درباره‌ي مشکله «يا اُختَ هارونَ»

از ميان چهل پرسشي که رلاند در کتابش مطرح نموده است، پرسش نوزدهم چنين است: «آيا در قرآن آمده است که مريم پاک، خواهر هارون است؟» اين پرسش، پرسشي است که به توضيح آن خواهيم پرداخت چه تا به
پنجشنبه، 8 تير 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
درباره‌ي مشکله «يا اُختَ هارونَ»
 درباره‌ي مشکله «يا اُختَ هارونَ»

نويسنده: عبدالرحمان بَدَوي

 

مريم، اي خواهر هارون!

از ميان چهل پرسشي که رلاند در کتابش (1) مطرح نموده است، پرسش نوزدهم چنين است: «آيا در قرآن آمده است که مريم پاک، خواهر هارون است؟» اين پرسش، پرسشي است که به توضيح آن خواهيم پرداخت چه تا به امروز، هنوز هم مطرح مي‌شود.
آنچه در متن لاتينيِ رلاند، [در کتاب دين محمد] در اين‌باره آمده است، به صورت زير مي‌توان خلاصه کرد:
الف) چنين ادعا شده است که محمد در قرآن تأکيد نموده که مريم، مادر عيسي مسيح، خواهر هارون و موسي است.
ب) از ميان کساني که اين ادعا را مطرح کرده‌اند، يوحنّاي دمشقي است در کتاب [فرقه‌ها] (2). همين ادعا را نيکولاس کوزايي در کتاب غربال قرآن [کتاب اول، فصل چهارم، صفحه‌ي 44] (3) مطرح نموده است. همچنين جان اندروس، اين مطلب را در کتاب پريشاني فرقه‌ي محمد (4) و کساني چون هورنبِک (5) و اثيموس زيجابينوس (6) در کتابهاي خود مطرح نموده‌اند و بسياري، از آنها پيروي کرده‌اند. همه‌ي اينان، به تفاوت زماني ميان هارون و مريم، متوسل گشته و پرچم حمله به قرآن را به منظور انکار الهي بودنش، برافراشته‌اند.
ج) رلاند، مدعي است مي‌توان فرض کرد که محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) تا اندازه‌اي از تاريخ، ناآگاه بوده و موجب شده تا وي به خلط ميان زمان موسي و عيسي، واداشته شود؛ نيز مي‌توان فرض کرد که وي به خوبي، از برخي اسطوره‌هاي دوره‌هاي مختلفِ تاريخي، خبر نداشته؛ به ويژه آن که او خود را پيامبري بي‌سواد و امّي، توصيف نموده است.
د) اما اين که قرآن، مريم را خواهر موسي خوانده است، مسأله‌ي ديگري است. رلاند مي‌افزايد که قرآن در سوره‌ي مريم، آيه‌ي 29 [به مريم] مي‌گويد: يا اُختَ هارونَ!
هـ) اگر به من «رلاند» بگوييد: «اگر اين هارون، برادر تني موسي نيست، پس چه کسي است؟» در پاسخ مي‌گويم: «جوابي که مي‌دهم فقط تأويلي است که مسيحيان آن را مطرح کرده‌اند، نه تأويل محمد است و نه تأويل من. احتمال دارد که مريم برادري به نام هارون داشته و هيچ نويسنده‌اي نام او را ننوشته و تنها قرآن آن را ذکر کرده باشد».
و) احتمال ديگر اين که، کساني از مسلمانان معتقدند که مريم، خواهر موسي، از زمان موسي تا زمان مسيح، به معجزه‌اي الهي زنده مانده تا مادرِ عيسي مسيح گردد.
ز) احتمال سوم، احتمالي است که هربلو [در کتاب کتابکده‌ي شرقي، صفحه‌ي 583] (7) مطرح مي‌کند مبني بر اين که مريم، به خانواده‌ي عمران، پدر موسي و هارون، منسوب است چون از طرفِ مادر به خانواده‌ي کاهنان که از نسل هارون هستند، برمي‌گردد؛ همچنان که در انجيل آمده، اليصابات [= اليزابت] که از نسل هارون است، خويشاوند مريم دانسته شده است. (8) برخي از مفسرانِ مسلمان نيز اين رأي را پذيرفته‌اند.
ح) اين مفسّران، اضافه مي‌کنند که عمران، پدر مريم «ابن ماثان» است؛ از اين‌رو، او آن عمراني که پدر مريم، خواهر موساست، نمي‌باشد. آنها معتقدند که آن عمران، همان کسي است که مسيحيان، او را يوهاکيم (9) مي‌خواندند که همسر قدّيسه آنّا (10) و پدر مريم، مادر عيساست. بنابراين دو عمران داريم، يکي پدر مريم، خواهر موسي و هارون و ديگري، عمران، پدر مريم، مادر عيسي.
ط) رلاند درباره‌ي درستي يا نادرستي هيچ يک از اين احتمالها، اظهارنظري نکرده است؛ اما در عوض تأکيد مي‌کند که براي هيچ کس ممکن نيست که ثابت نمايد، قرآن، مريم، مادر عيسي را خواهر موسي قلمداد کرده است. در نتيجه، دشمنانِ قرآن و اسلام نمي‌توانند با تکيه بر اين عبارت قرآنيِ [يا اُخت هارونَ] تمامِ اين اتهامها را که پايه و اساس درستي ندارد، متوجه قرآن سازند.

بررسي احتمالهاي چهارگانه

اگر در اين احتمالهاي چهارگانه، دقيق شويم، مسائل زير را به دست خواهيم آورد:
1- احتمال نخست که فرض مي‌گيرد مريم، مادر عيسي، برادري به نام هارون داشته است و هيچ يک از اسناد مسيحي يا يهودي آن را ذکر نکرده‌اند و تنها ياد آن در قرآن رفته است؛ اگرچه احتمالي، غيرممکن نيست، ولي در هيچ سند ديگري نيامده است.
2- احتمال دوم که مي‌گويد، مريم خواهر موسي و هارون با معجزه‌ي الهي- حدود 15 قرن- زنده مانده است تا سپس، مادر عيسي گردد، صرفاً يک سخن بي‌پايه است که در نوشته‌هاي مفسّرانِ قرآن به آن دست نيافته‌ام. همچنين، بايد پرسيد که حکمت اين معجزه چه بوده است؟ در ضمن قرآن، نام مريم، خواهر موسي را ذکر نکرده و هيچ توجهي به او نشده است. با اين حال، چرا به او چنين معجزه‌اي نسبت داده مي‌شود و وي تا مرتبه‌ي مريم، مادر عيسي، برده مي‌شود؟ اين احتمال، تنها يک فرضيه‌ي نابخردانه است.
3- احتمال سوم که مريم، مادر عيسي را به خانواده‌ي عمران، پدر موسي و هارون، وابسته مي‌داند درست‌ترين احتمالها، به نظر مي‌آيد. البته اين فرض هم، تحليل ژرفتري را مي‌طلبد که پس از بررسي احتمال چهارم، به آن خواهيم پرداخت.
4- احتمال چهارم به احتمال اول بسيار شبيه است، زيرا چنين فرض مي‌کند که دو عمران وجود دارد؛ عمرانِ اول پدر موساست و دومي، پدر مريم، مادر عيسي. اين احتمال در هيچ نوشته‌ي انجيلي، ثبت نشده است؛ از اين‌رو بايد گفت: دو احتمال اول و چهارم، صرفاً فرضيه‌هايي بي‌اساس هستند که براي خدمت به خاورشناسان، طراحي شده‌اند.
اکنون به احتمال سوم بازمي‌گرديم تا نگاهي ژرفتر به آن بيفکنيم.

الف) مريم از نسل هارون

ابتدا به مشکل رابطه نَسَبي ميان مريم، مادر عيسي، و هارون، پسر عمران و برادر موسي مي‌پردازيم. حلقه‌ي اتصال ميان مريم و هارون، «اليزابت»، همسر زکريا و مادر يحياي تعميد دهنده، هست که به خانواده‌ي کاهنان، منسوب است- و همان‌گونه که در سِفر لوقا آمده است- از نسل هارون مي‌باشد: «در روزگار هيرودليس، پادشاه يهوديه، کاهني بود به نام زکريا، از دسته‌ي «ابيّا» [خدمتگزاران خانه‌ي خدا]، و زنش از خواهران هارون و نامش «اليزابت» بود. (11) همچنين انجيل تأکيد دارد که «اليزابت» خويشاوند مريم بوده است: «بدان که خويشاوندِ تو (مريم)؛ اليزابت [نيز شش ماه پيش در سنّ پيري باردار شده...]». (12)
قديس هِپوليت (13) (پايان قرن دوم- آغاز قرن سوم) به نقل از [نِسِفُر کاليار در کتاب تاريخ کشيشان] تأکيد مي‌کند که «مادر مريم و اليزابت» خواهر هم بودند که به اولي «آنّا» (14) و به دومي «سوبا» (15) مي‌گفتند. (16) طبق گفته‌ي بالا، مريم خويشاوند اليزابت است؛ حتي مي‌بينيم که هپوليت، معتقد است که مريم و اليزابت، دختر خاله‌ي هم بوده‌اند. از آن‌جا که سفر لوقا تأکيد دارد مريم، از نسل هارون است- و هيچ مأخذ ديگري در اين باب با آن تناقض ندارد- مي‌توان نتيجه گرفت که مريم، از نسل هارون مي‌باشد، چه از ناحيه‌ي مادر يا پدر.

ب) خانواده‌ي عمران

اگر اليزابت و مريم از نسل هارون باشند و هارون، پسر عمران؛ پس بايد باور کنيم که اين سه نفر به خاندانِ عمران منسوبند، همچنين فرزندان آنها، يحيي و عيسي. از اين‌رو، آنچه در سوره‌ي آل عمران درباره‌ي يحيي و مادرش، و مريم و عيسي آمده- مبني بر اين که منسوب به يک خانواده‌اند (خانواده‌ي عمران)- براي ما تفسير مي‌شود، چون همه از نسلِ هارون هستند.
اين تفسير را با جاهايي که در قرآن، نام عمران آمده است، تطبيق مي‌دهيم:
1- إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرَاهِيمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ‌ (33) ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‌ (34). (17)
2- إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَکَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ‌.(18)
3- وَ مَرْيَمَ ابْنَةَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ وَ کَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ‌. (19)
آيه‌ي 33، به طور کامل با تفسير ما منطبق است، بدين معنا که اليزابت، همسر زکريا، مريم و پسرش عيسي، موسي و هارون، [همگي] از خاندان عمران هستند، پس خانواده‌ي عمران يک موجوديّت واحد دارد که در برابرِ آن، خانواده‌ي ابراهيم يعني اسماعيل، اسحاق و ديگر کساني که بي‌واسطه از آن مي‌باشند- به ويژه يعقوب و پسرش يوسف- قرار دارد. آيه‌ي 35 را نيز مي‌توان با تکيه بر عبارت «زن عمران [امراة عمران] به معناي نامشخّص آن، يعني زني از خاندان عمران تفسير کرد چه اين که، نام عمران، مي‌تواند نام خانوادگي باشد (خاندان عمران) نه فقط نام همسر.
آيه‌ي 12 از سوره‌ي تحريم را هم مي‌توان به اين شيوه فهميد. در نتيجه، مراد از عبارت «مريم دختر عمران» [مريم ابنت عمران] يعني مريم دختر خاندان عمران. اگر کسي بپرسد چرا نام خانوادگي مريم، آشکارا نيامده است؟ مي‌توان چنين پاسخ داد که نام پدر مريم، در عهد جديد هم نيامده است و خانواده‌ي مريم، براي همه، نامشخص است. قديمي‌ترين نوشته‌ها درباره‌ي آنها به انجيلهاي نوشته شده، انجيل ميلاد مريم، انجيل قديس، سان‌جاک، باز مي‌گردد. (20) در اين نوشته‌ها آمده است که پدر «آنا» (مادر مريم)، کاهني بوده است ساکن بيت لحم. مادر مريم، با مردي به نام «يواکيم» که اصلش از جليل بوده، ازدواج کرده است. با اين همه، هيچ اطلاعي از او در دست نيست.
اگر عهد جديد، اشاره‌اي به نام پدر مريم نمي‌کند، نمي‌توان از قرآن انتظار داشت که چنين اطلاعاتي را ارائه نمايد، لذا نام او براي همه نامشخص مانده و چيزي از او نمي‌دانيم، جز اين که از خاندان عمران بوده است.

ج) عبارت «يا اُختَ هارونَ» چگونه تفسير مي‌شود؟

به نظر ما، اين مطلب، مسأله‌ي ساده‌اي است. رلاند، طبق آنچه در کتاب هپوليت [کتابکده‌ي شرقي] آمده، برخي از تفسيرهايي را که مفسران مسلمان در اين‌باره گفته‌اند، يادآور شده است، به اين مضمون که «يا اختَ هارون» يعني «اي مريم که از نسلِ خانواده‌ي هاروني!».
با وجود درستي اين تفسير، برخي از خاورشناسان، به تکرار همان اتهام بي‌اساس که يوحنا دمشقي (675-749م) پيش از آنها گفته بود، مصمّم گشته‌اند.
براي اين که تصوير کاملي از اين موضوع داشته باشيم، به برخي از آراي اين خاورشناسان مي‌پردازيم:
1- هربرت گريم در کتاب محمد [جلد دوم، صفحه‌هاي 92 تا 93، 1895م] مي‌گويد: «در فاصله‌ي دوران مکّي، محمد تمامي اقتباسهاي خود از تعاليم مسيحي را از طريق برخي شخصيتهاي عهد جديد مثل عيسي، مريم، يحيي و زکريا که از سلسله پيامبران و قديسان هستند، انجام داد. وي در دوران مَدَني، دريافت که اين مجموعه‌ي افراد، در خانواده‌ي مبارکي که «خاندان عمران» خوانده مي‌شدند، جاي مي‌گيرند. در نتيجه‌ي اين نگرش، بسياري از اشتباههاي تاريخي را مرتکب شد به گونه‌اي که مريم مادر عيسي را همان مريم، خواهر موسي و هارون دانست و سپس آن سه [مريم، موسي و هارون] را به عمرامِ تورات که پدر نخست خانواده‌ي پيامبران مسيحي است، مي‌رساند».
2- ژوزف هرويتس در اين‌باره، در دو جا از کتاب خود، پژوهشهاي قرآني، بحث مي‌کند:
الف) «از عمران به عنوان پدر مريم (ماريا)، در دورانِ مدني در سوره‌ي تحريم، آيه‌ي 12 و سوره‌ي آل عمران، آيه‌هاي 33و 34، ذکر شده که در زمانهاي بعد، با پدر مريم خواهر موسي، خلط شده است».(21)
ب) «مريم به عنوان مادر عيسي در دوره‌ي دوم دوران مکي ياد شده است؛ براي نمونه در سوره‌ي مريم، آيه‌ي 34، زخرف، آيه‌ي 57. نيز از او به عنوان دختر عمران، تنها در سوره‌ي آل عمران، آيه‌ي 36 و سوره‌ي تحريم، آيه‌ي 12 ياد شده است. همچنين، پيداست که او در سوره‌ي مريم، آيه‌ي 28، خواهر هارون مي‌باشد. اين چنين است که ميان مريم، مادر عيسي، و مريم، خواهر موسي و هارون خلط مي‌شود. محمد، متون يوناني انجيل را در خصوص نام مريم، مادر عيسي، به کار گرفته است. در اين متون، از طريق منابع سرياني «مريم حبشي» و «ماريا» خواهر موسي و هارون شناخته مي‌شوند و اين دو نام مربوط به يک شخص مي‌گردند». (22)
3- ونسينک در مقاله‌ي «مريم» در دائرة‌المعارف اسلام، موضعي محافظه‌کارانه‌تر مي‌گيرد و چنين مي‌نويسد:
الف) فرض ونسينک آن است که نام عمران، بدون شک همان شکل توراتيِ آن، عَمرَام، پدر موسي باشد. نيز چنين پنداشته مي‌شود که در آيه‌ي 28 از سوره‌ي مريم، مريم به عنوان خواهر هارون، آمده است. اين مطلب، منجر به خلط ميان مريم، مادر عيسي، و مريمِ ياد شده در تورات مي‌گردد. سال (23) و گِروک (24) و ديگران معتقدند، چنين خلطي غيرممکن است. به هرحال، نوشته‌هاي اسلامي تأکيد دارند که 1800 سال ميان عمرام در تورات و ميان پدر مريم، فاصله بوده است. قرآن، نام همسر عمران، مادر بزرگ عيسي را ذکر نکرده است، در حالي که نوشته‌هاي اسلامي و مسيحي، اسم او را «آنّا» ناميده‌اند. با وجود اين، نوشته‌هاي اسلامي از اين فراتر رفته و اشاره‌هايي مفصل به اصل و تبار آنها کرده‌اند به طوري که او دختر «فاقوذ» و خواهر «اشباع» يا «اليزابت»- آن‌گونه که در انجيل آمده- مي‌باشد.
ب) مي‌توان افزود که در عبارت «يا اخت هارون»، هارون برادر موسي نبوده، بلکه مردي هم عصر مريم بوده و به درجه‌اي از شهرت و آوازه رسيده که مريم با او مقايسه شده است، يا اين که برادر مريم بوده و در ميان مردم به درستکاري و تقوا، معروف بوده است. (25)
4- رژي بلاشر در ترجمه‌ي قرآن، در شرحي بر آيه‌ي 28 از سوره‌ي مريم، مي‌گويد: «در آيه‌ي 35 و [36] از سوره‌ي آل عمران، آمده است که مادر مريم، زن عمران است و در آيه‌ي 12 از سوره‌ي تحريم، نيز آمده است که مريم، دختر عمران مي‌باشد. اين مطلب با نوشته‌هاي مسيحي- چنان که در انجيلها آمده است- تعارض دارد چه در آنها پدر مريم «يواکيم» ناميده شده است. اين تعارض، روشن‌ترين نزاع مسيحي (عليه السلام) است که در روزگار محمد آغاز به شعله‌ور شدن نمود، (26) به طوري که مسيحيان نجران به خلط ميان مريم، مادر عيسي، و مريم نبيّه، خواهر هارون که در سفر خروج، باب 15، آيه‌ي 20 و سفر اَعداد، باب 12، آيه‌ي 1، از او سخن به ميان آمده، اعتراض کردند. براي دوري از چنين اعتراضهايي، مفسران پيشنهاد مي‌کنند که هارون در عبارت «يا اُختَ هارونَ» غير از هاروني است که برادر موساست. همچنين، مفسران اسلامي پيشنهاد مي‌کنند که عبارت «يا اُختَ هارونَ» به اين معناست که مريم از نژاد هارون است. (27)
5- رودي پارت و کتاب قرآن، شرحها و بررسيها.
وي در اين کتاب، در يادداشت خود بر آيه‌ي 33 از سوره‌ي آل عمران، مي‌نويسد: «شايسته نيست، آدمي ميان نَسَب مريم در عهد جديد و ميان مريم (ماريا) در عهد قديم، خلط کند. اين موضوع، به طورکلي اشتباهي لفظي است و چه بسا آدمي نام «ماريا» و «مريم» را به جاي هم به کار گيرد».
حقيقت پاياني اين که، محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) هميشه بر اين باور بود که عيسي، فرزند مريم- ماريا- خواهر موسي است و وي به طور مستقيم و بي‌واسطه از نسل اوست. پارت، پس از اين تأکيد قاطع، با متهم ساختنِ قرآن به خلط و آميختگي، مي‌گويد: «شگفت آن است که در سوره‌ي مريم آيه‌ي 28، مريم، مادر عيسي، به عنوان خواهر هارون آمده است، و نيز در آيه‌ي 53 از همان سوره، خداوند از باب رحمت به موسي، برادرش هارون را به عنوان پيامبر، به او بخشيده است. از اين‌رو، در اين جا، هارون برادر مريم و موسي به شمار مي‌آيد.
اين نتيجه‌گيري پارت نادرست است، چون هيچ رابطه‌ي مستقيمي ميان آيه‌ي 28 (يا اختَ هارون) و آيه‌ي 53 که از دوره‌ي تاريخي ديگري مربوط به موسي سخن مي‌گويد، وجود ندارد. آغاز اين دوره، با آيه‌ي وَ اذْکُرْ فِي الْکِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصاً وَ کَانَ رَسُولاً نَبِيّاً (28) شروع مي‌شود. تمام آنچه درباره‌ي آراي پارت مي‌توان گفت آن است که نگرشهاي وي مبهم و متناقض است.

راه‌حل پنجگانه‌ي مفسّران

با بررسي آراي دانشمندان، به نتايج زير دست مي‌يابيم:
الف) گريم و هرويتس، همان اتهام قديمي را تکرار مي‌کنند مبني بر اينکه در قرآن، ميان مريم، مادر عيسي و مريم، خواهر موسي و هارون، خلط صورت گرفته است. اين دو در اين‌باره، دليل اضافي يا بررسي ديگري- غير از آنچه رلاند از سال 1705 ميلادي بيان داشته- ارائه نمي‌دهند- که امري است، به کلي شگفت.
ب) ونسينک، تنها به بيان آراي ديگران که چنين اتهامي را پذيرفته يا نپذيرفته‌اند، مي‌پردازد و در عين حال، به آراي برخي از مفسران مسلمان هم استشهاد مي‌نمايد.
ج) بلاشر، مطلب جديدي بيان کرده و چنين مي‌انگارد که اين اتهام به روزگار محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) باز مي‌گردد. وي ما را به «طبري/59» ارجاع مي‌دهد؛ با اين حال نتوانستم اين مأخذ را مشخص نمايم. منظورِ بلاشر از طبري، تفسير طبري است (نک: توضيح نشانه‌هاي اختصاري نام مؤلفان در مقدمه‌ي جلد اول از شرح او بر قرآن). اما شماره‌ي 59، نامفهوم است. در واقع، بلاشر قصدش اشاره به سخن طبري در تفسيرِ آيه‌ي 28 از سوره‌ي مريم است. (29)
طبري مي‌گويد، اهل تفسير آراي فراوان و متفاوتي پيرامونِ علت نامگذاريِ مريم به خواهر هارون و نيز هاروني که خداوند ذکر کرده، دارند. برخي مي‌گويند، مريم از آن جهت، خواهر هارون خوانده شده تا به او ويژگي پاکي و پرهيزکاري بخشيده شود، چون بر نيکان و صالحان قوم، «هارون» اطلاق مي‌شد؛ پس مراد از هارون، در نظر طرفداران اين رأي، برادر موسي نيست. اين رأي را حسن [بصري] از عبدالرزاق و او از مَعمَر [بن مثني] و او از قتاده، نقل کرده است که درباره‌ي عبارت «يا اَخت هارون» تأکيد مي‌ورزد که مردي بوده تقواپيشه در قوم بني‌اسراييل که «هارون» نام داشته است و مريم را هم به خاطر تقواي هارون، به وي تشبيه کرده‌اند [و به او گفته‌اند: «اي مانند هارون در راستي و پارسايي (توجه به «اخت» به معناي مجازي «شبيه»]. نيز بشر از يزيد و او از سعيد، نقل کرده است که قتاده اين رأي را درباره‌ي اين آيه، داده است. (30)
طبق متن طبري، مي‌توان آراي مربوط به عبارت «يا اخت هارون» را به دو نوع تقسيم کرد:
الف) رأيي که تأکيد دارد «هارون» در اين‌جا، برادر موسي نيست.
ب) رأيي که برعکس تأکيد دارد، هارون، برادر تني موسي است.
درباره‌ي رأي نخست مي‌توان ميان سه رويکرد، تمايز قايل شد:
1- رويکرد کساني که مي‌گويند: هارون شخصي صالح و پرهيزکار از مردان بني‌اسراييل بوده است و هر کسي که به راستي و پارسايي شهره باشد، به اين نام توصيف مي‌شود.
2- رويکردي که تأکيد دارد «هارون» مردي فاسق بوده است و مريم به سبب شکهايي که قوم او نسبت به پاکدامني‌اَش کرده بودند، با او مقايسه شد.
3- رويکردي که معتقد است مريم، برادري به نام هارون داشت که مردي پرهيزکار از بني‌اسراييل بوده است. فخر رازي اين رأي را پذيرفته است. (31)
اما رأي دوم که تأکيد دارد هارون ياد شده در آيه، برادر موساست، مستندن به برداشتي مجازي از عبارت «يا اخت هارون» است که به معناي «از نسل هارون» مي‌باشد [يعني مريم از نسل هارون است]؛ مثل اين که به مردي از قبيله‌ي تميم گفته مي‌شود: «اي برادر تميم (يا اخ تميم)» يا به مردي از قبيله‌ي مُضَر گفته مي‌شود: «اي برادر مُضَر (يا اخ مُضَر) [يعني‌اي که از دودمان تميم يا مُضَري!].
با وجود اين، طبري که اين آرا را بيان مي‌کند، در نهايت رأيي را مي‌پذيرد که از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است. مفادّ سخن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اين است که هارون، برادر موسا نيست؛ بلکه مردي صالح از خاندان مريم است. ولي فخر رازي، رأيي به طور کامل، متفاوت را مي‌پذيرد، چون تأکيد مي‌کند پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «هارون در آيه‌ي مورد نظر، همان هارون پيامبر است و مريم از نسل او مي‌باشد. پس عبارت «يا اَخت هارونَ» مثل عبارت «يا اَخَ هَمدانَ» است يعني «اي يکي از افراد قبيله‌ي هَمدان!». (32)
دو روايتي که در تفسير طبري آمده و بيانگر ماجراي مغيرة‌بن شعبه است که به سوي مردم نَجران فرستاده شد....، در صحيح مسلم، صحيح ترمذي و سنن نسايي آمده است. (33) اين روايت به نقل «عبدالله بن ادريس» از پدرش و او از سَمّاک بن حرب، متکي است. نظر ترمذي آن است که اين حديث، حَسَن، صحيح و غريب (34) است. اگر حديث منسوب به مغيرة بن شعبه، درست باشد، تمام اطلاعاتي که درباره‌ي موضوع مورد بحث داريم، تغيير مي‌کند:
الف) صحّت روايت مغيره به اين معناست که اتهام قرآن به خلط، در روزگار پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مطرح بوده است.
ب) از اين‌رو، يوحنّا دمشقي تنها به تکرار اتهام کهني که به صد سال قبل از او باز مي‌گردد، پرداخته است (يوحنا دمشقي حدود 659 ميلادي به دنيا آمد و حدود 750 ميلادي از دنيا رفت).
با اين همه، اين پرسش مطرح است که چرا آراي مفسّران مسلمان درباره‌ي اين اتهام، مختلف و متعدد بوده است، در حالي که در همان زمان- در زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)- اين اتهام متوجه وي بوده و پاسخ درستي به آن داده است. چرا اين مفسّران، تنها به نقل حديث پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و خاموش کردن تمام کساني که به خود جرأت دادند تا اين اتهام را مطرح نمايند، بسنده نکرده‌اند؟ بسيار طبيعي است که مسيحيان مدينه و يهود به محض شنيدن آيه‌ي 28 از سوره‌ي مريم، اعتراضي کنند. با وجود اين، هيچ منبعي يافت نمي‌شود که از اين ماجرا سخن گفته باشد! از سوي ديگر، چرا تنها مسيحيانِ نجران، اعتراض کرده‌اند؟ و چرا قرآن اين حادثه را ذکر نکرده است؛ قرآني که تمام مجادله‌هاي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با يهوديان و مسيحيان را آورده است؟
تمام اين موارد ثابت مي‌کند که دو روايت مربوط به اين حادثه- که به مغيرة بن شعبه منسوبند- نادرست هستند. بهتر آن است که بگوييم اين دو روايت، براي منعکس ساختن اتهامهاي مسيحيان در خلال قرن دوم يا سوم هجري، ساخته شده است.

راه‌حل مشکل

به نظر ما، اين مشکل به دليل ساده‌اي در روزگار پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مطرح نشده است، چه مسيحيان و يهوديان در فهم عبارتِ «يا اختَ هارون» مشکلي نداشته‌اند، زيرا آنها دريافته بودند که مراد از آيه اين است: «اي کسي که از نسل هارون هستي!» آنها نيز به سان تمام عربها به عبارتهايي چون «يا أخَ هَمدان و ...» که مراد «اي که از نسل هَمدان هستي» مي‌باشد، عادت داشته‌اند و- آن‌گونه که براي خاورشناسان رخ داده (35)- هرگز به خيالشان خطور نمي‌کرد که محمد از تفاوت زماني زياد ميان هارون و مريم، مادر عيسي، ناآگاه بوده باشد. اين مسأله بر هيچ کس از يهوديان زيادي که در آن روزگار در مدينه زندگي مي‌کردند، پنهان نبوده است.
مي‌توان در اين‌باره چند نمونه‌ي ديگر را به آنچه طبري در تفسير عبارت «يا اخت هارون» به آنها استشهاد کرده است، اضافه کرد:
1- در آيه‌ي 50 از سوره‌ي هود، آمده است: وَ اِلي عادٍ اَخاهُم هودّا. (36) بلاشر در ترجمه‌ي کلمه‌ي «اخاهم» عبارت فرانسوي «Leur Contribule» را به کار برده است، [به معناي فرزند دودمان ايشان]. او بيان نموده که کلمه‌ي «اَخ» يا «اُخت» به معناي «عضوي از قبيله» يا «يکي از آنان» به کار مي‌رود.(37)
2- در خطبه‌ي مشهوري از علي‌بن ابي‌طالب (عليه السلام)، در نهج البلاغه، مي‌بينيم که وي به بيتي استشهاد کرده و گوينده‌ي آن را «اَخوهَوازن» خوانده است. منظور از «اخوهوازِن»، دُرَيدبن صِمَّة است که از قبيله‌ي هوازن بود. (38)
3- درباره‌ي «حجاج بن يوسف ثقفي» فراوان گفته مي‌شود که او «اخو ثقيف» است؛ يعني به اين قبيله (ثقيف) منسوب است.
4- حتي امروزه هم به کارگيري اين عبارت، «يا اخا العرب»، در روزنامه‌ها و مجله‌هاي عربي به معناي «اي کسي که از امت عرب هستي» رواج دارد.
هزاران نمونه از اين نوع، در کتابهاي عربي که در زمانهاي مختلف نوشته شده است، يافت مي‌شود. از همين‌رو بود که در آغاز اين فصل تأکيد کرديم تفسير عبارت «يا اختَ هارون» بسيار ساده است، چون به سادگي به معناي «از نسل هارون» مي‌باشد. اين، يک تفسير زباني است و براي هر کس که عربي را خوب بداند و ويژگيهاي گوناگون اين زبان را بشناسد، بديهي است.
با اين همه، ممکن است کسي اعتراض کند که چرا مريم، در اين بخش از قرآن، «اخت هارون» ناميده شده است؟ پاسخ آن است که مريم از سوي قوم خود، مورد سرزنش واقع شد، چون به نظر آنها، مرتکب گناه بزرگي شده و بدون ازدواج، باردار شده بود. از آن‌جا که او از نسل هارون بود، تأثير سرزنش، با چنين عبارتي، شدت مي‌يافت؛ از اين‌رو به کارگيري واژه‌ي «هارون» به منظور يادآوري زشتيِ گناه و لغزش مريم به وي بوده است. عبارت «يا اَختَ هارون» در نهايت زيباييِ خطابي است و کاملاً با بلاغ قرآني که اعجازآميز است، تناسب دارد؛ از همين‌روست که مي‌گوييم عبارت «يا اخت هارون» در روزگار پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هيچ مشکلي را براي مسيحيان يا يهوديان برنينگيخت و مسلمانان هم به طور طبيعي، چنين فهميده بودند که معناي عبارت، به معناي «اي کسي که از نسل هارون هستي»، مي‌باشد.
مسأله‌ي شگفت‌ در اين‌باره، طبري و فخر رازي هستند که اين تفسير را تأييد نکرده‌اند، به طوري که رأي طبري روشن نيست و رأي فخر رازي نيز آن است که هارون برادر مريم و از پرهيزکارانِ بني‌اسراييل بوده است؛ از همين‌رو، قوم مريم، در عبارت خود، نام هارون را به کار برده‌اند تا سرزنش اينان بر مريم سخت‌تر باشد، چون کسي با چنين برادر و خانواده‌اي، مي‌بايد بزرگي گناهش را احساس کند. (39)

رأي شگفت قُرَيظي

عجيب‌ترين رأي مفسران مسلمان درباره‌ي آيه‌ي مربوط، رأي محمدبن کعب قريظي از قبايل يهود مدينه است که محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)، آنها را رانده و طرد کرده بود. محمدبن کعب قريظي، ادعا کرده است که مريم، مادر عيسي، خواهر تنيِ هارون، و برادرش موساست که دنباله‌رو او بوده است. ابن کثير به شدت اين نظر را رد نموده و گفته است: «اين نظر، به کلي اشتباه است، چون خداوند در قرآن فرموده است که عيسي را پس از پيامبراني چند، مبعوث نموده است؛ يعني عيسي آخرين فرستادگان است و پس از او، فقط محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) به پيامبري برانگيخته مي‌شود. در حقيقت، علت اين که مريم به «اخت هارون» خطاب شده، به خاطر عُرفي زباني بوده است که افراد به نام پيامبران و صالحان خود نامگذاري مي‌کردند». (40)
متن ابن کثير، بسيار مهم است، چون منشأ خلطِ ميان مريم، خواهر موسي و هارون؛ و مريم پاک، مادر عيسي را به ما نشان مي‌دهد. سفر خروج، داستان مريمِ نخست، خواهر موسي و هارون، را چنين آورده است: «پس از خواندنِ اين سرود، مريم نبيه، خواهر هارون، دف به دست گرفت و به رقصيدن پرداخت و زنان ديگر نيز به دنبال وي چنين کردند و مريم اين سرود را خطاب به ايشان خواند: خداوند را بسراييد که شکوهمندانه پيروز شده است. او اسبها و سوارنشان را به دريا افکنده است». (41)
اما پرسش ما اين است که اگر قريظي، انجيل را خوب مي‌دانسته، چرا به اين شيوه دچار خطا گشته و ميان مريم، خواهر هارون و موسي و ميان مريم پاک، مادر عيسي، خلط کرده است؟ اين، امر شگفتي است. نيز بايد پرسيد، آيا نگرش قريظي نمي‌توانسته به عنوان منشأ احتمال دومي که رلاند بيان کرده، بوده باشد؟ همچنين، آيا وي، منشأ اتهامي نيست که پرچم آن را برخي خاورشناسان، در رابطه با خلط قرآن ميان مريم اول و مريم دوم، برافراشته‌اند؟
نظر قريظي در تفسير طبري و فخر رازي نيامده است و تنها در تفسير ابن کثير (701-774 ه.ق/1301-1373م) اين مطلب را يافته‌ايم. با اين همه، ابن کثير، چيزي درباره‌ي مسأله‌ي معجزه‌اي که خلط و آميختگي ميان مريم نخست و مريم دوم را بتواند تفسير کند، ذکر نکرده است؛ معجزه‌اي که به واسطه‌ي آن، مريم، خواهر هارون، توانسته است تا تولد مسيح، زنده ماند تا عيسي را به دنيا آوَرَد.
با وجود اين، رلاند که در يکي از احتمالهاي خود، از چنين معجزه‌اي سخن گفته است، آن را از گادنيولو در کتاب دفاع از دين مسيح در برابر «احمدبن زين العابدين فارسي» (42) برگرفته است. گادنيولو، خاورشناسي ايتاليايي و کشيشي وابسته به رهبانيت «کلريکوس مينور» (43) بود. وي استاد زبان عربي در دانشگاه رم بود و در سال 1612 ميلادي کتابي را درباره‌ي دستور عربي با نام [مباني مختصر زبان عربي] (44) و فرهنگي با لفظ [نظراتي درباره‌ي فرهنگهاي عربي] (45) تأليف کرد. همچنين، وي، در سال 1631 ميلادي، کتابي با نام دفاع از دين مسيح (46) [و در سال 1649 ميلادي، کتابي با عنوان نقدهايي بر ضد اسلام] (47) نگاشت. وي در سال 1671 ميلادي، در ترجمه‌ي کتاب مقدس به عربي (48)، مشارکت داشته است.
کتابي که در اين‌جا، براي ما مهم است، دفاع از دين مسيح مي‌باشد. اين کتاب را گادنيولو در ردّ «احمدبن زين العابدين اصفهاني» نويسنده‌ي کتابي به زبان فارسي با نام صاقل المرآة (صيقل دهنده‌ي آينه)، نوشت. اين کتاب، خود ردّ کتابي است با نام مرآة مرئية الحقّ (آينه تمام نمايِ حق).
کتاب گادنيولو، در سال 1631 ميلادي در رم منتشر شد و پس از 6 سال، در سال 1637 با نامِ «اجابة القسّيس الحقير، فيليبس کورانولوس الراهب من رهبانية يقال لها بلغة الفرنجي «کليرکوس مينور»، الي احمد الشريف بن زين العابدين الفارسي الاصفهاني، [به عربي] ترجمه گشت. عنوان لاتين اين کتاب، چنين است:
R. P. Philippi Guadagnoli; lericorum reg. Minarium pro Christiana Religione Responsio ad objectiones Ahmed Filii Zin Alabedin, persa Asphahanensis
گادنيولو پس از بيان اتهام خلط ميان مريم، خواهر هارون و مريم، مادر عيسي، به پاسخ مسلمانان در اين‌باره مي‌پردازد. [وي مي‌گويد که در نزد مسلمانان، پاسخي براي اين فاصله‌ي تاريخي ميان دو مريم وجود دارد در اين پاسخ، اين دو مريم، در حقيقت، يکي هستند که با معجزه، از زمان موسي تا زمان عيسي زنده مانده است تا به مسيح باردار شود...]. (49)
همان‌گونه که پيداست، گادنيولو به منبعي که در بردارنده‌ي پاسخ و رديه‌ي مسلمانان- عليه کساني که آنها را به خلط زمان مريم، خواهر هارون؛ و مريم، مادر عيسي متهم کرده‌اند- اشاره نکرده است. آن‌گونه که پيداست، گادنيولو خود اعتراف مي‌کند که چنين رديه‌اي را نزد مخالف خود- يعني احمدبن زين‌العابدين اصفهاني- هم نيافته است. بنابراين آيا وي، آن را در يک منبع فارسي يا عربي، يافته است؟ به هيچ وجه نمي‌توان در اين‌باره با قاطعيت سخن گفت، چون گادنيولو هيچ اطلاعاتي درباره‌ي منبعي که به آن استناد کرده است، به ما نمي‌دهد. آيا امکان دارد که وي از تفسير ابن کثير که به رأي قريظي پرداخته، آگاه بوده باشد؟ با وجود اين، اگر اين مطلب درست باشد، گادنيولو از کجا ماجراي معجزه‌اي را که مريم، خواهر هارون و موسي را تا تولد مسيح، زنده نگاه داشته، آورده است؟ در حالي که در تفسير ابن‌کثير، ذيل آيه‌ي مورد بحث مطلبي درباره‌ي چنين معجزه‌اي، وجود ندارد! آيا ماجراي معجزه، تنها برداشتي است از سخن قريظي؟ گادنيولو، از چه کسي، چنين مطلبي را دريافته است؟
مطلبي که نمي‌توان در آن ترديد نمود، آن است که ماجراي چنين معجزه‌اي از زبان مفسّري مسلمان گفته نشده است، چنان که گادنيولو هم آن را، به طور قطع، به مسلمانان نسبت نمي‌دهد. بنابراين تنها يک احتمال باقي مي‌ماند و آن، اين که گادنيولو يا يکي از مسيحيان مجادله‌گر، اين داستان را جعل کرده باشد! چنين احتمالي امکان دارد؛ به ويژه اگر در موضوعي که کتاب گادنيولو به آن پرداخته، تأمل کنيم. گادنيولو چندان به منابع اسلامي استناد نکرده است؛ به طوري که وي را مي‌بينيم در بحث خود، به دو کتاب غيرقابل اعتماد به نامهاي هاجر و تاريخ امام استشهاد مي‌کند. (50) هم‌چنين، وي کتابي را به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت مي‌دهد به نام الانوار.(51) حيله‌گرانه‌تر آن که، وي ادعا مي‌کند محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)، کتابي دربردارنده‌ي 12000 حديث تأليف کرده است و هرگاه از طرف مسلمانان، پيرامون درستي اين احاديث پرسش مي‌شد، مي‌گفت که تنها 3000 حديث درست مي‌باشد. (52)
چنين است که اشتباه و لغزش، گادنيولو را فراگرفته و چنين پنداشته است که کتابهاي سيره و حديث، توسط پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نوشته شده و در روزگار وي وجود داشته‌اند! چگونه مي‌شود، گادنيولو، استاد زبان نعربي در دانشگاه رُم (!) تا اين اندازه نادان و تا اين حد، سوء نيّت داشته باشد: به هر حال، کتاب دفاع از دين مسيح او تا اندازه‌اي از غلطها و مغالطه‌کاريها پر است که نمي‌توان از اطلاعات و مطالب آن بهره‌مند گشت.

ابن کثير و دليل زبان شناختي و تاريخي وي

اندکي درباره‌ي شخصيت قُرَيظي که مريم، خواهر هارون و موسي را همان مريم، مادر عيسي، مي‌داند بحث مي‌کنيم. نامش، ابوحمزه، محمدبن کعب قُرَيظي است. سَمعاني، توضيح بيشتري درباره‌ي تبارنامه‌ي او مي‌دهد. وي مي‌گويد: «او محمدبن کعب بن سُلَيم بن عمرو بن اِياس بن حَيّان [بن قَرَظَة] بن عمران بن عُمَير بن قُرَيظة بن حارث» است و اصلش از مدينه. از برجسته‌ترين بزرگان مدينه در حديث و فقه. از رواياتي چون «عبدالله بن عباس»، «عبدالله بن عُمَر» و «زيدبن اَرقَم» روايت کرده است. در سال 108 يا 117 هجري در مدينه از دنيا رفته است». (53)
به طور روشن، اطلاعات ديگري از او براي شناخت رويکرد فکري و نگرشهاي وي، نيافته‌ايم تا بررسيِ اقوالِ منسوب به او در تفاسير قرآن را، ضروري شمارد. با اين حال، با بررسي آنچه از او رسيده، ميزان اثرپذيريِ وي از اسراييليات و اطلاعات او از انجيل و تلمود در تفسير قرآن؛ (54) روشن خواهد شد.
ابن کثير به رأي قريظي، پيرامون خلط ميانِ مريم، خواهر موسي و هارون، و ميان مريم، مادري عيسي، حمله کرده است، زيرا چنين نظري، به خلطي زماني منجر مي‌شود که به موجب آن داوود و سليمان، پيامبران پس از عيسي خواهند بود، در حالي که اين مطلب با قرآن منافات دارد؛ چون در قرآن آمده است که داوود و سليمان پس از موسي [و پيش از عيسي] آمده‌اند. اين مطلب را- چنان که ابن‌کثير مي‌گويد- آيه‌هاي 246 تا 251 از سوره‌ي بقره، تأکيد مي‌کنند.
جرج‌سال (55) نيز به نوبه‌ي خود به دليل ابن‌کثير که بر قرآن، مبتني است، استشهاد مي‌کند. سال، در يادداشتي [مربوط به آيه‌ي 33 به بعد] از سوره‌ي آل عمران مي‌نويسد: «طبق دين اسلام، عِمران يا عُمران، نام دو شخص متفاوت است. يکي پدر موسي و هارون است و ديگري پدر مريم پاک. (56) با وجود اين، برخي از نويسندگان مسيحي نام پدر مريم بتول را «يواکيم» خوانده‌اند. مفسران مسلمان بر اين نظرند که در آيه‌ي 33 از سوره‌ي آل عمران، منظور از عمران، پدر مريم است. با اين حال، عمراني که هارون پسر اوست و نام مريم با او [در سوره‌ي مريم، آيه‌ي 28] ياد شده، پدر مريم نيست. عمران، پدر مريم، دختر ديگري به نام «اشياع» (اليزابت) داشت که با زکريا ازدواج کرد و مادر يحيي گشت، از همين‌رو در دين اسلام، يحيي و عيسي، پسرخاله‌اند. (57)
به طورکلي به خاطر تشابهي اسمي که براي نويسندگان مسيحي به وجود آمد، اين نظر پديدار شد که قرآن، ميان مريم، مادر عيسي، و مريم، خواهر هارون و موسي، خلط نموده و در نتيجه، خلطي نامعقول ميان زمانها ايجاد کرده است. بنابراين، اگر اين مطلب حقيقت داشته باشد براي از ميان بردن ويژگي الهي اين کتاب، کافي است.(58) با اين حال، اگر فرض کنيم که محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) به اندازه‌اي از تاريخ گذشته و ترتيب زماني رويدادهاي آن ناآگاه بوده که وي را در چنين اشتباه بزرگي افکنده، ولي نمي‌توانيم چنين اشتباهي را از قرآن، دريابيم. اين که دو شخص داراي يک نام باشند، به طور ضروري، به آن معنا نيست که يک فرد باشند. اين اشتباه با مفهوم ديگر آيات قرآن که از آنها چنين استنباط مي‌شود که محمد مي‌دانسته، موسي قرنها پيش از عيسي بوده، در تعارض است. از همين‌رو، مفسران در آگاه ساختن ما که 1800 سال، ميان عمران، پدر موسي و عمران، پدر مريم پاک، فاصله بوده است، اشتباه نکرده‌اند. اينان، اين دو عمران را فرزندان دو شخص متفاوت شمرده‌اند. بنا به گفته‌ي مفسران، عمران، پدر موسي، پسر «يصهَر» (Izhar=yeshar) پسر «قهات» (59) پسر «لاوي» بوده است؛ و عمران، پدر مريم پاک- مطابق تبارنامه‌اي که مفسّران آن را تا داوود و [پيش از او تا يعقوب]- و حتي تا آدم!- رسانده‌اند، پسر «ماثان» شمرده شده است. (60)
با اين همه، با نگرشي نادرست و از روي بدنيّتي [گفته شده]، «چه بسا ملاحظه شود که مريم پاک، در قرآن خواهر هارون (به معناي واقعي آن) خوانده مي‌شود، و نه خواهر موسي (مريم/28). او با معجزه‌اي از روزگار موسي تا عيسي، زنده نگاه داشته مي‌شود تا مادر عيسي گردد». (61)
به طورکلي، بررسيِ درست، مختصر و پر از اطلاعات جرج‌سال، از تمام آنچه از خاورشناساني چون «گريم، هرويتس، ونسينک، گود فروا دومومبين، پارت» و ديگر عرب‌پژوهاني که دو قرن پس از آنها آمده‌اند، خوانده‌ايم؛ واقع‌گرايانه‌تر و از دقت علمي بيشتري برخوردار است. سال، بر آثار رلاند تکيه کرده و از آنها بهره برده است. با اين حال، نگرشهاي وي از نگرشهاي رلاند، تکامل يافته‌تر است به طوري که او از نگرشهاي خود با روي آوردن به دلايلي مبتني بر زبان‌شناسي و عقل‌گرايي، دفاع کرده است؛ همچنين او از آراي مفسران مسلمان، مانند زمخشري نگارنده‌ي تفسير الکشاف و بيضاوي، نگارنده‌ي تفسير انوار التنزيل و اَسرارالتاويل استفاده نموده است.

فرجام سخن

پس از اين بيان طولاني و جامع، به چکيده‌ي زير مي‌رسيم:
1- معناي عبارت «يا اختَ هارونَ» در آيه‌ي 28 از سوره‌ي مريم، به سادگي، چنين معنا مي‌دهد: «اي کسي که از نسل هارون هستي!». با توجه به اين که مريم از نسل پيامبران بوده است، مي‌بايد تهمت زناني که يهوديان به وي مي‌توانستند بزنند، بسيار دردآور باشد [که با چنين عبارتي، اين معنا حاصل مي‌شود] انجيل لوقا، بر نزديکي نَسَبي مريم با نسل پيامبران، تأکيد دارد چنان که در آن، مريم، خويشاوندِ «اشياع» (اليصابات) [اليزابت]، مادر يحياي پيامبر است.
2- يهوديان و مسيحيان مدينه و شبه جزيره‌ي عربستان، اين عبارت را به همين صورت [اي که از نسل هاروني!] مي‌فهميدند. از جنبه‌ي زباني، واژه‌ي «اخ»، «اُخت»، «يا اَخ» و «يا اُخت» پيش از نام قبيله، قوم و تبار، به اين معناست: «از آن قبيله، قوم يا تبار». طبري و تعدادي از مفسّران قرآن، اين مسأله را به همين‌گونه بررسي کرده و نمونه‌هايي براي آن ارائه داده‌اند. ما هم شماري از چنين نمونه‌هايي- برگرفته از قرآن و سخن بزرگان- را ارائه نموديم.
3- از همين‌رو، معتقديم که عبارت «يا اخت هارونَ»، در روزگار پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مشکلي ايجاد نکرده است [چه معناي آن به خوبي، فهميده مي‌شده است]؛ با اين حال، درباره‌ي روايت مسلم، نسايي و ترمذي- که در تفسير طبري هم آمده- و پيرامون اختلافي است [در معناي «يا اخت هارون»] ميان مغيرة بن شعبه- فرستاده‌ي رسول خدا به نجران- و ميان مردم آن‌جا، [بايد بگوييم که] از نظر ما، روايتي است ساختگي تا تأييد شود که اين اعتراض و اختلاف، از سوي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پاسخ داده شده است. از طرفي، راه‌حل پيشنهادي طبري و فخر رازي را هم که مي‌گفتند «مريم، مادر عيسي، برادري داشته به نام هارون» بعيد مي‌دانيم، چون اين راه‌حل بر هيچ داده‌ي تاريخي مبتني نيست.
4- ممکن است بپرسيم، در پس اتهام قرآن به خلط ميان مريم، مادر عيسي، و مريم، خواهر موسي و هارون، و در نتيجه خلط ميان زمانها، چه کساني وجود دارند؟ [در پاسخ بايد گفت] نخستين نويسنده‌ي مسيحي که اين اتهام را مطرح کرده، يوحنّا دمشقي (در گذشته به سال 749 ميلادي) مي‌باشد. اگر او، مطرح کننده‌ي اين اتهام نباشد، مي‌توان آن را به مسيحيان سوريه در خلال قرن اول هجري (هفتم ميلادي) نسبت داد؛ به طوري که يوحنّا دمشقي، اين اتهام را از آنها برگرفته و در کتابش فرقه‌ها ثبت کرده است.
5- از قرن هشتم ميلادي تاکنون، اين اتهام رايجترينِ اتهامها عليه قرآن و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) گشت که برخي از بزرگان دينِ مسيحي و دانشمندان، طرح نمودند و در بحثها و پژوهشها و نگرشهاي علمي‌شان عليه اسلام، به کار بردند.
6- براي رويارويي با چنين اتهاماتي، حديث مغيرة بن شعبه ساخته شد و از سوي برخي تاريخ‌نگاران نيز پذيرفته گشت.
7- با همه‌ي اينها، ابن کثير، دليل عقلانيي ارائه داد که بر نقد تاريخي تکيه داشت و در غيرممکن بودن به اشتباه افتادن قرآن و خلط زماني، خلاصه مي‌شد، چه از خلال آيات ديگر پيداست که از قرآن، به ژرفي درک مي‌شود که ميان هارون و مريم، مادر عيسي، فاصله‌اي زماني است که ميان اين دو، جدايي مي‌افکند. با توجه به اين دليل است که جرج‌سال، در يادداشت خود بر آيه‌ي موردنظر، در ترجمه‌ي انگليسي قرآن، چاپ شده در سال 1374 ميلادي، تأکيد مي‌کند که غيرممکن است قرآن دچار چنين اشتباه زماني شده باشد؛ او مي‌گويد: «همان‌طور که در چند جاي قرآن کريم آمده است، آشکارا برمي‌آيد که محمد، خوب مي‌دانسته که موسي، چندين قرن پيش از عيسي بوده است».
8- بدين ترتيب، همگاميِ «گريم، هرويتس، ونسينک، بلاشر، گودفروادو مومبين و پارت»- هرچند چهار نفر اخير، اين اتهام را در جمله‌اي شرطي [و به صورتي احتمالي] بيان کرده‌اند- امري شگفت به نظر مي‌رسد، چه اينان اتهامشان را بر هيچ دليلي، بنياد ننهاده‌اند؛ همچنان که رنجِ بررسيِ راه‌حلهاي پيشنهاديِ مفسرانِ مسلمان را- که ديگر نويسندگان مسيحيِ اروپا مانند رلاند و جرج‌سال، آن را پذيرفته‌اند- به خود نداده‌اند.
چنين موضعگيري متهمانه از سوي کشيشان و بزرگان دينيِ مسيحي و مبلّغانِ آن مانند يوحنّا دمشقي، نيکولاکوزايي، گادنيولو و ديگران، پذيرفتني است؛ امّا چنين اتهامي را از سوي دانشمنداني که از آنان واقع‌گرايي و بي‌تعصّبي، انتظار مي‌رود؛ نمي‌فهميم!

پي‌نوشت‌ها:

1- Adriani Relandi, Die Religioni Mohammedicae
ترجمه‌ي عنوانِ کتاب: دين محمد، دو کتاب: نخست چکيده‌اي است از الهيات اسلامي که بر پايه‌ي نسخه‌ي خطيِ عربي [از نگارنده‌اي مسلمان] همراه با ترجمه و توضيحات. دوم: تحقيقي درباره‌ي برخي از نگرشها و نظرياتي که به دروغ به محمد، نسبت داده شده است. اوترخت، 1705 ميلادي.
2- Jean Damascese, De Haeresibus
3- Nicholas De Cuse, Cribratio Alcorani, Lib. 1, cap. 4, P. 44
4- John Andreas, De Confusione secrate Mohometanae, P. 51
5- C. F: Hornbek, Summa Coutrov, P. 128
6- C. F: Euthymuis Zigabenus, Panople, Dogmat
7- Herbelot, Bibliothéque Orientale, P. 583
8- نک: عهد جديد، لوقا، باب1، آيه‌هاي 5 و 36.
9- Joachim
10- Anne
11- نک: عهد جديد، لوقا، باب، آيه‌ي 5.
12- همان، آيه‌ي 36.
13- St. Hippolyte
14- Anne
15- Sobé
16- Nicephore Calliare, Hist. Ecclesiastique- 11,3, t. CXLV de la PG, Col 760
17- آل عمران (3)، آيه‌هاي 33 و 34: «به يقين، خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برتري داده است (33) فرزنداني که بعضي از آنان از [نسل] بعضي ديگرند و خداوند، شنواي داناست (34)».
18- همان، آيه‌ي 35: «چون زن عمران گفت: "پروردگارا! آنچه در شکم خود دارم، نذر تو کردم تا آزاد شده [از مشاغل دنيا و پرسشگر تو] باشد؛ پس از من بپذير که تو خود شنواي دانايي"».
19- تحريم (66)، آيه‌ي 12: «و [خدا براي کساني که ايمان آورده‌اند] مريم، دختِ عمران را [مَثَل زد]، همان کسي که خود را پاکدامن نگاه داشت و در او از روح خود دميديم و سخنان پروردگار خود و کتابهاي او را تصديق کرد و از فرمانبرداران بود».
20- V. Fabricius: Code and Apocyphus Novi Jestamenti, t. 1. P. 13-67
21- Horovitz, Untersuchongen Koranische, P. 128
22- ibid, PP. 138-139
23- Sale
24- Gerock
25- C. F: de L"Encyclopédie de Islam, t. 3, P. 359, de la Premiér edition
26- نک: طبري، ص59.
27- Le Coran traduction selon un essi reclassement des sourates. t. 11, P. 229-230n
[رژي بلاشر، ترجمه‌ي قرآن بر طبق ترتيب سوره‌ها، 229/2-230، يادداشت].
28- مريم (19)، آيه‌ي 51: «و در اين کتاب از موسي ياد کن! زيرا او پاکدل و فرستاده‌اي پيامبر بود».
29- محمدبن جرير طبري: جامع البيان، ج16، صفحات 58و 59.
30- همان، صص 52-54. [قتاده مي‌گويد: «مريم از خانداني بود نام جسته به پارسايي و راستي.... و هارون پارسايي بود که در ميان خاندانش، گرامي داشته مي‌شد. او هارون برادر موسي نيست. او هارون ديگري است. چنين به ما رسيده که چون او ديده از جهان فرو بست، جنازه‌اش را 40000 تن بدرقه کردند که همگان هارونياني از بني‌اسرائيل خوانده مي‌شدند. (و)].
31- فخر رازي: التفسير الکبير، ج11، ص371، بولاق، قاهره، 1862م.
32- همان، ج4، ص371.
33- نک: اسماعيل بن کثير دمشقي، تفسير القرآن العظيم، ج3، ص193. [در اين باز گفته، مغيره از سوي پيامبر به سوي ترسايان نجران فرستاده مي‌شود. نجرانيان، مغيره را مي‌گويند: آيا پيامبرت گمان مي‌کند، هارون برادر مريم و موساست و مي‌خوانيد: «يا اختَ هارون»؛ در حالي که ميان عيسي و موسي، زماني بسيار است. مغيره مي‌گويد: چون برگشتم، داستان را به پيامبر گفتم، پيامبر گفت: آيا ايشان را آگاهي ندادي که پورانِ اسراييل، به نام پيامبران و پرهيزگارانشان، نام مي‌نهادند. نک: طبري، جامع البيان، ج16، ص59. (و)].
34- [اين سه واژه، سه واژه‌ي ويژه در دانشهاي حديثي هستند که از ديد حديث‌پژوهان، داراي سه ارزش جداگانه بوده و در سه رده‌ي گوناگون، جاي مي‌گيرند. اما- ترمذي، اين سه را گاه براي يک حديث، به کار برده است و موجب بحث و جدل ميان اهل نظر گشته است؛ چگونه حديثي که حَسَن است و در سنجش با حديث صحيح، داراي ارزش کمتر؛ در کنار آن جاي گرفته است؟ و همچنين «غريب» در کنار «حسن» و «صحيح»؟ در پاسخ چنين گفته شده است که از ديد ترمذي، حديثي از يک روي، حَسَن مي‌نموده و از سويه‌اي ديگر صحيح و از جنبه‌اي غريب. در اين‌باره نک: محمد جمال الدين قاسمي، قواعد التحديث، صفحات 104و 105. (و)].
35- از نظر تاريخي، نزديکترين آنها به زمان ما، موريس گودفرا دومومبين (Mourice Gaudefroy Demombynes) است که در کتاب محمد (Mohamet)، ص384، 1957م، چنين اتهامي را مطرح کرده است. وي اندکي از ادعاي خود، عقب‌نشيني نموده و گفته است: «شايد پيامبر فکر کرده بود که تورات و انجيل در يک زمان نازل شده‌اند [تا بدين‌سان، مريم، خواهر هارون، را مريم مادر عيسي داند.]».
36- «به سوي [قوم] عاد، برادرشان هود را فرستاديم».
37- Le Coran, II, P. 441
38- [نک: محمدبن حسن موسوي (سيدرضي)، نهج‌البلاغه، خطبه‌ي 35. (و)].
39- فخر رازي: التفسير الکبير، ج4، ص371، زير آيه‌ي 28 از سوره‌ي مريم.
40- اسماعيل بن کثير دمشقي: تفسير القرآن العظيم، ج3، صفحات 192و 193، زير آيه‌ي 28 از سوره‌ي مريم. [ابن کثير در ادامه مي‌افزايد که در بازگفته‌اي از پيامبر، ايشان خود را از آن روي که ميان وي و عيسي، پور مريم، پيامبري نبوده، به عيسي مانند کرده است؛ از اين روي، اين دو بزرگ، به گونه‌اي واپسين فرستاده‌ي خداوند به شمار مي‌توانند آمد. اگر سخنِ قريظي، راست باشد، مي‌بايد ميان عيسي و محمد- درود خدا بر آنان باد- پيامبراني چند، بوده باشند، همچون سليمان داوود؛ آن سان که در نُبي آمده است. (بقره/246-251). (و)].
41- عهد قديم، سفر خروج، باب 15، آيه‌هاي 20و21.
42- Fillippo Guadagnolo, Apologia fro religione Christiana, Contra Ahmedem Abu Zin Persam, P. 279, Abruzzi, 10596; environ-Rome, 1656
43- Die chiérici regulari minor [گادنيولو، ترسکار و کاهني بوده فرانسيسکاني. (و)].
44- Breves instutianes arabicae linguae, 1612.
45- Thesaurus seu Dictionarium arabicium, 1612
46- apologia fro christiana religione, 1631
47- Consideragzioni contra la religione Naomettana, 1649
48- Biblia arabica
49- C. F: lericorum reg. Minorium pro Christiana... P. 279
و در ترجمه‌ي عربي نک: اجابة‌القسيس...، ص534.
50- ibid, P. 297 (در ترجمه‌ي عربي، ص557).
51- ibid, P. 281 (در ترجمه‌ي عربي، ص538).
52- ibid, P. 303 (در ترجمه‌ي عربي، ص560).
53- نک: سَمعاني، الانساب، چاپ مرگِليوث، ليدن، 1912م.
54- [براساس آنچه در روايتهاي سنّي آمده، محمدبن کعب قُرَظي (قُرَيظي)، به منزله‌ي کاهن و ترسايي معرفي شده که در تفسير قرآن، از داناترينِ مردمان بوده است. وي از کساني شمرده شده که در مدينه، به داستان‌سرايي مي‌پرداخته است و خوب روشن است که در داستانهاي ديني خود، از آموزه‌هاي آيين پيشينش، يهود بهره مي‌گرفته است. (درباره‌ي او نک: يوسف مزي، تهذيب‌الکمال في اسماء الرجال، چاپ بشار عواد معروف، ج26، صفحات 345و 345). به هر روي، بزرگداشتي که از او انجام گرفته، از ديد شيعي، پذيرفته ننمود هاست. (نک: جعفر مرتضي عاملي، الصحيح من سيرة النبي الاعظم، ج8، صص 184-186. (و)].
55- Jorge Sale
56- نک: زمخشري، الکشاف، و نيز: بيضاوي، انوار التنزيل، زير آيه‌ي مربوط. [در ميان مفسّران، درباره‌ي «آل عمران» دو رأي يافت مي‌شود. زمخشري در زير آيه‌ي 33 از سوره‌ي آل عمران مي‌گويد: «آل عمران، موسي و هارون، دو پسر «عمران بن يصهر» هستند. نيز گفته شده که آل عمران، عيسي و مريم، دختر «عمران بن ماثان» هستند. ميان اين دو عمران، 1800 سال فاصله بوده است. ابن‌منير اسکندري در الانتصاف که نوشته‌اي انتقادي بر کشّاف است، راي دوم را برتر مي‌نهد و چنين دليل مي‌آورد که در سوره‌ي آل عمران، داستان عيسي و مريم، به پردامنگي ياد شده است، به گونه‌اي که در ديگر سوره‌ها اين‌گونه نيست؛ ليک از داستان موسي و هارون در اين سوره، يادي نشده است؛ پس مي‌توان گفت که عمران ياد شده در اين آيه، باب مريم، عمران بن ماثان، است. (نک: زمخشري، الکشاف چاپ شده با حاشيه «الانتصاف»، ج1، ص354. افزون بر اين دليل، که بر بافت معنايي سوره استوار است، دليل تاريخيِ بيضاوي است. بيضاوي مي‌گويد که عمران در اين آيه، باب مريم است نه باب هارون، زيرا سرپرستي مريم به زکريا سپرده آمد و زکريا همروزگار باب مريم، عمران بن ماثان بوده نه عمران بن يصهر، باب هارون. اسماعيل بن محمد حنفيِ قونوي (م 1195 ه.ق.) نيز در حاشيه‌ي خود بر تفسير بيضاوي، چنين گفته است (نک: قونوي، حاشيه القونوي، ج6، ص112. (و)].
57- George Sal, The Koran of Mohammed, P. 39
قرآن يا به طورکلي قرآن محمد، ترجمه‌اي انگليسي از متن عربي قرآن با يادداشتهايي توضيحي که مبتني بر بيشتر تفسيرهاي اسلامي است، نگاشته‌ي جرج‌سال، لندن، 1734م.
58- N: V. Reland, De Rel. Moh. P. 211; Marracci, Alcoran...P. 115etc; Prideaux: Letter to the Deits. P. 185
[نک: رلاند، دين محمد، ص211؛ مراکچي، ترجمه‌ي قرآن، ص115].
59- «يصهر» در واقع، برادر «عمرام» بوده است. نک: عهد قديم، سفر خروج، باب 6، آيه‌ي 18.
60- C. F: Reland, De rel. Moh. P. 211: D"Herbelot, Prib. Oreint
نيز نک: زمخشري، الکشاف و بيضاوي، انوار التنزيل، زير آيه‎‌ي 33 از سوره‌ي آل عمران.
61- Guadagnolo, Apology pro rel. Chri. Contra Ahmad Ebn Zeib al Abedin, P. 279
[دفاع از دين مسيح در برابر احمدبن زين‌العابدين، ص279].

منبع مقاله :
بدوي؛ عبدالرحمن، (1392)، دفاع از قرآن در برابر آراي خاورشناسان، برگردان: حسين سيّدي، مشهد: انتشارات به نشر، چاپ پنجم
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط