مقدمه
قرن نوزدهم ميلادي را ميتوان نقطه عطفي در تاريخ انديشه سياسي جهان اسلام به حساب آورد. در اين دوره در کشورهاي اسلامي متفکران مسلمان برجستهاي ظهور کردند و با افکار و انديشه نوين خود که بيشتر ناشي از اوضاع سياسي و اجتماعي زمانه خود و ارتباط گسترده با غرب بود، منشأ تغيير و تحولات زيادي در جامعه خود شدند. البته هر چند هدف نهايي بيشتر آنها يکي بود و ميخواستند از فرهنگ و وطن و دين خود در مقابل استعمارگران خارجي و مستبدان داخلي دفاع کنند ولي در راه و روش رسيدن به چنين هدفي با يکديگر اختلاف داشتند؛ عدهاي مبارزه سياسي را، و عدهاي ديگر اصلاحات اجتماعي و فرهنگي و غيره را تبليغ ميکردند. در اين ميان، سررسيد احمد خان هندي که يکي از برجستهترين متفکران مسلمان در کشور هند بود، به جاي مبارزات سياسي و مصلحانه و مستقيم با استعمارگران سرزمين خود، انجام اصلاحات اجتماعي را ترجيح ميداد. دليل او اين بود که مسلمانان به دليل جهالت و خرافهپرستي و تعصبات مذهبي و قومي و دوري گزيدن از علم و غرب، از تحصيل علوم و فنون جديد عقب ماندهاند و از لحاظ مادي و معنوي قدرت مقابله با دشمن قوي پنجهاي چون انگليس را که داراي قدرت زيادي در دريا و خشکي هست و از لحاظ علم و صنعت و تکنولوژي نيز در حد عالي است، ندارد. پس بهتر آن است که به جاي صرف بيهوده نيروهاي خود را راه مبارزه سياسي که نتيجهاي جز شکست براي آن متصور نيست، ابتدا با دست کشيدن از خرافات و تعصبات و روي آوردن به تعليم و تربيت نوين، خود را از لحاظ فرهنگي و اجتماعي آماده سازند، آنگاه به سراغ مبارزات سياسي روند. او حتي در اين زمينه همکاري با دشمن را به منظور استفاده از امکانانت او در جهت پيشرفت هموطنان و همکيشان خود جائز ميدانست؛ موضوعي که انتقادات تندي را در پي داشت. با اين توضيحات مقدماتي ميتوان گفت که بررسي اصلاحات اجتماعي، فرهنگي و مذهبي سر سيد احمد خان براي شناخت انديشه سياسي او از ضروريات است، به خصوص از اين جهت که او خود را از سياست کنار ميکشيد و مطالب زيادي هم در اين باره ارائه نداده است. به همين خاطر در اين پژوهش نيز که هدف اصليش بررسي انديشههاي سياسي سيد احمد خان است، از چنين روش و رويکردي استفاده شده تا از طريق بررسي اصلاحات اجتماعي او تفکرات سياسياش را فهم و استنباط کرد. براي اين منظور در پژوهش حاضر اصلاحات او در سه بخش زير مورد بحث و ارزيابي قرار گرفته است: «همکاري با استعمارگران انگليسي در هند»، «تأسيس انجمن، نشريات، مدارس و دانشگاهها» و «تفسير قرآن».شرح حال
1. زندگي
سيد احمد خان (مشهور به سرسيد احمد خان هندي) در 5 ذيحجه 1233 ق (17 اکتبر 1817 م) در خانوادهاي سرشناس از مردم دهلي ديده به جهان گشود. او در دوران بنياميه و بنيعباس از عربستان هجرت کردند و در شهر قديمي دامغان ايران سکني گزيدند. سپس به هرات رفتند و در دوران حکومت جلالالدين محمد اکبر به هندوستان عزيمت کردند. (2) تعدادي از نياکان سيد احمد در نظام مغولي حاکم بر هند داراي مناصب دولتي بودند. او در کودکي و جواني علوم زمانش را نزد استاداني از جمله دايياش زينالدين آموخت. جد مادرشاش، خيرالدين کشميري (3) که نخست وزير آخرين پادشاه مغول بود، بيشترين نقش را در تربيت احمد خان داشت. (4)زندگي ادبي سيد احمد خان با نوشتن مقاله در مجله سيدالاخبار، که برادرش آن را اداره ميکرد، در سال 1856 م آغاز شد. درگذشت پدرش در سال 1838 او را بر آن داشت که در جستجوي معاش به کمپاني هند شرقي که تحت نظارت بزرگترين استعمارگر هند بود، بپيوندد. او به يمن هوش و لياقت ذاتي خود ترفيع درجه يافت و در اَگرا و فاتحپور به کار پرداخت. در سال 1846 به تقاضاي خودش به دهلي منتقل شد. او علاوه بر انجام وظايف اداري به تحقيق و تتبع در زمينههاي مختلف علوم ديني، تاريخ و حقوق پرداخت.
2. شرايط سياسي اجتماعي
سيد احمد پس از هفت سال اقامت مجدد در دهلي به عنوان قاضي دادگاه شهر بجنور (5) انتخاب شد. دو سال و چهار ماه از اقامت او در بجنور گذشته بود که قيام مردم هند معروف به شورش (6) عليه انگليسيها رخ داد. (7) اين حرکت حدود يک سال و نيم طول کشيد و خشونتهاي زيادي در پي داشت. مسلمانان شبه قاره بيشترين نقش را در اين قيام داشتند. حکمران انگليسي هم مسئوليت شورش را به گردن مسلمانان انداخت و آنها را براي تحمل انتقامي وحشيانه تهديد کرد. مسلمانان خسارات بسيار هنگفتي که به شکل توقيف، مصاده و آزار بود، متحمل شدند. سيد احمد خان در اين زمينه مينويسد:«بسياري از خانوادههاي سرشناس زبون شدند که قصه آنان مو را بر بدن انسان راست ميکند. من نسبت به رنجهاي شخص خود هر چند بسيار شديد بود، چندان اعتنايي نداشتم، وحشت مصائبي که بر ملتم وارد آمد مرا سخت تکان داد ... ياس نوميدي بر من مستولي شد و هر نوع اميد به قيام مجدد مسلمانان و حصول مجدد شکوه و جلال گذشته آنان را از دست دادم ... ولي پي بردم که نبايد محل مأموريتم را ترک کنم، بلکه بايد در اين آزمايش سخت در کنار ملتم باشم و با آنها يا غرق شوم يا خود را به ساحل برسانم». (8)
پس از سرکوب شورش توسط انگليسيها، سيد احمد با تمام وجود براي ايجاد تفاهم بين انگليسيها و هنديها و ميان انگليسيها و مسلمان تلاش کرد، هر چند در طي شورش، وي منافع انگلستان را نيز پاس داشت و در نتيجه بيش از پيش، مورد توجه مقامات انگليسي قرار گرفت و از حمايت مادي و معنوي آنان برخوردار شد. سيد احمد درباره وقايع آن زمان ميگويد:
«اگر من به دولت وفادار ماندم و يا مدتي در دولت خدمت نمودم، با اين کار از دين و مذهبم پيروي نمودم. هر عملي را که من انجام ميدادم، براي جلب رضايت الهي و اطاعت از پيامبر خدا بود». (9)
او همچنين در کتابي با عنوان اسباب بغاوت هند که پس از شورش به زبان اردو نوشت، از سياست انگليسيها در هند به سختي انتقاد کرد و در زماني که انگليسيها و در کنار آنها هندوها به بهانه حمايت از دولت در صدد انتقامگيري از مسلمانان بودند، از هوش و ذکاوت و نفوذخود براي رهايي مسلمانان از اين گرفتاري استفاده کرد. (10)
سيد احمد در سال 1859 مدرسهاي در آن زبان فارسي تدريس ميشد، تأسيس کرد. پس از اين با تأسيس دو مدرسهاي در مرادآباد و غازيپور، کار آموزشي خود را آغاز کرد. در سال 1861 کتاب آثارالصناديد را که درباره آثار باستاني در هند بود، نوشت. اين کار مورد استقبال خاورشاسان غربي قرار گرفت و بلافاصله به زبان فرانسه ترجمه شد و سبب شهرت فراوان براي او در اروپا شد و لذا در سال 1864 به عضويت انجمن آسيايي لندن درآمد. (11)
در سال 1864 انجمن علمي عليگر (12) را تأسيس کرد که هدف آن ترويج علوم غربي بود. نشريه ادواري اين انجمن تحت عنوان مجله انجمن عليگر (13) به دليل لحن جدي و گزارشگري عيني در جامعه هند جايگاه خاصي پيدا کرد. (14) در سال 1869 سيد احمد به همراه پسرش که عازم تحصيل در انگلستان بود، به آن کشور سفر کرد. اين سفر تقريباً دو ساله تأثير بسيار زيادي بر آرا و انديشههاي او گذاشت. سياستمداران و دولتمردان انگليس به گرمي از او استقبال کردند و او در اين فرصت با مظاهر تمدن غربي بيش از پيش آشنا شد. به گفته يکي از مريدان وي:
«او ... واضح ديد که بزرگترين سبب عقب ماندن هنديان همانا استيلاي جهل است و سبب عمده آن نيز تعصب کورکورانه است که به واسطه آن هنديها از انگليسيها و ساير فرنگيها اجتناب ورزيده و از علوم و تمدن آنها نيز پرهيز کرده و علوم طبيعي و فلسفي را مخالف دين شمرده و به آدات و رسوم اجدادي متمسک هستند و لذا يک انجمن ترجمه بنا کرد که منظور از آن نزديک کردن علوم فرنگي بود به اذهان هنديان». (15)
سيد احمد خان پس از بازگشت از انگليس مجله معروف خود تحت عنوان تهذيبالاخلاق را با نام فرعي مصلح اجتماعي مسلمانان (16) منتشر کرد. اين مجله که تا سال 1893 م چاپ ميشد، در ترويج آرا و انديشههاي سيد احمد و بسط و گسترش حرکت اصلاحطلبي مذهبي در هند اهميت و جايگاه خاصي داشت. علاوه بر اين، سيد احمد پس از بازگشت از لندن تلاش کرد تا دانشگاهي همانند کمبريج براي تربيت و آموزش نخبگان و مردم هند تأسيس نمايد. تلاشهاي او در اين زمينه، منجر به تأسيس کالج اسلامي انگليس و شرق (17) در شهر عليگر شد.
3. آثار
سيد احمد خان داراي تأليفات زيادي است که عمده آنها به شرح زير است: 1. آثار الصناديد، 2. اسباب بغاوت هند، 3. تفسيرالقرآن، 4. احکام طعام اهل کتاب، 5. تبيينالکلام في تفسير التورات و الانجيل علي ملهلاسلام، 6. جام جم (18)، 7. مقالاتي راجع به زندگي حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)، 8. تصحيح آيين اکبري، 9. تصحيح آيين فيروزشاهي، 10. تصحيح تاريخ توزک جهانگيري و 11. مجموعه درس گفتارها.انديشه سياسي
دين و دنياي مدرن
1. آشتي دين و دنياي جديد
سيد احمد خان هندي از پيشگامان عرصه چالش ميان دين و دنياي مدرن در جهان اسلام محسوب ميگردد. او که همچون ديگر متفکران مسلمان در دوران مدرن، به صورت عملي درگير اين چالش شده بود، در پي راه حلي براي پيشرفت و تعالي مسلمانان برآمده بود. هر چند تسلط و چيرگي انگليسيهاي حاکم بر هند، او را حالتي انداخت که گفت:«يأس و نوميدي بر من مستولي شد و هر نوع اميد به قيام مجدد مسلمان و حصول مجدد جلال و شکوه گذشته آنان را از دست دادم». (19)
بنابراين در بررسي انديشه سياسي سيد احمد خان لازم است که زمينه اجتماعي، فرهنگي، پرورش و رشد او را در نظر گرفت. سيد احمد خان يک مصلح اجتماعي است و خودش هم به اين مسئله واقف بوده است. اين را از عنوان فرعي مجله او يعني تهذيب الاخلاق که «مصلح اجتماعي مسلمانان» نام نهاده بود، ميتوان استنباط کرد. لذا او در اصل و به عنوان مهمترين وظيفهاش، در پي آشتي دادن مسلمين با دنياي مدرن و بالاخص علوم نوين غربي بود، زيرا که جامعه مسلمانان هند،
«کليه انديشههاي علمي امروزي را مغاير با دين قلمداد ميکردند، در حالي که هندوان مشتاقانه به سوي نظام جديد آموزشي شتافتند، مسلمانان نتوانستند آن را هضم کنند، به کودک مسلماني که در يک مدرسه نظام غربي تحصيل ميکرد به ديدهي کسي مينگريستند که از حدود شريعت مقدس تجاوز کرده است او را خارج از محدوده دين مبين قرار ميدادند و اين راهي بود که به نابودي منتهي ميشد». (20)
2. واقعگرايي
سيد احمد خان فردي واقعگرا بود؛ او که از سنين جواني با حاکمان و دستگاه حاکميت غربي آشنا شده بود و از نزديک شاهد نتيجه خشم تسکينناپذير فاتحان نسبت به مسلمانان بود و با توجه به اين واقعيت که انگليسيها در هند ماندگارند، بر اين باور بود که مسلمانان براي زيست در دنياي مدرن بايد زندگيشان را مجدداً ارزيابي کنند و آن را با مقتضيات روزگار هماهنگ کنند. وجه تمايز سيد احمد خان از ديگر مصلحان مسلمان در اين بود که او يوتوپين نبود و در پي ايجاد جامعه يوتوپيايي برنيامد؛ بلکه او کوشش ميکرد تا به مسلمانان بفهماند که واقعيت را ناديده نگيرند و با استفاده از دستاوردهاي غريبان، از خفت و ذلتي که دچار آن شده بودند، نجات يابند. او براي تحقق اهدافش به تأسيس مدارس، جامعههاي علمي و انتشار مجلات فرهنگي تربيتي اقدام کرد. در واقع سيد احمد خان را بايد يک مؤسس و سازماندهنده بسيار جدي و موفقي پنداشت که در طول حياتش اين امر را مجدانه پي ميگرفت. او در پي پرورش جامعه مسلمانان هند و به ويژه جوانان بود که شعارش اين بود: «تربيت کنيد، تربيت کنيد، تربيت کنيد ...». (21)تأسيس کالج اسلامي انگليس و شرق را ميتوان تجربه آموزشي بلندپروازانهاي پنداشت که سر سيد احمد خان ميخواست آن را به عنوان مرکزي براي تربيت شخصيتهاي مسلمان آگاه به مقتضيات زمانه درآورد. اين مرکز به همراه مؤسسه کنفرانس آموزشي مسلمانان سراسر هند (22)، که آن هم توسط سيد احمد خان بنياد نهاده شده بود، عامل بسيار مهمي در زمينه پيشبرد همبستگي مسلمانان در شبه قاره هند گرديدند.
3. اصلاحطلبي
سيد احمد خان آگاهانه از ورود به سياست اجتناب ميورزيد و ديگر مسلمانان هندي را نيز از اين کار منع مينمود. اين اجتناب از سياست را در عدم ورود جامعه مسلمان هند به کنگره هند ميتوان مشاهده کرد. گرچه بسياري از منتقدين سيد احمد خان اجتناب آگاهانه او در ورود به سياست را نوعي ارتجاع و محافظهکاري سياسي پنداشتهاند اما آگاهي بر وضعيت فرهنگي اجتماعي مسلمانان هند در آن مقطع زماني، بطلان اين اتهام را آشکار ميکند. چرا که،«مسلمانان در زمينههاي آموزش و پرورش و روشنفکري متأسفانه از زمان عقب بودند و در بازي سياست تجربه کافي نداشتند. آنها ناگزير از پر کردن شکافهاي وسيع و جبران کردن کمبودهاي عظيم بودند. سياست در اين مرحله يک حرفه منحرف کننده بيش نبود و طرحهاي اصلاح آموزش و بهبود اجتماعي را مختل ميکرد. هيچ عيبي نداشت که از مردمي که از نظر آموزشي عقب مانده و از نظر اقتصادي فقير بودند، خواسته شود که نخست به مهمترين چيزها توجه کنند». (23)
اقدامات و فعاليتهاي سيد احمد خان پيامدهاي سياسي بسياري براي جامعه مسلمانان هند در پي داشت، به طوري که بعضيها در هند بر اين باورند که،
«انگيزه هر يک از طرحهاي عمده سيد احمد (نظير انجمن علمي، کالج آنگلو اورينتال، تفسير کتاب مقدس، دفاع از اصلاحات اجتماعي، تفسير قرآن) ملهم از ملاحظات سياسي بود و به طور مستقيم با غير مسقتيم براي دستيابي مجدد مسلمان هند به شهرت و اعتبار پيشين سياسي خود در نظر گرفته بود». (24)
سيد احمد خان البته به اين معنا اقداماتش سياسي بود. هدف او چنان که از بيانات دوست و شرح حالنويسش الطاف حسين حالي مستفاد ميشود، دين بود. (25) و عشق به دين، به فعاليتهاي او تحرک و پويايي ميبخشيد. اين توصيف از احمد خان البته با فعاليتهاي او هم سازگار است. او هيچ وقت خود را سياستمدار نميدانست و آگاهانه در پي اصلاحطلبي بود. اگر هم ورودي ناآگاهانه به حيطه سياست داشته است (که داشته است) براي پيشبرد اهداف اصلاحياش بوده است. بنابراين اگر بخواهيم در انديشههاي سيد احمد خان هندي، انديشههاي سياسي بيابيم؛ يعني افکار و انديشههاي که جهتگيري اصليشان به مفاهيم و مباحث مطروحه در انديشه سياسي و علوم سياسي ميباشند، چنان متاعي نمييابيم. لذا بايد برنامه اصلاحي سيد احمد خان را به عنوان مصلحي اجتماعي که درد دين و همکيشان خود داشته است، بررسي نماييم.
همکاري با انگليسيها در هند
1. نوع نگاه به انگليس و هند
سيد احمد خان از همان ابتداي جواني عليرغم مخالفت خانوادهاش به فعاليت در کمپاني هند شرقي (وابسته به انگلستان) مشغول شد و در سالها بعدي نيز همکاري با انگليسها را ادامه داد. اوج اين همکاري را در قيام 1857 مردم هند عليه استعمارگران انگليسي ميتوان ديد که در آن سيد احمد نه تنها در صفوف قيامکنندگان حضور نداشت بلکه به ياري انگليسيها برخاست و افراد زيادي از آنها را از آزار و مرگ نجات داد. از اين رو، پس از پايان ماجرا و سرکوب قيام و چيرگي دوباره انگليسيها، مورد توجه آنها قرار گرفت و حکومت انگليس برايش مقرري سالانه تعيين نمود و بعدها به او لقت «سر» داد. علاوه بر اين، وي در آثار و سخنرانيهاي خود نيز به شدت از انگلستان تعريف و تمجيد کرد و هموطنان خود به ويژه مسلمانان را به همکاري با آنان فرا خواند:«اگر خداوند اطاعت و دستنشاندگي ما را در قبال نژاد ديگر مقدر کرده باشد نژادي که آزادي ديني را از ما دريغ نميدارد و بر ما عادلانه حکم ميراند و صلح و صفا برقرار ميدارد، مال و جان ما را حفظ ميکند چنانچه انگليسيها در هند بر همين نهج رفتار ميکنند، برماست که خيرخواه آنها باشيم و دست دوستي آنها را بفشاريم». (26)
سيد احمد خان همچنين در يکي از نامههاي خود مينويسد:
«نتيجه اين تمام مشاهدات من در انگلستان آن است که هر چند از وضع انگليسيها در هند و از اينکه نسبت به هندوان با بيتربيتي و خشونت رفتار ميکنند و آنها را به صورت حيوانات و موجودات پست مينگرند، خوشم نميآيد. تصور ميکنم اين طرز رفتار آنها از آن جهت است که ما را خوب نميشناسند به علاوه بايد اعتراف کنم که آنها در عقيده خودشان نسبت به ما زياد هم اشتباه نميکنند. بدون آنکه بخواهم انگليسيها را ستايش کرده باشم، با کمال صداقت ميتوان بگويم که اگر مردم هند را ... با انگليسيها مقايسه کنيم از نظر تربيت و طرز زندگي و درستي و صداقت چنان تضادي با هم دارند که انگار حيوان کثيفي در مقابل انسان شايسته و زيبا قرار گرفته باشد ... خداوند قادر مطلق تمام شايستگيهاي روحي و دنيايي را که بايد در يک انسان وجود داشته باشد با اروپاييان مخصوصاً به انگليسيها اعطاء فرموده است». (27)
2. انتقاد و اتهام
مشاهده چنين اظهاراتي از سيد احمد به همراه تلاشهاي او در دفاع از انگليسيها، در نگاه نخست انسان را به قبول انتقادات منتقدان او که مهمترين آنها اقبال، علي شريعتي و سيد جمالالدين اسدآبادي بودند، سوق ميدهد، اما بررسي اوضاع و احمال سياسي و اجتماعي جامعهاي که سيد احمد خان به ارائه چنين ديدگاههايي دست ميزد و حتي در عمل جانب استعمارگران و دشمنان سرزمين خود را ميگرفت و نيز توجه به دلايلي که او در مورد علت چنين رفتار و گفتارهايش ارائه کرده و کارهايي که او در دفاع از هموطنان و همکيشان خود انجام داده، درستي اين انتقادات را با مشکل رو به رو ميسازد و انگ بيوطني و مهره دست اجنبي بودن را از او دور ميسازد. هر چند سيد احمد به خاطر تفسيرهاي جديدي نيز که از دين و قرآن ارائه داد، مورد انتقاد قرار گرفت اما بيشترين و شديدترين انتقادات را به خاطر همکاري با انگليسيها متحمل شد. اقبال و دوستانش او را متهم کردند که علقهها و بستگيها و حرمتهاي خود را فروخت و از نائبالسلطنه انگليس يک لقب «سر» گرفت (28) و شريعتي از نقش و دسيسه انگليسيها و کمپاني آنها در فراهم ساختن شرايط ذهني و روحي خاصي براي استحاله او سخن گفت که چگونه ابتدا در چهره مسلمان براي پرداخت کمکهاي مالي به عليگره و سپس با نقاب مشاور و استاد و متخصص و آنگاه بينقاب، با سيد احمد به نجوا پرداختند و از علاقه انگلستان و نائبالسلطنه به پيشرفت مسلمانان در برابر هندوها دم زدند و نهايتاً او را آنچنان از خود بيخود کردند که با نائبالسلطنه انگلستان همدست شد تا بيضه اسلام و هويت اسلامي مسلمانان را حفظ کند! و با بقاي استعمار انگليس روي موافقت نشان دهد تا با استقلال هند، اقليت مسلمانان در اکثريت هنديان انحلال نيابد! (29) اما در اين ميان سختترين انتقادها را در آثار و سخنان سيد جمالالدين اسدآبادي ميتوان ديد که در کتاب رد نيچريه او و بيشتر در عروةالوثقي به خوبي منعکس است. نظر سيد جمال با نظر سيد احمد درباره انگلستان و اشغال سرزمينهاي اسلامي، متفاوت بود. سيد جمال از انگلستان نفرت داشت و به همين خاطر تا آنجا که ميتوانست در رسوايي آن دولت ميکوشيد در حالي که سيد احمد مبارزه سياسي را بيتأثير ميدانست و براي حل مشکل مسلمانان حتي همکاري با استعمارگران را نيز تبليغ ميکرد و اين موضوع باعث تقابل اين دو ميشد. در حالي که هر دو آنها مخالف خرافات بودند. هر دو با عقايدي که عوام مسلمانان قرنها درستي آنها را مسلم ميگرفتند، ولي به نظر آن دو، مانع پيشرفت مسلمانان بود، مبارزه ميکردند، هر دو آموزش علوم امروزي را براي مسلمانان لازم ميدانستند و هر دو عقلي مشرب بودند. (30) اما هنگامي که سيد جمال در هند اقامت ميگزيند و در برابر متفکر نوخواهي چون سيد احمد قرار ميگيرد، به پاسداري از عقايد و سنن قديمي مسلمانان شهرت مييابد و به انتقاد از سيد احمد ميپردازد تا جايي که رساله رد نيچريهاش به نام رديهاي بر عقايد سيد احمد معروف ميشود. سيد جمال تندروي هاي فکري سيد احمد در تأويل و تفسير شرع و قرآن را بهانه و متسمک خوبي براي کوبيدن او قرار ميدهد. او تهمتهاي زيادي را بر سيد احمد وارد ميکند؛ از جمله: ايجاد تفرقه بين هنديان و ديگر مسلمانان، رواج بيديني، تبليغ غربگرايي، بيوطني، تحريف دين از طريق تفسير اشتباه قرآن و دهريگري. (31)3. دلايل همکاري
همانطور که قبلاً نيز اشاره شد، بسياري از اعمال و رفتار سيد احمد خان نادرستي اين اعتقادات را ثابت ميکند. همکاري او با استعمارگران انگليسي به ويژه در قيام 1857 م بيشتر به اين خاطر بود که او هر نوع اميد به قيام مجدد مسلمانان و حصول مجدد شکوه و جلال گذشته آنان را بيفايده ميدانست و به نظرش پايان کار جز اين نبود که انگليس بار ديگر چيرگي نيرومندي پيدا کند، بدون اينکه فايدهاي عايد شود. (32) او با اينکه در رساله اسباب بغاوت هند که بلافاصله بعد از قيام 1857 به رشته تحرير در آورد، به شدت از انگليسيها انتقاد کرد ولي به هيچوجه مبارزه سياسي را در آن دوران براي هموطنان خود تجويز نکرد. چون مشاهده ميکرد که قدرت و امکانات در دست انگليسيهاست و آنان از چنان توان مادي مانند اسلحه و مهمات در دريا و خشکي و از توان معنوي مانند علم و سياست برخوردارند که هنديها هرگز قدرت مقاومت و مقابله ندارند بنابراين بهتر است با انگلستان از در مسالمت درآمد تا در حد توان، امکاناتي را از آنها در جهت صلاح ملت و مردم ستاند. (33) سيد احمد معتقد بود که انگلستان دشمن شريف و عاقلي است، امکان تفاهم با آن هست و ميتوان از آن به تدريج امتيازات و امکاناتي گرفت و در مصلحت ملت صرف کرد، تا زماني که ملت خود قيام کند و حقوق کامل خود را بستاند. اما تا زماني که ملت در ناداني و غفلت است، کوچکترين حقي از حقوق خود را نميتواند بگيرد. (34) او در جاي ديگري در مورد علت وفادارياش به دولت مينويسد:«اگر من به دولت وفادار ماندم و يا مدتي در دولت خدمت نمودم، با اين کار از دين و مذهبم پيروي نمودم. هر عملي را که من انجام ميدادم، براي جلت رضايت الهي و اطاعت از پيامبر خدا بود». (35)
و ديگر اينکه به قول جواهر لعل نهر:
«شايد هم او اين کلمات تند و اين عبارات شديد [ستايش بريتانيا و تحقير هنديان] و آن تضاد حيرتانگيز را براي آن به کار برده است که هموطنان و هم مذهبان خود را تکان بدهد و از خواب غفلت برانگيزاند و آنها را وادار سازد که قدمي به جلو بردارند». (36)
مبارزه با ريشههاي عقبماندگي
سيد احمد خان هندي ريشه تمام بدبختيها و عقبماندگيهاي مردم هند را جهل و تعصبات مذهبي و قومي و «غرب و علمگريزي» و سنتپرستي ميدانست. به نظر او عصبيتها سبب ميشود که مسلمانها از انگليسها و ديگر اروپاييها دوري گزينند و از علم و تمدن بهراسند. علوم تجربي و فلسفه جديد را سبب تزلزل ارکان دين شمرند و کورکورانه از آداب و رسوم اجداد پيروي کنند. (37) لذا براي جبران چنين نقصي به تأسيس انجمنهاي علمي، مدارس، دانشگاهها و انتشار نشريات اقدام نمود و تا آنجا پيش رفت که به نام هواخواه سياست انگليس در هند شناخته شد و آماج حملات بسياري از روشنفکران و سياستمداران آن زمان قرار گرفت.در نظر او داشتن آموزش و پرورش انگليسي وسيله به دست آوردن مقامات دولتي ميشد و مفهوم آن کسب مقام و امنيت و نفوذ و سربلندي ميبود. به اين جهت بود که تمام تلاش خود را در راه ترويج اين آموزش صرف کرد و کوشيد که مسلمانان را در راهي که خود او فکر ميکرد، بکشاند. نخستين گامي که او در جهت تحقق هدف آموزشي برداشت، تأسيس انجمن ادبي علمي عليگره در سال 1261 ق بود که هدف آن ترويج افکار نو در تاريخ و اقتصاد و علوم و ترجمه مهمترين کتابهاي انگليسي در موارد ياد شده به زبان اردو بود. شيفتگي او به انگليس و زبان و فرهنگ آن سرزمين، مانع از آن نشد که او با قاطعيت و استواري کتابهاي انگليسي را به زبان مردم خود ترجمه کند، نه اينکه زبان مردم را به زبان انگليسي برگرداند. (38)
علاوه بر تأسيس انجمن مذکور، سر سيد در غازيپور يک مدرسه تأسيس کرد که هدف آن نيز همانند انجمن علمي گسترش علوم و فنون و به ويژه علوم و دانشهاي معاصر و پرورش فکري مردم در زمينههاي اجتماعي و ملي بود. او همچنين مدرسه ديگري را بنام مدرسه علوم در شهر عليگر تأسيس نمود. (39)
اما، حادثهاي که در تفکر و برنامه اصلاحگرانه سر سيد اثري مهم بر جاي نهاد و به گفته يکي از مريدانش مانند برقي در دل او برافروخت و حقيقت حال ملت خود و نقائص آن را در پيش چشم وي مکشوف گرداند، مسافرتش به انگلستان بود که در سال 1869 م انجام گرفت و حدود دو سال به طول انجاميد. (40) سر سيد بعد از مراجعت از اين سفر در تصميم خود مبني بر اصلاح امور مسلمانان هند مصممتر شد و خواست به لحاظ عقلي و زباني و اخلاقي و اجتماعي در حال مسلمانان تحولي مثبت ايجاد کند. او مصمم بود که با ناداني و بيسوادي و جمود فکري با تمام توان بجنگد، و با استفاده از تمامي ابزار و امکانانت کاري کند که مسلمانان تمدن جديد را در حيطه علوم و فنون به نيکويي قبول کنند و آنها را در جهت ترقي و پيشرفت زندگيشان به کار گيرند. بنابراين، او بعد از بازگشت به هند نخستين تصميمي که گرفت تأسيس دانشگاهي چون آکسفورد و کمبريج بود. او براي تحقق اين امر تلاشهاي زيادي انجام داد و با برداشتن موانع از سر راه و گردآوري پول و امکانات موفق شد دانشکده عليگر را بنيان نهد که نتيجه آن پرورش نسل جديدي از مسلمانان در اين مرکز بود که هم به لحاظ عقلي و علمي و هم به لحاظ ديني و اخلاقي در سطح بالايي تربيت شدند. موراک مانوراما در اين باره ميگويد:
«... بزرگترين افتخار اين کالج (عليگره) آن است که دانش و مذهب در کنار يکديگر در بهبود زندگي بشر ميکوشند و فارغالتحصيلان آن هم از جنبههاي لطيف مذهب برخوردار ميشوند و هم مردمي اهل کار و کوشش در جهان مدرن بار ميآيند. عدهاي از بزرگترين مسلمانان هندوستان از اين دانشگاه بيرون آمدهاند. اينان را ميتوان بهترين مسلمانان در جهان اسلام خواند». (41)
دومين اقدام سيد احمد بعد از بازگشت از انگلستان انتشار مجله تهذيبالاخلاق بود. روي جلد اين مجله عبارت «محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) يا مصلح اجتماعي» درج شده بود. او در اين مجله مطالب زيادي را در زمينههاي مذهبي، سياسي، اجتماعي و اخلاقي منتشر مينمود تا مسلمانان آداب و رسوم غلط و نادرستي را که منافي با ارزشهاي اسلامي و انساني و فرهنگ و تمدن است، کنار بگذارند. در نوشتههاي مجله به تفسير قرآن توجه شد و از همگان خواسته شد تا به فهم درست قرآن بپردازند، فهمي که سازگار با عقل باشد. در مورد اين موضوع در بخش بعد به تفصيل بحث خواهد شد، لذا در اينجا از تکرار آن اجتناب ميکنيم.
در ادامه اين کوششها، سيد احمد خان کار سودمند ديگري نيز انجام داد و آن تشکيل کنگرهاي با نام «مجمع آموزشي محمدان (مسلمانان)» (42) با عضويت و شرکت رهبران مسلمان از تمامي سرزمين هند بود، طبق نقشه او، اين کنگره هر سال در يک شهر تشکيل ميشد، خطيبان و سخنرانان از مسائل اسلامي و دردها و درمانهاي مسلمان سخن ميگفتند، و تصميمات لازم و مفيد اتخاذ ميگرديد. انگيزه او در اين کار دميد روح الفت و برادري بين مسلمانان در سرزمين هند، تبادل نظر در انتخاب بهترين شيوه براي ترقي و پيشرفت مسلمانان، تعاون و همکاري در کارهاي مفيد مانند تأسيس مدارس و تشويق به تأسيس آنها و امثال آنها بود. او در انديشه و نقشهاش کامياب شد و کنگره اسلامي مورد نظر او تشکيل شد و پنج سال (تا زمان مرگ) با رياست شخص وي ادامه يافت. پس از او نيز با پيشگامي و رهبري برخي از پيروان و ياران او اين کنگره ادامه پيدا کرد. (43)
سر سيد احمد خان تمام اين کارها را در راستاي بيدار کردن مسلمانان از خواب غفلت و زدودن آثار جهل و تعصب و خرافهپرستي انجام داد تا مسلمانان بتوانند بر خلاف وضع موجودشان نقش مؤثري در جامعه خود ايفا کنند و در تصميمگيريهاي سياسي فعال باشند و به تدريج استقلال خود را به دست آورند. او بيشتر يک اصلاحگر اجتماعي بود تا فردي سياسي، و تنها راه پيشرفت مسلمانان و رهايي آنها از رقيت استعمار و ايجاد وحدت و کسب استقلال فکري و سياسي را در سايه دست کشيدن از جهل و خرافات و روي آوردن به آموزش علوم نوين ميدانست. و به همين خاطر تمام نيروي خود را در اين راه صرف ميکرد. در نظر او پرداختن به تمايلات ملي و احساسات ناسيوناليستي جديد که بورژوازي و طبقات تحصيلکرده و متجدد هندوها تازه به آن پرداخته بودند، کاري بيهودي بود که نيروها را تباه ميکرد و به اين جهت با اين تمايلات مخالفت ميکرد. (44) طرز برخورد سر رسيد احمد خان در آن شرايط که مسلمانان در درجه اول نياز به تعليم علوم جديد و رهايي از جهل و خرافات و تعصبات داشتند و از طرف ديگر توان رويارويي با قدرت زياد استعمارگران انگليسي را نداشتند، کاملاً صحيح مينمود زيرا در غير اين صورت نتيجهاي جز شکست نداشت. همچنان که نهرو بعدها در اين باره ميگويد:
«تصميم قاطع سر سيد احمد خان براي صرف کردن نيرويش در راه تعليمات و پرورش مسلمانان بدون ترديد در آن موقع صحيح و به مورد بود». (45)
تفسير قرآن
در بررسي انديشههاي يک شخص تفکيک آراء سياسي، اجتماعي، اقتصادي و مذهبي او چندان منطقي نمينمايد. اين موضوع در مورد سيد احمد خان بيشتر نمود پيدا ميکند؛ چرا که ديدگاههاي او در مورد دين و فرهنگ و سياست کاملاً مرتبط و متأثر از يکديگر بود و بررسي جداگانه آنها انسان را به بيراهه ميکشاند و باعث برداشت نادرست ميشود. براي نمونه، اگر به تفسير جديد او از شريعت و قرآن توجه کنيم و آن را بدون توجه به اهداف سياسي و اجتماعي او که همانا خدمت به دين و وطن خود بود، بررسي کنيم، او را در زمره دهريوني خواهيم يافت که به قول سيد جمالالدين: «اول تعليم اين طايفه [دهريه] برانداختن دين است» (46) در حالي که هدف اصلي او نه برانداختن دين، بلکه پاکسازي آن و زدودن خرافاتي بود که در طي زمان وارد دين شده و آن را مخالف عقل و علم و فلسفه جديد نشان ميداد. به زعم سيد احمد، اسلام در ذات و جوهر خود نسبت به عقل و احکام خرد شرح صدر دارد و با احکام قطعي عقل ستيزه نميکند و بررسي دقيق و عينيتر آن بر قائق آمدن بر نفرت عميق و ريشهدار غرب از اسلام و پيروان آن بسيار مؤثر خواهد بود. او ميانديشيد که اگر اسلام از ناخالصيها نجاب يابد، امکان دارد مسلمانان علوم نوين را بدون زحمت بپذيرند بنابراين وظيفه خود ميدانست تا حد امکان از دين اسلام حمايت نموده و چهره واقعي و نوراني آن را به مردم ارائه کند. (47)نخستين مانع عمده بر سر راه او اين اعتقاد عمومي در ميان مسلمانان شبهقاره هند بود که در اجتهاد تا ابد بسته شده است. او اعتقاد داشت که بايد در اجتهاد را گشوده نگه داشت و بر آن بود که هر کس که شايستگي اجتهاد دارد، بايد حاضر باشد که هماهنگ با شرايط عصر خود مسائل زندگي و مذهب را مورد تفکر و تفسير مجدد قرار دهد. سيد احمد خان، ميان دين و شريعت تمايز قائل ميشود و اولي را شامل ايمان به خدا و صفات او و نيز به جا آوردن اعمال عبادي ميدانست که قابل تغيير نيست ولي دومي که شامل ساير مسائل است، تابع تغييرات زمان و مکان است و آنچه با اسلام کامل و ختم شده است دين است نه شريعت. (48)
سيد احمد خان از تفاسير متعدد موجود قرآن راضي نبود و اعقتاد داشت که کليه انتقادهايي که از سوي پژوهشگران و مبلغين مسيحي بر دين اسلام وارد ميشود، به خاطر متن آيات قرآن کريم نيست بلکه به خاطر بيان داستانهاي غيرواقعي در تفاسير قرآني و کتب حديث است که نميتوان آنها را در قرآن مجيد يافت. لذا دين را بايد از کليه انديشههاي خارجي تصفيه نمود و آن را در چشمانداز خاص خود قرار داد. بر همين اساس او تقليد را مورد حمله قرار داد و گفت که اجماع نسل گذشته نميتواند مردمي را که در قرن نوزدهم زندگي ميکنند، مقيد کند. به اعتقاد او همچنان که راويان حديث مورد مداقه قرار ميگيرند، مضامين حديث نيز بايد بر اساس دليل و منطق بررسي شوند. وي احتمالاً تحت تأثير مکتب عقلگرايي قرن نوزدهم و فلسفه طبيعي، «انطباق با طبيعت» را معيار مضامين عقيدتي قرار داد. داشتن چنين اعتقاداتي او را در معرض شديدترين انتقادات قرار داد. از جمله سيد جمالالدين در «تفسير مفسر» از تفسيرهاي او درباره ملک، جن، روحالامين، وحي، معجزه، نعمتهاي بهشتي، عذابهاي دوزخ و غيره به تندي انتقاد کرد. اما بايد توجه داشت که انتقادات تند سيد جمال از سيد احمد بيشتر به خاطر ديدگاههاي مذهبي سر سيد بود نه به دليل ارائه تفسير جديد از دين.
سيد احمد خان بر خلاف گفتههاي منتقدانش نه تنها قصد برانداختن دين را نداشت بلکه به شدت از آن دفاع ميکرد. براي نمونه، او در مقابل تهمتهاي سر ويليام موير (49) در کتاب زندگي حضرت محمد (50) به طور جدي ايستاد و عقايد او را که ميگفت، دوران اسلام سپري شده و اين دين تاب مقاومت در مقابل تدقيق علمي و فکري را ندارد و کليه جوامع مسلمان را در سراسر جهان در يک حالت مزمن عقبماندگي نگه داشته است، رد کرد. او حتي براي انتشار کتابي که در رد ديدگاههاي موير نوشته بود، مجبور شد اثاث خانه خود را بفروشد و زير وام سنگين رود. (51)
در نهايت اينکه، موضع سيد احمد يک موضع نظري نبود. او عمدتاً مرد عمل بود و با پيش آمدن اوضاع و احوال ناگزير بود که انديشههاي خود را جامه عمل بپوشاند. وي نخستين مسلمان در شبهقاره هند بود که توانست امکانات ميان فرهنگ غرب را با شيوه زندگي اسلامي دريابد و نشان دهد که براي بسط آتي تفکر اسلامي از چه راههايي و با چه وسايلي ميتوان به مبارزهطلبي نظريات جديد مبارزه کرد. (52)
جمعبندي
سيد احمد خان هندي به عنوان يک اصلاحگر اجتماعي و متفکر ديني، تمامي زندگي خود را در راه مبارزه براي آزادي مسلمانان گذراند. هر چند او به کفر و الحاد و بيوطني و آلت دست انگليس بودن متهم شد، اما در برابر اين تهمتهاي زشت شکيبايي به خرج داد و با شجاعت تمام با هر مانعي که سر راهش قرار گرفت، مقابله کرد. او با آگاهي کامل از اوضا سياسي و اجتماعي زمانه خود، تشخيص داد که از سياست دوري گزيند و در قيامهايي که نتيجهاي جز شکست برايشان تصور نميکرد، شرکت نکند بلکه خواست ابتدا مسلمانان را از جهل و خرافات و تعصبات بيهوده مذهبي و سياسي دور کند و آنها را از لحاظ اجتماعي و فرهنگي براي اخذ و مديريت کشور خود آماده کند، آنگاه دست به قيام بزند. او در اجراي اين نقشه نيز تا حدي زيادي موفق بود. در نتيجهي اين تلاشها بود که مسلمانان ديدند که نسل تازه و متفکر و خردمند و تربيت شده براي زندگي به عرصه آمده است، ديدند که دانشکده عليگر دستاوردهاي بديع داشته و حرکت فکر تازهاي را در تمامي بلاد اسلام پديد آورده است و مشاهده کردند که کتابهاي گرانسنگ در تمامي علوم جديد نوشته شد، و مشاهده کردند که زندگي مسلمانان پس از دوراني رکود و سکوت به توانمندي و پويايي بدل شده است. با ديدن اين آثار مثبت مسلمانان ايمان آوردند که سيد احمد خان، منشأ نعمت و برکت بود نه بلا و نقمت. هر چند که در مورد برخي از عقايد ديني او و اينکه او خود را از مبارزات سياسي ملت هند بر کنار نگه ميداشت، مورد انتقاد قرارش دادند. زماني که در اواخر عمر، از پنجاب ديدار کرد، از او به مثابه يک پادشاه پيروز و يک سردار فاتح و بلکه به عنوان يک اصلاگر کامياب استقبال کردند. اين استقبال پاياني موجب شد که رنجهاي پيشين فراموش شود. پس از مرگ او نيز نه تنها مسلمانان بلکه اقوام بيگانه هند و کشورهاي خارجي نيز ابراز اندوه و ناراحتي کردند. و سخن آخر اينکه علو شخصيت سر سيد احمد خان و نقش موثري را که او در اين جهان ايفا نمود، ميتوان با توجه به پيامهاي تسليتي که پس از مرگ او در جرائد و مطبوعات سراسر جهان انتشار يافت، مشاهده کرد.پينوشتها:
1. استاديار گروه جامعهشناسي پژوهشکده امام خميني و انقلاب اسلامي.
2. جميل يوسف، شخصيت و خدمات سر سيد احمد خان، خانه فرهنگ جمهوري اسلامي ايران، کراچي: آکادمي ادبيات پاکستان، 1999 م، ص 7؛ ميان محمد شريف، تاريخ فلسفه در اسلام، گردآوري و ترجمه زير نظر: نصرالله پورجوادي، ج 4، تهران: مرکز نشر دانشگاهي، 1370، ص 177.
3. جميل يوسف اسم او را فريدالدين آوره است. ر.ک.، جميل يوسف، همان، ص 9.
4. احمد امين، پيشگامان مسلمان تجددگرايي، حسن يوسفي اشکوري، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، 1376، ص 107.
5. Bijnaur.
6. The Muting.
7. انگليسيها آن را «جنگ غدر» يا «جنگ بغاوت» نام نهادند و مورخان مسلمان اين جنگ را «جنگ آزادي» ناميدهاند. ر.ک.، جميل يوسف، پيشين، ص 37.
8. سيد احمد خان هندي، مجموعه درس گفتارها، به نقل از: ميان محمد شريف، پيشين، ص 187.
9. سيد احمد خان هندي، سفرنامه پنجاب، ص 42، به نقل از: جميل يوسف، پيشين، ص 37.
10. حميد عنايت، سيري در انديشه سياسي عرب، تهران: انتشارات اميرکبير، چاپ سوم، 1370، ص 85؛ بهاءالدين خرمشاهي، تفسير و تفاسير جديد، تهران: انتشارات کيهان؛ 1364، ص 55؛ جميل يوسف، همان، ص 44.
11. احمد امين، پيشين، ص 107.
12. Scientific Society.
13. The Aligarh Instiute Gazette.
14. ميان محمد شريف، پيشين، ص 187؛ جميل يوسف، پيشين، صص 62-59.
15. سيد احمد خان هندي، تفسير القرآن، محمد تقي فخرداعي گيلاني، تهران: چاپ آفتاب، پيشگفتار مترجم، 1332، ص ب.
16. Mohammedan Social Refarmer.
17. Mohammadan Anglo Oriental College.
18. اين کتاب تاريخ مختصري است درباره 43 تن از پادشاهان تيموري هند.
19. سيد احمد خان هندي، مجموعه درس گفتارها، به نقل از: ميان محمد شريف، پيشين، ص 187.
20. ميان محمد شريف، همان، ص 189.
21. همان، ص 179.
22. Mohammadan Educational Conference.
23. ميان محمد شريف، پيشين، ص 198.
24. همان، ص 194.
25. همان.
26. همان، ص 57.
27. مهدي بازرگان، آزادي هند، تهران: نشر اميد، بيتا، ص 59.
28. علي شريعتي، نامهاي به دفاع از علامه اقبال و مسلم ليک، تهران: انتشارات شبديز، 1356، ص 17.
29. همان، صص 8-1.
30. حميد عنايت، پيشين، ص 94.
31. جمالالدين اسدآبادي، العروه الوثقي / السيد جمالالدين افغاني، الشيخ محمد عبده، اعداد تقديم: سيد هادي خسروشاهي، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات، 1417 ق / 1375 ش، صص 449-445.
32. سيد احمد خان هندي، مجموعه درس گفتارها، به نقل از: ميان محمد شريف، پيشين، ص 187.
33. ميان محمد شريف، همان، ص 188.
34. احمد امين، پيشين، ص 112.
35. سيد احمد خان هندي، سفرنامه پنجاب، ص 42، به نقل از: جميل يوسف، پيشين، ص 37.
36. جواهر لعل نهرو، زندگي من، محمود تفضلي، بخش دوم، بيجا، بينا، بيتا، چاپ سوم، ص 765.
37. مقصود فراستخواه، سرآغاز نوانديشي معاصر: تاريخچهي پيدايش و برآمدن انديشه نوين ديني و غير ديني در ايران و ديگر کشورهاي مسلماننشين (از سده نوزدهم تا اوايل سده بيستم)، تهران: شرکت سهامي انتشار، چاپ چهارم، 1388، ص 263.
38. احمد امين، پيشين، ص 116.
39. جميل يوسف، پيشين، ص 59.
40. سيد احمد خان هندي، تفسيرالقرآن، پيشين، پيشگفتار، ص ب.
41. مانوراما موراک، سرزمين و مردم هند، امير فريدئن گرگاني، تهران: نشر بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1345، ص 173.
42. Mohammadan Educatinal Conference.
43. احمد امين، پيشين، ص 121.
44. جواهر لعل نهرو، نگاهي به تاريخ جهان، محمود تفضلي، تهران: انتشارات اميرکبير، ج 2، 1344، ص 849.
45. جواهر لعل نهرو، زندگي من، پيشين، ص 766.
46. سيد جمالالدين اسدآبادي، نيچريه يا ماديگري، بيجا: دفتر انتشارات اسلامي، بيتا، ص 11.
47. Altaf Hussain Hali, Hayat-i- Javed, Translated by K. H. Qadiri and David J. Matthews, Delhi: idarah-I Adabiyat- Delli, 1979, P 107.
48. بشير احمد دار، «رنسانس در هند و پاکستان؛ سرسيد احمدخان، متفکر ديني و فلسفي»، در: ميان محمد شريف، پيشين، ص 214.
49. Sir William Muir.
50. The life Of Mohammad.
51. ميان محمد شريف، پيشين، صص 192-191.
52. بشير احمددار، پيشين، ص 219.
احمددار، بشير، «رنسانس در هند و پاکستان؛ سرسيد احمدخان، متفکر ديني و فلسفي»، در: ميان محمد شريف، تاريخ فلسفه در اسلام، زير نظر: نصرالله پورجوادي، تهران: مرکز نشر دانشگاهي، 1370.
اسدآبادي، جمالالدين، العروه الوثقي / السيد جمالالدين افغاني، الشيخ محمد عبده، اعداد و تقديم: سيد هادي خسرو شاهي، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات، 1417 ق / 1375 ش.
اسدآبادي، جمالالدين، نيچريه يا ماديگري، بيجا، دفتر انتشارات اسلامي، بيتا.
امين، احمد، پيشگامان مسلمان تجددگرايي، حسن يوسفي اشکوري، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، 1376.
بازرگان، مهدي، آزادي هند، تهران: نشر اميد، بيتا.
خرمشاهي، بهاءالدين، تفسير و تفاسير جديد، تهران: انتشارات کيهان، 1364.
شريعتي، علي، نامهاي به دفاع از علامه اقبال و مسلم ليک، تهران: انتشارات شبديز، 1356.
شريف، ميان محمد، تاريخ فلسفه در اسلام، گردآوري و ترجمه زير نظر: نصرالله پورجوادي، ج 4، تهران: مرکز نشر دانشگاه، 1370.
عنايت، حميد، سيري در انديشه سياسي عرب، تهران: انتشارات اميرکبير، چاپ سوم، 1370.
فراستخواه، مقصود، سرآغاز نوانديشي معاصر: تاريخچه پيدايش و برآمدن انديشه نوين ديني و غير ديني در ايران و ديگر کشورهاي مسلمان نشين (از سده نوزدهم تا اوايل سده بيستم)، تهران؛ شرکت سهامي انتشار، چاپ چهارم، 1388.
موراک، مانوراما، سرزمين و مردم هند، امير فريدئن گرگاني، تهران: نشر بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1345.
نهرو، جواهر لعل، زندگي من، محمود تفضلّي، بخش دوم، بيجا، بينا، چاپ سوم، بيتا.
نهرو، جواهر لعل، نگاهي به تاريخ جهان، محمود تفضلي، تهران: انتشارات اميرکبير، ج 2، 1344.
هندي، سيد احمد خان، تفسير القرآن، محمد تقي فخرداعي گيلاني، تهران: چاپ آفتاب، 1332.
يوسف، جميل، شخصيت و خدمات سر رسيد احمد خان، خانه فرهنگ جمهوري اسلامي ايران، کراچي: آکادمي ادبيات پاکستان، 1999 م.
Hali, Altaf Hussain, Hayat-i-Javed, Translated by K. H. Qadiri and David J. Matthews, Delhi: idarah-I Adabiyat- Delli, 1979.
منبع:
عليخاني، علي اکبر، (1390)، انديشه سياسي متفکران مسلمان (جلد نهم)، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي، چاپ اول.