معناشناسي لغوي
1. اِتّقاء
«اتّقاء» از «وَقي» (واو، قاف و ياء) بر دفع چيزي از يک شيء دلالت دارد. (1) «وقاه الله کلّ سوء»: (2) خداوند او را از هر بدي بازداشت «وَقاه الله وَقيا و وِقاية و واقِية»: خدا او را حفظ کرد. تَوَقَّي و اتّقي به يک معنا هستند و «قد توقّيتُ و اتّقيتُ الشئ»: از آن دوري کردم. (3) اصل «اتَّقي يتقي» «اوتقي» بر وزن افتَعَلَ است. و «وَقاه الله وِقاية»: خدا او را حفظ کرد. (4) از موارد ذکر شده استفاده ميشود که «اتقاء» از ثلاثي مجرد «وقي» (حفظ کردن چيزي از چيزي) گرفته شده است و به معناي دوري جستن است.2. اجتناب
«اجتناب» برگرفته از «جنب» (جيم، نون و باء) (5) با دو معناي اصلي و نزديک به هم ناحيه و بُعد (6) (دوري) است. «جَنَبَة» مصدر اجتناب است. (7) اهل لغت با توجه به هيئتهاي مختلف در مادّهي «جنب» معاني زير را آوردهاند: (اَجنَبَ) : او دور شده است؛ (8) «جَنابان»: دو ناحيه؛ وجه نامگذاري «جُنُب»، منع از نزديک شدن به نماز تا زمان تطهير است؛ (9) «جانب» و «جَناب»: ناحيه؛ (10) «جَنبة» و «جنب»: ناحيه؛ (11) «اجتنبت...»: از آن کنار کشيدم و دور شدم. (12)3. اِنتهاء
«انتهاء» از «نهي» (نون، هاء و ياء) گرفته شده است و بر غايت و بلوغ دلالت دارد. (13) نهي خلاف امر، (14) ضد امر (15) و زجر (بازداشتن از چيزي) با فعل يا سخن است. (16) «نُهي» به معناي عقل است؛ از اين جهت که از جهل بازميدارد. (17) از موارد يادشده استفاده ميشود که «نهي» در لغت به معناي بازداشتن از چيزي است؛ چه اين بازداشتن با سخن باشد يا با فعل و «انتهاء» بر وزن «افتعال» به معناي پذيرفتن نهي و لازمهاش دوري کردن از منهي عنه است.معناشناسي تفسيري
1. اتقاء
«اتقاء» مصدر باب افتعال از «وقي» گرفته شده است. يکي ديگر از مصادر آن «وقاية» است. راغب نوشته است: «وقايه» به معناي حفظ چيزي از چيزي است که به آن آزار و زيان ميرساند. (18) برخي مفسران در ذيل آيه «ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ» (19) براي واژه «متقين» معاني و تفاسير زير را آوردهاند:1. کساني که از حرام خدا پرهيز کنند و واجبات را انجام بدهند.
2. کساني که به رحمت خدا اميدوار باشند و از عقاب او دوري کنند.
3. کساني که از شرک دوري کنند و از نفاق بيزاري جويند.
4. «اتقاء» در اصل مانع شدن ميان دو چيز را گويند. (20)
طبرسي ضمن اينکه معناي چهارم را معناي لغوي واژه «اتقاء» ميداند و معناي اول را در تفسير آن نقل ميکند، دو معناي ديگر نيز ميافزايد:
5. «متقي» کسي است که به سبب اعمال صالح خود از عذاب خدا پرهيز کند.
6. از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در وجه نامگذاري «متقين» ميفرمايد: متقي چيزي را که در آن مانع وجود ندارد، ترک ميکند تا گرفتار چيزي نشود که در آن مانع وجود دارد. (21)
روايت مذکور در کتابهاي تفسيري اهل سنت هم نقل شده است. (22)
7. «متقي» در لغت اسم فاعل از «وقاه فاتقي» است و «وقاية» پيشقدم شدن در صيانت را گويند. (23)
همه معاني جز معناي هفتم، تفسير شرعي متقي هستند. مفسران در ذيل آيه «... اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ...» (24) گفتهاند:
1. «تقاته» از «وقيت» است و رماني در معناي آن ميگويند در خوف و امن به حق قيام کنيد. (25)
2. «تقاة» از «إتَّقي» و قيام به واجبات و اجتناب از حرامهاست. (26)
3. «تقوا الله» اشاره به ترساندن از عقاب خداست. (27) تقوا نوعي از احتراز است. (28) «تقاة» اسم مصدر از «اتّقي» است و اصل «اتقي»، «وُقَيه» و سپس «وقاة» بوده است. (29)
2. اجتناب
مفسران در ذيل آيه «... فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (30) براي «اجتنبوا» معاني و تفاسير زير را آوردهاند:1. خداوند به اجتناب (قرارگرفتن در فاصله و ناحيهاي از آن) فرمان داده است. (31)
2. «فاجتنبوه» تصريح به نهي پس از بيان مفسده (در خمر و...) است. (32)
با اندکي تأمل به دست ميآيد که قرار دادن چيزي در جانب و ناحيه (معناي اول) به معناي نهي است. خداوند در آخر آيه بعد ميفرمايد: «فَهَل أَنتُم مُّنتَهُونَ: آيا بازداشته ميشويد؟» به تعبير ديگر آيا به فرمان اجتناب جامه عمل ميپوشانيد؟ صاحبان تفسير در ذيل آيه «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَيِّئَاتِکُمْ...» (33) براي «تجتنبوا» يا معنايي ذکر نکردهاند (34) يا گفتهاند: اجتناب دوري از چيزي (35) و ترک آن با پهلو خالي کردن از آن است؛ (36) همچنين نوشتهاند: اصل آن از «جنب» به معناي جارحه (اندام انسان) است و فعل (اجتنبوا) به صورت استعاره از آن ساخته شده است؛ پس اجتناب به معناي ترک است. (37)
راغب نيز «جنب» را به معناي جارحه و «اجتناب» را به معناي ترک دانسته است. (38)
3. إنتهاء
برخي قرآنپژوهان همانند اهل لغت «نهي» را به معناي زجر (بازداشتن) از چيزي دانسته و گفتهاند: از حيث معنا تفاوت نميکند با قول باشد يا غير آن و «انتهاء» انزجار از چيزي است که از آن نهي شده است. (39) مفسران در ذيل آيه «فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (40) «انتهاء» را به معناي امتناع (خودداري کردن) (41) و کف (42) دانسته و بسياري از ايشان براي واژه مذکور معنا و تفسيري بيان نکردهاند. (43)جمعبندي و تحليل نهايي
1. از آنچه بيان شد و با توجه به نظر برخي محققان ميتوان گفت: واژگان مذکور در معناي دوري جستن و پرهيز کردن اشتراک دارند.2. «اتقاء» از باب افتعال از «وقاية» به معناي تقدم و پيشدستي در صيانت و شدت حراست از چيز ناخوشايند است؛ (44) درحالي که «اجتناب» از «جنب» (چيزي که در کنار شيء ديگر بدون فاصله قرار بگيرد و قراردادن چيزي در کنار آن چيز) و به معناي انصراف و دوري جستن از آن است؛ (45) بنابراين در ماده «اتقاء» حفاظت و نگهداري وجود دارد؛ اما در ماده «اجتناب» چنين نيست؛ از اين رو اجتناب هرگونه دوري گزيدن را شامل ميشود؛ چه براي حراست و نگهداري باشد و چه غير آن؛ پس اجتناب اعم از اتقاء است.
3. «نهي» به معناي طلب ترک يک چيز است. (46) «انتهاء» پذيرفتن نهي و لازمهاش پرهيز و دوري از منهي عنه و خودداري از انجام دادن آن است. انتهاء همچون اجتناب اعم از اِتّقاء است.
پينوشتها:
1. ابن فارس؛ معجم مقاييساللغه؛ ج6، ص 131.
2. ابوالقاسم محمودبن عمر زمخشري؛ اساس البلاغه؛ ص 507.
3. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج15، ص 377-378.
4. اسماعيل بن حمّاد جوهري؛ الصحاح تاجاللغه و صحاح العربيه؛ ج6، ص 2526-2527.
5. ابن فارس؛ معجم مقاييساللغه؛ ج1، ص 483.
6. همان.
7. خليل بن احمد فراهيدي؛ العين؛ ج1، ص 317.
8. ابومنصور محمد بن احمد ازهري؛ تهذيباللغه؛ ج11، ص 118.
9. همان. ابن فارس؛ معجم مقاييساللغه؛ ج 1، ص 483. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج 2، ص 374.
10. احمدبن محمد فيومي؛ المصباح المنير؛ ص 110. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج2، ص 373.
11. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج 2، ص 373.
12. فخرالدين طريحي؛ مجمع البحرين؛ ج 2، ص 27.
13. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغه، ج5، ص 359.
14. خليل بن احمد فراهيدي؛ العين؛ ج 3، ص 1850.
15. ابومنصور محمدبن احمد ازهري؛ تهذيباللغه؛ ج6، ص 639.
16. ابوالبقاء الکفوي؛ الکليات؛ ص903.
17. ابن دريد؛ جمهرةاللغه، ج 3، ص 481.
18. راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 881.
19. بقره: 2.
20. محمدبن حسن طوسي؛ التبيان في تفسير القرآن؛ ج 1، ص 54.
21. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 1 - 2، صص116 و 119.
22. محمد بن عمر فخرالدين رازي؛ التفسير الکبير (مفاتيح الغيب) ؛ ج 2، ص 20. محمد بن علي شوکاني؛ فتح القدير؛ ج1، ص 34. ابوالفضل شهاب الدين آلوسي؛ روح المعاني؛ ج 1، ص 179. واژه «وقي» با مشتقات مختلف آن در کمتر از 256 آيه ديگر از آيات قرآن آمده است.
23. محمودبن عمر زمخشري؛ الكشاف: ج 1، ص 36. محمدبن عمر فخرالدين رازي؛ التفسير الکبير (مفاتيح الغيب)؛ ج 2، ص 20. ابوالفضل شهاب الدين آلوسي؛ روح المعاني؛ ج 1، ص 179.
24. آل عمران: 102.
25. محمدبن حسن طوسي؛ التبيان في تفسير القرآن؛ ج 2، ص 543-544. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 1 - 2، صص 803 و 805.
26. محمودبن عمر زمخشري؛ الكشاف؛ ج 1، ص 394.
27. محمدبن عمر فخرالدين رازي؛ التفسير الکبير (مفاتيح الغيب) ؛ ج 8، ص 140.
28. محمدحسين طباطبايي؛ الميزان في تفسير القرآن؛ ج 3، ص 367.
29. ابن عاشور؛ التحرير والتنوير؛ ج3، ص173. واژهي «وقي» و مشتقات آن در کمتر از 266 آيه آمده است بعضي از آنها از مشتقات «اتقاء» است؛ ولي در هيچ جا «اتقاء» نيامده است.
30. مائده: 90.
31. محمدبن حسن طوسي؛ التبيان في تفسير القرآن؛ ج 4، ص 17. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 3-4، ص 370.
32. محمدحسين طباطبايي؛ الميزان في تفسير القرآن؛ ج6، ص 122.
33. نساء: 31.
34. محمودبن عمر زمخشري؛ الکشاف؛ ج 1، ص 503، محمدبن عمر فخرالدين رازي؛ التفسير الکبير (مفاتيح الغيب) ؛ ج5، جزء 9، ص 61. محمدبن علي شوکاني؛ فتح القدير؛ ج 1، ص457. ابن عاشور؛ التحرير والتنوير؛ ج 4، ص 102. ابوعبدالله محمدبن احمد قرطبي؛ الجامع لاحکام القرآن؛ ج5، ص105.
35. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 3-4، ص 60-61.
36. همان. ابوالفضل شهاب الدين الوسي؛ روح المعاني؛ ج5، ص25.
37. محمدحسين طباطبايي؛ الميزان في تفسير القرآن؛ ج4، ص 323.
38. راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 205-206. واژه «جنب» و مشتقات آن در 34 آيه آمده است. بعضي از آنها از مشتقات «اجتناب» است.
39. همان، ص 826.
40. بقره: 192.
41. محمدبن حسن طوسي؛ التبيان في تفسير القرآن؛ ج 2، ص 146. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 1 - 2، ص 512. محمدحسين طباطبايي؛ الميزان في تفسير القرآن؛ ج 2، ص 62.
42. محمدحسين طباطبايي؛ الميزان في تفسير القرآن؛ ج 2، ص 62.
43. ر.ک: محمودبن عمر زمخشري؛ الکشاف؛ ج 1، ص 236. محمدبن عمر فخرالدين رازي؛ التفسيرالکبير (مفاتيح الغيب) ؛ ج5، ص 112. ابن عاشور؛ التحرير والتنوير؛ ج 2، ص205. محمدبن علي شوکاني؛ فتح القدير؛ ج 1، ص 191. ابوعبدالله محمدبن احمد قرطبي؛ الجامع لاحکام القرآن؛ ج 2، ص 235. در 57 آيه واژه «نهي» و مشتقات آن آمده است.
44. ابوالقاء الکفوي؛ الکليات؛ ص 38.
45. حسن مصطفوي؛ التحقيق في کلمات القرآن؛ ج 2، ص 114.
46. همان، ج 12، ص 264.
جمعي از محققان؛ (1394)، فرهنگ نامه تحليل واژگان مشابه در قرآن جلد اوّل: اخر - احصاء، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي)، چاپ اول.