«شطیطه»/ زنِ نمونه

«شطیطه»، زنی با فضیلت و از شیعیان نیشابور بود، چون شنید كه ابی جعفر محمدبن ابراهیم نیشابوری، به نمایندگی جمعی از بزرگان شیعه‌ی نیشابور، عازم مدینه است، نزد وی آمد و یك درهم خالص و دو نخود، و قطعه‌ای
چهارشنبه، 5 مهر 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
«شطیطه»/ زنِ نمونه
 «شطیطه»/ زنِ نمونه

نویسنده: علی شیرازی

 

«شطیطه»، زنی با فضیلت و از شیعیان نیشابور بود، چون شنید كه ابی جعفر محمدبن ابراهیم نیشابوری، به نمایندگی جمعی از بزرگان شیعه‌ی نیشابور، عازم مدینه است، نزد وی آمد و یك درهم خالص و دو نخود، و قطعه‌ای پارچه از پنبه كه به دست خود ریسیده بود و چهار درهم ارزش داشت را به او داد و گفت: «در مال من، چیزی بیش از این، از حقوق واجب و مقرر الهی وجود نداشت، اینها را بگیر و به مولایم امام صادق (علیه السلام) تقدیم كن!
ابی جعفر كه از كمی آن امانت، در خود احساس شرمندگی می‌كرد، رو به شطیطه كرد و گفت: «ای زن! من از مولایم خجالت می‌كشم كه این درهم و قطعه‌ی كم ارزش را برای ایشان ببرم!»
شطیطه گفت: «همانا خداوند از حقّ، حیا و پروائی ندارد. (1)
در كار حق كه خجالتی نیست. آنچه از حقوق واجب بر عهده‌ی من است، همین مقدار می‌باشد. تو رسول و فرستاده‌ای بیش نیستی!
پس اینها را بگیر و به امام برسان. می‌خواهم وقتی كه خداوند را ملاقات می‌كنم، چیزی از حقوق جعفر بن محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بر گردن من نباشد.»
ابی جعفر می‌گوید: «درهم و قطعه پارچه‌ی او را گرفتم و به همراه سایر امانت‌ها و نامه‌ها به راه افتادم تا به كوفه رسیدم. در آن جا به زیارت قبر حضرت عیل (علیه السلام) رفتم و سپس به حضور ابوحمزه‌ی ثمالی رسیدم. در همان ساعت‌ها، از مدینه خبر رسید كه امام صادق (علیه السلام) وفات نموده است. ابوحمزه از مخبر در خصوص جانشینی امام ششم سؤال كرد و از جواب او فهمیدیم كه حضرت موسی بن جعقر (علیه السلام)، امام مسلمین است.»
ابی جعفر محمدبن ابراهیم نیشابوری، از كوفه به مدینه آمد و در آن جا به نزد امام هفتم (علیه السلام) رفت. پول‌ها و امانت‌ها را كه در داخل كیسه‌ای بود، به امام داد. حضرتش در كیسه را گشودند، دست مبارك را در آن داخل بردند و از میان آنها، تنها درهم شطیطه را بیرون آوردند و به ابی جعفر فرمودند: «این درهم آن زن است؟»
ابی جعفر گفت: «آری.»
سپس امام، قطعه پارچه‌ی پنبه‌ای شطیطه را خارج كردند و به ابی جعفر فرمودند: «به شطیطه سلام برسان، و به او بگو كه قطعه پارچه‌ی تو را جزء كفن‌هایم قرار دادم.» آن گاه پارچه‌ای به وی دادند و فرمودند: «به شطیطه بگو این را كه از كفن‌های ماست، به سوی تو فرستادیم، پنبه‌اش از مزرعه‌ی خودمان است، بذر آن را مادرمان، فاطمه سلام الله علیه، به دست مبارك خود، برای كفن فرزندانش كاشته و خواهرم، حكیمه خاتون، آن را برای كفن خویش ریسیده است و دسترنج اوست، پس آن را كفن خودت قرار بده.»
پس از آن امام موسی بن جعفر (علیه السلام) به غلامشان «مُعتَب» فرمودند:
«كیسه‌ای را كه مخارج و مؤونه زندگیمان در آن است، بیاور.»
غلام، كیسه را آورد و حضرت درهم شطیطه را در آن انداخته، چهل درهم از آن خارج كردند و باز به ابی جعفر فرمودند:
«سلام مرا به شطیطه برسان و به وی بگو: از هنگامی كه این كفن و دراهم به تو می‌رسد، نوزده شب بیشتر زنده نخواهی بود، از این چهل درهم، شانزده درهم آن را خرج كن و 24 درهم را برای مخارج دفن خود نگاه بدار و بدان كه پس از ارتحال، من برای نمازت حاضر خواهم شد.» (2)
چون ابی جعفر به نیشابور بازگشت، ماجرا را برای شطیطه بیان و دراهم و پارچه را به وی تسلیم كرد. شطیطه از آن خبرها، چنان شادمان شد كه نزدیك بود جان دهد.
پس از نوزده روز، شطیطه جان به جان آفرین تسلیم كرد.
امام هفتم (علیه السلام)، بر جنازه‌اش حاضر شدند و به همراه جمعیت بر آن نماز خواندند و در هنگام دفن او، مقداری از تربت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را در قبر وی پاشیدند و بعد به مدینه بازگشتند. (3)

پی‌نوشت‌ها:

1. احزاب (33) آیه‌ی 53.
2. ریاحین الشریعه، ج4، ص 363، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب.
3. الثاقب فی المناقب، ص 439.

منبع مقاله :
شیرازی، علی؛ (1394)؛ زنان نمونه، قم: مؤسسه بوستان كتاب (مركز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی)، چاپ هشتم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما