نويسنده: ويراستارانِ ترجمهي فارسي
دربارهي ترجمهي دايرة المعارفِ قرآنِ لايدن
قرآن به عنوان مهمترين متن مقدس مسلمانان همواره درکانون اين تلاشها بوده است، از ترجمه و تفسيرهاي متعدد از همه يا بخشي از قرآن گرفته تا آثار تکانگاري افرادي چون نولدکه و گلدتسيهر و مقالات فراواني که در اين حوزه نگاشته شده است. جلوهي اين تحقيقات را در دائرةالمعارف قرآن ميتوان ديد. در واقع،دائرةالمعارف قرآن عصارهي کوششها و پژوهشهايي است که تاکنون در غرب در بارهي قرآن انجام شده و رويکردهاي گوناگون غربيان به اسلام وقرآن و خصوصاً تحولات اخير حوزهي مطالعات اسلامي و قرآن در آن آشکار است. مقدمات شکلگيري اين دايرةالمعارف از سال 1993 شروع شد و از سال 2001 چاپ مجلدات آن آغاز شد و در سال 2006 با چاپ مجلد ششم (که نمايهي دائرةالمعارف است) کار آن پايان يافت. از زمان انتشار اين دائرةالمعارف تحسين بسياري را، چه در غرب و چه در عالم اسلام، برانگيخت و جاي خود را در مقام اثري مرجع در کنار دائرةالمعارف اسلام و آثار همطراز آن گشود. در ادامه تلاش شده در حد گنجايش اين پيشگفتار به اين نکات پرداخته شود: 1) ويژگيها و محاسن اين دائرةالمعارف؛ 2)کاستيهاي آن؛ 3) ضرورت ترجمهي آن به فارسي؛ و 4) برنامه و روش ترجمه.
ويژگيهاي دروني اين دائرةالمعارف نيز قابل توجهاند. اين دائرةالمعارف مدخلهاي متنوعي دارد: مدخلهايي که به تلقي قرآن از مفاهيم و موضوعات اختصاص دارد، مفاهيمي همچون خوبي، بدي، جنگ و صلح؛ مدخلهاي مربوط به اَعلام، از اشخاص گرفته تا اماکن و اقوام، همچون ابراهيم، ثمود و اخدود؛ مدخلهاي مختص به تاريخ تفسير و علوم قرآني، چون اعجاز، تجويد و اسباب نزول؛ مدخلهاي مربوط به تأثير قرآن بر مکتوبات نگاشته شده به زبانهاي اسلامي، همچون فارسي، ترکي و مالايي؛ مدخلهاي اختصاص يافته به ارتباط و مواجههي عولم وفنون گوناگون با قرآن، که در نوع خود مدخلهاي جديد و جالب توجهياند،مانند باستانشناسي و قرآن، پزشکي و قرآن،خوشنويسي و قرآن؛ و سرانجام مدخلهاي مربوط به نحوهي انتقال، ترجمه، آموزش و پژوهش قرآن در کشورهاي مختلف اسلامي و غربي.
از ديگر ويژگيهاي اين دائرةالمعارف آن است که مشهورترين قرآن پژوهان و اسلام شناسان معاصر در نگارش و ويرايش آن مشارکت داشتهاند. جدا از هيأت ويراستاران اين دائرةالمعارف، که برخي از نامدارترين قرآن پژوهان معاصر را در خود جاي داده است، کمتر محقق صاحب اثري را در حوزههاي گوناگون قرآن پژوهي ميتوان يافت که در اين دائرةالمعارف مدخلي تأليف نکرده باشد. عموماً مدخلها بر اساس تخصص نويسندگان، آثار ايشان يا سرآمد بودنشان در يک حوزهي پژوهشي به آنها واگذار شده است. حضور پر رنگ پژوهشگران مسلمان در گروه ويراستاران ونويسندگان مدخلها چهرهاي متفاوت به اين دائرةالمعارف بخشيده است. رويکرد کلي مقالات نيز به راستي منصفانهتر و معتدلتر از آثار پيشين است. بيشتر مقالات رويکردي کاملاً توصيفي دارند و اندکاند نوشتههايي که ديدگاههاي افراطي خاورشناسانه را مبنا قرار داده باشند يا از سر عناد و غرضورزي به مطلبي پرداخته باشند.
ظاهراً ويراستاران اين اثر از آغاز مخاطب عام را نيز در نظر داشتهاند، به اين معنا که هم در تنظيم مدخلنامه و هم در نگارش مدخلها به گونهاي عمل شده است که مطالب، در عين علمي و مستند بودن، روشن و گويا باشند و خوانندهي عمومي نيز بتواند از آنها استفاده کند.
در نهايت،در بخش کتابشناسي مدخلها ميتوان گزيدهاي ازمهمترين کتابها و مقالات مرتبط با موضوع مورد نظر را ديد و از ادبيات موضوع و تأليفات غربي و اسلامي در بارهي آن با خبر شد و آنها را راهنمايي براي پژوهشهاي بعدي در موضوع مربوط قرار داد.
در بخش پيش اشاره شد که رويکرد کلي مقالات به اسلام وقرآن بسيار منصفانهتر و معتدلتر است. اما در هر صورت، نگاه حاکم بر اين دائرةالمعارف عموماً نگاهي غربي و غير اسلامي به قرآن است وگاه به معنا و لوازم و حياني بودن آن توجه کافي نميشود. همچنين اشتباهات جزئي يا موضعي نيز در بارهي اشخاص، رويدادها يا فهم و ترجمهي آيات وجود دارند، که ناشي از بيتوجهي به برخي منابع مهم، زمينهها يا بافت کلي متن قرآن و اصول کلي حاکم بر انديشهي اسلامياند. در پانويسهاي درج شده ذيل مدخلها به برخي از اين مواردي که به روشني اشتباه به نظر ميرسيدند، و نه صرفاً برداشتي متفاوت،اشاره شده است.
همچنين قابل ذکر است که هر چند در اين دائرةالمعارف در مقايسه با آثار مشابه توجه بيشتري به منابع شيعي شده است و برخي مدخلهاي آن به موضوعات مورد توجه شيعه اختصاص يافته و حتي نويسندگان شيعي با آن همکاري داشتهاند، در بسياري از مدخلها به خوبي مواضع شيعي منعکس نشده يا به منابع خاص آن توجه کافي نشده است.
کاستيهايي نيز در شيوهي تنظيم و تدوين مدخلها و نحوهي ويرايش آنها به چشم ميخورد. مهمترين اشکال مربوط به مدخلنامه است. عناوين مدخلهاي اين دائرةالمعارف، بر خلاف دائرةالمعارف اسلام، بر اساس مفاهيم و اصطلاحات رايج در زبان انگلسي تهيه شده است. مثلاً به جاي مدخلهايي با عناوين «رحمة»، «انفاق»، «جنة» و «جهنم»، که به صورت انگليسي حرفانگاري شده باشند، عناويني آورده شده است که در زبان انگليسي به طور عمومي چنين مفاهيمي را ميرسانند. چنين روشي باعث شده که گاه ذيل يک مفهوم به چند واژهي مختلف قرآني و بحثهاي متفاوت آنها اشاره شود تا جنبههاي متنوع آن مفهوم انگليسي توضيح داده شود. شايد انتظار ميرفت که در دائرةالمعارفي تخصصي در بارهي قرآن براي هر کدام از اين مفاهيم مدخل جداگانهاي در نظر گرفته ميشد، چنان که در دائرةالمعارف اسلام چنين شده است؛ اما ويراستاران، که خود به اين مسئله واقف بودهاند، پس از بحث و بررسي در نهايت به اين نتيجه رسيدند که دائرةالمعارفي فراهم آوردند تا، علاوه بر متخصصان و اهل فن، براي مخاطبان عمومي غربي نيز قابل استفاده باشد. در نتيجه، مدخلها بر اساس ذهنيت و مفاهيم خوانندهي غربي انگليسي زبان تنظيم شده و اين امر دشواريهايي را خصوصاً در مسير ترجمه پيش آورده است که به آن اشاره خواهد شد.
مشکل ديگر همپوشاني عنوان يا محتواي برخي از مدخلها با يکديگر است. بخشي از اين مشکل به مسئله طرح شده در بند پيش باز ميگردد و بخشي به نحوهي تنظيم خود مدخلها. مثلاً در جلد اول هم مدخل «اُخدود» وجود دارد و هم مدخل «اصحاب اُخدود»، ياهم مدخل «امّي» وجود دارد و هم مدخل «بيسوادي» (که در بخش اعظم آن از امّي بودن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بحث شده است)، بدون اينکه در محتواي آنها تفکيک موجهي انجام گرفته باشد.
کاستيهايي مربوط به ويراستاري نيز وجود دارد به نظر ميرسد تنظيم حجم برخي ازمدخلها تابع قاعدهي مشخصي نيست و تا حدودي تابع سليقهي نويسندگان است. در برخي از مدخلها موضوع از محور قرآن پژوهي بسيار فراتر ميرود، مثلاً در مدخل «آموزش» نه تنها به آموزش قرآن يا آموزش در قرآن، بلکه به آموزش در چارچوب کلي انديشهي اسلامي پرداخته شده است. سطح کيفي مدخلها نيز يک دست نيست. در حالي که برخي از مدخلها بسيار اندکاند. اين مشکل تا حدي به تنوع موجود در رويکردها نيز باز ميگردد، که ويراستاران آگاهانهي آن را تأييد کردهاند. البته چنين کاستيهايي در طرحي به گستردگي اين دائرةالمعارف تا حدي اجتنابناپذير است.
البته اين نکته نيز در جاي خود صحيح است که آثار نويسندگان غير مسلمان، در بهترين حالت، نميتوانند پاسخگوي نيازها و انتظارات ما باشند و بايد به سوي تأليف دائرةالمعارفي جامع و مطابق با معيارهاي جهاني به زبان فارسي حرکت کنيم. براي رسيدن به اين هدف نيز ترجمهي اين دائرةالمعارف ميتواند در حکم مقدمهي لازم باشد و اين دائرةالمعارف را ميتوان الگويي براي هر تأليف بعدي در اين زمينه قرار داد. شکل وصورت کلي اين اثر نمايشگر اثري مرجع بنابر معيارهاي رايج مجامع علمي معاصر است. چه خوب است که بتوانيم چنين آثاري را راهنماي خود قرار دهيم و از امتيازاتشان بهره گيريم و کاستيهايشان را جبران کنيم. ما نياز داريم مسائلي همچون چگونگي گردآوري دائرةالمعارفي مفيد، چگونگي نگارش مقالات دائرةالمعارفي و به کار بردن روش علمي براي نگارش اين نوع مقالات را با دقت وحوصلهي بيشتري بياموزيم و دنبال کنيم.
همچنين ترجمهي اين دائرةالمعارف ميتواند ديدگاههاي «ديگران» را در بارهي قرآن و آموزهها ومضامين اسلامي به خوبي براي ما روشن کند. دانستن نظر «ديگران» هم ميتواند منظرهاي جديدي براي نگريستن به قرآن فراهم آورد وهم ميتواند ما را در مواجهه با اين ديدگاهها و اصلاح، تکميل يا رد احتمالي آنها توانا کند. حتي براي مقاصد تبليغي و مدافعهگرايانهي صِرف نيز نياز داريم که اين ديدگاهها را به خوبي بشناسيم.
منبع مقاله :
مک اوليف، جين دَمن؛ (1392)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهي حسين خندقآبادي و ديگران، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.
قرآن به عنوان مهمترين متن مقدس مسلمانان همواره درکانون اين تلاشها بوده است، از ترجمه و تفسيرهاي متعدد از همه يا بخشي از قرآن گرفته تا آثار تکانگاري افرادي چون نولدکه و گلدتسيهر و مقالات فراواني که در اين حوزه نگاشته شده است. جلوهي اين تحقيقات را در دائرةالمعارف قرآن ميتوان ديد. در واقع،دائرةالمعارف قرآن عصارهي کوششها و پژوهشهايي است که تاکنون در غرب در بارهي قرآن انجام شده و رويکردهاي گوناگون غربيان به اسلام وقرآن و خصوصاً تحولات اخير حوزهي مطالعات اسلامي و قرآن در آن آشکار است. مقدمات شکلگيري اين دايرةالمعارف از سال 1993 شروع شد و از سال 2001 چاپ مجلدات آن آغاز شد و در سال 2006 با چاپ مجلد ششم (که نمايهي دائرةالمعارف است) کار آن پايان يافت. از زمان انتشار اين دائرةالمعارف تحسين بسياري را، چه در غرب و چه در عالم اسلام، برانگيخت و جاي خود را در مقام اثري مرجع در کنار دائرةالمعارف اسلام و آثار همطراز آن گشود. در ادامه تلاش شده در حد گنجايش اين پيشگفتار به اين نکات پرداخته شود: 1) ويژگيها و محاسن اين دائرةالمعارف؛ 2)کاستيهاي آن؛ 3) ضرورت ترجمهي آن به فارسي؛ و 4) برنامه و روش ترجمه.
1. ويژگيها و محاسن
قرآن مهمترين منبع شناخت اسلام است و هيچ پژوهشي در باب مفاهيم و موضوعات اسلامي بدون ارجاع به قرآن کامل نيست. از اين رو، پژوهشهاي متعدد و متنوعي در باب وجوه گوناگون قرآن در مطالعات اسلامشناسي انجام رفته است. اساسيترين ويژگي اين دائرةالمعارف آن است که با اختصاص يافتن به قرآن گزارشي نسبتاً جامع از همهي اين تلاشها فراهم ميآورد و باا کنار هم گذاردن آنها به خوبي نشان ميدهد که اين پژوهشها چه نتايج کلي به بار آورده است؛ يعني نقاط ضعف و قوت آنها را آشکار ميسازد و مشخص ميکند که در چه حوزههايي کارهاي کمتري انجام گرفته و کدام حوزهها محل توجه بيشتر بودهاند؛ در موضوعاتي که به طور گسترده در آنها پژوهش شده آرا و نظرات گوناگون چه بودهاند و چه پرسشها و پژوهشهايي وجود دارد که هنوز به درستي به آنها پرداخته نشده است. در مجموع وجود دائرةالمعارفي مختص قرآن هم براي شناخت عمومي اسلام و قرآن مفيد است و هم چشماندازي است بر مطالعات قرآني.ويژگيهاي دروني اين دائرةالمعارف نيز قابل توجهاند. اين دائرةالمعارف مدخلهاي متنوعي دارد: مدخلهايي که به تلقي قرآن از مفاهيم و موضوعات اختصاص دارد، مفاهيمي همچون خوبي، بدي، جنگ و صلح؛ مدخلهاي مربوط به اَعلام، از اشخاص گرفته تا اماکن و اقوام، همچون ابراهيم، ثمود و اخدود؛ مدخلهاي مختص به تاريخ تفسير و علوم قرآني، چون اعجاز، تجويد و اسباب نزول؛ مدخلهاي مربوط به تأثير قرآن بر مکتوبات نگاشته شده به زبانهاي اسلامي، همچون فارسي، ترکي و مالايي؛ مدخلهاي اختصاص يافته به ارتباط و مواجههي عولم وفنون گوناگون با قرآن، که در نوع خود مدخلهاي جديد و جالب توجهياند،مانند باستانشناسي و قرآن، پزشکي و قرآن،خوشنويسي و قرآن؛ و سرانجام مدخلهاي مربوط به نحوهي انتقال، ترجمه، آموزش و پژوهش قرآن در کشورهاي مختلف اسلامي و غربي.
از ديگر ويژگيهاي اين دائرةالمعارف آن است که مشهورترين قرآن پژوهان و اسلام شناسان معاصر در نگارش و ويرايش آن مشارکت داشتهاند. جدا از هيأت ويراستاران اين دائرةالمعارف، که برخي از نامدارترين قرآن پژوهان معاصر را در خود جاي داده است، کمتر محقق صاحب اثري را در حوزههاي گوناگون قرآن پژوهي ميتوان يافت که در اين دائرةالمعارف مدخلي تأليف نکرده باشد. عموماً مدخلها بر اساس تخصص نويسندگان، آثار ايشان يا سرآمد بودنشان در يک حوزهي پژوهشي به آنها واگذار شده است. حضور پر رنگ پژوهشگران مسلمان در گروه ويراستاران ونويسندگان مدخلها چهرهاي متفاوت به اين دائرةالمعارف بخشيده است. رويکرد کلي مقالات نيز به راستي منصفانهتر و معتدلتر از آثار پيشين است. بيشتر مقالات رويکردي کاملاً توصيفي دارند و اندکاند نوشتههايي که ديدگاههاي افراطي خاورشناسانه را مبنا قرار داده باشند يا از سر عناد و غرضورزي به مطلبي پرداخته باشند.
ظاهراً ويراستاران اين اثر از آغاز مخاطب عام را نيز در نظر داشتهاند، به اين معنا که هم در تنظيم مدخلنامه و هم در نگارش مدخلها به گونهاي عمل شده است که مطالب، در عين علمي و مستند بودن، روشن و گويا باشند و خوانندهي عمومي نيز بتواند از آنها استفاده کند.
در نهايت،در بخش کتابشناسي مدخلها ميتوان گزيدهاي ازمهمترين کتابها و مقالات مرتبط با موضوع مورد نظر را ديد و از ادبيات موضوع و تأليفات غربي و اسلامي در بارهي آن با خبر شد و آنها را راهنمايي براي پژوهشهاي بعدي در موضوع مربوط قرار داد.
2- کاستيهاي
طبيعي است که، به رغم ويژگيهاي ذکر شده براي اين دائرةالمعارف، اين اثر نيز مانند هر تلاش پژوهشي ديگر کاستيهايي داشته باشد. برخي از اين کاستيها محتوايياند و برخي شکلي. در ذيل به برخي ازموارد کلي اشاره ميشود که ذکر آنها در اين مقدمه ضروري به نظر ميرسد.در بخش پيش اشاره شد که رويکرد کلي مقالات به اسلام وقرآن بسيار منصفانهتر و معتدلتر است. اما در هر صورت، نگاه حاکم بر اين دائرةالمعارف عموماً نگاهي غربي و غير اسلامي به قرآن است وگاه به معنا و لوازم و حياني بودن آن توجه کافي نميشود. همچنين اشتباهات جزئي يا موضعي نيز در بارهي اشخاص، رويدادها يا فهم و ترجمهي آيات وجود دارند، که ناشي از بيتوجهي به برخي منابع مهم، زمينهها يا بافت کلي متن قرآن و اصول کلي حاکم بر انديشهي اسلامياند. در پانويسهاي درج شده ذيل مدخلها به برخي از اين مواردي که به روشني اشتباه به نظر ميرسيدند، و نه صرفاً برداشتي متفاوت،اشاره شده است.
همچنين قابل ذکر است که هر چند در اين دائرةالمعارف در مقايسه با آثار مشابه توجه بيشتري به منابع شيعي شده است و برخي مدخلهاي آن به موضوعات مورد توجه شيعه اختصاص يافته و حتي نويسندگان شيعي با آن همکاري داشتهاند، در بسياري از مدخلها به خوبي مواضع شيعي منعکس نشده يا به منابع خاص آن توجه کافي نشده است.
کاستيهايي نيز در شيوهي تنظيم و تدوين مدخلها و نحوهي ويرايش آنها به چشم ميخورد. مهمترين اشکال مربوط به مدخلنامه است. عناوين مدخلهاي اين دائرةالمعارف، بر خلاف دائرةالمعارف اسلام، بر اساس مفاهيم و اصطلاحات رايج در زبان انگلسي تهيه شده است. مثلاً به جاي مدخلهايي با عناوين «رحمة»، «انفاق»، «جنة» و «جهنم»، که به صورت انگليسي حرفانگاري شده باشند، عناويني آورده شده است که در زبان انگليسي به طور عمومي چنين مفاهيمي را ميرسانند. چنين روشي باعث شده که گاه ذيل يک مفهوم به چند واژهي مختلف قرآني و بحثهاي متفاوت آنها اشاره شود تا جنبههاي متنوع آن مفهوم انگليسي توضيح داده شود. شايد انتظار ميرفت که در دائرةالمعارفي تخصصي در بارهي قرآن براي هر کدام از اين مفاهيم مدخل جداگانهاي در نظر گرفته ميشد، چنان که در دائرةالمعارف اسلام چنين شده است؛ اما ويراستاران، که خود به اين مسئله واقف بودهاند، پس از بحث و بررسي در نهايت به اين نتيجه رسيدند که دائرةالمعارفي فراهم آوردند تا، علاوه بر متخصصان و اهل فن، براي مخاطبان عمومي غربي نيز قابل استفاده باشد. در نتيجه، مدخلها بر اساس ذهنيت و مفاهيم خوانندهي غربي انگليسي زبان تنظيم شده و اين امر دشواريهايي را خصوصاً در مسير ترجمه پيش آورده است که به آن اشاره خواهد شد.
مشکل ديگر همپوشاني عنوان يا محتواي برخي از مدخلها با يکديگر است. بخشي از اين مشکل به مسئله طرح شده در بند پيش باز ميگردد و بخشي به نحوهي تنظيم خود مدخلها. مثلاً در جلد اول هم مدخل «اُخدود» وجود دارد و هم مدخل «اصحاب اُخدود»، ياهم مدخل «امّي» وجود دارد و هم مدخل «بيسوادي» (که در بخش اعظم آن از امّي بودن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بحث شده است)، بدون اينکه در محتواي آنها تفکيک موجهي انجام گرفته باشد.
کاستيهايي مربوط به ويراستاري نيز وجود دارد به نظر ميرسد تنظيم حجم برخي ازمدخلها تابع قاعدهي مشخصي نيست و تا حدودي تابع سليقهي نويسندگان است. در برخي از مدخلها موضوع از محور قرآن پژوهي بسيار فراتر ميرود، مثلاً در مدخل «آموزش» نه تنها به آموزش قرآن يا آموزش در قرآن، بلکه به آموزش در چارچوب کلي انديشهي اسلامي پرداخته شده است. سطح کيفي مدخلها نيز يک دست نيست. در حالي که برخي از مدخلها بسيار اندکاند. اين مشکل تا حدي به تنوع موجود در رويکردها نيز باز ميگردد، که ويراستاران آگاهانهي آن را تأييد کردهاند. البته چنين کاستيهايي در طرحي به گستردگي اين دائرةالمعارف تا حدي اجتنابناپذير است.
3. اهميت ترجمهي فارسي
شکي نيست که وجود دائرةالمعارف ويژهي قرآن يکي از نيازهاي اساسي عموم علاقهمندان به قرآن و گاهي اساسي براي شناخت عميقتر و دقيقتر آن است. هر چند در کشورهاي اسلامي براي نگارش چنين اثري در بارهي قرآن تلاشهايي شده است، تاکنون اثر قابل قبولي که بتواند نقش کتابي مرجع را ايفا کند به زبانهاي اسلامي تأليف نشده واين خود بزرگترين دليل ترجمهي اين دائرةالمعارف است.البته اين نکته نيز در جاي خود صحيح است که آثار نويسندگان غير مسلمان، در بهترين حالت، نميتوانند پاسخگوي نيازها و انتظارات ما باشند و بايد به سوي تأليف دائرةالمعارفي جامع و مطابق با معيارهاي جهاني به زبان فارسي حرکت کنيم. براي رسيدن به اين هدف نيز ترجمهي اين دائرةالمعارف ميتواند در حکم مقدمهي لازم باشد و اين دائرةالمعارف را ميتوان الگويي براي هر تأليف بعدي در اين زمينه قرار داد. شکل وصورت کلي اين اثر نمايشگر اثري مرجع بنابر معيارهاي رايج مجامع علمي معاصر است. چه خوب است که بتوانيم چنين آثاري را راهنماي خود قرار دهيم و از امتيازاتشان بهره گيريم و کاستيهايشان را جبران کنيم. ما نياز داريم مسائلي همچون چگونگي گردآوري دائرةالمعارفي مفيد، چگونگي نگارش مقالات دائرةالمعارفي و به کار بردن روش علمي براي نگارش اين نوع مقالات را با دقت وحوصلهي بيشتري بياموزيم و دنبال کنيم.
همچنين ترجمهي اين دائرةالمعارف ميتواند ديدگاههاي «ديگران» را در بارهي قرآن و آموزهها ومضامين اسلامي به خوبي براي ما روشن کند. دانستن نظر «ديگران» هم ميتواند منظرهاي جديدي براي نگريستن به قرآن فراهم آورد وهم ميتواند ما را در مواجهه با اين ديدگاهها و اصلاح، تکميل يا رد احتمالي آنها توانا کند. حتي براي مقاصد تبليغي و مدافعهگرايانهي صِرف نيز نياز داريم که اين ديدگاهها را به خوبي بشناسيم.
منبع مقاله :
مک اوليف، جين دَمن؛ (1392)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهي حسين خندقآبادي و ديگران، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.