«زهرا» دختری 9 ساله و یتیم بود كه وظیفه امرار معاش خانواده را نیز بر عهده داشت. دلش برای رزمندگان عرصهی نبرد علیه كفار بعثی میتپید و عشق به اسلام، قرآن و ولایت در وجودش شعله میكشید؛ از این رو، سعی كرد تا با كار و تلاش شبانه روزی و روزه گرفتن، علاوه بر امرار معاش خانواده، هدیهای نیز به جبهه بفرستد.
وی در نامهای كه همراه هدیهاش به رزمندگان اسلام میفرستد، میآورد:
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
با سلام به امام زمان (علیه السلام) و درود به امام خمینی، سلام به رزمندگان اسلام.
اسم من «زهرا» میباشد. این هدیه را كه نان خشك و بادام است، برای شما فرستادم.
پدرم میخواست به جبهه بیاید، ولی او با موتور زیر ماشین رفت و كشته شد. من 9 سال دارم و نصف روز مدرسه و نصف دیگر را قالی بافی میروم.
مادرم كار میكند. ما 5 نفر هستیم. پدرم مُرد و باید كار كنیم. و من 92 روز كار كردم تا برای شما رزمندگان توانستم «نان» بفرستم!
از خدا میخواهم كه این هدیه را از یك یتیم قبول كنید و پس ندهید و مرا كربلا ببرید.
آخر من و مادرم خیلی روزه میگیریم تا خرجی نداشته باشیم. مادرم، خودم، احمد، بتول و تقی برادر كوچك من، «سلام» میرسانیم.
خدانگهدار شما پاسداران اسلام باشد.
8/ 11/ 62 - زهرا
این نامه، نشان از روح بلند زهرا دارد كه برای حفظ اسلام ناب میكوشد و در خاطرهاش، پاسداری از قرآن و دین را مرور میكند.
شیرازی، علی؛ (1394)؛ زنان نمونه، قم: مؤسسه بوستان كتاب (مركز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی)، چاپ هشتم.