بطلان

1ـ حالتي که احراز شود وقف مورد ادّعا، داراي شرايط صحّت انعقاد و ارکان قانونيِ لازم نبوده است؛ مثل موردي که کشف شود موضوع وقف قبلاً تلف‏شده بوده است. 2ـ به پايان يافتن يک وقف نيز از سر تسامح، بطلان وقف اطلاق مي‏شود. (رک: انحلال وقف)
پنجشنبه، 6 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بطلان
بطلان
بطلان






وصفي است که به موجب آن، يک عمل حقوقي به لحاظ فقدان ارکان قانوني لازم براي صحّت آن، داراي هيچ اثر حقوقي نيست؛ مثل موردي که واقف، اهليت لازم را براي تصرّفات حقوقي نداشته باشد.

بطلان وقف

در معاني زير به کار مي‏رود:
1ـ حالتي که احراز شود وقف مورد ادّعا، داراي شرايط صحّت انعقاد و ارکان قانونيِ لازم نبوده است؛ مثل موردي که کشف شود موضوع وقف قبلاً تلف‏شده بوده است.
2ـ به پايان يافتن يک وقف نيز از سر تسامح، بطلان وقف اطلاق مي‏شود. (رک: انحلال وقف)

بطون لاحقَه

منظور از بطون لاحقه، نسلهاي آينده هستند که بر اساس مفاد وقفنامه، مصداق موقوفٌ‏عليهم قرار خواهند گرفت.

بقعه

(ج: بُقاع)آرامگاه اشخاصي است که از حيث نسب داراي هويّت مذهبي بوده يا خدمات علمي ديني به جامعه مسلمين نموده‏اند، که به ضميمه توابع و حريم آن مجموعا بقعه ناميده مي‏شود. املاک تجاري و زمين‏هاي مربوط به حريم و توابع بقاع، در حکم موقوفه محسوب مي‏شوند.

بيع عين موقوفه

بيع عين موقوفه، به معني فروش مالِ وقفي است. اموال و املاکي که تحت مالکيت اشخاص قرار دارند، اصولاً همواره قابل فروش هستند، ولي با مال وقف‏شده نمي‏توان مانند ملک آزاد رفتار کرد؛ بدين معني که فروش آن در حالت عادي قانونا ممنوع است، زيرا يکي از خصوصيّات وقف، حبس کامل آن ـ ممنوعيّت کامل از نقل و انتقال ارادي و قهري ـ است، بنابراين فروش مال وقف‏شده فقط در موارد استثنايي که ضرورتي آن را ايجاب نمايد، جايز است و اين موارد استثنايي، محتاج به تجويز و تصريح قانون است.

موارد بيع عين موقوفه

مواردي که قانونا امکان فروش مال وقفي وجود دارد از اين قرار است:
1ـ هر گاه بين موقوفٌ‏عليهم در مورد بهره‏برداري از مال وقفي، اختلاف شديد حاصل شود به صورتي که بيم قتل و خون‏ريزي در ميان باشد، و يا اينکه اختلاف موجود، مُنجر به خرابي مال موقوفه گردد. (ماده 349 قانون مدني)
2ـ هر گاه عين موقوفه به صورتي خراب شود که بهره‏برداري از آن ممکن نباشد و تعمير و آبادنمودن آن نيز ناممکن گردد و يا اساسا کسي براي تعمير و آبادنمودنِ آن حاضر نشود. (ماده 88 قانون مدني)
3ـ هر گاه عين موقوفه مُشرف به خرابي باشد و ظنّ قوي بر تلفِ زودرس آن وجود داشته باشد؛ به نحوي که نتوان در اوضاع و احوال متعارف از تلف آن جلوگيري نمود. (ماده 88 قانون مدني)
تفاوتي نمي‏کند که رو به فسادبودن عين موقوفه ناشي از علل طبيعي ـ مثل سيل و زلزله ـ باشد و يا علل ارادي، مثل اهمال و سهل‏انگاري مسؤولان آن.

تأبيد

به معني دائمي‏گردانيدن و ابدي‏نمودن است. تأبيد در وقف به اين معني است که انتفاع موقوفٌ‏عليهم از عين موقوفه، از نظر رابطه قراردادي مقيد و محدود به زمان خاصّي نيست.

تبديل به احسن

(رک: تبديل عين موقوفه)

تبديل عين موقوفه

منظور از تبديل عين موقوفه اين است که هر گاه ـ در مواردي که قانونا امکان فروش عين موقوفه وجود دارد ـ اين مال فروخته شود، با قيمت آن، مال ديگري خريده مي‏شود که خود در حکم وقف است. اين مال در نزديکترين مورد به منظور اوّلي واقف مورد استفاده قرار مي‏گيرد. از اين امر در عُرف اوقاف ايران به عُنوان تبديل به احسن نيز ياد مي‏کنند. مثلاً اگر واقف درختي را براي استفاده فقرا از ميوه آن، وقف کرده باشد و پس از مدتي آن درخت به طور کامل خشک شود، فروخته شده و با قيمت آن، درخت مُثمر ديگري خريده مي‏شود که در حکم وقف است و در صورت ممکن‏نبودن خريد درخت ديگر، مي‏توان از مبلغ فروش درخت موقوفه در جهت اطعام همان فقرا استفاده کرد. در هر حال از نظر حقوقي، «عين موقوفه در مورد جواز بيع، به اقرب به غرض واقف تبديل مي‏شود.» (ماده 90 قانون مدني)

تبرر

به معني نيکوکاري و احسان است. جهت وقف، يعني انگيزه واقف از وقف مال، همواره نيکوکاري و احسان به ديگران است.

تبرعات

آن دسته از اعمال حقوقي است که جنبه معاوضي مستقيم ندارند. اعمال حقوقي مجّاني و بلاعوض. وقف نيز از جمله اعمال حقوقي تبرّعي ـ و بلکه بهترين مصداق آن ـ محسوب مي‏شود؛ زيرا ما به ازاي ماليِ متقابل ندارد، بلکه هدف آن، ايجاد و ترويج خير و نيکي در جامعه است.

تراضي

توافق دو طرف بر وقوع قرارداد يا انحلال و انتفاي آثار آن را گويند. در تحقّق وقف نيز تراضي طرفين (ايجاب واقف و قبول موقوفٌ‏عليهم) لازم است. (مدلول ماده 56 قانون مدني)

تسبيل منفعت

به جريان‏انداختن مداوم و به مصرف‏رساندن منافع مال موقوفه تسبيل منفعت ناميده مي‏شود.

تسويه

برابري موقوفٌ‏عليهم در انتفاع از مال موقوفه، يا تساري سهام آنان را از منافع مال موقوفه که واقف مقرّر مي‏دارد، تسويه گويند. در صورتي که وقفنامه در خصوص ميزان سهم هر کدام از موقوفٌ‏عليهم از عوايد موقوفه، ساکت باشد حکم به تساوي بين آنان مي‏شود.

تصدق

(رک: صدقه)

تعدي

در باب وقف، چنانچه متولّي يا امين يا ناظر برحسب مورد، در مورد اداره مال موقوفه، از حدود قانون يا وقفنامه يا اقتضاي عرف و عادت خارج شوند، گفته مي‏شود مرتکب تعدّي شده‏اند. تعدّي از اقسام تقصير به‏شمار رفته، موجب مسؤوليت به جبران خسارات وارده مي‏گردد.

تفاسخ

به معني اقاله‏نمودن عقد است. از نظر حقوقي، تفاسخ در وقف امکان‏پذير نيست. (رک: اقاله)

تفريط

در باب وقف، هر گاه متولّي يا ناظر يا امين برحسب مورد، مرتکب اِهمال و سهل‏انگاري شوند و در اداره‏کردن شايسته عين موقوفه کمتر از حدود مقررات قانون يا وقفنامه يا اقتضاي عرف و عادت رفتار نمايند، مرتکب تفريط شده‏اند. تفريط موجب مسؤوليت قانوني در جبران خسارات است. تفريط برعکس فرض تعدّي است. (رک: تعدّي) به موجب مفاد ماده 7 قانون تشکيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه، مديران موقوفه ممکن است در صورت ارتکاب تعدّي يا تفريط، با رسيدگي شعبه تحقيق و حکم دادگاه صلاحيتدار، حَسَب مورد، معزول يا ممنوع‏المداخله شوند.

تفضيل

منظور از تفضيل، نابرابري و تفاوت سهام موقوفٌ‏عليهم در استفاده از عوايد و منافع موقوفه است. واقف مي‏تواند در وقفنامه، براي برخي از موقوفٌ‏عليهم، حق انتفاع يا سهام افزونتري از عوايد موقوفه، نسبت به ديگران قايل شود، (مدلول ماده 87 قانون مدني) در اين صورت آنان را نسبت به بقيه «تفضيل» داده است. حالت تفضيل بين موقوفٌ‏عليهم مستلزم تصريح اين امر در متن وقفنامه از جانب واقف است، در غير اين صورت سهام آنان مساوي خواهد بود. (رک: تسويه)

تفويض توليت

بدين معني است که متولّي امر مسؤوليّت و اداره عين موقوفه را اساسا واگذار به غير نموده و خود از مسؤوليت بري گردد. تفويض توليت در حالت عادي ممنوع بوده از نظر رفع مسؤوليت متولّي بلااثر است؛ مگر اينکه واقف در وقفنامه اذن چنين عملي را به او داده باشد. (مدلول ماده 83 قانون مدني)




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما