واژه شناسی قرآنی: اِبتهال، لَعن

«ابتهال» گاهی در کلام اهل لغت مطلق و گاهی با قید «الی الله» یا «فی الدعاء» به معنای لعن و نفرین علیه کسی، تلاش و جدّیت در دعا، اخلاص در دعا، تضرع در پیشگاه خدا، تضرع و مبالغه در
دوشنبه، 19 تير 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
واژه شناسی قرآنی: اِبتهال، لَعن
واژه شناسی قرآنی:  اِبتهال، لَعن

نویسنده: گروه نویسندگان

 

معناشناسی لغوی

1. اِبتهال

«ابتهال» از «بهل» (باء، هاء و لام) دارای سه معنای اصلی است:
الف) واگذاشتن شخص برای رسیدن به مراد و مقصود خود؛
ب) نوعی از دعا؛ مانند: مباهله، دعا و نفرین دو طرف علیه یکدیگر؛
ج) آب قلیل (1).
«ابتهال» گاهی در کلام اهل لغت مطلق و گاهی با قید «الی الله» یا «فی الدعاء» به معنای لعن و نفرین علیه کسی، (2) تلاش و جدّیت در دعا، (3) اخلاص در دعا، (4) تضرع در پیشگاه خدا، (5) تضرع و مبالغه در سؤال (6) و مبالغه در دعا (7) آمده است. «مباهله» به معنای ملاعنه و نفرین دو طرفه است؛ (8) بدین معنا که هر گاه قومی درباره چیزی اختلاف پیدا کنند، گرد هم می‌آیند و گویند از ما بر ظالم لعنت خدا باد. (9) ابتهال به معنای تضرع در جایگاه خود بررسی شده است و در این مقاله ابتهال به معنای لعن و نفرین مد نظر است.

2. لغن

«لعن» (لام، عین و نون) (10) به معنای راندن و دور کردن، (11) سبّ کردن کسی، (12) دعا علیه دیگری (13) و عذاب کردن (14) آمده است برخی اهل لغت لعن خدا را به معنای طرد از رحمت، (15) دور کردن از خیر (16) و مسخ کردن (17) دانسته یا گفته‌اند: لعن مذکور در قرآن به معنای عذاب (18) و لعن خدا بر شیطان به معنای دور کردن او از خیر و بهشت (19) است. راغب لعن را به معنای طرد و دور کردن از روی سخط و غضب می‌داند و می‌گوید: لعن خدا در آخرت به معنای کیفر و در دنیا سلب توفیق و رحمت و لعن انسان دعا و نفرین وی علیه دیگری است. (20)

معنا شناسی تفسیری

1. ابتهال

«ابتهال» - که فقط در آیه «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ‌» (21) آمده است - از دیدگاه مفسران از «بَهَلَ» اشتقاق یافته است و به معنای اخلاص در دعا، (22) تضرع در دعا به پیشگاه خدا، (23) لعن و نفرین کردن، (24) تضرع به درگاه خدا و جدیت در لعن و نفرین (25) و نیز جدیت و مبالغه در دعا و لعن، (26) دعا و
نفرین برای هلاکت و نابودی دروغگو (27) و لعن و دور شدن از رحمت الهی (28) است. از نظر برخی، ابتهال در اصل به معنای لعن و نفرین بوده است و سپس در هر دعا و درخواستی که با اصرار و جدیت صورت بگیرد، به کار رفته است؛ گرچه در آن لعن و نفرین هم نباشد. (29)

2. لعن

مفسران «لعن» را در آیه «و قالوا قُلوبُنا غُلفُ بَل لَّعنهمُ بِکفرِهِم...» (30) دراصل به معنای راندن و دورکردن (31) دانسته و گفته‌اند: مقصود از آن دوری از رحمت الهی (32) یا هر خیری (33) است. برخی آن را به خذلان و خواری (34)، عذاب (35)، سبّ و شتم (36) معنا کرده‌اند و در آیه «...ثم تبتهل فَنَجْعَل لَّعْنَتَ الله على الکذبین» (37) مادّه مزبور را به معناى دورى از رحمت الهی، (38) راندن و دور کردن (39) و در آیه «... أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ ...» (40) به معنای غضب و سخط الهی (41) دانسته‌اند. برخی هم گفته‌اند: از تشبیه لعن در آیه مزبور به لعن اصحاب سبت استفاده می‌شود که لعن در این آیه به معنای مسخ کردن آنان است. (42)
از نظر بعضی هم مقصود از آیه لعن کردن آنان است؛ به هر زبانی باشد. (43)
در آیه «...إن یَدعُونَ مِن دُونه إلا إناثا وإن یَدعُونَ إلا شیطنا مَّریدًا لَعَنَهُ الله...» (44)
لعن خدا بر شیطان به راندن او (45) و دورکردن از رحمت الهی (46) تفسیر شده است؛ نیز در آیه «وأنبِعُوا فی هذه الدّنیا لعنَةً وَیَومَ القیامة ألا إنَّ عَادًا کفروا رَبَهُم...» (47) لعن به معنای دور کردن از خیر و لعن دنیوی به هلاکت (48) یا مشمول لعن و نفرین دیگران شدن (49) و لعن اخروی گرفتاری به عذاب و هلاکت (50) دانسته شده است. در آیات مربوط به لعن، انسان‌های بدکردار یا شیطان لعن شده‌اند و از نظر برخی، منظور از «...وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی القُرْآنِ ...» (51) درخت زقوم در دوزخ است و همین امر مایه دور بودن آن از رحمت الهی است؛ یا از این جهت است که عرب طعام مکروه و ناپسند را «ملعون» می‌گوید. (53) بعضی هم گفته‌اند: مقصود از لعنت شدگان در این آیه خورندگان از درخت زقوم (54) یا بنیامیه است. (55)

جمع بندی و تحلیل نهایی

با توجه به آنچه در معناشناسی لغوی و تفسیری فوق گذشت، روشن شد واژه‌های «ابتهال» و «لعن» در معنای لعن و نفرین اشتراک دارند؛ با این تفاوت‌ها:
1. ابتهال از «بَهل» یا «بُهل» و دراصل به معنای لعن است؛ ولی در هر گونه دعا - گرچه بدون لعن و نفرین باشد - به کار می‌رود. (56)
2. در ابتهال تخلیه و ترک هست؛ منظور طرد نفس و ترک آن است تا اینکه اخلاص و توجه خاص به مراد (لعن دیگری) حاصل شود. (57)
3. در لعن مبغوضیت هست و «ابتهال» اعم است. (58)
4. در لعن همیشه طرد و دور کردن هست؛ برخلاف ابتهال. (59)
5. «ابتهال» فقط در یک آیه (مباهله پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت او با نصارای نجران) آمده است؛ (60) ولی «لعن» در آیات متعددی ذکر شده است و متعلّق آن کفار (61)، منافقان، (62) ابلیس، (63) مفسدان، (64) قاطعان رحم، (65) ستمکاران، (66) کتمان کنندگان آیات الهی (67) و... هستند.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن‌فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج1، ص 310- 311.
2. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج1، ص 198. ابوبکر سجستانی؛ غریب‌القرآن؛ ص 460. ابن‌درید؛ الاشتقاق؛ ص 274. همو، جمهرة‌اللغه؛ ج1، ص176. ابومنصور محمد بن احمد ازهری؛ تهذیب‌اللغه؛ ج6، ص 311.
ابواسحاق زجّاج؛ معانی‌القرآن و اعرابه؛ ج1، ص 423. ابوالحسن احمد بن فارس رازی؛ مجمل اللغه؛ ص 87. فخرالدین طریحی؛ تفسیر غریب‌القرآن؛ ص 447.
3. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج1، ص 198. ابومنصور محمد‌بن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج6، ص 310.
ابن منظور؛ لسان‌العرب؛ ج1، ص 522. مجدالدین فیروز آبادی؛ قاموس المحیط؛ ج2، ص 1284. فخرالدین طریحی؛ تفسیر غریب‌القرآن؛ ص 447.
4. ابن درید؛ جمهرة‌اللغة؛ ج1، ص 176. اسماعیل بن حمّاد جوهری؛ الصحاح تاج‌اللغه و صحاح العربیه؛ ج4، ص 1643. ابن‌منظور؛ لسان‌العرب؛ ج1، ص 522.
5. اسماعیل بن حماد جوهری؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح‌العربیه؛ ج4، ص 1643. ابوالحسین احمد بن فارس رازی؛ مجمل‌اللغه؛ ص 87. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح‌المنیر؛ ص 64.
6. ابن‌منظور؛ لسان‌العرب؛ ج1، ص 522.
7. ابواسحاق زجّاج؛ معانی‌القرآن و اعرابه؛ ج1، ص 423.
8. اسماعیل بن حماد جوهری؛ الصحاح تاج‌اللغه و صحاح‌العربیه؛ ج4، ص 1643. ابن‌درید؛ الاشتقاق؛ ص 274.
احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 64.
9. ابن اثیر؛ النهایة فی غریب‌الحدیث، ج1، ص 167. ابن‌منظور؛ لسان‌العرب؛ ج1، ص 522.
10. ابن فارس؛ معجم مقاییس‌اللغه؛ ج5، ص 252.
11. ابوبکر سجستانی؛ غریب‌القرآن؛ ص 400. ابن‌درید؛ جمهرة‌اللغه؛ ج3، ص 287. ابومنصور محمد بن احمد ازهری؛ تهذیب‌اللغه؛ ج2، ص 396. ابن فارس؛ معجم مقاییس‌اللغه؛ ج5، ص 252. ابوالحسن احمد بن فارس رازی؛ مجمل‌اللغه؛ ص 645. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 554. مجدالدین فیروز‌آبادی؛ قاموس‌المحیط؛ ج2، ص 1617.
12. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج3، ص 1642. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 554.
13. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج3، ص 1642. ابن منظور؛ لسان‌العرب؛ ج12، ص 292.
14. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج3، ص 1642-1641. ابومنصور محمد بن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج2، ص 396 (به نقل از لیث). ابن‌منظور؛ لسان‌العرب؛ ج12، ص 292.
15. فخرالدین طریحی؛ تفسیر غریب‌القرآن؛ ص 555.
16. اسماعیل بن حماد جوهری؛ الصحاح تاج‌اللغه و صحاح العربیه؛ ج6، ص 2196. ابن‌منظور، لسان‌العرب؛ ج12، ص 292.
17. فخرالدین طریحی؛ تفسیر غریب‌القرآن؛ ص 555.
18. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج3، ص 1643. ابومنصور محمد بن احمد ازهری؛ تهذیب‌اللغه؛ ج2، ص 396 (به نقل از لیث). ابن منظور؛ لسان‌العرب؛ ج12، ص 293.
19. ابن‌فارس؛ معجم مقاییس‌اللغه؛ ج5، ص 292.
20. راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 741.
21. آل عمران: 61.
22. مقاتل بن سلیمان؛ تفسیر مقاتل؛ ج1، ص 281.
23. ابومحمد بن عاشور ثعلبی؛ الکشف والبیان؛ ج3، ص 84 (به نقل از ابن‌عباس). ابوالحسن نیشابوری؛ الوسیط فی تفسیر القرآن؛ ج1، ص 445.
24. ابومحمد بن عاشور ثعلبی؛ الکشف والبیان؛ ج3، ص 84. ابولیث نصر بن محمد سمرقندی؛ تفسیر سمرقندی؛ ج1، ص 274. ابن‌جوزی؛ زادالمسیر؛ ج1، ص 399 (به نقل از ابن‌قتیبه). محمود بن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج1، ص 368. محمد حسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج3، ص 224. محمد سبزواری؛ الجدید فی تفسیر القرآن؛ ج2، ص 74.
25. محمد جمال‌الدین قاسمی؛ محاسن التأویل؛ ج4، ص 113.
26. ابواسحاق زجّاج؛ معانی‌القرآن و اعرابه، ج1، ص 423. ابومحمد بن عاشور ثعلبی؛ الکشف و البیان؛ ج3، ص 84 (به نقل از کلبی). ابومحمد عبدالحق اندلسی؛ المحررالوجیز؛ ج1، ص 447. نظام الدین حسن بن محمد نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن؛ ج2، ص 179. سیدی عبدالرحمن ثعالبی؛ الجواهر‌الحسان؛ ج1، ص 260. محمد بن یوسف ابوحیان غرناطی؛ البحر المحیط فی التفسیر؛ ج3، ص 172. ابن عاشور؛ التحریر و التنویر؛ ج3، ص 113.
27. ابوالحسن علی بن محمد ماوردی؛ الکنت والعیون؛ ج 1، ص398. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 2، ص 484-485. محمد بن یوسف ابوحیان غرناطی؛ البحر المحیط فی التفسیر؛ ج 3، ص 172.
28. محمودبن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج 1، ص 368. محمد بن عمر فخرالدین رازی؛ التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)؛ ج 8، ص 73.
29. محمودبن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج 1، ص 368. ابوالفضل شهاب الدین آلوسی؛ روح المعانی؛ ج3، ص 300. محمد حسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج 3، ص 224.
30. بقره: 88. واژه «لعن» و مشتقات آن چهار بار در قرآن آمده است.
31. محمدبن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج 1، ص 574. ابومحمد بن عاشور ثعلبی؛ الکشف والبیان؛ ج 1، ص 234. محمدبن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 1، ص 343. ابوالحسن نیشابوری؛ الوسیط فی تفسیر القرآن؛ ج 1، ص 172. ابومحمد عبدالحق‌اندلسی؛ المحرر الوجیز؛ ج 1، ص 177. محمد بن علی شوکانی؛ فتح القدیر؛ ج 1، ص 111.
32. محمدبن علی شوکانی؛ فتح القدیر؛ ج 1، ص 111. محمد جمال الدین قاسمی؛ محاسن التاویل؛ ج 2، ص 186. احمد مصطفی مراغی؛ تفسیرالمراعی؛ ج 1، ص 166.
33. ابومحمد بن عاشور ثعلبی؛ الکشف والبیان؛ ج 1، ص 234. ابوالحسن نیشابوری؛ الوسیط فی تفسیر القرآن؛ ج 1، ص 172. ابن کثیر؛ تفسیر القرآن العظیم؛ ج 1، ص 128. محمد سبزواری؛ الجدید فی تفسیر القرآن؛ ص 108
34. ابوالحسن نیشابوری؛ الوسیط فی تفسیر القرآن؛ ج 1، ص 172. محمودبن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج 1، ص 164. محمد سبزواری؛ الجدید فی تفسیر القرآن؛ ج 1، ص 108.
35. ابوالحسن نیشابوری؛ لوسیط فی تفسیر القرآن؛ ج 1، ص 172.
36. همان.
37. آل عمران: 61.
38. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 2، ص485.
39. محمد جمال الدین قاسمی؛ محاسن التأویل؛ ج4، ص 113.
40. نساء: 47.
41. محمدجواد مغنیه؛ التفسیر الکاشف؛ ج 2، ص 340.
42. اسماعیل حقی بروسوی؛ روح البیان؛ ج 2، ص 265. محمد بن علی شوکانی؛ فتح القدیر؛ ج 1، ص475.
43. محمد بن علی شوکانی؛ فتح القدیر؛ج 1، ص 475.
44. نساء: 118-117.
45. سیدی عبدالرحمن ثعالبی؛ الجواهر الحسان؛ ج 1، ص 387. ابوالفضل شهاب الدین آلوسی؛ روح المعانی؛ ج5، ص 218.
46. اسماعیل حقی بروسوی؛ روح البیان؛ ج 2، ص 348، ابوالفضل شهاب الدین آلوسی؛ روح المعانی؛ ج 5، ص 218.
47. هود: 60.
48. محمدبن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج5، ص15. محمودبن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج 2، ص 405.
49. محمدبن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج6، ص15. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 5-6، ص 260.
50. ابومحمد بن عاشور ثعلبی؛ الکشف والبیان؛ ج5، ص 175. محمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج 10، ص 305.
51. اسراء : 60.
52. محمودبن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج 2، ص 676. ابوعبدالله محمدبن احمد قرطبی؛ الجامع لاحکام القرآن؛ ج 10، ص 185.
53. همان.
54. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج6، ص 496. ابومحمد عبدالحق اندلسی؛ المحرر الوجیز؛ ج 3، ص 468. ابوعبدالله محمد بن احمد قرطبی؛ الجامع لاحکام القرآن؛ ج 10، ص 185.
55. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 5-6، ص 654، ابومحمد عبدالحق اندلسی؛ المحرر الوجیز؛ ص 468. ابوعبدالله محمدبن احمد قرطبی؛ الجامع لاحکام القرآن؛ ج 10، ص 185.
56. محمودبن عمر زمخشری؛ الکشافت؛ ج 1، ص 368. ابوالفضل شهاب الدین آلوسی؛ روح المعانی؛ ج3، ص 300. محمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج3، ص 224.
57. حسن مصطفوی؛ التحقیق فی کلمات القرآن؛ ج1، ص 348-349.
58. حسن مصطفوی؛ التحقیق فی کلمات القرآن؛ ج 1، ص 348.
59. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 1 - 2، ص 308-209.
60. محمدبن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 2، ص 484. محمودبن عمر زمخشری؛ ص 368.
61. بقره: 89 و 161.
62. احزاب : 57 و 60-61.
63. ص: 78.
64. رعد: 25.
65. همان.
66. اعراف: 44.
67. بقره: 159.

منبع مقاله :
جمعی از محققان؛ (1394)، فرهنگ نامه تحلیل واژگان مشابه در قرآن جلد اوّل: اخر - احصاء، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.