امام خميني و مباني حمايت از فلسطين 3
بررسي جامع و منصفانه در منابع و متون اسلامي بوضوح نشان مي دهد كه اين دين, آئيني فردگرا نبوده و تعليماتش تنها اصلاح كننده رابطه بين شخص و خالق خود نيست, بلكه ديني است جمع گرا كه در عين توجه به فرد و نيازهايش, او را موجودي اجتماعي مي داند و تامين احتياجات او را تنها در بعد فردي خلاصه نمي كند بلكه مطالبات جمعي و ساماندهي مناسبات اجتماعي در ابعاد گوناگون حيات بشري و پيوند دادن آن با مبدا هستي را از اهداف اصلي خود مي داند. البته بنابر گزارش قرآن مجيد تمام انبيا داراي همين صبغه و مقصد بودند. و مي فرمايد: « لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط. . . » ما رسولان خود را فرستاديم و همراه آنان كتاب و ميزان فرود آورديم تا مردم به عدالت و قسط قيام كنند. . ( » 1 ) گرچه متاسفانه وقوع تحريف در اديان الهي بويژه در مورد مسيحيت كه هم اكنون بيشترين پيروان را در سطح جهان دارد و از طرف ديگر عملكرد بدو فسادآميز دستگاه كليسا و منسوبان به آن در طي قرون, موجب شد تا تعاليم ديني مسيحيت به عامل عقب ماندگي متهم شود و رفته رفته از صحنه زندگي اجتماعي به اندرون كليساها آن هم در ايام و اوقاتي خاص رانده شود. غرب با پس نهادن آموزه هاي كليسايي و رويكردي پرشتاب به علوم و دانش بشري موفق شد تا روز به روز, مراحل رشد صنعتي و فن آوري را پشت سر گذارد, در حالي كه كشورهاي اسلامي هم چنان گرفتار و درگير با حكومتهاي عياش و فاسد در غفلت و عقب ماندگي به سر مي بردند. با باز شدن درهاي دنياي غرب و صدور فرآورده هاي تكنولوژي غربي به دنياي اسلام, كه با انتقال فرهنگ آنان همراه بود, به تدريج اين انديشه در اذهان عده اي پيدا شد كه گويا دين مايه عقب ماندگي كشورهاي اسلامي است و اينان نيز اگر بخواهند به رشد صنعتي برسند, لزوما بايد هم چون مغرب زمين با اساس حضور دين در صحنه هاي زندگي مردم خداحافظي كرد, غافل از اين كه فرقي بسيار ين اسلام و مسيحيت است. اسلام در اصل كاملترين دين الهي براي تامين نيازهاي فردي و جمعي بشر است كه تحريفي هم در ساحت آن رخ نداده است, در حالي كه مسيحيت نه كمال اسلام را دارد و نه سلامت و مصونيت آن را. تمام فلاكتها و مصيبتهايي كه بر سر مسلمانان آمده است از ناحيه حكومتها و دولتهاي فاسد آن بوده است كه جز عياشي و هرزگي و يا زورگويي و استبداد خصلت ديگري نداشتند, بنابراين در محيطهاي اسلامي دين عامل عقب ماندگي نبوده است زيرا در تمام آموزه هاي دين اثري از بي توجهي به علم نمي بينيم, بلكه اين فساد حاكمان و عوامل ديگر بوده است كه در اين جهت دخالت داشته است. اسلام گرچه در اصل براي همه بشريت است ولي در عمل , كساني كه به اين دين گرايش پيدا مي كنند و بر محور آن گرد مي آيد, در درون جامعه بزرگ انساني, جمعيتي را تشكيل مي دهند كه به جامعه ايماني و مسلمان موسوم است و روح حاكم بر اين جمعيت , اعتقاد و باور اسلامي است كه در تمام اجزاي آن نفوذ مي كند و آن را همانند پيكري واحد مي سازد, با يك گونه احساسات, عواطف, آرزوها و هدفها, كه در نوشتار پيش به دو روايت در اين باره اشاره كرديم. و اين حاكميت روح جمعي, خود بازتابي از همان ويژگي جمع گرا بودن اسلام است, زيرا دين فردگرا هر يك از پيروان خويش را متوجه خود و نيازهاي فردي خويش مي كند و با اين حال گرايش جمعي, ضدارزش تلقي مي شود كه اوج آن در دوري هر چه بيشتر از جامعه و مردم و روي آوري به غارها و بيابانهاست و با چنين تعليماتي نمي توان احساس جمعي به وجود آورد و اگر هم در موردي پيدا شده عوامل ديگري در آن دخيل بوده است كه در قالب حمايت از همكيش نمود يافته است, ولي چنين احساسي نمي تواند از متن تعاليم ديني با اين خصوصيت برخيزد. در آثار و متون اسلامي به خوبي اين احساس مسئوليت نسبت به ديگران و سرنوشت آنان و توجه به گرفتاريها و مشكلات جامعه ديني در تحقق ايمان مذهبي مومنان مورد تاكيد واقع شده است . ( 2 ) شايد گوياترين تعبيرات اين سخن پيامبر اكرم صلي اله عليه باشد كه فرمودند: « من سمع رجلا نيادي يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم ; هر كس بشنود كه كسي فرياد برآورده است كه اي مسلمانان به فريادم برسيد و او را اجابت نكند, مسلمان نيست . ( 3 ) و نيز مي فرمايند: « من اصبح و لم يتم بامور المسلمين فليس بمسلم; هر كس صبح كند و به امور مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نيست . ( » 4 ) اهميت ندادن به مشكلات و مسايل جامعه اسلامي يا بدان جهت است كه شخص يا گروهي اساسا اعتقادي به اين دين ندارد و غيرمسلمان است كه در اين صورت موضوعا از مضمون اين روايت بيرون است زيرا ظهور اين سخن نشان مي دهد كه مقصود از « من » در آغاز آن, كسي است كه موسوم به مسلماني است و نيز ممكن است اين عدم اهتمام در اثر نفوذ فكر رهبانيت مسيحيت و تحت تاثير رگه هايي از آن فكر و انديشه باطل باشد, همان فكري كه در آغاز اسلام و در عصر پيامبر گرامي صلي اله عليه و آله نيز در بين برخي از مسلمانان بروز كرد و رسول اكرم نيز با حساسيت و تاكيد با آن به مبارزه برخواستند و نسبت به رواج آن در بدنه جامعه اسلامي هشدار دادند. براي نمونه از عثمان بن مظعون روايت شده است كه: « قلت لرسول اله صلي الله عليه و آله: ان نفسي تحدثني بالسياح0 و ان الحق بالجبال , قال: يا عثمان لا تفعل فان سياح0 امتي الغزو و الجهاد » . به پيامبر اكرم گفتم: با خود مي گويم كه خوبست سر به بيابان بگذارم و به كوهها بپيوندم و به عبادت راهبانه بپردازم. آن حضرت فرمودند: اين كار را نكن يقينا سياحت امت من جهاد و مبارزه در راه خداوند است . ( 5 ) نمونه ديگر رواج اين فكر در دورانهاي بعدي شيوع فكر صوفي گري در ساحت فكر ديني است كه سفيان ثوري از پيشوايان اين رويه در عصر امام صادق عليه السلام به شمار مي رود و مبارزات و مناظرات آن حضرت با او معروف است . ( 6 ) و هم چنين ممكن است بي توجهي نسبت به امور مسلمانان, از شدت روي آوري به دنيا و سرگرم شدن به لذتها و عيش ونوش آن باشد, كه چنين كسي جز در دايره منافع خود نمي انديشد و اساسا ذهن خود را به اين گونه امور مشغول نمي كند, آن چه براي او داراي اهميت است زندگي و تنغم است, سرخوش و لذت جويي است. كار چنين شخصي گاهي به جايي مي رسد كه براي او اسلام و كفر چندان تفاوتي ندارد و چه بسا پيروزي جبهه كفر را براي مقاصد حيواني خود مناسبت تر بداند و حتي آن را آرزو هم بكند. قرآن كريم مي فرمايد: « ثم كان عاقب0 الذين اساو السواي ان كذبوا بآيات الله و كانوا بها يستهزئون » سپس نهايت كار كساني كه بد عمل كردند اين شد كه آيات الهي را تكذيب كردند و آن را به مسخره گرفتند » . ( 7 ) و نيز مي فرمايد: « والذين كفروا يتمتعون و ياكلون كما تاكل الانعام و النار مثوي لهم » كفر پيشه گان بهره جويي مي كنند هم چون چارپايان مي خورند و آتش جايگاه آنان است . ( 8 ) در آيه نخست نتيجه گناهكاري و هواپرستي, تيره گي دل و عقل و در نهايت به دروغ گرفتن آيات و نشانه هاي خداوند و استهزا آن بيان شده است و در آيه بعدي زندگي حيواني داشتن كه جز شكم و شهوت همت ديگري ندارد و جز به آن نمي انديشد از اوص;اف كافران معرفي گرديده است. و لذا چنين انساني گرچه نام مسلمان بر خود نهاده باشد, ولي بويي از آن نبرده است و اگر به ظاهر هم نتوان چنين انسانهايي را كافر دانست, حداقل نمي توان آنان را مسلمان كاملي دانست كه خود احتمالي در مورد اين حديث شريف است . ( 9 ) براين اساس امام خميني كه با تمام وجود فرياد مظلوميت و
فريادرسي مردم ستمديده فلسطين را مي شنيد و گرفتاري و مصيبت جانكاه آنان را از عمق جان احساس مي كرد, مي گويد: « مساله قدس يك مساله شخصي نيست و يك مساله مخصوص به يك كشور و يا يك مساله مخصوص به مسلمين جهان در عصر حاضر نيست, بلكه حادثه اي است براي موحدين جهان و مومنان اعصار گذشته و حال و آينده . . . ( » 10 ) ايشان در ملاقات با اعضاي شوراي مركزي حزب الله لبنان مي گويند: « دفاع از نواميس مسلمين و دفاع از بلاد مسلمين و دفاع از همه حيثيات مسلمين امري است لازم و ما بايد خودمان را براي مقاصد الهي و دفاع از مسلمين مهيا كنيم و خصوصا در اين شرايطي كه فرزندان واقعي فلسطين اسلامي و لبنان اسلامي, يعني حزب الله و مسلمانان انقلابي سرزمين غصب شده و لبنان, با نثار خون و جان خود, فرياد « يا للمسلمين » سر مي دهند, با تمام قدرت معنوي و مادي در مقابل اسرائيل و متجاوزين بايستيم و در مقابل آن همه سفاكي ها و ددمنشي ها مقاومت و پايمردي كنيم و به ياري آنان بشتابيم . . . ( » 11 ) ايشان با هشدار به سران كشورهاي اسلامي مي فرمايد:. « . . الان اسرائيل در مقابل همه كشورهاي اسلامي ايستاده مي گويد غلط نكنيد. اين تاسف ندارد انسان نيستند اينهايي كه در راس امور هستند كه اسرائيل در مقابلشان ايستاده مي گويد فضولي موقوف !. . . ( 12 ) به طور مسلم امروز مسأ له فلسطين, از مهمترين گرفتاريها و مشكلات جهان اسلام است و در اوضاع كنوني آن چه در جهت حمايت از مردم مظلوم آن جا از دست ما ساخته است, حمايتهاي مالي و معنوي است. پشتيباني معنوي از آنان با همين اعلام موضعها و تجمع ها و راهپيمائيهاست كه پي آمدهاي زير را به همراه دارد: 1 اين گونه حركتها موجب مي شود تا قضيه فلسطين وجهه اي بين المللي بيابد و نه تنها مسلمانان جهان بلكه تمامي آزادگان دنيا را به حمايت از خود جلب كند و اين مساله از سطح دولتها به ميان مردم كشانده شود و رفته رفته به موضوعي جهاني در بين توده هاي مسلمان و آزاديخواه مبدل شود و اين همه نقطه اساسي نگراني استكبار و صهيونيسم است, زيرا دولتها را به راحتي مي توان با تهديد و تطميع مهار كرد و به عقب نشيني وا داشت ولي مواجهه و مقابله با انقلاب و رويدادي كه پشتوانه عظيم و بي پايان مردمي در سطح جهان دارد كار آساني نيست, همان توده هائي از انسانهاي فداكار كه هر چه كشته و تهديد مي شوند انبوهي ديگر از مردماني جان بر كف و شهادت طلب از درون آنها مي جوشد و امان را از دشمن مي ستاند. به تعيين فرونشاندن امواج خروشان اقيانوس بي كراني از انسانها كه جز با انگيزه هاي حق طلبي و آزاديخواهي و بشر دوستي پديدار نمي شود غيرممكن است. 2 تظاهرات مردمي در تمام نقاط دنياي اسلام سبب مي شود تا دولتها نيز بر اثر حساسيتهاي مردم خود نسبت به اين موضوع نتوانند به راحتي خود را از توجه به آن كنار بكشند و يا به آساني به اردوگاه صهيونيسم جهاني كمك كنند و حداقل اين كار را براي آنان با مشكل روبرو مي كند. 3 بزرگترين خواسته صهيونيستها از آغاز تاكنون اين بوده است كه رفته رفته داستان فلسطين از خاطره ها محو گردد, تا آنان بتوانند به طور همه جانبه بر اوضاع تسلط شده و امنيت و آرامش را براي اسرایيليان فراهم آورند و سپس در ساير اين آرامش و فرصت پيش آمده, براي تجاوزها و توسعه طلبي هاي آتي خود برنامه ريزي كرده و گامهاي بعدي را بردارند, اين حماسه سازيها و جوش و خروش ملتها بويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و اعلام روز جهاني قدس به عنوان روز حمايت بين المللي از آرمان مردم مظلوم فلسطين از سوي امام خميني موجب شده است تا همواره مسأ له فلسطين در خاطره ها زنده بماند و روز به روز توجه مردم به جناياتي كه از سوي اسرائيل نسبت به اين مردم شده و مي شود بيشتر جلب گردد, نتيجه اين رخداد اين شده است كه هم اكنون خواب راحت از صهيونيستهاي خون آشام گرفته شود و همواره آنان را در دغدغه تامين امنيت اسرایيل مشغول سازد. اينك بر طبق برخي گزارشات ,بسياري از يهوديان مهاجر فلسطين اشغالي از كرده خود پشيمان اند و اسرایيل را به قصد وطن اصلي خود ترك مي كنند و اقامت در آن كشور را جز مايه دردسر براي خود نمي دانند. حتي از يكي از عوامل موثر اين رژيم نقل شده است كه اگر اوضاع به همين منوال ادامه يابد, حكومت اسرائيل بيش از پانزده سال ديگر نمي تواند دوام بياورد. 4 و نهايت اين كه اين اعلام حمايتها عاملي است تا جوانان غيور فلسطيني همانها كه در صف مقدم مبارزه با صهيونيسم قرار دارند و بهاي آن را با نثار خون و جان خويش مي دهند و خود را سپر بلاي ساير مناطق مسلمين كرده اند, احساس تنهايي نكنند و خود را با پشتوانه عظيم مردمي در سطح جهان ببينند و اين را نمي توان دست كم گرفت. اين قسمت بحث را با بياني ديگر از امام راحل به پايان مي بريم. ايشان در اهميت, مراسم راهپيمائيها و تجمعها مي گويند: « مسلمانها اميدوارم روز قدس را بزرگ بشمارند و در همه ممالك اسلامي در روز قدس در روز جمعه آخر ماه مبارك تظاهر كنند, مجالس داشته باشند, محافل داشته باشند, در مساجد فرياد بزنند. وقتي يكي ميليارد جمعيت فرياد كرد, اسرائيل نمي تواند, از همان فريادش مي ترسد. . . ( » 13 ) و باز:. « . . اگر در روز قدس تمام كشورهاي اسلامي, ملتها همه برخيزند و فرياد بزنند, نه براي قدس تنها, براي همه ممالك اسلامي پيروز خواهند شد. ما با فرياد محمد رضاخان را بيرونش كرديم. . . اين قدر الله اكبر بر مغز اينها كوبيده شد كه خودشان را باختند وفرار كردند, مسلمين بايد فرياد بزنند. گمان نكنند كه شعار و فريا د فايده ندارد, نخير شعار فايده دارد اما اگر همه فرياد بزنند. . . ( » 14 ) « و من يعظم شعائر الله فانها من تقوي القلوب( » 15 )
پي نوشتها:
1 سوره حديد, آيه 25
2 براي نمونه: وسايل الشيعه , ج 11 ص 599 576 بحارالانوار, ج ,74 ص 342 283
3 اصول كافي , دارالكتب الاسلاميه , ج ,2 ص ,164 ج 5
4 همان , ص ,163 ج 1
5 شيخ طوسي , تهذيب الاحكام . نشر صدوق , تهران , ج ,6 كتاب جهاد, باب ,1 ص ,133 ج 5
6 تحف العقول , كتابفروشي بصيرتي قم , ص 262 257
7 سوره روم , آيه 10
8 سوره محمد, آيه 12
9 بحارالانوار, ج ,74 ص 337
10 فلسطين از ديدگاه امام خميني , مجموعه تبيان , دفتر چهارم , موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (رحمت الله علیه) ص 141
11 صحيفه نور, ج ,20 ص ,184 تبيان , همان , ص 150
12 صحيفه نور, ج ,16 ص ,257 تبيان , همان , ص 145
13 صحيفه نور, ج ,12 ص ,276 تبيان , همان , ص 158
14 صحيفه نور, ج ,12 ص .282 تبيان , همان , ص 159
15 سوره حج آيه .32 حضرت امام خميني: * مساله قدس يك مساله شخصي نيست و يك مساله مخصوص به يك كشور و يا يك مساله مخصوص به مسلمين جهان در عصر حاضر نيست بلكه حادثه اي است براي موحدين جهان و مومنان اعصار گذشته و حال و آينده * دفاع از نواميس مسلمين و دفاع از بلاد مسلمين و دفاع از همه حيثيات مسلمين امري است لازم و ما بايد خودمان را براي مقاصد الهي و دفاع از مسلمين مهيا كنيم. * به تعيين فرونشاندن امواج خروشان اقيانوس بي كراني از انسانها كه جز با انگيزه هاي حق طلبي و آزاديخواهي و بشردوستي پديدار نمي شود, غير ممكن است. * حضرت امام خميني: ما با فرياد محمد رضاخان را بيرونش كرديم. . . اين قدر الله اكبر بر مغز اينها كوبيده شد كه خودشان را باختند و فرار كردند, مسلمين بايد فرياد بزنند, گمان نكنند كه شعار و فرياد فايده ندارد, نخير شعار فايده دارد اما اگر همه فرياد بزنند.
/الف