عالي زندگي کنيد
-اچ.جي.ولز
قانون مطابقت و همخواني شايد مهم ترين قانون در تعيين موفقيت يا شکست ما در زندگي است. ، اين قانون مي گويد که دنياي بيرون شما بازتابي از دنياي درون شماست. مي گويد آنچه در درون شماست، به زودي در بيرون از شما تجلي خواهد گرديد.وقتي فکرتان را عوض کنيد، زندگي تان تغيير مي کند.
اين قانون در مورد هر کاري که بکنيد مصداق دارد. دنياي درون دانش و تدارک شما، موفقيت شما را در زندگي شغلي تان رقم مي زند. نگرش داخلي و دروني شما در قبال سلامتي، شرايط جسم فيزيکي شما را مشخص مي سازد.انتظارات و توقعات دروني شما، رفتار و نگرشهاي شما را در قبال ديگران تعيين مي کند. دنياي بيرون شما هميشه بازتاب دنياي درون شماست.
خوشبختي هدف اصلي است
قبل نوشت که هدف اصلي اقدامات انسان رسيدن به احساس خوشبختي است. او معتقد بود هر کاري که انسان مي کند براي دستيابي به نوعي از خوشبختي است. انسانها در مواقعي موفق مي شوند و در مواقعي موفق نمي شوند، اما خوشبختي هميشه هدف اصلي آنهاست.
ارسطو معتقد بود که هر اقدام و عمل قدمي در جهت رسيدن به خوشبختي است. مثلاً شما خواهان آن هستيد که شغل خوبي پيدا کنيد.چرا؟ براي اينکه درآمد خوبي داشته باشيد. چرا؟ براي اينکه خانه راحت و اتومبيل خوبي داشته باشيد.چرا؟ براي اينکه بتوانيد روابط و خانواده خوب داشته باشيد. چرا؟ براي اينکه زندگي شما در خانه تان خوب باشد. چرا؟ براي اينکه بتوانيد شاد و سعادتمند باشيد. هر کاري که شما و ديگران بکنيد، براي رسيدن به خوشبختي است.
نقش خوبيها
اين يکي از مهم ترين ملاحظات در تاريخ انديشه و تجربه انساني است.«تنها آدمهاي خوب مي توانند به سعادت برسند، و تنها با فضيلتها مي توانند خوب باشند.»
آنچه من در سالها بررسي در زمينه فلسفه و روانشناسي دريافته ام اين است تنها اشخاصي که درون خوب دارند، مي توانند به سعادت و خوشبختي برسند. من طي سالها مطالعه در زمينه کيفيات اعتماد به نفس دريافته ام تنها مردان و زناني که داراي ارزشهاي روشن و مثبت هستند، مي توانند اعتماد به نفس داشته باشند و با هر چه در زندگي شان اتفاق مي افتد برخورد مؤثر بکنند.
سريع ترين راه رسيدن به اعتماد به نفس اين است که ارزشها و اعتقادات خود را بشناسيد و براساس آنها زندگي کنيد. راه حل همه مسائل انساني بازگشت به
ارزشهاست.علت اصلي ناخشنوديها و استرسها در اين است کاري بکنيم که بدانيم از آنچه درست است فاصله دارد.
استحکام شخصيت ضروري است
پيش از اين فکر مي کردم که استحکام شخصيت يکي از ارزشهاي کليدي است. تا اينکه روزي يک مرد ثروتمند و مدبر به من گفت: استحکام شخصيت ارزشي است که ساير ارزشها را تضمين مي کند. استحکام شخصيت يک ارزش اصولي و بنيادي است که همه ارزشهاي ديگر بر آن تکيه دارند. داشتن استحکام شخصيت واقعي بدين معناست که هميشه براساس ارزشهايي که داريد عمل کنيد.اگر استحکام شخصيت نداشته باشيد، در معرض کمترين وسوسه از کنار ساير ارزشهاي خود مي گذريد.
ارزشهاي خود را معين کنيد
توانايي شما در مشخص کردن ارزشها، نقطه شروع ايجاد شخصيتي است که اشخاص تحت تأثير آن بخواهند با شما ارتباط داشته باشند و سبب شود که شما از زندگي لذت ببريد. وقتي از منش و شخصيت خوبي برخوردار باشيد، تبديل به يک انسان خوب مي شويد. در نتيجه بدون توجه به هر آنچه در پيرامون شما
مي گذرد، درون خوب پيدا مي کنيد.
ارزشهاي خود را سازماندهي کنيد
هر کاري که بکنيد نتيجه يک انتخاب است. شما هميشه در حال انتخاب کردن هستيد.اين توانايي انتخاب کردن شما را از ساير موجودات متمايز مي سازد.انتخاب شما هم براساس انتخابهاي شماست.
براساس ارزشهاي خود اقدام کنيد
از کجا متوجه مي شويد که ارزشهاي شما کدام هستند؟ خيلي ساده است. ارزشهاي شما هميشه در اعمال شما خودشان را نشان مي دهند. مهم اين است که چه مي کنيد، مهم نيست که چه مي گوييد. بخصوص، کاري که تحت فشار انجام مي دهيد از اهميت خاصي برخوردار است.
تعيين کننده شخصيت
اهميت هستند. به تعالي توجه کنيد. تصور کنيد دو نفر هر کدام سه ارزش مربوط به خود را انتخاب کرده اند.ارزشهاي انتخاب شده مانند هم هستند، تنها اولويت و رديف بندي ارزشهاي آنها با هم تفاوت دارد.
شخص (الف)به اين نتيجه رسيده که سه ارزش اصلي او به ترتيب عبارت اند از:خانواده، سلامتي و موفقيت شغلي. اين شخص مي گويد که براي او خانواده مهم تر از سلامتي و شرايط شغلي اوست. سلامتي هم بر موقعيت شغلي مقدم است.اين بدان معناست که اگر او مجبور شود ميان خانواده و شغل خود دست به انتخاب بزند، خانواده هميشه مقدم واقع مي شود. و اگر قرار باشد ميان سلامتي و حرفه خود انتخاب کند، سلامتي مقدم است.
شخص (ب)هم همين ارزشها را دارد، با اين تفاوت که نظم و ترتيب ارزشهايش متفاوت است. ارزش اول او کار و حرفه، ارزش دوم خانواده و ارزش سوم سلامتي است.
اين بدان معناست که شخص (ب)کارش را مقدم بر خانواده اش مي داند و کار و خانواده اش را بر سلامتي خود مقدم مي شمارد.
سؤال مهم
جواب اين است که شخص (ب) که ارزش اول او کار و شغلش مي باشد، انساني به کلي متفاوت از شخص (الف) است. نظم خانواده، سلامتي و شغل او حرفه يک سازمان سرشار کننده زندگي است. کسي که زندگي اش براساس اين ارزشها باشد، در مقايسه با کسي که شغلش را بر خانواده و بخصوص سلامتي اش مقدم مي دارد، در شرايط بهتري قرار دارد. به همين دليل است که مي گويم بايد
رديف بندي ارزشهايتان را با دقت انتخاب کنيد. ارزشهاي شما و تقدم اين ارزشها تکليف زندگي شما را مشخص مي سازد.
استحکام شخصيت طرزي براي زندگي کردن است
در تمام طول تاريخ، مردان و زنان بزرگ کساني بوده اند که از منش سطح بالا برخوردار بوده اند.اينها کساني بوده اند که براساس ارزشهاي سطح بالا زندگي کرده اند، اينها کساني بوده اند که به خاطر ارزشهايشان مورد احترام واقع شده اند.
کاري که در شرايط فشار انجام مي دهيد
بعضي ها تحت تأثير احساسات و عواطف خود گيج مي شوند. معتقدند اگر قصد خير داشته باشند، مهم نيست که چه عملي صورت مي دهند. احساس مي کنند اگر چيزي را آرزو کنند، درست مانند آن مي باشد که آن را انجام داده اند. اما مهم اين است که زير فشار چه مي کنيد. اين در واقع مشخص مي سازد که در درون شما چه مي گذرد.
براي موفقيت شما ضروري است با هر کس که او را مي شناسيد و با او برخورد داريد صادق باشيد.اين مطلب هم در زندگي شخصي، و هم در کار و حرفه شما صدق مي کند. چيزي برايتان از اين اعتبار بيشتر کسب نمي کند که منش و استحکام شخصيت برخوردار باشيد.و چيزي بيش از اين از اعتبار شما
نمي کاهد که ديگران به اين نتيجه برسند نمي توانند روي شما حساب کنند
با خود صادق باشيد
هميشه در بهترين حد خود ظاهر شويد
استحکام شخصيت يعني آنکه هميشه با خود صادق باشيد. شما به همان اندازه که با خود صادق هستيد، با ديگران هم صادق مي باشيد.اغلب اشخاص دروغ نمي گويند، فريب نمي دهند و يا دزدي نمي کنند. اما صادق بودن واقعي بدين معناست که با همه افراد در زندگي خود صادق باشيد. اين بدان معناست که نه دروغ بگوييد، و نه با دروغ زندگي کنيد.
اگر از اشخاص بپرسيد که آيا صادق هستند، اغلبشان به شما جواب مثبت مي دهند.اما صادق بودن بدين معناست که با همه صادق باشيد.هرگز در موقعيتي که به صلاح شما نيست باقي نمانيد. هرگز اجازه ندهيد به استحکام شخصيت شما لطمه اي بخورد.
بالاترين هدف شما
صداقت و استحکام شخصيت بدين معناست که به خود و نداي درون خود گوش کنيد، و براساس راهنمايي آن رفتار نماييد.
استحکام شخصيت ذهن شما
صداقت داشتن يکي از لازمه هاي رشد منش و شخصيت است و بايد يکي از هدفهاي اصلي زندگي باشد. ارسطو مي گفت:«هدف آموزش بايد اين باشد که رشد منش جوان را سبب شود.»بسياري از جوانان آمريکايي بر اين اساس رشد و پرورش نيافته اند.بسياري از آنها خوب و بد را از يکديگر تشخيص نمي دهند.
اين شيوه به شکست و ناکامي و ناخشنودي منتهي مي شود. واقعيت اين است که ارزشها نسبي نيستند.بعضي از ارزشها بر سرشاري زندگي مي افزايند، اما ارزشهاي ديگري هستند که زندگي را نابود مي سازند. اگر ارزشي مثبت باشد، زندگي کردن براساس آن کيفيت زندگي شما را بهتر مي کند و به روابط شما با ديگران عمق بيشتري مي بخشد.اما ارزش منفي به روابط شما آسيب مي رساند و از کيفيت زندگي شما مي کاهد.
با حقيقت رو به رو شويد
بايد بپذيريد که تنها اگر شما بهتر شويد، دنياي شما هم بهتر مي شود. کسي قرار نيست بيايد و زندگي شما را بهتر کند. اگر مي خواهيد شرايط تغيير کنند، بايد خودتان دست به تغيير دادن بزنيد.
استحکام شخصيت يعني آنکه بپذيريد زندگي شما در صورتي بهتر مي شود که شما خود به همسر بهتري تبديل شويد.کار شما تنها در صورتي بهتر مي شود که شما مدير بهتري بشويد و يا بهتر و بيشتر فروش کنيد. زندگي مالي شما زماني بهتر مي شود که در رابطه با پول از نظم و ترتيب بيشتري برخوردار گرديد.
اشخاص را به همان شکلي که هستند بپذيريد
بخصوص در شرايط فشار، اشخاص نه تنها تغيير نمي کنند، بلکه بيشتر به شکلي که در درون هستند ظاهر مي گردند. اگر کسي شخصيت دشواري داشته باشد، زيرفشار، از حدي که هست دشوارتر مي شود. اگر کسي سمج و انعطاف ناپذير است، وقتي تحت فشار قرار بگيرد، سمج تر و بي انعطاف تر مي شود.اگر کسي اندکي بي صداقت است، تحت فشار بي صداقتي اش فزون تر مي شود.
تجارت و رقابت
جک ولش، مدير عامل سابق شرکت جنرال الکتريک، مي گويد: «اگر نرخ تغيير در بيرون از سازمان شما بيش از ميزان تغيير در داخل سازمان شما باشد، پايان کارتان رقم مي خورد.»اين مطلب در مورد شما به عنوان يک شخص هم مصداق دارد. اگر پيوسته نياموزيد در مقام ارتقاي مهارتهاي خود باشيد، در خطر بيرون رفتن از صحنه قرار مي گيريد.
ارزش شما چقدر است؟
بسياري از آنها با خود صادق نبوده اند و پيوسته مهارتها و دانشهاي خود را بالا نبرده اند تا بتوانند بر ارزش شرکتي که در آن کار مي کنند، بيفزايند. آنها اميدوار بوده اند که تغييرات در سطح اقتصاد ملي و بين المللي بر آنها تأثير نخواهد گذاشت.اين گونه و با اين ذهنيت، شغل خود را از دست مي دهند.
به افزودن بر ارزش خود توجه کنيد
شرکت خود مي گيرد، دست کم سه دلار بر ارزش آن بيفزايد.اگر در حال حاضر اين کار را نمي کنيد، بدانيد که داوطلب از دست دادن کارتان هستيد. صداقت بدين معناست که اين را به عنوان يک حقيقت بپذيريد و بعد همه تلاشتان را بکنيد تا ارزش خود را افزايش بدهيد.
صداقت واقعي در اين است که انتظار نداشته باشيد بيش از آنچه مايه مي گذاريد برداشت کنيد.هرگز انتظار نداشته باشيد در برابر هيچ، چيزي به دست آوريد.
اعتماد در حکم چسب است
همه روابط تجاري و بازرگاني مبتني بر اعتماد هستند. همه روابط بر سر پول بر سر قول و قرار ميان وام دهنده و وام گيرنده استوار هستند.همه روابطي که با بانکدار ،عرضه کنندگان ،مشتريان ،و کارمندان داريد مبتني بر اعتماد و اطمينان هستند.
اشخاصي که از استحکام شخصيت برخوردارند، به اعتبار و تعهدات مالي خود پايبند مي باشند. اين اشخاص هميشه روي قول خود مي ايستند، به روابط بانکي خود توجه دارند، مراقبند که قبوض بانکي خود را به موقع بپردازند.
ماجراي دو ورشکستگي
ورشکستگي کنند. اما نتيجه ورشکستگي آنها کاملاً متفاوت بود.
يکي از آنها در تمام مدت فعاليت خود مراقب بود که قبوض بانکي خود را به موقع پرداخت کند. هميشه حداقل لازم را براي کارتهاي اعتباري خود پرداخت کرده بود. هرگاه با مشکل مالي رو به رو مي شد، با طرف ديگر صحبت مي کرد و بر سر بازپرداخت به توافق مي رسيد. وقتي در اثر شرايط اقتصادي که هيچ کنترلي بر آن نداشت مجبور شد اعلام ورشکستگي بکند، چاره اي نداشت که به دادگاه برود و به حکم دادگاه همه مال و منالش را از دست بدهد.
اما هنوز يک هفته نگذشته بود که اشخاص مختلف به او مراجعه کردند و پيشنهاد نمودند که به او پول، محل کار، کارت اعتباري، مکاني براي زندگي و يک اتومبيل نو بدهند. يکي از همکاران قديم تجاري او چک سفيدي برايش فرستاد و در نامه اي نوشت:«هر رقمي که مي خواهي، بنويس. و رقم را به من اطلاع بده تا حسابش را نگه دارم. من به تو اعتماد صد درصد دارم.» اعلام ورشکستگي سواي اينکه از ديون او کاست، هيچ لطمه اي به او نزد.
اما تاجر دوم، تجربه کاملاً متفاوتي کرد. وقتي موضوع ورشکستگي او شکل گرفت، مرتب در صدد برآمد که ديگران را فريب بدهد. به پولهايي که قول پرداختنش را داده بود بي توجهي نشان داد. چکهايي نوشت که از عهده پرداخت آنها برنمي آمد. وقتي طلبکاران به او زنگ مي زدند، با آنها صحبت نمي کرد و سرانجام شماره تلفنش را عوض کرد. به مکان جديدي اسباب کشي کرد و آدرس جديد خود را به کسي نداد.او با کساني که به او اعتماد کرده بودند طوري برخورد کرد که انگار آدمهاي احمقي هستند. وقتي سرانجام اعلام ورشکستگي کرد، هيچ کس علاقه اي براي کمک کردن به او نشان نداد. سالها طول خواهد کشيد تا او بتواند به وضع مالي خودش سر و سامان بدهد، به شرط آنکه اصولي سروساماني در کار باشد. او حتي نمي تواند از کارت اعتباري استفاده کند و لاجرم ناگزير است که براي همه چيز پول نقد بپردازد.
راه موفقيت در فروش
در جريان يک بررسي، از مشتريان سؤال شد که به هنگام خريد مهم ترين عاملي که به آن توجه مي کنند چيست. بيش از 80 درصد آنها جواب دادند که صداقت و استحکام شخصيت فروشنده از هر عاملي براي آنها مهم تر است.
وقتي از اين اشخاص سؤال شد که منظورشان از صداقت و استحکام شخصيت چيست، آنها جواب دادند منظور اين است که فروشنده به قول و وعده اش عمل کند.
نکته جالب در اين بررسي اين بود که اشخاص به ندرت به کيفيت کالا اشاره داشتند.وقتي درباره کيفيت کالا و خدمات از آنها سؤال شد، جواب دادند که اغلب کالاها و خدماتي که در بازار ارائه مي شوند به هم شباهت دارند. اما نکته مهم براي آنها اين است که از فروشنده چه برداشتي مي کنند.
صداقت نکته مهم در منش و شخصيت است
اشخاصي که از شخصيت سطح بالا برخوردارند هميشه فرصتهاي مطلوب را به خود جلب مي کنند. به هر جايي که بروند درها به رويشان گشوده مي شود. به کساني معرفي مي شوند که بتوانند به آنها کمک کنند. پول و ساير منابع در اختيارشان قرار مي گيرد. صداقت مهم ترين چيزي است که مي توانيد آن را به فرزندان خود آمورش بدهيد.
والدين و فرزندان
وقتي بزرگ مي شدند، به آنها قولي دادم. و آن اينکه:«هرگز از گفتن حقيقت به من ضرر نخواهند کرد.» من به اين قولم هميشه عمل کرده ام. وقتي کار احمقانه اي انجام مي دادند، موضوعي که درباره همه بچه ها صدق مي کند، بدون اينکه داوري و انتقاد کنم به حرفهايشان گوش مي دادم و بعد از آنها مي پرسيدم:«خوب، از اين موضوع چه آموختيد؟» آنها خيلي زود ياد گرفتند که مي توانند راستگو باشند و ضرري نکنند.
زنها و شوهرها
شما از آن جهت عاشق کسي مي شويد که داراي ارزشهايي است که شما آنها را ستايش مي کنيد. شخص مقابل خصوصيات و ارزشهايي دارد که شما آنها را تحسين مي کنيد. همه چيزهاي ديگر به تدريج رنگ مي بازند و از بين مي روند، اما آنچه باقي مي ماند منش است.
صداقت ميان زن و شوهر حکم مي کند که آنها در همه مواقع با هم صديق و راحت باشند. زن و شوهر بايد بهترين دوستان يکديگر باشند. منش، استحکام شخصيت و صداقت پايه و اساس روابط عاشقانه هستند و در زندگي از هر چيز ديگري مهم تر به حساب مي آيند.
شعار جهاني
به عبارت ديگر، قبل از اينکه تصميم به عملي بگيريد، فرض کنيد که ديگران هم همان اقدام شما را خواهند کرد. فرض را بر اين بگذاريد که عمل شما در حکم قانوني خواهد بود که همه به آن عمل خواهند کرد. راستي، چگونه جامعه اي خواهيد داشت اگر همه مانند شما عمل کنند؟
اگر اين را رعايت کنيم، بسياري از مسائل و مشکلات جامعه ما حل خواهد شد.
براي خود معيارهاي سطح بالا در نظر بگيريد
بعد از خود بپرسيد: «اگر همه مانند من باشند، کشورم چگونه کشوري خواهد بود؟»به عبارت ديگر، اگر همه مانند من رفتار کنند، کشورم در چه شرايطي قرار مي گيرد؟ آيا کاري هست که بتوانيد آن را به شکل ديگري انجام بدهيد؟
سومين سؤالي که مي توانيد از خود بپرسيد اين است:«اگر همه مانند من رفتار کنند، شرکتي که در آن کار مي کنم به چه شکلي درخواهد آمد؟»
و سرانجام، اين سؤال را از خود بپرسيد: «اگر همه افراد خانواده ام مانند
من رفتار کنند، خانواده ام به چه شکلي درخواهد آمد؟»آيا اگر همه افراد خانواده شما مانند شما باشند، خانواده تان محلي ايده آل براي زندگي خواهد بود؟
واقعيت اين است که هيچ کس نمي تواند به همه اين سؤالات جواب «آري» بدهد.همه ما راه درازي در پيش داريم که بايد آن را طي کنيم. همه ما جاي پيشرفت داريم.
کيفيت شجاعت
دنيا پر از کساني است که هدفهاي بزرگ دارند و بلندپرواز مي باشند، اما تنها معدودي از شجاعت فراوان، نظم و ترتيب و نيروي اراده اي برخوردارند که به اين هدفها جامه عمل بپوشانند.
مهم ترين نکته درباره کيفيت شجاعت اين است که هرگاه شما رفتار شجاعانه اي را به نمايش مي گذاريد، احساس مي کنيد که قوي تر شده ايد و نسبت به خود احساس بهتري پيدا مي کنيد. عزت نفس شما افزايش پيدا مي کند و خودتان را بيشتر دوست مي داريد. احساس مي کنيد که از صلاحيت بيشتري برخورداريد. احساس شادي بيشتري پيدا مي کنيد.
برعکس، هربار شما تن به مصالحه بدهيد و از شجاعت خود عدول کنيد، عزت نفس شما کاهش مي يابد. ضعيف تر مي شويد و احساس مي کنيد از صلاحيت و توانمندي کمتري برخورداريد.در اين شرايط، خودتان را به قدر گذشته دوست نداريد.
کاري را که از آن مي ترسيد، انجام بدهيد
ترس از شکست خوردن بزرگ ترين مانع بر سر راه موفقيت است. پادزهر ترس از شکست، شجاعت دست به کار شدن است.
بهترين راه ايجاد شجاعت رو به رو شدن با هراسهاست.رالف والدو امرسون مي گويد:«کاري را که مي ترسيد، انجام بدهيد.اين گونه مرگ ترس حتمي است.»
وقتي کارهايي را که از آن مي ترسيد انجام مي دهيد، احساسات و عواطف را در زندگي خود کنترل مي کنيد.اين گونه نگرش شما مثبت و خوش بينانه مي شود.«کاري را که مي ترسيد، انجام بدهيد.اين گونه مرگ ترس حتمي است.»
از حساسيت زدايي نظم دار استفاده کنيد
حساسيت زدايي نظم دار يک واژه روانشناختي است که براساس آن کاري را بارها و بارها انجام مي دهيد تا ديگر ترسي از آن نداشته باشيد. در جريان اين روش، اشخاص طي ماهها همه هفته در جلساتي بايد در حضور ديگران دقايقي حرف بزنند.ديري نمي گذرد که اين اشخاص مي توانند از توانمندي صحبت در برابر ديگران برخوردار گردند.
به سمت خطر يورش ببريد
وقتي يک شيرـ يا يک شير کوهي ـ به گله حيوانات در حال چرا نزديک مي شود، حيوانات از طريق وزش باد مي توانند نزديک شدن خطر را احساس کنند و در نتيجه در جهت مخالف شير به حرکت در مي آيند.در اين لحظه است که رهبر اين رمه مشخص مي شود. اين رهبر در فاصله ميان شير و رمه باقي مي ماند تا حيوانات به قدر کافي فاصله بگيرند.
رهبر هميشه به جانب خطر يورش مي برد. اين امر در مورد انسانها هم مصداق دارد. انسان شجاع کسي است که به آنچه توليد هراس و استرس مي کند نظر مي کند و به جاي اينکه دل به اين خوش کند که خطر خود به خود از بين خواهد رفت، مستقيماً با آن رو به رو مي شود.
در هر صورت انجام بدهيد
اگر با ترس برخورد نکنيد ترس بر شما غلبه مي کند. اگر با ترس برخورد نکنيد، مرتب قوي و قوي تر مي شود و سرانجام زماني فرا مي رسد که بر شما مسلط مي گردد.
هرگاه به موقعيت هراس انگيزي فکر مي کنيد، ضربان نبضتان افزايش پيدا مي کند و دلتان شور مي زند.در اين زمان، خوابيدن برايتان دشوار مي شود. اين هراس روي سلامتي، احساس خوشبختي و روابط شما با همکاران و مشتريان اثر مي گذارد. ديري نمي گذرد که چنان با هراس مشغله ذهني پيدا مي کنيد که نمي توانيد موضوعات ديگر را بينديشيد. اين روش مناسبي براي زندگي کردن نيست.
با هراس رو به رو شويد
وقتي جوان بودم، با موقعيت هراس انگيزي رو به رو شدم. در اين زمان به گفته اي از مارک تواين برخوردم که زندگي مرا متحول ساخت. مارک تواين گفته بود:«شجاعت به معناي نترسيدن و يا نبرد ترس نيست، بلکه غلبه بر ترس و کنترل کردن آن است.»
اين کلمات روي من تأثير فراوان گذاشتند. من متوجه شدم که همه ما از چيزهايي مي ترسيم. ترسيدن طبيعي و نرمال است.در واقع، هر چه هوشمندتر باشيد، بر ميزان هراسهايتان افزوده مي شود. نسبت به دنياي خود حساسيت بيشتري پيدا مي کنيد و با آنچه مطلقاً بايد از آن بهراسيد برخورد مناسب تري مي کنيد.
به سمت ترس حرکت کنيد
در اينجا به کشف بزرگي مي رسيم.وقتي با هراس رو به رو مي شويد و به سمت آن حرکت مي کنيد، ترس کاهش پيدا مي کند و کوچک تر مي شود و ديگر نمي تواند شما را کنترل نمايد.اما اگر از ترس فاصله بگيريد و از آن روي برگردانيد،انديشه و احساس شما را کنترل مي کند.
وقتي بنا به عادت به جانب خطر روي مي کنيد و کاري را که از آن مي ترسيد انجام مي دهيد، وقتي با هراس رو به رو مي گرديد و شجاعانه به سمت آن قدم بر مي داريد، از قدرت تأثيرگذاري آن مي کاهيد. ديري نمي گذرد که نه تنها ترس ديگر نمي تواند عليه شما کاري صورت دهد، بلکه شما بر آن مسلط مي گرديد.
به سوي هدف خود گام برداريد
در جريان يک مطالعه در دانشکده بابسون که مدت 12 سال طول کشيد، دکتر رابرت رونستاد به بررسي دلايل موفقيت و شکست فارغ التحصيلان مدرسه مديريت بازرگاني پرداخت. بعضي از آنها به موفقيتهاي شايان ذکري دست پيدا کرده بودند، اما اغلب نتوانسته بودند که به اين مهم دست پيدا کنند.دکتر رونستاد متوجه شد که موفقها از کيفيت ويژه اي برخوردار بودند. آنها مي توانستند بدون اينکه تضميني براي موفق شدن وجود داشته باشد، هدف خود را مشخص کنند و در جانب آن گام بردارند.اين اشخاص ترس شکست را به جان مي خريدند و در جهت تحقق رؤياهاي خود گام برمي داشتند.
پروفسور رونستاد اين را «اصل کوريدور» ناميد.او مي گفت وقتي به جانب هدف خود مي رويد، اين هدف هر قدر هم که دور باشد، در کوريدور زمان به حرکت درمي آييد. وقتي در اين کوريدور به حرکت درمي آييد، درهاي فرصت مناسب از هر طرف به روي شما گشوده مي شود.اما اگر در حرکت نباشيد، اين درهاي فرصت مناسب را متوجه نمي شويد.
کيفيت آهنين موفقيت
داشتن نظم و ترتيب شخصي کيفيت آهنين منش است. اين همان چيزي است که به شما امکان مي دهد تا دوام و استمرار داشته باشيد. نظم و ترتيب شخصي
کيفيتي است که به شما توانمندي مي دهد تا ريسک کنيد و در معرض خطر و ناملايمات به جلو حرکت نماييد. اين نظم و ترتيب شخصي و قدرت ناشي از آن است که در شما قدرتي ايجاد مي کند تا به کمک آن همه موانع بر سر راه خود را از ميان برداريد.
انواع مختلف شجاعت
خوابهاي بزرگ ببينيد
متعهد شويد
همه چيز به خير و خوشي پشت سر گذاشته خواهد شد.
از منطقه امن و راحت بيرون بياييد
شما به شجاعتي احتياج داريد تا پيوسته در معرض هدفها و آرزوهاي بزرگ خود حرکت کنيد.بايد بخواهيد و راغب باشيد که با مشکلات و ناراحتيها رو به رو گرديد تا امکان رشد داشته باشيد.
پايبندي داشته باشيد
ايمان داشته باشيد
انسانهاي شجاع کساني هستند که رؤيايي دارند، هدفي دارند، برنامه اي مي ريزند و قدم اول را برمي دارند بي آنکه تضميني داشته باشند که حتماً موفق خواهند شد.بايد هر قدم مثبتي را که برمي داريد، در حکم يک تجربه باشد. بايد
هر مشکل و مانع را درسي ارزشمند به حساب آوريد که براي قدرت بخشيدن و بهتر کردن شما برايتان فرستاده شده است
ريسک شکست را بپذيريد
هر چه هدفهاي بزرگ تر و هيجان انگيزتري براي خود انتخاب کنيد، امکان اينکه به مشکلات و موانع بيشتري بربخوريد افزايش مي يابد. اما بايد با هر به زمين خوردن از جاي خود بلند شويد و به تلاشتان ادامه بدهيد.
با هراسهايتان رو به رو شويد
انديشه از مبدأ صفر را تمرين کنيد
درزندگي هر کس موقعيتهايي وجود دارد که اگر آنچه را که حالا مي دانند، قبلاً مي دانستند، اقدام به آن کار نمي کردند. وقتي به اين نتيجه برسيد که اگر علم و اطلاع فعلي خود را مي داشتيد، درگير کاري نمي شديد، بايد بدانيد که چگونه مي توانيد از آن کار خارج شويد.
به اشتباهات خود اذعان کنيد
نترسيد و به اشتباهات خود اذعان کنيد.نترسيد که اقدامي را متوقف سازيد و به اقدامي کاملاً متفاوت روي آوريد.اين نشانه شجاعت، قدرت شخصي و انديشيدن مؤثر است.
مايل به اشتباه کردن باشيد
انسانهاي موفق کساني نيستند که لزوماً هميشه تصميمات درست مي گيرند، بلکه موفقها کساني هستند که تصميمات نادرست خود را اصلاح مي کنند. اگر اشتباه بکنند، آن را مي پذيرند، از آن تا حدي که امکانش وجود دارد درس مي آموزند و بعد به حرکت و فعاليت خود ادامه مي دهند. توجه داشته باشيد، تنها با اشتباه کردن مي توانيد موفق شويد. هر چه شکست بخوريد، و هر چه بيشتر اشتباه کنيد، خردمندتر مي شويد و با احتمال بيشتري به هدفهاي خود دست پيدا مي کنيد.
مسئوليت کامل را بپذيريد
وقتي اشتباهي رخ مي دهد، به جاي اينکه به مسئله فکر کنيد، در انديشه راه حل آن باشيد.از خود بپرسيد:«از اينجا به بعد چه مي کنم؟ قدم بعدي من کدام است؟ راه حل کدام است؟»
صبور باشيد
اما شما اين گونه نيستيد. وقتي به سمت هدف خود حرکت مي کنيد، مصمم باشيد که آرام و با اعتماد به نفس باقي بمانيد تا به نتايج مطلوب خود برسيد.
کمي بيشتر دوام بياوريد
اگر دست از کار نکشيد، مطمئناً موفق مي شويد. بدانيد کسي جز شما نمي تواند شما را شکست بدهد.
وقتي به خود نظم و ترتيبي مي دهيد تا کاري را که قرار است بکنيد، انجام
بدهيدـ چه اين کار را دوست داشته باشيد و چه نداشته باشيدـ و وقتي از اين توانمندي براي رسيدن به شجاعت و مداومت بيشتر در خود استفاده مي کنيد، تبديل به يک انسان قدرتمند مي شويد. خيلي زود به اين نتيجه مي رسيد کاري نيست که نتوانيد آن را انجام بدهيد. اين گونه موقعيتي پيدا مي کنيد که مي بينيد توقف ناپذير مي شويد.
شما خود ساخته هستيد
يکي از نشانه هاي انسانهاي برتر اين است که مي توانند بر خود مديريت کنند. اگر در شرکتي کار مي کنند، تصور مي کنند که رئيسشان کنار دست آنها نشسته و در هر لحظه بر کارشان نظارت دارد و ارزيابي سالانه خود را از آنها تکميل مي کند.
تنها 2 درصد مردم جامعه مي توانند بر خود مديريت کنند. و طوري رفتار نمايند که انگار در تمام مدت روز کسي به نظارت آنها نشسته است.
دستاورد حقيقي
چشم بپوشيد.به هر کس که زندگي و کار مي کنيد، امين و صادق مي شويد. با خود و ديگران حقيقت را رعايت مي کنيد.
هر چه با خود صادق تر باشيد، از شجاعت و اعتماد به نفس بالاتري برخوردار مي گرديد.مثبت تر مي شويد و درباره خود اشتياق بيشتري پيدا مي کنيد. به قدرت دروني و رشد بيشتري مي رسيد. هر چه با ارزشهاي بالاي بيشتري کار کنيد، شخصيت والاتري پيدا مي کنيد. و سرانجام، به نقطه اي مي رسيد که ديگر توقف ناپذير مي شويد!
تمرينات عملي
02 مصمم شويد که با خود و ديگران صادق باشيد.در ارزشها مصالحه نکنيد.در چه زمينه اي از زندگي خود با کسي به طور کامل صادق نيستيد؟
03 صداقت داشته باشيد.زمينه هايي از زندگي خود را که در آن احساس استرس، نارضايي يا ناخشنودي مي کنيد، وارسي کنيد و ببينيد آيا از کنار يکي از ارزشهاي خود گذشته ايد؟
04 چگونه شرکتي مي داشتيد اگر همه افراد شاغل در آن مانند شما کار مي کردند؟ چه مي توانيد بکنيد تا بلافاصله شرکت شما به شرکت بهتري تبديل شود؟
05 اگر مي شنيديد که تنها شش ماه از عمر شما باقي است، چه مي کرديد؟ پاسخي که به اين سؤال مي دهيد، ارزشهاي واقعي شما را مشخص مي سازد.
06«اشخاص عوض نمي شوند و تغيير نمي کنند.»از آنجايي که اين يکي از قوانين زندگي است، چه تغييري بايد در خود و روابط خود ايجاد کنيد تا اين حقيقت را بپذيريد؟
07 در زندگي مترصد حقيقت بشويد.در چه زمينه هايي بايد دنيا را به شکلي که هست قبول کنيد؟ با خود صادق باشيد.
منبع:کتاب فکرتان را عوض کنيد تا زندگيتان تغيير کند
/خ