جنبه‏هاى مهم شخصيت نوجوان (2)

1- پيدايش هوش نظرى (تفكر انتزاعى) : پياژه در اين زمينه مى‏گويد: كودكان غالبا مشاهده‏كنندگان جهان خارجى هستند و در قيد واقعيت محصورند (تفكر حسى - حركتى) و تفكر آن‏ها وابسته به اشياى خارجى است.ولى نوجوان قدرت ذهنى فوق‏العاده‏اى پيدا مى‏كند كه او را از قيد واقعيت‏هاى خارجى رها مى‏سازد و او را به عالم ذهنى و درونى خود متوجه مى‏گرداند.نوجوانى دوره تفكر انتزاعى است، «من‏» او آن‏قدر قوى است كه مى‏تواند دنيا را از نو بنا كند و چنان بزرگ است كه مى‏تواند آن را جزئى از
يکشنبه، 20 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جنبه‏هاى مهم شخصيت نوجوان (2)
جنبه‏هاى مهم شخصيت نوجوان (2)
جنبه‏هاى مهم شخصيت نوجوان (2)

نويسنده: محمدرضا محمدى*



مهم‏ترين ويژگى‏هاى رشد شناختى - عقلى نوجوان

1- پيدايش هوش نظرى (تفكر انتزاعى) : پياژه در اين زمينه مى‏گويد: كودكان غالبا مشاهده‏كنندگان جهان خارجى هستند و در قيد واقعيت محصورند (تفكر حسى - حركتى) و تفكر آن‏ها وابسته به اشياى خارجى است.ولى نوجوان قدرت ذهنى فوق‏العاده‏اى پيدا مى‏كند كه او را از قيد واقعيت‏هاى خارجى رها مى‏سازد و او را به عالم ذهنى و درونى خود متوجه مى‏گرداند.نوجوانى دوره تفكر انتزاعى است، «من‏» او آن‏قدر قوى است كه مى‏تواند دنيا را از نو بنا كند و چنان بزرگ است كه مى‏تواند آن را جزئى از خود كند; همان‏گونه كه حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمايد: «اتزعم انك جرم صغير و فيك انطوى العالم الاكبر» (35)
بر اساس همين تفكر انتزاعى، بعضى از نوجوانان خوب مى‏نويسند و وقايع را دقيق مجسم مى‏كنند و بعضى خوب سخنورى مى‏كنند و مفاهيم را در قالب‏هاى متعدد بيان مى‏نمايند.

توانايى‏هاى ذهنى نوجوانان:

الف.عمليات فرضى - استنتاجى: در اين دوره، فرضيه مى‏تواند اساس و پايه يك عمل ذهنى قرار گيرد; مثلا، اگر به كودكى بگوييم ده مداد يك مترى هر كدام ده تومان، نمى‏تواند بپذيرد; چون اين را منطبق بر واقعيت نمى‏بيند، ولى نوجوان اين مطلب را بر اساس فرض مى‏پذيرد.
ب.منطق قضايا: در اين دوره، نوجوان قضاياى منطقى را مى‏تواند به خوبى درك كند; مثلا، اگر بگوييم تمام گنجشك‏ها پرنده‏اند.تمام پرندگان حيوان‏اند.پس تمام گنجشك‏ها حيوان‏اند.اين استدلال به خوبى براى نوجوانان قابل درك و پذيرش است.
ج.جدا شدن شكل از محتوا: بر خلاف كودكى، كه مرحله تفكر انضمامى (انضمام با اشيا) بود، نوجوان مى‏تواند شكل را بدون محتوا در نظر بگيرد.
د.عمليات تركيبى: اين توانايى به نوجوان پايه استدلال علمى را مى‏دهد، به‏گونه‏اى كه نوجوان با استفاده از قدرت ذهن مى‏تواند نظام معينى را با تركيب ساير توانايى‏هاى ذهنى در خود به وجود آورد و حداكثر امكانات ذهنى خود را به كار بگيرد. (36)
2- ظهور استعدادها: در نوجوانى، با افزايش سن، استعدادها نيز بيش‏تر اختصاصى مى‏شود، در حالى كه در كودكى بيش‏تر عمومى بود; مثلا، اگر دانش‏آموز سوم ابتدايى در درس فارسى قوى باشد معمولا (نه هميشه) در ساير دروس هم نمره خوبى كسب مى‏كند، بر خلاف نوجوان كه ارتباط متقابلى بين دروس او ديده نمى‏شود و هر نوجوانى در درسى ممكن است موفقيتى كسب كند.يكى از اهداف روان‏شناسى تربيتى كشف همين استعدادها، و كمك به نوجوانان است تا استعدادهاى نهان خود را بيابند و شكوفا كنند; مثل بچه‏اى كه (چه بسا به اجبار والدين) رشته رياضى را انتخاب كرده ولى دايم در فكر كارهاى هنرى است كه اين نشان‏دهنده استعداد هنرى اوست.
3- شك و ترديد: در اين دوره، ساده‏انديشى دوران طفوليت از بين رفته است و نوجوان به قضاوت و سنجش و ارزيابى مجدد اشيا، اشخاص، موضوعات و پديده‏ها مى‏پردازد تا در نظام ذهنى خود، دوباره آن‏ها را باز سازد.از اين‏رو، شايد در همه چيز شك كند و يا به همه چيز، حتى افكار و عقايد والدين خود انتقاد نمايد در اين دوره، بر خلاف كودكى، نوجوان بزرگ‏سالان را افرادى عارى از عيب و اشتباه نمى‏داند، بلكه به عكس كوچك‏ترين عيب والدين را با ذره‏بين مخصوص دوره بلوغ بزرگ مى‏بيند و شايد اين اشتباه اصلا براى نوجوان قابل تحمل و بخشش نباشد.
بنابراين، در اين دوره، نوجوان در ابعاد وجود خود، باورها و اعتقاداتش دچار شك و ترديد مى‏شود، نه اين‏كه آن‏ها را نفى كند بلكه مى‏خواهد آن‏ها را دوباره‏سازى كند و آنچه را كه قبلا از روى تقليد و اطاعت پذيرفته بود، با زيربناى فكر و استدلال ذهنى خود بازسازى كند.بدين وسيله، او در پى كسب «استقلال فكرى‏» خود مى‏باشد.از اين‏رو، در اين دوره، معلمان و مربيان نبايد انتظار داشته باشند آنچه را آن‏ها مى‏گويند نوجوان بپذيرد و آن‏ها بايد به اين خصوصيت‏شناختى نوجوان توجه كافى مبذول دارند و از شك و ترديدهاى نوجوان نسبت‏به موضوعات گوناگون دچار نگرانى و اضطراب نشوند، بلكه از شك او براى رسيدن به يقين استفاده نمايند. (37)
حضرت على‏عليه السلام نيز مى‏فرمايند: «ظن الانسان ميزان عقله.» (38) بنابراين، به اوليا و مربيان ‏توصيه‏مى‏شود مواظب ‏باشند كه‏ نوجوانان در شك باقى نمانند و اين امكان را فراهم آورند كه آن‏ها پايه‏هاى منطقى و فلسفى مسائل اعتقادى را به تدريج‏بنا نهند.
3- رشد اجتماعى
شكل‏گيرى هويت در نوجوان يك بحران است.به نظر اريكسون، هويت در نوجوانى شكل مى‏گيرد كه سؤالاتى مثل من كيستم، كجا مى‏روم، چه هدفى دارم و مانند آن را از خود مى‏پرسد.نحوه جواب‏گويى به اين سؤالات در رشد
هويت او اثر مى‏گذارد.اگر او بتواند به اين سؤالات پاسخ مناسب بدهد احساس آرامش مى‏كند وگرنه دچار اضطراب مى‏شود.
اريكسون دوره نوجوانى را در «مهلت روانى‏» (فاصله بين امنيت كودكى و خودمختارى جهت‏يافته بزرگ سالى) مى‏خواند.نوجوان مى‏تواند نقش‏هاى مختلفى را تجربه كند.اگر در بحران هويت ناموفق باشد، احساس گم‏گشتگى و رنج مى‏كند.اريكسون اين حالت را «سردرگمى نقش‏» مى‏نامد. (39)

هويت‏يابى نوجوان

1- موفق در اجتماعى شدن: جوانى كه از نظر جسمى سالم است و از نظر تربيتى، از رهنمودهاى سالم مربيان و والدين بهره گرفته، به آسانى خود را با جامعه تطبيق مى‏دهد و اجتماعى مى‏شود.
2- ناموفق در اجتماعى شدن: بر خلاف مورد قبل جوانى كه از نظر جسمانى ناقص است و يا تحت تربيت صحيح قرار نگرفته بعضا تا آخر عمر در سازگارى با محيط موفق نمى‏شود و اين قبيل جوانان بعضى راه انزواطلبى را در پيش مى‏گيرند و عمر خود را اين‏گونه سپرى مى‏كنند; بعضى دست‏به طغيان و عصيان مى‏زنند و مرتكب جرايم وجناياتى مى‏شوند; و بعضى بر اثر فشارهاى شديد، ناكامى‏ها و شكست‏هاى روحى، خود را مى‏بازند و يا اقدام به خودكشى مى‏كنند.تعداد زيادى از كارهاى غيرعادى‏نوجوانان‏ممكن است‏به‏دليل سر درگمى نقش باشد;مثل فرار از خانه و مدرسه، ترك‏شغل وبيرون‏ازخانه‏به‏سربردن.
پيش از انتشار عقايد و نظرات اريكسون اين‏گونه جوانان بزهكار تلقى مى‏شدند، چون در اين سن نوجوان در پى استقلال وهويت‏يابى است، لذا رفتارهايى در همين راستا از او سر مى‏زد كه به ظاهر براى افرادى كه از ويژگى‏هاى اين دوران غافل بودند نابهنجار مى‏نمود و اين رفتارها را به‏منزله رفتارهاى ضداجتماعى و بر عليه اطرافيان مى‏دانستند.نوجوانان همه با بحران هويت روبه‏روشده‏اند، با اين تفاوت‏كه بعضى ساده‏تر آن را حل مى‏كنند.
ابراز لياقت در نوجوانان و جوانان: نوجوانان و جوانان شيفته ابراز لياقت و اظهار وجود و شايستگى هستند.اثبات شخصيت و احراز هويت‏براى آنان يكى از مطبوع‏ترين لذايذ روحانى است كه براى نيل به آن، از هيچ كوششى دريغ نمى‏كند; مثلا، جوانى كه براى اولين بار براى كارى استخدام مى‏شودوشغل ومسؤوليتى‏به‏عهده‏مى‏گيرد به خودمى‏بالد واحساس مى‏كند كه جامعه او را به عضويت پذيرفته است; او اين پولى را كه از اين راه به دست مى‏آورد - هر چند كم‏باشد - با چندين برابر پولى كه رايگان از والدين گرفته است قابل مقايسه نمى‏داند; چون اين پول را سند شخصيت‏خود مى‏داند.
پسر جوانى كه پس از مرگ پدر سرپرستى خانواده را عهده‏دار مى‏شود احساس سربلندى و افتخار مى‏كند.او براى مخارج آن‏ها با تمام قدرت، شب و روز كار مى‏كند، به همه مشكلات تن مى‏دهد و در درون مسرور است; زيرا از اين راه مى‏تواند مراتب شايستگى و لياقت‏خود را آشكار سازد.
به عكس جوانى كه نمى‏تواند با مردم بياميزد و احراز هويت و شخصيت نكرده، همواره افسرده خاطر و متاثر است و از محروميت‏خود رنج مى‏برد.به طور خلاصه، مى‏توان گفت: احراز شخصيت و هويت و حسن سازگارى با اجتماع يكى از تمايلات درونى نسل جوان و از اركان اساسى زندگى اجتماعى است.
دليل اين‏كه اولياى دين اسلام به نوجوان نقش و مسؤوليت وزارت داده‏اند (40) نشان‏دهنده اهتمام اسلام به رابطه با جوان و نوجوان است.در اين سن، او دنبال كسب هويت است و اگر از طرف خانواده تحقير شود، هويت‏خود را نمى‏يابد.
امام صادق‏عليه السلام‏مى‏فرمايند:
«برتو باد كه به جوانان توجه داشته باشى;زيراآن‏ها از ديگران‏در انجام ‏امورخيرپيش‏قدم‏ترند.» (41)
دكتر هاريس مى‏گويد: جوانان براى خود موجودات مستقلى هستند و شما هم بايد آن‏ها را صاحب شخصيت‏بدانيد.در دوران بلوغ، بيش از هر زمان ديگر، انسان به اين‏كه مورد توجه باشد اهميت مى‏دهد و به شدت احتياج دارد كه به عنوان دوست و شريك تلقى شود. احتياج جوان به استقلال، به همان اندازه است كه در كودكى به حمايت و راهنمايى احتياج دارد. (42)
ياغى‏گرى جوانان براى نيل به استقلال، يك امر طبيعى محسوب مى‏شود و زمانى اين ياغى‏گرى به صورت دردسر درمى‏آيد كه جوان براى كسب استقلال بخواهد با والدين سخت‏گير خود از راه مبارزه وارد شود.هيچ چيز بيش از حق راى در تربيت آنان مؤثر نيست.بنابراين، بايد در خانه و مدرسه، به آنان حق اظهار عقيده داده شود.
لازم به تذكر است كه استقلال دادن به جوان و تكريم شخصيت او بدان معنا نيست كه او را در تمام اعمالش آزاد بگذاريم تا طبق خواست‏خود، در هر محيط فاسدى و با هر رفيق فاسقى، هر كارى خواست انجام دهد.اين همان اشتباهى است كه دنياى غرب به تصور تامين «آزادى‏» انجام داده و دچار ضربات و مشكلات فراوانى شده است.

خطر آزادى مطلق براى جوانان

جوانان عقل ضعيف و احساسات تند و آتشين دارند، هميشه در معرض‏سقوط و بدبختى‏اند، اگر آزادى مطلق داشته باشند به انواع گناه و پليدى، فحشا و بى‏عفتى و اعتيادات مضر گرفتار مى‏شوند.
به نظر دكتر هاريس، منظور از استقلال، آزادى، حق راى و اظهار عقيده اين نيست كه جوانان را به كلى رها كنيم و در خانه و مدرسه آن‏ها را به حال خود بگذاريم تا هر چه مى‏خواهند بكنند.مسلما آن‏ها نمى‏توانند راه سربالايى زندگى را بپيمايند; بايد دستشان را گرفت. (43)
از كلمه «وزير» هم كه در روايات آمده است، محدوديت آزادى جوانان و نوجوانان استفاده مى‏شود; زيرا وزارت به معناى يارى و معاونت است و جوان هم معاون و معاضد والدين است و به جوان به عنوان وزير، اجازه اظهار نظر و كمك به والدين داده شده، ولى تصميم نهايى در اختيار والدين است.
به طور طبيعى و فطرى، جوان در عطش استقلال و شخصيت است و بنا به فرموده پيامبرصلى الله عليه وآله، والدين بايد با نوجوان به عنوان وزير عمل كنند و ميل طبيعى او را برآورده سازند.در اين صورت، نوجوان اعتماد به نفس پيدا مى‏كند و زندگى مستقل، مفيد و باارزشى خواهد داشت.
اگر والدين آزادى لازم را به نوجوانشان ندهند و مداوم او را تحت فشار بيش از حد قرار دهند و تحقير نمايند - هر چند اين كار به عنوان علاقه بيش از حد صورت گيرد - و قدرت تعقل و تفكر به نوجوان داده نشود، در اين صورت، والدين نوجوان را از خود منقطع كرده، متكى به غير بار مى‏آورند.
در نتيجه دو شكل در نوجوان بروز مى‏كند: 1- بر اثر فشارهاى طاقت‏فرسا، نيروى مقاومت‏خود را از دست مى‏دهد، تسليم شرايط موجود مى‏شود و از تشخص‏طلبى‏واستقلال چشم مى‏پوشد كه اين به ظاهر خوب است ولى استعدادهاى او را مى‏ميراند و موجب از دست دادن اتكا به نفس در او مى‏شود.2- در مقابل فشارهاى بى‏مورد والدين ستيزه‏جو مى‏شود كه در اين صورت كانون گرم خانواده تبديل به صحنه مبارزه مى‏شود و هر قدر والدين بر سخت‏گيرى خود بيفزايند، مشكلات او بيش‏تر خواهد شد و از همين‏جا، زمينه انحرافات اخلاقى و روى آوردن به اعتياد در جوانان شروع مى‏شود.آنان به تصور خود، از اين راه مى‏خواهند براى خود شخصيت كسب كنند.روايات متعددى به اين مطلب اشاره دارد; از جمله:
على‏عليه السلام: هر كه نفس‏اش برايش گرامى است; آن را با گناه خوار نسازد. (44)
على‏عليه السلام: فرزندت هفت‏سال برايت دسته گل است و هفت‏سال برايت‏خادم است، سپس يا دشمنت‏خواهد بود يا دوست‏ات. (45)

خصايص اجتماعى دوره نوجوانى

1.گرايش به انس و الفت‏با ديگران;
2.كاسته شدن تسلط خانواده بر نوجوان و تلاش نوجوان براى تثبيت موقعيت‏خود و جلب اعتراف اطرافيان و پذيرش اين واقعيت;
3.بينش اجتماعى در مرحله نوجوانى كه موجب درك روابط موجود بين خود و ديگران مى‏شود و منجر به دريافت‏بصيرتى خاص در آثار و اعمال متقابل رابطه نوجوان و مردم مى‏گردد;
4.سركشى و تمرد عليه فشار موجود در خانواده كه ناشى از احساس فرديت و استقلال‏طلبى اوست;
5.احساس تمسخر نسبت‏به محيط واقعى زندگى كه ناشى از آرمان‏گرايى نوجوانان مى‏باشد;
6.رقابت‏با دوستان و هم‏سالان در صحنه‏هاى زندگى كه ناشى از احساس اثبات موقعيت اجتماعى و خودنمايى نوجوان است;
7.پاى‏بندى نوجوان به عقايد و افكار خود در مقابل معيارهاى والدين و فرهنگ و محيط زندگى;
8.آمادگى براى ايفاى نقش زن و مرد;
9.تقليد و تبعيت از نمونه‏ها و سرمشق‏هاى زندگى به جاى تبعيت از قواعد و مقررات اخلاقى مثل تقليد از فوتباليست‏ها;
10.كاهش وابستگى نوجوان و رشد روحيه استقلال‏طلبى در نوجوان. (46)
4- رشد عاطفى
يكى از عواملى كه در شخصيت نوجوان مؤثر است عواطف نوجوان مى‏باشد.نوجوانان افرادى عاطفى‏اند و گاهى كوچك‏ترين چيز احساسات و عواطف آن‏ها را خدشه‏دار مى‏كند و در نتيجه، موجب دگرگونى آن‏ها مى‏شود.پس همه افراد، به خصوص بزرگ‏ترها بايد در برخورد با نوجوانان به عواطف آن‏ها توجه كافى مبذول دارند.

ويژگى‏هاى رشد عاطفى نوجوان

رشد عاطفى نوجوان ويژگى‏هاى خاصى دارد كه عبارتند از:
1.هيجان و عواطف تند و شديد;
2.نوجوان از محرك‏هاى هيجانى به سرعت متاثر مى‏شود كه دليل آن نامتعادل شدن ترشحات غدد داخلى و تغيير گرايش او نسبت‏به محيط است كه از يك سو، نمى‏خواهدو نمى‏تواند واكنش‏هاى كودكى را از خود نشان دهد و از سوى ديگر، هنوز نمى‏تواند كاملا با وضع موجود سازش يابد و واكنش مطلوب اطرافيان را نشان دهد.از اين‏رو، وقتى به رفتار او انتقاد مى‏شود سريع ناراحت و غمگين مى‏شود.
3.گاهى در تعبير و بيان عواطف خويش دچار ترديد مى‏شود و حتى به دليل نگرانى از انتقاد و سرزنش مردم، آن‏ها را آشكار نمى‏كند.به اين دليل، در خود فرو مى‏رود، به توهمات پناه مى‏برد، از مردم كناره مى‏گيرد و گاهى از ناسازگارى اميال با واقعيات نااميد مى‏شود.
4.واكنش‏هاى هيجانى و عاطفى نوجوان ناپايدار است كه دليل اين ناپايدارى در دو چيز مى‏باشد: الف.تغيير در ترشحات غدد درون‏ريز كه موجب تحريك عاطفى بيش‏تر او مى‏شود;
ب.تغييرات رشدى خاص دوران بلوغ و ترديدهاى اجتماعى كه تنش عاطفى نوجوان را افزايش مى‏دهد.
5.به دليل آن‏كه نوجوان تجربه بزرگ‏سالان را ندارد، در نحوه اظهار پاسخ‏هاى هيجانى و عاطفى نمى‏تواند سنجيده عمل كند; مثلا، نمى‏داند حبت‏خودراچگونه‏به‏جنس‏مخالف‏نشان‏دهد. (47)

انواع عواطف در دوره نوجوانى

عواطف در دوره نوجوانى به امور خاصى تعلق مى‏گيرد كه شايد در ابتداى امر متناقض به نظر برسند; مثل ترس و خشم كه نوجوان از طرفى مى‏ترسد و از طرف ديگر خشم مى‏كند.
الف - ترس: برخى تحقيقات نشان مى‏دهد كه نوجوان در اوايل بلوغ هنوز برخى ترس‏هاى كودكى را دارد; مثل ترس از اشباح كه به تدريج، اين ترس‏ها را از خود دور مى‏كند. موضوع ترس در نوجوانى ممكن است اين موارد باشد:
1.ترس‏هاى مدرسه‏اى; مثل ترس از امتحان، كوتاهى در انجام تكاليف، تمسخر و استهزاى معلمان و هم‏كلاسان و اجبار به شركت در بحث گروهى و سخنرانى;
2.ترس‏هاى بهداشتى كه به شكل ترس از حوادث ناگهانى، مصيبت‏ها، بيمارى و مرگ ظاهر مى‏شود;
3.ترس‏هاى خانوادگى كه هنگام بيمارى افراد خانواده يا مشاجره آن‏ها مشاهده مى‏شود;
4.ترس‏هاى اقتصادى كه از پايين آمدن سقف اقتصادى خانواده ناشى مى‏شود;
5.ترس‏هاى‏اخلاقى‏كه‏به‏صورت‏احساس گناه در هنگام خطا و اشتباه ظاهر مى‏شود;
6.ترس‏هاى جنسى كه ناشى از نگرانى كيفيت ارتباط با جنس مخالف واختلال احتمالى‏كاركرداعضاى‏تناسلى‏اومى‏باشد. (48)

نمودها و مظاهر ترس

1.اضطراب و دلواپسى كه معمولا علت آن روشن نيست;
2.كم‏رويى كه با ترس از وضع موجود در محيط همراه است و از توجه نوجوان به خويش ناشى مى‏شود;
3.پريشانى كه با ترس همراه است و هنگام نوميدى و نيافتن راه گريز از وضع موجود، پيدا مى‏شود و همچنين ترس از استهزاى ديگران يا افراط در تعريف و تمجيد كه او را پريشان مى‏كند;
4.افسردگى كه غالبا نتيجه يادآورى ناكامى‏ها، شكست‏ها و غم‏خوردن‏هاى پيشين است. (49)

عوارض ترس

معمولا اين عوارض در هنگام ترس بروز مى‏كند: لكنت زبان; ادرار غيرارادى; خواب‏پريشانى; حركات عصبى; حسادت; و كم‏رويى. (50)
ب - خشم: عوامل خشم در نوجوان عبارت است از:
1.به تعويق انداختن: او اگر نتواند در فعاليتى كه انجام مى‏دهد موفق شود يا او را از گفت‏وگو، خواب يا غذا منع كنند و كارش را به تعويق اندازند;
2.احساس ستم و محروميت: وقتى از اعضاى خانواده، معلم يا دوستان نسبت‏به خود ستمى احساس نمايد يا ديگران به نزديكان او ظلمى كنند;
3.تعدى به حريم و مقدسات فرد: مثل اين‏كه كسى به خط و فكر و دين نوجوان توهين كند;
4.وضع مزاجى: مزاج نوجوان از عوامل طبيعى خارجى متاثر مى‏شود; مثلا اگر باد تند بوزد يا گرما شديد باشد يا دير به ماشين برسد خشمگين مى‏شود. (51)
واكنش‏هاى خشم در نوجوانى: اين واكنش‏ها عبارت است از:
1.علايم حركتى; مثل اين طرف و آن طرف رفتن و نشستن و برخاستن، سر تكان دادن و از خانه خارج شدن كه نشان‏دهنده سرگردانى شخص است;
2.علايم كلامى; مثل تهديد و دشنام كه نشان مى‏دهد نوجوان خشمگين است;
3.بيان چهره‏اى يا زبان حال كه نوجوان‏كتك وداد و فرياد ندارد، ولى خشم خود را با چهره نشان مى‏دهد; مثل قهر;
4.سرزنش; مثل اين‏كه خود را گنه كار
بداند و خويشتن‏را سرزنش كند و خشم‏اش را متوجه خويش كند كه در اين صورت، گاهى از شدت ناراحتى گريه مى‏كند.
ج - محبت: در دوران كودكى، دايره محبت محدود به شخص كودك است، سپس والدين را هم دوست مى‏دارد و هر قدر سن او بيش‏تر مى‏شود، قلمرو محبت او نيز افزايش مى‏يابد; مانند محبت‏به مال، مقام،

فرزندان، همسر، نوع‏بشر، ايمان و خدا.

البته لازمه محبت‏به موارد مزبور، حب ذات بوده كه غريزى است و ريشه‏اى عميق در وجود بشر دارد; اين‏گونه محبت‏ها نيازى به حمايت و پرورش ندارد.ولى نوع دوستى و دگردوستى ضعيف و كم فروغ است و بدون تربيت و مراقبت نيرومند نمى‏شود.از اين‏رو، اوليا و مربيان بايد توجه كافى به اين موضوع مبذول دارند.اما اگر خود دوستى زياده از حد تقويت‏شود و از حدود مصلحت تجاوز كند، به خودپسندى تبديل مى‏شود و در نتيجه، مفاسد بزرگى، از جمله، آلودگى به سيئات اخلاقى و تجاوز به حقوق ديگران به بار مى‏آورد.بر خلاف آن، اگر دگر دوستى تقويت‏شود، درندگى و صفات حيوانى انسان زايل شده، فرد به عالى‏ترين صفات انسانى متصف مى‏گردد.البته منظور از دگر دوستى، محبت‏به‏انسان‏هابراى كسب‏فضايل‏اخلاقى و شرافت انسانى است، نه نيل به خواهش‏ها و تمنيات غريزى و مادى.
افراط در حب ذات در آيات و روايات مورد نكوهش قرار گرفته ومتقابلاانسان به‏نوع‏دوستى ترغيب گرديده است:
- رسول الله‏صلى الله عليه وآله: هركه صبح كند در حالى كه به امور مسلمانان اهتمامى ندارد مسلمان نيست.
- رسول الله‏صلى الله عليه وآله: هر كه بشنود مردى مسلمانان را صدا مى‏زند و او را پاسخ ندهد مسلمان نيست.
- على‏عليه السلام: رساترين چيزى كه به وسيله آن مى‏توانى رحمت الهى را به خود جلب كنى اين است كه در باطن خود با همه مردم عطوف و مهربان باشى. (52)
- على‏عليه السلام: خداوند سبحان دوست دارد نيت انسان نسبت‏به مردم خوب باشد.

نياز به محبت متقابل:

آدمى از لحظه تولد تا هنگام مرگ در هر سنى و شرايطى كه باشد، نيازمند محبت است. او دوست دارد به ديگران محبت كند و مورد محبت آن‏ها باشد، به خصوص در سنين نوجوانى و جوانى كه در پى كسب هويت است; اگر احساس كند فردى بى‏فايده‏است هويت‏سالم‏اوشكل نمى‏گيرد و اگر اين نياز او ارضا نشود، زندگى‏اش مختل مى‏گردد و نه تنها هميشه اضطراب و بدبينى و احساس تنهايى دارد، بلكه هرگز نمى‏تواند به ديگران محبت ورزد; زيرا خودش آن را تجربه نكرده است. (53)
نوجوان در سنين نوجوانى شيفته محبت است، به حدى كه محبت‏يكى از نيازهاى او محسوب مى‏شود و براى جلب توجه و محبت دوستان، مثل آنان لباس مى‏پوشد، آن‏گونه كه آن‏ها مى‏پسندند حرف مى‏زند و به عقايد و خواسته‏هاى هم‏سالان‏ومقررات‏گروه‏احترام‏مى‏گذارد. (54)
5.رشد مذهبى
اصل گرايش به دين و مذهب فطرى است و در همه انسان‏ها وجود دارد; ارسال رسل و انزال كتب براى شكوفا كردن و غبارروبى از اين فطرت الهى است.فرايند شكل‏گيرى مذهب از كودكى تا بزرگ‏سالى داراى مراحلى مى‏باشد كه در نوجوانى تحت تاثير تفكر صورى و شناختى، تغييرات زياد مذهبى نيز رخ مى‏دهد.در اين دوره، نوجوان دنبال يافتن نوعى فلسفه براى زندگى است كه تعريف مشخصى از زندگى و جهان اطراف ارائه دهد; فلسفه‏اى كه جميع شؤون زندگى او، اعم از سياسى، اقتصادى و اجتماعى را شامل شود و بتواند نيازهاى او را مرتفع كند و سؤالات او جواب مناسب بدهد.

رغبت‏هاى دينى

بر خلاف تصور بعضى، نوجوانان به دين و مذهب علاقه‏مندند و احساس مى‏كنند دين نقش مهمى در زندگى آن‏ها ايفا مى‏كند.آن‏ها درباره اديان و مذاهب سخن مى‏گويند، در مراسم دينى شركت مى‏كنند و در مورد مفاهيم دينى از بزرگ‏ترها مى‏پرسند.از اين‏رو، دوره نوجوانى را «دوره ترديد دينى‏» نام نهاده‏اند; زيرا در اين سنين، نوجوان مى‏خواهد باورها و اعتقاداتش را از نو بسازد و از تقليد كوركورانه و صرف خارج شود و با استدلال عقل در معتقدات خود تجديد نظر كند.در اين سنين نوجوان در انجام اعمال مذهبى مثل نماز و روزه سهل انگارى مى‏كند با اين‏كه پيش از اين سن مرتب و مقيد به انجام اين عبادات بوده است، حتى گاهى در مقابل بزرگ‏ترها كه او را به دليل نماز نخواندن سرزنش مى‏كنند مى‏گويد: چرا نماز بخوانم؟ والدين نبايد نگران اين شك و ترديد باشند; زيرا بر حسب فرموده حضرت على‏عليه السلام كه قبلا هم ذكر شد، شك و ترديد انسان در موضوعات مختلف نشانه عقل و ميزان رشد اوست.در اين موارد، وظيفه اوليا و مربيان است كه طورى براى نوجوان زمينه را فراهم كنند كه از شك براى رسيدن به يقين استفاده كند و در شك باقى نماند.
كودك احساس مى‏كند والدين و بزرگ‏ترها از اشتباه مبرا هستند، ولى چنين تصورى در نوجوان وجود ندارد.او بزرگ‏ترها را جايزالخطا مى‏داند.بنابراين، احساس مى‏كند كه به آن‏ها هم نمى‏تواند اعتماد كند.از اين‏رو، نيازمند پايگاهى مستحكم مى‏شود كه بتواند او را هدايت كند و خود بدون خطا باشد.

دوره‏هاى شكل‏گيرى دين و مذهب در نوجوانان:

در نوجوانى شاهد تغييرات و تحولات زيادى از جمله تغييرات شناختى هستيم.از اين‏رو شكل‏گيرى دين و مذهب در نوجوان چند دوره را طى مى‏كند:
1.دوره بيدارى دينى: در اين دوره، نوجوان علاقه‏مند است مثل والدين خود، آداب و مراسم دينى را انجام دهد.همين اعمال موجب افزايش رغبت دينى در او مى‏شود.از اين‏رو، شايسته است اماكن عبادى داراى جاذبه باشد تا نوجوان را جذب كند.
2.دوره ترديد دينى: در اين دوره، او به انتقاد مفاهيم دينى مى‏پردازد و سؤالاتى به ظاهر كفرآميز مطرح مى‏كند; اگر خدا نباشد چه مى‏شود، چرا خدا ديده نمى‏شود؟ او مراسم مذهبى را مورد انتقاد قرار مى‏دهد، بدون اين‏كه آن‏ها را مردود بشمارد.
3.دوره بازسازى دينى: نوجوان احساس مى‏كند كه به حقايق دينى تازه‏اى نياز دارد، اما متفاوت از آنچه والدينش بدان معتقد بودند.براى اين منظور، ممكن است‏به گروه‏هاى دينى خاص گرايش پيدا كند.در اين‏جا نقش محيط و اوليا و مربيان روشن مى‏شود و بايد زمينه سالم را براى او فراهم كنند. (55) نوجوانى كه در دوره ترديد دينى به سر مى‏برد و مى‏خواهد زيربناى دين خود را با عقل و استدلال بسازد، نياز شديدى به كمك اوليا و مربيان دارد.فقدان ارشاد آن‏ها يا ارشاد با شيوه غلط موجب مى‏شود نوجوان راه خطا در پيش مى‏گيرد.البته در اين زمينه، نبايد از نقش محيط و دوستان غفلت كرد.

شيوه‏هاى جذب نوجوانان به مذهب

در زمينه شيوه‏هاى جذب نوجوانان به مذهب، توصيه‏هايى در ارتباط با خود نوجوانان، خانواده و دوستان ضرورى است كه به اختصار به آن‏ها مى‏پردازيم:

1- در ارتباط با خود نوجوان:

الف.جهل‏زدايى از طريق والدين و مربيان و شناخت‏خداوند توسط كتاب‏ها، مجلات، فيلم‏ها، دوستان و مانند آن;
ب.ايجاد رغبت ازطريق‏برقرارى رابطه محبت‏آميز با نوجوان;
ج.استفاده از شور و احساس مذهبى و شركت دادن نوجوان در مراسم مذهبى;
د.ايجاد اعتقاد در نوجوان نسبت‏به نظارت مستمر خدا بر اعمال همه انسان‏ها;
ه.استفاده از تفكر انتزاعى نوجوان براى درك پديده‏ها و قدرت خداوند; مثل استفاده برهان نظم;
و.يادآورى نعمت‏هاى خداوند; مثل سلامتى;
ز.پاسخ به پرسش‏هاى نوجوان و مجهز كردن او در دفاع از مذهب;
ى.زمينه‏سازى براى خودسازى و خوديابى و محاسبه نفس و پرهيزگارى. (56)

2- در ارتباط با خانواده:

الف.بعد الگويى خانواده از اهميت‏خاصى برخوردار است; هر قدر آنان در اعتقادات و عبادات مستحكم‏تر باشند براى نوجوان بهتر است.
ب.ايجاد رابطه با نوجوان در محيط گرم خانواده به طور صميمى و نشان دادن محبت در اين ارتباط ضرورى است.
ج.مسؤوليت‏پذيرى و تشخص‏طلبى نوجوان به عنوان مشاور بودن براى والدين برحسب توصيه روايات الزامى است;
د.نظارت‏هاى غيرمستقيم و مراقبت‏هاى غيرآشكار و دادن تذكرات به موقع و مخفى - نه رسواگرانه - موجب هدايت او مى‏گردد.
ه.«سخن كز دل برآيد لاجرم بر دل نشيند.» بنابراين، بايد حرف و عمل والدين و مربى يكى باشد. (57)

3- در ارتباط با معاشران و دوستان:

الف.نوجوان آسان‏پذير و متاثر از رفيقان است.بنابراين، بايد مراقب دوستان او بود.دوست اثر عميق بر او مى‏گزارد، به حدى كه گاهى به خاطر دوست، خود را به زحمت مى‏اندازد و از باور خود دست‏برمى‏دارد.اين موضوع در دختران نمود بيش‏ترى دارد.
ب.وحدت فكر و عمل در سازمان‏ها و نظام‏هاى حكومتى; تبليغات و عمل حكومت در يك جهت‏باشد.
ج.عضويت در مراكز سالم، اعم از كتابخانه و باشگاه، كه در گسترش اعتقادات نوجوان مؤثر است. (58)

مشكلات تربيت مذهبى نوجوانان

تربيت مذهبى نوجوانان در جامعه با دشوارى‏هايى روبه‏روست كه اين مشكلات به دو دسته كلى تقسيم مى‏شوند: 1.آنچه مربوط به ماهيت تربيت مذهبى مى‏شود و داراى سه عنصر است: الف.تحول در شناخت; ب.تحول در عواطف; ج.تحول در رفتار.2- آنچه‏مربوط به‏شرايط و فضاى خاصى مى‏شود كه درآن قرار داريم.
سه عنصر قسم اول مثلثى را مى‏سازند كه در آن، سه عنصر مزبور با هم ارتباط متقابل دارند.اما مشكل وقتى ظاهر مى‏شود كه از يكى از آن‏ها غفلت‏شود.بنابراين، نبايد صرفا به يك بعد توجه كرد و ساير ابعاد را فداى آن كرد، بلكه اين سه بايد متناسب با هم مورد توجه قرار گيرند.اگر كارى بدون توجه به عواطف نوجوان صورت گيرد، نمى‏توان گفت آن نوجوان تربيت مذهبى شده است; مثلا، اگر نوجوان در اول وقت نماز بخواند (رفتار) ، ولى دليل كار خود را نداند (فقدان شناخت) تربيت او مذهبى نيست.اما قسم دوم، كه مربوط به فضاى خاص زندگى است، مثل اين‏كه اقامه نماز جماعت در مدارس اجبارى باشد، همين تاثير منفى بر جاى مى‏نهد.البته اين ادعايى است كه مؤيد عقلى و نقلى دارد.مؤيد عقلى آن اين است كه اگر فردى چيزى را درك نكرده باشد و تقليد صرف باشد، دچار تزلزل مى‏شود و با مشاهده مورد خلاف دچار ترديد مى‏گردد، اما اگر براى خودش توجيه شده باشد كم‏تر اتفاق مى‏افتد كه از آن ست‏بردارد.در مورد مؤيد نقلى هم رواياتى هست كه مى‏گويد خواب عالم از عبادت جاهل بهتر است.اكتفا به اين موضوع‏هم كه فضا و حكومت مذهبى است درست‏نمى‏باشد و به‏صرف فضاى مذهبى، نبايدانتظارداشتن فرزندى‏مذهبى داشته باشيم، بلكه بايد همه ابعاد تربيت دينى او نيز در نظر گرفته شود.
بنابراين، در تربيت دينى، تاكيد بر ارتباط فردى است.البته اين بدان معنا نيست كه فضا و محيط رها شود و بى‏اثر تلقى گردد، بلكه منظور اين است كه محيط و فضاى سالم مذهبى لازم است، ولى كافى نيست.تاكيد بر امر به معروف و نهى از منكر از همين باب است تا به هر كس خطاهايش تذكر داده شود.

تبادل فرهنگى با ساير جوامع

از جمله مسائلى كه در تربيت مذهبى اثر منفى مى‏گذارد، مساله تبادل فرهنگى با كشورهاى بى‏بند و بار است; مثلا، نوجوانى كه فيلم‏هاى آن‏ها را مى‏بيند سبك لباس و ديگر اشياى مستعمل را مشاهده مى‏كند، تحت تاثير فرهنگ خاص آن‏ها قرار مى‏گيرد.در اين زمينه، وظيفه اوليا و مربيان است كه در مورد فرهنگ غرب، بين محاسن و معايب‏اش تفكيك قايل شوند.اين‏كه به طور مطلق بگوييم فرهنگ غرب را قبول نداريم، براى نوجوان قابل پذيرش نيست; زيرا در مواردى، محاسن آن‏ها را ديده يا شنيده است. پس بايد بين اين دو را تفكيك كرد و متقابلا از امدادهاى غيبى و كمك‏هاى معنوى خداوند مثل كمك‏هاى خداوند درطول‏جنگ‏تحميلى به رزمندگان اسلام براى او يادآور شد. بايد به نوجوان گفت كه آنچه از غرب منفى و مورد نكوهش است، فرهنگ‏ابتذال‏وبى‏بندوبارى است كه روز به روز جنگ‏ها و نزاع‏ها، طلاق‏ها و جدايى‏ها و مفاسد اجتماعى، از اعتياد گرفته تا مسائل ناموسى و جنگ و خون‏ريزى، همه ناشى از آن است. (59)

پى نوشتها

* دانش‏پژوه كارشناسى ارشد روان‏شناسى از مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمينى (رحمت الله علیه)
35- ديوان حضرت على‏عليه السلام، ترجمه مصطفى زمانى
36- محمدرضا شرفى، مراحل رشد و تحول انسان، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1368، ص 154
37- استاد مرتضى مطهرى، عدل الهى، ص 7
38- شك و ترديد انسان ملاكى براى عقل اوست.(غررالحكم، ص 474)
39- روان‏شناسى رشد، ج 2، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، ص 782
40- الولد سيد سبع سنين و عبد سبع سنين و وزير سبع سنين، طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الاخلاق، قم، رضى، 1371، ص 115
41- محمد بن يعقوب كلينى، روضه كافى، ص 93
42 و 43- هاريس، مشكلات روحى جوانان، ص 73/ص 62
44- غررالحكم ص 677.
45- نهج البلاغه، شرح ابن ابى الحديد، دارالحياء الكتب العربيه، 1404 ق، ج 20، كلمه 937، ص 343.
46- محمدرضا شرفى، مراحل رشد و تحول، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1371، ص 158
47- على فتحى آشتيانى، پيشين
48 و 49- على‏اكبر شعارى نژاد، پيشين، ص 756
50- محمدتقى فلسفى، پيشين، ص 197 و روان‏شناسى رشد 2، شعارى‏نژاد
51- على‏اكبر شعارى‏نژاد، پيشين، ص 77
52- (غررالحكم، ص 212.)
53- على اكبر شعارى نژاد، پيشين، ص 118
54- محمد على احمدوند، روان‏شناسى كودكى و نوجوانى، دانشگاه پيام نور، 1376.
55- على‏اكبر شعارى‏نژاد، پيشين، ص 91
56 و 57 و 58 و 59- على فتحى آشتيانى، پيشين

منبع: فصلنامه علمی تخصصی معرفت




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط