کوتوله آب

سال‌های قبل یک کوتوله آب زندگی می‌کرد. روزی او ماهی‌گیر را دید که تور خود را آماده می‌کرد. از او پرسید: «چه کار می‌کنی؟»
چهارشنبه، 6 ارديبهشت 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
کوتوله آب
 کوتوله آب

نویسنده: محمد رضا شمس

 
سال‌های قبل یک کوتوله آب زندگی می‌کرد. روزی او ماهی‌گیر را دید که تور خود را آماده می‌کرد. از او پرسید: «چه کار می‌کنی؟»
ماهیگیر جواب داد: «تورم را آماده می‌کنم تا از رودخانه ماهی بگیرم.»
کوتوله آب که دوست نداشت مرد از رودخانه ماهی بگیرد، به او گفت: «وقتی می‌توانی از این رودخانه ماهی بگیری که مرا شکست بدهی.»
آنها تا شب کشتی گرفتند کوتوله آب هر کاری کرد، نتوانست ماهی‌گیر را شکست بدهد. ماهی‌گیر از او قوی‌تر بود و بهتر از او کشتی می‌گرفت. کوتوله آب گفت: «فردا دوباره با هم کشتی می‌گیریم.»
ماهیگیر گفت: «نه، تو حریف مناسبی برای من نیستی. من از تو خیلی قوی‌تر هستم. تو باید با برادر کوچک‌ترم بجنگی.»
برادر ماهی‌گیر یک خرس بود و فردا ماهی‌گیر او را برای جنگ با کوتوله آب راهی کرد. خرس کوتوله را به راحتی شکست داد، ما کوتوله‌ ول کن نبود. او به ماهی‌گیر گفت: «هنوز مبارزه تمام نشده، حالا نوبت پرتاب چوب است. چون هر کس بالاتر رفت، او برنده است.»
بعد چوبی برداشت و آن را با تمام قدرت به پشت ابرها پرتاب کرد. ماهی‌گیر که با چشم چوب را دنبال می‌کرد، گفت: «اینکه چیزی نیست، حالا ببین چوب من تا کجا می‌رود.»
بعد چوب را بدون آنکه کوتوله آب متوجه شود، به پشت سرش انداخت.
کوتوله هر چه به آسمان نگاه کرد، چوب ندید و فکر کرد که ماهی‌گیر بهتر از او توانسته چوب را به هوا پرتاب کند.
آن وقت قبول کرد که آدم‌ها از او قوی‌تر هستند و به ماهی‌گیر گفت: «من حریف شما آدم‌ها نمی‌شوم. می‌توانید از تپه‌های خود پایین بیایید و هر چقدر ماهی خواستید، بگیرید. من هم در آب‌ها می‌مانم، اما هرگز خود را به شما نشان نخواهم داد.»
و همان‌گونه که او گفته بود، شد از آن روز تا حالا کمتر کسی موفق شده که در میان آب‌ها یک کوتوله آبی ببیند.
منبع مقاله :
شمس، محمدرضا، (1394)، افسانه‌های آن‌ور آب، تهران: نشر افق، چاپ اول
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط