نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
پرندهاي که قفسش را ميان پنجرهاي آويخته بودند، فقط شبها آواز ميخواند. خفّاشي صدايش را شنيد، پيش او رفت و پرسيد چرا فقط شبها ميخواند. پرنده گفت براي اينکه او را به هنگام روز گرفتهاند و همين براي او درسي شده است تا ديگر به هنگام روز آواز نخواند.
خفّاش گفت: «اکنون ديگر خيلي دير شده. احتياط زماني به درد ميخورد که هنوز به اسارت درنيامده بودي.»
وقتي کار از کار گذشته است، تأسّف ديگر سودي ندارد.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم
خفّاش گفت: «اکنون ديگر خيلي دير شده. احتياط زماني به درد ميخورد که هنوز به اسارت درنيامده بودي.»
وقتي کار از کار گذشته است، تأسّف ديگر سودي ندارد.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم