نویسنده: محمد عابدالجابری
مترجم: محسن آرمین
مترجم: محسن آرمین
تعریف قرآن، قرآن به کدام معنا؟
آیا قرآن نیازمند تعریف است؟ این سئوال زمانی صحیح خواهد بود که ما از امری شناخته شده در نزد مردم، یعنی امری مشهور و متعارف پرسش میکنیم. همانطور که مثلاً در تعریف واژههای متداول در محاورات روزانهی مردم نظیر «انسان» و «زمین» و «درخت» و ... که اموری اظهر منالشمس و بدیهی مینمایند، چنین پرسشی قابل طرح است. اما هنگامی که مقصود آن باشد که با بیان صفات و ممیزات یا مشخص کردن ماهیت چیزی، ایدهای از آن به دست دهیم، مسئله فرق خواهد کرد.1. نمونههایی از تعاریف ارائه شده از قرآن
الف: اگر بخواهیم قرآن را صرفاً با اشاره به آن- همچنانکه به چیزهای مألوف و مشهور اشاره میکنیم- تعریف کنیم، باید بگوییم: قرآن نصی است که «مسلمانان آن را میخوانند و در مصاحفشان مینویسند». این نوع تعریف دربارهی اموری به کار میرود که در میدان دید و ذهن مخاطباند و تعریفی بیطرفانه و عینی از شیء مورد اشاره است با همان صورتی که به بیننده نمایانده شده، بدون این که چیزی از پیش خود بر آن بیفزاید.ب: اگر بخواهیم از قرآن تعریفی به دست دهیم که از آن صورتی ترسیم کند همانند آنچه غالباً به عنوان میراثی فرهنگی در ذهن یک مسلمان است باید بگوییم: «قرآن کریم همان کلام خداوند سبحان متعال است که جبرئیل (علیه السلام) آن را بر پیامبر ما محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل فرموده و آن به صورت مکتوب در مصحف از سورهی فاتحه آغاز میشود و به سورهی ناس خاتمه مییابد». تفاوت این تعریف با تعریف قبل آن است که در تعریف اخیر قرآن با «کلام خدا بدن و نزول به وسیلهی جبرئیل» توصیف شده است. بدیهی است که جز مسلمان معتقد به قرآن کسی در ابتدا نمیپذیرد که قرآن کلام خداوند است و جبرئیل آن را نازل کرده است. بنابراین اگر به این تعریف از منظری درون دینی و از دیدگاه اسلام و مسلمانان بنگریم میتوانیم آن را اسلامی و بیطرفانه بدانیم که بر ویژگیها و اوصافی از قرآن اشاره دارد که در حوزهی اسلامی متداول است. به دیگر سخن، این تعریف برآمده از موضعی مذهبی و فرقهای یا ایدئولوژیک در درون یا خارج از حوزهی اسلامی نیست.
ج: مطابق تعریف دیگری که به تعریف اخیر نزدیکتر است، اما با آن تفاوت دارد، «قرآن کلام خداوند متعال و وحی نازل شدهی او بر خاتم پیامبرانش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است که در مصحف مکتوب بوده، به تواتر برای ما نقل شده و تلاوت آن عبادت و به اعجاز آن تحدی شده است». تفاوت این تعریف با قبلی در سه چیز است.:
1- توصیف پیامبر به این که او خاتم انبیاء الهی است.
2- توصیف قرآن به این که به تواتر برای ما نقل شده.
3- توصیف قرآن به اینکه به اعجازش تحدی میکند. اگرچه در قرآن بر وصف اول تصریح شده و تمامی مسلمانان آن را پذیرفتهاند، اولاً؛ در اسلام مذهبی هست که در مسئلهی نبوت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بین آنچه عملاً ختم شده و آنچه به شکلی از اشکال ادامه دارد، تمایز قائل میشود، ثانیاً؛ در محدودهی اسلام نیز برخی در مورد تواتر و اعجاز قرآن ملاحظاتی دارند.
شبیهترین تعریف به تعریف اخیر، البته با برخی تفاوتها، تعریفی است که براساس آن «قرآن همان کلام غیرمخلوق خداوند سبحان متعال است که به زبان عربی و به منزلهی معجزهی مؤید نبوت بر پیامبر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده، عرب برای آوردن نظیر آن به هماوردی خوانده شده و تلاوتش عبادت بوده و به تواتر برای ما نقل شده است». تفاوت میان این دو تعریف در دو نکته است:
اولی عبارت «غیرمخلوق»، و دومی عبارت «به زبان عربی و به منزلهی معجزهی مؤید نبوت بر پیامبر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده، عرب برای برآوردن نظیر آن به هماوردی خوانده شده» است. نکتهی اول، یعنی «غیرمخلوق بودن» قرآن، عقیدهی یکی از مذاهب کلامی در اسلام است و نکته دوم هماوردطلبی در موضوع معجزهی پیامبر را به عرب منحصر کرده و ظاهراً مقصود از عرب همان تکذیب کنندگان دعوت محمدی از میان قریش هستند که قرآن آنها را به آوردن سورهای مانند قرآن به هماوردی طلبیده و آنها به این امر اقدام نکردند. این مسئله نیز مسئلهای کلامی است.
هـ- از جمله تعریفهایی که بیش از همه جنبهی مذهبی و کلامی دارد و کمتر از همه حق اختلاف در فهم و استنباط را به رسمیت میشناسد، تعریفی است که طبق آن «قرآن کریم کلام خداوند است و از او ظاهر شده، بدون آنکه کیفیت کلام و سخن داشته باشد. و به صورت وحی بر رسولش نازل شده و مؤمنان آن را همچون حقیقتی محض تصدیق کرده و یقین دارند که حقیقتاً کلام خداوند متعال است و مانند کلام بشر مخلوق نیست. از اینرو هر کس با شنیدن آن تصور کند که کلام بشر است، کافر شده». احتمالاً خوانندهی محترم به نکات جدید این تعریف توجه دارد. این نکات عبارتند از:
- عبارت «بدون آنکه کیفیت کلام و سخن را داشته باشد»؛ که مقصود از آن این است که «کلام الله» بودن قرآن فاقد کیفیت کلام بشری است و در نتیجه نباید از حقیقت این کلام سئوال کرد که آیا این کلام مرکب از الفاظ است یا کلام نفسی؟ و آیا این کلام صفتی زاید بر ذات است، آنچنان که دربارهی کلام بشر چنین است یا عین ذات است و ...
- نکتهی دومی که در این تعریف اضافه شده، تکفیر قائلان به خلق قرآن یا غیرقدیم بودن قرآن به قدمت ذات خداوند است. مسئلهای که در دوران عباسیان و خلافت مأمون و معتصم و واثق فتنههای بزرگی را برانگیخت که در تاریخ به «محنت خلق قرآن» معروف شد.
2. تعریف قرآن در قرآن
به نظرم با توجه به آنچه برای قانع کردن خوانندهی محترم نسبت به موجه بودن بحث «تعریف قرآن» گفتیم، ضرورتی به اطناب و تفصیل و ارائهی تعریفهای بیشتر نیست و به روشن کردن انگیزهها و پسزمینههای تعاریف مذکور و امثال آنها نیازی نداریم. هدف ما سئوال و بررسی پس زمینهها و پیشفرضهای معرفتی، مذهبی و ایدئولوژیک اینگونه تعاریف نیست و نمیخواهیم وارد مجادلهای بشویم که به آنها فرصت دفاع ایدئولوژیک از خود بدهد، بلکه میخواهیم در برابر این تعریفها راهی کاملاً متفاوت در پیش گیریم. قصد ما بازخوانی سئوالهای قدیمی ورای تعاریف مذکور و ارائهی طرحی جدید است که از آن فراتر رود. مقصود من از طرح جدید، طرح سیر پیدایش و تکوین خود پدیدهی قرآنی است.
به این منظور کلیهی تعاریف گذشته و نظایر آن را در داخل پرانتز (عدم نفی و مخالفت و نیز عدم اهتمام و توجه به آنها) قرار داده و تعریفی را که خود قرآن از خلال آیاتی نظیر: «وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ وَ إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِینَ»(1) (شعراء: 196-192) و «وَ قُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلاً»(2) (اسراء: 106) و «نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقَانَ»(3) ( آل عمران: 4-3) از خود به دست داده، جانشین آنها میسازیم. از خلال آیات سهگانهی فوق که تعریفی برای قرآن در قرآن به ما عرضه میکنند، خواهیم کوشید پرسشهای مربوط به پیدایش و تکوین آنچه که آن را پدیدهی قرآنی مینامیم، مطرح سازیم.
پینوشتها:
1- مسلماً این (قرآن) از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است! روحالامین آن را نازل کرده است بر قلب (پاک) تو، تا از انذارکنندگان باشی! آن را به زبان عربی آشکار (نازل) کرد! و توصیف آن در کتابهای پیشینیان نیز آمده است!
2- و قرآنی که آیاتش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی و آن را به تدریج نازل کردیم.
3- (همان کسی که) کتاب را به حق بر تو نازل کرد، که با نشانههای کتب پیشین، منطبق است و «تورات» و «انجیل» را پیش از آن برای هدایت مردم فرستاد و (نیز) کتابی نازل کرد که حق را از باطل مشخص میسازد.
عابدالجابری، محمد (1393)، رهیافتی به قرآن کریم در تعریف قرآن، ترجمه محسن آرمین، تهران: نشر نی، چاپ اول