براي رسيدن به سطح بهترينها متعهد شويد
-وينس لومباردي
نقطه شروع موفقيت با پاره کردن موانع ذهني که شما را عقب نگه مي دارند رقم مي خورد.رؤياهاي بزرگ در سر پروردن و تعيين هدفهاي بزرگ نقطه شروع فکر کردن، ديدن و احساس کردن است تا به آنچه در زندگي خود مي خواهيد دست پيدا کنيد.
آنچه درباره خود مي انديشيد و احساس مي کنيد تا حدود زياد بستگي به اين دارد که در انجام دادن کارهاي زندگي تان، به ويژه در حيطه هاي کاري، خود را تا چه اندازه موفق ارزيابي مي کنيد.
يکي از قدرتمندترين راههاي تغيير دادن انديشه درباره خود اين است که براي رسيدن به سطح بهترينها متعهد شويد. بايد همين حالا تصميم بگيريد که در صف بهترينها و در جمع 10 درصد اول کساني که در زمينه کاري شما فعاليت مي کنند قرار بگيريد.
بازار، پاداشهاي برتر را به عملکرهاي برتر مي پردازد. بازار به عملکردهاي متوسط پاداشهاي متوسط مي دهد.آنهايي که زير سطح متوسطها قرار مي گيرند،يا بي کارند و يا حقوق اندک دريافت مي کنند.
آن روزهاي خوب گذشته
در تمامي زمينه ها، 20 درصد شرکتهاي موفق 80 درصد سود آن رشته يا صنعت را به جيب مي زنند. 20 درصد فروشندگان برتر 80 درصد فروش را در هر زمينه اي به خود اختصاص مي دهند. وظيفه شما اين است که در شمار اين 20 درصد قرار بگيريد.
درپوش ايمني روي عملکرد
جوهر شخصيت شما سطح عزت نفس شماست. عزت نفس شما نشان مي دهد که تا چه اندازه براي خود ارزش قائل مي شويد، و خود را تا چه اندازه موفق ارزيابي مي کنيد. عزت نفس منبع نيروي شخصيت شماست که ميزان انرژي، اشتياق، انگيزه و الهام شما را مشخص مي سازد. هر چه خودتان را بيشتر دوست بداريد و به خود احترام بيشتري بگذاريد، در هر کاري که بکنيد موفق تر مي شويد.
هر چه بهتر انجام بدهيد
براي رسيدن به حداکثر توانمندي خود بايد از شجاعت و اعتماد به نفس فراوان برخوردار باشيد. موفقيت بزرگ مستلزم آن است که از موضع راحت خارج شويد و بندهاي يأس و درمانگي فراگرفته شده را پاره کنيد.
هر چه عزت نفس شما بيشتر باشد، قدرتمندتر، مثبت تر و مصمم تر مي شويد. هر چه خودتان را بيشتر دوست داشته باشيد، مداومت بيشتري به خرج مي دهيد.
شرط لازم مطلق
خوشبختانه، رسيدن به اوج، ساده تر از آن چيزي است که تصور مي کنيد. بخش عظيمي از مردم هرگز به بهترين شدن فکر نمي کنند. و اگر اين انديشه از ذهن آنها عبور کند، بلافاصله آن را از ذهن خود بيرون مي ريزند تا در رديف اشخاص متوسط قرار بگيرند. اغلب کساني که در اطراف شما هستند ترجيح مي دهند با دوستانشان وقت صرف کنند، به خانه بروند و تلويزيون تماشا کنند. اما شما که مي خواهيد در رديف بهترينها قرار بگيريد خيلي زود متوجه مي شويد که ديگران را پشت سر گذاشته ايد.
حاشيه پيروزي را به وجود آوريد
در واقع، کافي است در زمينه هاي مهم و کليدي تنها 3 درصد از بقيه بهتر باشيد. اين به شما حاشيه امنيتي مي دهد که به صف مقدم هدايت شويد. وقتي کمي جلو زديد، مي توانيد فاصله خود را به تدريج از ديگران بيشتر کنيد. مي توانيد با يادگيري و تمرين مرتب بهتر و باز هم بهتر شويد. با اين خط مشي، سرانجام در جمع 10 در صد و حتي 5 درصد موفقها در رشته کاري خود قرار مي گيريد.
زمينه هاي تعيين کننده
از آن جهت به اين زمينه ها «کليدي»نام داده ايم زيرا اينها مهارتهاي لازم و ضروري براي انجام دادن درست کارها مي باشند.ضعيف ظاهر شدن در هر يک از اينها مانع از آن مي شود که به عملکرد عالي برسيد. ضعيف ترين نتيجه اي که در اين زمينه هاي کليدي به دست آوريد، ميزان موفقيت شما در کل فعاليتتان
مشخص مي سازد.
مهارتهاي کليدي خود را شناسايي کنيد
در مديريت نيز هفت زمينه کليدي وجود دارد که عبارتند از:(1)برنامه ريزي، (2)سازماندهي، (3)انتخاب کارکنان واجد شرايط، (4) تفويض اختيار، (5)نظارت و سرپرستي، (6)اندازه گيري نتايج، و(7)گزارش دهي. اگر به جز يک مورد در تمامي موارد ديگر عالي باشيد، آن يک مورد به تنهايي مانع از آن مي شود که به عنوان يک مدير موفق ظاهر شويد.
در هر زمينه زندگيب هم عوامل مهم و کليدي موفقيت وجود دارند. براي مثال، براي رسيدن به سلامتي مطلوب با چهار مورد رو به رو هستيم: (1)غذاي مناسب، (2)وزن مناسب، (3)ورزش مناسب، (4) استراحت مناسب. تقريباً تمامي مسائل مربوط به سلامتي شما ناشي از نقص و کمبود در يکي از اين چهار مورد است.
براي قرار گرفتن در صف بهترينها بايد حوزه هاي کليدي شغل خود را مشخص سازيد. اينها را دقيقاً مشخص کنيد و بعد ياد داشت نماييد. فهرستي ازکارهايي که بايد انجام دهيد به ترتيب تهيه کنيد تا به نتايجي که انتظار آن از شما مي رود، برسيد ميزان عملکرد خود را در هر يک از اين حوزه هاي کليدي مشخص نماييد.در کدام زمينه قوي هستيد؟ در کدام زمينه ضعيف مي باشيد؟ با خود صادق باشيد.
معيارهاي عملکرد را مشخص نماييد
پس از آنکه مشخص نموديد بايد به چه نتايجي برسيد تا در بهترين سطح خود عمل کنيد، امتيازي از 1 تا 10 در هر حوزه و زمينه براي خود در نظر بگيريد.1 کمترين، و 10 بيشترين امتياز را به شما مي دهد. براي اينکه بتوانيد کارتان را به طرز عالي انجام دهيد امتياز شما در هر حوزه کليدي بايد بالاتر از عدد 7 باشد. اگر در هر زمينه امتياز شما 7 و يا کمتر از آن بود، بايد تصميم بگيريد تا در آن زمينه قوي شويد.
هميشه برنامه خود را از جايي شروع کنيد که بتوانيد بيشترين نتيجه را در سريع ترين شکل خود به دست آوريد. اين يکي از زمينه هاي کليدي است که در آن از همه ضعيف تر هستيد. زمينه با کمترين امتياز را انتخاب کنيد و بر آن شويد که در آن زمينه با بيشترين سرعت ممکن رشد نماييد.
هر قدمي که براي بهتر ظاهر شدن در زمينه هاي کليدي برداريد، نتايج شما را در آن زمينه خاص بهتر مي کند.هر چه کارتان را بهتر انجام دهيد، بيشتر خودتان را دوست مي داريد و به خودتان احترام مي گذاريد. هر چه بيشتر به خودتان احترام بگذاريد، احساس بهتري پيدا مي کنيد.
برنامه ريزي استراتژيک شخصي
در برنامه ريزي استراتژيک شخصي، شما خودتان را يک تشکيلات تجاري در نظر مي گيريد. اين گونه برنامه هاي طولاني تر و مفصل تري براي هدفها و فعاليتهاي همه اجزاي زندگي خود لحاظ مي کنيد.
امروز، در مقايسه از هر زماني بيشتر بايد به آينده خود فکر کنيد.بايد انرژي و تلاش بيشتري به خرج دهيد تا رؤياي آتي خود را به واقعيت در لحظه حال تبديل نماييد. بايد بهتر از هر زماني خودتان را مديريت کنيد. بايد بر هر اتفاقي که برايتان مي افتد کنترل کامل داشته باشيد.
مشارکت حاضران در جلسه
حاضران جلسه نگاهي به من و بعد به خودشان مي اندازند و دوباره متوجه من مي شوند.ديري نمي گذرد که دستها يکي يکي بالا مي روند. همه متوجه مي شوند که در واقع براي خودشان کار مي کنند.
بزرگ ترين اشتباهي که ممکن است بکنيد اين است که فکر کنيد جز خودتان براي شخص ديگري کار کنيد. واقعيت اين است که شما هميشه براي خودتان کار مي کنيد.از همان زمان که اولين شغل زندگي خود را انتخاب مي کنيد
تا زماني که بازنشسته مي شويد. بدون توجه به اينکه چه کسي چک حقوق شما را امضاء مي کند، شما در استخدام خود هستيد. شما رئيس يک شرکت خدمات شخصي هستيد که تنها يک کارمند داريد و آن يک کارمند کسي جز خود شما نيست. در بلند مدت، تحت تأثير کارهايي که مي کنيد يا نمي کنيد، ميزان درآمد خود را مشخص مي سازيد. اگر حقوق بيشتري مي خواهيد، بايد رو به روي نزديک ترين آيينه به خود بايستيد و با رئيستان مذاکره کنيد.
شما درآمد خود را مشخص مي سازيد
اگر از هر بخشي از کارتان راضي نيستيد، به خودتان مربوط است که آن بخش را تغيير بدهيد. بنجامين ديزرائلي مي گفت: «نه شکايت کنيد، و نه توضيح بدهيد.»اگر از بخشي از کارتان خوشتان نمي آيد، وقتتان را براي گله و شکايت کردن از آن هدر ندهيد. به جاي آن، کاري صورت دهيد.
به اين مهم توجه داشته باشيد در هر جايي که قرار داريد، تصميم و رفتار شما سبب شده که در آنجا قرار بگيريد. هر تحولي در زندگي شما بستگي به کارهايي دارد که انجام مي دهيد يا نمي دهيد. شما مسئول هستيد، شما رئيس خودتان هستيد. محدوديتي جز آنچه براي خود در نظر مي گيريد وجود خارجي ندارد.
هدف استراتژي
فکر مي کنند براي شخص ديگري کار مي کنند فاصله مي گيريد. وقتي سررشته امور کارتان را در دست مي گيريد، به برنامه ريزي استراتژيک شخصي توجه مي کنيد. شما براي بلندمدت برنامه ريزي مي کنيد.
وجوه تشابه ميان برنامه ريزي شرکتي و شخصي بسيار زياد است. هدف برنامه ريزي استراتژيک در دنياي تجارت اين است که بيشترين بازدهي را روي سرمايه گذاري به دست آوريد. هدف همه برنامه هاي استراتژيک اين است که منابع و فعاليتهاي شرکت را به گونه اي برنامه ريزي کنند که بازدهي مالي بيشتري به دست دهد.
به زبان ساده، هدف برنامه ريزي استراتژيک اين است که نسبت بازده به نهاده را افزايش دهد. همه اقداماتي که در مديريت صورت مي گيرد براي اين است که پول بيشتري به دست آيد. هدف اين است که ميزان سود دهي سرمايه افزايش پيدا کند.
افزايش بازدهي انرژي
فرض کنيم تصميم گرفته ايد در سه تا پنج سال آينده درآمدتان را دو برابر کنيد.اين هدفي منطقي است که بسياري از اطرافيان شما قبلاً به اين موقعيت رسيده اند. رسيدن به اين هدف آن قدرها دشوار نيست. کافي است که بازدهي خود را نسبت به نهاده تان دو برابر بکنيد. اما براي اينکه برداشت بيشتري بکنيد، بايد نهاده بيشتري بگذاريد و تحويل دهيد.
زمينه برتري شما
اين امتياز رقابتي ميزان رشد، فروش، سود دهي و بقاي شرکت را رقمي مي زند.شرکتهايي که از امتياز رقابتي محروم باشند به زودي از بازار بيرون مي روند و جايشان را به شرکتهاي ديگري مي دهند که از اين امتياز رقابتي برخوردار باشند.
شما هم از اين قاعده مستثني نيستيد. شما به عنوان رئيس شرکت خودتان بايد از امتياز رقابتي برخوردار باشيد. بايد در زمينه اي منحصر به فرد باشيد. بايد در کاري که مي کنيد عالي و بي کم و کاست باشيد.
پيروزي دشوار
اما يکي از روزها فکري به ذهنش خطور کرد که شرايط او را متحول ساخت و سبب شد که تبديل به يک مشاور بزرگ و موفق در امور مالي بشود. او به اين نتيجه رسيد که همه چيز او بستگي به اين دارد که چگونه در صحبت تلفني ظاهر
مي شود. بنابراين تصميم گرفت که در صحبت تلفني به اوج مهارت برسد. شروع به خواندن کتاب در زمينه مکالمات تلفني مؤثر کرد. در دوره هاي آموزشي مختلف شرکت نمود. او به قدري در اين کار قوي شد که مي توانست به 19 مورد ترديد در مشتري که با او حرف مي زد، پي ببرد.
امروزه، اين شخص در ازاي خريد و فروش اوراق بهادار براي مشتريانش سالانه 5 ميليون دلار درآمد دارد. او 99 درصد تماسهاي خود را تلفني انجام مي دهد. او به ندرت با مشتريانش ملاقات مي کند، اما در صحبت تلفني يک استاد بي چون و چراست. شما چه بايد بکنيد؟
يک تمرين
کدام تک مهارت است که اگر آن را به خوبي انجام دهيد، بيشترين تأثير را بر درآمد شما بر جاي مي گذارد؟ اگر عصاي جادو مي داشتيد و در هر يک از بخشهاي کارتان به سطح مهارت بسيار زياد دست مي يافتيد، کدام بخش از کارتان را انتخاب مي کرديد؟ جواب شما هر چه باشد، اين زمينه مهم کاري شماست که بايد در آن زمينه بر مهارتهاي خود بيفزاييد.
شما در صورتي در کارتان موفق مي شويد که کاري را فوق العاده عالي انجام بدهيد.کار شما بايد مورد نياز ديگران باشد و به آن بها بدهند. هر کاري را که ديگران مي توانند به طرز عالي انجام بدهند، شما هم مي توانيد آن را به طرز عالي انجام بدهيد. توجه داشته باشيد، همه کساني که در شماره 10 درصد اول صف مقدم هستند، زماني در 10 درصد صف آخر قرار داشتند.
هر کسي که امروزه عالي عمل مي کند روزي ضعيف عمل مي کرد. بايد ابتدا داخل صف شويد، و بعد آن قدر در اين صف جلو برويد که در رديف 10 درصد اول قرار بگيريد.
امتياز رقابتي خود را مشخص کنيد
سؤال دوم شما بايد اين باشد:«با توجه به روند کار در صنعتي که در آن شاغل هستم، در سه تا پنج سال آينده امتياز رقابتي من چه خواهد بود؟» اگر شرايط به همين شکلي که هستند ادامه پيدا کند، و اگر بتوانيد به سه يا پنج سال آينده حرکت کنيد و به اطراف خود نگاهي بيندازيد، در آن زمان کدام کار است که بايد به نحو احسن انجام شود؟
بسيار از اشخاص در جواب دادن به اين سؤال با مشکل رو به رو هستند. مطمئن نيستند که امروزه از کدام امتياز رقابتي برخوردارند و در نتيجه نمي دانند که امتياز رقابتي آنها در آينده چه خواهد بود. اگر شما در شمار اين اشخاص باشيد، ممکن است خطر بزرگي آينده شغلي شما را تهديد کند.
امتياز رقابتي بالقوه شما
شما به محض اينکه اين سؤال را مطرح مي کنيد، جوابش را مي دانيد. اگر ترديد داريد که به کدام مهارت بيشترين نياز را داريد، از ديگران نظرخواهي کنيد.وقتي جواب اين سؤال را پيدا کرديد، شرايطي فراهم سازيد تا در آن مهارت
به حد مطلوب برسيد.
اخراج کارکنان
همان طور که متوجه هستيد، بسياري از کارکنان در جريان اين تمرين گيج مي شوند.اغلب کارکنان قبلاً درباره کارشان اين گونه فکر نکرده اند.
بعد رئيس شرکت به کارکنان مي گويد هر کدام بايد با ديگران رقابت کنند و به هر کس که بهترين و مفيدترين راهکارها را ارائه دهد براي تصدي آن کار بخصوص انتخاب مي شود.
دقيقاً مشخص کنيد که چه مي کنيد
صلاحيت و توانمندي واقعي شما در کجاست؟ از چه توانمنديهايي برخورداريد که شما را از ديگران متمايز مي سازد؟ در آينده، توانمنديهاي شما چه مي تواند باشد؟ کدام کار را با بيشترين صلاحيت و توانمندي انجام مي دهيد که شايسته حقوقي که دريافت مي کنيد، مي شويد؟ پاسخي که به اين سؤالات مي دهيد براي دستيابي شما به موفقيت ضرورت دارد.
تا چه اندازه خوب هستيد؟
وقتي به اين مرحله برسيد، مي دانيد که يکي از بهترين افراد در حرفه خود هستيد. نسبت به خود احساس عالي پيدا مي کنيد و بر آينده خود مسلط مي گرديد.
کاري را که دوست داريد، انجام بدهيد
در اينجا به يکي از مهم ترين اجزاي تغيير دادن فکر و انديشه برخورد مي کنيم. انسانهاي موفق هميشه کار مورد علاقه شان را انجام مي دهند. کاري را انجام مي دهند که از آن لذت مي برند.حتي اگر کسي به آنها پول ندهد، حاضرند که اين کار را بکنند.از خود بپرسيد: «اگر به آن اندازه پول داشتم که مي توانستم هر کاري را انجام دهم، چه شغلي را براي خود انتخاب مي کردم؟»
اگر برنده يک ميليون دلار بشويد، چه تغييري در زندگي شما به وجود
مي آيد؟ اکثريت مردم اگر يک ميليون دلار به دست آورند، شغل فعلي خود را رها مي کنند. اگر فکر مي کنيد که با برنده شدن يک ميليون دلار دست از کار فعلي تان مي کشيد، بدانيد که در موضع خطر قرار داريد. اين بدان معناست که در حال حاضر زندگي خود را تلف مي کنيد.
ببينيد از چه کاري لذت مي بريد
از جمع کارهاي متعددي که وجود دارد، مي توانيد از بسياري از آنها لذت ببريد. کار شما بايد اين باشد که کار ايده آل خودتان را پيدا کنيد. بايد کاري بکنيد که به شما نشاط و رضايت خاطر فراوان بدهد و از ناحيه آن درآمد خوبي نصيب ببريد.
موفقيت از خود آثاري بر جاي مي گذارد
وقتي درس مي خوانديد، از کدام درس بيشترين لذت را مي برديد؟ در چه درسي نمره بهتري مي گرفتيد؟ شما هميشه در کاري که از آن لذت ببريد موفق تر مي شويد.
يکي از نشانه هاي مناسب بودن کاري که مي کنيد اين است که بخواهيد درباره آن مطالب بيشتري بياموزيد. بخواهيد درباره اش بيشتر بخوانيد و بدانيد. درباره اش حرف بزنيد. و در ضمن، به تحسين کساني بنشينيد که در آن کار موفق شده اند.
به دوران کودکي خود بازگرديد
يکي از شرکت کنندگان در همايشهايم مي گفت که اين اصل در مورد او کاربرد کامل داشته است. وقتي او در فاصله سني 7 تا 14 سالگي به سر مي برد، دوست داشت که مدل هواپيما بسازد. او هر شب تا دير وقت بيدار مي ماند تا مدل هواپيما بسازد. ديري نگذشت که شروع به ساختن هواپيما يا موتورهاي کوچک کرد. وقتي بزرگ تر شد، هواپيماهاي بزرگ تري ساخت که از دور کنترل مي شدند. با اين هواپيماها در مسابقاتي که در سراسر کشور برگزار مي شد شرکت مي کرد.
وقتي دبيرستان را تمام کرد، وارد دانشگاه شد و در زمينه مهندسي فضايي تحصيل کرد. اين شخص در حال حاضر سه شرکت دارد. در يکي از اين شرکتها او هواپيماهاي کوچک را طراحي مي کند، در شرکت ديگرش هواپيما اجاره مي دهد و در شرکت سوم تعميرات هواپيما انجام مي دهد. او مي گفت که ثروتش به چندين ميليون دلار بالغ مي شود و احساس مي کند در زندگي اش حتي يک روز کار نکرده است.او هنوز کاري را که در جواني دوست داشت، انجام مي داد.و تازه او هنوز بيش از 35 سال نداشت.
احساس مهم بودن
ناپلئون هيل زماني گفت که يکي از بزرگ ترين اسرار موفقيت اين است که بدانيد از انجام دادن چه کاري بيشترين لذت را مي بريد و بعد راهي پيدا کنيد که از ناحيه آن کار امرار معاش بکنيد.اغلب اشخاص عکس اين کار را انجام مي دهند. آنها کاري را که فکر مي کنند مجبورند و بايد، انجام مي دهند تا پولي از آن به دست آورند که به کار مورد علاقه شان بپردازند. و اين در حالي است که شما بايد از همان آغاز، کار مورد علاقه تان را انجام بدهيد. اين گونه مرتب در کار بهتر و باز هم بهتر مي شويد.
با واقعيتها رو به رو شويد
کار بعضيها در ارتباط با شغل و مناسباتي که با بقيه دارند اين است که انگار با دنده عقب اتومبيل حرکت مي کنند، بعد به جايي مي خورند و از اتومبيل پياده مي شوند تا بدانند چه کرده اند و چه اتفاقي افتاده است. اين اشخاص هدفهاي روشن و واضح ندارند و بنابراين آنچه را که برايشان اتفاق بيفتد، مي پذيرند. هر کاري را که به آنها پيشنهاد شود، قبول مي کند. آنها به رئيسشان اجازه مي دهند تا درباره مسير شغلي آنها تصميم بگيرد.
ديري نمي گذرد که همه کارشان بر محور کساني قرار مي گيرد که چک حقوق آنها را امضاء مي کنند. اين گونه سالها سپري مي شود و بي آنکه آنها به اين توجه کرده باشند که کودک درونشان چه مي خواهد و قبلاً چه رؤياهايي در سر مي پروراندند.
با خود صادق باشيد
کمپبل در ادامه مطالبش گفت که بسياري از مردم در اين موقعيت به سر مي برند.بسياري از مردم عمري را به انجام دادن کارهايي که ديگران مي خواستند، گذراندند. زيرا هرگز شجاعت آن را نداشته اند که کار مورد علاقه خود را انجام بدهند.
کمپبل اضافه کرد بايد کار مورد علاقه تان را انجام بدهيد. بايد به زندگي خود نگاه کنيد و ببينيد از چه کاري بيشتر لذت مي بريد و همان کار را انجام بدهيد.
آماده فاصله گرفتن باشيد
مي برند.آنها صادقانه استعدادهاي خود را مرور کردند. و اين زندگي آنها را متحول ساخت.
به صحبت ديگران گوش بدهيد
در اين زمان، از يکي از دوستانم پرسيدم به نظر او چه کاري بکنم بهتر است. و او بدون لحظه اي مکث گفت:«اگر درس بدهي و همايش برگزار کني، از هر کاري برايت مناسب تر است.»
اين دقيقاً همان چيزي بود که شخصاً به آن فکر مي کردم. اما برايم مشکل بود همه توانم را صرف انجام دادن کاري بکنم کمه زياد در آن تجربه نداشتم. اما اين تجربه به من نشان داد که دوستان و اطرافيان اغلب مي توانند به شما بگويند که مناسب چه کاري هستيد وحال آنکه خودتان ممکن است اين را ندانيد.
اگر به هيچ وجه نمي دانيد که در چه زمينه اي از استعداد کافي برخورداريد، اين را از کسي که شما را به خوبي مي شناسد سؤال کنيد. کساني که شما را مي شنماسند و به شما علاقه و توجه دارند اغلب به شما مي گويند که براي چه کاري مناسب هستيد.
آرزوي قلبي شما
که از دوران کودکي نظر شما را به خودش جلب کرده است.
شايد تاکنون حرفي درباره آن نزده ايد. شايد در اعماق وجودتان از تغييراتي که بايد در خود ايجاد مي کرديد تا آن کار را انجام دهيد، مي ترسيديد.
اريک باتِرورت، در کتاب نيروي درون خود را کشف کنيد، مي نويسد:«مهم نيست که چه کسي هستيد.مهم اين است که چه کسي مي توانيد بشويد.»
به اين گفته توجه کنيد و بکوشيد به استعدادي که در درون شما وجود دارد دست پيدا کنيد.
خود را آن طور که هستيد، ببينيد
استراتژيک بينديشيد و برنامه بريزيد
خط بکشيد
خطي زير همه فعاليتهاي خود بکشيد.حالا تصور کنيد که دوباره شروع مي کنيد.از خود بپرسيد:«آيا چيزي در زندگي من وجود دارد که اگر علم و اطلاع فعلي خود را مي داشتم، از وارد شدن و دست زدن به آن خود داري مي ورزيدم؟»
اين يکي از مهم ترين سؤالاتي است که ممکن است از خود بپرسيد و به آن جواب بدهيد.اغلب اوقات وقتي با شرکتها مشاوره مي کنم، آنها از من مي پرسند که چگونه مي توانند بر توليد خدمت يا محصول بخصوصي بيفزايند. من از آنها مي پرسم:با داشتن علم و اطلاع امروز، اگر قرار مي شد مي خواستيد از امروز به توليد اين محصول يا خدمت بپردازيد، اين کار را مي کرديد؟
آنها اغلب در جوابم مي گويند با داشتن علم و اطلاع امروزشان هرگز اين کار را نمي کردند. و من به آنها توصيه مي کنم توليد اين محصول يا خدمت را متوقف سازند.
پاهايتان را به سمت آتش بگيريد
آيا رابطه اي در زندگي شما وجود داردـ شخصي يا تجاري ـ که اگر علم و اطلاع امروزتان را داشتيد، به آن روي نمي آورديد؟ اگر جواب مثبت است، به اين فکر کنيد که چگونه مي توانيد از اين رابطه خارج شويد. از خود بپرسيد:«چگونه و به چه سرعتي مي توانم به اين رابطه خاتمه بدهم؟»
به کسب و کار و حرفه خود فکر کنيد.آيا کاري هست که اگر علم و اطلاع امروزتان را داشتيد، به آن نمي پرداختيد؟
و سرانجام، به سرمايه گذاريهايتان فکر کنيد. تنها به سرمايه گذاري توجه نکنيد، بلکه به سرمايه گذاريهاي فرصتي و احساسي خود هم فکر کنيد. آيا چيزي در زندگي شما وجود دارد که به شما تنش مي دهد؟ آيا با توجه به علم و اطلاع
موجودتان، اگر به گذشته باز مي گشتيد، حاضر بوديد آن کار را انجام بدهيد؟ اگر جوابتان مثبت است، از آن هم صرفنظر کنيد.
ارزشمندترين دارايي شما
تجارب زمان
بعضيها زمان خود را در سال با 25,000 دلار معاوضه مي کنند. بعضيها هم همين مدت را با 250,000 دلار معاوضه مي کنند. و اين در حالي است که ممکن است ميزان تحصيلات و علم و اطلاع يکسان داشته باشند. اما يکي از آنها ده برابر ديگري درآمد کسب مي کند.
مي توان پذيرفت کسي که بيشتر درآمد دارد، رفتار و انديشه اي متفاوت از ديگران دارد.به عبارت ديگر، يک نفر «تاجر»بهتري از ديگري است. يک نفر اطلاعات بيشتري دارد و پيوسته اطلاعات خود را به روز مي کند، زودتر کارش را شروع مي کند و ديرتر به کارش پايان مي دهد. ديري نمي گذرد که اين شخص به سرعت از بقيه جلو مي زند. هدف شما هم بايد همين باشد.
زمان شما محدود است
زمان به شکلي مانند پول است. مي توانيد آن را صرف يا سرمايه گذاري کنيد.اگر زمان يا پول را مصرف کنيد، براي هميشه از بين رفته است. ديگر نمي توانيد آن را بازپس بگيريد.اما اگر زمان يا پول خود را عاقلانه سرمايه گذاري کنيد، در آينده به بازدهي بيشتري دست پيدا مي کنيد.
هر کاري را که انجام بدهيد و به صرف زمان احتياج داشته باشد، مبين يک انتخاب است. انتخاب در اين باره که آيا زمان خود را عاقلانه يا غير عاقلانه صرف مي کنيد. اما هر کدام را که انتخاب کنيد، زمان شما براي هميشه از دست رفته است. اگر زمان خود را صرف يک فعاليت کنيد، ديگر به همان اندازه گذشت زمان نداريد که آن را صرف فعاليت ديگر بکنيد.
بايد نسبت به زمان حسادت بورزيد. نبايد زمان خود را صرف کارهاي کم ارزش بکنيد. بايد همه فعاليتهايي را که بيشترين بازدهي را به شما نمي دهند، از برنامه کاري تان حذف نماييد.
اصل پارتو
اما اين 20 درصد فعاليت، دشوارترين و پرچالش ترين بخش فعاليت شما هستند.80 درصد کار که تنها 20 درصد نتايج مطلوب شما را سبب مي شوند اغلب کارهاي ساده و تفريحي هستند. انسانها گرايش به انجام دادن کارهاي ساده تر دارند، هر چند اين کارها لزوماً ارزشمند نيستند. براي اينکه بتوانيد از دقايق سرمايه گذاري و فعاليتهاي خود بيشترين استفاده را ببريد، بايد در برابر اين وسوسه که کارهاي ساده را ابتدا انجام بدهيد خودداري بورزيد.
براي خود بازاريابي استراتژيک داشته باشيد
تخصص در حرفه خود
يک تجارت و فعاليت اقتصادي اگر روي يک جنبه تخصصي دقيق شود، به موفقيتهاي شايان ذکر بيشتري مي رسيد. يک فروشنده موفق هم روي فروش محصول خاصي دقيق مي شود. هر انسان موفقي اگر در زمينه هاي تخصصي و منحصر به فردتر کار کند، موفق تر مي شود.
اما امروز زمينه تخصصي شما کدام است؟ در آينده مي خواهيد در چه زمينه اي دقيق شويد؟ اگر بخواهيد به رئيس حيطه فعاليت خود برسيد، چه بايد بکنيد؟
خود را از ديگران مجزا کنيد
تفاوت گذاري بدين معناست که خودتان را از ساير رقبا جدا مي کنيد و رفتار متفاوتي را به نمايش مي گذاريد. اين گونه است که مي توانيد در مقايسه با رقبا به امتياز و برتري برسيد.
سؤال مهم و کليدي
بسياري از فروشندگان و حتي صاحبان کالاها درباره جوابي که به اين سؤال مي دهند مطمئن نيستند. اما اگر مي خواهيد بيشتر فروش کنيد، بايد دقيقاً بدانيد محصولي که مي فروشيد از چه لحاظ از ساير محصولات موجود در بازار بهتر است.
در زمينه برنامه ريزي استراتژيک شخصي هم بايد اين سؤال را از خودتان بکنيد.شما از کدام مهارت منحصر به فرد برخورداريد که مي توانيد موفق تر از ديگران ظاهر شويد؟ داشتن چه مهارتي براي شما مهم است تا به کمک آن بتوانيد مقدم بر ديگران قرار بگيريد؟
مشتريان آرماني خود را شناسايي کنيد
در جريان بخش بندي، بايد مشتريان ايده آل و آرماني خود را شناسايي کنيد. اينها چه کساني هستند؟ کجا هستند؟ چه وجه مشترکي دارند؟ چه سن و سالي دارند؟ درآمد و سطح تحصيلات آنها چقدر است؟ از چه سمت و تجاربي برخوردارند؟ و غيره.امروزه، بيشترين بازاريابي براساس بخش بندي و حتي بخش بنديهاي فرعي انجام مي پذيرد.بايد بدانيد که مشتريان ايده آل شما چه کساني هستند.
انرژي خود را متمرکز سازيد
موفقيت در برابر شکست
شما به عنوان رئيس شرکت خود که مي خواهيد براي خودتان برنامه ريزي استراتژيک شخصي بکنيد، هدفتان بايد اين باشد که خدمات شخصي خود را در بيشترين حد ممکن آن به فروش برسانيد. لازمه اين کار تخصص پيدا کردن، تفاوت گذاري، بخش بندي و تمرکز است. شما به عنوان رئيس زندگي و حرفه
خود بايد در انجام دادن يک يا دو کار به بيشترين سطح موفقيت برسيد و بعد سعي کنيد در اين يکي دو زمينه مرتب بهتر شويد.
شما فوق العاده هستيد
کسي نيست که از ترکيب تجارت، نقطه نظرها، انديشه ها، احساسات، تحصيلات و تصورات مانند شما برخوردار باشد. شما در وجود خود از چنان توانمندي اي برخورداريد که مي توانيد به همه خواسته هاي خود برسيد. شما مانند تخته سنگ مرمر ميکل آنژ هستيد.شما چونان يک شاهکار کم نظير هستيد که بايد ظاهر شويد.
موفقيت عظيم زماني نصيب شما مي شود که بتوانيد توانمنديهاي خود را شناسايي کنيد و بعد روي اين توانمنديهاي مادرزادي متمرکز گرديد.به اين مي ماند که شما براي موفقيت در زمينه هاي خاصي برنامه ريزي شده ايد واگر بدانيد که براي چه کاري طراحي شده ايد، مي توانيد در مدت چند سال به اندازه سايرين در تمام مدت عمرشان به موفقيت برسيد.
چيزي را به شانس واگذار نکنيد
از آنجايي که مي دانيد بقيه عمرتان را قرار است روي کاري صرف کنيد، از قبل تصميم بگيريد روي کاري که عاشقانه آن را دوست داريد متمرکز شويد. مي توانيد از توانمنديهاي بالقوه خود استفاده کنيد. به آنچه مي خواهيد، برسيد.
بايد براي زندگي خود معيارهاي سطح بالا در نظر بگيريد. درباره حرفه تان مثبت بينديشيد، و به آينده خود مثبت نگاه کنيد. شما اين را مي دانيد هر کاري را که ديگران به خوبي انجام بدهند، شما هم مي توانيد آن را به همان خوبي انجام بدهيد.وقتي به اين نتيجه رسيديد که چه مي خواهيد، با تمام وجود براي تحقق بخشيدن به آن بکوشيد. در نتيجه شما موجود متوقف نشدني مي گرديد.
تمرينات عملي
02 اگر بتوانيد در کاري به بيشترين توانمندي دست پيدا کنيد، اين کدام کار است؟ اين کار را هدف خود قرار دهيد و براي رسيدن به بيشترين توانمندي در اين زمينه تلاش کنيد.
03 حوزه هاي کليدي در کار شما کدام هستند؟ براساس مقياس 1 تا 10، شما در هر يک از اين زمينه ها در کجا قرار داريد؟
04 کدام مهارت است که اگر آن را به دست آوريد، بيشترين تأثير را بر زندگي شما مي گذارد؟
05 در چه زمينه اي در سطح بهترين هستيد؟ بهترين اقدامي که در کارتان مي توانيد بکنيد کدام است؟
06 اگر بتوانيد در تمام مدت روز يک کار واحد انجام بدهيد، کدام کار است که بيشترين فايده را به شما و شرکت شما مي رساند؟
07 آرزوي قلبي خود را شناسايي کنيدـ همان کاري را که براي انجام دادن آن، متولد شده ايد. اگر بتوانيد در زندگي خود يک کار عظيم انجام بدهيد، آن کدام کار خواهد بود؟
منبع:کتاب فکرتان را عوض کنيد تا زندگيتان تغيير کند
/خ