مانند يک نابغه فکر کنيد
نويسنده:برايان تريسي
کاري کنيد آنچه به ذهنتان مي رسد، سودي عايدتان کند.کاري کنيد به سود شما کار کند و نفعي به شما برساند.به شرايط و امور نه به آن شکلي که هستند، بلکه به آن شکلي که مي خواهيد باشند فکر کنيد.صرفاً در رؤيا نشوي خلق کنيد!
-ماکسول مالتز
شما يک نابغه بالقوه هستيد.مغز حيرت انگيز شما 18 ميليارد سلول دارد که هرسلول با 20,000 سلول ديگر در تماس است. اين بدان معناست که امکان شمار فکر کردن شما بيش از همه مولکولهاي موجود در عالم هستي است.
شما مي توانيد به سرعتي باور نکردني مطالب را بياموزيد و بيش از حدي که مي توانيد تصورش را بکنيد اطلاعات را جمع آوري نماييد.گفته مي شود: «وقتي يک تحصيلکرده مي ميرد، انگار که يک کتابخانه در آتش مي سوزد.» اين کتابخانه بالقوه در فاصله دو گوش شما قرار دارد.
اما در قرن بيستم، شاهد بروز تغييرات در سرعتي بوديم که باور نکردني بود. در سال 1900، 50 درصد آمريکاييان در مزارع زندگي مي کردند تا غذاي مورد نياز آن 50 درصد ديگر را تأمين کنند.امروزه، کمتر از 3 درصد جمعيت در مزارع زندگي مي کنند و نه تنها غذاي مورد نياز آمريکاييان را تأمين مي کنند، بلکه مواد غذايي را به اقصي نقاط جهان صادر مي نمايند.
ما از عصر کشاورزي به عصر صنعت رسيده ايم.بعد از آن به عصر خدمات، و از آنجا به عصر اطلاعات رسيديم، و حال مي رويم که وارد عصر ارتباطات شويم.امروزه، منبع اصلي ثروت زمين، کار و يا داراييهاي ديگر نيست. امروز منبع ثروت دانش، اطلاعات و نقطه نظرهاست.
بزرگ ترين ثروتي که مي توانيد در اختيار داشته باشيد در فاصله گوشهاي شماست.مي توانيد با بهره برداري از قدرت مغز خود به آينده اي نامحدود دست پيدا کنيد.
اگر صاحب يک شرکت هستيد، داراييهاي اصلي تان ممکن است يک شبه از دستتان خارج شوند.ساختمانتان ممکن است در آتش بسوزد، اما اگر به کارکنان شما آسيب نرسد، مي توانيد به سمت ديگر خيابان برويد و کارتان را از نو شروع کنيد.دارايي اصلي هر سازماني افراد آن سازمان هستند که مي توانند ايده هايي ارائه دهند که ديگران بخواهند با پرداخت پول خريدار آن باشند.توانايي توليد ثروت را توانمندي ذهني و نه توانمندي فيزيکي تعيين مي کند.
اما آنچه در فاصله دو گوش خود داريد ارزشي بيش از حد دارد.مي توانيد از آن به روشهاي مختلف استفاده کنيد.اين دارايي به طور کامل منقول و انعطاف پذير است ومي توان به شکل نامحدود آن را افزايش داد.کافي است که طريق انجام دادن اين کار را ياد بگيريد.
نکته جالب درباره دانش اين است که مي توانيد آن را صدها هزار بار، حتي ميليونها بار، باز توليد کنيد، بدون اينکه از ارزش آن کاسته شود.اين کالايي است که هر چه آن را مصرف کنيد، ارزش آن کاهش نمي يابد.اگر شما يا شخص ديگري با ايده جديدي وارد بازار شود که کاري سريع تر و بهتر انجام بگيرد، اين ايده در يک لحظه به سراسر جهان مخابره مي شود و در اختيار ميليونها انسان ديگر قرار مي گيرد تا به کمک آن زندگي و کارشان را بهبود بخشند.اما شما چيزي را از دست نمي دهيد.اين ايده هنوز براي شما ارزشمند است.اين به راستي حيرت انگيز است.
توانايي شما در بهره برداري از نيروي مغزي و استفاده از توانمنديهاي خلاق براي موفقيتتان ضروري است.امروزه، بيش از هر زماني مي دانيم که چگونه مي توانيد از هوش و فراست خود استفاده کنيد.
اجازه بدهيد مثالي بزنيم.اگر يک اسب در مسابقه اسب سواري به اندازه يک بيني از ساير اسبهاي جلو بزند، 10 برابر اسبي که دوم شده است جايزه مي گيرد.آيا اين بدان معناست که اسب اول 10 برابر سريع تر مي دود؟ آيا دو برابر سريع تر مي دود؟ ده درصد سريع تر مي دود؟ نه، اسب برنده تنها چند سانتي متر سريع تر مي دود.
به همين شکل، اگر اندکي اطلاعات در زمان و مکانهاي مناسب داشته باشيد، مي تواند به شما امکان بدهد که تفاوتي عظيم ايجاد کنيد.گاه يک ايده ساده مي تواند تمام زندگي شما را تغيير دهد.
ازدام دانستگي اجتناب کنيد
امروزه، موفق ترين اشخاص کساني هستند که پيوسته بر يادگيريهاي خود مي افزايند.اين اشخاص خود را به روي ايده هاي نو و روشهاي جديد گشوده اند. اشتباه بزرگي که خيلي ها، و از جمله کساني که از دانشگاهها فارغ التحصيل شده اند، مي کنند اين است که فکر مي کنند همه دانش موجود در يک زمينه را مي دانند.گاه اين اشخاص فکر مي کنند آنچه مي دانند تنها چيزهايي است که براي داشتن احتياج دارند.
ما به اين «دام دانستگي»مي گوييم.کسي که گرفتار اين باور است، نمي داند.و متوجه نيست که نمي داند.کمک کردن به اين شخص غير ممکن است. شروع درايت و دانستگي اين است که متوجه شويد که نمي دانيد.
بيش از 700 سال پيش، راجر بيکن انگليسي آخرين دانشمند جهان محسوب مي شد.گفته مي شد که او به همه دانشهاي روز اشراف دارد.او در روزگار خود در باره هر موضوعي که بگوييد علم و اطلاع داشت.
البته در آن زمان ميزان دانش موجود محدود بود.کتابهاي بسيار اندکي وجود داشتند.شمار دانشمندان، فيلسوفان و پژوهشگران، نويسندگان و معلمان محدود بود.
گاه از حاضران در همايشهايم مي پرسم:«آيا اينجا کسي هست که همه چيزدان باشد؟»البته هيچ کس دستش را بلند نمي کند.بعد درباره همه چيزدان بودن برايشان حرف مي زنم.
همه چيزدان کسي است که احساس مي کند درباره يک موضوع به همه علم و اطلاعات واقف است.از کجا مي دانيد که همه چيزدان هستيد؟ بسيار ساده است.وقتي دست از مطالعه بکشيد، به برنامه هاي آموزشي توجه نکنيد و در دوره هاي آموزشي ثبت نام ننماييد، به اين احساس رسيده ايد که همه چيزدان هستيد.
دکتر اينشتين سري به علامت تأييد پايين آورد و گفت:«بله، همان سؤالات سال قبل است.»
دانشجو از اينشتين پرسيد:«اما چگونه ممکن است که يک آزمون را دو سال پي در پي به دانشجويان مي دهيد؟»
اينشتين جواب داد:«از سال قبل تاکنون جوابها تغيير کرده اند.»
به همين شکل، آگاهي علم و اطلاع شما به سرعتي باورنکردني تغيير مي کنند. آنچه يک سال گذشته واقعيت داشت، امروز ممکن است واقعيت نداشته باشد. آنچه امروز حقيقت دارد، سال آينده حقيقت نخواهد داشت.تنها راه مطمئن براي قرار گرفتن در صف مقدم حرفه اي که در آن کار مي کنيد، اين است که پيوسته علم و اطلاعات جديد را بگيريد و آن را با آنچه امروز مي دانيد مقايسه کنيد.
وقتي کامپيوتر اپل بازار را قبضه کرد و صدها و هزاران کامپيوتر شخصي را به فروش رساند، آي بي ام به سرعت به خودش آمد و تصميم گفت که وارد اين بازار شود.آي بي ام يک کامپيوتر شخصي توليد کرد که در مدت چهار سال 50 درصد بازار جهان را به خود اختصاص داد.
آي بي ام متوجه نشد که موفقيت آن در گفتن 50 درصد سهم بازار کامپيوتر روندي است که دنياي کامپيوتر را تغيير خواهد داد.حالا بعيد است که آي بي ام دوباره بتواند موقعيت از دست رفته را بازيابد.
تنها کاري که بايد بکنيد اين است که ايده اي ارائه دهيد که 10 درصد جديد باشد.به تنها چيزي که احتياج داريد ارائه کالا يا خدمتي است که اندکي با آنچه در گذشته وجود داشته تفاوت داشته باشد.کمي بهتر يا کمي ارزان تر باشد.
روش مغاير و متفاوت انديشيدن، انعطاف پذير بودن است که به آن چشم انداز تطبيق پذير مي گويند.اشخاص با اين خصوصيت، ذهن خود را به روي اطلاعات جديد مي گشايند.آنها به ايده ها و نقطه نظرهاي جديد توجه مي کنند.آنها به جاي اينکه چه کسي درست مي گويد به اينکه چه چيزي درست است، مي انديشند.اين اشخاص اگر کسي ايده جديد و جالب تري به آنها ارائه کند پذيراي آن مي شوند.
به نظر مي رسد که نوابغ از سه وجه مشترک برخوردارند. شما مي توانيد اين سه وجه را بياموزيد و در زندگي خود آنها را لحاظ کنيد.
اول، نوابغ ذهن باز دارند.کنجکاو هستند. سؤال مي کنند، انعطاف پذير هستند و براي حل مسئله شرايط مختلف را در نظر مي گيرند.اين طرز برخورد چونان درِ گشوده اي است که به ايده ها و نقطه نظرها اجازه مي دهد به ذهن خطور کنند.
دوم، نوابغ با مسائل و تصميمات به طور نظم دار برخورد مي کنند. آنها در برخورد با هر مسئله سؤالات بجا مي کنند.سؤالاتشان از يک نظم منطقي اي برخوردار است.
سوم، نوابغ با سلسله سؤالاتي با مسائل برخورد مي کنند.
سؤال کردن ذهن شما را مي گشايد
نوابغ قبل از هر چيزي مي پرسند:«مسئله دقيقاً چيست؟» و بعد «چرا اين اصولاً يک مسئله است؟» بعد از آن مي پرسند: «راه حل ايده آل براي اين مسئله چه مي تواند باشد؟» و «چه عاملي سبب مي شود که ما به راه حل نرسيم؟»
آنها مي پرسند:چرا اين موقعيت وجود دارد؟ چگونه اتفاق افتاد؟ چه عاملي آن را به وجود آورد؟ براي اولين بار چه زماني و کجا اتفاق افتاد؟ چه کسي درگير آن است؟ به چه روشهايي مي توانيم اين مسئله را حل کنيم؟ از ميان راه حلهاي ممکن کدام راه حل قابل قبول تر است؟
سؤال کردن ذهن شما را مي گشايد و بر انتخابهايتان مي افزايد. خلاقيت شما را افزايش مي دهد، تخيل و تصور شما را وسيع تر مي کند. با طرح سؤال، راحت تر مي توانيد به جواب برسيد.
نفسها بلافاصله درگير مي شود و بعد براي تغيير دادن ذهن خود بي ميل مي شوند.به نظر مي رسد که رابطه مستقيمي ميان کميت نقطه نظرها و روشهايي که براي حل مسئله ايجاد مي کنيد وجود دارد.به همين دليل بايد در برابر نتيجه گيري شتابزده مقاومت کنيد. بايد داوري شتابزده را کنار بگذاريد.بايد با سرعت کمتري حرکت کنيد و مانند نوابغ به طرح سؤال بپردازيد. بايد ذهن خود را باز نگه داريد.
قانون احتمالاتي وجود دارد که درباره انديشيدن خلاق و دستيابي به قدرتهاي ذهن کاربرد دارد. اين قانون مي گويد هر چه در معرض ايده هاي بيشتري قرار بگيريد، احتمال اينکه در معرض ايده مناسب قرار بگيريد افزايش مي يابد.
موفق ترين اشخاص کساني هستند که خود را در معرض انواع ايده هاي نشئت گرفته از انواع منابع قرار مي دهند. اشخاص ناموفق برعکس کساني هستند که پيوسته مي خواهند از همان ايده هاي کهنه قديمي استفاده کنند.
تصورش را بکنيد اگر به طور مرتب در همايشها، سخنرانيها و کارگاههاي آموزشي شرکت کنيد، چه اتفاقي روي مي دهد.ذهن خود را پيوسته با نقطه نظرهاي جديد آشنا مي کنيد.
انسانهاي خلاق پيوسته مطالعه مي کنند، نه تنها در زمينه کاري خود، بلکه در ساير زمينه ها هم کتاب مي خوانند.کتابهايشان از نوع قصه و داستان نيست. آنها روزنامه ها و مجلات پر تعدادي را آبونه ماه هستند. آنها پيوسته محتواي نشريات را مرور مي کنند و مقالات مناسب خود را مي خوانند.
هميشه به هنگام خواندن يک مداد به همراه داشته باشيد تا زير مطالب مهم را خط بکشيد.از اين مهم تر، تندخواني را ياد بگيريد. تندخواني يک مهارت است، چيزي شبيه ياد گرفتن دوچرخه سواري که هر کس در مدت چند ساعت مي تواند آن را بياموزد.اين گونه براي هميشه مي توانيد اطلاعات بيشتري را پردازش کنيد که قبللاً تصور آن را نمي کرديد.
اشخاص با اين ذهنيت مي خواهند با نقطه نظرها و رفتارهاي سابق خود باقي بمانند.اين طرز برخورد مانع رشد و تعالي آنها مي شود. براي برخورد با اين موقعيت بايد سعي کنيد وقتي کسي ايده جديدي ارائه مي دهد، آن را بپذيريد.
راهي براي رسيدن به اين مهم اين است که اذعان کنيد شما در اشتباه هستيد. انسان موفق در شرايطي که همه چيز در حال تغيير و تحول سريع است به روي نقطه نظرهاي جديد گشوده مي ماند.اين کار مستلزم شجاعت و نبوغ فراوان است.
در اينجا سؤالي برايتان مطرح مي کنم.اگر 70 درصد تصميمات مديران و اشخاص اشتباه از کار درمي آيد، چگونه دنيا مي تواند به روند خود ادامه دهد؟ جواب ساده اي دارد. اشخاص برتر، يعني آنهايي که به رأس سازمان خود مي رسند، کساني هستند که سعي مي کنند از ميزان تصميمات اشتباه خود بکاهند.آنها خيلي زود تشخيص مي دهند که تصميمشان اشتباه است و بنابراين سعي مي کنند خيلي سريع آن را اصلاح کنند.
متأسفانه، کثيري از مردم عاشق تصميم اشتباه گذشته باقي مي مانند و پس از آنکه تصميم اشتباهي گرفتند، به راحتي حاضر نيستند که از آن تصميم دست بکشند.اجازه ندهيد اين اتفاق براي شما بيفتد.به جاي آن، سعي کنيد اولين کسي باشيد که به اشتباه بودن تصميم خود پي مي بريد.آمادگي آن را داشته باشيد که از تصميم اشتباه خود فاصله بگيريد و کارها را به طرز متفاوتي انجام بدهيد.
واقعيت اين است در آينده از آنِ با صلاحيتهاست. ممکن است فردا تمام پولهايتان را از دست بدهيد، اما تا زماني که توانايي فکر کردن داشته باشيد، مي توانيد بيش از حدي که از دست داده ايد به دست آوريد.
پيوسته به علم و اطلاعات جديد دست پيدا کنيد.
خوشبختانه، از يک برنامه سه بخشي مي توانيد استفاده کنيد تا در صف مقدم قرار بگيريد.من اين روش را شخصاً امتحان کرده و آن را به هزاران نفر آموزش داده ام. سه اقدام کليدي و مهم براي رسيدن به رشد و اعتلاي حرفه اي، خواندن مداوم، گوش دادن پيوسته به نوارهاي آموزشي و ديدن دوره هاي آموزشي ادامه دار است.
در کمترين حد ممکن، بايد همه روزه وقتي از خواب بيدار مي شويد، 30 تا 60 دقيقه مطلب آموزنده بخوانيد.به دقت مطالب مهم را يادداشت برداري کنيد. يادداشتهاي خود را به طور مرتب مرور کنيد. روي آنچه خوانده ايد فکر کنيد. به اين فکر کنيد که چگونه مي توانيد آموخته هاي خود را در عمل پياده کنيد.
اگر صرفاً روزي يک ساعت کتاب بخوانيد، هفته اي حدوداً يک کتاب را تمام مي کنيد. و اين در سال به 50 کتاب مي رسد. بعد از 10 سال، 500 کتاب خوانده ايد. البته به خانه بزرگ تري احتياج خواهيد داشت تا اين کتابها را نگهداري کنيد. اما با درآمد بيشتري که به دست مي آوريد حتماً از عهده اين کار برمي آييد.
اين در حالي است که در عصر اطلاعات، اگر پيوسته مطالعه نداشته باشيد، در خطر جدي قرار مي گيريد. اما با يک ساعت مطالعه در روز، معادل يک مدرک دکترا در سال مطلب مي آموزيد و در رديف آگاه ترين اشخاص در حرفه خود قرار مي گيريد.
به مدت سه سال او را تشويق کردم که به طور روزانه کتاب بخواند. سرانجام تسليم شد و شروع به خواندن کرد. روزها چند دقيقه اي کتاب مي خواند. برايش عجيب بود که خواندن کتاب تا چه اندازه به او کمک مي کند و به هنگام صحبت با مشتريان از چه علم و اطلاع بيشتري برخوردار مي گردد.
به زودي او، به توصيه من، روزي يک ساعت کتاب مي خواند و هفته اي يک کتاب را تمام مي کرد.در مدت يک سال، درآمد او به دو برابر افزايش يافت. و دو سال بعد، بار ديگر در آمدش دو برابر شد.امروزه، يکي از پر درآمدترين افراد حرفه خود است.
وقتي اين سه را با هم ترکيب مي کنيد:مطالعه منظم، گوش دادن منظم به نوارهاي آموزشي و شرکت منظم در دوره هاي آموزشي، ترکيب قدرتمندي به وجود مي آوريد که مي توانند شما را به سرعت به سمت هدفي که داريد رهنمون سازند.
براي اينکه انديشه خود را به شکل مثبتي تغيير بدهيد، بايد پيوسته به دنبال ايده هاي جديد برويد.بايد پيوسته سعي کنيد کارتان را سريع تر و بهتر انجام بدهيد.بايد بتوانيد ساده تر و ارزان تر کارهايتان را تمام کنيد. بايد پيوسته راههايي را در نظر بگيريد که بيشتر و بهتر به مشتريان خود خدمت کنيد. بايد بتوانيد حاشيه امنيتي براي خود درست کنيد.
هر چه بيشتر بياموزيد، بيشتر کسب درآمد مي کنيد. هر چه دانش شما بيشتر باشد، با شجاعت و اطمينان بيشتري مي توانيد مهارتهاي خود را مورد استفاده قرار بدهيد. هر چه شجاعت و اطمينان شما بيشتر شود، عزت نفستان افزايش مي يابد. و اين گونه در هر کاري که بکنيد توقف ناپذير مي شويد.
02 موفقيتها و شکستهاي غير مترقبه خود را در کاري که مي کنيد ارزيابي نماييد.آيا مي توانيد از اينها به سود خود استفاده کنيد؟
03 با هر يک از مسائل زندگي خود برخورد نظم دار داشته باشيد. تصور کنيد که راه حل دقيقاً عکس آن کاري است که در حال حاضر انجام مي دهيد.
04 پيوسته ذهن خود را با نقطه نظرهاي جديد آشنا کنيد. سؤالات گوناگون بپرسيد.توجه داشته باشيد که ممکن است شما در اشتباه باشيد.
05 به نوارهاي آموزشي در حالي که در اتومبيل خود نشسته ايد گوش بدهيد.
06 زمينه اي را انتخاب کنيد که تخصص بتواند به شما کمک کند تا با سرعت بيشتري پيشرفت کنيد. در اين زمينه هر مطلبي را که امکان پذير است، بياموزيد.
07 تنها با اشخاص مثبت، خوش بين، خلاق و شاد معاشرت کنيد. اگر مي خواهيد برنده شويد، با برندگان پرواز کنيد.
منبع:کتاب فکرتان را عوض کنيد تا زندگيتان تغيير کند
/خ
-ماکسول مالتز
شما يک نابغه بالقوه هستيد.مغز حيرت انگيز شما 18 ميليارد سلول دارد که هرسلول با 20,000 سلول ديگر در تماس است. اين بدان معناست که امکان شمار فکر کردن شما بيش از همه مولکولهاي موجود در عالم هستي است.
شما مي توانيد به سرعتي باور نکردني مطالب را بياموزيد و بيش از حدي که مي توانيد تصورش را بکنيد اطلاعات را جمع آوري نماييد.گفته مي شود: «وقتي يک تحصيلکرده مي ميرد، انگار که يک کتابخانه در آتش مي سوزد.» اين کتابخانه بالقوه در فاصله دو گوش شما قرار دارد.
مبدأ ثروت
اما در قرن بيستم، شاهد بروز تغييرات در سرعتي بوديم که باور نکردني بود. در سال 1900، 50 درصد آمريکاييان در مزارع زندگي مي کردند تا غذاي مورد نياز آن 50 درصد ديگر را تأمين کنند.امروزه، کمتر از 3 درصد جمعيت در مزارع زندگي مي کنند و نه تنها غذاي مورد نياز آمريکاييان را تأمين مي کنند، بلکه مواد غذايي را به اقصي نقاط جهان صادر مي نمايند.
ما از عصر کشاورزي به عصر صنعت رسيده ايم.بعد از آن به عصر خدمات، و از آنجا به عصر اطلاعات رسيديم، و حال مي رويم که وارد عصر ارتباطات شويم.امروزه، منبع اصلي ثروت زمين، کار و يا داراييهاي ديگر نيست. امروز منبع ثروت دانش، اطلاعات و نقطه نظرهاست.
بزرگ ترين ثروتي که مي توانيد در اختيار داشته باشيد در فاصله گوشهاي شماست.مي توانيد با بهره برداري از قدرت مغز خود به آينده اي نامحدود دست پيدا کنيد.
ثروت واقعي در روزگار ما
اگر صاحب يک شرکت هستيد، داراييهاي اصلي تان ممکن است يک شبه از دستتان خارج شوند.ساختمانتان ممکن است در آتش بسوزد، اما اگر به کارکنان شما آسيب نرسد، مي توانيد به سمت ديگر خيابان برويد و کارتان را از نو شروع کنيد.دارايي اصلي هر سازماني افراد آن سازمان هستند که مي توانند ايده هايي ارائه دهند که ديگران بخواهند با پرداخت پول خريدار آن باشند.توانايي توليد ثروت را توانمندي ذهني و نه توانمندي فيزيکي تعيين مي کند.
سرمايه اوليه
اما آنچه در فاصله دو گوش خود داريد ارزشي بيش از حد دارد.مي توانيد از آن به روشهاي مختلف استفاده کنيد.اين دارايي به طور کامل منقول و انعطاف پذير است ومي توان به شکل نامحدود آن را افزايش داد.کافي است که طريق انجام دادن اين کار را ياد بگيريد.
دانش منبع عظيم ثروت است
نکته جالب درباره دانش اين است که مي توانيد آن را صدها هزار بار، حتي ميليونها بار، باز توليد کنيد، بدون اينکه از ارزش آن کاسته شود.اين کالايي است که هر چه آن را مصرف کنيد، ارزش آن کاهش نمي يابد.اگر شما يا شخص ديگري با ايده جديدي وارد بازار شود که کاري سريع تر و بهتر انجام بگيرد، اين ايده در يک لحظه به سراسر جهان مخابره مي شود و در اختيار ميليونها انسان ديگر قرار مي گيرد تا به کمک آن زندگي و کارشان را بهبود بخشند.اما شما چيزي را از دست نمي دهيد.اين ايده هنوز براي شما ارزشمند است.اين به راستي حيرت انگيز است.
داراييهاي متعارف در برابر نيروي مغز
توانايي شما در بهره برداري از نيروي مغزي و استفاده از توانمنديهاي خلاق براي موفقيتتان ضروري است.امروزه، بيش از هر زماني مي دانيم که چگونه مي توانيد از هوش و فراست خود استفاده کنيد.
تفاوتهاي کوچک منتهي به نتايج بزرگ مي شوند
اجازه بدهيد مثالي بزنيم.اگر يک اسب در مسابقه اسب سواري به اندازه يک بيني از ساير اسبهاي جلو بزند، 10 برابر اسبي که دوم شده است جايزه مي گيرد.آيا اين بدان معناست که اسب اول 10 برابر سريع تر مي دود؟ آيا دو برابر سريع تر مي دود؟ ده درصد سريع تر مي دود؟ نه، اسب برنده تنها چند سانتي متر سريع تر مي دود.
به همين شکل، اگر اندکي اطلاعات در زمان و مکانهاي مناسب داشته باشيد، مي تواند به شما امکان بدهد که تفاوتي عظيم ايجاد کنيد.گاه يک ايده ساده مي تواند تمام زندگي شما را تغيير دهد.
ازدام دانستگي اجتناب کنيد
امروزه، موفق ترين اشخاص کساني هستند که پيوسته بر يادگيريهاي خود مي افزايند.اين اشخاص خود را به روي ايده هاي نو و روشهاي جديد گشوده اند. اشتباه بزرگي که خيلي ها، و از جمله کساني که از دانشگاهها فارغ التحصيل شده اند، مي کنند اين است که فکر مي کنند همه دانش موجود در يک زمينه را مي دانند.گاه اين اشخاص فکر مي کنند آنچه مي دانند تنها چيزهايي است که براي داشتن احتياج دارند.
ما به اين «دام دانستگي»مي گوييم.کسي که گرفتار اين باور است، نمي داند.و متوجه نيست که نمي داند.کمک کردن به اين شخص غير ممکن است. شروع درايت و دانستگي اين است که متوجه شويد که نمي دانيد.
تحت تأثير قرار نگيريد
بيش از 700 سال پيش، راجر بيکن انگليسي آخرين دانشمند جهان محسوب مي شد.گفته مي شد که او به همه دانشهاي روز اشراف دارد.او در روزگار خود در باره هر موضوعي که بگوييد علم و اطلاع داشت.
البته در آن زمان ميزان دانش موجود محدود بود.کتابهاي بسيار اندکي وجود داشتند.شمار دانشمندان، فيلسوفان و پژوهشگران، نويسندگان و معلمان محدود بود.
دانش، رشد تصاعد نمايي دارد
گاه از حاضران در همايشهايم مي پرسم:«آيا اينجا کسي هست که همه چيزدان باشد؟»البته هيچ کس دستش را بلند نمي کند.بعد درباره همه چيزدان بودن برايشان حرف مي زنم.
همه چيزدان کسي است که احساس مي کند درباره يک موضوع به همه علم و اطلاعات واقف است.از کجا مي دانيد که همه چيزدان هستيد؟ بسيار ساده است.وقتي دست از مطالعه بکشيد، به برنامه هاي آموزشي توجه نکنيد و در دوره هاي آموزشي ثبت نام ننماييد، به اين احساس رسيده ايد که همه چيزدان هستيد.
جوابها تغيير مي کنند
دکتر اينشتين سري به علامت تأييد پايين آورد و گفت:«بله، همان سؤالات سال قبل است.»
دانشجو از اينشتين پرسيد:«اما چگونه ممکن است که يک آزمون را دو سال پي در پي به دانشجويان مي دهيد؟»
اينشتين جواب داد:«از سال قبل تاکنون جوابها تغيير کرده اند.»
به همين شکل، آگاهي علم و اطلاع شما به سرعتي باورنکردني تغيير مي کنند. آنچه يک سال گذشته واقعيت داشت، امروز ممکن است واقعيت نداشته باشد. آنچه امروز حقيقت دارد، سال آينده حقيقت نخواهد داشت.تنها راه مطمئن براي قرار گرفتن در صف مقدم حرفه اي که در آن کار مي کنيد، اين است که پيوسته علم و اطلاعات جديد را بگيريد و آن را با آنچه امروز مي دانيد مقايسه کنيد.
منابع نوآوري
ذهن خود رابازنگه داريد
وقتي کامپيوتر اپل بازار را قبضه کرد و صدها و هزاران کامپيوتر شخصي را به فروش رساند، آي بي ام به سرعت به خودش آمد و تصميم گفت که وارد اين بازار شود.آي بي ام يک کامپيوتر شخصي توليد کرد که در مدت چهار سال 50 درصد بازار جهان را به خود اختصاص داد.
به تغييرات روند بازار توجه داشته باشيد
آي بي ام متوجه نشد که موفقيت آن در گفتن 50 درصد سهم بازار کامپيوتر روندي است که دنياي کامپيوتر را تغيير خواهد داد.حالا بعيد است که آي بي ام دوباره بتواند موقعيت از دست رفته را بازيابد.
به آينده فکر کنيد
تنها کاري که بايد بکنيد اين است که ايده اي ارائه دهيد که 10 درصد جديد باشد.به تنها چيزي که احتياج داريد ارائه کالا يا خدمتي است که اندکي با آنچه در گذشته وجود داشته تفاوت داشته باشد.کمي بهتر يا کمي ارزان تر باشد.
دو عاملي که مانع پيشرفت شما مي شوند
روش مغاير و متفاوت انديشيدن، انعطاف پذير بودن است که به آن چشم انداز تطبيق پذير مي گويند.اشخاص با اين خصوصيت، ذهن خود را به روي اطلاعات جديد مي گشايند.آنها به ايده ها و نقطه نظرهاي جديد توجه مي کنند.آنها به جاي اينکه چه کسي درست مي گويد به اينکه چه چيزي درست است، مي انديشند.اين اشخاص اگر کسي ايده جديد و جالب تري به آنها ارائه کند پذيراي آن مي شوند.
سه کيفيت نوابغ
به نظر مي رسد که نوابغ از سه وجه مشترک برخوردارند. شما مي توانيد اين سه وجه را بياموزيد و در زندگي خود آنها را لحاظ کنيد.
اول، نوابغ ذهن باز دارند.کنجکاو هستند. سؤال مي کنند، انعطاف پذير هستند و براي حل مسئله شرايط مختلف را در نظر مي گيرند.اين طرز برخورد چونان درِ گشوده اي است که به ايده ها و نقطه نظرها اجازه مي دهد به ذهن خطور کنند.
دوم، نوابغ با مسائل و تصميمات به طور نظم دار برخورد مي کنند. آنها در برخورد با هر مسئله سؤالات بجا مي کنند.سؤالاتشان از يک نظم منطقي اي برخوردار است.
سوم، نوابغ با سلسله سؤالاتي با مسائل برخورد مي کنند.
سؤال کردن ذهن شما را مي گشايد
نوابغ قبل از هر چيزي مي پرسند:«مسئله دقيقاً چيست؟» و بعد «چرا اين اصولاً يک مسئله است؟» بعد از آن مي پرسند: «راه حل ايده آل براي اين مسئله چه مي تواند باشد؟» و «چه عاملي سبب مي شود که ما به راه حل نرسيم؟»
آنها مي پرسند:چرا اين موقعيت وجود دارد؟ چگونه اتفاق افتاد؟ چه عاملي آن را به وجود آورد؟ براي اولين بار چه زماني و کجا اتفاق افتاد؟ چه کسي درگير آن است؟ به چه روشهايي مي توانيم اين مسئله را حل کنيم؟ از ميان راه حلهاي ممکن کدام راه حل قابل قبول تر است؟
سؤال کردن ذهن شما را مي گشايد و بر انتخابهايتان مي افزايد. خلاقيت شما را افزايش مي دهد، تخيل و تصور شما را وسيع تر مي کند. با طرح سؤال، راحت تر مي توانيد به جواب برسيد.
نتيجه گيري شتابزده
نفسها بلافاصله درگير مي شود و بعد براي تغيير دادن ذهن خود بي ميل مي شوند.به نظر مي رسد که رابطه مستقيمي ميان کميت نقطه نظرها و روشهايي که براي حل مسئله ايجاد مي کنيد وجود دارد.به همين دليل بايد در برابر نتيجه گيري شتابزده مقاومت کنيد. بايد داوري شتابزده را کنار بگذاريد.بايد با سرعت کمتري حرکت کنيد و مانند نوابغ به طرح سؤال بپردازيد. بايد ذهن خود را باز نگه داريد.
خلاقيت حق مادرزادي شماست
قانون احتمالاتي وجود دارد که درباره انديشيدن خلاق و دستيابي به قدرتهاي ذهن کاربرد دارد. اين قانون مي گويد هر چه در معرض ايده هاي بيشتري قرار بگيريد، احتمال اينکه در معرض ايده مناسب قرار بگيريد افزايش مي يابد.
موفق ترين اشخاص کساني هستند که خود را در معرض انواع ايده هاي نشئت گرفته از انواع منابع قرار مي دهند. اشخاص ناموفق برعکس کساني هستند که پيوسته مي خواهند از همان ايده هاي کهنه قديمي استفاده کنند.
در همه جا دنبال ايده بگرديد
تصورش را بکنيد اگر به طور مرتب در همايشها، سخنرانيها و کارگاههاي آموزشي شرکت کنيد، چه اتفاقي روي مي دهد.ذهن خود را پيوسته با نقطه نظرهاي جديد آشنا مي کنيد.
انسانهاي خلاق پيوسته مطالعه مي کنند، نه تنها در زمينه کاري خود، بلکه در ساير زمينه ها هم کتاب مي خوانند.کتابهايشان از نوع قصه و داستان نيست. آنها روزنامه ها و مجلات پر تعدادي را آبونه ماه هستند. آنها پيوسته محتواي نشريات را مرور مي کنند و مقالات مناسب خود را مي خوانند.
هميشه به هنگام خواندن يک مداد به همراه داشته باشيد تا زير مطالب مهم را خط بکشيد.از اين مهم تر، تندخواني را ياد بگيريد. تندخواني يک مهارت است، چيزي شبيه ياد گرفتن دوچرخه سواري که هر کس در مدت چند ساعت مي تواند آن را بياموزد.اين گونه براي هميشه مي توانيد اطلاعات بيشتري را پردازش کنيد که قبللاً تصور آن را نمي کرديد.
با اشخاص مناسب صرف وقت کنيد
سازگاري احمقانه
اشخاص با اين ذهنيت مي خواهند با نقطه نظرها و رفتارهاي سابق خود باقي بمانند.اين طرز برخورد مانع رشد و تعالي آنها مي شود. براي برخورد با اين موقعيت بايد سعي کنيد وقتي کسي ايده جديدي ارائه مي دهد، آن را بپذيريد.
راهي براي رسيدن به اين مهم اين است که اذعان کنيد شما در اشتباه هستيد. انسان موفق در شرايطي که همه چيز در حال تغيير و تحول سريع است به روي نقطه نظرهاي جديد گشوده مي ماند.اين کار مستلزم شجاعت و نبوغ فراوان است.
تصميمات اشتباه
در اينجا سؤالي برايتان مطرح مي کنم.اگر 70 درصد تصميمات مديران و اشخاص اشتباه از کار درمي آيد، چگونه دنيا مي تواند به روند خود ادامه دهد؟ جواب ساده اي دارد. اشخاص برتر، يعني آنهايي که به رأس سازمان خود مي رسند، کساني هستند که سعي مي کنند از ميزان تصميمات اشتباه خود بکاهند.آنها خيلي زود تشخيص مي دهند که تصميمشان اشتباه است و بنابراين سعي مي کنند خيلي سريع آن را اصلاح کنند.
متأسفانه، کثيري از مردم عاشق تصميم اشتباه گذشته باقي مي مانند و پس از آنکه تصميم اشتباهي گرفتند، به راحتي حاضر نيستند که از آن تصميم دست بکشند.اجازه ندهيد اين اتفاق براي شما بيفتد.به جاي آن، سعي کنيد اولين کسي باشيد که به اشتباه بودن تصميم خود پي مي بريد.آمادگي آن را داشته باشيد که از تصميم اشتباه خود فاصله بگيريد و کارها را به طرز متفاوتي انجام بدهيد.
انعطاف پذيري به شما توانمندي مي دهد
معجزه رشد و اعتلاي شخصي
واقعيت اين است در آينده از آنِ با صلاحيتهاست. ممکن است فردا تمام پولهايتان را از دست بدهيد، اما تا زماني که توانايي فکر کردن داشته باشيد، مي توانيد بيش از حدي که از دست داده ايد به دست آوريد.
کهنه شدن سريع
پيوسته به علم و اطلاعات جديد دست پيدا کنيد.
خوشبختانه، از يک برنامه سه بخشي مي توانيد استفاده کنيد تا در صف مقدم قرار بگيريد.من اين روش را شخصاً امتحان کرده و آن را به هزاران نفر آموزش داده ام. سه اقدام کليدي و مهم براي رسيدن به رشد و اعتلاي حرفه اي، خواندن مداوم، گوش دادن پيوسته به نوارهاي آموزشي و ديدن دوره هاي آموزشي ادامه دار است.
همه روزه مطلب بخوانيد
در کمترين حد ممکن، بايد همه روزه وقتي از خواب بيدار مي شويد، 30 تا 60 دقيقه مطلب آموزنده بخوانيد.به دقت مطالب مهم را يادداشت برداري کنيد. يادداشتهاي خود را به طور مرتب مرور کنيد. روي آنچه خوانده ايد فکر کنيد. به اين فکر کنيد که چگونه مي توانيد آموخته هاي خود را در عمل پياده کنيد.
اگر صرفاً روزي يک ساعت کتاب بخوانيد، هفته اي حدوداً يک کتاب را تمام مي کنيد. و اين در سال به 50 کتاب مي رسد. بعد از 10 سال، 500 کتاب خوانده ايد. البته به خانه بزرگ تري احتياج خواهيد داشت تا اين کتابها را نگهداري کنيد. اما با درآمد بيشتري که به دست مي آوريد حتماً از عهده اين کار برمي آييد.
به خود حاشيه امنيت بدهيد
اين در حالي است که در عصر اطلاعات، اگر پيوسته مطالعه نداشته باشيد، در خطر جدي قرار مي گيريد. اما با يک ساعت مطالعه در روز، معادل يک مدرک دکترا در سال مطلب مي آموزيد و در رديف آگاه ترين اشخاص در حرفه خود قرار مي گيريد.
طبل را به صدا درآوريد
به مدت سه سال او را تشويق کردم که به طور روزانه کتاب بخواند. سرانجام تسليم شد و شروع به خواندن کرد. روزها چند دقيقه اي کتاب مي خواند. برايش عجيب بود که خواندن کتاب تا چه اندازه به او کمک مي کند و به هنگام صحبت با مشتريان از چه علم و اطلاع بيشتري برخوردار مي گردد.
به زودي او، به توصيه من، روزي يک ساعت کتاب مي خواند و هفته اي يک کتاب را تمام مي کرد.در مدت يک سال، درآمد او به دو برابر افزايش يافت. و دو سال بعد، بار ديگر در آمدش دو برابر شد.امروزه، يکي از پر درآمدترين افراد حرفه خود است.
براي کسب درآمد بيشتر، بايد بيشتر بياموزيد
هر چه مي توانيد آموزش ببينيد
وقتي اين سه را با هم ترکيب مي کنيد:مطالعه منظم، گوش دادن منظم به نوارهاي آموزشي و شرکت منظم در دوره هاي آموزشي، ترکيب قدرتمندي به وجود مي آوريد که مي توانند شما را به سرعت به سمت هدفي که داريد رهنمون سازند.
دانش، قدرت است
براي اينکه انديشه خود را به شکل مثبتي تغيير بدهيد، بايد پيوسته به دنبال ايده هاي جديد برويد.بايد پيوسته سعي کنيد کارتان را سريع تر و بهتر انجام بدهيد.بايد بتوانيد ساده تر و ارزان تر کارهايتان را تمام کنيد. بايد پيوسته راههايي را در نظر بگيريد که بيشتر و بهتر به مشتريان خود خدمت کنيد. بايد بتوانيد حاشيه امنيتي براي خود درست کنيد.
انديشه نامحدود
هر چه بيشتر بياموزيد، بيشتر کسب درآمد مي کنيد. هر چه دانش شما بيشتر باشد، با شجاعت و اطمينان بيشتري مي توانيد مهارتهاي خود را مورد استفاده قرار بدهيد. هر چه شجاعت و اطمينان شما بيشتر شود، عزت نفستان افزايش مي يابد. و اين گونه در هر کاري که بکنيد توقف ناپذير مي شويد.
تمرينات عملي
02 موفقيتها و شکستهاي غير مترقبه خود را در کاري که مي کنيد ارزيابي نماييد.آيا مي توانيد از اينها به سود خود استفاده کنيد؟
03 با هر يک از مسائل زندگي خود برخورد نظم دار داشته باشيد. تصور کنيد که راه حل دقيقاً عکس آن کاري است که در حال حاضر انجام مي دهيد.
04 پيوسته ذهن خود را با نقطه نظرهاي جديد آشنا کنيد. سؤالات گوناگون بپرسيد.توجه داشته باشيد که ممکن است شما در اشتباه باشيد.
05 به نوارهاي آموزشي در حالي که در اتومبيل خود نشسته ايد گوش بدهيد.
06 زمينه اي را انتخاب کنيد که تخصص بتواند به شما کمک کند تا با سرعت بيشتري پيشرفت کنيد. در اين زمينه هر مطلبي را که امکان پذير است، بياموزيد.
07 تنها با اشخاص مثبت، خوش بين، خلاق و شاد معاشرت کنيد. اگر مي خواهيد برنده شويد، با برندگان پرواز کنيد.
منبع:کتاب فکرتان را عوض کنيد تا زندگيتان تغيير کند
/خ