1283-1223 ش/1322 - 1260ق/ 1904-1844م

انديشه سياسي امين‌الدوله (1)

امين‌الدوله، در مقام يکي از پيشگامان و هواداران اصلاحات در ايران عصر قاجار، با تأليف «خاطرات» خود، علاوه بر ذکر ديدگاه‌هاي سياسي خود درباره‌ي مسايل ايران، نکته‌هاي جامعه‌شناختي مهمي را درباره‌ي سلطنت
يکشنبه، 8 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
انديشه سياسي امين‌الدوله (1)
انديشه سياسي امين‌الدوله (1)

نويسنده: سيد جواد طباطبايي (*)


 
 

مقدمه

امين‌الدوله، در مقام يکي از پيشگامان و هواداران اصلاحات در ايران عصر قاجار، با تأليف «خاطرات» خود، علاوه بر ذکر ديدگاه‌هاي سياسي خود درباره‌ي مسايل ايران، نکته‌هاي جامعه‌شناختي مهمي را درباره‌ي سلطنت و روان‌شناسي شاهان ايراني به ما منتقل مي‌کند که بررسي و تتبع آنها براي ما بسيار ضروري و راهگشاست. او در خاطرات خود به تفصيل ماجراي تدوين قانون را آورده است و بيان مي‌کند که کسي چون ناصر‌الدين شاه چگونه هم زمان هم سوداي رشد و توسعه‌ي ايران را داشت و هم در عمل، عزم و اراده‌اش بي‌نتيجه و احکام صادره‌اش بي‌اثر مي‌ماند.
در اين بررسي، ضمن توجه به واقعيات زمانه‌ي زيست امين‌الدوله، از خلال کتاب خاطرات او مهم‌ترين آراي سياسي‌اش استخراج و به تفصيل به بحث گذاشته خواهد شد.

شرح حال

1. زندگي

ميرزا علي خان امين‌الدوله، فرزند ميرزا محمد خان مجد‌الملک، به سال 1260 ق در تهران متولد شد. وي پس از فراگرفتن علوم رسمي زمان، به تحصيل زبان فرانسه و «معلومات عصر جديد» پرداخت و به گفته‌ي ناظم‌الاسلام، «از نوشتجات حکما و ادبا و فلاسفه‌ي» فرانسه «حظ وافي و توشه‌ي کامل» برداشت.(1) ميرزا علي خان، در جواني به عنوان منشي مخصوص همايوني آغاز به کار کرد و در سال 1290 لقب امين‌الملک يافت (2) و به منصب وزارت رسائل رسيد و مأمور شد اداره‌ي پست را که با برکناري و قتل اميرکبير دستخوش نابساماني شده بود، تجديد سازمان دهد. ميرزا علي خان که به اهميت نهادهاي جديد آگاهي کاملي داشت، در زمان تصدي رياست چاپارهاي دولتي کارايي آن را بسيار بالا برد و به يکي از نهادهاي تمدن جديد تبديل کرد. نوشته‌اند که در زمان تصدي او، در ظرف يک هفته نامه‌اي از تهران به کرمان مي‌رسيد و پاسخ آن نيز در پانزده روز دريافت مي‌شد، در حالي که پس از او، يک هفته به بيست روز و پانزده روز به چهل تا پنجاه روز رسيد. ناظم‌الاسلام کرماني با بيان اين مطلب درباره‌ي دومين اقدام ميرزا علي خان در اداره‌ي پست مي‌افزايد:
«اشخاصي که در پستخانه موظف بودند و مواجبي داشتند، پس از مردن آنها به ورثه‌ي او مي‌دادند و قطع نمي‌کردند و اگر وارثي قابل داشت، به جاي مورث برقرار مي‌فرمودند و روز به روز دخل پستخانه زيادتر و دولت را از اين راه فايده‌ي معتدبه حاصل مي‌گشت».(3)
ميرزا علي خان در سال 1295 از طرف ناصر‌الدين شاه به ايتاليا فرستاده شد تا در مراسم تاج گذاري شاه جديد شرکت کند. در بازگشت، اداره‌ي دارالشوراي دولتي به او تفويض شد و در سال 1297 نيز به دنبال فوت ميرزا محمد خان، وزارت وظايف و اوقاف، به مشاغل وي اضافه شد. ميرزا علي خان در سال 1299 لقب امين‌الدوله يافت و در سال 1304 به رياست مجلس وزرا و دارالشوراي کبرا که بالاترين مقام دولتي ايران بود، منصوب شد. (4) امين‌الدوله در سفرهاي ناصر‌الدين شاه به اروپا ملتزم رکاب بود، اما با صدارت امين‌السلطان که به گفته‌ي ناظم‌الاسلام «کوکب نحوست ايرانيان از افق شرارت و تغلب طلوع کرد» و «زمام امور جمهور به دست فرومايگان افتاد و شارلاتاني رواجي وسيع يافت»، اختلافات ميان امين‌الدوله و امين السلطان، صدر اعظم ناصر‌الدين شاه، بالا گرفت و ميرزا علي خان، ناچار وزارت وظايف و اوقاف را به برادر و وزارت پست را به فرزند خود معين‌الملک تفويض کرد و از همه‌ي مشاغل دوري جست تا اينکه در اواسط سال 1313 به وزارت و پيشکاري آذربايجان، که «براي او حکم تبعيد را داشت»، منصوب شد. (5)
با به سلطنت رسيدن مظفرالدين شاه، امين‌الدوله بار ديگر در يازدهم ذيقعده‌ي سال 1314 به عنوان رئيس الوزرا به خدمت فراخوانده شد و آنگاه نيز در رجب سال 1315 به مقام صدارت عظما نايل آمد. (6) در اين دوره، امين‌الدوله برخي اصلاحات اساسي را آغاز کرد و انجمني بري انتشار علوم و معارف ايجاد و به نفقه‌ي خود يک مدرسه‌ي رشديه تأسيس کرد؛ «جرايد را زياد نمود و تأمين به صاحبان جرايد داد». مأموراني از بلژيک براي سامان دادن به گمرک استخدام کرد و دستور داد به تقلبات مستوفيان رسيدگي شود. ناظم السلام مي‌نويسد: «در مدتي اندک چهار صد هزارتومان وجوه تقلبات اهالي دفتر پيدا شد». (7) اما بر اثر کارشکني‌هاي درباريان و صاحبان منافع عمده، و نيز ضعف مديريت خود ميرزا علي خان، کار اصلاحات پيش نرفت (8) و اطرافيان مظفرالدين شاه او را نسبت به اقدامات امين‌الدوله بدبين کردند و محسن خان مشيرالدوله به شاه تلقين کرد «امين‌الدوله در خيال است که استقلال سلطنت را مضمحل نمايد» و «اين سعايت مقارن شد با ضديت بعض علما و اظهار عداوت از طرفين». امين‌الدوله از صدارت برکنار شد و به نشت نشا رفت و در اواخر رجب سال 1322 نيز روي در نقاب خاک کشيد. (9) امين‌الدوله واپسين وزير اصلاح طلب دوره‌ي قاجار و پيش از پيروزي جنبش مشروطه خواهي بود و شکست او نشان داد که اصلاح کلي ايران جز از مجراي تغييري بنيادين در «سلطنت مستقل» ممکن نخواهد شد.

2. آثار

امين‌الدوله علاوه بر فعاليت سياسي و کوشش در جهت انجام اصلاحات، داراي آثاري نيز هست؛ از جمله آثار او يکي سفرنامه‌ي مکه و ديگري خاطرات مي‌باشد که با عنوان خاطرات سياسي ميرزا علي خان امين‌الدوله و به کوشش حافظ فرمانفرماييان منتشر شده است.

انديشه‌ي سياسي

قانون و اصلاحات

امين‌الدوله، افزون بر رجل سياسي و کارگزار حکومتي، نويسنده‌اي چيره دست و اهل نظر در مسايل ايران نيز بود. او در دوره‌ي گوشه نشيني نشت نشا به نوشتن خاطرات سياسي خود مشغول بود که در واقع تأملاتي درباره‌ي ايران و علل و اسباب انحطاط تاريخي آن است. وي در اين خاطرات ضمن بيان ديدگاه‌هاي خود درباره‌ي مسايل اساسي ايران، نکته‌هاي جالب توجهي درباره‌ي ناصر‌الدين شاه آورده که از نظر جامعه‌شناسي تاريخي دربار و سلطنت و روان‌شناسي شاهان ايراني، داراي اهميت بسياري است. اين کتاب مهم‌ترين سندي است که درباره‌ي انديشه‌ي سياسي ميرزا علي خان از او برجاي مانده است.
در ادامه، به برخي از مباحثي که در اين خاطرات آمده اشاره خواهيم کرد، اما پيش از آن بايد به نکته‌هايي اشاره کنيم که زين العابدين مراغه‌اي در سياحتنامه‌ي ابراهيم بيگ آورده است. ميرزا علي خان اگرچه از رجال داخل حکومت دوره‌ي ناصري و مظفري به شمار مي‌آمد، مناسبت حسنه‌اي با بسياري از روشنفکران و اهل نظر خارج از ايران نيز داشت و در دوره‌هايي نيز بسياري از مهاجران اميدوار بودند که با مرگ ناصر‌الدين شاه و جلوس مظفرالدين شاه او بتواند نظامي حقوقي براي ايران تدوين کند. آنچه در سياحتنامه‌ي ابراهيم بيگ آمده وصف ديدار ابراهيم بيگ در تهران با امين‌الدوله و گفتگوي خيالي آن دو درباره‌ي حکومت قانون و اصلاحات در ايران است که به نظر مي‌رسد زين العابدين مراغه‌اي با استفاده از اطلاعاتي که درباره‌ي شخص و اقدامات ميرزا علي خان در ميان مهاجران ايراني وجود داشت، کوشش کرده طرحي از يک بيانيه براي اصلاحات را در کتاب خود بياورد.
ابراهيم بيگ سياحتنامه‌ي زين العابدين مراغه‌اي به وساطت دوستان خود در جستجوي درماني براي «دردِ وطن» در تهران با برخي از وزيران ملاقات و نظر آنان را به دردهاي مزمن کشور جلب کرد و به رسم آن روزگار، چنان که خود زين العابدين مي‌گويد: «در جواب پرسش‌هاي خود نديد... الّا سيلي و مشت، و نشنيد... به جز از دشنام و فحش». (10) از آن پس، ابراهيم بيگ به راهنمايي آشنايي به ديدار يکي از هواداران اصلاحات موفق شد، که زين العابدين مراغه‌اي در سياحتنامه‌ي ابراهيم بيگ او را «آن وجود محترم» ناميده است و در واقع، کسي جز ميرزا علي خان امين‌الدوله نبود. ميرزا علي خان امين‌الدوله از نخستين رجال دولتي ايران بود که به فکر تدوين قانون افتاد و مدتي نيز در تدوين آن با حقوق دان‌هايي که مأمور تدوين قانون بودند، همکاري کرد، اما موانعي جدي بر سر قانون خواهي و اصلاح طلبي او قرار داشت، چنان که او در خاطرات خود در اشاره‌اي به يکي از موانع جدي اصلاحات مي‌نويسد: «امين‌الدوله مي‌خواست اسم و رسم پيشکش را منسوخ کند، مداخل متروک بماند». ابراهيم بيگ سياحتنامه‌ي زين العابدين مراغه‌اي، زماني به ديدار امين‌الدوله رفت که او هنوز مصدر امور بود و خانه نشين نشده بود. ديدار ابراهيم بيگ با امين‌الدوله در نخستين جلد سياحتنامه‌ي ابراهيم بيگ آمده است و شگفت اينکه زين العابدين مراغه‌اي هويت «آن وجود محترم» را آشکار نکرده است، همچنان که خود سياحتنامه‌ي ابراهيم بيگ نيز بدون اسم نويسنده‌ي آن انتشار يافته بود. زين العابدين که سرانجام مجبور شد در سومين جلد نام واقعي نويسنده را آشکار کند، با چاپ عکسي از امين‌الدوله در واپسين صفحه‌هاي جلد سوم، آن وجود محترم را نيز معرفي کرد. ابراهيم بيگ براي ديدار با امين‌الدوله در تهران به خانه‌ي او رفت، مراغه‌اي مي‌نويسد:
«ديدم شخصي در بالاي صندلي نشسته که آثار بزرگي و نجابت از جبين پاکش نمايان و گويي ملکي در لباس انسان است. به محض ديدن روي آن وجود محترم و شمايل مردي و شيرين‌اش تمامي کدورت‌هاي گذشته از من به‌درود نمود». (11)
ابراهيم بيگ شمه‌اي از «تعصب خانواده‌ي خود در باب وطن دوستي» و «درد وطن» و سبب آمدن خود به ايران را براي امين‌الدوله بازگفت و امين‌الدوله از او خواست تا منطور خود از قانون را براي او بازگو کند. ابراهيم بيگ در پاسخ امين‌الدوله حقوق چهارگانه‌اي را برشمرد که عبارت‌اند از: «حق متعلق به خود وطن»، «حق متعلق به ابناي وطن»، «حق متعلق به هيئت عموميه‌ي افراد وطن» و «حق متعلق به امور اداره‌ي وطن» و افزود:
«اين حقوق چهارگانه را که به منزله‌ي عناصر جسم وطن است، با تمامي شعبات و جزئيات آن به هم ديگر ممزوج نموده، کليات آن را به نام حقوق ملّيه ياد مي‌کنند و مجموعه‌ي تفصيل و ترتيب آن را قانون مي‌نامند. احکام آن نيز در حق همه کس بدون استثنا جاري مي‌شود».(12)
ابراهيم بيگ در دنباله‌ي سخن خود شرحي درباره‌ي هر يک از اين حقوق چهارگانه مي‌آورد و هر بار با توجه به مقدمه‌ي حقوقي خود اشاره‌اي نيز به وضع ايران مي‌کند. ابراهيم بيگ «حقوق اداره‌ي وطن» را «دستگاه وضع... و اجراي قانون، يعي تنظيمات سعادت وطن» که رياست آن با شخص شاه است، تعريف مي‌کنند و اضافه مي‌کند که در ايران نه نهاد قانون گذاري وجود دارد و نه نهاد اجراي آن.
«همين فقدان موجب شد که نصف مملکت بلوچستان را که مايه‌ي قدرت و شوکت دولت ايران بود، دولت انگليس بي‌هيچ سبب و زحمتي مستولي شد و هرات که جزو اعظمي از وطن ما بود، اکنون در دست افاغنه است. سرخس که ديروز خون يک صد هزار نفر ايراني در خاک آن ريخته شد، اسماً در ايران و فعلاً در دست غير است. ممالک قفقار به شرح ايضاً که نسبت به جاهاي ديگر کهنه شده است. مراتب محبت ابناي وطن را هم از اين يکي مي‌توان دريافت که همه ساله اقلاً پنجاه هزار نفر از آنان به سبب تعديات حکام و صاحبان نفوذ به ممالک خارجه هجرت اختيار مي‌کنند و کسي را پرواي حال آنان نيست که کجا مي‌روند و چرا ترک وطن و خانمان مي‌گويند». (13)
درباره‌ي «حقوق عموميه‌ي وطن» نيز ابراهيم بيگ، پس از اشاره‌اي به آداب وطن پرستي اضافه کرد:
«در مملکتي بدين قدمت و وسعت، نه براي تعليم و تربيت اولاد وطن مکتبي هست و نه دواير صحيحه. نه قانوني که حدود حقوق سکنه بدان معين گردد و نه نامي از علوم و فنون متداوله در ميان است». (14)
«آن وجود محترم» به دقت به سخنان ابراهيم بيگ گوش داد و از شدت تأثر به خود لرزيد. هر دو به گريه افتادند، اما لختي بعد امين‌الدوله دست ميهمان خود را گرفته و او را به کتابخانه‌ي خود راهنمايي کرد که پر از کتاب‌هاي قانون کشورهاي بيگانه بود. امين‌الدوله که به مناسبت روز سلام رسمي مي‌بايست از خانه بيرون مي‌رفت، شش جلد کتاب خطي را در اختيار ابراهيم بيگ گذاشت تا در غياب او آنها را مطالعه کند. اين شش جلد جنگي فراهم آمده از کتاب‌هاي قانون کشورهاي انگليس، فرانسه و عثماني بود که امين‌الدوله آنچه منافي روح شريعت نبود، در آنها گرد آورده و مورد تفسير قرار داده بود. ابراهيم بيگ همه روز را در غياب امين‌الدوله به خواندن آن قانون نامه‌ها مشغول شد:
«از مراتب فضل و دانش و احاطه‌ي آن وجود محترم در معقولات و منقولات و بهره‌ي فوق العاده‌ي آن در سياسات و علوم جديده‌ي متداوله متحير و متعجب شده [و] با خود گفتم: خدايا اين شخص غيرتمند، با کثرت مشاغل روزانه که دارد، از کجا فرصت مطالعه‌ي اين همه کتب خودي و بيگانه را يافته و در هر يک از آها تا اين پايه تتبعات به کار برده است». (15)
امين‌الدوله در خاطرات خود به تفصيل ماجراي تدوين قانون به دستور ناصر‌الدين شاه را آورده است و از تاريخ ايران دوره‌ي ناصري نيز مي‌دانيم که در همان زمان کتابچه‌هاي قانون نوشته شد، اما زمينه‌ي اجراي آن فراهم نشد. از سياحتنامه‌ي ابراهيم بيگ مي‌توان دريافت که ماجراي تدوين قانون حتي در ميان ايرانيان مهاجر شوري برانگيخته بوده است و زين العابدين مراغه‌اي در جريان اقدامات اصلاح طلباني مانند امين‌الدوله قرار داشت. امين‌الدوله در خاطرات خود درباره‌ي کوششي که در زمان رئيس الوزرايي او براي تدوين قانون و موانع اجراي قانون شد، مي‌نويسد:
«شاه اين خدمت، يعني تحرير و تدوين قانون را مطابق شريعت مقدسه‌ي اسلام به عهده‌ي ميرزا سعيد خان مؤتمن‌الملک، وزير امور خارجه، گذاشت... در خانه‌ي وزير مشارٌ اِلَيه مجلسي آراسته شد، از علما و متبحرين، انجمني ساختند و از کيسه‌ي دولت خرجي به اين اسم رفت و چيزي به دست نيامد، حتي نسخه‌ي آن هم در نزد ميرزا سعيد خان ماند و به کتابخانه‌ي دولت نرسيد. شاه را پيوسته خيال اصلاح امور و تنظيم کارهاي مملکت هيجاني مي‌داد و به اين تکليف مهم توجهي مي‌فرمود، اما هميشه عزم و اراده‌ي شاه بي‌نتيجه و احکام صادره بي‌اثر مي‌ماند، زيرا که شاه خود علم و اطلاعي از قواعد سياسيه نداشت و بر حسب عادت به جزئيات مي‌پرداخت و از اصول و کليات منصرف بود و ضعف و ترديد به خاطرش مستولي، هوس استبداد و استقلال در مزاجش غالب. از طرفي هم کارگزاران و وزرا و اعيان دربار و ارکان خلوت مردم بي‌علم، گرفتار هوا و حرص و شيفته‌ي انتفاعات شخصيه بودند، براي مصلحت خود البته شاه را از تنظيمات و اصلاحات منصرف مي‌کردند».(16)
زين العابدين مراغه‌اي داستان ملاقات ابراهيم بيگ با امين‌الدوله را بر پايه‌ي خبرهايي نوشته است که در آن زمان به خارج از ايران درز کرده بود. به گواهي امين‌الدوله اگر چه کتابچه‌هاي قانون نوشته شد، اما از کتابخانه‌ها بيرون نيامد. امين‌الدوله در اشاره‌اي ظريف به ابراهيم بيگ مي‌گويد:
«من هيچ کس را بدين اتاق کتابخانه راه نمي‌دهم. چون شما را در کمال يأس ديدم و فهميدم که چنان مي‌پنداري که در تمام ايران از وجود قانون، احدي خبر ندارد، لهذا خواستم به شما نشام بدهم که قانون داريم، ولي حبس‌اش کرده، کليدش زده‌اند».(17)
روزي را که ابراهيم بيگ سياحتنامه‌ي زين العابدين مراغه‌اي در حضور ميرزا علي خان امين‌الدوله به سر برد، به مطالعه‌ي يادداشت‌هاي «آن وجود محترم» درباره‌ي قانون و بحث درباره‌ي آن سپري شد و ابراهيم بيگ که گويي کعبه‌ي آمال خود را در وجود امين‌الدوله يافته بود، گوش هوش به سخنان او سپرد. نَفَس گرمِ اصلاح طلب دوره‌ي ناصري بر جان افسرده‌ي ابراهيم بيگ اثر کرد و اميد استواري شالوده‌ي حکومت قانون در او زنده شد. امين‌الدوله دفترچه‌ي قانون خود را با رعايت روح احکام شرع، با نظري به تجربه‌ي عثماني، که پيش از ايران در راه اصلاحات افتاده بود، و با در نظر داشتن مصالح ايران تنظيم کرده بود. به گفته‌ي امين‌الدوله، در ايران، نخست اميرکبير به فکر تدوين قانون افتاده بود و امين‌الدوله خود را شارح افکار سلف خود مي‌دانست. امين‌الدوله به ابراهيم بيگ اعتراف کرد که اساس اين مواد، خيالات مرحوم ميرزا تقي خان امير نظام است، اما خودش شرحي ننوشته، به طور اختصار گفته و گذشته است. حالا از شرحي که من نوشته‌ام، معلوم مي‌شود که براي تزييد ثروت وطن تا چه پايه سودمند است. (18)

موانع استقرار قانون

ابراهيم بيگ به درستي دريافته بود که مشکل حکومت قانون در ايران تدوين قانون نيست، بلکه اجراي آن است. زماني که او به ديدار امين‌الدوله رفت، نزديک به يک سده از آغاز قانون خواهي ايرانيان سپري شده بود، اما در اين مدت نتيجه‌اي به دست نيامد. نيم سده‌ي دوره‌ي ناصري نيز از نظر استقرار حکومت قانون در ايران يک سره به فَترَت گذشت؛ اميرکبير به قتل رسيد، رساله‌ي مستشار‌الدوله درباره‌ي قانون را چندان به سر او کوفتند که بينايي خود را از دست داد و قالب تهي کرد و ديگر رجال اصلاح طلب مانند امين‌الدوله خانه نشين شدند. امين‌الدوله در توضيح مشکلاتي استقرار حکومت قانون گفت:
«عزيز من! چه خاک بر سر کنم، کسي در پيشرفت اين مقاصد با من دمساز و هم آواز نيست. مدت‌ها در پي فرصت گشته، بعضي از اين مطالب را در تنهايي در نظر پادشاه جلوه مي‌دهم و خاطر همايوني را به اجراي آن متمايل کرده، به نفاذ آن حکم صادر مي‌کنم، ولي از اين حکم چهار نفر مسرورند و چهل تن دلگير. آن چهل نفر به هر وسيله‌اي هست، مانع از اجراي آن حکم مي‌شوند. به هزار گونه دمدمه و افسون امر را مشتبه کرده، طبع پادشاه را از آن منصرف مي‌سازند و حکمي که هنوز مُرکّبش نخشکيده، چون بخاري که از آب گرم متصاعد است، بالا رفته، جزء هوا مي‌شود. ديگر به جاي خود برنمي‌گردد. پادشاه نيز گاهي در ييلاق و گاهي در شکار است و غالباً که در شهر تشريف دارند، هفته‌ها از حرمخانه بيرون نمي‌آيند. آن وقت وزراي بي‌هنر و بي‌غيرت که به جز چاپلوسي و مزاج گويي علمي ندارند، در خلوت بار حضور يافته، کارشان را مي‌سازند».(19)
امين‌الدوله شرحي مبسوط درباره‌ي پادشاه بي‌خبر از دنيا که بازيچه‌ي «مزاج گويي» درباريان بود و اطرافيان مغرض و يا جاهل به مصالح کشور، بيان کرد و افزود که اينان شاه بيچاره را به سخنان بي‌معنا فريفته و به خود مشغول مي‌دارند تا خود به «تاخت و تاز رعيت و تخريب مملکت بپردازند». امين‌الدوله براي اينکه نتيجه گيري کرده باشد، واپسين سخن خود را درباره‌ي فسادي که از رجال مغرض در کشور حادث مي‌شد و آفتي که از آنان به مصالح امور وارد مي‌شد، گفت:
«به خدا خرابي اينان در وطن به مراتب بدتر از ويراني‌هايي است که از تاخت و تاز چنگيزيان به خاک ايران رسيد». (20)
به نظر مي‌آمد که با اين بيان امين‌الدوله، همه‌ي اميدها براي استقرار حکومت قانون بر باد رفته است. ابراهيم بيگ نگران آينده‌ي ايران بود و گمان مي‌کرد که فرصت‌هاي طلايي احياي ايران از دست رفته واپسين فرصت نيز در حال از دست رفتن است. ابراهيم بيگ نگران و دل آزرده از امين‌الدوله پرسيد: «پس انجام کار اين مملکت به کجا منجر خواهد شد؟» در نيم سده‌ي دوره‌ي ناصري که مجاري امور ايران روز به روز بيشتر در بيراهه مي‌افتاد، اين پرسش در کانون دلمشغولي همه‌ي کساني بود که به قول زين العابدين مراغه‌اي به «درد وطن» مبتلا بودند. زماني که زين العابدين، سياحتنامه‌ي ابراهيم بيگ را مي‌نوشت، هنوز ناصر‌الدين شاه به قتل نرسيده و جنبش مشروطه خواهي آغاز نشده بود، اما زين العابدين با بررسي اوضاع ايران به فراست دريافته بود که کشور، «وقتي که شب مکرر مي‌شد»، آبستن حوادث است و صبح جز نظام مشروطه نخواهد زاييد. او شايد از نخستين کساني بود که پيروزي جنبش مشروطه خواهي مردم ايران را پيش گويي کرده بود و در واقع، نخستين جلد سياحتنامه، همچون بيانيه‌اي است که او ناگزير بودن استقرار نظام مشروطه را بازگفته است.
در زماني که زين العابدين نخستين جلد سياحتنامه را مي‌نوشت، آفتاب عمر ناصر‌الدين بر لب بام رسيده بود و همگان تصور مي‌کردند که با برتخت نشستن وليعهد او، مظفرالدين ميرزا، که مردي ملايم و معتدل بود، بوي بهبود از اوضاع به مشام خواهد رسيد. زين العابدين از زبان امين‌الدوله با بيان اينکه همه‌ي اميدهاي اصلاح بر باد نرفته است، درباره‌ي برخي «صفات پسنديده‌ي» وليعهد «که از اسباب حيات ايرانش توان شمرد»، گفت که مظفرالدين ميرزا از وضع حاليه‌ي ايران خشنود نيست:
«زيرا که مي‌داند رعيت ناراضي هستند... خود حضرت وليعهد به حسن خلق متخلق است. کبر و غرور به طبعش راه نيافته، تجملات بي‌معني را دوست نمي‌دارد. ساده مي‌پوشد. همه چيز را ساده مي‌خواهد. از وضع و حالات وزراي کشور هم بي‌خبر نيست، حرکات بسياري از آنان را به خوبي سنجيده، ميزان همه را در دست دارد. اينها تماماً از اوصاف و اطوار مخصوص وليعهد است که با حالت شخص سلطنت حاليه به کلي بر عکس است». (21)
امين‌الدوله آنگاه شمه‌اي درباره‌ي اميدهاي آينده گفت و اينکه با بر تخت نشستن وليعهد نظم نويي برقرار خواهد شد و اداره‌ي امور به دست وزيري با کفايت خواهد افتاد. به احتمال زياد، اين عبارت سياحتنامه ريشه در اميدي داشت که اصلاح طلبان به افرادي مانند امين‌الدوله بسته بودند. زين العابدين، مانند خود امين‌الدوله، چنان که از خاطرات او بر مي‌آيد، گمان مي‌برد که مانع عمده‌ي استقرار حکومت قانون در ايران، شاه و اطرافيان اوست. آن دو اميدوار بودند که با مرگ ناصر‌الدين شاه و جلوس مظفرالدين ميرزا بر تخت سلطنت چنان که وزيري با تدبير زمام امور را به دست گيرد، اوضاع بهبود خواهد يافت. امين‌الدوله درباره‌ي وضع ايران در زمان به سلطنت رسيدن وليعهد مي‌گويد:
«وقتي زمان امور به دست کفايت او خواهد رسيد، هيچ چيزي از دستگاه سابق باقي نخواهد ماند که بدان مايه به اصلاح وضع مملکت تواند اقدام نمايد، مگر گروهي مردمان فرومايه و مزاج گو و چاپلوس و رشوت خوار و بداخلاق که نامشان وزراي دولت است و وجودشان از نخستين اسباب هرج ومرج مملکت. بيچاره از آغاز کار سررشته را گم خواهد کرد. هر گاه از اين وضع پريشان او خود نيز پريشان نشود، هنر بزرگي کرده است. به هر حال در آن مورد، وزير کار آگاه و صاحب عزمي لازم است که... پليتيک خارجه را اداره نموده، همسايگان را فرصت ندهد که به امور داخله‌ي مملکت ما پاي مداخله پيش گذارند تا پادشاه تازه دست و پاي خود را جمع کرده، به امور مملکت داري قيام نمايد».(22)
زين العابدين مراغه‌اي، مانند امين‌الدوله، تصور روشني از ديگر موانع استقرار حکومت قانون نداشت و مانع عمده را سياسي مي‌دانست. امين‌الدوله در دنباله‌ي خود به ديگر موانع حکومت قانون نيز اشاره کرد، اما با تصوري که در آن زمان از اين موانع داشتند، به آساني از آنها گذشت.
ديدار ابراهيم بيگ با امين‌الدوله و گفتگوي آن دو درباره‌ي «ايرانِ ويران» به درازا کشيد. پاسي از شب گذشته، آن دو از کتابخانه‌ي امين‌الدوله براي صرف شام به سفره خانه رفتند و بار ديگر آن «وجود محترم» سفره‌ي فصاحت را گشود و درباره‌ي اصلاحات و موانع آن و نيز آداب تدبير ملک سخن گفت. درباره‌ي موانع اصلاحات، امين‌الدوله بيشتر بر مخالفت‌هاي دربار و گروه‌هاي پرنفوذ درباري تأکيد مي‌کرد و بر آن بود که بخش بزرگي از روحانيت با اصلاحات مخالفت نخواهد کرد. تفسير او از حکومت قانون به عنوان برقراري نظام مبتني بر عدالت مي‌توانست در ابهام آن با روح شريعت موافق باشد، اما امين‌الدوله اين نکته را نيز مي‌دانست که روحانيت تنها به عنوان نماينده‌ي ديانت عمل نمي‌کند، بلکه روحانيت به عنوان عاملان دادگاه‌هاي شرع نقش اساسي در نظام حقوقي کشور دارد و اين نقش با تصوري که او از اصلاحات داشت، سازگار نيست. امين‌الدوله درباره‌ي اهميت شرع در نظام حقوقي جديد کشورهاي اروپايي بر آن بود که:
«فرنگان آنچه قانون خوب دارند، همه را از کتب مقدسه گرفته‌اند. اکثرشان از قرآن مجيد و احاديث شريفه و بيانات منيفه‌ي حضرت امام المتقين... و کتب فقهيه‌ي اسلاميان است، زيرا که در دين، نصارا قانوني نبوده و نيست. در قوانين ايشان هر چه مضر به عالم مدنيت واقعي و مافي با عوالم بلند انسانيت است، از خودشان مي‌باشد. در آغاز کار آنچه نوشتند، نمي‌دانستند چه ثمر خواهد داد، ولي چنان مي‌دانم که حالا خودشان هم به قبح قوانين متداوله پي برده‌اند، اما کار از کار گذشته است. نمي‌توانند تغيير بدهند، زيرا که مي‌ترسند موجب حدوث قيل و قال و فتنه و فساد بشود. چه تاکنون عارف و عامي بدان خو گرفته‌اند، اما قانون عثماني خيلي به احتياط ترتيب يافته، اگر نامش را از اجانب گرفته‌اند، ولي هيچ جا رعايت احکام شرع انور را از دست نداده‌اند. براي مدعي و مدعي عليه غالباً راه رجوع به محاکم شرعيه باز است». (23)
امين‌الدوله از تجربه‌ي خود مي‌دانست که قانوني که در محدوده‌ي نظام حکومتي رايج در ايران اجرا شود، راه به جايي نخواهد برد. اگر چه او بر آن بود که قانون دولتي ايران جز بر پايه‌ي قانون شرعي که مطابق اسلوب حقوق جديد تفسير شده باشد، نمي‌تواند تدوين شود، اما ترتيب محاکم را که در عصر ناصري انحطاطي پيدا کرده بود، با اصلاحات حقوقي سازگار نمي‌دانست و بر آن بود که قانون‌هاي موضوعه و مدون ايران جز از مجراي نهادهاي جديد قابل اجرا نخواهند بود. وي در واقع ايراد عمده را نه تصدي نهادهاي اجراي عدالت توسط روحانيت که فقدان نهادهاي جديد مي‌دانست. او، در اشاره‌اي به تلقي خود از جايگاه علما در امور قضاي به ابراهيم بيگ مي‌گويد:
«آنچه در قانون منافي رأي علماست، اين است که با وجود قانون در يک شهر پنجاه محکمه نخواهد شد که عمر مدعي و مدعي عليه بر سر تمييز ناسخ و منسوخ تلف شود، بلکه به اقتضاي وسعت هر شهر و قصبه‌اي، در چند نقطه‌ي محدود و معين، محکمه‌ها ترتيب يافته، اداره‌ي آنها نيز به عالِمي که بيشتر از ديگران طرف وثوق مردم و به امانت و ديانت و زهد و تقوا اشتهار دارد و اعلم از سايرين است، سپرده خواهد شد».(24)
امين‌الدوله در بيان لزوم اصلاحات و امکان آن در ايران چابک بود، اما ابراهيم بيگ که از بيرون نظام حکومتي ايران و با تجربه‌اي از اصلاحات در ديگر کشورهاي اسلامي مانند عثماني و مصر در عدم امکان اصلاحات در ايران نظر مي‌کرد، به درستي نمي‌توانست دريابد که پس از دهه‌ها کوشش براي دگرگوني در نظام حکومتي چگونه موانع اصلاحات به نيروي هواداران آن مي‌چربد. ابراهيم بيگ مي‌گويد:
«پس از آن عرض کردم... شکر خداي را که جنابعالي به تمامي رموز سياسيه عارف و به حکمت حکومت واقف هستيد. در اين صورت حکمتش چيست که اين نکات باريک را در مجلس شوراي دولت مطرح مذاکره نمي‌کنيد و ساير وزرا و وکلاي دولت را در لزوم اصلاحات و تشکيلات دواير دولتي با خود هم آواز نمي‌کنيد تا به دستياري و اتفاق ايشان کار را از پيش برده، وطن و ابناي وطن را از اين مهلکه نجات بدهيد؟»(25)
امين‌الدوله در پاسخ ابراهيم بيگ بار ديگر به مخالفت گروه‌هاي پرنفوذ درباري اشاره مي‌کند و اينکه در صورت اجراي اصلاحات آنان از «مداخل» و «مقامات» خود محروم خواهند شد. امين‌الدوله «حواشي» دربار را که شمار آنان در زمان او به بيش از دويست نفر «از صاحبان القاب بزرگ» مي‌رسيد، مانع عمده‌ي اصلاحات مي‌داند و مي‌گويد:
«هر يک از آنان جداگانه کباده‌ي صدارت و وزارت مي‌کشند و به انتظار فرصت روز مي‌شمارند و مي‌دانند که بدين مقصود به جز از پول و رشوت دادن راهي پيدا نتوانند کرد. اين است که از هر جانب به تاخت و تاز رعيت کمر بسته‌اند. به هر وسيله که دست دهد، مبلغ معتنابهي به چنگ آورده، در حين حجت بذل کنند تا بدان وسيله به مقصود راه يابند. همه‌ي تدابيرشان بدين منحصر است که به کدامين حيله به زير پاي همديگر صابون ماليده، از پاي دراندازند و منصب يکديگر را بگيرند. آنچه به خاطرشان نمي‌رسد، همانا حبّ وطن و غيرت مليه است».(26)
امين‌الدوله در دنباله‌ي سخنان خود بار ديگر به فساد نظام حکومتي و درباريان اشاره کرد و توضيح داد که تنها اين گروه از فقدان قانون سود مي‌برند و تا زماني که دست آنان از امور کوتاه نشود، اصلاحاتي صورت نخواهد گرفت. امين‌الدوله بر آن بود که تا زماني که شاه در بي‌خبري از دنيا و دگرگوني‌هاي آن به سر برد و منافع کلان درباريان قطع نشود، راه اصلاحات هموار نخواهد شد.
«هر گاه پاي قانوني در ميان باشد، ايشان راه بدين مقصود پيدا نتوانند نمود، سهل است که هر يک از سي چهل هزار تومان مداخل ساليانه نيز محروم خواهند شد و در آن صورت به تجملات فرعوني که امروز دارند و هر کدام صاحب اصطبل و يدک و چندين خدم و حشم هستند نيز بايد وداع گويند. اين است که نام قانون را نمي‌خواهند بشنوند تا چه رسد به وضع و اجراي آن». (27)
در توصيفي که زين العابدين مراغه‌اي از ديدار خيالي ابراهيم بيگ و امين‌الدوله به دست مي‌دهد، به نظر مي‌رسد که او بي‌خبري شاه از دنيا و منافع کلان درباريان را مانع عمده‌ي اصلاحات مي‌دانست و در واقع به مرگ شاه دلبسته بود تا جانشين او که به نظر مي‌آمد هوادار اصلاحات است، با انجام آن موافقت کند. در سخنان امين‌الدوله اين نکته روشن نيست که چگونه مي‌توان رضايت شاه را براي انجام اصلاحات جلب و مداخل درباريان را قطع کرد. ميرزا علي خان در خاطرات سياسي خود نيز به تفصيل به ديدگاه‌هاي خود اشاره کرده و در موارد بسياري نيز دريافت‌هاي مراغه‌اي را تأييد کرده است. يادآوري مي‌کنيم که امين‌الدوله خاطرات خود را در سال‌هاي کهولت و در خلوت روستاي نشت نشا به رشته‌ي تحرير کشيده است و انتظار اين خاطرات نيز تا دهه‌ي 1340 ش به تعويق افتاد. وانگهي، با بررسي دقيق متني که اينک در اختيار ماست، مي‌توان گفت که ميرزا علي خان در واپسين ماه‌هاي عمر خود مطالب را تقرير مي‌کرده است، چنان که برخي از عبارت‌هايي که از او نقل مي‌کنيم، از خود به عنوان سوم شخص مفرد نام برده است. به هر حال، خاطرات سياسي مهم‌ترين منبع براي توضيح انديشه‌ي سياسي امين‌الدوله است که در زير به برخي از مباحث آن اشاره مي‌کنيم. اين نکته‌ي مقدماتي ديگر نيز جالب توجه است که ميرزا علي خان نويسنده‌اي چيره دست و آشنا به همه‌ي دقايق ادب فارسي بود تا جايي که برخي از نويسندگان، مانند محمد حسين خان اعتمادالسلطنه، در نثر نويسي و بسطي که به تجربه‌ي قائم مقام داد، او را تالي ميرزا ابوالقاسم دانسته‌اند. امين‌الدوله افزون بر اينکه رجل سياسي اصلاح طلب و نويسنده‌اي توانا بود، به گونه‌اي که از برخي فقرات خاطرات سياسي او بر مي‌آيد، در سرشت زبان فارسي و دگرگوني‌هاي آن نيز به تأملي ژرف پرداخته بود. امين‌الدوله، چنان که خود او به مناسبت ديگري گفته است، «به کارهاي تازه و تأسي به قواعد فرنگستان شور و شوقي داشت»، (28) اما او، به خلاف بسياري از رجال هوادار اصلاحات، اقتداي به قواعد فرنگستان را به تقليد از نهادهاي سياسي جديد محدود نمي‌کرد.
خاطرات سياسي امين‌الدوله، افزون بر اينکه رساله‌اي سياسي در اصلاحات و ماجراهاي قانون خواهي در ايران است، کوششي در پالايش زبان فارسي و ايجاد زباني نوآيين در پيوند با سنت قدمايي است. به اين اعتبار، ميرزا علي خان راهي را دنبال کرد که سلف او، ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، گشوده بود و مي‌توان گفت که با به کار گرفتن امکانات نثر دوره‌ي شکوفايي زبان فارسي و دريافتي که از ادبيات جديد فرنگستان از مجراي زبان فرانسه پيدا کرده بود، به کوششي بي‌سابقه براي تجديد مراسم نثري سهل ممتنع، به دور از «ايجاز مخلّ و اطناب مملّ» دست زد. در فقراتي که پايين‌تر درباره‌ي انديشه‌ي سياسي ميرزا علي خان مي‌آوريم بايد به اين نکته نيز توجه داشت که او مانند ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، بحث سياسي را با بياني دقيق و نثري استوار درآميخته و سخن گزاف نگفته است.
خاطرات سياسي، شرح حال خودنوشت امين‌الدوله و به اين اعتبار، از انواع نوشته‌هاي ادبي است، اما از آنجا که ميرزا علي خان به همه‌ي سوانح عمر سياسي خود نيز اشاره‌هايي آورده است، در عين حال، مي‌توان آن را تجربه‌اي در مقامه نويسي جديد نيز به شمار آورد. اشاره‌هاي دقيق امين‌الدوله به بسياري از آسيب‌هاي اجتماعي ايران و نابساماني‌هاي سياسي عصر ناصري، که از سويي، نظام کهن آن از درجه‌ي اعتبار ساقط بود و از سوي ديگر، طرحي از هيچ سامان نويي نيز در افق آن پديدار نمي‌شد، خاطرات سياسي را به نقطه عطفي در ادب جديد ايران تبديل کرده است. دقت اشاره‌هاي اجتماعي و سياسي امين‌الدوله در بياني که ايجاز آن با ظرافت‌هاي لفظي و معنوي پهلو مي‌زند، نشان از تحولي در ذهن و زبان ايرانيان دارد که نطفه‌ي آن به دنبال شکست ايران در جنگ‌هاي ايران و روس بسته شد. اين نکته براي پي بردن به جايگاه امين‌الدوله در «انقلاب ادبي» ايران داراي اهميت است که بسياري از نويسندگان ايراني تا پايان عصر ناصري، بيشتر نظريه پردازان دگرگوني‌هاي ادبي بودند، اما بسياري از آنان آشنايي کافي با سنت قدمايي ادب ايران نداشتند، در نوشتن، به بسياري از ديدگاه‌هاي نظري خود بي‌اعتنا ماندند و نتوانستند، در عمل، تحولي در نثر فارسي ايجاد کنند، از خواندن برخي از نوشته‌هاي ادبي آخوندزاده مي‌توان دريافت که آشنايي او با سنت قدمايي براي دست زدن به تجربه‌هاي نو در ادب فارسي و ايجاد تحولي در شيوه‌هاي نوشتن کافي نبود، چنان که ضعف تأليف، بي‌التفاتي به آهنگ واژه‌ها، بي‌توجهي به نسبت ميان کلمات و اشياء و تعادل ميان محسنات لفظي و معنوي در نوشته‌هاي طالبوف تبريزي نيز که خود را «مهندس انشاي جديد» مي‌دانست، اندک نيست، اما ميرزا علي خان با ايجاد نسبتي ميان سنت قدمايي و شيوه‌هاي جديد نثر نويسي و، البته، با شوري که در او«به کارهاي تازه و تأسي به قواعد فرنگستان» ايجاد شده بود، (29) بسطي بي‌سابقه به «طرح نو» ميرزا ابوالقاسم قائم مقام داد. اينکه خاطرات سياسي نوشته‌اي يک دست است و در هيچ فقره‌اي از آن به عبارتي سست بر نمي‌خوريم، اينکه ضعف تأليف در آن راه نيافته و ميرزا علي خان توانسته است ديدگاه‌هاي خود درباره‌ي آسيب‌هاي نظام سياسي ايران، ضعف‌هاي ناصر‌الدين شاه و آفت‌هايي را که مانند موريانه‌اي عصايي را که فرمانروايي قاجار بر آن تکيه کرده بود مي‌خورد، در نهايت دقت بيان کند، نشاني از اين واقعيت دارد که شوري که در امين‌الدوله ايجاد شده بود، به ظاهر «قواعد فرنگستان» محدود نمي‌شد، بلکه او دريافتي از روح آن قواعد پيدا کرده بود و کوشش داشت به گونه‌اي آن روح را در کالبد ادب فارسي بدمد که خللي در تعادل ميان ميراث سنت قدمايي و الزامات تجددخواهي وارد نشود. ميرزا علي خان، در واپسين صفحات خاطرات سياسي، در اشاره‌اي به سبک خود، و اينکه و هيچ عبارتي را از سر بازيچه بر قلم جاري نکرده است، مي‌نويسد:
«مراد نگارنده نه قصه سرايي و نه سخن آرايي است. اگر کِلک ما سر به زير افکنده، در پيمودن راه مقصود به سهل و صعب، و کوه و دشت مي‌تازد، و رشته‌ي خيال خواننده را شاخ به شاخ مي‌اندازد، از ايجاز مخل و اطناب ممل، عذرگويان، به دقت نظر هوشمندان حوالت مي‌کنيم که غفلت و سهو در لباسِ حشوِ لغو گفته شد تا ذهن خوانند به اطراف کار و حقايق حال وقوف يافته، بيکاري وطن و ويراني بنگاه ما را بداند از کجا [ست] و چرا...»(30)
اين نکته درباره‌ي امين‌الدوله جاي شگفتي دارد که به خلاف بسياري از روشنفکران زمان خود اهل نظريه پردازي نبود، اما توانسته است در عمل، اندک اشاره‌هاي به مباحث نظري - که مي‌توان در نوشته‌ي او يافت - به کار گيرد. اشاره‌هايي که در فقره‌ي زير از خاطرات سياسي به بي‌خبري شاه و کارگزاران حکومتي آمده، نشان مي‌دهد که تا چه اندازه‌اي ميرزا علي خان توانسته است ديدگاه‌هاي خود درباره‌ي نثر نويسي را در عمل به کار گيرد. ميرزا علي خان، به مناسبت شرحي درباره‌ي تهيه‌ي مقدمات جشن‌هاي پنجامين سال برتخت نشستن ناصرالدين شاه، در اشاره‌اي به برخي از نابساماني‌هاي کشور، مي‌نويسد:
«شاه وزاء را خواست و به اوامر و مقررات شاهانه مشغول شد. و چون، شب پيش، به امين همايون فرمايش داده بودند، روز جمعه به جاي تفرج باغ‌هاي شميران به بهارستان مي‌آييم که هم باغ مصفاست و هم آنچه براي پذيرايي سفير فوق العاده‌ي عثماني تهيه ديده شده است، ديده مي‌شود، مشاراليه از خواص حضرت و رجال خلوت دعوت مي‌کرد تا به حسن و کمال کفايت خود شهود اقامه کند و خرج تراشي‌ها را از احتمال جرح و رد برهاند. قرب زمان جشن و رسيدن عهد عيد، قيمت شکر و قند، و نرخ شمع و نفت، و مأخذ کرايه‌ي اسباب چراغ را بالا برد که هر کس محض شيريني مي‌خواست قندي به آب اندازد، براي خودنمايي مشعلي در مقابل آفتاب بدارد. دل‌هاي مرده و خاطرهاي افسرده به تکليف نويد نشاط داشتند، گوش‌هاي خسته به خود مژده رود و سرود مي‌داد. حرف پول سياه و ياد حال تباه به اميد قرن جديد و رأي سديد مسکوت ماند». (31)

پي‌نوشت‌ها:

* پژوهشگر آزاد انديشه سياسي.
1. ناظم‌الاسلام کرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، به کوشش: علي اصغر سعيدي، تهران: بنياد فرهنگ ايران، 1346، «مقدمه»، ص 154؛ پدر امين‌الدوله از کارمندان عالي رتبه وزارت امور خارجه بود که مدتي در «حاج ترخان» به مأموريت اشتغال داشت، سپس به کارپردازي ايران در بغداد تعيين گرديد. در اين هنگام ميرزا علي خان که پانزده سال بيشتر نداشت با سمت منشي گري به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و به همراه پدر عازم بغداد شد و در اين مأموريت سطح تحصيلات خود را مخصوصاً زبان عربي را تقويت کرد. پدرش بعد از بازگشت از بغداد به کارپردازي آذربايجان گماشته شد و ميرزا علي خان به همراه پدر به اين ناحيه رفت و زبان فرانسه را نيز در اين زمان از يک معلم ارمني آموخت. ابراهيم صفائي، رهبران مشروطه، ميرزا علي خان امين‌الدوله، تهران: شرق، چاپ اول، 1345، صص 6-5.
2. وي در جواني، در سفر و حضر ملتزم رکاب شاه بود وي در سال 1279 ق در سن نوزده سالگي به سمت نيابت اول وزارت امور خارجه تعيين گرديد و در سال 1283 ق ضمن داشتن اين سمت جزو پيش خدمتان خاصه شاه شد و از اين تاريخ تا سال 1290 ق که ملقب به پدر زن خود، پاشاخان امين‌الملک، شد لقبش «منشي حضور» بود. مهدي بامداد، شرح حال رجال ايران، تهران: گلشن، چاپ سوم، 1362، ج 2، ص 355.
3. ناظم‌الاسلام کرماني، پيشين، ص 155.
4. ر.ک. مهراب اميري، زندگي سياسي اتابک اعظم تهران، تهران: شرق، بي‌تا، ص 78 و مهدي بامداد، پيشين، ج 2، ص 361.
5. ناظم‌الاسلام کرماني، پيشين، صص 157-156.
6. هنوز مدتي از سلطنت مظفر‌الدين شاه سپري نشده بود که به علت نارضايتي داخلي و عدم تمايل انگليسي‌ها از ادامه صدارت امين‌السلطان و احتياج فراوان شاه به پول و عدم توانايي اتابک در تهيه آن، شاه امين‌السلطان را از صدارت معزول و با نظر موافق انگليسي‌ها امين‌الدوله را از آذربايجان به تهران خواست، ابتدا وي را به سمت رياست مجلس وزراء انتخاب و سپس در رمضان سال 1314 ق وزير اعظم و پس از پنج ماه به صدر اعظمي انتخاب نمود وي تا شانزدهم صفر سال و 1316 ق و به روايتي تا پانزدهم محرم در اين سمت مشغول انجام وظيفه بود. مهدي بامداد، پيشين، ص 365.
ظاهراً روس‌ها از برکناري امين‌السلطان و روي کار آمدن امين‌الدوله خوشحال نبودند زيرا به هنگام صدارت امين‌الدوله سفير روسيه به نزد شاه رفته و از او خواست تا امين‌السلطان را به جاي خود برگرداند. خان ملک ساساني، سياستگران دوره قاجار، تهران: بابک، بي‌تا، ص 297.
7. ناظم‌الاسلام کرماني، پيشين، ص 157.
8. روس‌ها گرچه نسبت به امين‌الدوله و وزرايش خوش بين نبودند، اما چون در ابتداي صدارت وي اقدامي بر عليه مصالح آن دولت به عمل نيامد، روس‌ها سياست صبر و انتظار را در پيش گرفتند از طرف ديگر امين‌الدوله انتظار همکاري کامل از دولت انگلستان را داشت و اميدوار بود که با کمک آن دولت مشکلات را حل نمايد. چون براي انجام امور فوري و ضروري پولي در خزانه نبود درصدد اخذ وام برآمد نظر امين‌الدوله اين بود که از طريق انتشار اوراق قرضه و يا اخذ وام از بانک‌ها و مؤسسات اعتباري انگليسي اين برنامه را عملي سازد و به همين منظور اقداماتي معمول داشت تا حدود يک ميليون ليره انگليسي در لندن به دست آورد، اما موضوع لغو امتياز رژي عکس العمل بدي را در محافل مالي انگلستان به وجود آورده بود و اطمينان افراد مؤسساتي را که در هنگام سفر سوم ناصر‌الدين شاه به اروپا مصمم به سرمايه گذاري در ايران شده بودند متزلزل ساخته بود و به همين جهت استقبالي از قرض ايران به عمل نيامد و انگلستان نيز مساعدتي نکرد.
دولت انگليس از ايران چيزي به عنوان وثاقت خواست و امين‌الدوله حاضر نشد گمرکات ايران را که تنها منبع درآمد کشور بود در اختيار انگلستان بگذارد، از طرفي بيماري شاه هم رو به وخامت مي‌گذاشت و اطباء توصيه اعزام به خارج را داشتند. امين‌الدوله شمار قشون را کاهش داد تا براي کشور بودجه‌اي تنظيم نمايد و درآمد و هزينه را به نحو صحيحي پيش بيني و تقسيم بندي کند عده‌اي با اين برنامه مخالف بودند و دولت انگليس هم نگران کمک از سوي روسيه به ايران بود لذا براي اصلاح امور گمرکات و ماليه ايران توصيه‌هايي به امين‌الدوله نمود تا سرمايه داران انگليسي حاضر به کمک به ايران شوند لذا امين‌الدوله درصدد برآمد قرضه‌اي به مبلغ پنجاه هزار ليره از «بانک شاهنشاهي» دريافت نمود و در ازاء آن گمرکات بوشهر و کرمانشاهان را به وثيقه بگذارد ولي بانک شاهنشاهي از اعطاي اين وام به امين‌الدوله خودداري کرد. محمود خواجه نوري، تاريخ ديپلماسي ايران، تهران: دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران، چاپ اول، 1352، صص 246-245.
9. ناظم‌الاسلام کرماني، پيشين، ص 158. براي مشاهده وصيت نامه امين‌الدوله و تصديق شيخ فضل الله و جمعي ديگر بر آن ر.ک، حاج ميرزا علي خان امين‌الدوله، سفرنامه امين‌الدوله، مقدمه: دکتر علي اميني، به کوشش: اسلام کاظميه، تهران: انتشارات توس،1354، صفحات چهل و دو تا چهل و هفت مقدمه.
10. زين العابدين مراغه‌اي، سياحتنامه‌ي ابراهيم بيگ، به کوشش: محمد علي سپانلو، تهران: اسفار، 1363، ص 66.
11. همان، ص 56.
12. همان، ص 67.
13. همان، ص 68.
14. همان.
15. همان، صص 70-69.
16. همان، ص 70.
17. همان، ص 71.
18. همان، ص 72.
19. همان.
20. همان، ص 73.
21.همان، صص 74-73.
22. همان، ص 74.
23. همان، ص 76.
24. همان، ص 77.
25. همان، ص 79.
26. همان، صص 81-80.
27. همان، ص 82.
28. ميرزا علي خان امين‌الدوله، خاطرات سياسي، به کوشش: حافظ فرمانفرما، تهران: کتاب‌هاي ايران، 1341، ص 12.
29. همان، ص 120.
30. همان، ص 223.
31. همان، صص 62-60.

منبع مقاله :
عليخاني، علي اکبر (1390) انديشه سياسي متفکران مسلمان جلد دهم، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي، چاپ اول.
 


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط