نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
بز جواني که لنگلنگان در عقب گلّه حرکت ميکرد، گرگي را در تعقيب خود ديد. بز بهسوي گرگ برگشت و گفت: «خوب ميدانم که مرا خواهي خورد، امّا دلم ميخواهد طبق رسوم و سنّت بميرم. حالا لطفاً نيلبک بزن تا من برقصم.» در اين هنگام سگهاي گلّه سر و صداي نيلبک و پايکوبي را شنيدند و به سراغ گرگ آمدند. گرگ همچنان که از دست آنها ميگريخت، برگشت و به آنها گفت: «حقّم است، چشمم کور و دندهام نرم! تا من باشم که هنگام قصابي، مطربي نکنم!»
هر کس بدون توجّه به کاري که در دست دارد به کار ديگري بپردازد، ايبسا آنچه را که در دست دارد نيز از دست بدهد.
منبعمقاله: هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم. منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.
هر کس بدون توجّه به کاري که در دست دارد به کار ديگري بپردازد، ايبسا آنچه را که در دست دارد نيز از دست بدهد.
منبعمقاله: هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم. منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانههاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمهي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.