كاربردهای بسط در قرآن
1. وسعت و زیاد كردن رزق
قرآن كریم میفرماید: «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ» (5): هرگاه خداوند روزی را برای بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم میكنند؛ از اینرو به مقداری كه میخواهد نازل میكند؛ او به بندگانش آگاه و بیناست. برخی شأن نزول آیه را درباره اصحاب صفه دانستهاند كه آرزوی ثروتمندی میكردند. از خباب بن اَرَتّ نقل شده است: این آیه درباره ما نازل شد: هنگامی كه ثروتمندی و اموال بنی قریظه و بنی نضیر و بنی قینقاع چشم ما را گرفت و آرزوی ثروت كردیم. (6)علامه طباطبایی پس از نقل این شأن نزول مینویسد: بنابراین آیه مدنی خواهد بود نه مكی؛ ولی مطلب ذكر شده به تطبیق شبیهتر است تا شأن نزول. (7) درباره رابطه وسعت روزی و پیدایش ستمگری و طغیان نوشتهاند طبیعت ثروت غالباً موجب فساد و عیاشی است و در این زمینه قارون برای عبرت گرفتن كافی است، (8) چنان كه خداوند فرموده است: «کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى *أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى» (9): چنین نیست كه شما میپندارید. به یقین انسان طغیان میكند از اینكه خود را بی نیاز ببیند. در روایتی امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «ولو جعلوا كلهم اغنیاء لبغوا»: اگر همه مردم ثروتمند بودند، بغی و فساد همه جا را فرا میگرفت و نظام زندگی اهل زمین از هم میگسست. (10) ممكن است گفته شود اگر ثروتمندی در پی دارندهی بغی و فساد است، چرا برخی از مردم از ثروت برخوردارند. پاسخ این است كه براساس آیه شریفه آنچه در افساد فراگیر نقش دارد، بهرهمندی تمامی انسانها از وسعت روزی و امكانات مادی است و سنت الهی بر این است كه از فساد و ستمگری گسترده و عام جلوگیری كند؛ اما برخوردار بودن عدهای از انسانها از ثروت در جهت شكل گرفتن نظام و سنت آزمایش و امتحان الهی است؛ (11) خداوند متعال میفرماید: «إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَ أَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ... » (12) به یقین ثروتها و فرزندان شما مایه امتحان شمایند. خداوند همچنین می فرماید: «... لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ ... » (13).
از دیگر آیاتی كه ماده بسط در آنها به معنای رزق آمده، این كلام الهی «یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ» است كه در آیات 26 سوره رعد، 82 سوره قصص، 62 سوره عنكبوت و... ذكر شده، چنان كه آیه «... وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ... » (14) بیانگر وسعت علمی و جسمانی طالوت است.
2. گشودن
یكی از كاربردهای قرآنی كلمه بسط، گشودن است كه به هنگام تركیب با كلمه «ید» به معنای گشودن و دراز كردن دست است. خداوند در قصه اصحاب كهف میفرماید: «... وَ کَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ... » (15): سگ آنان دستهای خود را بر دهانه غار گشوده بود [و نگهبانی میكرد]. همچنین مانند دیگر كلام الهی كه میفرماید: «... وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لاَ یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ إِلاَّ کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَ مَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَ مَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلاَّ فِی ضَلاَلٍ». (16) در این آیه حالت مشركانی كه معبودان باطل را میخوانند و حاجت خویش را از او میطلبند، به فردی تشبیه شده است كه كفهای دست خود را به سوی آب میگشاید تا آب به دهانش برسد؛ اما دوری مسافت مانع از رسیدن آب به وی است.معانی كنایی بسط ید
در قرآن كریم بسط ید در معانی كنایی زیر به كار رفته است:الف) بخشش و انفاق
قرآن كریم میفرماید: «وَ قَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ... » (17). میتوان گفت كلمه «یَداهُ مَبْسوطَتان» به قرینه «ینفق» كنایه از انفاق، جود و افاضه الهی است (18) و جهت این مجاز این است كه دست ابزار و سبب انجام دادن بیشتر كارهای انسان، به ویژه پرداخت مال و انفاق است؛ بنابراین نام سبب را بر جود و افاضه كه مسبّب است، قرار دادهاند (19)، چنان كه ماده بسط در آیه «وَ لاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَ لاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ ... » (20) به معنای زیادهروی در انفاق است. در این آیه بخلورزی به فردی تشبیه شده است كه بر گردنش زنجیر باشد و توانایی بر انفاق نداشته باشد كه بیانگر مبالغه در نهی از بخلورزی است. از سویی دیگر، بخشش و انفاق زیاد از حد به فردی همانند شده است كه دستهای خود را كاملاً گشوده به گونهای كه چیزی در دست وی نمانده باشد. (21) به همین سان است آیه دوم سوره ممتحنه كه میفرماید: «إِنْ یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْدَاءً وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ» اگر آنان بر شما مسلط شوند، دشمنانتان خواهند بود و دست و زبانشان را به بدی به سوی شما میگشایند.ب) تعدی و تعرض به جان و مال
بسط ید كه به معنای گشودن دست است، در برخی از كاربردهایش كنایه از تعدی و تعرض به مال و جان است. قرآن كریم در آیه یازدهم سوره مائده میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ». آلوسی و زمخشری ذیل این آیه مینویسند: «بسط الیه یده اذا بطش به»: دست خود را به سوی او گشود یعنی به سوی او حملهور شد. (22) سپس آلوسی در ادامه مینویسد: بسط در اصل مطلق گشودن و دراز كردن است؛ ولی در صورت استعمال آن با كلمه «ید»، كنایه از معنای ذكر شده میباشد و تقدیم جار و مجرر «الیكم» بدین جهت است كه در همان آغاز، به آنان توجه دهد كه این ضرر متوجه آنان بوده است و نعمت رفع خطر دشمنان را قدر بدانند. (23)به دلیل همین مفهوم تعدی و هجوم است كه در مقابل بسط، جمله «فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ» به كار رفته است؛ زیرا جمله مزبور بیانگر بازدارندگی است؛ البته در اینكه چه جمعی قصد هجوم و توطئه داشتند، اقوال گوناگونی وجود دارد؛ برخی آن را ناظر به توطئه بنی نضیر در قتل پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دانستهاند و بعضی دیگر آن را مرتبط با دعثور بن حرث فرمانده بنی ذبیان و محارب دانستهاند كه به هنگام فاصله گرفتن پیامبر از لشگریان خویش، تصمیم به كشتن آن حضرت گرفت. در احتمال دیگر گفته شده مقصود فردی بوده كه از سوی قریش مأموریت یافته بود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ترور كند و در هر سه مورد گفتهاند پیامبر با اعجاز الهی از توطئه آنان نجات یافت؛ (24) ولی از آنجا كه نمیتوان هیچ یك از احتمالات بالا را ثابت كرد و از سویی دیگر آیه شریفه بر هر یك از وقایع بدر، احد، احزاب و غیر آن قابل انطباق است، میتوان گفت مقصود تمامی توطئههایی است كه مشركان علیه پیامبراسلام تدارك دیده بودند. (25)
از مواردی كه «بسط» به معنای تعرض به جان آمده است، كلام الهی در داستان هابیل و قابیل است. زمانی كه قابیل هابیل را تهدید به قتل كرد، هابیل در پاسخ گفت: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ» (26): اگر تو برای كشتن من دست درازا كنی، من هرگز دست به قتل تو نمیگشایم؛ چون از پروردگار جهانیان میترسم. به اعتقاد برخی مفسران مقصود از جمله «ما أنا بِباسِطٍ» عدم دفاع از خود نیست؛ زیرا دفاع از خویش به حكم عقل واجب است، بلكه معنایش این است كه من شروع كننده نخواهم بود؛ نه اینكه در مقابل تو دفاع نخواهم كرد. گفته شده است قابیل هابیل را در حالی كه خواب بود، به وسیله سنگ كشت. (27) در نتیجه معنای آیه چنین است كه اگر تو آغازگر باشی، بدان كه من این گونه نخواهم بود و این نهایت اعلام زشتی ارتكاب قتل و نفرت از آن است.
ج) گرفتن جان با سختی و عذاب
خداوند لحظههای مرگ ستمگران را ترسیم كرده، می فرماید: «... وَ لَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلاَئِکَةُ بَاسِطُوا أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَ کُنْتُمْ عَنْ آیَاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ» (28): و اگر ببینی هنگامی كه ظالمان در شداید مرگ فرو رفتهاند و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان میگویند: جان خود را خارج سازید امروز در برابر دروغهایی كه به خدا بستید و نسبت به آیات او تكبر ورزیدید، مجازات خواركنندهای خواهید دید. درباره اینكه چرا ملائكه دستشان را میگشایند، بین مفسران دو نظر وجود دارد:1. گشودن دستها برای عذاب ظالمان با زدن صورت و پشتهای آنان است. خداوند میفرماید: «وَ لَوْ تَرَى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذِینَ کَفَرُوا الْمَلاَئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ» (29): و اگر ببینی كافران را هنگامی كه فرشتگان جانشان را میگیرند و بر صورت و پشت آنان میزنند و [می گویند] عذاب سوزنده را بچشید. (30)
2. گشودن دستها برای قبض ارواح ستمگران با سختی. مؤلف كشاف مینویسد: جمله «أخْرِجُوا أنْفُسَكُم» حكایت سخن ملائكه است كه خطاب به ظالمان میگویند: جانهای خود را از جسدهای خویش بیرون بیاورید و این تعبیر، بیانگر برخورد شدید و سخت با آنان به هنگام گرفتن جانشان است، همانند طلبكاری مسلط كه طلب خویش را با شدت طلب میكند و میگوید از جای خود تكان نمیخورم مگر آنكه همین الان طلبم را پرداخت كنی. (31)
علامه طباطبایی مینویسد: مقصود از «بسط ید» معنای كنایی آن است كه به تناسب مورد، معنای آن فرق میكند. بسط ید در انسان ثروتمند، بخشش و احسان اوست و بسط ید در پادشاه، اداره امور مملكت بدون مزاحم است و بسط ید برای مأمور خشن نسبت به مجرم، عقوبت و زدن و شكنجه كردن است؛ در نتیجه بسط ید در ملائكه شروع كردن به عذاب ستمگران است و ظاهر سیاق كلام این است كه كار ملائكه همان است كه در جمله «أخْرِجُوا أنْفُسَكُم» آمده است. پس ملائكه آنان را با سخت جان گرفتن عذاب میكنند، بدان سان كه عذاب دردناك الهی را بچشند. (32) شاید بتوان گفت جمله «باسِطُوا أیْدیهِمْ» دربردارنده هر دو معناست و دست گشودن ملائكه كنایه از گرفتن جان با سختی همراه با زدن بر صورت و پشت ستمگران است و گواه آن، آیه پنجاه سوره انفال است كه پیش از این ذكر شد، چنان كه قرطبی به آن توجه كرده است. (33)
گفتنی است بسط در هیئت بساط به معنای گسترانیدن آمده است. قرآن كریم میفرماید: «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ بِسَاطاً * لِتَسْلُکُوا مِنْهَا سُبُلاً فِجَاجاً» (34). بساط - به كسر باء- به معنای هر چیزی است كه گسترانیده میشود. (35) در تفاسیر نیز همین معنا را ذكر كردهاند. شیخ طوسی ذیل آیه بالا مینویسد: خداوند زمین را بساط قرار داده است؛ یعنی زمین گسترانیده شده، به گونهای كه برای شما راه رفتن و استقرار بر آن میسر شده است. (36) زمخشری و بروسوی و طباطبایی نیز می نویسند: معنایش این است كه خداوند زمین را به گونهای گسترانده كه بر سطح آن به راحتی راه میروید و از نقطهای به نقطهای دیگر گام میگذارید، همانند فرشی كه در زیر خود پهن كردهاید. (37)
پینوشتها:
1. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج1، ص9.
2. اسماعیل جوهری، الصحاح، ج3، ص1116.
3. خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب كتاب العین، ج1، ص163.
4. احمد فیومی، المصباح المنیر، ج1و2، ج1، ص48.
5. شورا: 27.
6. محمود زمخشری، الكشاف، ج4، ص223.
7. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج18، ص69.
8. همان، ص56.
9. علق: 7.
10. علی بن ابراهیم قمی؛ تفسیر القمی؛ ج2، ص276.
11. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ص56.
12. تغابن: 15.
13. انعام: 165.
14. بقره: 247.
15. كهف: 18.
16. رعد: 14.
17. مائده: 64.
18. محمود زمخشری، الكشاف، ج1، ص654. محمد فخر رازی، التفسیر الكبیر، ج12، ص41.
19. محمد فخر رازی، التفسیر الكبیر، ج12، ص41.
20. اسراء: 29.
21. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان،، ج5و6، ص634.
22. محمود آلوسی، روح المعانی، ج4، ص124. محمود زمخشری، الكشاف، ج1، ص599.
23. محمود آلوسی، روح المعانی، ج4، ص124.
24. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3و4، ص262.
25. سیدمحمد حسین طباطبایی، المیزان، ج5، ص 238.
26. مائده: 28.
27. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج3، ص 494-495.
28. انعام: 93.
29. انفال: 50.
30. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج5، ص 358-359. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3و4، ص519.
31. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص46.
32. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج7، ص284.
33. محمد قرطبی، الجامع لأحكام القرآن، ج7، ص29.
34. نوح: 19-20.
35. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج1، ص247. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص123.
36. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج10، ص138.
37. محمود زمخشری، الكشاف، ج4، ص618. اسماعیل بروسویی، تفسیر روح البیان، ج10، ص179؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج20، ص33.
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول