حقوق زن و عقلانيت
« عقلانیت امروز با عقلانیت دیروز زمین تا آسمان فرق كرده » « اما در واقع در ادبیّات دینی ما دو سیما از زن به چشم میخورد، یك سیما كه بیشتر قرآنی است، سیمای دومی هم البته هست و اتفاقاً همه مشكلات متوجه این سیمای دوم است نه سیمای اول، این سیمای دوم بیشتر سیمای شرعی و فقهی است» « این سیما اگر نخواهیم آن را روشن میكنیم و بخواهیم بدون مجامله مطرحش بكنیم از زن یك چهرهی انسان فرودست و آسیبپذیر و نیازمند پاسداری دائمی مرد را ارائه میكند» « طرح مسأله حقوق زنان در جامعه دلالت بر آن میكند كه بانوان در چنین جامعهای مشكل حقوقی دارند »[2] تأملی در قرآن میكنیم و آیات مربوط به زن و حقوق او را بررسی میكنیم. خود قضاوت كنید كه آیا عقلانیت قرآن و آنچه كه امروز ادعای « عقلانیت » میشود تا چه اندازه قابل هضم است.
رویكرد اول؛ از لحاظ طبیعت و عالم تكوین زن و مرد یكسان نیست. زنان دارای ویژگیها و خصوصیاتی هستند كه مردان، طبیعتی غیر آن دارند. زن در كنار لطافت و جاذبه ظاهری از لطافت روحی و رقّت قلب بیشتر برخوردار است. زودتر از مرد هیجانی شده، اسیر احساسات میگردد، هیجان كه حالت روانی پیچیده است... علائم روانی آن به شكل آشفتگی و اضطراب پدیدار میشود.... روی فعالیّت ذهنی تأثیر دارد، فرد هیجانی، دقت عادی و تمركز را از دست میدهد و چه بسا بدون تأمل در عواقب رفتار، به هر عملی دست میزند. روانشناسی به نام خانم « كلیود السون » اظهار میدارد: « خانمها تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستند. بسیاری دیده شده كه خانمها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابری میكنند، بلكه گاهی در این زمینه از آنها برتر هستند. نقطه ضعف خانمها احساسات شدید آنهاست به همین دلیل باید قبول كنند كه به نظارت آقایان نیاز دارند.»[3] شهید مطهری میگوید: « زن میخواهد قلب مرد را در اختیار داشته باشد و مرد حامی و مدافع او باشد.»[4] در جایی دیگر میگوید: « علاقه زن به مرد، معلول علاقه مرد به زن است....»[5] ویل دورانت در این رابطه اظهار میدارد: « زن فقط وقتی زنده است كه معشوق باشد و توجه به او مایه حیات اوست.» [6] علاقهمندی به آرایش، زیبایی و تجمل نیز، فضیلت موهبتی زن است. تجملگرایی كه به صورت طبیعی مورد علاقه زن است مرز معینی ندارد همین امر امكان دارد زن را گرفتار افراط كند و خردش را ابزاری برای رسیدن به اینها قرار دهد. شوپنهاور میگوید:« زن همه چیز را از نظر خود مینگرد، همه چیز در نظر او شخصی است و وسیلهای برای غایات و اهداف خصوصی »[7]خانم لامبر در جایی دیگر میگوید:« ما زنان افكارمان در مسایل اجتماعی ارتباط و پیوستگی ندارد.»[8] با این مطالب سری به دكترین قرآن میزنیم؛ « و لیس الذَكَر ُ كالانثی ».[9] مرد و زن مثل یكدیگر نیستند. این نفی مُماثله در خلقت، احكام و حقوق است. جمله تام و بدون قید. 2) « و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا الیها.»[10] 3) « لایبدین زینتهن الا ما ظهر»[11] « و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن».[12] 4) «او من ینَشّؤ فی و هو فی الخصام غیر مبین».[13] آیا كسی {شریك خدا قرار میدهند} كه در زر و زیور پرورش یافته و هنگام خصومت بیان روشنی ندارد. 5) « و لا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن»[14] زنان به قصد آگاهی دادن نسبت به زینت ناپیدای خود پایكوبی نكنند. قرآن كریم به منظور حفظ محیط اسلامی سفارش میكند كه 6) « یا ایها النبی قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنین یدینن علیهن من جلابیبهن ذلك ادنی ان یعرفن فلا یؤذین»[15] ای پیامبر به همسران، دخترانت و زنان مؤمنان بگو كه روپوشهایشان را بر خود بگیرند، این نزدیكتر است به این كه آنان اهل صلاح شناخته شده و از آزار به دور بمانند. در جایی دیگر از همین سوره، رفتار دیگری در خصوص زنان مطرح است. این خواسته قرآن اختصاص به زنان دارد و معلوم است كه خواسته قرآن كریم هم به نفع زنان و هم برای سالم ماندن محیط از انحرافات است. و نیست مگر به خاطر همان طبیعت زنان، 7) « فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض »[16]پس زنهار، نازك و نرم با مردان سخن نگویید تا مایه طمع هواپرستان شود. آیا این فرهنگ با آنچه در قالب روایات آمده است مغایر است؟ آیا آسیب پذیر بودن زن در جامعه از این آیات فهمیده نمیشود؟ آیا این آیات حساس بودن ساختار خلقت را نشان نمیدهد؟ اگر چنین نیست پس چرا در قرآن كریم تصریح كردهاند: « و اذا سألتموهن متاعاً فاسئلوهن من وراء حجاب ذلك اطهر لقلوبكم و قلوبهنّ»[17]و هرگاه از زنان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ چیزی خواستید، از پشت پرده بخواهید این سبب پاكی بیشتر دلهای شما وآنان است. مجموع آیات قرآن درصدد این نكته است كه فلسفه خلقت زن را به تصویر بكشد. « هن لباس لكم »[18]«حرث لكم»[19] « عاشروهن بالمعروف »[20] « الرجال قوامون علی النساء »[21] و ...
بنابراین آنچه بدست میآید اینكه تمام خواستههای قرآن همگی در مسیر تكامل است. و اگر جایی قرآن كریم تند برخورد كرده است به خاطر همان اهداف عالیه نظام هستی است. « فعظوهنّ و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهنّ »[22]؛ یكی از اماراتی است كه برای قرار گرفتن در مسیر تكامل، گاهی اوقات نیاز به برخورد شدید است. و اگر عالم تكوین به گونه دیگری بود قطعاً در شكل تشریع نیز تفاوتی را حس میكردیم و آیات به گونه دیگری نازل میشد. این عقلانیت قرآن است. اگر در جایی از روایات عباراتی مشاهده میكنیم كه ناخوشایند است چیزی فراتر قرآن كریم نیست بلكه ترجمان وحی است. قالب روایات و نوع چینش كلمات به گونهای است كه با كلام وحی كاملاً متفاوت است اما از حیث محتوایی خلاف نیست و از آنجا كه خود امامان معصوم ـ علیه السّلام ـ فرمودهاند: هر جا حدیثی مغایر بود آن را كنار بگذارید، كنایه از آن است كه گفتار ما مغایر با اندیشه قرآن كریم نیست. بنابراین آن دسته از منتقدین به شریعت كه میگویند: « روایات ما در جو حاكم صدر اسلام صادر شده »[23] افترائی بر امامان معصوم ـ علیه السّلام ـ است. اضافه بر آن اینكه شخصی از امام رضا ـ علیه السّلام ـ سؤال كرد كه این آیه راجع به كیست؟ « بل هو آیاتٌ بینات فی صدور الذین اوتوا العلم» فرمود: ایشان فقط ائمه ـ علیه السّلام ـ است. اما امام صادق ـ علیه السّلام ـ در حدیثی فرمود: آیا گمان میكنید كسی كه خدا او را برای بندگانش حجت قرار داده، چیزی از كارهایشان بر او پنهان میماند؟ امام باقر ـ علیه السّلام ـ سوگند یاد میكنند كه والله همانا ما خزانه داران خداوند در زمین و آسمان هستیم، نه خزانه دار طلا و نقره، بلكه خزانه داران علم خداوند. و به جابر فرمود: ما خاندانی هستیم كه از علم خدا به ما آموختهاند.[24] این احادیث در خصوص امامان معصوم ـ علیه السّلام ـ فراوان است و همین بس كه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در توصیف علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: « و علیُ بابها »، یعنی حضرت باب العلم، و چه بسیار نوابغی كه از علوم معصومین در حیرت بودند و... تا چه رسد به كسانی كه... چه خوش گفت سعدی شیرین سخن كه:
زبان بریده به كنجی نشسته صم بكم به از كسی كه نباشد زبانش اندر حكم معلوم است زبان در دهان گرفتن و اظهار نظر در غیر حیطه علم و تخصص خود نعمتی است بزرگ و فاصله انداختن بین روایات اهل بیت و قرآن گناهی خطیر.
رویكرد دوم به قرآن، مباحث حقوقی است. قرآن در چندین مورد حقوق زن را مطرح كرده است. یكی در باب مهریه است. «و اتوا انساء صدقاتهن نحله»[25] صدق كنایه از صدق و راستی است و نحله هم كنایه از طیب خاطر و در نهایت صفا و پاكی. یعنی مهر زنان را در كمال صفا و پاكی با طیب خاطر بپردازید . (نحله یعنی بخشش) چرا مرد باید مهر بدهد؟ اگر آقای محترم ایراد میگیرند و چراهای متعددی مطرح میكنند چرا در اینجا چیزی نمیگویند. پرداخت مهریه از طرف مرد به خاطر پاسخ به محبت زن است. نه اینكه در مقابل تمكین. بدلیل آنكه اگر طلاق بعد از عقد و قبل از مراسم عروسی باشد باز هم نصف مهر بر عهده مرد است.[26] به همین دلیل لفظ صدق آمده است. زن میتوانست قبول ازدواج نكند. اما حال كه قبول زوجیت كرده است مرد نیز جبران محبت میكند.
دیگر از حقوق مطرح شده در قرآن كریم مسأله ارث است. ارث زن گاهی هم وزن ارث مرد است و گاه كمتر و گاه هم بیشتر است، اینكه شهرت دارد كه میراث زن همواره از میراث مرد كمتر است كاملاً اشتباه است، زیرا اگر زنی بمیرد و از او دختر و شوهری به جای مانده باشد دختر نیمی از ثروت را به ارث میبرد و پدرش یك چهارم ارث میبرد. در این صورت زن نسبت به پدرش كه مرد است بیشتر ارث برده است.
دیگر از حقوقی كه مطرح میشود مناصب است كه چرا زنان از آن محروماند. اولاً مناصبی چون مرجعیت، زعامت و قضاوت در داشتن حق طلاق و... از دائره حق بیرون است. بكله حكمی از احكام شرعی است. و خداوند این را به عهده پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ گزارده است و دیگران در آن دخالتی ندارند. چون درباره مفهوم و جوهر حق میتوان گفت: «حق سلطه و اختیاری است كه حقوق هر كشور به منظور حفظ منافع اشخاص به آنها میدهد.»[27] در دو مرحله حق، یكی اعتبار و اهلیت و دیگری اجرا، پارهای موارد از دائره حق خارج است. مثل نفقه، كه از احكام شرعی است. نفقه بر مرد واجب است. و باید این را انجام دهد و در غیر این صورت مرتكب حرام شده است. بنابراین همانگونه كه نفقه بر مرد واجب است، تمكین نیز بر زن واجب است. گر چه از این دو حكم شرعی دو حق جداگانه متولد میشود.
دیگر از حقوقی كه مطرح است، قیومیت و سرپرستی است. آیا زن بدون مدیریت مرد مجاز است هر اقدامی كند؟
زنان در بسیاری از موارد (چون صله رحم، انجام واجباتی كه نیاز به سفر دارد مثل حج، مداوا كردن بیماری، یا تعهداتی كه در ضمن عقد شرط كرده» مقدمه آنها خروج از منزل است) میتوانند از منزل خارج شوند و شوهر حق ممانعت ندارد. و نیز درباره نحوه زندگی، استراحت، نوع پوشش در منزل، داشتن خادم، داشتن لوازم در حدّ شأن، آزاد است و میتواند در قبال خدمات حتی شیر دادن فرزندان مطالبه دستمزد كند. اما در پارهای موارد كه با حق زوج در تعارض است باید اذن بگیرد. اذن زوجه نیز در راستای همان وضعیت عالم تكوین است. اگر این قانون به خوبی رعایت میشد و هر مرد غیرتمندی اجازه نمیداد همسرش، دخترش و یا خواهرش بدون هدف و صرفاً برای خوشگذرانی وارد خیابان و كوچه شود امروز شاهد این عبارتها از یك نویسنده آمریكایی نبودید؛ وی میگوید:«آزادی زنان برای ما افزایش درآمد، سیگار ویژه زنان، حق انتخاب تنها زیستن، تشكیل خانواده یك نفره، ایجاد مراكز بحران تجاوز...، عشق آزاد و زنان متخصص بیماریهای زنان را به ارمغان آورده، ولی در ازای آن چیزی را به غارت برد كه خوشبختی بسیاری از زنان در گرو اوست و آن هم وجود همسر و خانواده است.»[28] اسلام درباره قیومیت زن منصفانه حكم كرده است. الرجال قوامون علی النساء، این حكم در خلقت موجودات زوجی جاری و ساری است و حكمی مطابق نظام تكوین است. نه مثل جاهلیت، كه زن اسیر بود و نه ادعای بعضی كه از مرد فراتر است. نه فرودست و نه فرادست بلكه عدالت. در حیطه نظام خانواده عضوی فعّال و مدیری مربّی و در پارهای موار مطیع، «فان اطعنكم فلا تبغوا علیهنّ»[29]
رویكرد سوم به قرآن كریم ، شرح وظایف زنان است، تعاون و همكاری در جامعه كوچك خانواده، شرط بقای آن است اگر همكاری را از قاموس زندگی حذف كنیم از هم فرو میپاشد. حقیقت همكاری، احقاق حقوق طرفین است.
آقای كدیور با نادیده گرفتن مبانی قرآن كریم ، سنتی در نظر گرفتن احكام شرعی ضیف و جلوه دادن بسیاری احكام فقهی درباره زنان در واقع بر حقایق اسلام چشم بسته است. آیه كریمه«لهن مثل الذی علیهنّ بالمعروف»[30] از چه حكایت میكند؟ همانگونه كه مهر زنان ولو عروسی نباشد لازم است، هم چنین وظائف محوله هم باید بدرستی اجراء شود.«والوالدات یرضعن اولادهن»[31] زنان باید فرزندان را شیر دهند، در مقابل هم «علی المولود له رزقهنّ و كسوتهنّ بالمعروف»[32] یعنی باید حقوق زنان در مقابل خدمات پرداخت گردد. از سؤالات مطرح شده درباره تفاوت حكم همسری زنان و مردان است اگر اساس ازدواج بر اساس نظام خلقت است پس ملزومات آن هم نیز لازم است بر اساس همان نظام باشد در عالم تكوین مزاج مردان بر آمیزش به مراتب بیشتر از زنان است. زنان در خیلی از ایّام انگیزه و علاقهای برای آمیزش ندارند و به همین خاطر در احكام میخوانیم كه برای زنان هر چهار ماه و برای مردان هر چهار شب در نظر گرفته شده است. دوران حاملگی، شیر دادن، ایام عادت را جمع كنید طبیعاً با این 4 ماه یكبار هماهنگ است. از طرف دیگر مردان این مسائل را ندارند و وضعیت فیزیولوژی آنها نیز شاهد دیگری است. پس آیه«و اللاتی تخافون نشوزهنّ» زنانی كه از نافرمانی آنها (رای آمیزش) بیمناكید... با توجه و عنایت به مسائل زیستی این آیات نازل شده است. و اگر قرار است كه یكی مرد و یكی هم زن باشد، خداوند چاره كار را بهتر میداند نیازی به دلسوزی دیگران نیست. از دیگر وظایف زنان حجاب است اولین حرفها پیرامون حجاب را قرآن كریم زده است. وقتی قرآن كریم مسأله غضّ بصر را طرح میكند به هر دو طایفه زن و مرد خطاب میكند. نه اینكه مردان چشم بپوشانند ولی زنان حكمی ندارند بلكه زنان نیز باید پوشش را مراعات كنند.. اگر «نبی گرامی ـ صلی الله علیه و آله ـ هنگام خروج از مسجد قدری مكث میكردند تا زنان خارج شوند و دستور میدادند زنان به هنگام ورود به مسجد از عطر و طیب استفاده نكنند» آیا مغایر سیمای قرآنی است؟ خیر بلكه تمام كلمات معصومین ـ علیه السّلام ـ تفسیر كلام الله است. و بدون سنت، فهم قرآن ممكن نیست. (صحیح بخاری، ج 2، ص 467، كتاب ابواب صفه الصلوه و صحیح مسلم ج 8.) آقای كدیور به شیوه مراسم خواستگاری و عقد و عروسی ایراد میگیرند در پاسخ باید گفت: از دیگر احكام شریعت، خواندن ایجاب از ناحیه زن و قبول از ناحیه مرد است. با توجه به اینكه مرد خواستار زن است و این در جای خودش بحث شده است با وجود این، اسلام به زن از باب كرامت و ارج نهادن به شخصیت زن، حكم كرده است كه ایجاب را زن بخواند. من خودم را به ازدواج تو درآوردم. زمانی این خطبه خوانده میشود كه مرد خواستار زن است. و زن از این خواستگاری با خواندن صیغه اظهار آمادگی میكند. و این سبك بیراهه هم نیست بلكه بسیار زیبا است. اشباع جنسی مرد به عنوان یك اولویت استثنایی به زنان توصیه شده است و بدین وسیله از بحرانهای خانوادگی ناشی از محرومیت جنسی مرد پیشگیری نماید«و لا یبدین زینتهّن الّا لبعولتهن» مرد در مقایسه با زن غیرتمندتر است «غیرت همان غریزه تملك است كه بار رقابت، سختتر گشته است،... مرد نگران و مضطرب است كه مبادا كسی پیش از او زنش را تصرف كرده باشد، ولی این نگرانی و اضطراب در زن كمتر است» وقتی كه غریزه غیرت با آگاهی مرد از روانشناسی و خصلت شهوت پرستی مردان، همراه میگردد نگرانی او افزایش مییابد و به همین دلیل خارج شدن زن از خانه به ویژه در سالهای جوانی برای شوهر تشویش عمیقی را به دنبال دارد میتوان تك همسری برای زن و تعدد ازدواج مرد را در ارتباط با غیرت شدید مرد و نبود همانند آن در زن مرتبط دانست. مرد رضایت نمیدهد كه زن شوهردار همسر او باشد، ولی زن به آسانی به عقد مرد متأهل درمیآید.[33] در خاتمه توجه شما را به یك نكته جلب میكنم؛ اولاً بین حكم شرع و استنباط عقل این تفاوت است كه در عقل مقید است و به اصطلاح تعلیقی و لولائی است و حكم شریعت تنجیزی است در دوران بین تعلیق و تنجیز، مسلماً تنجیز مقدم است ثانیاً عقلانیت دیروز و امروز بر سر مسائل زیستی و غریزی تغییر نكرده است اما پایبندی و تدین وحی نسبت به بایدها و نبایدهای شریعت تغییر كرده است. در واقع باید گفت كلام وحی و الهام، (قرآن و سنت) با عقل سلیم تباین ندارد بلكه خواستههای قشری ، فرار از مسؤلیت، اجتهاد در مقابل نص، مرعوب دیگران شدن،... نقابی به نام «عقلانیت جایگزین سنت» ساخته تا در زیر این نقاب ، شكل دیگری از مقابله با اسلام ناب محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ به نمایش گذاشته شود.
پي نوشت :
[1] . اشاره به حدیث نبوی: ای علی همانگونه كه بر سر نزول قرآن با من جنگ كردند بر سرتأویل قرآن با تو جنگ خواهند كرد و جمله«و یقاتل ـ علی التأویل» در دعای ندبه كه از پیامبر نقل میكند اشاره به همین مطلب است.
[2] . كدیور، محسن، روزنامه نسیم صبا روزنامه نسیم شماره 218، چهار شنبه 26/ آذر/1382.
[3] . مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، ص 171.
[4] . همان ص 229.
[5] . همان ص 249.
[6] . ویل دورانت، لذات فلسفه ص 135.
[7] . همان ص 229 ـ تاریخ فلسفه ـ ترجمه عباس زریاب ـ شركت انتشارات.
[8] . فصلنامه كتاب نقد، سال 5، شماره 17، ص 300.
[9] . قرآن كریم ـ آل عمران ص 36.
[10] . قرآن كریم ـ روم آیه 21.
[11] . قرآن كریم ـ نور آیه 31.
[12] . قرآن كریم ـ نور، 31.
[13] . قرآن كریم ـ زخرف،18.
[14] . قرآن كریم ـ نور31.
[15] . قرآن كریم ـ احزاب آیه 59.
[16] . همان 32.
[17] . همان، 53.
[18] . بقره، 187.
[19] . نساء، 19.
[20] . بقره، 223.
[21] . نساء، 34.
[22] . نساء،34.
[23] . كدیور، روزنامه نسیم صبا، ص 218.
[24] . بصائر الدرجات، ص 206، بحار، ج 26، ص 138، بصائر، 514 و 104، الحكم الزهراه، 116.
[25] . نساء، 4.
[26] . رسالههای عملیه، باب نكاح.
[27] . كاتوزیان، مقدمه علم حقوق، ص 161.
[28] . مؤسسه فرهنگی دانش، اندیشه معاصر، فصلنامه كتاب نقد، شماره 12، ص 65.
[29] . سوره نساء، آیه 34.
[30] . بقره، آیه 2218.
[31] . بقره، آیه 233.
[32] . بقره، آیه 232.
[33] . ویل دورانت لذات فلسفه، و با استفاده از مقاله سید ابراهیم سجادی در فصلنامه پژوهشی قرآنی چژ، چاپ دفتر تبلیغات، شماره 25.
/س