرده و ناخالصی‌های آن را بزدائیم. یعنی فرصت‌هایی بوجود می‌آید که به بسیاری از ابهامات دین خودمان که معمولاً با خرافه‌ها امتزاج یافته است تازه وقوف پیدا می‌کنیم، و متوجه می‌شویم چه چیزی می‌تواند در پالایش دین ما مؤثر باشد. یکی از مهم‌ترین این فرصت‌ها وقتی است که در مواجهه با ادیان دیگر قرار می‌گیریم. و این مواجهه می‌تواند در پالایش دین خودمان تأثیرگذار باشد. معمولاً این فایده‌ی عظیم در گفت‌وگوی ادیان مورد توجه قرار نمی‌گیرد، در حالی که این محور بسیار خوبی برای گفت‌وگوی ادیان می‌تواند باشد. وقتی شما رابطه‌ای میان‌فرهنگی ایجاد کنید چنین وقوفی را به خودتان پیدا خواهید کرد.

5) فهم متقابل ادیان از یکدیگر:

پنجمین رویکرد، فهم متقابل ادیان از یکدیگر است. یعنی یک رویکرد دیگر در گفت‌وگوی ادیان وجود دارد به نام اینکه ما می‌خواهیم در فرآیند گفت‌وگو بفهمیم دین مقابل چیست و دین ما چیست. بسیاری مواقع ما دین مقابل را از منظر خودمان نگاه می‌کنیم و چون از منظر خودمان نگاه می‌کنیم ادعاهایی را بر آن بار می‌کنیم که آن ادعاها در اساس محور توجه او نیست. احتمال دارد او از اساس نگاه دیگری داشته باشد. متأسفانه در رابطه‌ی بین اسلام و مسیحیت با چنین مواردی زیاد مواجه می‌شویم. یعنی برداشت‌هایی که ما مسلمانان از مسیحیت داریم و برداشت‌هایی که مسیحیان از ما مسلمانان دارند کاملاً متفاوت است. اسلام دینی است که بر گزاره‌ها، بر اعتقادات و بر باورهای گزاره‌ای مبتنی است اما در مسیحیت باورهای مسیحیان تاریخی است. مسیحی واقعی به کسی می‌گویند که اعتقاد به یک جریان حضور خداوند در تاریخ داشته باشد. برای یک مسیحی اعتقاد به گناه ذاتی بشر، اعتقاد به هبوط حضرت آدم، اعتقاد به گناهگاری ذاتی بشر، اعتقاد به اینکه حضرت مسیح به عنوان خداوند تجسد یافته و تجلی عشق خداوند به انسان در روی زمین در یک مقطع تاریخی (که می‌تواند این مقطع مشخص باشد و یا برای آنان که قائل به عیسی مسیح نیستند می‌تواند یک مقطع نامشخص باشد) که مسیح با زندگی مصیبت بار خود و بر صلیب رفتن‌اش این گناه را می‌شوید اعتقادی است که بدون آن مسیحی بودن او بی معنا خواهد بود. بر صلیب رفتن حضرت عیسی اوج تاریخ است به همین جهت نشانه‌ی صلیب برای یک مسیحی اهمیت خاصی دارد که با برداشت ما از مسیح به عنوان یک پیام‌آور الهی تفاوت فاحش دارد. مسیحیت دینی است که اعتقاداتش تاریخی است ولی در اسلام اگر یک نفر مسلمان بگوید من اعتقاد دارم پیامبر از مکه به مدینه هجرت نکردند، پیامبر مثلاً در پنجاه سال بعد از فلان تاریخ به دنیا آمدند یا فلان واقعه اتفاق نیفتاده است لطمه‌ای به دین‌اش نمی‌خورد. او کافی است به وحدانیت خداوند و رسالت الهی پیامبر اسلام اعتقاد داشته باشد تا مسلمان قلمداد شود. شناخت این نگرش‌های ادیان در نوع تلقی ما از مسائل و مشکلات فیما بین می‌تواند راهگشا باشد. مسئله‌ی تکامل برای مسیحیت خیلی مشکل‌ساز است تا مسئله‌ی تکامل برای ما مسلمانان، چون تکامل هبوط انسان را زیر سئوال می‌برد. ولی در میان ما مسلمانان بعضی از علمای اسلامی می‌گویند بر اساس آموزه‌های قرآنی احتمال دارد ترانسفورمیسم هم درست باشد و جریان تکاملی هم وجود داشته باشد. آنان با اینکه خیلی متدین هستند و تدین‌شان هم مورد تأیید است، به علت این نظر، اسلامیت‌شان زیر سؤال نمی‌رود. در حالی که در مسیحیتِ متداول باید به یکی از دو امرِ تکامل و مسیحیت اعتقاد داشت. لذا شناخت زمینه‌های فرهنگی دین‌ها و همچنین شناخت زمینه‌های فرهنگی مربوط به آن حوزه به ما کمک می‌کند تا عناصر اصلی ادیان را بیابیم. احتمال دارد باورهایی را به ادیان نسبت دهیم که مربوط به ادیان نیستند، مثلاً مربوط به شیعه‌ی ایرانی هستند یا مثلاً به اسلام آفریقایی که آفریقایی بودن‌اش در آن دخالت دارد.
لذا در گفت‌وگوی ادیان به خوبی می‌توان فهم متقابل ادیان از یکدیگر را ایجاد کرد؛ همان جنبه‌ای از گفت‌وگوی که در حلقه‌های گفت‌وگوی ادیان کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. مرکزی در انگلستان به نام «اسلام و رابطه‌ی مسلمانان با مسیحیان» (Islam and Muslem Christian Relation) وجود دارد. در یک جلسه‌ی گفت‌وگوی ادیان استادی مسیحی از این مرکز درد دل می‌کرد که برای اینکه بتوانم برای مسلمانان توضیح بدهیم که وحی در مسیحیت با وحی در اسلام تفاوت بنیادین دارد، دچار مشکلات عدیده‌ای می‌شوم. چگونه می‌توانم توضیح دهم در مسیحیت عشق خداوندی و خداوندی که عشق به بندگان دارد با دیدگاه اسلامی درباره‌ی خدای رحمان و رحیم اختلاف فاحشی دارد. به همین جهت است که وقتی می‌خواهیم در جامعه‌ای اسلامی دیدگاه‌هایی چون اندیشه‌ی پل تلیش را مطرح کنیم دچار مشکل می‌شویم. بسیاری از مسلمانان نمی‌توانند برداشت درستی از آن داشته باشند چرا که زمینه‌های فرهنگی آن را نمی‌توانند بفهمند.
گفت‌وگوی ادیان همچنین می‌تواند در شناخت فرهنگ‌ها از یکدیگر مفید واقع شود. اروپایی‌ها تأکید می‌کنند که به رغم اینکه اروپا سکولار است اما به مسیحیت به عنوان یک وابستگی فرهنگی خودشان اهمیت می‌دهند. لذا اگر در مقابل مسلمانان قرار گیرند به رغم دیدگاه سکولارشان بر مسیحی بودن خویش تأکید می‌کنند. مسیحیاتی که به مسیحیت اعتقاد ندارند هم مسیحیت به عنوان یک عنصر فرهنگی و هویتی برای‌شان اهمیت دارد، لذا در گفت‌وگوی ادیان می‌توان با زمینه‌های فرهنگی دو نگرش و تعاملات آن‌ها آشنا شد.

6) گفت‌وگوی ادیان برای یافتن اشتراکات ادیان:

ششمین رویکردی که در گفت‌وگوی ادیان می‌توان داشت یافتن مشترکات و اختلافات است. این نگرش معمولاً به گفت‌وگو به صورت خام می‌نگرد. دو طرف گفت‌وگو می‌پذیرند که یکسری مشترکات و یک سری اختلافاتی بین آن‌ها وجود دارد و به طور سطحی درصدد هستند تا می‌تواند به جنبه‌های اشتراکی تأکید کنند و هر دو با رضایت گفت‌وگو را خاتمه دهند، بدون آنکه نتیجه‌ای حاصل شود. متأسفانه بسیاری از گفت‌وگوهای ادیان که در جامعه‌ی ما رواج پیدا کرده و همچنین درآمد و شدها مطرح می‌شود معمولاً به تعارف می‌گذرد. در این گونه گفت‌وگوهای بین ادیان معمولاً یک طرف می‌گوید ما حرف شما را قبول داریم و طرف مقابل هم می‌گوید حرف شما را قبول داریم و می‌خواهند مشترکات را بیان کنند و بعدش هم خوش و بشی می‌کنند و آخرش هم هیچ نتیجه‌ای گرفته نمی‌شود. لذا همان‌گونه که دیده می‌شود این همه آمد و شدها در طی چند ساله‌ی اخیر در قالب دعوت‌های رسمی دولتی وجود داشته ولی دستاوردی حاصل نشده است. این یکی از معضلاتی است که در گفت‌وگوی ادیان وجود دارد و هزینه‌های بسیاری را با فایده‌ی اندک به خود اختصاص داده است.
در یکی از این گفت‌وگوهای ادیان، یکی از علمای اسلامی با خوشحالی ابراز می‌کرد با مسیحیان گفت‌وگو کردیم و آن‌ها پیامبر اسلام را به عنوان یکی از پیامبران الهی به رسمیت شناختند. لطیفی در آن میان در مقابل این فرد گفت این‌ها معتقدند مسیح خود خداست و این خدا می‌تواند پیامبرانی چند داشته باشد که پیامبر اسلام هم یکی از آن‌ها باشد. به رغم پذیرش‌های ظاهری، اختلاف‌های بنیادین هنوز بر جای خود می‌ماند. نگاه این‌گونه جلسات به مشترکات است و اگر کسی بخواهد اختلافات را مطرح کند به یک باره جو به هم می‌ریزد و نتیجه‌ی از پیش تعیین شده زیر سؤال می‌رود.

7) گفت‌وگوی ادیان برای همکاری‌های علمی مشترک در مواجهه با مشکلات مشترک:

هفتمین رویکرد که می‌تواند بسیار کارساز و نتیجه‌بخش باشد برنامه ریزی برای همکاری در دنیای معاصر در قبال فاجعه‌های بشری با تکیه بر باورهای اصولی ادیان است. در دنیای فعلی فاجعه‌های انسانی بسیاری بشریت را تهدید می‌کند که تعامل ادیان می‌تواند درمانی برای آن باشد. افول ارزش‌های اخلاقی، تنهایی، بی هدفی و پوچیِ بشرِ محصور در زندگی تکنولوژیک، فاجعه‌های زیست محیطی، ظلم و ستم و بی عدالتی، اضمحلال خانواده، بی هویتی؛ همه از پیامدهای زندگی سکولار بر مبنای نگرش اومانیستی است. بسیاری از این امور فاجعه‌های پنهان جوامع بشری است که ناتوانی راه حل‌های سکولار برای برطرف کردن نیازهای انسانی روز به روز آشکارتر می‌شود. ادیان می‌توانند در گفت‌وگوهای بین خودشان با یک تعامل عمل‌گرایانه راه حل‌های مشترک خویش برای جلوگیری از این فاجعه‌های انسانی ارائه کرده و همکاری‌های بسیاری برای رشد و روح بخشی به بشرِ گرفتارِ عصر کنونی ارائه کنند. این نوع گفت‌وگوی ادیان به نظر من می‌تواند پرثمرترین گفت‌وگوهای ادیان باشد. ادیان با یکدیگر همکاری بکنند، تعامل داشته باشند و با هم بنشینند برنامه ریزی عملی کنند و قدم به قدم حضور با اهمیت خود را در جامعه‌ی جهانی نشان دهند و فعالانه در عصر جهانی شدن حضور یابند و نقش منحصر به فرد خود را داشته باشند.
منبع مقاله :
آیت اللهی، حمیدرضا؛ (1392)، سنجه‌هایی در دین‌پژوهی معاصر، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.