براي رسيدن به سطح بهترينها متعهد شويد

نقطه شروع موفقيت با پاره کردن موانع ذهني که شما را عقب نگه مي دارند رقم مي خورد.رؤياهاي بزرگ در سر پروردن و تعيين هدفهاي بزرگ نقطه شروع فکر کردن، ديدن و احساس کردن است تا به آنچه در زندگي خود مي خواهيد...
چهارشنبه، 14 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
براي رسيدن به سطح بهترينها متعهد شويد
براي رسيدن به سطح بهترينها متعهد شويد
براي رسيدن به سطح بهترينها متعهد شويد

نويسنده:برايان تريسي
کيفيت زندگي يک شخص را عمق تعهد او براي قرار گرفتن در سطح بهترينها در هر زمينه مشخص مي سازد.
-وينس لومباردي
نقطه شروع موفقيت با پاره کردن موانع ذهني که شما را عقب نگه مي دارند رقم مي خورد.رؤياهاي بزرگ در سر پروردن و تعيين هدفهاي بزرگ نقطه شروع فکر کردن، ديدن و احساس کردن است تا به آنچه در زندگي خود مي خواهيد دست پيدا کنيد.
آنچه درباره خود مي انديشيد و احساس مي کنيد تا حدود زياد بستگي به اين دارد که در انجام دادن کارهاي زندگي تان، به ويژه در حيطه هاي کاري، خود را تا چه اندازه موفق ارزيابي مي کنيد.
يکي از قدرتمندترين راههاي تغيير دادن انديشه درباره خود اين است که براي رسيدن به سطح بهترينها متعهد شويد. بايد همين حالا تصميم بگيريد که در صف بهترينها و در جمع 10 درصد اول کساني که در زمينه کاري شما فعاليت مي کنند قرار بگيريد.
بازار، پاداشهاي برتر را به عملکرهاي برتر مي پردازد. بازار به عملکردهاي متوسط پاداشهاي متوسط مي دهد.آنهايي که زير سطح متوسطها قرار مي گيرند،يا بي کارند و يا حقوق اندک دريافت مي کنند.

آن روزهاي خوب گذشته

زماني بود که براي قرار گرفتن در رأس زمينه کاري خود بايد عالي و بي کم و کاست مي بوديد. اما امروزه، حتي براي ورود به بازار، بايد عالي و بي کم و کاست باشيد. بعد از ورود به بازار هم بايد مرتب بهتر و باز هم بهتر بشويد. بايد روز به روز، هفته به هفته و ماه به ماه بهتر شويد تا در کوران رقابت باقي بمانيد.
در تمامي زمينه ها، 20 درصد شرکتهاي موفق 80 درصد سود آن رشته يا صنعت را به جيب مي زنند. 20 درصد فروشندگان برتر 80 درصد فروش را در هر زمينه اي به خود اختصاص مي دهند. وظيفه شما اين است که در شمار اين 20 درصد قرار بگيريد.

درپوش ايمني روي عملکرد

شايد مهم ترين کيفيت مردان و زنان موفق اميد و آرزو و بلندپروازي است. موفقها طوري درباره خود فکر مي کنند که گويي در زمينه هاي کاري خود در سطح عالي و بهترين هستند. اين اشخاص هدفهاي عالي براي خود در نظر مي گيرند. آنها مي خواهند از هر سطحي که ديگران در آن موفق شده اند، موفق تر ظاهر گردند. شما هم بايد همين کار را بکنيد.
جوهر شخصيت شما سطح عزت نفس شماست. عزت نفس شما نشان مي دهد که تا چه اندازه براي خود ارزش قائل مي شويد، و خود را تا چه اندازه موفق ارزيابي مي کنيد. عزت نفس منبع نيروي شخصيت شماست که ميزان انرژي، اشتياق، انگيزه و الهام شما را مشخص مي سازد. هر چه خودتان را بيشتر دوست بداريد و به خود احترام بيشتري بگذاريد، در هر کاري که بکنيد موفق تر مي شويد.

هر چه بهتر انجام بدهيد

عزت نفس و اثربخشي شخصي دو روي يک سکه شخصيت هستند. تنها زماني مي توانيد به خود احترام عميق بگذاريد که از صميم قلب خود بدانيد در کاري که مي کنيد خوب هستيد. احساس توانمندي شخصي براي شخصيت سالم انسان ضرورت کامل دارد.
براي رسيدن به حداکثر توانمندي خود بايد از شجاعت و اعتماد به نفس فراوان برخوردار باشيد. موفقيت بزرگ مستلزم آن است که از موضع راحت خارج شويد و بندهاي يأس و درمانگي فراگرفته شده را پاره کنيد.
هر چه عزت نفس شما بيشتر باشد، قدرتمندتر، مثبت تر و مصمم تر مي شويد. هر چه خودتان را بيشتر دوست داشته باشيد، مداومت بيشتري به خرج مي دهيد.

شرط لازم مطلق

واقعيت اين است که نمي توانيد به واقع شاد يا موفق باشيد، مگر آنکه از صميم قلب بدانيد در کاري که مي کنيد خوب و قوي هستيد. به همين دليل است که بايد مصمم شويد که بر هر مانعي غلبه کنيد، بهاي بيشتري بپردازيد و به نقاط دور دست برويد تا آنچه را که براي موفقيت احتياج داريد، به دست آوريد.
خوشبختانه، رسيدن به اوج، ساده تر از آن چيزي است که تصور مي کنيد. بخش عظيمي از مردم هرگز به بهترين شدن فکر نمي کنند. و اگر اين انديشه از ذهن آنها عبور کند، بلافاصله آن را از ذهن خود بيرون مي ريزند تا در رديف اشخاص متوسط قرار بگيرند. اغلب کساني که در اطراف شما هستند ترجيح مي دهند با دوستانشان وقت صرف کنند، به خانه بروند و تلويزيون تماشا کنند. اما شما که مي خواهيد در رديف بهترينها قرار بگيريد خيلي زود متوجه مي شويد که ديگران را پشت سر گذاشته ايد.

حاشيه پيروزي را به وجود آوريد

يکي از مهم ترين اصول موفقيت مفهوم «حاشيه پيروزي» است. اين مفهوم موفقيت و شکست را توضيح مي دهد و حقانيت آن بارها و بارها به اثبات رسيده است. اين اصل مي گويد: تفاوتهاي کوچک در توانمندي مي تواند تفاوت عظيمي در نتايج ايجاد کند. به نظر مي رسد که اشخاص برتر در هر زمينه اي تنها کمي از بقيه بهتر هستند. اما همين اندکي بهتر بودن نتايج را به شدت تغيير مي دهد.
در واقع، کافي است در زمينه هاي مهم و کليدي تنها 3 درصد از بقيه بهتر باشيد. اين به شما حاشيه امنيتي مي دهد که به صف مقدم هدايت شويد. وقتي کمي جلو زديد، مي توانيد فاصله خود را به تدريج از ديگران بيشتر کنيد. مي توانيد با يادگيري و تمرين مرتب بهتر و باز هم بهتر شويد. با اين خط مشي، سرانجام در جمع 10 در صد و حتي 5 درصد موفقها در رشته کاري خود قرار مي گيريد.

زمينه هاي تعيين کننده

براي اينکه موفق شويد بايد در يک يا چند مورد از کارتان حداقل مهارت را داشته باشيد. زمينه هاي تعيين کننده آنهايي هستند که براي رسيدن به موفقيت بايد در آن قوي باشيد. وظيفه شما اين است که اين زمينه هاي تعيين کننده را شناسايي کنيد و بعد برنامه اي بريزيد تا در هر يک از آنها توانمنديهاي لازم را به دست آوريد.
از آن جهت به اين زمينه ها «کليدي»نام داده ايم زيرا اينها مهارتهاي لازم و ضروري براي انجام دادن درست کارها مي باشند.ضعيف ظاهر شدن در هر يک از اينها مانع از آن مي شود که به عملکرد عالي برسيد. ضعيف ترين نتيجه اي که در اين زمينه هاي کليدي به دست آوريد، ميزان موفقيت شما در کل فعاليتتان
مشخص مي سازد.

مهارتهاي کليدي خود را شناسايي کنيد

هر کار يا نتيجه مطلوب را مي توان با توجه به مهارتهاي کليدي لازم براي تحقق آن کار شناسايي نمود. براي مثال، در زمينه فروش به هفت زمينه کليدي مي رسيم. ضعف داشتن در هر يک از اين موارد مي تواند مانع از آن گردد که به نتايج مطلوب برسيد. اين هفت زمينه کليدي عبارتند از: (1) مشتري يابي، (2)ايجاد اعتماد وارتباط مؤثر، (3)شناسايي مسئله يا نياز مشتري، (4)ارائه محصول يا خدمت خود به عنوان راه حل قطعي برطرف کننده نياز مشتري، (5)پاسخ دادن به اعتراضات و نگرانيها، (6)رسيدن به توافق، (7)فروش مجدد و معرفي ساير خريداران بالقوه از سوي مشتري. اگر در هر زمينه اي ضعيف عمل کنيد، عملکرد شما در آن زمينه بخصوص درآمدتان را مشخص مي سازد.
در مديريت نيز هفت زمينه کليدي وجود دارد که عبارتند از:(1)برنامه ريزي، (2)سازماندهي، (3)انتخاب کارکنان واجد شرايط، (4) تفويض اختيار، (5)نظارت و سرپرستي، (6)اندازه گيري نتايج، و(7)گزارش دهي. اگر به جز يک مورد در تمامي موارد ديگر عالي باشيد، آن يک مورد به تنهايي مانع از آن مي شود که به عنوان يک مدير موفق ظاهر شويد.
در هر زمينه زندگيب هم عوامل مهم و کليدي موفقيت وجود دارند. براي مثال، براي رسيدن به سلامتي مطلوب با چهار مورد رو به رو هستيم: (1)غذاي مناسب، (2)وزن مناسب، (3)ورزش مناسب، (4) استراحت مناسب. تقريباً تمامي مسائل مربوط به سلامتي شما ناشي از نقص و کمبود در يکي از اين چهار مورد است.
براي قرار گرفتن در صف بهترينها بايد حوزه هاي کليدي شغل خود را مشخص سازيد. اينها را دقيقاً مشخص کنيد و بعد ياد داشت نماييد. فهرستي ازکارهايي که بايد انجام دهيد به ترتيب تهيه کنيد تا به نتايجي که انتظار آن از شما مي رود، برسيد ميزان عملکرد خود را در هر يک از اين حوزه هاي کليدي مشخص نماييد.در کدام زمينه قوي هستيد؟ در کدام زمينه ضعيف مي باشيد؟ با خود صادق باشيد.

معيارهاي عملکرد را مشخص نماييد

اگر مي خواهيد از وزن خود بکاهيد، اولين کارتان بايد اين باشد که خودتان را وزن کنيد. اگر بخواهيد در هر زمينه اي بهبود حاصل کنيد، ابتدا بايد ببينيد که در آن زمينه تا چه اندازه خوب هستيد. و بعد، از آن نقطه براي قرارگرفتن در شرايط بهتر تلاش کنيد.
پس از آنکه مشخص نموديد بايد به چه نتايجي برسيد تا در بهترين سطح خود عمل کنيد، امتيازي از 1 تا 10 در هر حوزه و زمينه براي خود در نظر بگيريد.1 کمترين، و 10 بيشترين امتياز را به شما مي دهد. براي اينکه بتوانيد کارتان را به طرز عالي انجام دهيد امتياز شما در هر حوزه کليدي بايد بالاتر از عدد 7 باشد. اگر در هر زمينه امتياز شما 7 و يا کمتر از آن بود، بايد تصميم بگيريد تا در آن زمينه قوي شويد.
هميشه برنامه خود را از جايي شروع کنيد که بتوانيد بيشترين نتيجه را در سريع ترين شکل خود به دست آوريد. اين يکي از زمينه هاي کليدي است که در آن از همه ضعيف تر هستيد. زمينه با کمترين امتياز را انتخاب کنيد و بر آن شويد که در آن زمينه با بيشترين سرعت ممکن رشد نماييد.
هر قدمي که براي بهتر ظاهر شدن در زمينه هاي کليدي برداريد، نتايج شما را در آن زمينه خاص بهتر مي کند.هر چه کارتان را بهتر انجام دهيد، بيشتر خودتان را دوست مي داريد و به خودتان احترام مي گذاريد. هر چه بيشتر به خودتان احترام بگذاريد، احساس بهتري پيدا مي کنيد.

برنامه ريزي استراتژيک شخصي

در دنياي تجارت قرن بيستم، همه قبول داشتند که شرکتها احتياج به برنامه ريزي استراتژيک دارند.اما اشخاص به طور انفرادي تشويق مي شدند تا هدفهاي شخصي براي خود انتخاب کنند. اما در قرن بيست و يکم، شرايط متفاوت است.امروزه، هر فرد درست مانند يک شرکت بايد برنامه ريزي استراتژيک شخصي داشته باشد.
در برنامه ريزي استراتژيک شخصي، شما خودتان را يک تشکيلات تجاري در نظر مي گيريد. اين گونه برنامه هاي طولاني تر و مفصل تري براي هدفها و فعاليتهاي همه اجزاي زندگي خود لحاظ مي کنيد.
امروز، در مقايسه از هر زماني بيشتر بايد به آينده خود فکر کنيد.بايد انرژي و تلاش بيشتري به خرج دهيد تا رؤياي آتي خود را به واقعيت در لحظه حال تبديل نماييد. بايد بهتر از هر زماني خودتان را مديريت کنيد. بايد بر هر اتفاقي که برايتان مي افتد کنترل کامل داشته باشيد.

مشارکت حاضران در جلسه

گاه از حاضران در جلسه مي پرسم:«چند نفر از شما براي خودتان کار مي کنيد؟»معمولاً 10 تا 15 درصد جمعيت دستشان را بلند مي کنند. بعد لحظه اي مکث مي کنم و مي پرسم»«چند نفر از شما به واقع در استخدام خود هستيد؟»و بعد منتظر مي مانم.
حاضران جلسه نگاهي به من و بعد به خودشان مي اندازند و دوباره متوجه من مي شوند.ديري نمي گذرد که دستها يکي يکي بالا مي روند. همه متوجه مي شوند که در واقع براي خودشان کار مي کنند.
بزرگ ترين اشتباهي که ممکن است بکنيد اين است که فکر کنيد جز خودتان براي شخص ديگري کار کنيد. واقعيت اين است که شما هميشه براي خودتان کار مي کنيد.از همان زمان که اولين شغل زندگي خود را انتخاب مي کنيد
تا زماني که بازنشسته مي شويد. بدون توجه به اينکه چه کسي چک حقوق شما را امضاء مي کند، شما در استخدام خود هستيد. شما رئيس يک شرکت خدمات شخصي هستيد که تنها يک کارمند داريد و آن يک کارمند کسي جز خود شما نيست. در بلند مدت، تحت تأثير کارهايي که مي کنيد يا نمي کنيد، ميزان درآمد خود را مشخص مي سازيد. اگر حقوق بيشتري مي خواهيد، بايد رو به روي نزديک ترين آيينه به خود بايستيد و با رئيستان مذاکره کنيد.

شما درآمد خود را مشخص مي سازيد

اشخاص اغلب در اين باره با من بحث مي کنند. مي گويند ساختار پرداخت دستمزد در حرفه يا صنعت آنها را عواملي تعيين مي کنند که آنها هيچ کنترلي بر آن ندارند. اما بعد به آنها مي گويم اين خوشان هستند که تصميم مي گيرند در آن حرفه يا صنعت کار کنند. آنها هستند که تصميم مي گيرند مي خواهند در آن حرفه باقي بمانند.آنها مسئول هستند.آنها در فهرست حقوق خودشان هستند.
اگر از هر بخشي از کارتان راضي نيستيد، به خودتان مربوط است که آن بخش را تغيير بدهيد. بنجامين ديزرائلي مي گفت: «نه شکايت کنيد، و نه توضيح بدهيد.»اگر از بخشي از کارتان خوشتان نمي آيد، وقتتان را براي گله و شکايت کردن از آن هدر ندهيد. به جاي آن، کاري صورت دهيد.
به اين مهم توجه داشته باشيد در هر جايي که قرار داريد، تصميم و رفتار شما سبب شده که در آنجا قرار بگيريد. هر تحولي در زندگي شما بستگي به کارهايي دارد که انجام مي دهيد يا نمي دهيد. شما مسئول هستيد، شما رئيس خودتان هستيد. محدوديتي جز آنچه براي خود در نظر مي گيريد وجود خارجي ندارد.

هدف استراتژي

وقتي خود را شرکت خدماتي شخصي در نظر مي گيريد، از تمامي کساني که
فکر مي کنند براي شخص ديگري کار مي کنند فاصله مي گيريد. وقتي سررشته امور کارتان را در دست مي گيريد، به برنامه ريزي استراتژيک شخصي توجه مي کنيد. شما براي بلندمدت برنامه ريزي مي کنيد.
وجوه تشابه ميان برنامه ريزي شرکتي و شخصي بسيار زياد است. هدف برنامه ريزي استراتژيک در دنياي تجارت اين است که بيشترين بازدهي را روي سرمايه گذاري به دست آوريد. هدف همه برنامه هاي استراتژيک اين است که منابع و فعاليتهاي شرکت را به گونه اي برنامه ريزي کنند که بازدهي مالي بيشتري به دست دهد.
به زبان ساده، هدف برنامه ريزي استراتژيک اين است که نسبت بازده به نهاده را افزايش دهد. همه اقداماتي که در مديريت صورت مي گيرد براي اين است که پول بيشتري به دست آيد. هدف اين است که ميزان سود دهي سرمايه افزايش پيدا کند.

افزايش بازدهي انرژي

اگر بازدهي سرمايه مالي را بازدهي سهام در نظر بگيريم، بازدهي سهام شخصي شما همان بازدهي انرژي است. برنامه ريزي استراتژيک شخصي به سازماندهي و سازماندهي دوباره زندگي تان توجه دارد. بايد در فعاليتهاي خود به گونه اي تجديد نظر کنيد تا کيفيت و کميت پاداشي که از سرمايه گذاري ساعتها و روزهاي زندگي خود به دست مي آوريد افزايش يابد.
فرض کنيم تصميم گرفته ايد در سه تا پنج سال آينده درآمدتان را دو برابر کنيد.اين هدفي منطقي است که بسياري از اطرافيان شما قبلاً به اين موقعيت رسيده اند. رسيدن به اين هدف آن قدرها دشوار نيست. کافي است که بازدهي خود را نسبت به نهاده تان دو برابر بکنيد. اما براي اينکه برداشت بيشتري بکنيد، بايد نهاده بيشتري بگذاريد و تحويل دهيد.

زمينه برتري شما

عامل مهم تعيين کننده موفقيت يا شکست هر شرکت تجاري چيست؟ اين عامل تعيين کننده امتياز رقابتي، يا «زمينه برتري» است. هر شرکت تنها در صورتي در بازار دوام مي آورد و سود مي کند که در زمينه اي بهتر از رقباي خود مي تواند نيازهاي مشتريان را برطرف سازد. تا روزي که بتواند در زمينه هايي بهتر از ساير شرکتها ظاهر شود، در بازار باقي مي ماند.
اين امتياز رقابتي ميزان رشد، فروش، سود دهي و بقاي شرکت را رقمي مي زند.شرکتهايي که از امتياز رقابتي محروم باشند به زودي از بازار بيرون مي روند و جايشان را به شرکتهاي ديگري مي دهند که از اين امتياز رقابتي برخوردار باشند.
شما هم از اين قاعده مستثني نيستيد. شما به عنوان رئيس شرکت خودتان بايد از امتياز رقابتي برخوردار باشيد. بايد در زمينه اي منحصر به فرد باشيد. بايد در کاري که مي کنيد عالي و بي کم و کاست باشيد.

پيروزي دشوار

چند سال قبل، يکي از دوستان من در يک مؤسسه مالي سهام و اوراق بهادار شروع به کار کرد. برنامه استخدام و به دنبال آن آموزش بسيار فني بود. آموزش فروش هم در عمل وجود نداشت.وقتي سرانجام مدرک صلاحيت کار در زمينه اوراق بهادار را گرفت، به او دفترچه راهنماي تلفن دادند و گفتند که به «شکار دلار»بود. او بايد به هر که دستش مي رسيد زنگ مي زد و محصولش را ارائه مي نمود.ديري نگذشت که او به اين نتيجه رسيد اين دشوارترين شکل فروش کردن است.
اما يکي از روزها فکري به ذهنش خطور کرد که شرايط او را متحول ساخت و سبب شد که تبديل به يک مشاور بزرگ و موفق در امور مالي بشود. او به اين نتيجه رسيد که همه چيز او بستگي به اين دارد که چگونه در صحبت تلفني ظاهر
مي شود. بنابراين تصميم گرفت که در صحبت تلفني به اوج مهارت برسد. شروع به خواندن کتاب در زمينه مکالمات تلفني مؤثر کرد. در دوره هاي آموزشي مختلف شرکت نمود. او به قدري در اين کار قوي شد که مي توانست به 19 مورد ترديد در مشتري که با او حرف مي زد، پي ببرد.
امروزه، اين شخص در ازاي خريد و فروش اوراق بهادار براي مشتريانش سالانه 5 ميليون دلار درآمد دارد. او 99 درصد تماسهاي خود را تلفني انجام مي دهد. او به ندرت با مشتريانش ملاقات مي کند، اما در صحبت تلفني يک استاد بي چون و چراست. شما چه بايد بکنيد؟

يک تمرين

در اينجا به تمريني اشاره مي کنم: اين جمله را تکميل کنيد:«اگر بتوانم.......به خوبي انجام بدهم، مي توانم همه مبلغ مورد انتظارم را به دست آورم.»کار شما اين است که محل خالي را پر کنيد.
کدام تک مهارت است که اگر آن را به خوبي انجام دهيد، بيشترين تأثير را بر درآمد شما بر جاي مي گذارد؟ اگر عصاي جادو مي داشتيد و در هر يک از بخشهاي کارتان به سطح مهارت بسيار زياد دست مي يافتيد، کدام بخش از کارتان را انتخاب مي کرديد؟ جواب شما هر چه باشد، اين زمينه مهم کاري شماست که بايد در آن زمينه بر مهارتهاي خود بيفزاييد.
شما در صورتي در کارتان موفق مي شويد که کاري را فوق العاده عالي انجام بدهيد.کار شما بايد مورد نياز ديگران باشد و به آن بها بدهند. هر کاري را که ديگران مي توانند به طرز عالي انجام بدهند، شما هم مي توانيد آن را به طرز عالي انجام بدهيد. توجه داشته باشيد، همه کساني که در شماره 10 درصد اول صف مقدم هستند، زماني در 10 درصد صف آخر قرار داشتند.
هر کسي که امروزه عالي عمل مي کند روزي ضعيف عمل مي کرد. بايد ابتدا داخل صف شويد، و بعد آن قدر در اين صف جلو برويد که در رديف 10 درصد اول قرار بگيريد.

امتياز رقابتي خود را مشخص کنيد

يکي از اولين سؤالاتي که مي توانيد از خود بپرسيد اين است:«امتياز رقابتي من کدام است؟»من در کدام کار در حد عالي قرار دارم؟ کدام کاراست که آن را بهتر از هر شخص ديگري انجام مي دهيد؟ در کدام زمينه عالي هستيد؟
سؤال دوم شما بايد اين باشد:«با توجه به روند کار در صنعتي که در آن شاغل هستم، در سه تا پنج سال آينده امتياز رقابتي من چه خواهد بود؟» اگر شرايط به همين شکلي که هستند ادامه پيدا کند، و اگر بتوانيد به سه يا پنج سال آينده حرکت کنيد و به اطراف خود نگاهي بيندازيد، در آن زمان کدام کار است که بايد به نحو احسن انجام شود؟
بسيار از اشخاص در جواب دادن به اين سؤال با مشکل رو به رو هستند. مطمئن نيستند که امروزه از کدام امتياز رقابتي برخوردارند و در نتيجه نمي دانند که امتياز رقابتي آنها در آينده چه خواهد بود. اگر شما در شمار اين اشخاص باشيد، ممکن است خطر بزرگي آينده شغلي شما را تهديد کند.

امتياز رقابتي بالقوه شما

در اينجا به سؤال بعدي مي رسيم:«امتياز رقابتي شما چه بايد باشد؟» اگر بتوانيد در يک زمينه کاملاً برجسته باشيد، آن زمينه چه مي تواند باشد؟ اگر مطمئن نيستيد، اين را از رئيس يا همکارانتان سؤال کنيد. از آنها بپرسيد: «اگر قرار باشد در يک مهارت به سطح واقعاً عالي برسم، کدام مهارت است که مي تواند روي نتايج کار من بيشترين تأثير را بر جاي بگذارد؟»
شما به محض اينکه اين سؤال را مطرح مي کنيد، جوابش را مي دانيد. اگر ترديد داريد که به کدام مهارت بيشترين نياز را داريد، از ديگران نظرخواهي کنيد.وقتي جواب اين سؤال را پيدا کرديد، شرايطي فراهم سازيد تا در آن مهارت
به حد مطلوب برسيد.

اخراج کارکنان

بعضي از شرکتها به عنوان يک تمرين همه کارکنان خود را جمع مي کنند و به يک باره حکم اخراج همه را صادر مي کنند. بعد در اقدامي به منظور استخدام مجدد آنها، از هر کدام مي پرسند براي شرکت چه مي خواهند بکنند، چگونه مي خواهند اين کار را انجام بدهند، در ازاي کارشان چه مبلغي مي خواهند و شرکت در ازاي کار آنها چه مبلغي بر درآمدها خود مي افزايد.
همان طور که متوجه هستيد، بسياري از کارکنان در جريان اين تمرين گيج مي شوند.اغلب کارکنان قبلاً درباره کارشان اين گونه فکر نکرده اند.
بعد رئيس شرکت به کارکنان مي گويد هر کدام بايد با ديگران رقابت کنند و به هر کس که بهترين و مفيدترين راهکارها را ارائه دهد براي تصدي آن کار بخصوص انتخاب مي شود.

دقيقاً مشخص کنيد که چه مي کنيد

اگر شما در اين موقعيت قرار مي گرفتيد و از شما مي خواستند پيشنهادي براي کارتان بنويسيد، اگر مي خواستيد ارزشمند ترين کاري را که براي شرکت انجام مي دهيد، مشخص سازيد، چگونه خودتان را توضيح مي داديد؟ چگونه خودتان را به استخدام کننده مي فروختيد؟
صلاحيت و توانمندي واقعي شما در کجاست؟ از چه توانمنديهايي برخورداريد که شما را از ديگران متمايز مي سازد؟ در آينده، توانمنديهاي شما چه مي تواند باشد؟ کدام کار را با بيشترين صلاحيت و توانمندي انجام مي دهيد که شايسته حقوقي که دريافت مي کنيد، مي شويد؟ پاسخي که به اين سؤالات مي دهيد براي دستيابي شما به موفقيت ضرورت دارد.

تا چه اندازه خوب هستيد؟

مي توانيد به سادگي متوجه شويد در کاري که مي کنيد چقدر خوب هستيد: آيا تقاضا براي شما زياد است؟ اگر به راستي خوب باشيد، ديگران پيوسته مي خواهند شما را استخدام کنند. مرتب به شما پيشنهاد شغل مي شود. اگر براي خود کار مي کنيد، ميزان سفارشات شما به حدي است که از عهده انجام دادن آن برنمي آييد و مشتريان پيوسته کار و محصول شما را به ديگران توصيه مي کنند. وقتي خواسته اي داشته باشيد، از امنيت شغلي مناسب برخورداريد.مي دانيد اگر مشکلي براي کار فعلي تان به وجود آمد، مي توانيد به آن سمت خيابان برويد و شغل ديگري پيدا کنيد.
وقتي به اين مرحله برسيد، مي دانيد که يکي از بهترين افراد در حرفه خود هستيد. نسبت به خود احساس عالي پيدا مي کنيد و بر آينده خود مسلط مي گرديد.

کاري را که دوست داريد، انجام بدهيد

ممکن است ندانيد چگونه مي توانيد زمينه برتري کارتان را پيدا کنيد. اگر پيشاپيش در کاري که مي کنيد عالي باشيد، با توجه به تغييرات سريعي که در دنياي ما به وقوع مي پيوندد، ممکن است چند سال ديگر در شغل ديگري باشيد. آنچه باعث شد شما امروزه در اين سطح قرار بگيريد، ممکن است براي موفقيت در آينده کافي نباشد.
در اينجا به يکي از مهم ترين اجزاي تغيير دادن فکر و انديشه برخورد مي کنيم. انسانهاي موفق هميشه کار مورد علاقه شان را انجام مي دهند. کاري را انجام مي دهند که از آن لذت مي برند.حتي اگر کسي به آنها پول ندهد، حاضرند که اين کار را بکنند.از خود بپرسيد: «اگر به آن اندازه پول داشتم که مي توانستم هر کاري را انجام دهم، چه شغلي را براي خود انتخاب مي کردم؟»
اگر برنده يک ميليون دلار بشويد، چه تغييري در زندگي شما به وجود
مي آيد؟ اکثريت مردم اگر يک ميليون دلار به دست آورند، شغل فعلي خود را رها مي کنند. اگر فکر مي کنيد که با برنده شدن يک ميليون دلار دست از کار فعلي تان مي کشيد، بدانيد که در موضع خطر قرار داريد. اين بدان معناست که در حال حاضر زندگي خود را تلف مي کنيد.

ببينيد از چه کاري لذت مي بريد

مسليونرهاي خودساخته بدون استثنا مي گويند از کاري که مي کنند لذت مي برند، و آن را با تمام وجود انجام مي دهند. اغلب اشخاص موفق احساس مي کنند که اصولاً کار نمي کنند. بعضي از آنها مي گويند:«در زندگي ام حتي يک روز کار نکرده ام.» کار و تفريح آنها در هم آميخته شده است نمي دانند هر يک از آن دو از کجا شروع و به کجا ختم مي شوند. وقتي سر کار نيستند، به آن مي انديشند و درباره اش حرف مي زنند. و وقتي سر کار هستند، در آن غرق مي شوند.
از جمع کارهاي متعددي که وجود دارد، مي توانيد از بسياري از آنها لذت ببريد. کار شما بايد اين باشد که کار ايده آل خودتان را پيدا کنيد. بايد کاري بکنيد که به شما نشاط و رضايت خاطر فراوان بدهد و از ناحيه آن درآمد خوبي نصيب ببريد.

موفقيت از خود آثاري بر جاي مي گذارد

نقطه شروع شناسايي استعدادهاي خاص و توانمنديهاي منحصر به فرد اين است که به گذشته خود فکر کنيد. کدام کار بيشترين پاداش و رضايت خاطر را به شما داده است؟
وقتي درس مي خوانديد، از کدام درس بيشترين لذت را مي برديد؟ در چه درسي نمره بهتري مي گرفتيد؟ شما هميشه در کاري که از آن لذت ببريد موفق تر مي شويد.
يکي از نشانه هاي مناسب بودن کاري که مي کنيد اين است که بخواهيد درباره آن مطالب بيشتري بياموزيد. بخواهيد درباره اش بيشتر بخوانيد و بدانيد. درباره اش حرف بزنيد. و در ضمن، به تحسين کساني بنشينيد که در آن کار موفق شده اند.

به دوران کودکي خود بازگرديد

راهي براي بررسي آينده نگاه کردن به دوران کودکي است. ببينيد در فاصله سني 7 تا 14 سالگي از چه کاري بيشتر لذت مي برديد. در آن سن و سال به راحتي مي توانستيد کاري را که از آن لذت مي بريد، انجام بدهيد. از چه کاري بيشتر لذت مي برديد؟ اگر به خاطر نمي آوريد، اين را از پدر و مادرتان سؤال کنيد. آنها معمولاً به ياد دارند که از چه کارهايي لذت مي برديد.
يکي از شرکت کنندگان در همايشهايم مي گفت که اين اصل در مورد او کاربرد کامل داشته است. وقتي او در فاصله سني 7 تا 14 سالگي به سر مي برد، دوست داشت که مدل هواپيما بسازد. او هر شب تا دير وقت بيدار مي ماند تا مدل هواپيما بسازد. ديري نگذشت که شروع به ساختن هواپيما يا موتورهاي کوچک کرد. وقتي بزرگ تر شد، هواپيماهاي بزرگ تري ساخت که از دور کنترل مي شدند. با اين هواپيماها در مسابقاتي که در سراسر کشور برگزار مي شد شرکت مي کرد.
وقتي دبيرستان را تمام کرد، وارد دانشگاه شد و در زمينه مهندسي فضايي تحصيل کرد. اين شخص در حال حاضر سه شرکت دارد. در يکي از اين شرکتها او هواپيماهاي کوچک را طراحي مي کند، در شرکت ديگرش هواپيما اجاره مي دهد و در شرکت سوم تعميرات هواپيما انجام مي دهد. او مي گفت که ثروتش به چندين ميليون دلار بالغ مي شود و احساس مي کند در زندگي اش حتي يک روز کار نکرده است.او هنوز کاري را که در جواني دوست داشت، انجام مي داد.و تازه او هنوز بيش از 35 سال نداشت.

احساس مهم بودن

ديل کارنگي زماني نوشت:«به من بگوييد که شخص در چه زمينه اي احساس مهم بودن مي کند تا من فلسفه زندگي او را برايتان باز بگويم.» چيست که به شما احساس مهم بودن مي دهد؟ چيست که به شما احساس عزت نفس مي دهد؟ از انجام دادن چه کاري بيشترين لذت را مي بريد؟
ناپلئون هيل زماني گفت که يکي از بزرگ ترين اسرار موفقيت اين است که بدانيد از انجام دادن چه کاري بيشترين لذت را مي بريد و بعد راهي پيدا کنيد که از ناحيه آن کار امرار معاش بکنيد.اغلب اشخاص عکس اين کار را انجام مي دهند. آنها کاري را که فکر مي کنند مجبورند و بايد، انجام مي دهند تا پولي از آن به دست آورند که به کار مورد علاقه شان بپردازند. و اين در حالي است که شما بايد از همان آغاز، کار مورد علاقه تان را انجام بدهيد. اين گونه مرتب در کار بهتر و باز هم بهتر مي شويد.

با واقعيتها رو به رو شويد

يکي از مهم ترين بخشهاي تغيير دادن طرز فکر اين است که کيفيت شجاعت را در خود ايجاد کنيد.بايد شجاعت آن را داشته باشيد که ببينيد آيا کار مناسبي انجام مي دهيد؟ آيا در رابطه مناسبي به سر مي بريد؟ شايد در مسير اشتباه قدم برمي داريد.
کار بعضيها در ارتباط با شغل و مناسباتي که با بقيه دارند اين است که انگار با دنده عقب اتومبيل حرکت مي کنند، بعد به جايي مي خورند و از اتومبيل پياده مي شوند تا بدانند چه کرده اند و چه اتفاقي افتاده است. اين اشخاص هدفهاي روشن و واضح ندارند و بنابراين آنچه را که برايشان اتفاق بيفتد، مي پذيرند. هر کاري را که به آنها پيشنهاد شود، قبول مي کند. آنها به رئيسشان اجازه مي دهند تا درباره مسير شغلي آنها تصميم بگيرد.
ديري نمي گذرد که همه کارشان بر محور کساني قرار مي گيرد که چک حقوق آنها را امضاء مي کنند. اين گونه سالها سپري مي شود و بي آنکه آنها به اين توجه کرده باشند که کودک درونشان چه مي خواهد و قبلاً چه رؤياهايي در سر مي پروراندند.

با خود صادق باشيد

ژوزف کمپبل، استاد اسطوره شناسي، در يک برنامه تلويزيوني به ماجرايي اشاره کرد.او گفت براي صرف شام به رستوراني رفته بود. در اين زمان، زن و شوهري به اتفاق کودک کم سال خود سر ميز کناري آنها نشستند و سفارش غذا دادند. وقتي غذا را آوردند، کودکشان در مقام اعتراض گفت که اين غذا را دوست ندارد.پدرش عصباني شد و گفت حتي اگر دوست نداشته باشي، بايد بخوري.اما پسر همچنان از خوردن غذا خود داري مي کرد تا اينکه پدرش با صدايي فرياد گونه گفت:«يعني چه که دوست نداري. من در تمام مدت عمرم کاري را که دوست نداشتم، انجام دادم.»
کمپبل در ادامه مطالبش گفت که بسياري از مردم در اين موقعيت به سر مي برند.بسياري از مردم عمري را به انجام دادن کارهايي که ديگران مي خواستند، گذراندند. زيرا هرگز شجاعت آن را نداشته اند که کار مورد علاقه خود را انجام بدهند.
کمپبل اضافه کرد بايد کار مورد علاقه تان را انجام بدهيد. بايد به زندگي خود نگاه کنيد و ببينيد از چه کاري بيشتر لذت مي بريد و همان کار را انجام بدهيد.

آماده فاصله گرفتن باشيد

بسياري از شادترين و خوشبخت ترين مردان و زنان جامعه کساني هستند که متوجه شدند از کارشان لذت نمي برند. از آن فاصله گرفتند و به کار مورد علاقه شان پرداختند. آنها از شجاعتي برخوردار بودند که بدانند از چه کاري لذت
مي برند.آنها صادقانه استعدادهاي خود را مرور کردند. و اين زندگي آنها را متحول ساخت.

به صحبت ديگران گوش بدهيد

سالها قبل، به اين فکر افتادم که از چه کاري بيشتر لذت مي برم. کاري که در آن زمان مي کردم داشت به انتها مي رسيد و دورنماي آينده، به سبب اوضاع و احوال اقتصادي، آن قدرها درخشان نبود.در ضمن، گر چه ايده مشخصي داشتم که چه مي خواهم بکنم، ولي آن قدرها مطمئن نبودم.
در اين زمان، از يکي از دوستانم پرسيدم به نظر او چه کاري بکنم بهتر است. و او بدون لحظه اي مکث گفت:«اگر درس بدهي و همايش برگزار کني، از هر کاري برايت مناسب تر است.»
اين دقيقاً همان چيزي بود که شخصاً به آن فکر مي کردم. اما برايم مشکل بود همه توانم را صرف انجام دادن کاري بکنم کمه زياد در آن تجربه نداشتم. اما اين تجربه به من نشان داد که دوستان و اطرافيان اغلب مي توانند به شما بگويند که مناسب چه کاري هستيد وحال آنکه خودتان ممکن است اين را ندانيد.
اگر به هيچ وجه نمي دانيد که در چه زمينه اي از استعداد کافي برخورداريد، اين را از کسي که شما را به خوبي مي شناسد سؤال کنيد. کساني که شما را مي شنماسند و به شما علاقه و توجه دارند اغلب به شما مي گويند که براي چه کاري مناسب هستيد.

آرزوي قلبي شما

آرزوي قلبي شما آن چيز بخصوصي است که براي انجام دادن آن خلق شده ايد.هيچ کس نمي تواند به شکلي که شما مي توانيد اين کار را انجام بدهد. اين کاري است که احتمالاً سالها شما را به سمت و سوي خودش فرا خوانده است.شبيه صداي موسيقي اي است که از فاصله دور به گوش مي رسيد. اين کاري است
که از دوران کودکي نظر شما را به خودش جلب کرده است.
شايد تاکنون حرفي درباره آن نزده ايد. شايد در اعماق وجودتان از تغييراتي که بايد در خود ايجاد مي کرديد تا آن کار را انجام دهيد، مي ترسيديد.
اريک باتِرورت، در کتاب نيروي درون خود را کشف کنيد، مي نويسد:«مهم نيست که چه کسي هستيد.مهم اين است که چه کسي مي توانيد بشويد.»
به اين گفته توجه کنيد و بکوشيد به استعدادي که در درون شما وجود دارد دست پيدا کنيد.

خود را آن طور که هستيد، ببينيد

يکي از نشانه هاي رهبري شخصي اين است که خود را آن طور که هستيد، ببينيد. بايد رفتاري کاملاً صادقانه داشته باشيد، بپذيريد که کاملاً مسئول هستيد.شما رئيس شرکت خدماتي خود هستيد. بپذيريد که پاداش عالي ناشي از عملکرد عالي در محل کارتان است. خود را به شکل استراتژيک ببينيد، انگار به شخص ديگري نگاه مي کنيد. بايد اجزاي زندگي خود را برنامه ريزي کنيد.بدانيد که کس ديگري قرار نيست برايتان کاري بکند. شما هستيد که بايد برنامه بهسازي و پيشرفت شخصي و شغلي خود را در نظر بگيريد تا تبديل به يکي از بهترين اشخاص موجود در کارتان بشويد.

استراتژيک بينديشيد و برنامه بريزيد

در برنامه ريزي استراتژيک شخصي مفاهيم متعددي وجود دارد که مي تواند نتايج شما را تغيير بدهد و زندگي تان را متحول سازد. اينها راههايي هستند که سبب مي شوند با کارآيي بيشتري برنامه هايتان را دنبال کنيد.

خط بکشيد

اولين مفهوم، آن چيزي است که به آن «انديشيدن در مبدأ صفر» نام داده ام.
خطي زير همه فعاليتهاي خود بکشيد.حالا تصور کنيد که دوباره شروع مي کنيد.از خود بپرسيد:«آيا چيزي در زندگي من وجود دارد که اگر علم و اطلاع فعلي خود را مي داشتم، از وارد شدن و دست زدن به آن خود داري مي ورزيدم؟»
اين يکي از مهم ترين سؤالاتي است که ممکن است از خود بپرسيد و به آن جواب بدهيد.اغلب اوقات وقتي با شرکتها مشاوره مي کنم، آنها از من مي پرسند که چگونه مي توانند بر توليد خدمت يا محصول بخصوصي بيفزايند. من از آنها مي پرسم:با داشتن علم و اطلاع امروز، اگر قرار مي شد مي خواستيد از امروز به توليد اين محصول يا خدمت بپردازيد، اين کار را مي کرديد؟
آنها اغلب در جوابم مي گويند با داشتن علم و اطلاع امروزشان هرگز اين کار را نمي کردند. و من به آنها توصيه مي کنم توليد اين محصول يا خدمت را متوقف سازند.

پاهايتان را به سمت آتش بگيريد

آيا کاري در زندگي تان وجود دارد که اگر علم و اطلاع امروزتان را مي داشتيد، به آن نمي پرداختيد؟ اگر جوابتان مثبت است، بهترين کاري که مي توانيد بکنيد اين است که آن کار را از فهرست فعاليتهاي خود خارج کنيد.
آيا رابطه اي در زندگي شما وجود داردـ شخصي يا تجاري ـ که اگر علم و اطلاع امروزتان را داشتيد، به آن روي نمي آورديد؟ اگر جواب مثبت است، به اين فکر کنيد که چگونه مي توانيد از اين رابطه خارج شويد. از خود بپرسيد:«چگونه و به چه سرعتي مي توانم به اين رابطه خاتمه بدهم؟»
به کسب و کار و حرفه خود فکر کنيد.آيا کاري هست که اگر علم و اطلاع امروزتان را داشتيد، به آن نمي پرداختيد؟
و سرانجام، به سرمايه گذاريهايتان فکر کنيد. تنها به سرمايه گذاري توجه نکنيد، بلکه به سرمايه گذاريهاي فرصتي و احساسي خود هم فکر کنيد. آيا چيزي در زندگي شما وجود دارد که به شما تنش مي دهد؟ آيا با توجه به علم و اطلاع
موجودتان، اگر به گذشته باز مي گشتيد، حاضر بوديد آن کار را انجام بدهيد؟ اگر جوابتان مثبت است، از آن هم صرفنظر کنيد.

ارزشمندترين دارايي شما

ارزشمندترين دارايي شما وقت و زمان شماست. اين در ضمن کمياب ترين منبع شما به حساب مي آيد. شما زمان محدودي داريد و وقتي اين زمان از دست مي رود، ديگر نمي توانيد آن را به دست آوريد. زمان براي رسيدن به موفقيت امر ضروري است. زمان فاسد شدني است. هر قدر تلاش کنيد، نمي توانيد بر زمان خود بيفزاييد. مي توان گفت کيفيت زندگي شما بستگي به اين دارد که از اين زمان چگونه استفاده مي کنيد.

تجارب زمان

هر چيزي در زندگي به نوعي يک تجارت است. شما زمان خود را با نتايج و پاداشي که مي خواهيد معاوضه مي کنيد. مي توانيد به اطراف خود نگاه کنيد و با در نظر گرفتن موقعيت تجاري خود، بدانيد که چگونه تاجري هستيد. آيا از نتايج تجارت خود تا اين زمان راضي هستيد؟
بعضيها زمان خود را در سال با 25,000 دلار معاوضه مي کنند. بعضيها هم همين مدت را با 250,000 دلار معاوضه مي کنند. و اين در حالي است که ممکن است ميزان تحصيلات و علم و اطلاع يکسان داشته باشند. اما يکي از آنها ده برابر ديگري درآمد کسب مي کند.
مي توان پذيرفت کسي که بيشتر درآمد دارد، رفتار و انديشه اي متفاوت از ديگران دارد.به عبارت ديگر، يک نفر «تاجر»بهتري از ديگري است. يک نفر اطلاعات بيشتري دارد و پيوسته اطلاعات خود را به روز مي کند، زودتر کارش را شروع مي کند و ديرتر به کارش پايان مي دهد. ديري نمي گذرد که اين شخص به سرعت از بقيه جلو مي زند. هدف شما هم بايد همين باشد.

زمان شما محدود است

نمي توانيد زمان را پس انداز کنيد، اما مي توانيد آن را به شکل متفاوتي صرف کنيد. تمامي جنبه هاي زندگي امروز ما نشان مي دهد که زمان خود را در گذشته چگونه صرف کرده ايم. اگر مي خواهيد آينده متفاوتي داشته باشيد، بايد زمان خود را در لحظه حال به شکل ديگري صرف کنيد.
زمان به شکلي مانند پول است. مي توانيد آن را صرف يا سرمايه گذاري کنيد.اگر زمان يا پول را مصرف کنيد، براي هميشه از بين رفته است. ديگر نمي توانيد آن را بازپس بگيريد.اما اگر زمان يا پول خود را عاقلانه سرمايه گذاري کنيد، در آينده به بازدهي بيشتري دست پيدا مي کنيد.
هر کاري را که انجام بدهيد و به صرف زمان احتياج داشته باشد، مبين يک انتخاب است. انتخاب در اين باره که آيا زمان خود را عاقلانه يا غير عاقلانه صرف مي کنيد. اما هر کدام را که انتخاب کنيد، زمان شما براي هميشه از دست رفته است. اگر زمان خود را صرف يک فعاليت کنيد، ديگر به همان اندازه گذشت زمان نداريد که آن را صرف فعاليت ديگر بکنيد.
بايد نسبت به زمان حسادت بورزيد. نبايد زمان خود را صرف کارهاي کم ارزش بکنيد. بايد همه فعاليتهايي را که بيشترين بازدهي را به شما نمي دهند، از برنامه کاري تان حذف نماييد.

اصل پارتو

مفهوم مهم ديگر در برنامه ريزي استراتژيک قانون 80 به 20 است، که به «اصل پارتو»، اقتصاد دان ايتاليايي، مشهور است. ويلفردوپارتو اين اصل را در سال 1895 در سوئيس نوشت. براساس اين قاعده، 80 درصد نتايج شما ناشي از 20 درصد فعاليت شماست. اگر فهرستي از 10 کاري که بايد روز بعد انجام بدهيد تهيه کنيد، دو مورد آنها بيش از 8 مورد ديگر توليد ارزش مي کنند.
اما اين 20 درصد فعاليت، دشوارترين و پرچالش ترين بخش فعاليت شما هستند.80 درصد کار که تنها 20 درصد نتايج مطلوب شما را سبب مي شوند اغلب کارهاي ساده و تفريحي هستند. انسانها گرايش به انجام دادن کارهاي ساده تر دارند، هر چند اين کارها لزوماً ارزشمند نيستند. براي اينکه بتوانيد از دقايق سرمايه گذاري و فعاليتهاي خود بيشترين استفاده را ببريد، بايد در برابر اين وسوسه که کارهاي ساده را ابتدا انجام بدهيد خودداري بورزيد.

براي خود بازاريابي استراتژيک داشته باشيد

شما به عنوان رئيس شرکت خدماتي خود، بايد چهار متغير استراتژيک را در بازاريابي خود خدماتتان در نظر بگيريد. مؤثر واقع شدن در هر يک از اين چهار زمينه، درآمد و آينده شما را مشخص مي سازد. اينها عبارتند از: (1)تخصصي کردن، (2)تفاوت قائل شدن، (3)بخش پذيري، (4) تمرکز.اين چهار فعاليت در مورد هر کار و حرفه اي و براي موفقيت هر محصول يا خدمتي که ارائه مي دهيد نقش اساسي و کليدي دارند.

تخصص در حرفه خود

تخصصي کردن کار بدين معناست که در زندگي کاري خود چه کاري را مي خواهيد به بهترين شکل خود انجام بدهيد. اشخاص موفق در تمامي زمينه ها به جاي عموميت دادن، به تخصصي کردن توجه مي کنند. آنها زمان و استعداد خود را صرف کارهاي متنوع و مختلف نمي کنند، بلکه در هر لحظه به يک مورد خاص توجه دارند.
يک تجارت و فعاليت اقتصادي اگر روي يک جنبه تخصصي دقيق شود، به موفقيتهاي شايان ذکر بيشتري مي رسيد. يک فروشنده موفق هم روي فروش محصول خاصي دقيق مي شود. هر انسان موفقي اگر در زمينه هاي تخصصي و منحصر به فردتر کار کند، موفق تر مي شود.
اما امروز زمينه تخصصي شما کدام است؟ در آينده مي خواهيد در چه زمينه اي دقيق شويد؟ اگر بخواهيد به رئيس حيطه فعاليت خود برسيد، چه بايد بکنيد؟

خود را از ديگران مجزا کنيد

دومين اصل استراتژيک در حرفه و کار شما اين است که بايد تفاوتي ميان محصول و خدمات شما براي مشتريان وجود داشته باشد. اين کليد موفقيت اغلب فروشهاست.
تفاوت گذاري بدين معناست که خودتان را از ساير رقبا جدا مي کنيد و رفتار متفاوتي را به نمايش مي گذاريد. اين گونه است که مي توانيد در مقايسه با رقبا به امتياز و برتري برسيد.

سؤال مهم و کليدي

تصور کنيد يک مشتري بسيار مهم از شما مي پرسيد: «محصول يا خدمت شما از چه لحاظ بر محصولات يا خدمات ساير شرکتها برتري دارد؟» چه جوابي مي داديد؟ اگر قرار بود که مي گفتيد محصول شما از چه لحاظ به ساير محصولات موجود در بازار برتري دارد، چه مي گفتيد؟
بسياري از فروشندگان و حتي صاحبان کالاها درباره جوابي که به اين سؤال مي دهند مطمئن نيستند. اما اگر مي خواهيد بيشتر فروش کنيد، بايد دقيقاً بدانيد محصولي که مي فروشيد از چه لحاظ از ساير محصولات موجود در بازار بهتر است.
در زمينه برنامه ريزي استراتژيک شخصي هم بايد اين سؤال را از خودتان بکنيد.شما از کدام مهارت منحصر به فرد برخورداريد که مي توانيد موفق تر از ديگران ظاهر شويد؟ داشتن چه مهارتي براي شما مهم است تا به کمک آن بتوانيد مقدم بر ديگران قرار بگيريد؟

مشتريان آرماني خود را شناسايي کنيد

سومين زمينه استراتژيک در تجارت بخش بندي کردن است. به عبارت ديگر، بايد بازارها و مشتريان خود را طبقه بندي کنيد. براي اين کار بايد مشخص کنيد کدام دسته از مشتريان بيشتر مي توانند از زمينه تخصصي شما سود ببرند.
در جريان بخش بندي، بايد مشتريان ايده آل و آرماني خود را شناسايي کنيد. اينها چه کساني هستند؟ کجا هستند؟ چه وجه مشترکي دارند؟ چه سن و سالي دارند؟ درآمد و سطح تحصيلات آنها چقدر است؟ از چه سمت و تجاربي برخوردارند؟ و غيره.امروزه، بيشترين بازاريابي براساس بخش بندي و حتي بخش بنديهاي فرعي انجام مي پذيرد.بايد بدانيد که مشتريان ايده آل شما چه کساني هستند.

انرژي خود را متمرکز سازيد

چهارمين متغير استراتژيک، که شايد در فروش و بازاريابي از هر مورد ديگري مهم تر است، تمرکز مي باشد.بايد بتوانيد تمامي انرژيها و منابع خود را روي مشتريان و بازارهايي متمرکز کنيد که در آن بيشترين شانس موفقيت را داريد. تمرکز يک اصل ضامن موفقيت در همه زمينه هاست.

موفقيت در برابر شکست

با توجه به بررسيهاي به عمل آمده، مشخص است که شکست در فعاليتهاي تجاري ناشي از فروش کم، و موفقيت در آن ناشي از فروش زياد است.
شما به عنوان رئيس شرکت خود که مي خواهيد براي خودتان برنامه ريزي استراتژيک شخصي بکنيد، هدفتان بايد اين باشد که خدمات شخصي خود را در بيشترين حد ممکن آن به فروش برسانيد. لازمه اين کار تخصص پيدا کردن، تفاوت گذاري، بخش بندي و تمرکز است. شما به عنوان رئيس زندگي و حرفه
خود بايد در انجام دادن يک يا دو کار به بيشترين سطح موفقيت برسيد و بعد سعي کنيد در اين يکي دو زمينه مرتب بهتر شويد.

شما فوق العاده هستيد

واقعيت اين است که شما فوق العاده هستيد. شما با استعدادهاي منحصر به فرد تولد يافته ايد.از توانمنديهايي برخورداريد که ديگران از آن برخوردار نيستند.احتمال اينکه دو نفر مثل هم باشند يک به 50 ميليارد است. و در واقع، اين هرگز اتفاق نمي افتد.
کسي نيست که از ترکيب تجارت، نقطه نظرها، انديشه ها، احساسات، تحصيلات و تصورات مانند شما برخوردار باشد. شما در وجود خود از چنان توانمندي اي برخورداريد که مي توانيد به همه خواسته هاي خود برسيد. شما مانند تخته سنگ مرمر ميکل آنژ هستيد.شما چونان يک شاهکار کم نظير هستيد که بايد ظاهر شويد.
موفقيت عظيم زماني نصيب شما مي شود که بتوانيد توانمنديهاي خود را شناسايي کنيد و بعد روي اين توانمنديهاي مادرزادي متمرکز گرديد.به اين مي ماند که شما براي موفقيت در زمينه هاي خاصي برنامه ريزي شده ايد واگر بدانيد که براي چه کاري طراحي شده ايد، مي توانيد در مدت چند سال به اندازه سايرين در تمام مدت عمرشان به موفقيت برسيد.

چيزي را به شانس واگذار نکنيد

چيزي را به شانس و تصادف واگذار نکنيد.منتظر معجزه نباشيد. بايد بدانيد که همه چيز به شما بستگي دارد.
از آنجايي که مي دانيد بقيه عمرتان را قرار است روي کاري صرف کنيد، از قبل تصميم بگيريد روي کاري که عاشقانه آن را دوست داريد متمرکز شويد. مي توانيد از توانمنديهاي بالقوه خود استفاده کنيد. به آنچه مي خواهيد، برسيد.
بايد براي زندگي خود معيارهاي سطح بالا در نظر بگيريد. درباره حرفه تان مثبت بينديشيد، و به آينده خود مثبت نگاه کنيد. شما اين را مي دانيد هر کاري را که ديگران به خوبي انجام بدهند، شما هم مي توانيد آن را به همان خوبي انجام بدهيد.وقتي به اين نتيجه رسيديد که چه مي خواهيد، با تمام وجود براي تحقق بخشيدن به آن بکوشيد. در نتيجه شما موجود متوقف نشدني مي گرديد.

تمرينات عملي

01 از چه کاري به واقع لذت مي بريد؟ کدام فعاليت به شما احساس مهم ترين بودن مي دهد؟
02 اگر بتوانيد در کاري به بيشترين توانمندي دست پيدا کنيد، اين کدام کار است؟ اين کار را هدف خود قرار دهيد و براي رسيدن به بيشترين توانمندي در اين زمينه تلاش کنيد.
03 حوزه هاي کليدي در کار شما کدام هستند؟ براساس مقياس 1 تا 10، شما در هر يک از اين زمينه ها در کجا قرار داريد؟
04 کدام مهارت است که اگر آن را به دست آوريد، بيشترين تأثير را بر زندگي شما مي گذارد؟
05 در چه زمينه اي در سطح بهترين هستيد؟ بهترين اقدامي که در کارتان مي توانيد بکنيد کدام است؟
06 اگر بتوانيد در تمام مدت روز يک کار واحد انجام بدهيد، کدام کار است که بيشترين فايده را به شما و شرکت شما مي رساند؟
07 آرزوي قلبي خود را شناسايي کنيدـ همان کاري را که براي انجام دادن آن، متولد شده ايد. اگر بتوانيد در زندگي خود يک کار عظيم انجام بدهيد، آن کدام کار خواهد بود؟
منبع:کتاب فکرتان را عوض کنيد تا زندگيتان تغيير کند




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما