آيا معارضان با قرآن نادان و کم‌سواد بودند؟

گفته‌اند: افرادي که به معارضه با قرآن اقدام کرده‌اند، از نادانان و کم‌سوادان يا بي‌سوادان عرب بوده‌اند؛ از اين رو سخناني که از آنان نقل شده، سخيف و سست است. اگر فصيحان و دانايان عرب به مبارزه‌طلبي قرآن پاسخ
چهارشنبه، 28 تير 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
آيا معارضان با قرآن نادان و کم‌سواد بودند؟
 آيا معارضان با قرآن نادان و کم‌سواد بودند؟

نويسنده: محمدعلي محمدي

 
گفته‌اند: افرادي که به معارضه با قرآن اقدام کرده‌اند، از نادانان و کم‌سوادان يا بي‌سوادان عرب بوده‌اند؛ از اين رو سخناني که از آنان نقل شده، سخيف و سست است. اگر فصيحان و دانايان عرب به مبارزه‌طلبي قرآن پاسخ مثبت مي‌دادند و در برابر قرآن معارضه مي‌کردند، آنگاه مشخص مي‌شد که آوردن متني همانند قرآن بسيار آسان است.

پاسخ

مباني و بناي اين شبهه هر دو مخدوش است:
اولاً با نگاهي به تاريخ، ثابت مي‌شود بسياري از افرادي که گفته شده با قرآن مقابله و معارضه کرده‌اند، نه تنها از نادانان و بي‌سوادان نبودند، بلکه از دانايان عرب و دانشمندان آنان بوده‌اند. مسيلمه‌ي کذاب که او را سيد يمامه مي‌ناميدند و طليحه‌بن‌خويلد اسدي، متنبي، نضربن‌حارث و... از پيشينيان و بسياري از سخن‌سرايان دوره‌هاي بعدي از جمله‌ي آنان‌اند.
ثانياً اگر بپذيريم که سخندانان از مقابله با قرآن طفره رفته، ميدان را براي معارضه خالي مي‌کنند، خود بهترين دليل براي اثبات اعجاز قرآن است؛ زيرا افرادي که دانش مناسبي از فن فصاحت و بلاغت دارند و قرآن را درک مي‌کنند، بر اين نکته آگاه شده‌اند که آوردن همانندي براي قرآن سبب آبروريزي آنان مي‌شود؛ از اين‌رو خود را خوار نمي‌کنند.
ثالثاً بسياري از جملاتي که براي معارضه در دست است، به خودي خود، جملات و سخنان قابل پذيرشي است، ولي وقتي در برابر قرآن قرار مي‌گيرد و مي‌بايد يکي از اين دو انتخاب شود، تفاوت به گونه‌اي زياد است که اين سخنان مورد تمسخر قرار مي‌گيرند؛ همان‌طور که کرم شب‌تاب (1) اگر با خورشيد مقايسه نشود، براي خودش نور و زيبايي مختصري دارد؛ ولي هرگاه نور آن با نور خورشيد مقايسه شود، تفاوت آن قدر زياد مي‌شود که مقايسه‌ي اين دو، بيهوده به نظر مي‌آيد. سعدي در شعر زيبايي به اين تفاوت اشاره کرده است. (2) همان‌گونه که روشنايي کرمک شب‌تاب در روز به نظر نمي‌آيد، محاسن سخناني که در برابر قرآن عرضه شده نيز قابل توجه نيست؛ زيرا قرآن از طرف آفريننده‌ي نور آسمان‌ها و زمين ارائه شده است.
رابعاً همان‌گونه که در تاريخ به نمونه‌هايي از آن اشاره شده است، عده‌اي از دانشمندان و دانايان عرب، ابتدا به فکر معارضه با قرآن افتاده، تلاش‌هاي فراوان کردند و حتي جلسات هماهنگي و مشاوره‌ي علمي نيز تشکيل دادند، ولي پس از مدتي بر آنان ثابت شد که توان هماوردي با قرآن را ندارند؛ ازاين‌رو صرف نظر و به شکست خود اعتراف کردند. همان‌گونه که در داستان حضرت موسي- علي نبينا و آله و عليه السلام- ابتدا ساحران و جادوگران تصور کردند مي‌توانند با آن حضرت معارضه و مبارزه کنند، ولي وقتي در برابر حقايق معجزات حضرت موسي قرار گرفتند، به عجز خود اعتراف کرده، به حضرت موسي ايمان آوردند. (3)
براي نمونه در تاريخ نقل شده است که چهار تن از دشمنان اسلام که از استوانه‌هاي فصاحت و بلاغت هم بودند به نام‌هاي ابن ابي العوجاء، ابوشاکر ديصاني، عبدالملک بصري و ابن‌مقفع، در خانه‌ي خدا جلسه‌ي سرّي تشکيل دادند و در آن به مسخره کردن حاجيان و طعن قرآن پرداختند؛ سپس ابن‌ابي‌العوجاء از آن‌ها خواست تا هرکدام از آنان يک چهارم قرآن را نقض کند تا در نتيجه نبوت حضرت محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) و به دنبالش دين اسلام را زير سؤال برند. قرار آن‌ها سال بعد در همان مکان بود. سال بعد دوباره جلسه را تشکيل دادند، ابن‌ابي‌العوجاء آغاز سخن کرد و گفت: از زماني که از يک‌ديگر جدا شديم تا به اين لحظه در اين آيه انديشيدم: «فَلَمَّا اسْتَيْأَسُواْ مِنْهُ خَلَصُواْ نَجِيًّا». (4) اما در فصاحت آن با حفظ تمام معاني‌اش، درماندم و نتوانستم چيزي بر آن بيفزايم و همين آيه مرا از انديشيدن در ساير آيات باز داشت. عبدالملک گفت: از زماني که از شما جدا شدم درباره‌ي اين آيه مي‌انديشيدم: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ»، (5) اما مانند آن را نتوانستم بياورم.
ابوشاکر گفت: از زماني که از شما جدا شدم، در اين آيه مي‌انديشيدم: «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا»؛ (6) اما نتوانستم مانند آن را بياورم. ابن‌مقفع گفت: اي گروه! اين قرآن از جنس کلام بشر نيست، من نيز از لحظه‌اي که از شما جدا گشتم در مورد اين آيه مي‌انديشيدم: «وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءكِ وَيَا سَمَاء أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاء وَقُضِيَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»؛ (7) اما به کنه آن پي نبردم و مانند آن را نتوانستم بياورم. هشام که راوي اين روايت است، ادامه مي‌دهد که در همين حال امام جعفر صادق (عليه‌السلام) از کنار آن‌ها گذشت و اين آيه را خواند: «قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا»، (8) آن‌ها به يک‌ديگر نگريستند و در مقابل عظمت قرآن به عجز و ناتواني اقرار کردند. (9)
هرچند در سند روايت يادشده مي‌توان تخطئه کرد، ولي وجود ده‌ها روايت مشابه، سبب يقين به اين مطلب مي‌شود که ممکن است عده‌اي ابتدا به فکر معارضه با قرآن و هماوردي افتاده باشند، ولي وقتي در قرآن و ظرايف ادبي، علمي، اجتماعي، تاريخي، اقتصادي و... دقت کرده‌اند، دريافته‌اند معارضه با قرآن غيرممکن است.

پي‌نوشت‌ها:

1. کرم شب‌تاب؛ کرم شب‌چراغ، کرم شب‌افروز؛ شب چراغک که به زبان عربي به آن حباحب گفته مي‌شود؛ حشره‌ي معروف بسيار خردي است که شب‌هاي تاريک، روشني مختصري از دمش ظاهر مي‌شود و مثل چراغ مي‌تابد. نوع ماده اين حشره بي‌بال است و داراي فسفر سانس مخصوص مي‌باشد که شب‌ها در تاريکي مي‌درخشد (فرهنگ فارسي معين و لغت‌نامه دهخدا).
2. مگر ديده باشي که در باغ و راغ *** بتابد به شب کرمکي چون چراغ
يکي گفتش اي کرمک شب فروز *** چه بودت که بيرون نيايي به روز؟
بين کآتشي کرمک خاک‌زاد *** جواب از سر روشنايي چه داد
که من روز و شب جز به صحرا نيم *** ولي پيش خورشيد پيدا نِيم
3. براي نمونه در سوره‌ي طه مي‌خوانيم:
قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَن يُخْرِجَاكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى * فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى * قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى * قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى * فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَى * قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الْأَعْلَى * وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى * فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى * قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى * قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى (طه : 63-73).
4. يوسف: 80.
5. حج: 73.
6. انبياء: 22.
7. هود: 44.
8. اسراء: 88.
9. احمدبن‌علي‌طبرسي؛ الاحتجاج: ج2، ص 142. محمدباقر مجلسي؛ بحارالأنوار؛ ج 17، ص 213.

منبع مقاله :
محمدي، محمدعلي؛ (1394)، اعجاز قرآن با گرايش شبهه پژوهي، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، چاپ اول
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.