عالي زندگي کنيد

قانون مطابقت و همخواني شايد مهم ترين قانون در تعيين موفقيت يا شکست ما در زندگي است. ، اين قانون مي گويد که دنياي بيرون شما بازتابي از دنياي درون شماست. مي گويد آنچه در درون شماست، به زودي در بيرون از شما تجلي خواهد گرديد.وقتي فکرتان را عوض کنيد، زندگي تان تغيير مي کند. اين قانون در مورد هر کاري که بکنيد مصداق دارد. دنياي درون دانش و تدارک شما، موفقيت شما را در زندگي شغلي تان رقم مي زند. نگرش داخلي و دروني شما در
چهارشنبه، 21 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عالي زندگي کنيد
عالي زندگي کنيد
عالي زندگي کنيد

نويسنده:برايان تريسي




تنها معيار راستين موفقيت، نسبت ميان کاري که مي توانسته انجام بگيرد و کاري است که انجام گرفته است.
-اچ.جي.ولز
قانون مطابقت و همخواني شايد مهم ترين قانون در تعيين موفقيت يا شکست ما در زندگي است. ، اين قانون مي گويد که دنياي بيرون شما بازتابي از دنياي درون شماست. مي گويد آنچه در درون شماست، به زودي در بيرون از شما تجلي خواهد گرديد.وقتي فکرتان را عوض کنيد، زندگي تان تغيير مي کند.
اين قانون در مورد هر کاري که بکنيد مصداق دارد. دنياي درون دانش و تدارک شما، موفقيت شما را در زندگي شغلي تان رقم مي زند. نگرش داخلي و دروني شما در قبال سلامتي، شرايط جسم فيزيکي شما را مشخص مي سازد.انتظارات و توقعات دروني شما، رفتار و نگرشهاي شما را در قبال ديگران تعيين مي کند. دنياي بيرون شما هميشه بازتاب دنياي درون شماست.

خوشبختي هدف اصلي است

ارسطو، که شايد بتوان او را بزرگ ترين فيلسوف دانست، بيش از 2,300 سال
قبل نوشت که هدف اصلي اقدامات انسان رسيدن به احساس خوشبختي است. او معتقد بود هر کاري که انسان مي کند براي دستيابي به نوعي از خوشبختي است. انسانها در مواقعي موفق مي شوند و در مواقعي موفق نمي شوند، اما خوشبختي هميشه هدف اصلي آنهاست.
ارسطو معتقد بود که هر اقدام و عمل قدمي در جهت رسيدن به خوشبختي است. مثلاً شما خواهان آن هستيد که شغل خوبي پيدا کنيد.چرا؟ براي اينکه درآمد خوبي داشته باشيد. چرا؟ براي اينکه خانه راحت و اتومبيل خوبي داشته باشيد.چرا؟ براي اينکه بتوانيد روابط و خانواده خوب داشته باشيد. چرا؟ براي اينکه زندگي شما در خانه تان خوب باشد. چرا؟ براي اينکه بتوانيد شاد و سعادتمند باشيد. هر کاري که شما و ديگران بکنيد، براي رسيدن به خوشبختي است.

نقش خوبيها

يکي از بزرگ ترين فراستهاي ارسطو در زمينه موفقيت اين نتيجه گيري او بود:«تنها آدمهاي خوب مي توانند به سعادت برسند، و تنها با فضيلتها مي توانند خوب باشند.»
اين يکي از مهم ترين ملاحظات در تاريخ انديشه و تجربه انساني است.«تنها آدمهاي خوب مي توانند به سعادت برسند، و تنها با فضيلتها مي توانند خوب باشند.»
آنچه من در سالها بررسي در زمينه فلسفه و روانشناسي دريافته ام اين است تنها اشخاصي که درون خوب دارند، مي توانند به سعادت و خوشبختي برسند. من طي سالها مطالعه در زمينه کيفيات اعتماد به نفس دريافته ام تنها مردان و زناني که داراي ارزشهاي روشن و مثبت هستند، مي توانند اعتماد به نفس داشته باشند و با هر چه در زندگي شان اتفاق مي افتد برخورد مؤثر بکنند.
سريع ترين راه رسيدن به اعتماد به نفس اين است که ارزشها و اعتقادات خود را بشناسيد و براساس آنها زندگي کنيد. راه حل همه مسائل انساني بازگشت به
ارزشهاست.علت اصلي ناخشنوديها و استرسها در اين است کاري بکنيم که بدانيم از آنچه درست است فاصله دارد.

استحکام شخصيت ضروري است

مهم ترين کيفيت براي رسيدن به خوشبختي کيفيت استحکام شخصيت است. ارسطو مي گفت تنها زندگي مبتني بر ارزشها مانند استحکام شخصيت، صداقت، شجاعت، استمرار و صميميت مي تواند به سعادت و خوشبختي منتهي شود.
پيش از اين فکر مي کردم که استحکام شخصيت يکي از ارزشهاي کليدي است. تا اينکه روزي يک مرد ثروتمند و مدبر به من گفت: استحکام شخصيت ارزشي است که ساير ارزشها را تضمين مي کند. استحکام شخصيت يک ارزش اصولي و بنيادي است که همه ارزشهاي ديگر بر آن تکيه دارند. داشتن استحکام شخصيت واقعي بدين معناست که هميشه براساس ارزشهايي که داريد عمل کنيد.اگر استحکام شخصيت نداشته باشيد، در معرض کمترين وسوسه از کنار ساير ارزشهاي خود مي گذريد.

ارزشهاي خود را معين کنيد

در جلسات برنامه ريزي استراتژيک، براي شرکتها و نيز اشخاص، از حاضران مي خواهيم که ارزشهاي خود را بيان کنند. شما هم در برنامه ريزي استراتژيک شخصي خود بايد همين کار را بکنيد. ارزشهاي شما کدام هستند؟ چه چيزهايي را تحمل نمي کنيد؟
توانايي شما در مشخص کردن ارزشها، نقطه شروع ايجاد شخصيتي است که اشخاص تحت تأثير آن بخواهند با شما ارتباط داشته باشند و سبب شود که شما از زندگي لذت ببريد. وقتي از منش و شخصيت خوبي برخوردار باشيد، تبديل به يک انسان خوب مي شويد. در نتيجه بدون توجه به هر آنچه در پيرامون شما
مي گذرد، درون خوب پيدا مي کنيد.

ارزشهاي خود را سازماندهي کنيد

پس از آنکه ارزشهاي خود را مشخص کرديد، بايد آنها را براساس اولويتها طبقه بندي کنيد. در شروع، به سه تا پنج ارزش کليدي احتياج داريد تا اساسي براي منش و شخصيت خود ايجاد کنيد. اينها ارزشهايي هستند که در نظر شما از ساير ارزشها مهم ترند. نظم و ترتيبي که براي ارزشهاي خود قائل مي شويد از اهميت خاصي برخوردارند.رديف بندي ارزشها، شخصيت شما را مشخص مي کند و نوع و کيفيت زندگي شما را معين مي سازد.
هر کاري که بکنيد نتيجه يک انتخاب است. شما هميشه در حال انتخاب کردن هستيد.اين توانايي انتخاب کردن شما را از ساير موجودات متمايز مي سازد.انتخاب شما هم براساس انتخابهاي شماست.

براساس ارزشهاي خود اقدام کنيد

وقتي انتخاب مي کنيد، ارزشهاي سطح بالاتر شما هميشه بر ارزشهاي سطح پايين تر شما مقدم هستند.هر اقدامي که بکنيد، هر تصميمي که بگيريد، براساس ارزشهاي غالب شماست.در هر لحظه هم تنها يک کار مي توانيد بکنيد وهميشه بايد انتخاب کنيد که آن يک کار کدام است.
از کجا متوجه مي شويد که ارزشهاي شما کدام هستند؟ خيلي ساده است. ارزشهاي شما هميشه در اعمال شما خودشان را نشان مي دهند. مهم اين است که چه مي کنيد، مهم نيست که چه مي گوييد. بخصوص، کاري که تحت فشار انجام مي دهيد از اهميت خاصي برخوردار است.

تعيين کننده شخصيت

انتخاب ارزشها و رديف بندي آنها در تعيين شخصيت شما در زندگي حائز
اهميت هستند. به تعالي توجه کنيد. تصور کنيد دو نفر هر کدام سه ارزش مربوط به خود را انتخاب کرده اند.ارزشهاي انتخاب شده مانند هم هستند، تنها اولويت و رديف بندي ارزشهاي آنها با هم تفاوت دارد.
شخص (الف)به اين نتيجه رسيده که سه ارزش اصلي او به ترتيب عبارت اند از:خانواده، سلامتي و موفقيت شغلي. اين شخص مي گويد که براي او خانواده مهم تر از سلامتي و شرايط شغلي اوست. سلامتي هم بر موقعيت شغلي مقدم است.اين بدان معناست که اگر او مجبور شود ميان خانواده و شغل خود دست به انتخاب بزند، خانواده هميشه مقدم واقع مي شود. و اگر قرار باشد ميان سلامتي و حرفه خود انتخاب کند، سلامتي مقدم است.
شخص (ب)هم همين ارزشها را دارد، با اين تفاوت که نظم و ترتيب ارزشهايش متفاوت است. ارزش اول او کار و حرفه، ارزش دوم خانواده و ارزش سوم سلامتي است.
اين بدان معناست که شخص (ب)کارش را مقدم بر خانواده اش مي داند و کار و خانواده اش را بر سلامتي خود مقدم مي شمارد.

سؤال مهم

حالا به سؤالاتي برخورد مي کنيم.آيا تفاوتي ميان شخص (الف)و (ب) وجود دارد؟ آيا اين تفاوت بزرگ يا کوچک است؟ آيا شما ترجيح مي دهيد با شخص (الف)دوستي کنيد يا شخص (ب)؟ آيا اگر در زمينه هاي اجتماعي يا شغلي با اين دو ملاقات کرديد، مي توانيد تفاوتهاي آنها را متوجه شويد؟
جواب اين است که شخص (ب) که ارزش اول او کار و شغلش مي باشد، انساني به کلي متفاوت از شخص (الف) است. نظم خانواده، سلامتي و شغل او حرفه يک سازمان سرشار کننده زندگي است. کسي که زندگي اش براساس اين ارزشها باشد، در مقايسه با کسي که شغلش را بر خانواده و بخصوص سلامتي اش مقدم مي دارد، در شرايط بهتري قرار دارد. به همين دليل است که مي گويم بايد
رديف بندي ارزشهايتان را با دقت انتخاب کنيد. ارزشهاي شما و تقدم اين ارزشها تکليف زندگي شما را مشخص مي سازد.

استحکام شخصيت طرزي براي زندگي کردن است

پس از آنکه ارزشهاي خود را مشخص نموديد، سطح استحکام شخصيت شما با ميزان پايبندي به اين ارزشها مشخص مي گردد. ارزش چيزي نيست که بر سر آن مصالحه و سازش بکنيد و يا از آن کوتاه بياييد.
در تمام طول تاريخ، مردان و زنان بزرگ کساني بوده اند که از منش سطح بالا برخوردار بوده اند.اينها کساني بوده اند که براساس ارزشهاي سطح بالا زندگي کرده اند، اينها کساني بوده اند که به خاطر ارزشهايشان مورد احترام واقع شده اند.

کاري که در شرايط فشار انجام مي دهيد

ارزشهاي موردي زماني مصداق پيدا مي کنند که مي گويند به ارزش پايبند هستند، اما کار ديگري مي کنند. مي گويند به حقيقت گويي و صداقت معتقدند، اما وقتي شرايط ايجاب کند دروغ مي گويند.اشخاص با توجه به کاري که مي کنند تعريف مي شوند، نه حرفي که مي زنند.
بعضي ها تحت تأثير احساسات و عواطف خود گيج مي شوند. معتقدند اگر قصد خير داشته باشند، مهم نيست که چه عملي صورت مي دهند. احساس مي کنند اگر چيزي را آرزو کنند، درست مانند آن مي باشد که آن را انجام داده اند. اما مهم اين است که زير فشار چه مي کنيد. اين در واقع مشخص مي سازد که در درون شما چه مي گذرد.
براي موفقيت شما ضروري است با هر کس که او را مي شناسيد و با او برخورد داريد صادق باشيد.اين مطلب هم در زندگي شخصي، و هم در کار و حرفه شما صدق مي کند. چيزي برايتان از اين اعتبار بيشتر کسب نمي کند که منش و استحکام شخصيت برخوردار باشيد.و چيزي بيش از اين از اعتبار شما
نمي کاهد که ديگران به اين نتيجه برسند نمي توانند روي شما حساب کنند

با خود صادق باشيد

صداقت حکم مي کند که با خود صادق باشيد.با خود صادق بودن نقطه شروع ايجاد منش و شخصيت در خويشتن است.نبايد خودتان را فريب بدهيد، نبايد به چيزهايي اعتماد داشته باشيد که امر غير ممکن باشند. نبايد دل به چيزهايي ببنديد که غير ممکن باشند و بعد دعا کند که آنها تغيير کنند. بايد با دنيا به آن شکلي که وجود دارد برخورد کنيد.

هميشه در بهترين حد خود ظاهر شويد

با خود صادق بودن يعني اينکه در هر کاري که مي کنيد سعي کنيد در بهترين حد خود ظاهر شويد. صداقت و استحکام شخصيت داشتن در درون، به سرعت در دنياي بيرون شما تجلي مي شوند.مي توانيد با توجه به تلاشي که مي کنيد درباره کيفيت درون خود تصميم بگيريد و قضاوت کنيد. تا زماني که نمي توانيد در بهترين حد خود ظاهر شويد دست به کار نشويد.
استحکام شخصيت يعني آنکه هميشه با خود صادق باشيد. شما به همان اندازه که با خود صادق هستيد، با ديگران هم صادق مي باشيد.اغلب اشخاص دروغ نمي گويند، فريب نمي دهند و يا دزدي نمي کنند. اما صادق بودن واقعي بدين معناست که با همه افراد در زندگي خود صادق باشيد. اين بدان معناست که نه دروغ بگوييد، و نه با دروغ زندگي کنيد.
اگر از اشخاص بپرسيد که آيا صادق هستند، اغلبشان به شما جواب مثبت مي دهند.اما صادق بودن بدين معناست که با همه صادق باشيد.هرگز در موقعيتي که به صلاح شما نيست باقي نمانيد. هرگز اجازه ندهيد به استحکام شخصيت شما لطمه اي بخورد.

بالاترين هدف شما

يکي از نشانه هاي مهم صادق بودن با خود اين است که هدف اصلي خود را آرامش ذهن در نظر بگيريد.وقتي آرامش ذهن را به عنوان هدف اصلي در زندگي در نظر مي گيريد، ساير هدفها و فعاليتهاي خود را پيرامون آن سازماندهي مي کنيد. صادق بودن بدين معناست که آرامش ذهن خود را به هيچ چيز ديگري عوض نکنيد.
صداقت و استحکام شخصيت بدين معناست که به خود و نداي درون خود گوش کنيد، و براساس راهنمايي آن رفتار نماييد.

استحکام شخصيت ذهن شما

رالف والدو امرسون، در رساله اتکاي به خود، مي گويد:«از استحکام شخصيت خود به عنوان يک چيز مقدس پاسداري کنيد.» او در جاي ديگري اضافه مي کند:«چيزي به اندازه استحکام ذهن شما مقدس نيست.»
صداقت داشتن يکي از لازمه هاي رشد منش و شخصيت است و بايد يکي از هدفهاي اصلي زندگي باشد. ارسطو مي گفت:«هدف آموزش بايد اين باشد که رشد منش جوان را سبب شود.»بسياري از جوانان آمريکايي بر اين اساس رشد و پرورش نيافته اند.بسياري از آنها خوب و بد را از يکديگر تشخيص نمي دهند.
اين شيوه به شکست و ناکامي و ناخشنودي منتهي مي شود. واقعيت اين است که ارزشها نسبي نيستند.بعضي از ارزشها بر سرشاري زندگي مي افزايند، اما ارزشهاي ديگري هستند که زندگي را نابود مي سازند. اگر ارزشي مثبت باشد، زندگي کردن براساس آن کيفيت زندگي شما را بهتر مي کند و به روابط شما با ديگران عمق بيشتري مي بخشد.اما ارزش منفي به روابط شما آسيب مي رساند و از کيفيت زندگي شما مي کاهد.

با حقيقت رو به رو شويد

بايد با خود و دنياي واقع در پيرامونتان صادقانه رفتار کنيد.بايد با واقعيتهاي مربوط به کار و روابط خود رو به رو گرديد. بايد در چشمان خود نگاه کنيد و ايمان و اعتقاد داشته باشيد. نبايد با خود بازي کنيد و در مقام فريب دادن خود باشيد و بعد اميدوار باشيد که شرايط از آنچه هست بهتر شود.
بايد بپذيريد که تنها اگر شما بهتر شويد، دنياي شما هم بهتر مي شود. کسي قرار نيست بيايد و زندگي شما را بهتر کند. اگر مي خواهيد شرايط تغيير کنند، بايد خودتان دست به تغيير دادن بزنيد.
استحکام شخصيت يعني آنکه بپذيريد زندگي شما در صورتي بهتر مي شود که شما خود به همسر بهتري تبديل شويد.کار شما تنها در صورتي بهتر مي شود که شما مدير بهتري بشويد و يا بهتر و بيشتر فروش کنيد. زندگي مالي شما زماني بهتر مي شود که در رابطه با پول از نظم و ترتيب بيشتري برخوردار گرديد.

اشخاص را به همان شکلي که هستند بپذيريد

صداقت بدين معناست که ديگران را به همان شکلي که هستند بپذيريد و نخواهيد که آنها به ميل و خواسته شما ظاهر شوند و نبايد اميدوار باشيد که ديگران تغيير کنند تا مطابق ميل شما واقع شوند، يکي از واقعيات زندگي اين است که، به استثناي مواردي، اشخاص تغيير نمي کنند.
بخصوص در شرايط فشار، اشخاص نه تنها تغيير نمي کنند، بلکه بيشتر به شکلي که در درون هستند ظاهر مي گردند. اگر کسي شخصيت دشواري داشته باشد، زيرفشار، از حدي که هست دشوارتر مي شود. اگر کسي سمج و انعطاف ناپذير است، وقتي تحت فشار قرار بگيرد، سمج تر و بي انعطاف تر مي شود.اگر کسي اندکي بي صداقت است، تحت فشار بي صداقتي اش فزون تر مي شود.

تجارت و رقابت

صداقت در دنياي به سرعت در حال تحول ما بدين معناست که دنياي تجارت و رقابت را به آن شکلي که هست و نه به آن شکلي که مي خواهيد، ببينيد. خيلي ها براي همگام شدن با سرعت رشد و تحول تکنولوژي به حداقلي از تلاش اقدام مي کنند.اما اين براي يک انسان صادق پذيرفتني نيست.انسان صادق مي داند امروزه براي اينکه در همان جايي که هستيد باقي بمانيد بايد بدويد. انسان صادق مي داند که ميزان دانش در هر دو يا سه سال يک بار دو برابر مي شود.
جک ولش، مدير عامل سابق شرکت جنرال الکتريک، مي گويد: «اگر نرخ تغيير در بيرون از سازمان شما بيش از ميزان تغيير در داخل سازمان شما باشد، پايان کارتان رقم مي خورد.»اين مطلب در مورد شما به عنوان يک شخص هم مصداق دارد. اگر پيوسته نياموزيد در مقام ارتقاي مهارتهاي خود باشيد، در خطر بيرون رفتن از صحنه قرار مي گيريد.

ارزش شما چقدر است؟

همه ساله هزاران و بلکه صدها هزار نفر شغلشان را از دست مي دهند. در بسياري از اين موارد، اشخاص شغل از دست داده به اندازه کافي مهارتهاي خود را بالا نبرده اند.
بسياري از آنها با خود صادق نبوده اند و پيوسته مهارتها و دانشهاي خود را بالا نبرده اند تا بتوانند بر ارزش شرکتي که در آن کار مي کنند، بيفزايند. آنها اميدوار بوده اند که تغييرات در سطح اقتصاد ملي و بين المللي بر آنها تأثير نخواهد گذاشت.اين گونه و با اين ذهنيت، شغل خود را از دست مي دهند.

به افزودن بر ارزش خود توجه کنيد

صداقت بدين معناست که بپذيريد درآمد شما با توجه به ارزشي که به شرکت خود اضافه مي کنيد تعيين مي شود. هر کس بايد در ازاي يک دلار پولي که از
شرکت خود مي گيرد، دست کم سه دلار بر ارزش آن بيفزايد.اگر در حال حاضر اين کار را نمي کنيد، بدانيد که داوطلب از دست دادن کارتان هستيد. صداقت بدين معناست که اين را به عنوان يک حقيقت بپذيريد و بعد همه تلاشتان را بکنيد تا ارزش خود را افزايش بدهيد.
صداقت واقعي در اين است که انتظار نداشته باشيد بيش از آنچه مايه مي گذاريد برداشت کنيد.هرگز انتظار نداشته باشيد در برابر هيچ، چيزي به دست آوريد.

اعتماد در حکم چسب است

روابط براي يک زندگي شاد، سالم و رضايت بخش نقش حياتي دارند. همه روابط مبتني بر اعتماد هستند.اعتماد در حکم چسبي است که روابط را به هم مي چسباند. ممکن است با ديگران مسائل و مشکلات عديده داشته باشيم، اما تا زماني که اعتماد و احترام حاکم باشد، روابط شما دوام مي آورد. اما اگر اعتماد از بين برود، روابط هم به سرعت از هم مي پاشند.
همه روابط تجاري و بازرگاني مبتني بر اعتماد هستند. همه روابط بر سر پول بر سر قول و قرار ميان وام دهنده و وام گيرنده استوار هستند.همه روابطي که با بانکدار ،عرضه کنندگان ،مشتريان ،و کارمندان داريد مبتني بر اعتماد و اطمينان هستند.
اشخاصي که از استحکام شخصيت برخوردارند، به اعتبار و تعهدات مالي خود پايبند مي باشند. اين اشخاص هميشه روي قول خود مي ايستند، به روابط بانکي خود توجه دارند، مراقبند که قبوض بانکي خود را به موقع بپردازند.

ماجراي دو ورشکستگي

چند سال قبل، دو نفري که آنها را به خوبي مي شناختم و در دو تجارت متفاوت کار مي کردند، زير فشار شرايط اقتصادي مجبور شدند اعلام
ورشکستگي کنند. اما نتيجه ورشکستگي آنها کاملاً متفاوت بود.
يکي از آنها در تمام مدت فعاليت خود مراقب بود که قبوض بانکي خود را به موقع پرداخت کند. هميشه حداقل لازم را براي کارتهاي اعتباري خود پرداخت کرده بود. هرگاه با مشکل مالي رو به رو مي شد، با طرف ديگر صحبت مي کرد و بر سر بازپرداخت به توافق مي رسيد. وقتي در اثر شرايط اقتصادي که هيچ کنترلي بر آن نداشت مجبور شد اعلام ورشکستگي بکند، چاره اي نداشت که به دادگاه برود و به حکم دادگاه همه مال و منالش را از دست بدهد.
اما هنوز يک هفته نگذشته بود که اشخاص مختلف به او مراجعه کردند و پيشنهاد نمودند که به او پول، محل کار، کارت اعتباري، مکاني براي زندگي و يک اتومبيل نو بدهند. يکي از همکاران قديم تجاري او چک سفيدي برايش فرستاد و در نامه اي نوشت:«هر رقمي که مي خواهي، بنويس. و رقم را به من اطلاع بده تا حسابش را نگه دارم. من به تو اعتماد صد درصد دارم.» اعلام ورشکستگي سواي اينکه از ديون او کاست، هيچ لطمه اي به او نزد.
اما تاجر دوم، تجربه کاملاً متفاوتي کرد. وقتي موضوع ورشکستگي او شکل گرفت، مرتب در صدد برآمد که ديگران را فريب بدهد. به پولهايي که قول پرداختنش را داده بود بي توجهي نشان داد. چکهايي نوشت که از عهده پرداخت آنها برنمي آمد. وقتي طلبکاران به او زنگ مي زدند، با آنها صحبت نمي کرد و سرانجام شماره تلفنش را عوض کرد. به مکان جديدي اسباب کشي کرد و آدرس جديد خود را به کسي نداد.او با کساني که به او اعتماد کرده بودند طوري برخورد کرد که انگار آدمهاي احمقي هستند. وقتي سرانجام اعلام ورشکستگي کرد، هيچ کس علاقه اي براي کمک کردن به او نشان نداد. سالها طول خواهد کشيد تا او بتواند به وضع مالي خودش سر و سامان بدهد، به شرط آنکه اصولي سروساماني در کار باشد. او حتي نمي تواند از کارت اعتباري استفاده کند و لاجرم ناگزير است که براي همه چيز پول نقد بپردازد.

راه موفقيت در فروش

در کار فروش، اعتماد حرف اول را مي زند. کسي از شما خريد نمي کند، مگرآنکه به شما اطمينان داشته باشد.تمام فروشندگان برجسته و طراز اول زمان زيادي را صرف آن مي کنند تا مورد اعتماد ديگران قرار بگيرند.
در جريان يک بررسي، از مشتريان سؤال شد که به هنگام خريد مهم ترين عاملي که به آن توجه مي کنند چيست. بيش از 80 درصد آنها جواب دادند که صداقت و استحکام شخصيت فروشنده از هر عاملي براي آنها مهم تر است.
وقتي از اين اشخاص سؤال شد که منظورشان از صداقت و استحکام شخصيت چيست، آنها جواب دادند منظور اين است که فروشنده به قول و وعده اش عمل کند.
نکته جالب در اين بررسي اين بود که اشخاص به ندرت به کيفيت کالا اشاره داشتند.وقتي درباره کيفيت کالا و خدمات از آنها سؤال شد، جواب دادند که اغلب کالاها و خدماتي که در بازار ارائه مي شوند به هم شباهت دارند. اما نکته مهم براي آنها اين است که از فروشنده چه برداشتي مي کنند.

صداقت نکته مهم در منش و شخصيت است

اگر با خود و ديگران صداقت داشته باشيد، هميشه شما را شخصي که از منش و شخصيت سطح بالا برخوردار است ارزيابي خواهند کرد.
اشخاصي که از شخصيت سطح بالا برخوردارند هميشه فرصتهاي مطلوب را به خود جلب مي کنند. به هر جايي که بروند درها به رويشان گشوده مي شود. به کساني معرفي مي شوند که بتوانند به آنها کمک کنند. پول و ساير منابع در اختيارشان قرار مي گيرد. صداقت مهم ترين چيزي است که مي توانيد آن را به فرزندان خود آمورش بدهيد.

والدين و فرزندان

من داراي چهار فرزند هستم. از همان آغاز دوران کودکي با آنها اهميت صداقت را در ميان گذاشته ام. امروزه همه آنها جواناني صديق هستند. مي توان از آنها هر سؤالي بکنم و متقابلاً جواب درست بگيرم.
وقتي بزرگ مي شدند، به آنها قولي دادم. و آن اينکه:«هرگز از گفتن حقيقت به من ضرر نخواهند کرد.» من به اين قولم هميشه عمل کرده ام. وقتي کار احمقانه اي انجام مي دادند، موضوعي که درباره همه بچه ها صدق مي کند، بدون اينکه داوري و انتقاد کنم به حرفهايشان گوش مي دادم و بعد از آنها مي پرسيدم:«خوب، از اين موضوع چه آموختيد؟» آنها خيلي زود ياد گرفتند که مي توانند راستگو باشند و ضرري نکنند.

زنها و شوهرها

آنچه در مورد روابط پدر و مادر و فرزندان صدق مي کند، ميان زن و شوهر هم به درجات بيشتري صادق است. يکي از تعاريف جالبي که در مورد عشق شنيده ام گفته اين رند است.او مي گويد:«عشق پاسخ به ارزشهاست.»
شما از آن جهت عاشق کسي مي شويد که داراي ارزشهايي است که شما آنها را ستايش مي کنيد. شخص مقابل خصوصيات و ارزشهايي دارد که شما آنها را تحسين مي کنيد. همه چيزهاي ديگر به تدريج رنگ مي بازند و از بين مي روند، اما آنچه باقي مي ماند منش است.
صداقت ميان زن و شوهر حکم مي کند که آنها در همه مواقع با هم صديق و راحت باشند. زن و شوهر بايد بهترين دوستان يکديگر باشند. منش، استحکام شخصيت و صداقت پايه و اساس روابط عاشقانه هستند و در زندگي از هر چيز ديگري مهم تر به حساب مي آيند.

شعار جهاني

براي اينکه بدانيد رفتارتان درست يا نادرست است، مي توانيد خود را امتحان کنيد.اين امتحان براساس گفته امانوئل کنت در 200 سال قبل استوار است.کنت مي گفت: «بايد به گونه اي زندگي کنيد انگار که هر اقدام شما يک قانون جهاني مي باشد.»
به عبارت ديگر، قبل از اينکه تصميم به عملي بگيريد، فرض کنيد که ديگران هم همان اقدام شما را خواهند کرد. فرض را بر اين بگذاريد که عمل شما در حکم قانوني خواهد بود که همه به آن عمل خواهند کرد. راستي، چگونه جامعه اي خواهيد داشت اگر همه مانند شما عمل کنند؟
اگر اين را رعايت کنيم، بسياري از مسائل و مشکلات جامعه ما حل خواهد شد.

براي خود معيارهاي سطح بالا در نظر بگيريد

مي توانيد از خود سؤالاتي بکنيد. قبل از هر چيز، از خود بپرسيد: «اگر همه مانند من رفتار کنند، دنياي ما چگونه دنيايي خواهد بود؟» تصورش را بکنيد!اگر همه مردم دنيا مانند شما باشند، آيا اين دنيا به مکان بهتري براي زندگي کردن تبديل مي شود؟
بعد از خود بپرسيد: «اگر همه مانند من باشند، کشورم چگونه کشوري خواهد بود؟»به عبارت ديگر، اگر همه مانند من رفتار کنند، کشورم در چه شرايطي قرار مي گيرد؟ آيا کاري هست که بتوانيد آن را به شکل ديگري انجام بدهيد؟
سومين سؤالي که مي توانيد از خود بپرسيد اين است:«اگر همه مانند من رفتار کنند، شرکتي که در آن کار مي کنم به چه شکلي درخواهد آمد؟»
و سرانجام، اين سؤال را از خود بپرسيد: «اگر همه افراد خانواده ام مانند
من رفتار کنند، خانواده ام به چه شکلي درخواهد آمد؟»آيا اگر همه افراد خانواده شما مانند شما باشند، خانواده تان محلي ايده آل براي زندگي خواهد بود؟
واقعيت اين است که هيچ کس نمي تواند به همه اين سؤالات جواب «آري» بدهد.همه ما راه درازي در پيش داريم که بايد آن را طي کنيم. همه ما جاي پيشرفت داريم.

کيفيت شجاعت

در بررسي 3,300 پژوهش درباره رهبري که از سوي جيمز مک فرسون طي ساليان طولاني صورت گرفت، مخرج مشترکي به دست آمد.و اين مخرج مشترک کيفيت شجاعت بود. وينستون چرچيل مي گفت:«به درستي که شجاعت بزرگ ترين فضايل است. زيرا همه فضايل ديگر براساس آن شکل مي گيرند.»
دنيا پر از کساني است که هدفهاي بزرگ دارند و بلندپرواز مي باشند، اما تنها معدودي از شجاعت فراوان، نظم و ترتيب و نيروي اراده اي برخوردارند که به اين هدفها جامه عمل بپوشانند.
مهم ترين نکته درباره کيفيت شجاعت اين است که هرگاه شما رفتار شجاعانه اي را به نمايش مي گذاريد، احساس مي کنيد که قوي تر شده ايد و نسبت به خود احساس بهتري پيدا مي کنيد. عزت نفس شما افزايش پيدا مي کند و خودتان را بيشتر دوست مي داريد. احساس مي کنيد که از صلاحيت بيشتري برخورداريد. احساس شادي بيشتري پيدا مي کنيد.
برعکس، هربار شما تن به مصالحه بدهيد و از شجاعت خود عدول کنيد، عزت نفس شما کاهش مي يابد. ضعيف تر مي شويد و احساس مي کنيد از صلاحيت و توانمندي کمتري برخورداريد.در اين شرايط، خودتان را به قدر گذشته دوست نداريد.

کاري را که از آن مي ترسيد، انجام بدهيد

يکي از راههاي اصولي قدرتمند شدن اين است که با رعايت ارزشهاي عالي خود زندگي کنيد.اين فضايل و ارزشها، نه تنها يکديگر را تقويت مي کنند، بلکه پاداش دهنده هستند. هر بار کاري را که فکر مي کنيد بايد انجام بدهيد، انجام مي دهيد، بر رضايت خاطر خود مي افزاييد.
ترس از شکست خوردن بزرگ ترين مانع بر سر راه موفقيت است. پادزهر ترس از شکست، شجاعت دست به کار شدن است.
بهترين راه ايجاد شجاعت رو به رو شدن با هراسهاست.رالف والدو امرسون مي گويد:«کاري را که مي ترسيد، انجام بدهيد.اين گونه مرگ ترس حتمي است.»
وقتي کارهايي را که از آن مي ترسيد انجام مي دهيد، احساسات و عواطف را در زندگي خود کنترل مي کنيد.اين گونه نگرش شما مثبت و خوش بينانه مي شود.«کاري را که مي ترسيد، انجام بدهيد.اين گونه مرگ ترس حتمي است.»

از حساسيت زدايي نظم دار استفاده کنيد

بسياري از اشخاص از اينکه در برابر جمع سخنراني کنند، مي ترسند. اما براي اشخاصي که حتي جرئت نمي کنند در برابر چند نفر حرف بزنند، روشي وجود دارد که مي توانند با استفاده از آن از اين هراس فاصله بگيرند. اين همان روش «حساسيت زدايي نظم دار يا سيستماتيک» است.مي توانيد از اين روش در ابعاد مختلف زندگي استفاده کنيد، از هراستان بکاهيد وبر شجاعت خود بيفزاييد.
حساسيت زدايي نظم دار يک واژه روانشناختي است که براساس آن کاري را بارها و بارها انجام مي دهيد تا ديگر ترسي از آن نداشته باشيد. در جريان اين روش، اشخاص طي ماهها همه هفته در جلساتي بايد در حضور ديگران دقايقي حرف بزنند.ديري نمي گذرد که اين اشخاص مي توانند از توانمندي صحبت در برابر ديگران برخوردار گردند.

به سمت خطر يورش ببريد

حيوان شناسان به روشي پي برده اند که مي توانند در هر رمه و گله حيوانات، رهبر آنها را شناسايي کنند.
وقتي يک شيرـ يا يک شير کوهي ـ به گله حيوانات در حال چرا نزديک مي شود، حيوانات از طريق وزش باد مي توانند نزديک شدن خطر را احساس کنند و در نتيجه در جهت مخالف شير به حرکت در مي آيند.در اين لحظه است که رهبر اين رمه مشخص مي شود. اين رهبر در فاصله ميان شير و رمه باقي مي ماند تا حيوانات به قدر کافي فاصله بگيرند.
رهبر هميشه به جانب خطر يورش مي برد. اين امر در مورد انسانها هم مصداق دارد. انسان شجاع کسي است که به آنچه توليد هراس و استرس مي کند نظر مي کند و به جاي اينکه دل به اين خوش کند که خطر خود به خود از بين خواهد رفت، مستقيماً با آن رو به رو مي شود.

در هر صورت انجام بدهيد

گلن فورد، بازيگر سينما، زماني گفت: «اگر کاري را که از آن مي ترسيد، انجام ندهيد، اين ترس زندگي شما را کنترل مي کند.»
اگر با ترس برخورد نکنيد ترس بر شما غلبه مي کند. اگر با ترس برخورد نکنيد، مرتب قوي و قوي تر مي شود و سرانجام زماني فرا مي رسد که بر شما مسلط مي گردد.
هرگاه به موقعيت هراس انگيزي فکر مي کنيد، ضربان نبضتان افزايش پيدا مي کند و دلتان شور مي زند.در اين زمان، خوابيدن برايتان دشوار مي شود. اين هراس روي سلامتي، احساس خوشبختي و روابط شما با همکاران و مشتريان اثر مي گذارد. ديري نمي گذرد که چنان با هراس مشغله ذهني پيدا مي کنيد که نمي توانيد موضوعات ديگر را بينديشيد. اين روش مناسبي براي زندگي کردن نيست.

با هراس رو به رو شويد

بايد براي غلبه با هراس با آن رو به رو شويد.بايد مصمم شويد که با هراس رو به رو گرديد، با آن برخورد کنيد و بر آن خط پايان بکشيد.
وقتي جوان بودم، با موقعيت هراس انگيزي رو به رو شدم. در اين زمان به گفته اي از مارک تواين برخوردم که زندگي مرا متحول ساخت. مارک تواين گفته بود:«شجاعت به معناي نترسيدن و يا نبرد ترس نيست، بلکه غلبه بر ترس و کنترل کردن آن است.»
اين کلمات روي من تأثير فراوان گذاشتند. من متوجه شدم که همه ما از چيزهايي مي ترسيم. ترسيدن طبيعي و نرمال است.در واقع، هر چه هوشمندتر باشيد، بر ميزان هراسهايتان افزوده مي شود. نسبت به دنياي خود حساسيت بيشتري پيدا مي کنيد و با آنچه مطلقاً بايد از آن بهراسيد برخورد مناسب تري مي کنيد.

به سمت ترس حرکت کنيد

تنها تفاوت ميان انسان شجاع و ترسو اين است که انسان شجاع با ترس برخورد مي کند، در حالي که انسان ترسو از آن فاصله مي گيرد.
در اينجا به کشف بزرگي مي رسيم.وقتي با هراس رو به رو مي شويد و به سمت آن حرکت مي کنيد، ترس کاهش پيدا مي کند و کوچک تر مي شود و ديگر نمي تواند شما را کنترل نمايد.اما اگر از ترس فاصله بگيريد و از آن روي برگردانيد،انديشه و احساس شما را کنترل مي کند.
وقتي بنا به عادت به جانب خطر روي مي کنيد و کاري را که از آن مي ترسيد انجام مي دهيد، وقتي با هراس رو به رو مي گرديد و شجاعانه به سمت آن قدم بر مي داريد، از قدرت تأثيرگذاري آن مي کاهيد. ديري نمي گذرد که نه تنها ترس ديگر نمي تواند عليه شما کاري صورت دهد، بلکه شما بر آن مسلط مي گرديد.

به سوي هدف خود گام برداريد

اولين بخش شجاعت، شجاعت قدم برداشتن به سمت هدف است. بايد بتوانيد براي خود هدفي را انتخاب کنيد و قدم اول را براي دستيابي به آن برداريد.
در جريان يک مطالعه در دانشکده بابسون که مدت 12 سال طول کشيد، دکتر رابرت رونستاد به بررسي دلايل موفقيت و شکست فارغ التحصيلان مدرسه مديريت بازرگاني پرداخت. بعضي از آنها به موفقيتهاي شايان ذکري دست پيدا کرده بودند، اما اغلب نتوانسته بودند که به اين مهم دست پيدا کنند.دکتر رونستاد متوجه شد که موفقها از کيفيت ويژه اي برخوردار بودند. آنها مي توانستند بدون اينکه تضميني براي موفق شدن وجود داشته باشد، هدف خود را مشخص کنند و در جانب آن گام بردارند.اين اشخاص ترس شکست را به جان مي خريدند و در جهت تحقق رؤياهاي خود گام برمي داشتند.
پروفسور رونستاد اين را «اصل کوريدور» ناميد.او مي گفت وقتي به جانب هدف خود مي رويد، اين هدف هر قدر هم که دور باشد، در کوريدور زمان به حرکت درمي آييد. وقتي در اين کوريدور به حرکت درمي آييد، درهاي فرصت مناسب از هر طرف به روي شما گشوده مي شود.اما اگر در حرکت نباشيد، اين درهاي فرصت مناسب را متوجه نمي شويد.

کيفيت آهنين موفقيت

بخش اول شجاعت ميل به شروع کردن است.اما بخش دوم شجاعت داشتن استمرار است. اين بدان معناست که در معرض مشکلات و ناملايمات دوام آوريد و به کارتان ادامه بدهيد.
داشتن نظم و ترتيب شخصي کيفيت آهنين منش است. اين همان چيزي است که به شما امکان مي دهد تا دوام و استمرار داشته باشيد. نظم و ترتيب شخصي
کيفيتي است که به شما توانمندي مي دهد تا ريسک کنيد و در معرض خطر و ناملايمات به جلو حرکت نماييد. اين نظم و ترتيب شخصي و قدرت ناشي از آن است که در شما قدرتي ايجاد مي کند تا به کمک آن همه موانع بر سر راه خود را از ميان برداريد.

انواع مختلف شجاعت

انواع مختلفي از شجاعت را مي توانيد با تمرين در خود ايجاد کنيد. اين انواع شجاعت به شما کمک مي کند تا به بيشترين موفقيتي که امکان پذير است دست پيدا کنيد. همه اينها با تمرين آموختني هستند.

خوابهاي بزرگ ببينيد

اولين نوع شجاعت، شجاعت ديدن خوابهاي بزرگ و در نظر گرفتن هدفهاي بزرگ است.اين همان جايي است که اغلب اشخاص در آن متوقف مي شوند.موضوع داشتن هدفهاي بزرگ، جالب و چالش دار به قدري فشارآور است که سبب مي شود بسياري از اشخاص هنوز شروع نکرده دست از کار بکشند.اما شما اين کار را نمي کنيد. بنشينيد و هدفهاي خود را چنان بنويسيد که گويي مي توانيد به هر هدفي برسيد، و هرگز از ديدن خوابهاي بزرگ هراسي به دل راه ندهيد.

متعهد شويد

دومين نوع شجاعت، شجاعت متعهد شدن است. بايد با تمام وجود دست به کار شويد و تصميمي را که گفته ايد، به اجرا بگذاريد. تمام انسانهاي موفق کساني هستند که با تمام وجود دست به کار مي شوند و به زندگي و هدفهاي خود پايبند باقي مي مانند. ممکن است تضميني نداشته باشند، اما ترسي از آن ندارند که با تمام وجود دست به کار نشوند.اگر شکستي در کار باشد، آنها سعي خود را کرده اند، از آن رو شکست نخورده اند که بي جهت دل به آن بسته باشند که
همه چيز به خير و خوشي پشت سر گذاشته خواهد شد.

از منطقه امن و راحت بيرون بياييد

سومين نوع شجاعتي که به آن احتياج داريد، شجاعت بيرون آمدن از منطقه امن و راحت است. منطقه امن و راحت يکي از بزرگ ترين دشمنان توانمندي بالقوه انسانهاست. وقتي اشخاص به منطقه امن پناه مي برند، وسوسه مي شوند که در آن باقي بمانند. اين گونه ممکن است عمري را در شرايط و عملکرد متوسط باقي بمانند.
شما به شجاعتي احتياج داريد تا پيوسته در معرض هدفها و آرزوهاي بزرگ خود حرکت کنيد.بايد بخواهيد و راغب باشيد که با مشکلات و ناراحتيها رو به رو گرديد تا امکان رشد داشته باشيد.

پايبندي داشته باشيد

چهارمين نوع شجاعت که به آن احتياج داريد، پايبند باقي ماندن به ارزشها، پنداره ها و باورهاست. بايد پايبند آنچه که به آن اعتقاد داريد باقي بمانيد. بايد پايبند اصول و ارزشهاي مهم باقي بمانيد و حاضر نشويد که در اين زمينه کوتاه بياييد و تن به مصالحه بدهيد.

ايمان داشته باشيد

به شجاعتي احتياج داريد که بدون اينکه تضميني براي موفقيت وجود داشته باشد، به کارتان ايمان داشته باشيد. کسي مي گويد:«اگر قرار باشد که ابتدا بر همه موانع غلبه کنيم و بعد دست به کار شويم، هرگز دست به کار نخواهيم شد.»
انسانهاي شجاع کساني هستند که رؤيايي دارند، هدفي دارند، برنامه اي مي ريزند و قدم اول را برمي دارند بي آنکه تضميني داشته باشند که حتماً موفق خواهند شد.بايد هر قدم مثبتي را که برمي داريد، در حکم يک تجربه باشد. بايد
هر مشکل و مانع را درسي ارزشمند به حساب آوريد که براي قدرت بخشيدن و بهتر کردن شما برايتان فرستاده شده است

ريسک شکست را بپذيريد

به شجاعتي احتياج داريد که به استقبال ريسک شکست برويد. به شجاعتي احتياج داريد که پيوسته با مشکلات و موانع و نوميديها و شکستهاي موقتي کنار بياييد.بايد بپذيريد که شکست شرط لازم موفقيت است. بايد شکست را بپذيريد و با روحيه اي دوچندان به استقبال تلاش برويد.
هر چه هدفهاي بزرگ تر و هيجان انگيزتري براي خود انتخاب کنيد، امکان اينکه به مشکلات و موانع بيشتري بربخوريد افزايش مي يابد. اما بايد با هر به زمين خوردن از جاي خود بلند شويد و به تلاشتان ادامه بدهيد.

با هراسهايتان رو به رو شويد

نيازمند شجاعتي هستيد که پيوسته به استقبال خطر برويد. همه موقعيتهاي هراس برانگيز را که به شما استرس و اضطراب مي دهند، شناسايي کنيد. ببينيد بدترين اتفاقي که در اثر آنها ممکن است برايتان بيفتد کدام است. مصمم شويد که بدترين اتفاقات را تحمل کنيد و بعد دست به کار شويد تا هر يک از اين مشکلات را از پيش روي خود برداريد.اجازه ندهيد که موقعيتهاي ترس برانگيز در زندگي شما باقي بمانند، بر افکار شما مسلط گردند و اجازه ندهند که در زندگي پيشرفت کنيد و به موفقيت برسيد.

انديشه از مبدأ صفر را تمرين کنيد

به شجاعتي احتياج داريد که انديشيدن از مبدأ صفر را پيوسته در زندگي خود تمرين کنيد.از خود بپرسيد: «آيا در زندگي من چيزي وجود دارد که اگر آنچه را که حالا مي دانم قبلاً مي دانستم، آن را دوباره شروع نمي کردم؟»
درزندگي هر کس موقعيتهايي وجود دارد که اگر آنچه را که حالا مي دانند، قبلاً مي دانستند، اقدام به آن کار نمي کردند. وقتي به اين نتيجه برسيد که اگر علم و اطلاع فعلي خود را مي داشتيد، درگير کاري نمي شديد، بايد بدانيد که چگونه مي توانيد از آن کار خارج شويد.

به اشتباهات خود اذعان کنيد

به شجاعتي احتياج داريد که اذعان کنيد ممکن است اشتباه کنيد. بسياري از اشخاص از آن جهت که اذعان نمي کنند کامل و صد درصد بي عيب و نقص نيستند، در موضع عملکرد ضعيف و متوسط باقي مي مانند. اذعان نمي کنند آنچه زماني خوب به نظر مي رسيده است، اشتباه از کار درآمده باشد.
نترسيد و به اشتباهات خود اذعان کنيد.نترسيد که اقدامي را متوقف سازيد و به اقدامي کاملاً متفاوت روي آوريد.اين نشانه شجاعت، قدرت شخصي و انديشيدن مؤثر است.

مايل به اشتباه کردن باشيد

بايد مايل باشيد که اشتباه کنيد و از اشتباه خود درس بگيريد. تمام موفقهاي سطح بالا پيوسته تصميم مي گيرند، با اشتباهاتي مواجه مي شوند، از اين اشتباهات درس مي گيرند، کارشان را اصلاح مي کنند و به حرکت خود ادامه مي دهند.
انسانهاي موفق کساني نيستند که لزوماً هميشه تصميمات درست مي گيرند، بلکه موفقها کساني هستند که تصميمات نادرست خود را اصلاح مي کنند. اگر اشتباه بکنند، آن را مي پذيرند، از آن تا حدي که امکانش وجود دارد درس مي آموزند و بعد به حرکت و فعاليت خود ادامه مي دهند. توجه داشته باشيد، تنها با اشتباه کردن مي توانيد موفق شويد. هر چه شکست بخوريد، و هر چه بيشتر اشتباه کنيد، خردمندتر مي شويد و با احتمال بيشتري به هدفهاي خود دست پيدا مي کنيد.

مسئوليت کامل را بپذيريد

به شجاعتي احتياج داريد که مسئوليت کامل در قبال زندگي خود را بر عهده بگيريد.هر نتيجه اي که بگيريد، خود يا بد، مالکيتش از آن شماست. بي جهت در مقام دفاع از خود برنياييد. بايد بارها و بارها بگوييد:«من مسئول هستم!»
وقتي اشتباهي رخ مي دهد، به جاي اينکه به مسئله فکر کنيد، در انديشه راه حل آن باشيد.از خود بپرسيد:«از اينجا به بعد چه مي کنم؟ قدم بعدي من کدام است؟ راه حل کدام است؟»

صبور باشيد

به صبر شجاعانه احتياج داريد.اين نوع بخصوصي از شجاعت است و مربوط به شرايطي است که براي رسيدن به هدف دست به کار شده ايد، اما هنوز به اين هدف نرسيده ايد.حيرت انگيز است چه بي شمار اشخاصي که وقتي هنوز به هدف خود نرسيده اند، کلافه مي شوند و رنگ مي بازند.
اما شما اين گونه نيستيد. وقتي به سمت هدف خود حرکت مي کنيد، مصمم باشيد که آرام و با اعتماد به نفس باقي بمانيد تا به نتايج مطلوب خود برسيد.

کمي بيشتر دوام بياوريد

آخرين شجاعتي که به آن نياز داريد اين است که بيش از همه اشخاص دوام بياوريد.مداومت کيفيتي است که موفقيت شما را تضمين مي کند. تمايل شما به دوام آوردن و مداومت به خرج دادن مي تواند بزرگ ترين دارايي و سرمايه شما باشد. اين عامل مهمي است که موفقيت شما را تضمين مي کند.
اگر دست از کار نکشيد، مطمئناً موفق مي شويد. بدانيد کسي جز شما نمي تواند شما را شکست بدهد.
وقتي به خود نظم و ترتيبي مي دهيد تا کاري را که قرار است بکنيد، انجام
بدهيدـ چه اين کار را دوست داشته باشيد و چه نداشته باشيدـ و وقتي از اين توانمندي براي رسيدن به شجاعت و مداومت بيشتر در خود استفاده مي کنيد، تبديل به يک انسان قدرتمند مي شويد. خيلي زود به اين نتيجه مي رسيد کاري نيست که نتوانيد آن را انجام بدهيد. اين گونه موقعيتي پيدا مي کنيد که مي بينيد توقف ناپذير مي شويد.

شما خود ساخته هستيد

کسي مي گفت:«من مرد خودساخته اي هستم، اما اگر قرار باشد يک بار ديگر اين کار را بکنم، از کسي کمک مي گيرم.»من و شما خودساخته هستيم، اما همه ما جا براي بهتر شدن داريم.همه ما بايد معيارهاي بالاتري براي خود در نظر بگيريم. همه ما بايد پيوسته براي بهتر کردن منش خود تلاش کنيم.همه ما بايد تلاش کنيم که انسان بهتري شويم. هميشه بايد به عبور از موانع بلندتري فکر کنيم.
يکي از نشانه هاي انسانهاي برتر اين است که مي توانند بر خود مديريت کنند. اگر در شرکتي کار مي کنند، تصور مي کنند که رئيسشان کنار دست آنها نشسته و در هر لحظه بر کارشان نظارت دارد و ارزيابي سالانه خود را از آنها تکميل مي کند.
تنها 2 درصد مردم جامعه مي توانند بر خود مديريت کنند. و طوري رفتار نمايند که انگار در تمام مدت روز کسي به نظارت آنها نشسته است.

دستاورد حقيقي

وقتي معيارهايي براي خود در نظر مي گيريد، عزت نفس و احترام به خود شما افزايش پيدا مي کند. وقتي تصميم مي گيريد که با بالاترين ارزشها و محکم ترين اعتقادات خود کار کنيد، احساس خوبي درباره خودتان پيدا مي کنيد. وقتي کاملاً امين و صادق مي شويد، حاضر نمي شويد در رابطه با ديگران از باورهاي خود
چشم بپوشيد.به هر کس که زندگي و کار مي کنيد، امين و صادق مي شويد. با خود و ديگران حقيقت را رعايت مي کنيد.
هر چه با خود صادق تر باشيد، از شجاعت و اعتماد به نفس بالاتري برخوردار مي گرديد.مثبت تر مي شويد و درباره خود اشتياق بيشتري پيدا مي کنيد. به قدرت دروني و رشد بيشتري مي رسيد. هر چه با ارزشهاي بالاي بيشتري کار کنيد، شخصيت والاتري پيدا مي کنيد. و سرانجام، به نقطه اي مي رسيد که ديگر توقف ناپذير مي شويد!

تمرينات عملي

01 سه ارزش مهم خود را در زندگي خانوادگي مشخص سازيد. به چه چيزي اعتقاد داريد و به آن توجه مي کنيد؟
02 مصمم شويد که با خود و ديگران صادق باشيد.در ارزشها مصالحه نکنيد.در چه زمينه اي از زندگي خود با کسي به طور کامل صادق نيستيد؟
03 صداقت داشته باشيد.زمينه هايي از زندگي خود را که در آن احساس استرس، نارضايي يا ناخشنودي مي کنيد، وارسي کنيد و ببينيد آيا از کنار يکي از ارزشهاي خود گذشته ايد؟
04 چگونه شرکتي مي داشتيد اگر همه افراد شاغل در آن مانند شما کار مي کردند؟ چه مي توانيد بکنيد تا بلافاصله شرکت شما به شرکت بهتري تبديل شود؟
05 اگر مي شنيديد که تنها شش ماه از عمر شما باقي است، چه مي کرديد؟ پاسخي که به اين سؤال مي دهيد، ارزشهاي واقعي شما را مشخص مي سازد.
06«اشخاص عوض نمي شوند و تغيير نمي کنند.»از آنجايي که اين يکي از قوانين زندگي است، چه تغييري بايد در خود و روابط خود ايجاد کنيد تا اين حقيقت را بپذيريد؟
07 در زندگي مترصد حقيقت بشويد.در چه زمينه هايي بايد دنيا را به شکلي که هست قبول کنيد؟ با خود صادق باشيد.
منبع:کتاب فکرتان را عوض کنيد تا زندگيتان تغيير کند




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما