اختلالات خلقی در کودکان ونوجوانان
نويسنده:دکتر حسین برهانی
اختلالات خُلق در همه سنین از کودکی تا بزرگسالی دیده میشود. هر چند بروز اختلال خلق در دوره کودکی نسبت به نوجوانی و بزرگسالی امر نادرتری است اما مشاهده میشود والدین این کودکان و نوجوانان چنین میگویند که فرزندشان بیقرار است و دچار آشفتگی شده است، علاقهاش به فعالیتهای گروهی و جمعی، ورزش و بازی بسیار کم است یا اصلاً علاقه ندارد، روابطش با همسالانش خوب نیست، گوشهگیر و منزوی است و یا به شدت پرخاشگر و عصبی است، به مدرسه علاقه ندارد، ارتباط کلامیاش بسیار محدود است. گاهی والدین با تأخیر متوجه این حالت میشوند و ممکن است بخواهند با روشهای خودشان کودک یا نوجوان را وادار به فعالیتهای گروهی و مثبت کنند. متأسفانه در اکثر موارد نتایج بدتری حاصل میشود. معمولاً وقتی والدین دچار درماندگی میشوند تصمیم میگیرند که به متخصص اعصاب و
روان و یا مراکز مشاوره مراجعه نمایند.
اگر چه اختلالات خلقی در کودکان و نوجوانان نسبت به بالغین و بزرگسالان از شیوع کمتری برخوردار بوده است اما به طور فزایندهای رو به افزایش است و تشخیص بموقع میتواند از مزمن شدن اختلال پیشگیری کند.
کودک و نوجوان هم مثل افراد دیگر گاه غمگین و ناراحت میشوند و ممکن است احساس درماندگی داشته باشند اما این یک حالت ناپایدار است و میتواند واکنش طبیعی تلقی شود ولی زمانی که تبدیل به یک رفتار یا حالت پایدار شود، نیاز به درمان دارویی پیدا میشود. حالت پایدار اختلال خلق وقتی است که علایم افسردگی حداقل به مدت دو هفته ادامه داشته باشد.
گاهی در بچههای کوچکتر که مبتلا به اختلال خُلق هستند ممکن است توهمات شنوایی هماهنگ با خلق دیده شود و یا اینکه از درد جسمی شکایت کنند و تظاهر به غمگینی داشته باشند و یا احترام به نفس آنها پایین باشد. البته در سنین نوجوانی یعنی بعد از 12 سالگی علایم به صورت فقدان احساس لذت است. ممکن است دچار کندی روانی ـ حرکتی (هیپواکتیو) شوند، هذیان پیدا نمایند و مأیوس و ناامید شوند؛ البته گاهی پرخاشگری و سوء مصرف مواد در اواخر نوجوانی معادل افسردگی تلقی میشود که متأسفانه در تمام جوامع در حال افزایش است. علایمی از اختلال خلق وجود دارد که بدون توجه به شرایط سنی و رشدی میتواند در همه سنین یکسان باشد. از جمله این علایم افکار خودکشی و آسیب رساندن به خود میباشد. همچنین خلق اینها افسرده یا تحریکپذیر است، دچار نقص در تمرکز حواس میشود، از اختلال خواب شاکی هستند.
به طور کلی خلق کودکان و نوجوانان در برابر تنشهای مستمر و مداوم خانوادگی، بیتوجهی والدین و عوامل استرسزای دیگر آسیبپذیر است. اکثر کودکان افسرده قبلاً مورد بیتوجهی و آزار و اذیت قرار گرفتهاند. اگر گروه یا فرد حمایتکنندهای از نظر عاطفی به سرعت کودک را از محیط پرتنش و مسموم خارج کند ممکن است با کاهش استرس و دور شدن از محیط نامناسب بهبود یابد و علایم افسردگی رفع شود. البته جدا شدن والدین یا از دست دادن یکی از والدین قبل از 11 سالگی نیز استرس بزرگی برای کودکان است و میتواند واکنش سوگ توأم با افسردگی ایجاد نماید که اغلب به مداخله درمانی نیاز پیدا میشود. اختلال خلق در کودکان اغلب به صورت اختلال افسردگی بروز پیدا میکند ولی ندرتا ممکن است به صورت اختلال مانیا «سرخوشی بیمارگونه» هم خود را نشان دهد. اختلال «مانیک دپرسیو» که یک اختلال دوقطبی است، در نوجوانی بیشتر دیده میشود و اغلب با سوء مصرف مواد بخصوص حشیش همراه است! همچنین اختلال بیشفعالی و نقص توجه، اختلال بیاعتنایی مقابلهای و اختلال سلوک در کودکان به طور شایع دیده میشود که معمولاً از نظر والدین دور میمانند یا اینکه والدین با تنبیه و کتک قصد اصلاح اختلالات یادشده را دارند در حالی که این کودکان به دلیل عملکرد نامناسب اطرافیان بعدها دچار اختلال افسردگی اساسی خواهند شد!
اختلال افسردهخویی که از شدت کمتری برخوردار است و علایم خفیفتری نسبت به اختلال افسردگی اساسی دارد، در کودکان دبستانی شایعتر از اختلال افسردگی اساسی است. اما باید به این نکته توجه داشت که بچههای دبستانی دچار اختلال افسردهخویی در حدود یک سال بعد در خطر ابتلا به اختلال افسردگی اساسی هستند. در سنین نوجوانی مثل بالغین شیوع اختلال افسردهخویی کمتر از اختلال افسردگی اساسی است. شیوع اختلال افسردهخویی در نوجوانی و بزرگسالی حدود 3/3 درصد و شیوع اختلال افسردگی اساسی حدود 5 درصد میباشد! میزان شیوع اختلال «مانیا» یا «سرخوشی بیمارگونه» در کودکان بسیار کم و نادر است ولی ممکن است در دوره نوجوانی اولین دوره «مانیای تیپیک» بروز پیدا کند. علایم این اختلال بیشتر به صورت پرحرفی و بزرگمنشی، ولخرجی، افزایش میل جنسی، کاهش میل به خواب و پرش افکار میباشد!
عامل دیگر، عامل زیستی است. تغییرات ناقل عصبی از جمله کاهش سطح سروتونین در سیناپسهای عصبی باعث ایجاد اختلال افسردگی اساسی میشود. همچنین در مطالعهای با MRI مغز نشان داده شده است که سلولهای لوپ پیشانی مغز و حجم این قسمت از مغز در کسانی که دچار اختلال افسردگی اساسی هستند کاهش یافته است و حجم بطنهای مغز افزایش نشان داده است. همچنین کاهش سطح هورمونهای تیروئید بخصوص کاهش سطح تیروکسین آزاد در اختلال افسردگی دیده شده است که قابل درمان میباشد. در این قسمت از ذکر تغییرات پیچیده بیوشیمیایی که یک بحث کاملاً تخصصی است خودداری میشود.
عامل دیگر، تأثیر محیط و اجتماع بر ایجاد و تشدید اختلال افسردگی و سایر اختلالات خلقی است. همان طور که قبلاً اشاره شد درگیریها و تنشهای خانوادگی و روابط مخرب والدین، وضع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی در جامعه میتواند آسیبپذیری کودکان و نوجوانان را نسبت به اختلالات خلقی بیشتر کند. معمولاً در چنین خانوادهای کودکآزاری و تنبیه بدنی و کلامی به شدت رواج دارد و بخصوص زمانی که این درگیریها منجر به جدایی والدین میشود، آسیب بیشتری بر ذهن و رفتار و عواطف کودکان وارد میشود. الگوسازی و یادگیری منفی در چنین خانوادهای باز هم بر شدت اختلال میافزاید!
«با آرزوی سلامتی برای شما.»
خلق کودکان و نوجوانان در برابر تنشهای مستمر و مداوم خانوادگی، بیتوجهی والدین و عوامل استرسزای دیگر آسیبپذیر است.
منبع: پیام زن
روان و یا مراکز مشاوره مراجعه نمایند.
اگر چه اختلالات خلقی در کودکان و نوجوانان نسبت به بالغین و بزرگسالان از شیوع کمتری برخوردار بوده است اما به طور فزایندهای رو به افزایش است و تشخیص بموقع میتواند از مزمن شدن اختلال پیشگیری کند.
کودک و نوجوان هم مثل افراد دیگر گاه غمگین و ناراحت میشوند و ممکن است احساس درماندگی داشته باشند اما این یک حالت ناپایدار است و میتواند واکنش طبیعی تلقی شود ولی زمانی که تبدیل به یک رفتار یا حالت پایدار شود، نیاز به درمان دارویی پیدا میشود. حالت پایدار اختلال خلق وقتی است که علایم افسردگی حداقل به مدت دو هفته ادامه داشته باشد.
گاهی در بچههای کوچکتر که مبتلا به اختلال خُلق هستند ممکن است توهمات شنوایی هماهنگ با خلق دیده شود و یا اینکه از درد جسمی شکایت کنند و تظاهر به غمگینی داشته باشند و یا احترام به نفس آنها پایین باشد. البته در سنین نوجوانی یعنی بعد از 12 سالگی علایم به صورت فقدان احساس لذت است. ممکن است دچار کندی روانی ـ حرکتی (هیپواکتیو) شوند، هذیان پیدا نمایند و مأیوس و ناامید شوند؛ البته گاهی پرخاشگری و سوء مصرف مواد در اواخر نوجوانی معادل افسردگی تلقی میشود که متأسفانه در تمام جوامع در حال افزایش است. علایمی از اختلال خلق وجود دارد که بدون توجه به شرایط سنی و رشدی میتواند در همه سنین یکسان باشد. از جمله این علایم افکار خودکشی و آسیب رساندن به خود میباشد. همچنین خلق اینها افسرده یا تحریکپذیر است، دچار نقص در تمرکز حواس میشود، از اختلال خواب شاکی هستند.
به طور کلی خلق کودکان و نوجوانان در برابر تنشهای مستمر و مداوم خانوادگی، بیتوجهی والدین و عوامل استرسزای دیگر آسیبپذیر است. اکثر کودکان افسرده قبلاً مورد بیتوجهی و آزار و اذیت قرار گرفتهاند. اگر گروه یا فرد حمایتکنندهای از نظر عاطفی به سرعت کودک را از محیط پرتنش و مسموم خارج کند ممکن است با کاهش استرس و دور شدن از محیط نامناسب بهبود یابد و علایم افسردگی رفع شود. البته جدا شدن والدین یا از دست دادن یکی از والدین قبل از 11 سالگی نیز استرس بزرگی برای کودکان است و میتواند واکنش سوگ توأم با افسردگی ایجاد نماید که اغلب به مداخله درمانی نیاز پیدا میشود. اختلال خلق در کودکان اغلب به صورت اختلال افسردگی بروز پیدا میکند ولی ندرتا ممکن است به صورت اختلال مانیا «سرخوشی بیمارگونه» هم خود را نشان دهد. اختلال «مانیک دپرسیو» که یک اختلال دوقطبی است، در نوجوانی بیشتر دیده میشود و اغلب با سوء مصرف مواد بخصوص حشیش همراه است! همچنین اختلال بیشفعالی و نقص توجه، اختلال بیاعتنایی مقابلهای و اختلال سلوک در کودکان به طور شایع دیده میشود که معمولاً از نظر والدین دور میمانند یا اینکه والدین با تنبیه و کتک قصد اصلاح اختلالات یادشده را دارند در حالی که این کودکان به دلیل عملکرد نامناسب اطرافیان بعدها دچار اختلال افسردگی اساسی خواهند شد!
شیوع:
اختلال افسردهخویی که از شدت کمتری برخوردار است و علایم خفیفتری نسبت به اختلال افسردگی اساسی دارد، در کودکان دبستانی شایعتر از اختلال افسردگی اساسی است. اما باید به این نکته توجه داشت که بچههای دبستانی دچار اختلال افسردهخویی در حدود یک سال بعد در خطر ابتلا به اختلال افسردگی اساسی هستند. در سنین نوجوانی مثل بالغین شیوع اختلال افسردهخویی کمتر از اختلال افسردگی اساسی است. شیوع اختلال افسردهخویی در نوجوانی و بزرگسالی حدود 3/3 درصد و شیوع اختلال افسردگی اساسی حدود 5 درصد میباشد! میزان شیوع اختلال «مانیا» یا «سرخوشی بیمارگونه» در کودکان بسیار کم و نادر است ولی ممکن است در دوره نوجوانی اولین دوره «مانیای تیپیک» بروز پیدا کند. علایم این اختلال بیشتر به صورت پرحرفی و بزرگمنشی، ولخرجی، افزایش میل جنسی، کاهش میل به خواب و پرش افکار میباشد!
علت:
عامل دیگر، عامل زیستی است. تغییرات ناقل عصبی از جمله کاهش سطح سروتونین در سیناپسهای عصبی باعث ایجاد اختلال افسردگی اساسی میشود. همچنین در مطالعهای با MRI مغز نشان داده شده است که سلولهای لوپ پیشانی مغز و حجم این قسمت از مغز در کسانی که دچار اختلال افسردگی اساسی هستند کاهش یافته است و حجم بطنهای مغز افزایش نشان داده است. همچنین کاهش سطح هورمونهای تیروئید بخصوص کاهش سطح تیروکسین آزاد در اختلال افسردگی دیده شده است که قابل درمان میباشد. در این قسمت از ذکر تغییرات پیچیده بیوشیمیایی که یک بحث کاملاً تخصصی است خودداری میشود.
عامل دیگر، تأثیر محیط و اجتماع بر ایجاد و تشدید اختلال افسردگی و سایر اختلالات خلقی است. همان طور که قبلاً اشاره شد درگیریها و تنشهای خانوادگی و روابط مخرب والدین، وضع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی در جامعه میتواند آسیبپذیری کودکان و نوجوانان را نسبت به اختلالات خلقی بیشتر کند. معمولاً در چنین خانوادهای کودکآزاری و تنبیه بدنی و کلامی به شدت رواج دارد و بخصوص زمانی که این درگیریها منجر به جدایی والدین میشود، آسیب بیشتری بر ذهن و رفتار و عواطف کودکان وارد میشود. الگوسازی و یادگیری منفی در چنین خانوادهای باز هم بر شدت اختلال میافزاید!
تشخیص و درمان:
«با آرزوی سلامتی برای شما.»
خلق کودکان و نوجوانان در برابر تنشهای مستمر و مداوم خانوادگی، بیتوجهی والدین و عوامل استرسزای دیگر آسیبپذیر است.
منبع: پیام زن